تاریخ آذربایجان از پگاه تاریخ تا امروز - 6
متن سخنرانی م. کریمی
۲۷/۶/۱۴۰۰
ساکاها
قبل از شروع به سخن، می خواستم مطلبی را گفته و در واقع به یک فکر و اندیشه غلط خط بطلان بکشم. امروز برخی از عالمان، در باره ی نام ایران نظراتی را مطرح می کنند که اشتباه فاحشی است. ایران نام سرزمین و کشوری بزرگ است که ملتی بزرگ در آن زندگی می کند و باید اذعان داشت که ایران کشوری کثیرالملله بوده و وطن همه ی ایرانیان است. در این سرزمین از قدیم الایام تا امروز قبایل و ملل گوناگونی زندگی کرده و زبانشان امروز هم در این کشور زنده است و هر کدام هم احترام خاص خود را دارد و هیچ کس حق ندارد زبان دیگری را تحقیر کند، یا به آن توهین کند یا برای نابودیش تلاش بکند. این عمل، خشونت، پذیرفتنی نیست. همه ی زبانهای ایرانیان مانند فارسی، ترکی، عربی، بلوچی، تورکمن، کرد، لر و تمام زبانهای موجود در ایران همه باید عزیز و محترم شمرده شود و کسی حق این را ندارد که به کوچکترین زبان از نظر تعداد سخنگویانش هم اهانتی بکند و شعار نابودی آن را بدهد. در طول هزاران سال، این قبایل یا ملل، یکی زودتر و یکی دیرتر، در این سرزمین مقدس ساکن شده و برای آبادی، آزادی و سربلندی ایران جان داده اند. ایران از خون همه ی ملتها و اقوام ایرانی سیراب گشته است و کسی حق آن را ندارد که خونی را پایمال بکند. متاسفانه در سده ی پیش استعمار، ایران و ملل ایران را هدف قرار داده تا بین مردم و ملل مختلف آن عداوت و دشمنی ایجاد کند و به مطامع سیاسی خود دست یابد. این سیاست را با روی کار آوردن رژیم پهلوی اجرایی کرد اما امروز ملت بزرگ ایران با زبانهای گوناگون خود این دسیسه را دانسته و راه اتحاد و همبستگی بین خود را در دستور کار قرار نهاده اند و هرگز و هرگز مرعوب عده ای که تحت عنوان ایرانشهری به فعالیت ضد بشری می پردازند و بین ایرانیان تفرقه می اندازند نخواهند شد و دوستانه و صمیمانه همچنان مانند ۱۰۰۰ و ۲۰۰ سال گذشته دست در دست هم برای آزادی، برابری و عدالت در کنار هم خواهند بود. زبانی به نام زبان ایرانی نداریم، زبان به جغرافیا مربوط نمی شود زبان مال انسان است و نه خاک. بنابراین زبان فارسی هم یکی از چندین زبان در کشورمان ایران است و این زبان هر چقدر هم ضعیف باشد هزار سالی هست که با تاریخ ما پیوند خورده است. اما حق ندارد بزور سرنیزه و اهانت و قلدری پا بر گلوی دیگر زبانها بگذارد و خود را یکه و تنها بشمارد. ما احترام همه زبانها را داریم و همه شان را دوست می داریم اما عملکرد ایرانشهریها، عکس العمل دیگر ایرانیان را سبب شده و امروز کار نفرت پراکنی این افراد به ترور شخصیت ها هم کشیده شده است. ترور یعنی ایجاد رعب و وحشت، ترور یعنی امنیتی کردن مسائل فرهنگی و این همه را ایرانشهریها انجام می دهند. وقتی می گوییم ایرانشهری، هموطنان فارسی زبان را نمی گوییم همخوطنان فارسی زبان ما در سرنوشت این کشور و تاریخ با ما شریک بوده اند و ما هم دوستشان داریم. منظور از کسانی که نام بردم آنانی هستند که حقی برای دیگر ملل یا اقوام ایرانی و زبانشان قائل نیستند.
امروز از سری سخنرانی ها تحت عنوان “تاریخ آذربایجان از پگاه تاریخ تا امروز” به ساکاها در تاریخ ایران و آذربایجان می پردازیم. ساکاها در تاریخ پر ارج آذربایجان امضای خود را زده اند. بر اساس نظر بسیاری از دانشمندان و پژوهشگران تاریخ آذربایجان، ساکاها از آسیای میانه تا سواحل رود دانوب در اروپا حرکت کرده و ساکن شده و اساس مدنیت خود را برقرار کرده اند. روز بروز آثار گوناگونی از این مدنیت کشف و آشکار می گردد و هر یک از این آثار و اشیاء زوایایی از زندگی، فعالیت و فرهنگ ساکاها را بر ما معلوم می سازد. ساکاها در ۱۷۰۰ سال ق.م در تاریخ ظهور کرده اند و اثر خود را تا اروپا بر جای نهاده اند. اما اصل آثارشان امروز هم در آذربایجان قابل مشاهده است و در سده دوم میلادی جای خود را به امپراتوری خزران داده اند.
