مقایسه آلباستی در «داستان شان قیزی» با آلباستی در باورهای عامیانه ترک
داستان شان قیزی اثری است به زبان تورکی که در سال ۲۴۱ قمری در آذربایجان نوشته شده است. نویسندهی آن میکائیل باشتو ابن شمس تبیر است. در سدههای نخست ظهور اسلام، آذربایجان کنفدراسیونی از اقوام ترک مانند: اوغوز، آوار، هون، گؤکتورک، سابیر، قیپچاق، خزر، بلغار و دیگران بود که برخی از این اقوام از آذربایجان بسوی اروپا رفته و در آنجا دولت مستقل خود را بنا نهادند. میکائیل باشتو در این داستان ضمن بهرهگیری از فرهنگ شفاهی مردم، نظری به تاریخ نیز داشته است و این اثر حاصل نگاه او به اوضاع و احوال این دوران است. بلغارها در این سدهها در سرزمین آلبان – بین رودهای آراز و کورا – اسکان یافته بودند و تحت فشار خزران مجبور به کوچ شدند. این اثر – «شان قیزی داستانی»، یادگاری از آنان است. شیخ مصطفی باراج مورخ بلغارها در قرن هفتم هجری که خود حاکمی قدرتمند بود در کتاب «تاریخ بلغارها» این اثر را جزوی از ادبیات آذربایجان میشمارد زیرا ۱) اثر در آذربایجان نوشته شده و حوادث داستان در آذربایجان اتفاق میافتد؛ ۲) زبان اثر نیز به زبان تورکی آذربایجان است.
مقایسه آلباستی در «داستان شان قیزی»
با آلباستی در باورهای عامیانه ترک[1]
حوا ائیلم دورسون
چکیده:
داستان دختر شان داستانی است که شامل شخصیتهای اساطیری با ویژگیهای خارقالعاده است و از طریق موجودات خوب و بد آلپ روایت میشود. داستان دختر شان توسط شمساوغلو میکائیل باشتو در سال 865 پس از پذیرش اسلام توسط بلغارهای ولگا گردآوری شد. نقوش داستان که متعلق به سنت شفاهی است، در زمان نگارش آن حفظ شد.
برای جهان ترکشناسی به لحاظ داشتن ویژگیهای قبل از اسلام و بعد از اسلام اهمیت دارد. داستان از نظر گونههای آلپ، نقوش زنانه، عناصر اساطیری و اسلامی برای ما حوزه پژوهشی گستردهای ایجاد می کند. آلباستی - که در برخی از رشتههای ترکی با نامهای «الکاریسی، آلبیس، آلپ باستی، آلاورادی، کیما آیاق، البارستی» نیز شناخته میشود، از قلمرو ارواح به حساب میآید و اغلب در روایتهای ترسناک ترکی گنجانده شده است. ترکها وقتی در چارچوب باورهای قدیمی در نظر گرفته میشدند، بیماریها و مرگ و میرهای مختلفی را به این ارواح نسبت میدادند و روش های مختلفی را برای محافظت به کار میبردند. این باورها موضوع داستانها و افسانهها بوده است. آلباستی، که عموماً ادعا میشود زنان را در هنگام زایمان با اسب آزار میدهد. در داستان شان قیزی به عنوان آلپی شیطانی توصیف شده است که زنان مسلمان پاکدامن را میرباید و چشمان خود را به باکرگی آنها میدوزد. در این پژوهش، نحوه پرداختن به آلباستی، که جایگاه مهمی در چارچوب نظام اعتقادی ترکان دارد، در داستان شان قیزی آشکار خواهد شد.
واژگان کلیدی: آلباستی، شان قیزی داستانی، آلپ.
Abstract
San Kizi Epic is an epic that includes mythological characters with extraordinary features and is told through good and bad alpine beings. After the Bulgarians of İdil accepted Islam, Mikail Baştu, son of Şams, wrote the Şam Kızı Epic in 865, preserving the oral tradition motifs of this epic. It is important for the world of Turkology in terms of having pre-Islamic and post-Islamic qualities. Epic; It creates a wide research area for us in terms of alpine types, female motifs, mythological and Islamic elements. Albastı – it can also be called “alkarısı, albıs, alp bastı, al avrat, kayis ayak, albarsti” in some Turkish fields – is considered from the realm of possessors and is frequently featured in Turkish horror narratives. When considered in the context of the old belief, the Turks attributed various diseases and deaths to such spirits and applied various methods to protect themselves.
