نظر  پروفسور آرچیبالد هنری سیس، در مورد زبان کتیبه های اورارتو، میتانی، هیتی و الواح کهن تل ال آمارنا در عیلام قدیم

 نقش ترکان در اعتلای فرهنگ و دانش از زبان ابن خلکان در کتاب نفیس وفیات الاعیان / آذری (آذربایجان)

پروفسور آرچیبالد هنری سیس، کسی که برای اولین بار گرامر و زبان اورارتویی را کشف رمز کرد، در کتاب  ARCHEOLOGY OF CUNEIFORM INSCRIPTIONS  در مورد بنیانگذاران قدیمی ترین تمدن بشری می نویسد:

In these Oppertshowed, what Hincks and Rawlinson had alreadypointed out, that the peculiarities of the Assyriansyllabary were due not only to its pictorial origin butalso to the fact that it had been invented by anon-Semitic people.

پروفسور اپرت مثل پروفسور راولینسون و پروفسور هینکس نشان داد که ویژگی آواشناختی زبان آشور صرفا بسته به خط تصویری نیست بلکه ریشه در این واقعیت دارد که آن توسط مردمان غیر سامی خلق گشته است.

 This primitive population ofBabylonia, called Akkadian by Hincks, Sumerianby Oppert, had spoken an agglutinative languagesimilar to that of the Turks or Finns, and had beenthe founders of Babylonian civilization.

این مردمان اولیه بین النهرین که توسط پروفسور هینکس اکدی نامیده می شدند و توسط پروفسور اپرت سومری نامیده می شدند، به زبان التصاقی شبیه به زبان ترکی یا فینیک صحبت می کردند و آنها بنیانگذاران تمدن بابل می باشند.

 For theseviews Oppert found support in the tablets of thelibrary of Nineveh, a large part of which consists oftranslations from the older language into SemiticAssyrian, as well as of comparative grammars, vocabularies and reading-books in the two languages.

پروفسور اپرت برای این ایده، شواهدی را در الواح نینوا کشف کرد. غالب این الواح ترجمه (فرهنگنامه ای) از زبان کهن تر به زبان آشوری سامی بودند. همچنین در این الواح گرامرهای زبان کهن با زبان آشوری سامی مقایسه شده بود. الواح و کتیبه ها فرهنگنامه و متون خواندنی به دو زبان (التصاقی کهن و سامی) بودند.

Once more the Semitic scholars protested. Therewas no end to the extravagant fantasies of theAssyriologists ! The learned world was comfortablyconvinced that none but a Semitic or Aryan peoplecould have been the originators of civilization, and toassert that the Semites had borrowed their culturefrom a race which seemed to have affinities withMongols or Tatars was an outrage upon establishedprejudices.

با کشف اپرت دوباره پژوهشگران (متعصب) سامی فریاد اعتراض شان بلند شد. (متعصبین سامی می گفتند) هیچ پایانی برای این تخیلات گزاف آشورشناسان (افرادی چون راولنسون و اپرت و هینکس و غیره) نیست!! اهل دانش در جهان چنین به سادگی متقاعد شده بود که  هیچ ملتی جز آریایی و سامی نمی توانست خالق تمدن باشد اما تایید این گفته که سامی ها فرهنگ و تمدن را از نژادی شبیه به مغول ها و تاتارها اقتباس کرده اند  طغیانی بر تعصبات رسوب کرده و مستحکم یافته بود.

 

 

 The Semitic philologist was more certainthan ever that Assyrian decipherment was the follyof a few "untrained " amateurs, and could safely bedisregarded. But the little band of Assyriologists pursued theirlabours undisturbed.

 

زبان شناسان سامی یقین داشتند که رمز گشایی های کتیبه ها توسط آشورشناسان خطا و خبط معدودی آماتور بی سواد است و به راحتی می توان ان کشفیات را کنار گذاشت. اما آشورشناسان معدود کار تحقیقی شان را بدون توجه و مزاحمت آنها ادامه دادند.