اطلاعات مربوط به ساکاها روزبروز بیشتر معلوم می گردد. مورخان پیش از میلاد همچون هرودوت، استرابون و دیگران اطلاعات موثقی را در باره ی ساکاها ارائه کرده اند، اما در سده ی ۱۸م بود که توجه بسیاری از پژوهشگران تاریخ بسوی آنان متوجه گشت زیرا اسناد و اشیاء فراوانی منسوب بدانان کشف گردید. بر همین اساس امروز فرهنگ و مدنیت آنان در مرکز توجه محققان تاریخ قرار می گیرد. من در اینجا اشاره هایی به یافته های بدست آمده از حفاریها و کاوشهای باستان شناسان کرده و اسناد موجود را بررسی خواهم کرد و به دنبال آن به یافته ها و نظرات علمی پژوهشگران نظری خواهیم انداخت.
بر اساس نوشته های مورخین، ساکاها در ۱۷۰۰ سال ق.م سرزمینهای وسیعی را در اختیار گرفته و اتحادیه ی قبایل بوجود آورده و از شرق دریای خزر امروزی تا سیبری و کریمه، قفقاز، آذربایجان تا آسیای صغیر و سواحل دانوب مستقر شده و بعنوان قبایلی سلحشور و جنگنده شهرت داشته اند. در عین حال، قبایلی ثروتمند بوده اند که چشم دیگر ملل را جلب کرده و گاهی چشم طمع به ثروت آنان نیز دوخته شده است که سیبب بروز برخوردهایی نیز شده است. از نظر زمانی، برخی از مورخان ساکاها را جزو نخستین نژادهای کره ی خاکی شمرده اند از آن جمله تروگوس پومئیوس، تاکارا رایس و دیگران را می توان نام برد.
سکاها در تاریخ آذربایجان جایگاه ویژهای دارند و در تاریخ زبان این سرزمین تاثیر خود را نهادهاند. امروز هنوز هم نام برخی از محلها همچنان مشتق از زبان سکاها باقیمانده است. از آن جمله نام سیستان، سقز، اسکیت، ساسان، اشکوزا، اشک و… از زبان سکاها مانده است. سکاها پیش از آمدن هخامنشیان به ایران در این سرزمین میزیستهاند. سکاها به نظر اکثریت مورخان و محققان عرصهی تاریخ، از کنارههای دریای اورال در آسیای میانه بدین سرزمین آمده و تا سواحل دون و دانوب در اروپا گسترده شدهاند. آنان مدت مدیدی در آذربایجان در کنار قبایل متحدی چون اورارتوها و ماننا سکنی گزیده و بنای تمدن نهادهاند. آنان قبل از آمدن به آذربایجان در سیبری بوده و جایگزین طوایف کیمری گشته اند. گورهای دسته جمعی سکاها در سیبری نیز یافت شده است.
برخی از دانشمندان سکاها را از باستانیترین طوایف جهان شمردهاند. از آن جمله تروگوس پومپئوس Tragus Pompeius سکاها را حتی باستانی تر از مصریان دانسته است. در کتیبهی اسروه سکاها با نامهایی چون ایشکوزا و شکورزا Ishkuz یا Shukrza نامیده و از سردار معروف سکاها با نام ایشپاکادان Ishpakadan نام بردهاند. یونانیان هم سکاها را اسکوت یا اسکیت مینامیدند. اسکوت در زبان یونانی به معنی پیاله است و چون سکاها همواره پیاله همراه داشتهاند بدان نام نامیده شدهاند. آنان را در بین هندیان: جاکا Chaka، در بین آشوریان ایشکوزی میگفتند. سکاها از طرف پارسیان همان تورانیان دانسته میشدند. حتی شاهنامه هم آنرا را با نام تورانیان نامیده است. آبایف با استناد به اوستا، سکاها را از طایفهی تور دانسته است. استرابن، منطقه ی دوبروجا Doubrudja را سکائیه مینامد و شمال و شمال شرق دریای سیاه را با همین نام اسم میبرد. امروز این مناطق با عنوان کوبان و تامان شناخته می شوند. سرزمین باستانی سکاها تیانشان، تالاس و آلاداغ بوده و در اطراف ایستیگؤل میزیستهاند. بلینسکی در بارهی گسترش سکاها بر روی سرزمینهای وسیع را مورد بررسی قرار داده و نقش آنان را در برپایی دولت ماد ارزشمند دانسته است. از سکاها تا ۲۰۰ ق.م نام برده شده است. آنان جای خود را به خزران داده اند.
رنه گروسه هم در بارهی سکاها پژوهشهای تاریخی ارزشمندی به انجام رسانده و تاریخ آنان را در کاشغر و دیگر مناطق اثبات کرده است.
