تاریخ آذربایجان از پگاه تاریخ تا امروز – ۱۰
متن سخنرانی م. کریمی
۲۴/۰۷/۱۴۰۰
اشکانیان (۲۴۷ ق.م – ۲۲۴ م)
اشکانیان بین سالهای ۲۴۷ قبل از میلاد و ۲۲۴ بعد از میلاد – یعنی ۴۷۷ سال حکومت کرده اند. منابعِ اشکانی، بسیار اندک می باشند. این امر دلایلی دارد. هرچند که اخیرا کتیبه هایی نیز یافته شده است، همچنین صدها و هزاران اشیاء دیگر مانند سکه ها، مجسمه ها و آثار معماری باز مانده از آنان مورد شناسایی قرار گرفته اند. اما دلیل عمده ی عدم وجود نوشته ای از اشکانیان را بحث خواهم کرد. به همین دلیل باید تاریخ اشکانی را در نوشتههای خارجیان جست. تواریخ یونانی، رومی و چینی شامل اطلاعات ارزشمندند اما ناکافی اند.
پارتیان یا اشکانیان یکی از سلسلههای بزرگ تاریخ ماست که امپراتوری وسیعی را از ماوراءالنهر تا بینالنهرین به وجود آورده و پنج قرن ادارهی امور کشور را بر عهده داشتهاند. تاریخ سرزمین ما آذربایجان نیز جزوی از این تاریخ است. تاریخ ما همواره مورد بیمهری قرار گرفته و در طول ۵۰ سال حکومت پهلوی، مورد تحریف واقع شده، حوادث و واقعیت ها را وارونه نشان دادهاند. تاریخ را به نفع یک قوم مصادره کرده و دروغ را جای حقیقت نشاندهاند. یکی از این دوران پر ابهام تاریخ، اشکانیان یا امپراتوری بزرگ پارت است. دورهی ۴۷۷ ساله امپراتوری اشکانیان با سکوتی توطئه آمیز روبرو بوده و تا توانستهاند دروغ گفتهاند یا توطئهی سکوت را ترجیح دادهاند. به گفتهی استاد بزرگ – پروفسور دکتر محمدتقی زهتابی، مسکوت نهادن تاریخ ۵۰۰ ساله سرزمین ما بیدلیل نبوده است. به گفتهی ایشان چگونه ممکن است حکومت ۸ سالهی اسکندر به عنوان دشمن ایران- در شاهنامه در بیش از ۳۰۰۰ بیت نوشته شود، اما حکومت ۴۷۷ سالهی اشکانیان تنها در ۲۳ بیت اتمام یابد؟! چه دلیلی وجود دارد که حتی تا امروز هم همهی مورخین پارس گرا و نژادپرستان، به نگارش و بررسی تاریخ ۵ سده ی اشکانیان رغبتی نشان نمیدهند؟
اینجا حاشیه ای را عنوان بکنم. دوستان، ما به عنوان آذربایجانی، تاریخ سرزمین خود را جدا از تاریخ ایران نمی دانیم. البته اشتباه نشور منظورم ایران امروز است وگرنه در آن تاریخ نامی از ایران نبوده است. آنچه من اینجا مطرح می کنم یافته ی شخصی من است و ممکنست اشتباه هم باشد. اما دقیقا بر اساس نوشته های پیشینیان عنوان می کنم. مسلم است هر کسی علایقی دارد، سلایقی دارد و درکش از تاریخ مشخص و قابل احترام است. مسلما طبیعی است اگر دید من حقیر با دیگران زاویه داشته باشد. آنچه اینجا بیان می کنم حکم مطلق نیست. اما آنچه ما را وامی دارد این بحث ها را پیش بکشیم تحریف های بزرگی است که در متون تاریخی اعمال شده و هنوز هم شاهدیم که فرهاد حکیم زاده ها در اکناف جهان بدنبال پاک کردن تاریخ ما از کتب تاریخی اند. حتما خبرش را دارید که آقای فرهاد حکیم زاده در حال بریدن مطالب مربوط به ترکان از کتابهای خطی موجود در کتابخانه ی لندن دستگیر شده و ایشان رئیس “بنیاد میراث فرهنگی ایرانیان در انگلستان” بوده اند و به ۸ سال زندان محکوم شده اند. بله تاریخ ما را هنوز هم در حال نابود کردناند. در چنین وضعی، ما باید ساکت بنشینیم و تماشاگر باشیم تا هستی ما را ساقط کنند؟ بنده ی حقیر دقیقا بر اساس منابعی این مطالب را به عرض می رسانم که اکثرا به فارسی نوشته شده و یا ترجمه شده اند. ولی من تاریخ را تحلیل نمی کنم بلکه روایت می کنم. اما کسانی هستند که بر اساس تحریفات به تحلیل نشسته و تئوری می سازند و با هندوانه زیر بغل دادن مردم ما – ایرانیان به پخش اندیشه های ایرانشهری ، تحقیر ملل موجود در ایران بجز فارسیان دارند. امروز زمانی است که دنیا بسوی انساندوستی، حفظ حقوق بشر هستند و هرگونه نژادپرستی و انکار دیگر ملل محکوم است. اما برخی تئوری پردازان هموطن ما با تحریف، حذف و تحلیل های نادرست کینه و نفرت بین ایرانیان انداحته و تمام هم و غمشان را به برجسته کردن یک قوم و سرکوب دیگر اقوام گذاشته اند و هرگونه حرکت فرهنگی را امنیتی می کنند و برای رسیدن به اهداف نژادپرستانه ی خود از هیچ تروری روگردان نیستند. من معتقدم امنیتی کردن فضای فرهنگی همان تروریسم است. ترور یعنی ایجاد رعب و وحشت و اینان با امنیتی کردن فضای فرهنگی کشورمان در این راه گام برمی دارند.
البته بارها عرض کرده ام فایل های صوتی و سخنان شخص بنده در فضای مجازی – گروه تلگرامی و سایت فرهنگی – ادبی آذر کتاب توران در معرض دید عموم هست و هر کسی می تواند بدان مراجعه کرده و نظرات و انتقادات خود را به ما برساند. ما نیازمند دیدگاههای شما هستیم.
در دنیای تاریخ نویسی و بررسی علمی تاریخ، با وجود نوسانات بسیار، توفیق هایی رخ داده و حقایق در حال آشکار شدن هستند. تا چند قرن پیش از این، محققان در بررسی تاریخ پارت یا اشکانیان، این امپراتوری بزرگ را در مقایسه با امپراتوری روم و شاهنشاهی ساسانی کم ارزش جلوه میدادند. در ایران نیز تا این اواخر کاملا مسکوت گذاشته بودند. در قرن ۱۸ کتابهای بسیاری در این باره نوشته شد که از آن جمله ژ. فوی ویان کتاب مشهور خود “در بارهی تاریخ اشکانیان” را به سال ۱۷۲۵ به پایان برد و به دنبال او دیگر پژوهشگر فرانسوی پ. لونگرو در سال ۱۷۳۲ کتابش را در همین زمینه منتشر ساخت تا در سال ۱۸۵۰ سن فارتن “قطعاتی از تاریخ اشکانی” را منتشر نمود.