 

In 1855-6 Hincks publisheda most remarkable series of articles in the JournalofSacred Literature, in which the various forms of theAssyrian verb were analyzed and given once for all. The work has never had to be repeated, and thefoundations of Assyrian grammar were solidly laid. A few years later (in i860) a complete grammar ofthe language was published by Oppert

 

در سال 1855 1856 یک سری مقالات بسیار مهم در ژورنال sacred literature منتشر یافت. در این مقالات اشکال مختلف واژگان آشوری  تحلیل و برای همیشه متعین گشته بود. کارهای تحقیقی نیاز به تکرار و تداوم نداشت و مبادی گرامر زبان توسط  پروفسور اپرت کشف و منتشر شده بود. 

 

Not only had the civilization of the Euphrates andTigris originated amongst a race that spoke an  agglutinative language, and therefore was neitherAryan nor Semitic, the civilization of the SemiticBabylonians and Assyrians was borrowed from thisolder civilization along with the cuneiform system ofwriting. It seemed impossible that so revolutionarya doctrine could be true, and Semitic philologistsnaturally denounced it.

 

نه تنها تمدن بین النهرین در میان ملتهای التصاقی زبان شکل گرفته است که آنها نه سامی هستند و نه آریایی بلکه تمدن  بابل و آشور سامی از تمدن های قدیمی تر التصاقی زبان اقتباس شده است. آریایی ها و سامی ها،  خط  میخی را از مردمان التصاقی زبان اقتباس کردند. در مقابل این دکترین انقلابی زبان شناسان سامی تعصب و مقاومت از خود نشان می دادند و به نظر آنها می رسید که چنین ایده ای نمی تواند درست باشد.

 

It washard to part with the prejudices of early education, especially when they were called upon to do so by asmall group of men whose method of deciphermentwas an enigma to the ordinary grammarian, and whowere introducing new and dangerous principles intothe study of the extinct Semitic tongues. The method of decipherment was nevertheless asound one, and the result, which seemed so incredibleand impossible when first announced, is now oneof the assured facts of science.

این سخت بود که از تعصباتی که از کودکی آموزش دیده بودند دست بکشند، بویژه زمانی که این دکترین توسط گروه بسیار کوچکی از دانشمندان که روش رمزگشایی آنها از الواح برای نحویون معمولی معما بود. انها یک اصول جدید و خطرناکی برای مطالعات زبانهای سامی منقرض شده پیشنهاد می کردند. روش رمز گشایی الواح یک روش صحیح بود و نتایجی که در ابتدا به نظر غیر قابل باور  و غیر ممکن می رسید، حال یکی از واقعیت های تصدیق شده علم است

 

when civilization first grew up there, there is nosign or trace of the languages we call inflectional. The speakers of Aryan dialects, whom we find inclassical times in Media or Persia or North-WesternIndia, belong to a later epoch; the old belief in theAsiatic cradle of the Aryan tongues has long sincebeen given up by the anthropologist and comparativephilologist,and it is recognized that if we are to lookfor it anywhere it must be in Eastern Europe. TheSemitic languages are equally absent ; the tide ofSemitic speech which eventually overflowed Babylonia, surged northward and eastward into Assyria andElam, but never succeeded in passing Susiana, andwas finally driven again from the ground it had oncegained there. The home of the Semite lay to thewest and not to the east of the Babylonian plain. Babylonian culture owed its origin to a race whosetype of language was that of the Finn, of the Magyaror the Japanese.

پروفسور آرچیبالد هنری سیس در ادامه می نویسد:

وقتی تمدن برای اولین بار در بین النهرین شکل گرفت هیچ نشان یا علامتی از زبانهای صرفی (آریایی و سامی) در آنجا وجود نداشت. ناطقین زبان های آریایی که بعدها در ماد و پرشیا و شمال غرب هند دیده شد، به زمان های بسیار اخیر مربوط هستند. این ایده قدیمی که زبانهای آریایی گهواره تمدن در آسیا هستند مدتهاست که توسط انسان شناسان و زبان شناسان تطبیقی دور انداخته شده است و باور بر این است که اگر بخواهیم گهواره تمدن را جستجو کنیم باید در شرق آسیا در جستجوی آن باشیم. حتی زبان های سامی هم در دوران کهن غایب هستند. موج ناطقین سامی زبان که به بابل  آمدند (به گفته اپرت در زمان سارگن یعنی 2300 پیش از میلاد)  بعد به سمت شمال و شرق یعنی آشور و ایلام رفتند اما موفق نشدند از شوش آن طرفتر عبور کنند، بعدها از سرزمین هایی که اشغال کرده بودند دور رانده شدند. سرزمین سامی ها شرق بابل نبود بلکه غرب بابل بود. فرهنگ بابل زایشش را به نژادی مدیون است که نوع زبان آنها مثل فینک و مجار یا ژاپنی است (یعنی اورال - آلتایی).