These beliefs have been the subject of epics and legends. Albastı, who is generally claimed to disturb puerperant women with horses, is chaste in the Epic of the San Kizi, kidnapping Muslim women; described as a bad alp coveting their virginity. In this study, it is revealed how Albasti, which has an important place in the context of the belief system of the Turks, is handled in the Epic of the San Kizi.
Keywords: albastı, Epic of Şan Kızı, alp.
مقدمه
آلباستی یکی از ارواح محافظ به نام آل آتش در نظام اعتقادی ترک است. در رابطه با روح آل به واژههایی مانند آلباستی، الکاریسی، آلبیز/ آلبیس، آلمیش، آباسی برمیخوریم که در باورهای ترکان یاکوت، آلتای، یئنیسئی برمیخوریم و آثار آن امروزه در آناتولی دیده می شود (Tunç, 2020: 155). این روح شیطانی که از آن به عنوان متعلق به عالم اموات یاد میشود، مردم و حیوانات را آزار می دهد.[2]
در داستان شان قیزی، در دوره ای که بلغارها اسلام را پذیرفتند، پدیدار شد. داستان با ایجاد آفرینش آغاز میشود. با خلقت انسان و درگیری بین انسان و آلپها ادامه مییابد. وقتی آلپ بویان ایمن به خدا گفت که میخواهد در میان انسانها زندگی کند، خداوند این آلپ را به شکل انسان به کرهی خاکی فرستاد.
از رابطه بویان با بویگالا[3]، جد هونها، ایجیک، متولد شد. اصل و نسب قهرمان حماسی آت (اودان دولو) بر اساس ایجیک بود (Uçak,2013: 135). تصویر آلپ، که مرکز اصلی سنت حماسی ترکی است، در داستان شان قیزی نیز به کرات دیده میشود. آلپ خوب و بد در متن وجود دارد.
زمانی که ماجرای اودان دولو شروع میشود، در داستان با عناصر اسلامی مواجه میشود و در این مرحله نوعی درویش و عارف ظاهر میشود. شخصیتهای مسلمانی مانند حسن و فاطمه[4]، گالی (حضرت علی)[5] به عنوان نیروهای پشتیبان قرار می گیرند.
ظهور آلباستی
در تمام باورهای اساطیری جهان، درک دوگانهای از خیر در مقابل شر وجود دارد. در نظام اعتقادی اساطیری ترکی، ارواح به دو دسته خوب و بد تقسیم م شوند. درک دنیای ارواح شیطانی به عنوان دنیای پایین، جهان میانه که در آن مردم زندگی میکنند و جهان بالا که خالقان در آن قرار دارند وجود دارد .(Altın and Öger, 2016: 23). هرج و مرج زمانی رخ میدهد که موجوداتی از جهانهای مختلف در یک مکان وجود داشته باشند. دنیای زیرزمینی جهانی است که در آن ارواح شیطانی ساکن هستند و معمولاً به صورت تاریک به تصویر کشیده میشود. در دعاهای شمن گفته میشود که ارلیک در کاخی ساخته شده از گل سیاه در دنیای زیرزمینی زندگی میکند. گفته میشود که قصر او از آهن سیاه ساخته شده و با دیوارها احاطه گشته است (İnan, 1976; Tekin, 2020). به قول عبدالقادر اینان، روحی که او گرفته است، شیطان است. او یک سرایدار متعلق به خاندان ارلیک است. این روح شیطانی که زنان پس از زایمان را آزار می دهد، در فولکلور و خرافات ترک، از دیوار بزرگ چین تا سواحل مدیترانه، از دریای یخ تا هند، نامهایی چون آل قاراسی، آلباستی، آلبیس و آلمیس جای گرفته است (Inan, 1986: 167).