در آلمان نیز کتابهای چندی منتشر شد. از آن جمله، اشنایدر ویرث J.H.Schneider Wirth کتاب “اشکانیان بر اساس منابع یونانی – رومی”، سپس فریدریک اشپیگل Fr.Spiegel کتاب “باستان شناسی ایران” را نوشتند. تا اینکه کشف اسناد میخی بابلی باعث شد اشکانیان دوباره در مرکز توجه پژوهشگران قرار گیرد. یکی از کتبی که بر اساس این اسناد به رشتهی تحریر درآمد از آلفرد فون گوتشمند با عنوان “از زمان اسکندر تا انقراض اشکانیان”[۱] بود که در سال ۱۸۹۶ نوشته شد و بیش از نیم قرن در دانشگاهها تدریس شد و تازه در سال۱۳۷۶ در ایران توسط کیکاووس جهانداری ترجمه شد و آن هم همچون دیگر ترجمهها که میتوانید حدس بزنید چی شده. گام دیگری نیز توسط نیلسون دوبواز با کتاب “تاریخ سیاسی پارت” برداشته شد که این کتاب نیز با همان سبک و سیاقِ دیگر ترجمهها توسط دکتر علی اصغر حکمت منتشر شد. اما میدان تحقیقات بعد از کشف تعداد زیادی سکه، همچنین یافتههای باستان شناسان در ترکمنستان، ایران و عراق، زمینه را برای تحقیقات بیشتر و دقیقتر مهیا ساخت و در سال ۱۹۸۰ ک. شیپمان کتاب “شالودههای تاریخ پارت” را نوشت و براساس کشفیات باستان شناسان، تاریخ ایران به روایت کمبریج در دوره ی پارتی – سلوکی در سه جلد توسط تعدادی از محققین، معماهای بسیاری را در عرصهی تاریخ روشن ساخت[۲] و در نهایت کشفیات ترکمنستان در نیسا (عشق آباد – اشک اوا) بسیاری از پیچیدگیها را مرتفع ساخت. از آن جمله ا. هرینگ بر اساس یافته های نقوش و نوشتههای روی سفالها کتابی نوشت و آنگاه یوزف ولسکی “شاهنشاهی پارت” را نوشت که این کتاب توسط مرتضی ثاقب فر به زبان فارسی ترجمه شد.[۳] پژوهشهای دانشمندان ایران از جمله پروفسور محمدتقی زهتابی در بررسی عمیقی از این سلسله در ایران نتایجی را بدست آورده است که امروزه بیشتر پژوهشگران این دورهی تاریخی ناگزیر از مراجعه به این منبع گرانبها هستند. ایشان در دو جلد کتاب “ایران تورکلرینین اسکی تاریخی” بسیاری از رازهای ناگشوده ها را گشوده و راه را برای یافتن حقیقت باز کردهاند. سپس از تحقیقات ارزندهی ب. گری محقق ترک باید یاد کرد که با کتاب “بؤیوک پارت تورک دولتی”[۴] پا بر راهی نهاده است که قبلا توسط دانشمندان هموار گشته بود و نتیجه گیری را بر ایشان سهل و آسان کرده بود.
محققان سده ۱۸ و ۱۹ غیر از چند سکه و منابع محدود یونانی – رومی، منبع دیگری در دست نداشتند. اما وقتی تحقیقات باستان شناسان در ترکمنستان با یافتههای فراوان – هزاران سکه و چند کتیبه تکمیل شد دیگر گاهشماری اشکانیان نمیتوانست سالهای ۲۴۸ تا ۲۲۶ قبل از میلاد را نادیده بگیرند. همین تاریخ کوتاه بسیاری از حقایق و شخصیت دو پادشاه اشکانی – اشک اول و دوم – بسیاری از گرههای ناگشودهها را باز کرد. هرچند نوشتههای کتیبهها و حتی سکهها به زبانهای یونانی و رومی بود کشفیات تعطیل نشد، بلکه در اورامانات کردستان ایران نیز در سال ۱۹۰۹ سه کتیبه و چندین سفال کشف شد که به زبان اشکانی بودند. آنچه از سکه و کتیبه در دست پژوهشگران بود به سده اول و دوم قبل از میلاد(۱۷۱ – ۱۳۸ سلطنت مهرداد یکم) مربوط میشد، ولی یافتههای تازه، به سالهای بین ۲۳۸ – ۲۱۷ م. مربوط میشدند.
در بارهی دولت پارت، میتوان به دو نظریه اشاره کرد. منابعی که اساس خود را بر پایهی نوشتهها و گزارشهای استرابن و یوستینوس نهاده اند پارتیان یا اشکانیان را از سکائیها (اسکیت) میدانند و گروه دوم یعنی ونفلاویوس آیانوس(۱۷۹ – ۹۰ م) ، مارکوس تولیوس سیسرون(۱۰۶ – ۴۳ ق.م) و فلاویوس یوزف(۱۰۰ – ۳۸ م) اشکانیان را نه از اشک اول، بلکه از تیرداد اول شروع میکنند.
هنوز تا ۱۹۸۰ مسالهی اصل و نسب اشک موضوع بحث بوده و پایان نیافته بود. در این گروه بندی، تمام منابع ادبی و سکهشناسی، اشک اول را از سکاها (اسکیت) دانستهاند[۵]. تماسهای نزدیک اشکانیان با آسیای مرکزی، که منابع تایید می کنند تاکیدی بر منشا سکائی اشکانیان است. ضمنا فرار برخی از سلاطین و پناه بردن آنان به ماد آتروپاتن نیز دلیل دیگری بر ارتباط منشا اشکانیان با سکاهاست. از زاویهای دیگر منکران منشا سکائی اشکانیان، اصولا تاریخ اشکانی را از تیرداد شروع میکنند و اشک اول و دوم را نفی می کنند، همچنین از پادشاهانی چون بلاش اول تا ششم نیز سر می دوانند (یعنی در ترک بودن حتا اسامی این پادشاهان فرار می کنند) در حالیکه از یک سو محققان بزرگ عصر ما، دیاکونف و لیوشیتس- تبار شناس اشکانیان، منشا این سلسله را سکائی دانسته و سکههای یافته شده از اشک اول و دوم، تمامی تردیدها را برطرف کرده و به مساله فیصله داده است[۶].
هنوز بیش از ده سال از فوت اسکندر نگذشته بود که دستاوردهای این جهانگیر دچار ضایعه شد و توجه سلوکیان به رویدادهای اطراف مدیترانه مبذول گشت و غفلت آنان از شرق، باعث شد قسمت شرقی این سرزمینها از دستشان برود. آتروپات از آذربایجان سر برافراشت و سلوکیان را میدان و مجال نفس کشیدن نداد. بخش شرقی نیز به دست اشک اول افتاد. وی حرکت به سمت مرکز و غرب امپراتوری را آغاز نمود. شورشهای داخلی نیز سلوکیان را فرسوده کرد و نتوانستند بیش از ۷۰ سال بر این سرزمین حکومت کنند. جالب است بدانیم که اکثر منابع؛ اشک اول را سکائی، ماساگت و از بربرها دانستهاند. اما اطلاعات برآمده از پژوهشهای علمی نشان داده است که پارتیان یکجانشین و متمدن بودهاند، هرچند که تاریخ از آنان با عنوان pradones (یعنی غارتگران) و یا latrones (راهزنان) نام بردهاند. ولسکی معتقد است که حق داریم در تشکیل دولت اشکانی از غارتگران سخن بگوئیم (همان، ص۴۹). در عین حال آمیانوس مارسلینوس هم از ارشک به عنوان رئیس دسته راهزنان نام میبرد. لازم است این نوشته ها از نظر اهداف سیاسی و یا روانشناسی نویسندگانش هم مورد بررسی قرار گیرند.