پروفسور آرچیبالد هنری سیس در ادامه می نویسد:

پروفسور سیس می گوید وقتی کورش بابل را فتح کرد بابلی ها در کار خرید و فروش پشم بودند. سامی ها زندگی شان چوپانی بود . انها وقتی با تمدن بابل و سومر برخورد کردند زندگی شهری را از سومریان به میراث بردند.

سامی ها وقتی با سومریان و بابلیان برخورد کردند تمدن را از آنها اخذ کردند و در مصر منتشر ساختند. تمدن سامی ها در بین النهرین با تمدن مصری ها در نیل هم عصر است. نمی توان تمدن مصر را بیشتر از 3000 سال پیش از میلاد براورد کرد. انها اخیرتر از سومر و بابل هستند. تمدن مصر از تمدن بابل اقتباس شده و اخیر است

سامی ها زندگی چوپانی داشتند ولی بابلی ها و سومری ها ابیاری و قنات و کشاورز و زندگی شهری داشتند. سامی ها به گفته سیس در 2200 پیش از میلاد از سمت غرب به نزدیکی های فرات امدند و با بابل و سومر کهن و التصاقی زبان برخورد کردند و از زندگی چوپانی روی به زندگی کشاورزی اوردند

کتابخانه های سومریان و بابلیان با فرهنگ لغت ها و گرامر ها و کاتولوگ ها و فهرست های گلی بسیار پیشرفته بودند. پروفسور هنری سیس می گوید کتابخانه ها در کنار مدارس ساخته می شدند تا بهتر مدارس را که متون و زبان سومری را اموزش می دادند پشتیبانی کنند.

سارگن بزرگ در 2300 پیش از میلاد اولین ظهور سامیان در بابل التصاقی زبان است.

پروفسور آرچیبالد هنری سیس می نویسد:

The main fact which has thus been disclosed is thatthe Armenians of history—the Aryan tribes, that isto say, who spoke an Indo-European language—didnot enter the country and establish themselves in theplace of its older rulers before the end of the seventhcentury before our era.

حقیقتی که فاش شده است این است که ارمنیان که گفته می شود از نژاد آریایی و زبان های هند و اروپایی هستند تا پیش از  اواخر قرن هفتم پیش از میلاد جایگزین حاکمان قدیمی تر ارمنستان اورارتوها نشده بودند.

The fall of the Vannic monarchyseems to have coincided with the fall of theAssyrian Empire, with which it had once contendedon almost equal terms, and in each case the invasionof the so-called Scythian hordes from the plains ofEastern Europe had much to do with the result.

سقوط حکومت وان مقارن با سقوط امپراطوری آشور است که با آن زمانی در نبرد برابر به سر می بردند و در هر بار هجوم سکاها از دشت های اروپای شرقی در نتایج نبرد تاثیر زیادی می گذاشت.

 Thefounders of Armenian civilization and of the cities ofthe Armenian plateau had no connection with theIndo-European family. Their type of language correspondedwith that which distinguishes most of theactual languages of the Caucasus, though no geneticrelationship is traceable between them.

بنیانگذاران تمدن ارمنستان و شهرهای دشت ارمنستان هیچ نسبت و رابطه ای با خاندان هند و اروپایی ندارد. زبان تمدن کهن ارمنستان با زبانهای واقعی قفقاز مطابق است هرچند رابطه ژنتیکی بین آنها یافت نشده است

 The breakwith the past, however, occasioned by the irruption ofthe Indo-European invaders, was so great that notonly did the older language become extinct and forgotten, but even the tradition of the older civilizationwas also lost.

 

گسست ارمنستان با گذشته خود با تهاجم اقوام هند و اروپایی محقق گشت. هند و اروپایی ها زبان کهن و غیر هند و اروپایی ارمنستان را نابود کرد و به فراموشی سپرد  و میراث تمدن کهن اقوام غیر هند و اروپایی در تاریخ گم شد

 

The existence of a language of the Caucasian typein Armenia, and its association with a powerful kingdomand an advanced culture, is not the only revelationof the kind that we owe to cuneiform decipherment.