در داستان شان قیزی میبینیم که یک سیستم زیرزمینی و یک نظام اعتقادی مبتنی بر زیرزمین وجود دارد (Erdoğan, 2003: 11). نامِ حاکم جهان سفلی آلباستی است. آلباستی در داستان به انسان تعظیم نمیکند و به شیطان پناه میبرد. شیطان آلباستی را حاکم جهنم میکند و در مقابل، آلباستی روح خود را به شیطان میفروشد:
او مانند سایر آلپها توبه نکرد
او در برابر انسان،
ترجیح داد
از شیطان کمک بخواهد. (ص ۲۴)
شیطان آلباستی را پنهان کرد
در اعماق عالم اموات او را
اورا
فرمانروای جهان اموات - تاما - قرار داد(ص ۲۶)[6]
در روایاتی که در چارچوب اعتقاد آلباستی ایجاد شده است، اعتقاد بر این است که آلباستی با دست خود را در دهان نوزاد میگذارد و کبد نوزاد را بیرون می کشد یا با زانو به سینه او فشار میدهد و نفس او را قطع میکند. می گویند وقتی آلباستی جگر بیرون آورده را در آب می شوید، فرد میمیرد. او گاهی به شکل پرنده به سراغ نوزاد میآید و مهرههایی را در آب اطراف او می اندازد و باعث مرگ نوزاد میشود.
در داستان شان قیزی، آلباستی یک رهبر شرور عاشق زنان است. او پوست مردم را میکند و در ازای دختران جوان میفروشد، با تغییر شکل در مناطق، زنان را میرباید، سپس زنانی را که میخرد یا میرباید به فساد میکشد و آنها را به فاسد کردن روحیه زنان دیگر هدایت میکند.
«یورگها در فساد
حد و اندازهای نمیشناسند.
آنان رابطهی جنسی دارند
حتی با حیوانات هم درمیآمیزند. (ص ۸۲)
آنها اخلاق زنان را به فساد میکشند
و آنها را آزاد میکنند
به طوری که اخلاق فاسد آنان
میتواند اخلاق دیگران را فاسد کند» (ص ۸۲)
در داستانهای عامیانه ترکی آمده است که آلباستی در حاشیه رودخانه یافت میشود و با مردم رهگذران حیلههای مختلفی میکند. او نه تنها زنان را در زایمان آزار میدهد، بلکه اسبها را نیز آزار میدهد. یالهای اسبها را میبافد، آنها را میدواند و تمام شب آنها را خسته میکند. اعتقاداتی وجود دارد که او به مردان خود سوزن تزریق میکند و آنان را به خدمت خانهی خود وادار میکند، دقیقا برعکس آنچه می گوید عمل میکنند.
در داستان، پدر ککلیک، جد بشریت، میخواهد ککلیک و آلپ آلباستی ازدواج کنند، اما ککلیک تسلیم پدرش نمیشود و فرار میکند. آلپ آلباستی در نتیجه این حادثه کینهای از انسانیت دارد. همچنین رهبر سایر آلپهایی میشود که کمر به نابودی انسان بستهاند. او برای گمراه کردن مردم و انجام کارهای بد به ترفندهای مختلف متوسل میشود:
«این آلباستی بود
در مواقع نامناسب
در لباس خورشید و ماه و جیل
ظاهر گشت(ص ۲۶).
این آلباستی بود
که اسب را در درون ماسهی صحرا پوشاند
این آلباستی بود که
طوفان دریا و ساحل آرام کاذب را به وجود آورد. (ص ۲۶۲)
این آلباستی بود
که میخواست اودان دولو را با یخ بکشد...
بدون اینکه خسته شود
او موانع دیگری
را برای آت آماده میکرد» (ص ۲۶۴).
در قسمتهای بعدی داستان، آلباستی ابرهای سفید را میدزدد و طوفانی ایجاد میکند، ستارهها را میگیرد و اطراف را در تاریکی مطلق فرو میبرد. در بخش دیگری، شکنجه آلباستی بر اسب تولپار قهرمان نیز شرح داده شده است:
«...
دیو قاتل الباستی
من را شکنجه میکرد (ص ۱۴۰)
او قدرت مرا میدانست،
او مرا مجبور میکرد،
تا با سم های سنگینم
به زمین بزنم» (ص ۱۴۰).
ظهور آلباستی و تناسخ و تغییر شکل را در مطالعات اسطورهشناسی، «دگردیسی» میگویند. ترکان عبارت «دونا گیرمه یا دون دییشدیرمه» را معادل این عبارت به کار بردند(Ögel, 2010: 29).
آلباستی از نظر ظاهری به اشکال مختلف توصیف میشود. در برخی روایات، او را زشت، با موهای نامرتب، ناخنهای بلند، دندان های کج و پاهای معکوس معرفی کردهاند، در حالی که در برخی از روایات او را زیباتر از تمام زنان جهان بیان کردهاند.