استرابن از منشا سکائی ارشک با قاطعیت سخن میراند و ولسکی هم معتقد است بعد از تحقیقات تازه، نمیتوان سکائی یا اسکیتی بودن این دولت را مورد تردید قرار داد (همان، ص۶۳). سکههای اشکانی دارای تصاویری است که جنگجوی سکائی را با کمانی در دست و کلاهی بیلبه نشان میدهد و این مشخصات با ویژگی های سکائی منطبق است هرچند که نوشتهها یونانی یا رومی باشند. متون بدست آمده از نیسا (۱۲ کیلومتری عشق آباد – ترکمنستان) نشان میدهد که اشکانیان بیرون راندن سلوکوس از سرزمین خود را جشن گرفتهاند. اشکانیان به مدت ۴۷۷ سال امپراتوری بزرگی را با درایت و دموکراسی اداره کردند. البته وضع تمام این دوران یکسان و پایدار نبوده، بلکه نقاط قوت و ضعفی داشته اند. مهمترین ضعف آنان زمانی بوده است که فارسها در سرزمین خود بر آنان شوریدند و خود نیز وحدت و همدلی را از دست دادند و در نهایت اردشیر بابکان چیره شد و تمام تمدن اشکانیان به آتش کشیده و نابود کرد.
جای تاسف است که در ایران، تاریخ اشکانیان با بیمهری و تحریفهای آشکار روبرو بوده و هنوز هم این تحریف و دشمنی ادامه دارد. از فردوسی آغاز می کنیم: فردوسی که در باره اسکندر – دشمن ایران بیش از ۳۰۰۰ بیت شعر گفته، در بارهی ۵ قرن حکومت اشکانیان تنها به سرودن ۲۳ بیت اکتفا کرده است و چنین نیز گفته است:
چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان
نگوید جهان دیده تاریخشان.
از ایشان جز از نام نشنیدهام،
نه در نامهی خسروان دیدهام!
معلوم است که در زمان فردوسی، خط دهندگان به این شاعر نامی، شعوبیان – از گفتار در باره ی اشکانیان تُرکتبار تبری میجستهاند.
اما جالب است که بعد از انقلاب اسلامی در ایران، نویسندهای به نام حسن شهیدی مازندرانی در مقالهای در مجلهی “بررسیهای تاریخی ایران،[۷] مینویسد:”پس از کشته شدن اردوان پنجم اشکانی در میدان کارزار و لگدمال کردن سرش به وسیله اردشیر بابکان و بکار بستن سوگندی که اردشیر بابکان نیای ساسانیان خورده بود تا از نسل اشکانیان یکی را هم زنده بر جای نگذارد، حتی به نظر میرسد دودمان ساسانی از یاد و خاطرهی اشکانیان نیز در هراس بودند زیرا تا جاییکه دستشان میرسید و در توانشان بود هرگونه آثار بر جای مانده مادی و معنوی دورهی اشکانی را نابود کردند”[۸].
اما به یاد داریم که محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، وزیر ناصرالدین شاه قاجار، در کتاب سه جلدی “دررالتیجان فی تاریخ بنی اشکان” به این کارهای ساسانیان اشارهها کرده است[۹]. اعتمادالسلطنه نیز منشا اشکانیان را سکائی، یا به زبان خود او “از ترکان ساکا” دانسته و غیر ایرانی مینامد! بد نیست اشاره کنیم که نابود کردن و امحا آثار باقیمانده از اشکانیان توسط ساسانیان که در منابع بدست آمده از نیسا (ترکمنستان) نیز تائید شده، حتی از منابع بدست آمده از نزدیکی های سمنان، شوش، تیسفون و غیره نیز تائید میگردد و نشان میدهد که ساسانیان به عمد آثار باقیمانده از اشکانیان – چه آثار معماری و اشیاء هنری و مدنیت آنان – را با خیانت به بشریت از بین برده اند. حتی محقق معاصر دکتر جواد مشکور نیز اذعان میکنند: “چنین رفتاری (رفتار ساسانیان با آثار اشکانیان) کمتر در تاریخ دیده شده است[۱۰]. در همان حال، دکتر مشکور نیز به سکائی بودن پارتها اذعان دارد و می نویسد:”پارتیها از مردم سکایی بودند و لفظ پارت به زبان سکایی به معنی -تبعید شده- است”[۱۱]. اعتمادالسلطنه که از وابستگان دربار قاجار و خود ایرانی است و از ایرانیت دفاع کرده است در جلد نخست اثر مذکور خود، به فراوانی از نابودی آثار اشکانی بدست ساسانیان سخن رانده و همواره اشکانیان را ” تورانی” دانسته است: “ما در پیش با شرح و بسطی تمام نگاشته و مدلل داشته ایم که اشکانیان تورانی بوده و مردم ایران آنها را اجنبی می شمرده و هرگز به نظر مهر و مؤالفت و همجنسی و همشهری در ایشان ندیده اند. در اینجا می توانیم بگوئیم علت اصلی و باعث و جهت حقیقی انقراض دولت اشکانی همین خارجی بودن آنها بوده، اگرچه اشکال مختلفه چهره نموده است”[۱۲]. این نویسنده تاکید می کند که بهتر است از اصل و نسب کیانیان طرفداری نماییم!؟(همان، ص۱۷۴). به دنبال این گفته ها سعی دارد اصل و نسب اشکانیان را از افراسیاب بداند(همان منبع، ص۱۱). اعتمادالسلطنه اشک اول را از اهالی داغستان – آنطرف دربند می داند (همان، ص۴۵) و اضافه میکند:”چون اشک اول مردی دانا بود میدانست که با وجود عدم نژاد خاندان شاهی و ترک بودن سلطنت، تمام ایران را پارسیان باو نخواهند گذاشت و تمکین او نخواهند کرد..”(همان). او، در محکم کردن سخنان خود تاکید فراوان داشته و در صفحه به صفحه اثرش به این موضوع اشاره کرده است: “متاخرین از مورخین که تاریخ را از افسانه جدا کرده و به دلایل علمی غث و سمین آنرا باز نموده بدرستی رسیده و فهمیدهاند که سلاطین اشکانی بر خلاف عقیده قدمای ما اصلا ایرانی نبوده بلکه از طایفه تورانی معروف به پارت، که تلفظ صحیح آن “پارث” بثای مثلث است میباشند”.
این نویسنده اشاره میکند: “مردم روی زمین سه شعبهاند: شعبهای اولاد سام و شعبهای اولاد حام و شعبه سیم فرزندان یافثند و سام و حام و یافث پسران نوح علیه السلام بودهاند و یکی از شعب ثلاثه که فرزندان یافث باشند، “اسکیت” نامیدهاند و بعضی از اهالی فرنگ “اسکیث” را “ائسیت” تلفظ مینمایند. قوم ائسیت پس از دیری توالد و تناسل و تکثر اولاد و احفاد قبایل و سلاسل عدیده کثیره تشکیل دادند. یکی از آن قبایل طایفه “پارث” است که سلاطین معروف اشکانی از آن طایفه بوده اند”[۱۳]. البته سخنان اعتمادالسلطنه بدینجا ختم نمیشود بلکه وی به تاریخ دیرین حضور ترکان در ایران تاکید میکند: “بیشتر از ۲۴۰۰ سال است که پارثها از اسکیثهای تورانی جدا شده و به ایران آمده، چه داریوش اول در سال پانصد و بیست و یک قبل از میلاد جلوس کرده و حالا دو هزار و چهارصد و یازده سال شمسی از سال جلوس او میگذرد و در آنوقت چنانکه ذکر شد مملکت و طایفه پارت در ایران وجود داشته و تا سه هزار و چهارصد سال هم تاریخ این واقعه را – یعنی آمدن پارتها را به ایران میتوان پیش برد و آن به اعتبار قول مالالا است که شرح دادیم”[۱۳]. او، به دوستی اشکانیان با یونانیان و دلیل این دوستی نیز توجه میکند و مینویسد: “یک مطلب دیگر هم پارثهارا بر آن میداشت که با یونانیه مهربانی کنند و گرم گیرند و آن این بود که خود را مثل آنها اجنبی میدانستند، از بیم آنکه ایرانیهای حقیقی بواسطهی خارجی بودن ایشان بر آنها بشورند به استمالت یونانیها میپرداختند که اگر غائله و مخمصه رخ نماید کمک و رفیق داشته باشند و از عهده ی طاغیان برآیند”[۱۴].