 

انقراض زبان قفقازی و غیر هند و اروپایی ارمنستان و ارتباط آن با پادشاهی نیرومند و فرهنگ پیشرفته تنها چیز کشف شده با رمز گشایی کتیبه های میخی نیست.

We have learned that at a much earlier epochNorthern Mesopotamia was occupied by a people whospoke a language of similar type but of far more complicatedform ; and that here, too, the language inquestion was accompanied by a high civilization, apowerful monarchy, and the use of the cuneiformsyllabary. The monarchy was that of Mitanni, andits culture and script had been borrowed from Babyloniain the age of Khammu-rabi, instead of fromAssyria in the age of Assur-natsir-pal.

ما کشف کرده ایم که در زمانهای کهن تر در شمال بین النهرین مردمانی از نوع مشابه التصاقی زبان در آنجا سکونت داشتند. اما زبان انها فرم پیچیده تری داشت. و آن زبان  با یک تمدن عالی، پادشاهی نیرومند، با کتیبه های میخی همراه شده بود. پادشاهی مربوط به میتانی ها بود و فرهنگ و خط را از بابل در زمان حمورابی اقتباس کرده بودند نه از آشور در عصر آشور بانی پال.

پروفسور سیس خاستگاه میتانی ها را ارتفاعات ارمنستان و قفقاز عنوان داشته است:

 

Its rulers had descended upon it from the highlands ofArmenia and the Caucasus

 

حاکمان میتانی از ارتفاعات ارمنستان و قفقاز به آنجا امده اند (بدین خاطر است که زبان های غیر هند و اروپایی میتانی و اورارتو شبیه هم هستند).

بارتولد روسی معتقد است:

میتانی ها و هیتی ها در اسیای صغیر اریایی نبودند بلکه یافثی (ترکها هم یافثی هستند) می باشند.

پروفسور هنری سیس که زبان میتانی، هیتی، اورارتو و الواح تل ال امارنا در عیلام را کشف رمز کرده است می نویسد من در تعجبم از افرادی که ادعا می کنند زبان میتانی هند و اروپایی است. من که ان را کشف رمز کرده ام هیچ دلیل موثقی برای این ادعا مشاهده نکردم. کسانی که مدعی هند و اروپایی بودن زبان میتانی ها هستند، ادله خود را بیان کنند تا ببینیم اینها سخن شان چیست تا بدانها موثق بطلان ادعاهایشان را نشان دهم.

هزار و چهارصد سال پیش از میلاد مسیح در کتیبه آدادنراری اول نوشته که او نابود کننده قبایل نیرومند کاسی و کوتیان و لولومیان شوباربان (میتانی ها) است و از پدر خود آریکدنیلو در آغاز قرن 14 قبل از میلاد سخن می گوید که سرزمین توروکی و نیگی مخی را و تمام فرمامروایان کوهستانها و تلهای وسیع قلمرو کوتیان را مسخر و مطیع ساخت

دیاکونف می گوید نیگی مخی اسمی هوری است  و توروکی مشرق اشور بود

 

پروفسور آرچیبالد هنری سیس که الواح هیتی ها و گرامر انها را تحقیق کرده در مورد زبان هیتی ها که در کاپادوکیه ترکیه زندگی می کردند می نویسد:

 

A certain amount of this Hittite language of Arzawacan be deciphered, thanks to those same determinativesand ideographs which have assisted so materially towardsthe decipherment of the Vannic texts, and moreespecially to the recurrence in the two Tel el-Amarnaletters of phrases that are common to the whole correspondence. The new tablet, however, is more thanusually helpful, since it contains Assyrian words andgrammatical forms which in parallel passages of thesame text are replaced by native equivalents. Inthis way a sketch of Arzawan grammar can nowbe made, as well as a list of Arzawan words. Thelanguage which is thus disclosed is of an Asianictype, with features that remind us of Lycian onthe one side, and of Mitannian and Vannic onthe other. But in what may be termed the fundamentalsof grammar it agrees with Mitannian andVannic.

