نگاهی نوین به تاریخ آذربایجان - 12
تاريخ زبان تركي
رضا کسگین
زبان تركي به خاطر يك سري علل تاريخي، دورههاي گوناگوني را پشت سر نهاده و از پس قرنها در گسترهي جغرافيايي وسيعي پراكنده شده است. عليرغم وجود اسناد فراوان، امكان دستيابي به بررسي همه جانبه به تاريخ تحولات زبان مادريمان فراهم نبوده است. با توجه به شرايط تاريخي، عوامل متعددي در طول تاريخ باعث گشتهاند زبان تركي عليرغم گسترش و وسعت جغرافيايي، به عنوان زبان كتبي و دولتي مطرح نشده و از اين لحاظ گسترش مطلوبي نيابد. با وجود گذران دورههاي پر تحرك و بالنده در مسير تكامل و توسعه نتوانسته است به امكانات بررسي و تدقيق جدي و عملي دست يابد. به ويژه دربارهي تحولات اساسي آن در ادوار تاريخي كهن هيچ سند محكمي ارائه نشده است. هر چند كه نظريات و تئوريهاي صحيح و غلطي در اين زمينه ارائه شده ولي قانع كننده نبوده است. در طول تاريخ، تمايلات اقوام وملل ترك براي اتحاد و يگانگي كه متكي به اصول خاصي بوده است خواه ناخواه زبان تركي را نيز گسترش داده، اما باز به دلايل علمي ثابت شدهاي، شيوههاي گفتاري، لهجههاي مختلف پديد آمده و تا جايي كه اين لهجهها در نهايت به تعدد زبان منتهي گشته، پيش رفته است. لذا با در نظر گرفتن اين روند كه تحولات زبان اقوام و ملل از تاريخ پر فراز و نشيب سياسي اجتماعي، فرهنگي و . . . منتزع نيست تاريخ زبان تركي نيز بدون توجه به تحولات درون اين ملّتها قابل بررسي نخواهد بود.
عليرغم كمبود اسناد و مدارك و منابع ومأخذ در زمينهي تاريخ تحولات زبان تركي آذري با توجه به مسائل عديدهي قرن حاضر، اشتياق درجهت كسب اطلاعات علمي و وسيع در ميان مردم ايران به ويژه جوانان و دانشجويان، ما را بر آن ميدارد كه هنگام برخورد با چنين موضوعي دقيقتر و متكي به خود باشيم. سلسلهي مقالات «مقدمهاي بر تاريخ تحولات زبان تركي آذري[1]» با استقبال بيشائبهي مردم روبه رو شد و ما را بر آن داشت كه چنن وظيفهي سنگيني را نيز به گردن گرفته و تا حصول نتيجه پيش ببريم. اما با توجه به طيف گستردهي خوانندگان و اينكه خوانندگان ما در اين زمينه اطلاعات عميقتري با توجه به عدم دسترسي به منابع ومأخذ ندارند اصل را بر سادگي وسهولت فهم گرفته ايم و معتقديم كه با توجه به سادگي بيش از حد مطالب متد جديدي به كار گرفته شده و خواهد توانست به بسياري از سؤالاتي كه دهههاست در ذهن هموطنان ما بيجواب مانده است پاسخ قانع كننده دهد، به شرطي كه خواننده، ما را در نيمهي راه تنها نگذارد. و با توجه به وسعت موضوعات مطرح شده، اين سلسله مقالات طولاني خواهد بود انتظار اين است كه با مشاركت صاحب نظران، مطالب با متدهاي علمي جديد تطابق داشته باشد.
مسلماً زبان و تاريخ زبان تركي نيازمند بررسيهاي جديتر وعلميتري است ودر آيندهاي كه به نظر زبانشناسان يكي از پنج زبان زندهي قرن بعدي درجهان خواهد بود چشم به تحقيقات و نوشتارهاي ارزندهي محققين دوختهايم كه روي ما را سفيد خواهند كرد[2].