ناگفته نگذاریم که برخی از نویسندگان معاصر سعی دارند تا تورانیان و ایرانیان را برادر و حتی از یک نژاد بدانند! از آن جملهاند: محمد جواد سجادیه[۱۵] و نادر بیات[۱۶].
قوم پارت در تیراندازی و سوارکاری شهرت زیادی داشتند. آنها هنگام حمله اسکندر،در شرق خزر قرار داشتند. بعد از سقوط هخامنشیان، قلمرو پارت نیز به تصرف اسکندر درآمد و یکی از پارتها به نام آمیناسپ، از سوی اسکندر به فرمانروایی تعیین شد.
سال ۲۴۷ پیش از میلاد با تاجگذاری ارشک، مبدا تاریخی اشکانیان شد. اشکانیان دارای ۲۹ شاه بوده اند. نام شاهان اشکانی: ارشک یکم و دوم (۲۵۰ ق.م) / تیرداد / مهرداد / فرهاد / اردوان / گودرز / بالاش یکم (۵۱ – ۷۷ م) تا ششم / باردوازد – آخرین شاه اشکانی
گیریشمن پارت را به معنای جنگاور و سواره دانسته (گیریشمن، ص ۲۸۷) و برخی آن را به معنای تبعید شده خوانده اند (پیرنیا، ج ۳، ص ۲۱۹۲، جواد مشکور و دیگران). استرابون پارت ها را بخشی از ساکاها یا ایشغوزها خوانده است. البته پیرنیا زبان آنان را پهلوی خوانده و در این مورد هیچ سندی هم ارائه داده است. اما آنچه مورخان تاکید کرده اند ماد آتروتاتئن بخش جدایی ناپذیر اشکانیان بحساب آمده است و این سرزمین – ماد آتروپاتن یا آذربایجان بعدی نقش اساسی در روند ترقی اشکانیان داشته است. کسانی که روی نام اشکانیان تاکید کرده اند زیادند. اشکانیان را طبری برگرفته از ایشغوزها یا اشغ ها دانسته و آن را بصورت اشغانون جمع بسته است. مسکویه اشکانان دانسته و مستوفی اشکانیان خوانده است. دیگر ارشکان و ارشکیان نامیده اند.
نخستین پادشاه اشکانی ارشک بوده به معنی زیرک ایگید – یا مرد دلاور. در اتیمولوژی این کلمه آورده اند که ار ساک که ار به معنی مرد و ساک برگرفته از قبیله ساکا است که ساک بعدا به شاک تبدیل شده و ارشک گشته است و خاندان او ارشکیان و اشکانیان درآمده است. ساک در معنی به مفهوم بیدار و زیرک دانسته شده است (دیوان لغات التورک، ص ۳۳۳). بررسی این واژه توجه بسیاری از مستشرقین را هم جلب کرده است. همین دقت و توجه سبب شده است که امروز بسیاری از محققین این عرصه، اشکانیان را از توران، اسکیت و ساکاها دانسته و زبان آنان را پروتو تورک خوانده اند.
در اعلام سال حکومت آنان نیز اختلاف فراوان وجود دارد از ۱۶۵ الی ۵۰۰ سال خوانده است. این اختلاف در آثار طبری، مقدسی، مستوفی و فردوسی آشکار است. اما از اشکانیان کتیسبه ها و نوشته های بسیار اندکی بدست آمده است و امروز دلیل اصلی آن را اصرار ساسانیان بر نابودی تمامی آثار باقیمانده از اشکانیان دانسته شده است. این مطلب را در آثار پیرنیا، اعتماد السلطنه، دکتر جواد مشکور، استرابون، گیریشمن و دیگران اعلام داشته اند.
البته نظر اعتمادالسلطنه بسیار جالب توجه هم هست او ضمن تاکیدهای مکرر بر تورانی و ترک بودن اشکانیان، آمدن آنان را به فلات ایران که سه هزار سال پیش از آمدن آریایی ها می داند و دکتر زهتابی در کتاب ارزشمند خود ایران تورکلری نین اسکی تاریخی – ج دوم بطور مفصل بدین مساله پرداخته است.
اما، ریشهی ترکی اشکانیان مورد وثوق اکثر محققان است. پارتیان نام پادشاه خود را “ارشک” یا به اختصار “اشک” می نامیدند. یونانیان آنان را آر ساکس نوشته اند. ارشک از دو کلمه ترکی “ار” و شک” ساخته شده است که “ار” در ابتدای نام شاهان و بزرگان و به صورت لقب به معنی همان “آلپ” “ایگید” و دلاوربوده است. تمام شاهان پارت نیز خود را “ارشک” یا “اشک” نامیده اند و نام نخستین شاهانشان اصلا همین بوده است که “اشک” در اینجا برگرفته ار+شک بوده و شک یا شق، ساک و ساق می باشد که امروز هم کاربرد دارد. نوشته اند که صدای “س” و “ش” به همدیگر تبدیل میشوند و شاک یا شاکا همان ساکا و نام قبیلهی پارتیان است[۱۷]. حتی مورخین عرب و فارس مانند: طبری، مسعودی، بیرونی، حمزه اصفهانی، مقدسی، مسکویه، ابن اثیر، حمداله مستوفی، میرخواند و…کلمه “اشک” را به صورتهای “اشغ”، “اشج” و جمع آن را به صورن اشکان، اشجان و اشغان دانستهاند. در ترکی نیز “ان” علامت جمع بوده و اشک باضافه ان به صورت اشکان درآمده، ولی در فارسی همین جمع دوباره جمع بسته شده و به صورت اشکانیان درآمده است.
تعداد شاهان اشکانی ۲۹ تن بودهاند. جنگ اشکانیان با رومیان نیز از مطالب رویدادهای مهم دوران اشکانیان است. اشکانیان در سال ۵۳ پیش از میلاد به طرز تحقیرآمیزی مارکوس کراسوس را در نبرد حران (اورفای امروزی در ترکیه) شکست دادند و در ۴۰–۳۹ پیش از میلاد، بخشهای وسیعی از قلمروی آسیایی رومیان را فتح کردند. زد و خورد میان ایران و روم در سدههای بعد و تا پایان دوران اشکانی ، حتا بعدها هم ادامه پیدا کرد. از این گذشته ارنباط آنان با کوشانیان ترک تبار در هند و هیونگ نوهای ترک در شرق از مطالب قابل توجه این دوران است که مورد غفلت محققان ایرانی بوده است.