 

مقداری از الواح زبان هیتی آرزاوا کشف رمز شده است. ضمایر و ایده نگاری های موجود در الواح هیتی برای کشف و رمزگشایی کتیبه های وان  خیلی کمک کرد (خود پروفسور هنری سیس آنها را کشف رمز کرده است). آن حروفات  در دو نامه  در  الواح تل الامارنا (عیلام) نیز در مکاتبات به صورت مشترک به کار گرفته شده بود. الواح جدید خیلی برای کشف رمز آنها مفید بود. چون انها حاوی واژگان آشوری بود و فرمها و ساختارهای گرامری در پاراگراف های موازی در همان متن قید شده بود و معادل های آنها در زبان بومی نوشته شده بود. با این شیوه، شمای کلی گرامر زبان هیتی آرزاوا و همچنین واژگان هیتی کشف شد. زبان کشف رمز شده هیتی زبانی آسیایی است. زبان هیتی از یک طرف یادآور زبان لیکیه در ترکیه و زبان میتانی و اورارتویی وان از طرف دیگر است. زبان هیتی از لحاظ گرامری کاملا با زبان میتانی و زبان وان (غیر هند و اروپایی) مطابق است.

پروفسور هنری سیس می گوید هیتی ها در آسیای صغیر تاثیرات زیادی روی قبرس و کرت گذاشتند. خود هیتی ها ابتدا تحت تاثیر بابل و بعدها تحت تاثیر آشور بودند. هنری سیس معتقد است قبرس  جایی است که  نطفه تمدن غرب در آنجا شکل گرفته است.

 

Cyprus is more likely than any other part of the

world to have been the meeting-point of Babylonian

culture and the nascent civilization of the West.

 

ترجمه:

قبرس به احتمال زیاد بیش از هر نقطه ای در جهان محل تلاقی فرهنگ بابلی و نوزاد تازه تولد یافته تمدن غرب است

هنری سس می نویسد انتروپومورفیسم یا خدایان انسان نما از هیتی های آسیای صغیر به کرت و یونان به ارث رسید. خود هیتی ها هم تحت تاثیر بابل بودند.

پروفسور هنری سیس بر اساس الواح  کشف شده در تل ال امارنا، می گوید حاکمان فلسطین نه سامی بودند و نه مصری. فلسطین تحت حاکمیت هیتی ها بود. یکی از شاهان آن نامش آرتامانیا بود.

 

The name of Artamanya is not Semitic; neitheris it Egyptian. The fact brings us to one of the mostinteresting and unexpected results of the deciphermentof the Tel el-Amarna correspondence. Andthis is that the ruling caste in the Palestine of theMosaic age was largely of Hittite origin, or had comefrom those countries of the north whose populationwas related in blood and language to the Hittites ofAsia Minor.

 

نام آرتامانیا نه سامی است و نه مصری. این واقعیت ما را به یک نتیجه بسیار جالب و غیر منتظره رهنمون می سازد که  محصول رمزگشایی الواح و کتیبه های تل الامارنا  می باشد(خود پروفسور هنری سیس الواح عیلامی تل الامارنا را کشف رمز کرده است) و ان واقعیت این است که حاکمان فلسطین در عصر موسی (1400 سال پیش از میلاد مسیح) با خون و نژاد هیتی در آسیای صغیر مرتبط است.

پروفسور هنری وقتی موفق شد الواح و کتیبه های تل ال امارنا را کشف رمز کند به حقیقت جالبی برخورد کرد:

 

I havelately succeeded in deciphering their inscriptions, which have so long baffled our attempts to read them, and one result of my decipherment is the discovery ofan unexpected fact.

 

من اخیرا موفق شده ام که کتیبه های تال ال امارنای عیلام را کشف رمز کنم. مدتها بود که تلاش ما برای کشف رمز این الواح راه به جایی نمی برد. رمز گشایی من از این الواح به یک نتیجه بسیار جالبی منجر شده است.

 

I find that the name of Hittitewas confined to that portion of the race which livedeastward and southward of the Taurus. In AsiaMinor itself, their first cradle and home, they calledthemselves Kas or Kasians ; it was the kingdom ofKas over which the Hittite lords of Boghaz Keuiclaimed to rule, and it is still as kings of Kas thatthey are entitled on the monuments of Carchemish, though here they also acknowledge the name ofHittite. The name of Kas is met with in the Tel el-Amarnatablets, where it has hitherto been misunderstood.