گفته می شود که Albastı اغلب تغییر شکل میدهد. گاهی به شکل روباه، گاهی پرنده و گاهی یکی از بستگان کسی که جانش را میگیرد، درمیآید.در این میان نقش بز به ویژه برجستهتر از دیگران است. این وضعیت با باروری بز همراه است. در مراسمی که در ارتباط با فرا رسیدن بهار در تاریخ برگزار میشود، بز (الباستی) از نظر باروری و محافظ دنیای گیاهی و جانوری از جایگاه ویژهای برخوردار است (Turdimov, 1999: 265). در بسیاری از مناطق، آلباستی به عنوان مخلوقی به تصویر کشیده شده است که از جلو مانند یک زن است و از پشت اندام های داخلی آن از پشت قابل مشاهده است.
موضوع تغییر شکل اغلب در روایات ترکی دیده میشود. در سنت ترکی، تغییر شکل به صورت تبدیل به شکل انسان، حیوان و به یک شی یا عنصر طبیعت رخ میدهد (Ögel, 2010: 139-143, Ergun, 1997: 175-184). چنین تغییراتی به عنوان پاداش یا جوایز معمولاً با رضایت و اراده / خواست خود قهرمان اتفاق میافتد و بهعنوان «رستگاری» تلقی میشود (Küçük, 2020: 100).
میبینیم که آلباستی بارها در داستان تغییر شکل میدهد:
«اما، گاهی اوقات،
او همچنین به یک حیوان تبدیل می شود.
به خصوص. او دوست دارد به شکل روباه درآید (ص ۳۲۸).
این دختر جوان را، آلباستی
تبدیل به آهو کرد و او را میرباید
پدرش را کشته،
اسم دختر آریسیلو بود. (ص ۳۸۰)
آلباستی به سه دسته: آلباستی سیاه، آلباستی قرمز و آلباستی زرد تقسیم میشود:
الف: آلباستی سیاه- روحی جدّی و سختسر است. طبق باور ترکی، سبب مرگ، متعلق به آلباستی سیاه است
ب: آلباستی سرخ- این روح مادر انسانیت است. در متون چینی به آن "زن قرمز" (قیرمیز قادین) گویند.
ج: آلبستی زرد- به شکل یک زن بلوند است. کمتر از آلباستی سیاه مفید است.
بیهوده و شارلاتان است. این نماد بیهودگی در بین زنان است.» (Şimşek, 2017: 100).
در داستان هیچ اشارهای به ویژگیهای فیزیکی آلباستی نشده است. فقط در یک بخش به صورت سیاه نشان داده شده است:
«...
ابرهای سفید پرواز کردند و آمدند (ص ۳۲۴)
غار را پر کردند.
در زمینهی سفید آنها
آنها طینت سیاه آلباستی
به وضوح ظاهر میشد (ص ۳۲۴)
این که آلباستی را سیاه توصیف می کنند، توان تغییر شکل گرفتن و اینکه مرگ کار آلباستی سیاه است، ما را به روایات «آلبستی سیاه» رهنمون میشود.
مفهوم جنسیت در آلباستی
آلباستی به طور کلی در سیستم اعتقادی ترک به عنوان یک روح زن بدخواه است که زنان پس از زایمان را آزار میدهد و باعث می شود آنها مشکلات روانی و حتی مرگ را تجربه کنند. این روح در تمام ترکها ماده است. مخلوقی بیهوده، فریبکار و دروغگو است (Türker, 2008: 29).
در داستان، از آن به عنوان آلپ "نرینه" یاد میشود که زنان باکره را تحت تعقیب قرار میدهد و با ترفندهای مختلف آنها را مجبور به آمیزش میکند.
Destanın ikinci bölümünde Albastı, destanın iyimser gücü Audon Dulo’nun sevdiğini yeraltı dünyasına kaçırır ve ona sahip olmak ister. Ancak Allah, kızı ve kızın bekâretini korur:
در قسمت دوم داستان، آلباستی معشوقِ آدون دولو - قهرمان خوشبین داستان را به عالم اموات میبرد و میخواهد او را تصاحب کند. اما خداوند دختر و باکرهگی او را حفظ میکند:
«...
خداوند به این جنایت اجازه نداده
پاهای دختر جوان را با طناب بست. (ص ۲۶۴)
این طناب
از هفت طناب قوی تشکیل شده بود
آلباستی یک روز کامل طول کشید
تا یک طناب را بجوید (ص ۲۶۴).