رسیدن آرشاک (ارشک) به مقام الوهیت مبدأ تاریخ نوینی شد که از نوروز، اول ماه نیسان سال ۲۴۷ پ. م آغاز میشود. آمین مارسلن مورخ رومی میگوید: ایرانیان ارشک را تا سطح ستارگان ارتقاء داده بودند.
جانشین بلافاصله ارشک نامعلوم است. آدریان بیور و کاتوزیان جانشین او را تیرداد یکم میدانند، و برخی از ارشک دوم نام می برند. اگرچه بیور اصرار دارد که سال ۱۳۸ پ. م، یعنی آخرین سال سلطنت مهرداد یکم، دقیقاً اولین سال تأسیس و شروع دوران سلطنت اشکانی است. یعنی بین ۲۴۸ الی ۱۳۸ ق.م یعنی ۱۱۰ سال از پادشاهان اشکانی نامی نمی برند.
زمانی که سلوکیان مشغول جنگ در غرب سرزمینهای خود با بطلمیوس سوم فرمانروای مصر بودند، ارشک از این اوضاع سود جسته و پایههای سلطنت خود را در پارت محکم کرد. همچنین این نزاع میان بطلیموس و سلوکیان که سومین نبرد از جنگهای سوری بود به دیودوتس در آسیای مرکزی نیز امکان قیام و تأسیس دولت یونانی بلخ را داد پس از آن دیودوتس دوم، جانشین دیودوتس علیه دولت سلوکیان با ارشک متحد شد، با این وجود ارشک از ارتش سلوکوس دوم شکست خورد و از پارت رانده شد .ارشک مدتی را به قبیله آپاسیاک (قبیله ای دیگر از ساکاها) پناه برد و از آنجا حملهای را برای پسگیری پارت تدارک دید و در نهایت پیروز شد.
اما آذربایجان در زمان اشکانیان چه نقشی ایفا کرده است؟
می دانیم که آتروپات بعد از هخامنشیان از طرف اسکندر رهبر دینی و حکومتی ماد گردید. (دیاکونوف). استرابون نیز بدین مساله اشاره دارد. آتروپات دختر خود را به پئردیکاس یکی از سرکردگان اسکندر داد و رابطه ی خود با یونانیان را محکم نمود. حتا یک قوشونی از زنان آمازون (اممه سون) شامل صد سواره از تیراندازان به اسکند داد. این زنان همه در لباس مردانه رزم می کردند. البته پئردیکاس بعدا در سال ۳۲۲ ق.م از طرف سربازان خود کشته شد. باید توجه داشت که در تمام دوران سلوکیان یا جانشینان اسکندر در سرتاسر این سرزمینهای هخامنشی، ماد آتروپاتن استقلال خود را حفظ کرد و این موقعیت را در تمام دوران اشکانیان حفظ نمود.
سورنا یکی از سرداران و قهرمانان آذربایجانی است که با روم جنگیده و قهرمانی ها نشان داده است. با سپاهی عمدتاً متشکل از سواره نظام برای مقابله با کراسوس رفت. سپاه سورنا را ۱۰۰۰ سوار زرهپوش و ۹۰۰۰ سوار کماندار تشکیل میداد، در حالی که سپاه کراسوس ۴ برابر سپاه سورنا و متشکل از هفت لژیون بود. سواران کماندار از تاکتیک پرتاب اشکانی یا شیوه ی جنگ ترکان استفاده می کردند. آنها حالت عقبنشینی را پیش می گرفتند و سپس به سمت دشمن بازمیگشتند و تیر پرتاب میکردند. در این جنگ حدود ۲۰٫۰۰۰ رومی کشته و ۱۰٫۰۰۰ دستگیر و تقریباً ۱۰٫۰۰۰ سرباز دیگر به سمت غرب متواری شدند و خود کراسوس نیز فرار کرد. سورنا به عنوان فرمانده در راس سپاه خود، به کراسوس پیشنهاد مذاکره برای صلح داد که مورد قبول کراسوس نیز واقع شد. در این بین در حالی که یکی از افسران وی سعی بر مانع شدن از رفتن او برای مذاکره به ظن تله بودن آن را داشت، کراسوس کشته میشود.
شکست کراسوس در حران یکی از سنگینترین شکستهای نظامی تاریخ روم بود پیروزی اشکانیان به سرکردگی سورنا شهرت توانمندی آنها را بالا برد. سورنا با هم رزمان، اسیران و غنیمت ارزشمند رومیان چیزی در حدود ۷۰۰ کیلومتر سفر کرد و به سلوکیه بازگشت و در آنجا جشن پیروزی گرفت. اگرچه مدتی بعد، ارد از ترس آنکه مبادا سورنا سودای تاج و تخت اشکانی را داشته باشد، سورنا را اعدام کرد.
با توسل به نوشته های مورخان یونان می بینیم اشکانیان، آتروپاتن را بخش مهم سرزمینهای حکومتی خود دانسته و دخالت چندانی در اداره ی آن نداشته اند و حتا در برخی مواقع برجسته ترین سرداران و امیران خود را بدان سرزمین منسوب کرده اند و بگونه ای ولیعهد نشین تمام سرزمینهای اشکانی دانسته اند. نتایجی که محققین این عرصه ارائه داده اند اینست که:
تا زمان مهرداد، آذربایجان استقلال داشته و جانشینان آتروپات بر آن حکومت کرده اند.
شاهام ماد آتروپاتن چنان قدرتمند بوده اند که حتا حکومت روم اهمیت فراوان به اتحاد با آنان می داده است.
حکومت ماد آتروپاتن دارای قوشون مستقل بوده و از نظر تعداد سواره نظام و تجهیزات جنگی قابل توجه بوده است.
از سیستم جمهوری در سرزمین ماد آتروپاتن سخن رفته است.
ماد آتروپاتن ضمن استقلال داخلی دارای روابط خارجی با حکومت های همسایه هم بوده است. احمد کسروی نیز روی این مساله تاکید داشته است.
در زمان هایی از پادشاهان اشکانی، به اهمیت ماد آتروپاتن برخورد می کنیم.
در اوایل حکومت اشکانیان، دو مساله اساسی دیگر در دنیای پروتوترکان وجود دارد: اولی بالندگی هیونگ نوها و دوم وجود حکومت ترک کوشانیان در هندوستان.
در حالی که دولت اشکانی مشغول بازپسگیری سرزمینهای از دست رفته خود در غرب بود، تهدید تازهای در شرق شکل میگرفت. در ۱۷۷–۱۷۶ پ. م اتحاد کوچنشینان هیونگنو، عشایر یوئهژی را از سرزمین خود که استان گانسو امروزی در شمالغربی چین باشد بیرون راندن. یوئهژیها به سمت غرب در باختر مهاجرت کردند و جایگزین سکاها شدند. سکاها ناگزیر به سوی غرب حرکت کردند و به مرزهای شمال شرقی اشکانی یورش بردند.
وجود امپراتوری کوشان در شمال هندوستان امنیت مرزهای شرقی امپراتوری اشکانی را تضمین میکرد بنا بر این از میانه سده نخست میلادی به بعد، دربار اشکانی بر تأمین امنیت مرزهای غربی در برابر حمله رومیان متمرکز شد.
نام فرهاد یکم به عنوان توسعه دهنده حکومت اشکانی ثبت شدهاست. با این وجود، بیشترین گستره قلمرو اشکانی و پرقدرتترین دوران حکومت اشکانی به مهرداد اول، برادر و جانشین وی تعلق دارد، کسی که کاتوزیان او را با کورش مقایسه میکند.