 

من در الواح  این امر را کشف کردم که نام هیتی محدود به بخشی از نژادی بود که در شرق و جنوب کوه های توروس ترکیه زندگی می کرد. در آسیای صغیر، یعنی خانه و گهواره هیتی ها، به انها کاس یا کاسی (کاسی همان خوزی است و که  بابلیان عیلام می گفتند. عیلام به زبان بابلی یعنی بلندی ها). تحت پادشاهی کاسی ها بود که حاکمان هیتی به سلطنت در بوغاز کوی می پرداختند.  هیتی ها در کوهستانهای کارکمیش حاکمان کاس نامیده می شدند هرچند در کارکمیش نیز از لقب هیتی استفاده می کردند. نام کاس در الواح تل ال آمرنا یافت شد و تا به حال آن را به خوبی درک نکرده بودند

 

پروفسور هنری سیس پس از رمزگشایی الواح تل ال امارنا در مورد نام اورشلیم می نویسد:

 

Jebusites, from whom Jerusalem tookits name in the age of the Israelitish conquest, were

probably the descendants of the followers of theHittite Arzawaya.

 

جبوسیتز نام شخصی است که جورزلیم یا اورشلیم در زمان غلبه اسرائیلیان بدانجا نامش را از ان اقتباس کرده است و این نام محتملا از نژاد فرمانروایان هیتی  آرزوایا در اورشلیم است.

پرفسور  هنری سیس قواعد و کلماتی را در کتیبه بیستون اشاره کرده که در الواح شوش و عیلام یافت نمی شود.

پروفسور سیس کتیبه تورانی بیستون را پروتو - ماد نامیده  است. زبان پروتو- ماد بسیار نزدیک به زبان عیلام است ولی با ان تفاوت مهم و چشمگیری دارد.

پروفسور هنری معتقد است کوروش شاه انزان یا انشان عیلام بود نه پرشیا. کوروش در سنت عیلام و شوش زاده شده و رشد کرده. عیلام اریایی نبود و به زبان های اورال آلتایی و  التصاقی صحبت می کردند. علت اینکه در کتیبه های هخامنشی زبان عیلامی همواره حضور دارد این است که قبیله هخامنش در بطن شوش و انزان پرورش یافته است

پروفسور سیس می گوید در الواح تل ال آمارنا تصویر زنی وجود دارد که دارای سرپوشی چون کیسه است.

از انجا که در الواح تل ال آمارنا از ضمیر قدیمی khu به جای ضمیر جدید hu   کتیبه بیستون استفاده شده، پروفسور سیس به درستی استدلال کرده که زبان اماردی یا اپیرتی کتیبه بیستون نسخه جدید زبان کهن الواح تل ال امارنا است.

در زبان اکدی سومر برای ضمیر اول شخص wu استفاده می شود در شوش vu و hu

پروفسور سیس می گوید بین زبان سومر و زبان شوش و اماردی کتیبه بیستون رابطه نحوی وجود دارد.

پروفسور سیس میگوید وقتی پرشین ها به شوش امدند زمانی بود که عیلام از اشور شکست خورده بود و به شوش محدود شده بود ولی عیلام را پرشین ها با شوش می شناسند در حالیکه انها را قبلا خوزی و کوسی یا کاسی ها در زاگرس و اکباتان و کرمانشاه و اماردی و غیره می شناختند. در الواح اشور به عیلام کوههای مرتفع می گفتند و در شرق   سامی ها زندگی می کردند. انها در سرزمین ماد ساکن بودند. بعدها که از اشور شکست خوردند و با پرشین ها اشنا شدند قلمروشان در شوش محدود شد.

پروفسور سیس می گوید خوزی و کوسی یا کاسی یک ملت است. عیلام نام اشوری انهاست. شوش نام پرشین انهاست. ولی اماردی  در شمال ماد و کاسی در زاگرس نامی است که خود بومیان به سرزمین خودشان می گفتند.

پروفسور سس می گوید الواح تل ال آمارنا  سرزمین عیلامیان را در ماد و اکباتان نوشته است و این الواح تاریخ را روشن ساخته است.

