Portrait photo of Nariman Narimanov taken in 1913.jpg

   زندگی نریمان نریمانف، جدا از مبارزه و فعالیت وی در راه سعادت و آزادی زحمتکشان آذربایجان نبوده و نیست. او با تمام اندیشه، توان، وجود و قابلیت ادبی – هنری خویش برای رهایی ملت آذربایجان از ستم و ظلم بوده است. او در راه نجات و آزادی مردم از یوغ استثمار و استعمار تلاش بی­وقفه­ای انجام داده و در این راه درد و رنج­های فراوان دیده است. حتی جان خود را در همین راه نهاده است؛ هرچند که دهه­ها این جانبازی وی مورد اغماض و چشم بستن برخی­ها بوده است. او، زندگی سختی داشته، ابتدا زمانی در روستاها به آموزگاری پرداخته و در همین زمان با درد کشاورزان آشنا گشته و ریشه­های عمیق خرافات و موهومات را در میان مردم روستاها دیده است. لذا با درک مسئولیت سنگین، شروع به نوشتن مقاله و داستان می­کند تا چاره­ای بر این مسایل پیدا کند. نخستین درامش را در این زمینه می­نویسد. سپس کمدی گوگول – نویسنده­ی معروف روس با نام "مفتش"را به زبان ترکی ترجمه می­کند.

   نریمانف کسی است که از یک معلم ساده‏ی روستایی تا رئیس جمهور یک کشور ارتقا می‏یابد. با این حال نمی تواند با دیدن هر نوع زشتی و پلشتی بی­تفاوت بگذرد. بویژه با دیدن شووینیستهای روسی که فردی از قلدرهای ارمنی به نام شائومیان را بر آذربایجان به حکومت می­نشانند، اعمال غلط حزب کمونیست را افشا می­کند و طبیعی است که بعد از این عمل، منتظر مرگ باشد. برای نریمان مهم نبود که از کار برکنار شود و یا حتی مرگ هم نمی­توانست اورا از تکالیف ملی که بر دوش خود احساس می‏کرد باز دارد، برای او آنچه مهم بود سعادت و آزادی ملتش بود.[1] برای همین هم از فداکاری در این راه امتناع نکرد. برای این امر هم هست که زندگی شرافتمندانه­اش با روحیه آتشین و شلعه­ورش با عشق و محبت زحمتکشان وطنش گره خورده است. او تلاش می­کند مردمش تحصیل کنند، درک کنند و دردها را به درستی بشناسند. در این صورت است که خواهند توانست بلاهایی را که بر سرشان می­آید درمان کنند.

   نریمان ادبیات روسی را مطالعه کرده و با ایده­های انقلابی آن روز دنیا آشنا بود. برای وارد کردن افکار انقلابی در ادبیات معاصر آذربایجان لحظه­ای فروگذاری نکرد. او، در همین رابطه بود که نخستین کتابخانه­ی دنیای اسلام را در سال 1894 در باکو به روش نوین دایر کرد. با تعدادی از مجلات علمی و انقلابی مشرق زمین رابطه برقرار نمود. کتابهای علمی – ادبی و انقلابی جهان را خریداری و به باکو ارسال می­کرد.

   نریمان برای تحصیل در رشته­ی پزشکی وارد دانشگاه اودسا ­شد. سپس به دانشگاه قازان ‏رفت و بعد به باکو برگشت و وارد فعالیت­های سیاسی گردید. نریمانف وارد تشکیلات "همت" ­شد و با نیروهای انقلابی ایران هم ارتباط برقرار کرد و در ادامه، حزب سوسیال – دموکرات ایران را تاسیس نمود و در فعالیت‏های انقلابی مردم ایران از نزدیک سهیم گردبد.

   نریمان در سال 1908 دانشگاه را به اتمام رساند و به عنوان پزشک در بیمارستان باکو مشغول شد. در سالهای پراز خفقان و اختناق، با زحمتکشان و کارگران رنجدیده ارتباط برقرار ­ساخت و با آنان زندگی ­کرد؛ چاره جویی و یافتن راه درمان برای بدبختی­های جامعهُ اساس کار اورا تشکیل می­داد. او تلاش دارد برای این امر، شعور سیاسی – اجتماعی مردم را بالا ببرد. این نزدیکی با مردم تاحدی بوده است که کارگران و کشاورزان اورا با عنوان"بیزیم دؤکتوروموز" صدا می­کردند. [2]

در سال 1909، نریمانف به خاطر فعالیت سیاسی دستگیر شد و زندانی گردید، سپس به شهر هشترخان تبعید ­شد. وی، در سال 1913 به باکو برگشت و در بیمارستان "قاراشهر" به طبابت خود ادامه داد. بازهم فعالیت سیاسی­اش را با حدت و شدت بیشتری ادامه داد. در زمانی که شوونیزم روس و ارمنی متحداْ برای آذربایجان توطئه می­چیدند، نریمانف برای دوستی و همبستگی ملل فعالیت می­کرد[3].