مهرداد یکم در ۱۴۱ پ. م در سلوکیه سکهای ضرب کرد و در مراسمی رسمی با عنوان پادشاه تاجگذاری نمود. در حالیکه شهر صددروازه به عنوان اولین پایتخت اشکانی انتخاب شد، مهرداد یکم در سلوکیه، هگمتانه، تیسفون و شهر تازه تأسیس خودرا به عنوان اقامتگاه شاهی بنا کرد. از سوی دیگر هگمتانه به اقامتگاه تابستانی خانواده سلطنتی اشکانی شد و تیسفون نیز در زمان حکومت گودرز یکم به عنوان پایتخت انتخاب شد. نگاهی به چند پادشاه اشکانی بد نباشد:
مهرداد اول نوه برادری ارشک اول بود. برادر بزرگ او، فرهاد اول در سال ۱۷۶ پیش از میلاد بر تخت سلطنت نشست. فرهاد یکم باید یکی از فرزندان خود را بهعنوان جانشین انتخاب میکرد؛ اما بهدلیل تواناییهای برادرش مهرداد، او را به فرزندانش ترجیح داد و مهرداد را جانشین خود کرد. بعد از مرگ فرهاد یکم، مهرداد بهجای او نشست.
مهرداد یکم در سال ۱۴۶ پیش از میلاد به ماد حمله کرد و همدان را تصرف کرد. او در سال ۱۴۱ پیش از میلاد، به بابل و بینالنهرین رفت و آنجا را تصرف کرد و سپس بهعنوان شاهنشاه ایران، تاجگذاری کرد. سرداران اشکانی در دوره مهرداد اول اشکانی، عیلام و پارس را نیز فتح کردند.
مهرداد دوم، هشتمین شاه اشکانی بود که به لقب بزرگ نیز شهرت یافت. او از سال ۱۲۴ تا سال ۹۱ پیش از میلاد، حکومت کرد و بهدلیل اقتدار در همه امور حکومت، لقبهای مختلفی به او داده شد. مهرداد دوم، مرزهای ایران را از شرق تا هیمالیا و از غرب تا بین النهرین گسترش داد.
فرهاد چهارم از سال ۳۷ تا سال دوم پیش از میلاد حکمرانی میکرد. او چهاردهمین شاه از سلسله اشکانی بود. فرهاد چهارم برادرانش را از بین برد و وقتی مورد سرزنش پدر قرار گرفت، او را نیز به قتل رساند. وی مدتی بهوسیله تیرداد کنار گذاشته شد؛ اما بعد از مدتی دوباره قدرت را به دست گرفت. از طرف روم برای فرهاد چهارم کنیزی فرستاده شد که موزا نام داشت. موزا بعد از اندک زمانی، ملکه اول اشکانی و مادر وارث حکومت شد. ملکه موزا با قدرت زیادی که گرفت، فرهاد چهارم را کشت و خود، بهعنوان نائبالسلطنه اداره امور کشور را به دست گرفت تا پس از رسیدن سن پسرش فرهاد پنجم به سن قانونی، حکومت را به او بسپارد.
بلاش یکم اشکانی، بیست و دومین شاه اشکانی بود. او در سال ۵۱ میلادی، به قدرت رسید و تا سال ۷۸ میلادی سلطنت کرد. بلاش یکم در دوره زمامداری خود، مشکلات و نابسامانیهای زیادی را تحمل کرد.
اردوان پنجم، آخرین شاه از خاندان اشکانی است. اردوان پنجم از سال ۲۱۶ تا ۲۲۴ پیش از میلاد شاهی کرد و با کشته شدن او، دولت اشکانی از بین رفت و ساسانیان جایگزین آنها شدند. اردوان قیام کرد و با کنار زدن بلاش ششم و افزایش نفوذ خود، توانست حکومت را از آن خود کند؛ اما تنها پس از ۱۲ سال حکومت، تسلیم اردشیر بابکان شد و پادشاهی ۴۷۷ ساله اشکانیان را پایان داد.
حال نظری بیندازیم به سیستم حکومتی اشکانیان:
دموکراسی
برخلاف شاهنشاهی هخامنشیان، حکومت اشکانیان به شکل قابل توجهی تمرکززدا بود. مورخان – چه ایرانیان و چه مستشرقان از اشکانیان به صورت حکومت “ملوک الطوایفی” نام برده اند. حکومت اشکانیان، به هیچ وجه حکومتی فردمحور نبود و به عکس، شاهان با وجود مجلس مهستان همیشه از تصمیمگیریهای فردی و شتابزده برحذر داشته میشدند. تاسیتوس نوشتهاست این مجلس از ۳۰۰ نفر از برگزیدگان روحانیون (مغان)، شاهزادگان و نیز اعضایی از خانوادههای مهم پارتی تشکیل میشد این مجلس به دستور مهرداد اول – پادشاه اشکانی – در یکم مارس سال ۱۷۳ پیش از میلاد ایجاد شد و بزرگان نیز این تصمیم را مبنی بر ایجاد قانون اساسی و مجلس پذیرفتند. مورخان رومی که از این مجلس با نام سنا یاد کردهاند، در برخی ارزیابیها، حدود اختیارات این مجلس را بسیار وسیع دانستهاند. انتخاب ولیعهد از میان شاهزادگان، اعلان جنگ و پیشنهاد صلح، بسیج نیرو، عزل شاه از جمله وظایف این مجلس بوده است.
پادشاهی اشکانی حکم مجموعه ای از ایالات متعدد خراجگذار و نیمه مستقل را داشت، که حول مرکزی جمع شده بودند. درجه تابعیت، شهربان های متعدد و پادشاهی های گوناگون با حکومت مرکزی متفاوت بود، پادشاهی های محلی، تشکیلات اداری و نیروی نظامی مستقل خود را داشتند. همچنین در این دوره، شهرهای یونانی یا پولیس ها نیز خودمختاری و تشکیلات داخلی خود را حفظ کرده بودند.
فرهنگ و اعتقادات اشکانیان
در دوره سلوکیه، فرهنگ هلنی بر ایران غالب شد. اشکانیان، ابتدا خود را دوستدار فرهنگ هلنی معرفی کردند و حتی روی سکهها به زبان یونانی و شاهان یونانی ضرب شد. با گذشت زمان و روی کار آمدن بلاش اول اشکانی، این عنوان از روی سکههای اشکانی حذف شد و فرهنگ اشکانی احیا شده و بهجای اصلی خود بازگشت. بلاش یکم، خط و زبان اشکانی را جایگزین خط و زبان یونانی کرد و سکههایی را با خط اشکانی ضرب کرد. با وجود این تلاش بلاش، فرهنگ یونانی بهطور کامل از بین نرفت.
در دوره اشکانی، آزادی ادیان برقرار شد و ایران، تسامح مذهبی را در پیش گرفت. یهودیان و مسیحیان در این دوره کاملا آزادانه زندگی میکردند. در برخی موارد، خدایان یونانی هم مورد پرستش بودند.
محققان در تحقیقات خود بدینجا رسیده اند که هرودوت هرچه از ساكاها تعریف کرده در مورد اشکانیان نیز مصداق دارد از جمله می نویسد: «وسايل خود را در ارابههایی كه در آن زندگی میكند حمل مینمايند، بر روی اسب بهصورت ماهرانه تيراندازی میكنند و بر زراعت تكيه نكرده از دامداری گذران میكنند».