سکاها در ۸۰۰ سال ق.م در برابر آشوریان قد علم کرده و آنادولو، آذربایجان و اطراف آنرا در دست گرفتهاند. ایشپاکای Ishpakayشاه سکاها علیه آشور جنگیده و بر آنان غلبه یافته است. هرودوت با تائید منابع آشوری پارتاتوآ Partatuaیا پروتوتیش Prototyesاظهار می دارد که آنان در سرزمینهای آتروپاتن – آذربایجان امروزی میزیسته و مدنیت خود را در اطراف دریای اورمیه برپا نموده اند. سکاها رابطهای سالم با مادها داشته و از حمایت آنان برخوردار بودهاند. سکاها در سال ۶۳۸ ق.م علیه کیمریها هجوم آورده و آنان را از بین بردهاند. اما شاه آشور برای نابودی سکاها به اورارتوییها متوسل میگردد. پارتاتوآ خواستگار دختر آشور شده و آنان را علیه سکاها میشوراند. ده سال بعد، بنا بگفتهی هرودوت مادیش فرزند پارتاتوآ از سکاها شکست خورده است. هرودوت اضافه کرده و مینویسد مادها ۲۸ سال دیگر زیر سلطهی سکاها بوده و بعد از ۲۸ سال توانسته اند سکاها را از بین ببرند. سکاها از این پس از این سرزمین بیرون آمده و به قفقاز رفتهاند.
ساکاها با هخامنشان بویژه کورش و داریوش نبردها کرده و داریوش پادشاه هخامنشی بزرگترین لشکرکشی تاریخ را علیه آنان بکار گرفته است! باز هم در زمان انوشیروان، سکاها در آذربایجان قدرت یافته اند، حتی در داخل قشون ساسانی نیز وجود داشتهاند.
در باره ی دین سکاها، دانشمندان اظهار می کنند که آنان به آسمان، خورشید، ماه و طبیعت عبادت میکرده و اشیای طبیعی را مقدس میشمردهاند.
بین زبان سکاها با زبان ماننا و ماد شباهتهای فراوان وجود داشته و زبانشناسان بدان اعتراف کردهاند. هوخشتره – شاه ماد هرچند علیه سکاها نبردها کرده، اما به اسرای سکا همواره اعتماد میکرده است. آنان حتی تربیت فرزندان خود را به سکاها میسپردهاند. اگر بدین نوشتهها اعتماد کنیم باید باور داشته باشیم که سکاها در امور مربوط به تربیت و آموزش دارای آموزههای ارزشمندی بودهاند. مورخین به نزدیکی زبان و حتی مواد فولکلوریک بین ماد و سکاها تاکید میکنند. استرابون نیز جزو مورخینی است که به هماهنگی فولکلوریک و نزدیکی فرهنگ مادها و سکاها اذعان دارد. نامها و کلماتی که از زبان سکاها در دست است میتوان در بارهی زبان آنها به بررسی و پژوهش پرداخت. امروز اشیای بسیاری از ابزارآلات آهنی، برنزی و مفرغی از آنان در دست است که میتوان از توسعه و پیشرفت صنایع و هنرهای سکاها سخن گفت.
یافته های باستان شناسی در مورد ساکاها بسیار گسترده است و این حفاریها از جوار چین تا آذربایجان و سواحل دریای سیاه اتفاق افتاده است. اشیای بدست آمده هم بسیار خیره کننده است. پژوهشگران و باستان شناسانی چون مِلگونوف (سال ۱۷۶۳)، کلارک، پالاس، دوبوآ ئدو مونتپرد، سوماروکوف و دیگران به کاوش و حفاری پرداخته اند. آنقدر وسایل بدست آورده اند که در سال ۱۸۰۶ بیکلایف یک موزه از این اشیا درست می کند. ۱۵ سال بعد موزه ی دیگری بنام تئودوسیا افتتاح می شود. سال ۱۸۲۵ موزه ی معروف کِرچ بوجود می آید. این موزه ها چنان هیجانی می آفریند که عتیقه شناسان وارد میدان می شوند کسان معروفی چون دوبروکس، استمپوسکی، بلارِمبرگ، آشیل، کاریشا و دیگران موزه های شخصی هم افتتاح می کنند.
رادلوف در سال ۱۸۶۰ گام بزرگ دیگری برای شناختن ساکاها برمی دارد. او در سال ۱۸۶۵ گنجینه ای را می یابد که حیرت همگان را سبب می شود. البته متاسفانه برخی ندانم کاریها سبب شده تعدادی از اسناد نابود گردد و برخی سیرقت ها نیز سبب نابودی و از دسترس خارج شدن دیگر اسناد گشته است. در اوایل سده بیستم پای اروپاییان بدین سو باز شد و از کشورهای مختلف مانند فر انسه، فنلاند، انگلیس و غیره نیز آمدند و می توان ادعا کرد که در همه زبانهای اروپایی اسنادی به زبان خودشان در مورد ساکاها دارند. برخی از این عالمان عبارتند از: کُنداکوف، روستوتسِف، رودنکو و گریاسنوف از روسیه، مینز و دالتون از انگلیس، رایناک از فرانسه، تالگرِن از فنلاند معروفترین آنان هستند. این دانشمندان نوشته های هرودوت را بررسی و تائید کرده اند. این پژوهشها تا اواسط سده بیستم تداوم یافته و وارد فاز کتابخانه ای شده است و اطلاعات جامعی وجود دارد.