آلباستی و رابطهاش با اسلام
همچنین این دیدگاه وجود دارد که روح آل قبلاً همراه با ارواح خوب بوده است: این باید مربوط به فرقه ای باشد که از سیستم اعتقادی ترکی قدیم آلباستی برخاسته است و آنها آتش و مکانی را که در آن قرار داشت مقدس میدانستند. روحِ آل به عنوان یک خدای محافظ در میان خدایان قدیمی ترک پذیرفته میشد (Ekici, 2016: 105). میبینیم که آلباستی در نظام اعتقادی ترکی قدیم روح خوبی بود، اما بعد از اسلام، آن را با شیطان یکی دانستند: آلباستی باید یکی از نیروهای خوب به عنوان حامی باروری، محافظ کانون خانه، حیوانات وحشی و شکارچیان باشد، اما بعداً به سمت نیروهای شیطانی رفت (Turdimov, 1999: 22). کلمه «آل» نیز نشان میدهد که این روح با آتش پیوند خورده است. به عنوان مثال، آتش کانون خانواده در میان یاکوتها «آل آتش» نامیده میشود، طبق تحقیقات انجام شده، برخلاف باورهای امروزی، تصوراتی نیز وجود دارد که در قدیم روحی شیطانی نبوده، بلکه روحی محافظ بوده است (Beydili, 2004: 40).
آلباستی یک ساکن زیرزمینی است که ما قبل از اسلام با آن روبرو هستیم. بلغارهای ایتل پس از پذیرش اسلام از عقیده زن آل (آل آروادی) عدول نکردند.؛ آنها در روایات خود آلباستی را دشمن اسلام معرفی کردند.
آلباستی نیز در داستان آلپ دشمن مسلمانان است. او قصد دارد مکّه و مدینه را ویران کند و به همین دلیل ترفندهای مختلفی بکار میبندد تا خداوند بر مردم خشمگین شود.
مسلمانان را میرباید و آنها را مورد شکنجه قرار میدهد.
«برای این جنیان
پانصد مسلمان را-
برجسته ترین آنها را،
کسانی که بارها به حج مشرف شده بودند اسیر گرفتند. (ص ۸۰)
الباستی، خودش
اسیران بدبخت بیچاره را
به طرز وحشتناکی شکنجه میکرد:
آنها را زنده-زنده پوست میکند (ص ۸۰).
بر اساس اعتقاد، اگر همسری که برای خوردن جگر نفاس یا نوزاد آمده بود، با نیرنگهایی گرفتار میشد و سوزنی در سینهاش فرو میرفت، نمیتوانست به محل سابق خود بازگردد و باید به آن خانواده خدمت میکرد(Şimşek, 2017: 108). در داستانها آمده است که آلباستی میتوانست با فروکردن سوزن به سینه و بریدن یک دسته از موهایش و گرفتن شانه او به خدمت شخص خود وادار کند.
در داستان، آلپ آلباستی علیرغم تسلطش در عالم اموات، فردی ضعیف و ترسو توصیف شده است. تا آنجا که او به دنبال سامار دختر آلپ باریس رفت - سامار میخواست همسر کسی شود که بتواند او را شکست دهد - و چنین میشود و سه دندان نیش آلباستی توسط سامار میشکند:
«…
دخترم بسیاری از آلپها را
که او را می خواستند شکست داد: (ص ۱۰۸)
ریش اژدها را
پاره کرد،
او سه دندان نیش
آلباستی را شکست. (ص ۱۰۸)
طائفهی الباستی
آلباستی پس از خدمت به افرادی که او را زندانی کرده بودند، وقتی راهی برای فرار پیدا می کند، سعی می کند به قبیلهی خود بازگردد، اما گاهی اوقات او را نمیپذیرد و با مرگ مجازات میشود. در روایات مختلف به مرگ آلباستی برمیخوریم: میگوید آنجا می پرم در آب، اگر خون روی آب باشد، بستگانش او را به خاطر خدمت به مردم میکشند، اگر خون نباشد ممکن است بخشیده شود. وقتی آلکاریسی به داخل آب میپرد، آب پر از خون سرخ میشود (Şimşek, 2017: 108).
همچنین در داستان میبینیم که قبیلهای دارد و آنها را با کلمهی یورگ «yöreg» بیان میکنند. مرگ آلباستی توسط حلقه خود او انجام نمیشود، بلکه توسط افراد خوب انجام می شود. همچنین میدانیم که آلباستی هنگام مرگ خود نیزه دارد:
«...