   در سال 1917 نریمان به عنوان رهبر جریان "همت" عمل می‏کند و سردبیری مجله­ی "همت" را بر عهده می­گیرد. در سال 1917 به عنوان وکیل مردم برای دومای روس انتخاب شده و مدتی بعد برای مجلس موسسان نیز انتخاب می­گردد و در تاسیس جمهوری آذربایجان نقش موثری ایفا می‏کند،[4] آنگاه با افشای کسانی چون شائومیان ارمنی که جنگ و غائله­ی ارمنی – مسلمان را برپا می­کردند، سیماهای منفور آنان را نه تنها در میان مردم، بلکه در تاریخ بدنام و رسوا کرد.[5] او، با جسارت خاصی پوسیده بودن حزب کمونیست را از درون برملا کرد و خیانت­ها و جنایتهای ارمنیان تحت پوشش حزب کمونیست و جلب طرفداری آنان، همچنین حزب بلشویک که اجازه می­دهد افراد دورویی چون شائومیانها در آن نفوذ کنند و کشور آذربایجان را به چنان افرادی می­سپارند افشا و برملا می­کندو لحظه­ای از افشای چنین حرکات پلید دشمنان آرام نمی­گیرد. در نتیجه در سال 1925، بعداز مرگ لنین، به یکباره می­میرد!![6] اما، ملتهای شرقی که در درون اتحاد جماهیر قرار داشتند مرگ اورا ضایعه­ای جبران ناپذیر در سخت­ترین شرایطی دانستند که بیش از هر زمان دیگری بدو نیاز داشتند.

   نریمانف، در ادبیات آذربایجان ادبیاتی سیاسی و علمی بجا نهاد و با نگارش صدها مقاله و سخنرانی­های سیاسی خود ادبیات معاصر آذربایجان را در زمینه‏ی سیاسی و علمی چنان غنی ساخت که تا امروز هم در این عرصه احساس ضعف و کمبود نداشته­ایم. آثار نریمانف بسیار پربار، غنی و چند بعدی است. در آثار ادبی­اش با داستانها، نمایشنامه­ها و نقد ادبی مواجه هستیم.[7]

    این آثار به اکثر زبانهای اتحاد جماهیر شوروی ترجمه شده و ملل موجود در آن اتحادیه با آثار و ایده‏های سازنده و علمی نریمان آشنا هستند.آثار سیاسی وی نیز در دو جلد گردآوری و به بسیاری از زبانهای جهان ترجمه شده است که البته این مجموعه توسط راقم این سطور در سال 1357 با فارسی هم ترجمه شده و تا امروز امکان چاپ و نشر نیافته است. بیشتر این مقالات در رابطه با حرکات انقلابی کشورهای مختلف جهان، از جمله ایران بوده[8] است که نویسنده و سیاستمدار برجسته توانسته است این وقایع را بدرستی تحلیل نموده و راه چاره­ای نیز نشان داده است.[9] بهترین مقالات نریمان در باره­ی دوستی و همدستی ملل مشرق زمین برای نابودی استثمار و استعمار بوده است. نریمان تلاشهای فراوان در این زمینه انجام داده و فعالیت ارزشمندی را به پایان برده است. ایده­ها و نظرات و پیشنهادات و رهبریهایی که در این باب به ملل جهان ارائه داده است تا امروز هم چون آفتابی درخشان در تلالو است. نریمانف در شوروی با تشکیل دانشگاه و انستیتو در زمینه­ی شرقشناسی و با پیش بردن حرکات علمی که در صد سال اخیر تاثیرات شگرف آن را شاهد هستیم دنیای علمی را مدیون فعالیتهای خود ساخته است.[10]

   برخی از آثار نریمانف به زبان فارسی هم ترجمه شده است که با استقبال بی­نظیری در دهه 40-50 موجه گردید.

   اندیشه­های سیاسی – اجتماعی نریمانف در طول صدسال گذشته نظر بسیاری از عالمان و نظریه­پردازان کشور ما را به خود معطوف داشته و نریمان شناسی به عنوان شاخه­ای مد نظر قرار گرفته است. البته بعد از استالینُ ضرورت توجه به آثار نریمان شدت گرفت و عالمان روس نیز کتابهایی در باره‏ی نظرات وی به رشته‏ی تحریر کشیدند که از آن میان می­توان به نویسنده­ی برجسته­ی روس – موحادزه اشاره کرد[11]. در آذربایجان معاصر نیز نویسنده­ای چون ولایت قلی یئو او را در سلک "تاریخده ایز قویان آذربایجانلی لار" به شمار آورده است[12] و نویسندگان مختلف مجموعه آثارش را در 4 جلد تدوین کرده و یا آثاری چون «نريمانفو خاطيرلاركن»[13] نوشته­اند و آثارش را بارها به چاپ رسانده اند[14]، و برای معرفی او در سطح جهان فعالیت کرده­اند. امروز بسیاری از آثار نریمان نریمانف به زبان­های زنده­ی جهان ترجمه شده و ملت­های دنیا می­توانند به زبان خود با اندیشه­های نریمان آشنا شوند. 

 



1) وارليق درگي سي، تهران، 1382.

1) مير جلال، همان، ص 89 .

2) نريمانف، ن، مقاله‌لر و نطق‌لر، 2 جيلد، باكي، 1971.

1) نريمان نريمانف، برگزيده آثار، مترجم محمد حريري اكبري، تبريز، ابن سينا، 1356، مقدمه.

2) وارليق.

3) ن.ن. نريمانف، مقاله­لر و نطق­لار، 2 جلد، باكي، 1971 .

4) اي. دوبينسكي، نريمانف، چئويره­ن: رفائيل نقي اف، باكي، 1979.

1) فريدون آدميت، ايدئولوژي نهضت مشروطيت ايران، تهران، 1355، ص 285.

2) نريمان نريمانف، مجموعه‌ي مقالات، ترجمه م.كريمي(زیر چاپ!)

3) مير جلال، همان، ص 105 

4) اي. دوبينسكي- موخادزه، نريمانف، باكي، 1979.

1) ولايت قولي يئف، تاريخده ايز قويان آذربايجانلي‌لار، كؤچورن: امير عقيقي بخشايشي، قم، 1381، ص 173-159.

2) نريمانفو خاطيرلاركن، يازیچيلار، باكي، 1982.

3) تيمور احمدف، نريمان نريمانفون دراماتورگيياسي، باكي، 1971.