آثار بسیاری علاوه بر فلزات، اشیای چوبی و استخوانی نیز بدست آمده است. مناطقی که این اشیا بدست آمده سرزمینهایی از مغولستان تا آذربایجان کشیده شده است. در میان این اشیا مجسمههایی از حیوانات هم موجود است. آثاری که در سال ۱۹۴۰ در ازبکستان پیدا شد آثار هنری سکاها را بروز میدهد.
گورهای سکاها کاسترومسکایا استانیتزا Kostromskaya Stanitza ، و کلرمس در کوبان و تپههای ملگونوف Melgunov در روسیه، همچنین اشیای یافته شده در تپههای سقز نشانگر نمونههایی از هنرهای آذربایجان است. غلاف شمشیر پیدا شده در ملگونوف و نقشهای حک شده بر روی آن، آثاری از هنرهای ترکی شناخته شدهاند. نقش و نگارهای موجود بر روی این اشیاء، نمونههای ارزشمندی از هنرهای سکاها بشمار میآید. سکاها علاقمند شکار بوده و تاثیر فراوان آثار بازمانده از آنان از طبیعت را در خود دارد. تصاویر موجود از ماهی و حیوانات دریایی نیز نشانگر هنر ترکان شمرده شده است. تصاویر آهوان نیز دارای چنین ماهیتی است.
سکاها ملتی قوی و توانمند بودهاند که توان خود را در تجارت و صنعت نشان داده اند. تجارت و صنعت در بین آنان رواج داشته و آهنگری، ساخت شمشیر، یراق آلات کشاورزی و حیوانات، همچنین ابزارهای جنگی جزو صنایع رایج بین آنان بوده است. این ابزارها از محل زندگی سکاها پیدا شدهاند. لباس آنان نیز جالب توجه بوده است. نقش و نگار روی لباس آنان نیز ارزشمند است. همچنین قالی بزرگ پازیریک نشانگر اوج هنر بافندگی و قالی در بین سکاهاست. از نقش و نگار روی قالیهای سکاها نیز میتوان به طرز پوشش و لباسهای سکاها پی برد. زنان آنان بسیار زیبا و دارای پوشش بسیار زیبا و محکم بوده است. آنان لباسی بلند و با پوشش مناسب و زیبا بودهاند. کوزهی معروف ورونژ Voronezhو کوزهی الکترومی Elecrumو کول اوبا Kul Oba و نقشهای روی آنها، نمونههایی از پوشش زیبای دختران و زنان سکاهاست. علاوه بر این لباس جنگی سکاها نیز بسیار زیبا و محکم بوده است.
آثار بدست آمده از مناطق مختلف دنیا، از روسیه گرفته تا آذربایجان، نشانگر پیشرفت سکاها در کشاورزی و هنرهای مختلف بوده است. زیباترین شهر سکایی نام نئاپولیش Neapolis داشته که در کریمه قرار دارد و در حفریات سال ۱۹۴۵ پیدا شده است. در این حفریات اشیای مفرغی بسیاری نیز بدست آمده است. گورهای فراوانی نیز در آسیای میانه متعلق به سکاهاست. آثار بدست آمده از این گورها، نشان میدهد که سکاها دارای هنرهای زیبایی بودهاند و در ساخت ابزارها و وسایل زینتی نیز ماهر بودهاند. فراموش نکنیم که بسیاری از پژوهشگران، نام تبریز را برگرفته از نام تومروس – ملکهی سکایی می دانند.
هرودت مورخ بزرگ یونان و پدر تاریخ در باره ساکاها اطلاعات وسیعی ارائه می دهد. او از ثروت بیکران ساکاها سخن می راند و در عین حال آنان را قبایلی جنگنده، بی باک و ماهر در اسب سواری و تیراندازی مورد تمجید قرار می دهد. هرودوت قسمت چهارم کتاب خود را به سکاها اختصاص داده است. او حتا به سرزمینهایی که ساکاها ساکن بوده اند سفر کرده و از فرهنگ و مدنیت آنان دیدار کرده و شاهد برخی از آثار باقیمانده ی آنان بوده است. او داستانهایی از آنان روایت می کند که بیشتر شبیه افسانه ها می مانند. همچنین به وجود خرید و فروش و دیگر روابط آنان با یونانیان اشاره کرده و از سودهایی که یونانیان از این داد و ستدها بدست می آوردند سخن می راند. یونانیان کالاهای سفارش داده شده ی ساکاها را تهیه می کرده و برای تحویل بدانان به سرزمین آنان می رفتند و از ساکاها آلات زینتی مانند دستبندها و گردن بندهای ساخته شده از طلا و نقره می خریدند. در عین حال از فرشها، قالیها ، همچنین از لباس های دوخته شده از پوست حیوانات با حیرت سخن می راند و از مهارت آنان در ساخت و آفریدن هنرهای مختلف تعجب خود را پنهان نمی کند. همچنین از غذاهای بسیار لذیذ، همچنین ظروف بسیار زیبای غذاها و شرابها سخن می راند. هرودوت ساکاها را با عنوان قبایل سوارکار یاد می کند و مهارت آنان را در تربیت و پرورش اسب و ساختن ارابه ها می ستاید.