نیزهی آلباستی را پیدا کرد
شکل خود را در نوک خود داشت. (ص ۳۲۲)
تارویل با نیزه خود
آلباستی را زد
نوک نیزه پیدا کرد
نقطه ضعف آلباستی را (ص ۳۲۴)
حاکم شرور
مناطق او
به بینی او شلیک کرد
مرگ همانجاست (ص ۳۲۶).
آلباستی موجودی ابدی نیست. در روایت، مرگ او با اصابت نیزه به نوک بینیاش خود حاصل میشود. در فرهنگ شفاهی ترک، آلآروادی نیز میتواند توسط قبیله خود کشته شود. در افسانهها، آلآروادی با «آب» جان موجودات را میگیرد و زندگی خودش با «آب» به پایان میرسد.
نتیجه:
اعتقاد آلباستی به فرهنگ ترکی از طریق شمنیسم بیان میشود.پس از پذیرش اسلام، آلباستی به عنوان آلپی دشمن اسلام معرفی شد. نام شیطانی عالم اموات؛ با خلایق در عالم بالا مخالفت میکند و با قبیلهی خود در جهان میانه ایجاد آشوب میکند.
می توان مفهوم آلباستی را در داستان و باورهای عامیانه ترکی از جهات مختلف مقایسه کرد. بارزترین تفاوت این است که آلباستی که در روایات از او به عنوان یک ماده یاد شده است، اما در این داستان بصورت نر توصیف شده است. وقتی ویژگی های آلباستی مانند: تغییر شکل، داشتن طایفه، روح شیطانی بودن، ابدی نبودن و شکنجهگر اسبها و مردم در نظر میگیریم، میبینیم که شباهتهای آنها بیشتر است.
آلباستی در روایتهای ترسناکی که سوژه خاطرات مختلفی در منطقه آناتولی بوده است، قهرمان داستان بوده است. آلپ که با ویژگیها و شایستگیهای ظاهری قابل توجه است، در داستانها و افسانههای مختلف نیز ظاهر میشود. داستان شان قیزی تنها یکی از آنهاست.
امروزه ما هنوز شاهد برگزاری مراسمی برای محافظت در برابر آلباستی هستیم. بسیاری از رفتارها مانند بستن روسری قرمز بر سرِ زن پس از زایمان، تنها نگذاردن او به مدت چهل روز، نگه داشتن قرآن در کنار نوزاد تازه متولد شده، خواندن بسمالله در نزدیکی آب، مالش قطران به پشت اسب و... همچنان انجام میشود.
KAYNAKÇA
Akın, Bülent (2012). “Alpamış Destanı’nda Hz. Ali Tasavvuru”. Milli Folklor. S. 96. s. 19-28.
Altınkaynak, Erdoğan (2003). “Yeraltı Diyarının Kartalı”. Türk Kültürü ve Hacı Bektaş Veli Dergisi. S. 26. s. 135-163.
Türk Dili ve Edebiyatı Araştırmaları Dergisi, Sayı: 5 (Yaz 2022), s. 11-20.
The Journal of Turkish Language and Literature Studies, Issue: 5 (Summer 2022), pp. 11-20.
Aydoğdu, Betül (2006). “Şan Kızı Destanı Hakkında Bir Değerlendirme”. Türklük Bilimi Araştırmaları. S. 19. s. 257-268.
Beydili, Celal (2004). Türk Mitolojisi Ansiklopedik Sözlük. (çev. Eren Ercan). Ankara: Yurt Kitap Yayınları.
Ekici, Metin (2016). “Türk Kültüründe Al Renk”. Türk Dünyası İncelemeleri Dergisi. C. 2. S. 16. s. 103-107.
Ergun, Metin (1997). Türk Dünyası Efsanelerinde Değişme Motifi. (haz. Ahmet Bican Ercilasun ve Fikret Türkmen). C. I. Ankara: Ankara Üniversitesi Yayınlarıİnan, Abdülkadir (1986). Tarihte ve Bugün Şamanizm Materyaller ve Araştırmalar. Ankara: Tarih Kurumu Basımevi.
Küçük, Mehmet Alparslan (2017). “Geleneksel Türk Dini İnanışlarından Mitolojiye: Ölüm/Obur Ruhlar”. Gazi Türkiyat. S. 20. s. 25–53.