«ساكاها شلوار و پوتين میپوشيدند و بر اسبهايشان ركاب میبستند میدانيم كه آنان از ركاب استفاده میكردند، در آن دوران هيچ قوم ديگری استفاده از ركاب را بلد نبودند”.
و رنه گروسه اضافه کرده، مینويسد: «ركاب توسط ساكاها بوجود آمده است بر روی كوزهای متعلق به ساكاها كه در چئرتومليك پيدا شده تصويری از ركاب ديده میشود. هيونگ – نوها در قرن ۳ ق .م. از ركاب استفاده میكردند، درحالی كه در همان دوره در چين از ركاب اثری وجود نداشت و كشورهای غربی نيز اطلاعی از ركاب نداشتند و در قرن ۶ م. آوارها اين وسيله را به اروپا آوردند.
آثار تاریخی بهجای مانده از سلسله اشکانی
از دوره اشکانی آثار تاریخی زیادی برجای مانده که برخی از آنها از بین رفتهاند و تنها نشانههایی از آنها برجای مانده است. مهمترین آنها عبارتاند از:
آثار شهر نسا: منطقه نسا در چند کیلومتری عشقآباد امروزی در کشور ترکمنستان است. طبق گزارشهای باستانشناسی، این شهر کهنترین جایگاه سکونت اشکانیان است. این شهر که پایتخت قدیمی اشکانیان بود، در طی کاوشهای باستانشناسی دو شهر قدیمی را که در دل خود نهان کرده بود، آشکار کرد. این بخش شامل دژ سلطنتی، پرستشگاه، کاخ، خزانه و انبار غله بود. از این شهر، کتیبهای گلی به دست آمد که نشان میدهد بانی شهر، مهرداد بود.
معابد اشکانی
از دوره اشکانی معابد زیادی برجای مانده است که معبد کنگاور و معبد خورهه از مهمترین آنها هستند. همچنین کاخ اشکانی در جزیرهای در میان دریای هامون در سیستان، که طبق نظر ارنست هِرتسفِلد، متعلق به اشکانیان بوده است. در کنار کاخ، آتشگاهی است که محراب نیز دارد، روی دیوارهای کاخ، آثار گچبری و نقاشی، مشخص است و به وضوح دیده میشود. موضوع این نقاشیها خدای یونانی، اوروس، سوار بر اسب، همراه با رامشگران و خدایان دیگر است.
از دیگر آثار بجا مانده از اشکانیان میل اژدها در ۷ کیلومتری نورآباد لرستان است. برج آتشگاه است. آرامگاههای اشکانی در قیزقاپان کردستان عراق کشف شده است. همچنین تعدادی نقشبرجستههای دوره اشکانی کشف شده اند که مهمترین آنها عبارتند از: نقش برجسته مهرداد دوم و گودرز دوم اشکانی در بیستون کرمانشاه / نقش برجسته گروهی از اشخاص واقع در شیمبار خوزستان و نقش برجسته ای در جنوب غرب بیرجند نیز از دوره اشکانی بر جای مانده است.
کتیبههای اشکانی
از اشکانیان کتیبههایی نیز بر جای مانده است از جمله: کتیبه خونگ نوروزی، کتیبه شوش، کتیبه کال جنگال، بنچاق اورامان (سند معامله)، آثار جنوب ترکستان، کتیبه پارتی – یونانی، مجسمه هرکول، آثار دورااروپوس، کتیبه لاخ مزار، کتیبه مهرداد دوم، سفالینههای شهر قومس، کتیبههای سر پل ذهاب، کتیبههایی هستند که از این دوره بر جای ماندهاند.
شاهان اشکانی خود را شاهنشاه میخواندند. در واقع شاهان اشکانی به راستی هم شاهِ شاهان بودند، زیرا تعداد زیادی از شاهان منطقه فرمانروای اشکانی را به عنوان شاهنشاه خود به رسمیت میشناختند؛ درحالی که در دوره هخامنشی فرمانروایان محلی توسط دولت مرکزی انتخاب میشدند، شاهنشاهی اشکانی تعداد زیادی پادشاهی کوچک و بزرگ را در دل خود جای داده بود. با گسترش قلمروی شاهنشاهان اشکانی، مرکز قدرت این دولت از خاور به باختر ایران منتقل شد. سیستم کشورداری اشکانی را ملوک الطوایفی خوانده اند که بعدا راجع بدین مساله سخن خواهم گفت.
فرهنگ و تمدن اشکانیان
در پایان لازم است اشارهای بر فرهنگ و تمدن اشکانیان نیز بیندازیم. هرچند که مورخین از کوچرو بودن اشکانیان سخن راندهاند و آنان را بربر نیز خواندهاند، به نوشته ولسکی: ” امروزه در پرتو تحلیل بیغرضانه منابع کلاسیک و نیز اطلاعاتی که از کاوشهای ایران بدست آمده، پارتیان جایگاهی همعرض هخامنشیان داشته اند و این اطلاعات ، هم عقیدهی مربوط به بربریت پارتیان و اشکانیان را باطل کرده اند و هم عقیدهی ناشی از عقیدهی نخست را که گویا در فاصله سقوط هخامنشیان و ظهور ساسانیان، خلا فرهنگی در ایران وجود داشته است”[۱۸].
اعتمادالسلطنه از گزارش نماینده چین از دربار پارتیان، در سال ۱۲۶ ق.م از وجود کشتیهای بزرگ، ارابههای زیبا، تماس آنان با ملتهای بزرگ جهان سخن رانده و نفوذ آنان را تا عمق ۱۰۰۰ لی – یعنی ۱۵۰ کیلومتری داخل خاک ملل همسایه بیان داشته و از نوشتههای آنان بر روی پوست آهوان گزارش کرده است. تصویر سیمای شاهان بر روی سکه ها نیز نشان از تمدن بالای اشکانیان دارد. همو مینویسد که خط اشکانیان افقی بوده و بر عکس خط چینی بود که از بالا به پایین مینوشتند[۱۹].
اگرچه فرهنگ یونانی در دوره هلنی نزد مردم خاور نزدیک مقبولیت قابل توجهی پیدا کرده بود، اما در دوره اشکانی شاهد احیای فرهنگ اشکانی در مذهب، هنر و حتی پوشاک هستیم پادشاهان اشکانی با آگاهی از هر دو ریشه هلنی و بومی ممالک زیر سلطه خود، پس از آنکه خود را پادشاه خواندند، خود را یونانی دوست معرفی کردند. تا دوره سلطنت اردوان سوم بر روی سکهها به زبان یونانی ضرب میشد. حذف این شیوه در دوره بلاش یکم اولین پادشاه اشکانی بود که خط اشکانی و زبان پارتی را مورد استفاده قرار داد و به جای استفاده از الفبای یونانی، سکههایی به خط اشکانی ضرب نمود با این وجود از الفبای یونانی تا پایان دوره اشکانی بر روی سکهها استفاده میشد. به هرشکل نفوذ فرهنگ یونانی در دوران امپراتوری اشکانی کاملاً از بین نمیرود،
اکتشاف و اختراع اشیاء بازمانده از اشکانیان تعجب و شگفتی جهانیان را برانگیخته و نشان داده است که مردمان این سرزمین در علوم مختلف مانند طب، تکنولوژی و علوم دیگر پیشرفتهایی داشته اند. از جمله پیل یا باطری بدست آمده از ۲۲۰۰ سال پیش، نشانگر گوشه ای از وجود علم در زمان اشکانیان است. آنان ۱۵۰۰ سال پیش از لوییجی گالوانی ایتالیایی (۱۷۸۶ میلادی) پیل الکتریکی را اختراع نموده کرده بودند.