منابع موجود در باره ی ساکاها را می توان چنین فهرست کرد:
منابع نوشتاری – بر اساس سندهای نوشته شده به زبانهای آشور، یونان، چین و فارسی وضعیت ساکاها چکونه است:
منابع باستان شناسی – می توان در این عرصه بر اساس کاروشهای انجام گرفته و اشیاء بدست آمده در سیبری، روسیه و ایران به یک جمع بندی رسید.
بررسی ها و پژوهشهای تاریخی و نتایج علمی تاریخی
منابع آشور
منابع آشور از کهن ترین منابع موجود در این زمینه هستند. اسناد آشور، ساکاها را با نام آشغوز می شناسد. این اسم ایشکوز و ایشغوز هم خوانده می شود که در کتاب دده قورقود به صورت ایچ اوغوز شناخته می شود. حاکمان آشور مدتی با ساکاها، کیممرها و مانناها روبرو شده اند و به ایشغوزها پناه برده اند. در تاریخ ۷۰۰ – ۸۰۰ سال ق.م در تاریخ حاکمیت آشور، حوادث بسیاری در ارتباط با ساکاها یعنی ایشغوزها رخ داده است. دانیل دیوید بیل مورخ و محقق تاریخ در آمریکا همچنین تاریخ نگار آلمانسی ماکسیمیلیان اشترک در اثری که به سال ۱۹۱۶ نوشته است، روابط بین آشور و ایشغوزها را به بررسی می نشیند و هر دو مورخ همعصر، ساکاها را از قبایل پروتوتورک می شناسند.
منابع یونانی –
هرودوت که به عنوان پدر تاریخ شناخته می شود، همچنین اریستوئیس و هئکاتائو مورخان همعصر هرودوت، اطلاعات موثقی را در باره ی ساکاها ارائه داده اند. نتایج تحقیقات سده های ۱۹ و ۲۰ در این زمینه با اطلاعات داده شده توسط این مورخان روی هم می افتد. منابع یونانی ساکاها را با عنوان اسکیت و سیت می شناسند و آنان را ترک یا بعبارت صحیحتر پروتوترک می شناسند.
دیگر مورخ یونانی هیپوکرات است که سال ۴۰ ق.م میلاد از مهارت و دانش ساکاها در عرصه های طب و پزشکی سخن می راند. دیگر مورخ یونانی تیکی دیئی است که در سال ۴۰۰ میلادی زندگی می کرده و از زندگی و اسکان ساکاها در سواحل دریای سیاه سخن رانده است. باز هم استرابون مورخ نامی یونان باید نام برد که اطلاعات گسترده ای را در باره ی ساکاها مطرح می کند. اصولا منابع یونانی هنگام سخن از ساکاها، آنان را به عنوان پروتوترک می شناسانند.
منابع چینی –
منابع چینی نیز ساکاها را به عنوان قبایل همسایه ی خود نام می برند. آثار چینی نوشته شده در ۲۰۰ الی ۳۰۰ سال قبل از میلاد مانند شی چو، هان شو و دیگران از اوضاع ساکاهایی که در چارچوب سرزمینهای چین باقی مانده اند سخن می رانند و از کوچ آنان به سمت ولگا – ایتیل و سواحل این رودخانه ها صحبت می کنند. در منابع چینی از ساکاها به عنوان قبایلی از هونها سخن رانده می شود و بعدها با نام هیونگ نوها از آنان یاد می کند. هیونگ نوها بعدها به صورت گؤگ تورک ها شناخته شده اند و امروز آثار نوشتاری فراوانی از آنان در دست است. چینیان اطلاعات نسبتا وسیع و فراوانی از ساکاها را در منابع تاریخی خود دارند. منابع چینی ساکاها را در قرن ۱۳ ق.م در فاصله بین سرزمینهای چین و روسیه امروزی می داند و در زمان ایشپاکای و به رهبری وی به آذربایجان آمده و در کنار مانناها یار و مددکار ماننا بوده اند و ۲۸ سال هم مادها را تحت انقیاد خود داشته و سپس توسط همان مادها مجبور به کوچ بطرف اروپا شده اند. اما همچنان تعدادی از آنان در آذربایجان مانده و در سده های بعدی نیز در تحولات تاریخی آذربایجان ایفای نقش کرده اند. منابع چینی از پایتخت آنان با نام تئاپولیس یاد می کنند که بیش از ۵۰۰ سال شهر بزرگ آنان بوده است و چندین شهر دیگر را نیز نام می برند. همچنین از داستانهای ساکاها یاد می کنند و معتقدند ساکاها تاریخ خود را به صورت داستان نسل به نسل منتقل می کنند.
منابع فارسی –
سنگ نوشته های موجود در ایران از اهمیت خاصی برخوردارند، زیرا در این کتیبه های باز مانده از هخامنشیان و کتیبه ی بیستون از داریوش اطلاعات بسیار ارزشمندی از ساکاها موجود است. بویژه کتیبه های شوش دارای اهمیت بسیار بالایی هستند. زبانشناسان و باستان شناسان ادعا دارند که این کتیبه ها به زبان پروتوتورک هستند و اثبات نیز کرده اند. ما باور داریم که در صورت خوانش صحیح و ترجمه ی درست آنها بسیاری از حقایق تاریخ ایران را برملا خواهد کرد.