پروفسور سیس می گوید در الواح هخامنشی شوش و کاسی ها را Uivaja می خوانند. یعنی بومی و ساکن اولیه

پروفسور سیس محل سکونت عیلامی ها را در الواح کشف شده چنین ذکر کرده:

Amardian or  mardians آماردی همسایگی آذربایجان

Khapirti یا khatmati  apiri

اینها یکی هستند

Messabates یا mahsabadan

 

Yamutbal یا yatbur

 

Characens

Cabandene

Corbiana

Gabiens

Cissii کاسی یا cossaei یا kassi

شوش، انزان یا انشان از شهرهای مهم انهاست.

پروفسور سیس می گوید کاسی ها به قدری مهم بودند که تمام شوش و عیلام را با نام انها در الواح ذکر می کردند. حتی هرودوت هم چنین کرده

در ادامه می نویسد:

شوش نام اخیر انهاست و به زمان سلطه پرشینها در انجا مربوط است

سومری ها به انها numma می گفتند یعنی سرزمینهای مرتفع که ترجمه بابلی ان عیلام می شود. عیلام یعنی سرزمین های مرتفع

 

پروفسور سیس در ادامه می نویسد:

The principal mountains of elam was on the north called :

Charbanus

Cambalidus

By pliny

And belonging to the parachoathras chain

 

ترجمه:

کوهستانهای اصلی عیلام در شمال به گفته پلینی

چاربانوس ( در اکباتان و ماد)

کامبالیدوس( در زاگرس) و متعلق به رشته کوه البرز است

Messabates به تمام منطقه موجود بین شوش و ماد گفته می شود که از سرزمینهای  عیلامی است

در الواح و کتیبه های کشف شده سرزمین عیلامیان از سمت شمال ماد از سمت جنوب خلیج فارس از سمت غرب بابل و اشور از سمت شرق تا هند گسترش داشت. اما بعد از شکست از اشور و امدن پرشین ها محدود به شوش شدند.

اکباتان و  ماد و زاگرس سرزمین عیلامی ها بود. معروفترین اسم محلی عیلامی ها  کاسی بود. عیلام نامی است سامی به معنای سرزمین های مرتفع

پروفسور هنری سیس می گوید در زبان عیلامی  هیچ کلمه ای از فارسی باستان در الواح  مل امیر و غیره یافت نشد. این نشان می دهد که این دو ملت و نژاد متفاوتی است.  اما زبان عیلامی با بابلی و سومری و اورال التایی از لحاظ لغت، گرامر، اواشناسی،  دارای لغات مشترک هستند و نشان دهنده عمق روابط بین اینهاست.

پروفسور سیس می گوید زبان کتیبه بیستون اماردی است و اماردی یا اپیرتی عیلامی جدید است.

پروفسور سیس می گوید اماردها از زبان اشور تاثیر نگرفته اند بلکه از زبان بابل تاثیر گرفته اند. از انجا که اسمی از اماردها یا اپیرتی در الواح اشور یافت نمی شود نشان می دهد که در زمان فتح عیلام توسط اشور بانی پال انها در شوش یا شرق ان نبودند. اماردها تقریبا در 630 پیش از میلاد به شوش و مل امیر امده اند و اندکی تحت سلطه اشور بودند ولی بعد از ان تحت نفوذ بابل قرار گرفته اند. زبان اماردی از بابل و میراث تل ال آمارنا  در دوره  اخیر بهره برده. به این خاطر است که زبان اماردی عیلامی جدید است و عناصر بابلی در ان دیده می شود.

اماردی ها زمانی به شوش امدند که انجا تقریبا به خاطر کشتار اشور خالی از سکنه شده بود و در کوچه پرنده پر نمی زد.

اجداد کوروش وقتی به شوش امدند اماردی ها خودشان زیاد  در انجا قدمت نداشتند.

زبان امارد نزدیکترین متحدش تل ال آمارنا و شوش و الواح و استوانه های موجود در کاپادوکیه ترکیه است.

اماردی از لحاظ نحوی با اکدی و سومر نزدیک است ولی واژگان مشترک کمی دارند. اما گرامرشان و ضمایرشان و نحوشان نزدیک است.

پروفسور سیس می گوید زبان اماردی از لحاظ اواشناسی با زبان های التایی به زبان چینی و مغولی نزدیک است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منیع:

ARCHEOLOGY OF CUNEIFORM INSCRIPTIONS  

نوشته باستان شناس و زبان شناس برجسته، پروفسور آرچیبالد هنری سیس، کسی که برای اولین بار زبان هیتی و اورارتو و میتانی ها را کشف رمز کرد.