مسلماً پرداختن به كاري چنين گسترده، حمايتي نيز نياز دارد وبه هرحال اين كارميبايستي آغاز ميگشت و خوشحاليم كه آغازگر اين امر بودهايم هرچند كه انديشمندان بزرگ ما پروفسور زهتابي، پروفسور نطقي، هيئت، فرزانه و صديق وديگران جاده را كوبيدهاند. اما راه همچنان ناهموار است چراكه هنوز امكانات آكادميك، چاپ ونشر وحتي دستيابي به امكانات گستردهتر را نداريم. بااين حال پیشنويس چنين عملي را ارائه مينماييم. باشد كه درسالهاي آتي امكان آموزش زبان تركي در مدارس و دانشگاههاي ما فراهم گردد واين ميوه به ثمر برسد ان شاءا...
بيشتر زبانشناسان جهان، زبان تركي و شيوههاي گوناگون گفتاري آنرا جزو زبانهاي آلتايي ميشمارند وپس از بررسيهاي طولاني زبانهاي تركي، مغولي، منچوري، تانگوز وفين اوقور را از يك خانواده بحساب ميآورند.
ضمناً اين گروه زبانها، دريك خانوادهي بزرگتر و گستردهتر تحت عنوان زبانهاي اورال آلتايي قرار ميگيرند.
اين گروه زبانها، پيوندي عميق ومحكم با يكديگر دارند و بررسي تاريخچهي يك زبان ازاين خانواده بدون اشاره به ديگران ميسر نخواهد بود و آنچه دراين زمينه بايد بدان اشاره كرد اينكه زبان تركي يا به عبارت صحيحتر زبانهاي تركي عليرغم تاريخ طولاني وگسترهي زماني 5000 ساله دركنار گسترهي جغرافيايي بينظيرش ازشرق آسيا تا قلب اروپا وآفريقا، اصالت گرامري خود را همچنان حفظ كرده است و به عنوان محافظه كارترين واصيلترين زبان شناخته شده است. وقتي به اهميت اين امر پي ميبريم كه تاريخ سراسر برخورد و اختلاط اقوام و ملل ترك رابا اقوام و ملل مختلف با درجه تمدنهاي گوناگون ازنظر بگذرانيم. تركان در داخل حكومتهاي متعددي وارد شده وخود امپراتوريهاي بزرگي تشكيل دادهاندكه در درون چارچوب حكومتي خويش زبانهاي بيگانه وغيرتركي نيز وجود داشته است و جاي شگفت و شايد سرافرازي باشد كه تركان نه تنها با زبان ديگر اقوام مخالفتي نكردهاند، بلكه كمر همت به آفرينش ادبياتي غني بدان زبانها نيز بستهاند، با اينحال زبان مادري خويش را نيز با اصالت خود حفظ كرده و در جهت تكامل و غناي آن كوشيدهاند ودرهمين راه واژگان بسياري به ديگر زبانها وام داده و واژگاني نيز به عاريت گرفتهاند وهمين جاست كه دربررسيهاي تاريخي زبان تركي بايستي به اختلاط و امتزاج زبان تركي با زبانهاي هندي، عربي وفارسي و تأثير متقابل آنها نيز پرداخت. اتحاديههاي سياسي تركان كه دورهاي طولاني وپربار چندين هزار ساله را در بر ميگيرد شايد نصيب ديگر ملل جهان نگشته است. بيترديد در حيات حكومتي با فرهنگها و مدنيتهاي متفاوتي روبرو شده و در تماس بوده است و از اين حيث همواره شيوههاي تركي از گونهاي اصالت و برابري برخوردار بوده، با آنكه دست و دل بازانه به دادن واژگان خودي اقدام كرده و حتي از گرامر خويش بدانها ياد داده، اما اصالت بنيادين خود را در برخورد با مدنيتهاي ريشهدار نيز حفظ كرده است و به اصول گرامري ثابت خويش وفادارانه صادق مانده است. با ين مختصر رو به تحقيقات انديشمنداني ميكنيم كه ادعا كردهاند يكساني و يگانگي گرامري در همهي شيوههاي گفتاري زبانهاي تركي در طول هزارهها همچنان ثابت و استوار در پيش چشمان جهانيان مجسم است. دليل اين اصالت به انديشهي زبانشناسان به اصول بنيادين زبان تركي يا به گفتهي پرفسور «جعفر اوغلو»، «تاريخ دروني زبان» تركي برميگردد وتداوم آنرا ميتوان درتاريخ بروني اين زبان جستجو كرد كه درفصلهاي آتي بدان خواهيم پرداخت[3].