حتا در شاهنامه با آنکه تنها بر گفته های شفاهی استوار است اما جنگ های بین ایرانیان و تورانیان نه به عنوان سند تاریخی، بلکه به عنوان اسناد فولکلوریک ارزشمند است. در این باره سخن بسیار است که در جلسات بعدی صحبت خواهم کرد. از شاهنامه می توان به جنگ ایران و توران و افراسیاب از ساکاها اشاره کرد.
ساکاها با مادها و هخامنشیان برخوردهایی داشته اند. در همین برخوردها می توان به برتری مدنیت ساکاها نیز پی برد. آنچه در مورد برخورد ساکاها با هخامنشیان قابل ذکر است رابطه ی تومروس حاکم زن ساکا با کورش هخامنشی است. هرودوت بطور کامل این حادثه را گزارش کرده است. شاه ساکاها در جنگی کشته شده و طبق آیینی زن شاه ساکا – تومروس به فرمانروایی برگزیده شده است. در حمله ای که کورش به سرزمین ساکاها می کند فرزند تومروس کشته می شود و کینه بین سپاه کورش و تومروس افزایش می یابد. در حمله ای دوباره کورش، تومروس صف آرایی کرده و انتقام فرزندش را می گیرد. این جنگ در کنار سیحون و جیحون رخ می دهد و کورش کشته می شود. سربازان جسد او را نزد تومروس می آورند که به روایت هرودوت، تومروس دستور می دهد یسر از تنش جدا کنند و سرش را درون طشت پر از خون می کنند و می گوید که در دنیا از خونخواری سیر نشدی الان هرچه می خواهی بخور. این روایت هرودوت در سده های ۱۵، ۱۷ و ۱۸ توسط نقاشان بزرگ اروپا بویژه ایتالیا به تصویر کشیده شده است از جمله پیتر دوبیتزین این تابلو را کشیده که امروز در موزه ی رم ایتالیا نگهداری می شود. البته این حادثه ی تاریخی هم در میان قزاقها و هم در آذربایجان بصورت داستان در بین مردم رایج است. اما دروغ تاریخ، اینست که قبر مادر سلیمان را به کورش نسبت می دهند . آنچه محققان در پژوهشهای این مقبره یافته اند چنین اعلان کرده اند که استخوانهای بیرون آورده شده متعلق به دو زن بوده است. خرافه پرستان بروند و ستایش کنند. البته داریوش هم علیه ساکاها به جنگ برخاسته و سبب کوچ ساکاها از آذربایجان به سمت اروپا شده است. در کتیبه ی داریوش بدین مساله اشاره شده است. نکته ی مهم اینست که ساکاها از تاریخ حذف نشده اند بلکه رابطه ی آنان با اشکانیان نیز در منابع فارسی ذکر شده است. همین منابع نشان می دهند که ساکاها رابطه ای صمیمانه با اشکانیان داشته اند و به نوشته های متعدد این دو – اشکانی و ساکاها ارتباط نژادی – قبیله ای داشته اند. بعدا در باره اشکانیان صخن خواهم گفت. حتا توسط همین منابع اشاره کرده اند که ساکاها در زمان ساسانیان همچنان در آذربایجان حضور دارند و عنایت اله رضا در کتاب ترکان در زمان ساسانیان بدین مساله اشاره کرده و از وجود ساکاها در آذربایجان سخن می راند.
منابع باستان شناسی
در سرزمینهایی که ساکاها زندگی می کرده اند کاوشهای باستان شناسی انجام گرفته و اشیای ارزشمندی بدست آمده است که نشانگر فرهنگ و مدنیت موجود در میان ساکاهاست. مثلا وسایل زینتی، ظروف و آلات پخت و پز، قالی و گلیم، لباس، زین و آلات سوارکاری، کمربند و دیگر اشیایی که امروز در موزه ها نگهداری می شود. این اشیا به حد کافی وجود دارد که بیشتر موزه های اروپا در خود دارند. کاوشهای باستان شناسی در روسیه، اوکراین و حتا ایران نیز انجام گرفته است و اسناد قابل اعتماد و اطمینانی در دست است.
منابع مربوط به پژوهشها
از اوایل سده ی ۱۹ و سپس سده ی ۲۰ پژوهشهای تاریخی و علمی فراوانی در مورد ساکاها انجام گرفته است و مورخان و محققان بسیاری در این زمینه کار انجام داده اند و امروز بیش از ۲۰۰ جلد کتاب در این عرصه نوشته شده است. نکته بارز این تحقیقات اینست که ۹۰ در صد پژوهشگران معتبر، از فرزندان یافث و از پروتوترکان بودن سکاها را باور کرده اند.