Küçük, Mehmet Alparslan (2020). “Orta Asya’dan Anadolu’ya Türk Geleneğinde ‘Don Değiştirme’”. Bilig. S. 94. s. 97-122.
Küçük, Salim (2010). “Eski Türk Kültüründe Renk Kavramı”. Bilig. S. 54. s. 185- 210.
Mikail-Baştu İbn Şams Tebir (1991). Şan Kızı Destânı. (çev. Avidan Aydın). Ankara: Kültür Bakanlığı Kültür Eserleri.
Ögel, Baheddin (2010). Türk Mitolojisi. C. I. Ankara: Türk Tarih Kurumu.
Öger, Adem-Kübra Yıldız Altın (2016). “Uygurlarda Şamanizmden İslama Kötü
Ruhların Dönüşümü”. Uluslararası Uygur Araştırmaları Dergisi. S. 7. s. 14-25.
Ölker, Perihan (2016). “Hz. Fatıma Destanı”. Sefad. S. 36. s. 350-355.
Şimşek, Esma (2017). “Türk Kültüründe Alkarısı İnancı ve Bu İnanca Bağlı Olarak Anlatılan Efsaneler”. Akra Uluslararası Kültür Sanat Edebiyat ve Eğitim Bilimleri Dergisi. C. 5. S. 12. s. 100-110.
Tekin, Fatma (2020). “Kazan-Tatar Türklerinin Halk Anlatılarında ‘Öteki Dünya’lar: Yeraltı, Su altı, Gökyüzü ve Kara Orman”. Uluslararası Dil, Edebiyat ve Halkbilimi Araştırmaları Dergisi. S. 20. s. 320-337.
Topsakal, İlyas (2019). İdil Bulgarları ve İslamiyet. İstanbul: Ötüken Yayınları.
Tunç, Zekiye (2020). “Dede Korkut Kitabı’nda Şamanik Unsurlar”. Avrasya Uluslararası Araştırmalar Dergisi. C. 8. S. 25. s. 142-163.
Turdimov, Şamirza (1999). “Türk Dünyasında Albastı”. Türk Dünyası İncelemeleri Dergisi. C. 3. S. 2. s. 260-265.
Türker, Rıza (2008). Anadolu ve Türk İnanışları’na Ait Ögelerin, Son Dönem Türk Korku Sineması’nda Hikâye Olarak Kullanılması “Alkarısı İnancı”. Yüksek Lisans Tezi. İstanbul: Marmara Üniversitesi Güzel Sanatlar Enstitüsü.
Uçak, Salih (2013). “Şan Kızı Destanı’nda Alplerin Yaratılışı ve Alp Tipi Üzerine Bir Değerlendirme”. Uluslararası Kültür Araştırmaları Dergisi. S. 4. s. 130-135.
[1] KÜLTÜRK Türk Dili ve Edebiyatı Araştırmaları Dergisi, Sayı: 5 (Yaz 2022), s.11-20.
[2] بلغارها اولین دولت ترکی بودند که اسلام را پذیرفتند. هیئت اعزامی به کشور ایتیل بلغار به رهبری ابن فضلان در سال 985 باعث شد که المیش خان اسلام را بپذیرد. برای جزئیات بیشتر به (توپساکال، 2019) مراجعه کنید.
[3] الهه ماهی
[4] هرتز فاطمه و هرز. حسن قهرمانانی هستند که در روایات اسلامی به کرات با آنها برخورد می کنیم. بر اساس فهم اسلام، حضرت فاطمه دختر حضرت پیامبر، مادر حضرت امام حسن و حسین و همسر حضرت علی(ع). او با ویژگی های بارز، اخلاق پاک و ارادت به اسلام در متون اسلامی جای گرفته است. برای جزئیات، رجوع کنید به (Ölker, 2016: 354).
[5] داماد پیامبر و مخصوصاً نوع آلپ در داستانهای مسلمانان، پس از پذیرش اسلام توسط ترکان، نقش علی با آیین نیاکان تلفیق شد و روایات بر این محور شکل گرفت. در سنت اسلامی ترک، نوع آلپ به اشکال مختلف مانند حزیر، درویش ریش سفید و حضرت علی دیده می شد. برای جزئیات، رجوع کنید به (Akın, 2012: 10).
[6] دوبیتیهایی که در این مقاله آمده است از داستان شان قیزی گرفته شده است.