در سال ۱۹۳۸ باستانشناس آلمانی ویلهلم کونیگ که در آن زمان اداره موزه بغداد را به عهده داشت، به نخستین باطری برخورد کرد و در تحقیقات بعدی بود راز این شئی را دریافتند و فهمیدند که این یک باطریست که در زمان اشکانیان ساخته شده است. یا در کاوشهای زیرزمینی دریافتند که جراحی های پیشرفته ای انجام گرفته است و ابزارهایی را یافته اند که نشان از پیشرفت جراحی در بین آنان بوده است. نمونه ای از این اکتشافات در محوطه باستانی مسجد کبود بدست آمده است که البته به دوران پیش از اینان – یعنی به ۳۴۰۰ الی ۳۷۰۰ سال پیش برمی گردد و کتیبه ای به ترکی نیز در این اکتشافات کشف شده است که هنوز سرپوشیده نگه داشته اند.
شیوه دموکراسی موجود در زمان اشکانیان، موردی است که بیشتر مورخین بدان اشاره کردهاند، از جمله اعتمادالسلطنه از تسامح و تساهل اشکانیان در بارهی آزادی دین سخن میراند[۲۰]. نوشته های چندی که به زبان پارتی بجا مانده است، توسط استاد گرانقدر و بیبدیل آذربایجان – استاد دکتر زهتابی خوانده شده و بسیاری از اندیشمندان معاصر بدان توسل جستهاند. زبان این کتیبهها از نظر واژگان، صرف و نحو و اصول گرامری مورد بررسی قرار گرفتهاند که خوانندگان را بدان ارجاع میدهیم.
جنس سکههای اشکانی نیز مورد بررسی قرار گرفته و نکاتی بدست آمده است. این سکه ها معمولاً از نقره بوده و پول رایج در سرتاسر امپراتوری اشکانی بودهاست. پادشاهان اشکانی در شهرهای صددروازه، سلوکیه و هگمتانه سکههای سلطنتی را ضرب می کرده اند. در تمام دوره اشکانی از پیدایش تا فروپاشی، وزن سکهها بین ۳٫۵ گرم الی ۴٫۲ گرم میشده و نوع دیگر حدود ۱۶ گرم بودهاست.
اگر نابودی آثار اشکانی توسط ساسانیان انجام نمی گرفت مسلما تاریخی پربار و رشک برانگیز از اشکانیان را در دست داشتیم و چه بسا اصل اوستا – کتاب دینی را نیز در دست داشتیم و شاید صدها کتیبه و کتاب نیز موجود بود؛ زیرا با اینهمه ویرانگری آثار اشکانی که به گفتهی مورخین، انجام شده است. با اینحال خودمان شاهدیم که هر از گوشه ی کشورمان هر ساله دهها و صدها مجسمه، زیورآلات و آثار عتیقه و هنری مربوط به اشکانیان بدست میآید و بسیاری از مواقع نیز از کشور خارج میشود و منبعی پردرآمد برای قاچاقچیان اشیای عتیقه به شمار میآید.
قایناقلار:
تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا.آ. گرانتوسکی – م.آ. داندامایو، مترجم، کیخسرو کشاورزی، مروارید، ۱۳۸۵
پیگولووسکایا: تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن ۱۸، ترجمه کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۳.
تاریخ اشکانیان – میخایل میخائیلوویچ دیاکونوف، ترجمه کریم کشاورز، تهران
تاریخ اجتماعی ایران. مرتضی راوندی. (جلد ۱) ۱۳۵۴
پژوهشی بر سکه های اشکانی: عنوانهای سلطنتی، ضرابخانهها و شمایلشناسی، اشکان، گرشاسبی، تهران، آریارمنا. ۱۳۹۷
تاریخ ایران باستان. دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ. روحی ارباب. انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۸۰
ولسکی، یوزف. شاهنشاهی اشکانی، چاپ اول. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: ققنوس، ۱۳۸۳٫
ب. گری، بؤیوک پارت تورک دولتی، استانبول، ۲۰۰۹٫
دکتر جواد مشکور، نگاهی به تاریخ آذربایجان، تهران.
نادر بیات، تورانیان از پگاه تاریخ تا پذیرش اسلام، تهران، ۱۳۶۷٫
محمد علی سجادیه، تبار مشترک ایرانیان و تورانیان، تهران، ۱۳۶۸٫
یوزف ولسکی، شاهنشاهی پارت، ترجمه: مرتضی ثاقب فر، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۳٫
محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، دررالتیجان فی تاریخ بنی اشکان، ۳ جلدی، تهران، ۱۳۰۸٫
حسن پیرنیا، تاریخ باستان ایران، ۳ جلدی، تهران،۱۳۶۲٫
پروفسور محمد تقی زهتابی، ایران تورکلری نین اسکی تاریخی، تبریز، ۱۳۷۶٫
م. کریمی، ایران تورک ادبیاتی تاریخی، ج ۱، ۱۳۸۹٫
[۱] Geschichte Irans und seiner Nachbarlender]
آلفرد فون گوتشمند، تاریخ ایران و ممالک همجوار از زمان اسکندر تا انقراض اشکانیان، ترجمه: کیکاووی جهانداری، تهران، ۱۳۸۸٫
[۲] این کتابها در ایران توسط احسان یارشاطر به فارسی ترجمه شد.
[۳] یوزف ولسکی، شاهنشاهی پارت، ترجمه: مرتضی ثاقب فر، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۳٫
[۴] ب.گری، بؤیوک پارت تورک دولتی، استانبول، ۲۰۰۹٫
[۵] ] یوزف ولسکی، شاهنشاهی اشکانی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، ص۶۷٫
[۶] همان، ص۷۴٫
[۷] مجله بررسی های تاریخی ایران، سال اول، شماره اول، مرداد ۱۳۷۳، صص۱۵-۱۶٫
[۸] مجله “بررسی های تاریخی ایران، مقاله حسن شهیدی مازندرانی، شماره ۱، سال ۱، صص ۱۵ و۱۶٫
[۹] محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، دررالتیجان فی تاریخ بنی اشکان، ۳ جلدی، تهران، ۱۳۰۸، ج ۱، ص۷۷٫
[۱۰] دکتر جواد مشکور، نگاهی به تاریخ آذربایجان، تهران، ص۴۳۳٫
[۱۱] همان، ص۱۰۳٫
[۱۲] دررالتیجان…، ص۱۷۳٫
[۱۳] دررالتیجان…، ج ۱، ص۵۴
[۱۴] همان، ص۱۰۲٫
[۱۵] محمد علی سجادیه، تبار مشترک ایرانیان و تورانیان، تهران، ۱۳۶۸٫
[۱۶] نادر بیات، تورانیان از پگاه تاریخ تا پذیرش اسلام، تهران، ۱۳۶۷٫
[۱۷] پروفسور محمد تقی زهتابی، ایران تورکلرینین اسکی تاریخی، تبریز، ۱۳۷۶٫
[۱۸] شاهنشاهی اشکانی، همان، ص۲۱۹٫
[۱۹] حسن پیرنیا، تاریخ باستان ایران، تهران،۱۳۶۲، ج۳، ص۲۲۶٫
[۲۰] عتمادالسلطنه، همان، ج۳، ص۱۴۹٫
+ نوشته شده در سه شنبه یازدهم آبان ۱۴۰۰ ساعت 12:19 توسط م. کریمی
|