از مجموع یافته ها چنین استنباد می شود که ساکاها از سده ۱۳ ق.م در تاریخ ظهور یافته و بتدریج در ۷۰۰ سال ق.م بطوف آذربایجان آمده و با رهبری ایشپاکای در آذربایجان با مانناها همداستان شده اند و با مادها درگیر شده و ۲۸ سال آنان را تحت انقیاد خود داشته اند. اما بعد شکست خورده و پراکنده شده اند. آنان در سال ۳۴۶ از رود دن گذشته، در زمان آیرِتس – ۳۳۹ ق.م از دانوب هم گذشته و به پالچیک رسیده اند. ابتدا فیلیپ دوم با آنان جنگیده و نهایتا به صلح قانع شده اند و در سکائیه – سواحل دریای سیان مسکن گزیده و به کشاورزی و دامداری و صنایع ظریفه مشغول شده اند. آنان با داد و ستد و تجارت توانسته اند ثروت زیادی به چنگ آورند و احترام اروپائیان را بدست آورند. امروز ساکاها در کشورهای مجارستان، پروس و رومانی زندگی می کنند.
هرودوت که از ساکاها نوشته و خود تمایل به شناخت آنان از نزدیک داشته است در سال ۴۴۱ ق.م به سرزمینهای آنان می رود و مشاهدات خود را می نویسد. او از روابط خانوادگی ساکاها می نویسد و از احترام زن و بخصوص مادر در میان آنان سخن گفته و از مدیریت زنان در امور خانه تمجید می کند و اینکه ناموس و حرمت خانواده برایشان مهمترین مساله زندگی آنان بوده است. همچنین هرودوت از تمیزی و پاکی مردم ساکا، تمیزی لباس و خانه های ساکاها نیز سخن می راند.
زبان ساکاها
همانگونه که مورخان قبل از میلاد ساکاها را همچون فرزندان یافث نام برده اند محققان معاصر نیز بر اساس اسناد بدست آورده شان بدین نتیجه اقناع شده اند که آنان جزو پروتوترکان بوده اند. این محققان رد پای ساکاها را در دوراه بعد از میلاد در آذربایجان بویژه امپراتوری خزران می یابند. کتیبه هایی که دال بر تاریخ و حوادث ساکاهاست امروز خوانده شده و زبانشان پروتوترک دانسته می شود. از این دانشمندان می توان بزرگانی چون گراناجی، مینز، آلبرت هرمان، کرچمر، نیبهور و . . . نام برد که تعدادشان هم کم نیست.
از آثار بجا مانده از شاهان ساکاها اسنادی انکار ناپذیر از زبان التصاقی آنان بشمار می آید. بسیاری از واژگاه این کتیبه ها امروز هم جزو واژگان رایج زبان ترکی است. مانند: گؤگ، اوغول، چاغری، قاتماق، آرتماق، اوتورماق، اؤته، آرتیق، اورون، اوناماق، قوت، یول، بالیق و . . . که امروز هم با همان تلفظ رایج هستند و تحولات ۳۰۰۰ ساله هم در ساختار واژگان و جملات قابل ذکر هست. حتا در کتیبه ی بیستون واژگان ترکی فراوان است قابل ذکر هم هست که نام زبان باستان فارسی جز یک شعار چیز دیگری نیست و واژگان ترکی در این کتیبه ها بیشتر از آنی است که فارسی بوده باشد. سخنان ادیبان فارس از جمله دکتر خانلری، ملک الشعرای بعار، مجتبی مینوی و دیگران قابل بررسی است. کلماتی مانند گؤن، دری به معنای پوست و چرم، آت به معنی اسب، گوسا به معنی گوش، قاسیرغا به معنی گوشواره، اوخ و آتار به معنی تیر و انداختن، و بسیاری دیگر از این واژگان قابل ذکر هستند. آینده نشان خواهد داد که فارسی باستان چه صیغه ای از زبانهاست!
در زبان ساکاها فراوانی حروف صدادار نظر کاوشگران را به خود جلب کرده است. این فراوانی یکی از مشخصات زبان ترکی – همین امروز در دنیای زبان شناسی حیرت برانگیز است. این مشخصه در زبان ساکاها هم دیده می شود. یکی از دلایلی که زبان آنان جزو زبانهای پروتوتورک شمرده می شود.
زبانشناسان آداب و رسوم ساکاها را بررسی کرده و تطابق یافته های باستان شناسی و نوشته های مورخان پیشین پرداخته و در نهایت تائید کرده اند. تائید علمی حاصل از این تحقیقات ارزشمند است و بدین ترتیب رابطه ی نزدیک زبان ساکایی با زبان ترکی را تائید کرده و بسیاری از عالمان زبان آنان را اورال – آلتایی دانسته اند. از این دانشمندان باید مایر، اوکسوس، روبن، مینز، تریدلر، لافر، یاکساتای نام برد و دانشمندان ترک مانند زکی ولیدی توغان، طرخان، اؤگل، سیدف و دیگران را نام برد. البته آنان از تاثیر زبان ساکایی در زبان و ادبیات مردم آذربایجان غافل نمانده حتا تاثیر آنان را در کتاب دده قورقود خاطرنشان می سازند.