بررسي تاريخ طولاني زبان و فرهنگ تركي كه دربين اصول علمي مربوط به توركولوژي جاي ارزندهاي را به خود اختصاص داده است كاري دشوار و خاص به شمار ميآيد چراكه هنوز مواد چنين تحقيقي به حد رضايت بخش گردآوري نشده است وبه گفتهي آلبرت سورل در اوايل قرن حاضر، هنوز نقاط گرهاي در تاريخ و جغرافي باز نشده است و هنوز قطبها در جغرافي و تركان در تاريخ به حد كافي و علمي شناخته نشدهاند و هنوز اطلاعات جامعتر دربارهي تركان را از خلال آثار همسايگان تركان كه از ارائهي محترمانهي مواد تاريخي در اين زمينه مضايقه نكردهاند به دست آورد. در هر صورت هر چند كه از ميان خود تركان انديشمندان و زبانشناسان بزرگي ظهور كردهاند و كساني چون محمود كاشغري در هزار سال پيش از اين به گردآوري فرهنگ و بررسي زبانهاي تركي، آن هم به روشي كه امروزه نيز علمي به شمار ميآيد پرداخته است اما هنوز تلاش و تحقيق انديشمندان اروپايي داراي ارزشاند و بايستي به زحمات بيشائبهي آنان احترام نهاد.
نخستين كسي كه در اين زمينه دست به پژوهش زد دانشمند سوئيسي فیلیپ فون استرالنبرگ (philip vo strahlenber) بود.[4] او يكي از افسران ارتش سوئيس بود كه در سال 1709م در جنگ پولتاوا به دست ارتش روسيه اسير شد. در دوران اسارت به سيبري منتقل شد و در اين مدت به خاطر كشيدن نقشههايي، نظر پطركبير را به خود جلب نمودپطركبير او را به عنوان دستيار نزديك فرد آلماني كه جهت كشيدن نقشههاي نظامي آورده بود، فرستاد. وي مدت 13 سال در سيبري ماند و سپس به كشور خويش برگشت او در مدت اقامت خود در روسيه به بررسي زبانهاي تركي پرداخته بود كه حاصل اين تلاش را در سال 1730 در استكهلم به چاپ رساند. اودر اين كتاب به مقايسهي زبانهاي مختلف پرداخته و از آنجمله به زبانهاي تركي اهميت خاصي داده است و كتيبههاي اورخون را به طور برجستهاي مورد ارزيابي قرارداده است.در بررسي تاريخ تركان، استرالن برگ را بهعنوان مؤسس مكتب اورال آلتايي ميشناسند.[5] استرالن برگ دراين اثر، تركان اسكان يافته بين ولگا و سيبري را تحت عنوان تاتارستان بزرگ و كوچك به دو گروه جغرافيايي تقسيم كرده و زبان آنان را زبانهاي «تاتاري» ناميده است. وي در اثر خود در جدولي كه به زبانهاي قالموق و تاتار اختصاص داده به واژگان مغولي و تونگوزي پرداخته است. اين جدول، واژگان مختلفي را مرتب كرده و به نحوهي اداي واژگان در لهجههاي مختلف پرداخته و در نهايت آنها را به شش گروه تقسيم كرده است و اقوام تحت عنوان تاتار نيز به شش گروه به شرح زير تقسيم شدهاند:
1 فين اوقور: مجار، فين، ووقول، چرميس، پرمياك، ووتياك، اوستياك
2 تورك تاتار: تاتار، ياكوت، چوواش
3 سامويد
4 مغول منچو: قالموق، منچو، تانگوت
5 تونگوز: تونگوس، قاماسين، آرين، كورياك، كوريل
6 خلقهاي بين درياي خزر و درياي سياه
اين اثر در زمان خود دقت نظر محققان را به سوي خود جلب كرد. وي در اثري ديگر، فرهنگنامهاي به زبانهاي قالموق، مغول به زبان آلماني ترتيب داده است.