***
ساکا را عقل معنی کرده اند و ساکا را “عاقل” و خردمند و آینده نگر دانسته اند. با این اوضاع بیشتر زبان شناسانی که بدین مساله پرداخته اند ساکاها را پروتوتورک خوانده اند و بر اساس کتیبه های موجود به بررسی همه جانبه ای دست یازیده اند. حتا در کتیبه های شوش دهها کلمه را یافته اند که حتا امروز هم با وجود تحولات زبان در ۳۰۰۰ سال گذشته، امروز هم با اندکی تغییر در میان مردم رایجند مانند: اوناماق / آرتا / اوتورماق / دالدو / دولدوراق / گؤگ / آرتماق / آرتیق / قوتتا / قاتماق / چاغری / اوغول / یال / یول / ویتا / وانا / اؤته / یانا / وورون / اورون / ایرچیگی و غیره. البته زبان شناسانی چون پروفسور تونا کتابی مفصل در این باره نوشته اند و زبان کتیبه های شوش از طرف استاد زهتابی نیز مورد توجه بوده است.
مهشید میرفخرایی ساکا را به معنی “قدرتمند” می داند و با کلمه ی تورک یعنی نیرو همسان می بیند. ایشان با دانستن یکسانی این دو کلمه، به نتیجه ی یکی بودن این زبان – ساکایی و ترکی می رسد. امروز تُرکمتر ابزاری مکانیکی است به معنای نیروسنج که کلمه ی ترک به همین معنی در تمان زبانهای اروپایی راه یافته است.
آریانپور در بررسیهای خود ساکاها را با تورانیان پیوند می دهد و از قبیله ی هونها می داند. ایرج افشار – پان فارس معروف با نفرت از ساکاها کار پژوهش ! را ادامه می دهد و تلاش دارد به عنوان قاتل کورش نسبت بدانان نفرت بیافریند. معلوم است پیشاپیش برای اثبات عقیده ی کثیف خود نتیجه را از پیش معلوم را دنبال می کند.
در سال ۱۹۷۵ میلادی در کاوشهای زیرزمینی قبری کشف شد که مقادیر بسیاری از طلا و جواهرات را در خود داشت و در حقیقت دومین گنجینه ی سرشار از جواهرات بی بدیل شمرده اند. اما در میان اینهمه طلا و جواهران یک سینی نقره ای در ابعاد ۳۰ در ۶۰ سانتیمتری بیشتر از همه جلب توجه کرد. در این سینی نوشته ای حاوی ۱۷ کلمه و به زبان ترکی و با خط گؤگ تورک نوشته شده بود. با آزمایشهای گاما رِی دانستند که تاریخ نگارش آن به ۲۵۰۰ سال پیش برمی گردد. این سند دنیا را تکان داد و نشان داد که این مقبره مربوط به شاهزاده ی ۲۳ ساله ی ساکایی است. متن نوشته ی سینی اینست: “خاقان اوغلو ۲۳ یاشیندا اوشدو. آدی یوخ اولدو”. از همان روز در اروپا و دانشمندان زبان شناس ترجیح دادند این جنگ مقدسی که حتا کلیسا علیه ترکان راه انداخته بود به صلح مقدس تبدیل کنند. البته این جنگ مقدسی که راه انداخته بودند از یک نفرت تاریخی حاصل شده بود و دلیل آن این بود ترکان سه بار اروپا را درنوردیده بودند. ابتدا در ۱۷۴ ق.م. مته خان تا قلب اروپا پیش رفته بود، سپس آتیلا در ۴۴۱ میلادی از دانوب گذشته و اروپا را تسخیر کرده بود و بعد از اسلام، سلاطین ترک پیروزهای پی در پی و بزرگی در جنگهای صلیبی به عنوان پرچمداران دنیای اسلام بدست آورده بودند، بویژه برای سومین بار سلطان محمد فاتح، قسطنطنیه را از چنگ اروپا بیرون کشیده بود. جای تعجب نبود که کلیسا هم دست بر دعا بردارد تا خداوند آنان را از شرّ ترکان برهاند. اما سال ۱۹۷۵ با کشفیات “اولان باتور” اعلان گردید که جنگ مقدس ۲۰۰۰ ساله به صلح مقدس تبدیل گردد. اما متاسفانه نوکران استعمار کهنه در وطن خودمان همچنان بر طبل باطل جنگ می کوبند و تئوری های ضد ترک راه می اندازند و چه خفیفانه تئوری می بافند و علیه بشریت عمل می کنند. بگذریم.
اسامی جغرافیایی چندی در سرتاسر ایران برگرفته از نام ساکاهاست مانند: سیستان، که آقای ایرج افشار با این نام چه مخالفتی می کند و سیستان را بدلیل بازمانده ای از ساکاها لایق این نام نمی داند و در شأن ایرانیان نمی شمارد!
منابع:
۱ عطایی فرد، امید، ایران بزرگ، انتشارات اطلاعات، ۱۳۸۴٫
۲ بهزادی، رقیه، قومهای کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، انتشارات طهوری، ۱۳۸۶٫
۳ گروسه، رنه، امپراطوری صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۷٫
۴ دیاکونوف، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات پیام تهران، ۱۳۵۴٫
۵ رضا، عنایت الله، ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۴٫
۶ گیرشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۵٫
۷ کریستین سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، انتشارات ابن سینا، ۱۳۵۱٫
+ نوشته شده در سه شنبه یازدهم آبان ۱۴۰۰ ساعت 12:12 توسط م. کریمی
|
آذربایجان ادبیاتی، تاریخی و اینجه صنعتی