در اثر استرالن برگ اقوام اصيل تركي مورد بحث عبارتنداز: چوواش، تاتار، باشقورد، قاراقالپاق، بارابا، و خان تورك ها.
خدمت استرالن برگ به فرهنگ تركي به همين جا ختم نشده است بلكه او توانسته است به همراه دكتر مسير شمدت اثر «شجرهي تراكمه» اثر ابوالقاضي بهادر را به عالم علم معرفي كند. اين اثر گرانقدر تركي نخستين بار در اوايل قرن 18 در توبوسك به زبان روسي و آلماني ترجمه شده و وارد اروپا شد.
هر چند كه تئوري زبانهاي اورال آلتايي استرالن برگ ابتدايي بوده تا اوايل قرن 19 معتبر شمرده ميشد. در اواخر اين دوره، تئوري تحول و تكامل زبان را كه لايبنيتز در سال 1713 مطرح كرده بود گرفته و آن را در بررسي زبانهاي تورك تاتار و فين اوقور به كار گرفتند و اصول زبانشناسي تطبيقي را تدوين كردند و بدين ترتيب به بررسي و تقديم نظريههاي استرالن برگ رسيدند.
بنابه نظريهي لايب نيتز، تعيين خويشاوندي و منشاء زبانها صرفاً از طريق مقايسه قابل تبيين است. اين دانشمند و فيلسوف با ارائهي اين تز، زبانشناسي را بنياني ديگر نهاد و آنرا به جلو سوق داد و همو بود كه حتي ملكه كاترين را به بررسي زبانها تشويق نمود و درسايهي همين تلاشها بود كه فرهنگ واژگان به وجود آمد. اين فرهنگ بر پايهي تلاش فيلسوف بر اساس متد جديد وي مرتب شده وبا تلاش «پالاس» به وجود آمده است. باز هم فرهنگ لغات، توانمندي لازم را دراين بررسي ندارد. دراين تئوري، نقطهي مهم و اصيل بررسيها را به طور كلي روابط و مناسبات اقوام با يكديگر در تعيين نزديكي زبان مورد استفاده تشكيل ميداد. براي نيل به اين هدف، ضرورت گردآوري و تدوين فرهنگ لغات زبانهاي اورال آلتايي به عنوان نخستين مرحلهي اين تلاش مقبول نظر دانشمندان قرار گرفت و درسال 1770م دانشمند مجار (J.sajnovics) دراثر خود قرابت بين دو زبان لاپ ومجار رامطرح كرد. به دنبال او فرهنگ لغاتي كه استرالن برگ براي زبانهاي فين اوقور ترتيب داده بود با تلاش پيگيرانهي Gyarmathi دانشمند مجار در سدهي 18 شكل تثبيت شدهاي يافت. در دههي 80 قرن 19 زبانهاي فين اوقوراهميت ويژهاي كسب كرد ومؤسسهي علمي فين اوقور شكل گرفت وهمين مؤسسه به نشرمجله و نشريه دست يازيد كه خدمات ونظريات ارزشمندي دراين عرصه ارائه گرديد.
حدود100 سال پس از استرالنبرگ، Rask R.دانشمند بزرگ دانماركي به لهجهها و شيوههاي زبان تركي پرداخت. او نظريهي استرالنبرگ دربارهي قرابت بين زبانهاي اورال آلتايي رااز نو زنده كرد. او علاوه برزبان تركي،بسياري از زبانها راجزو خانوادهي واحدي شمرد وهمهي آنها را تحت عنوان «زبانهاي اسكيت» مطرح ساخت. اودراين طرح خود، علاوه بر زبانهايي كه استرالن برگ دراين مجموعه گرد آورده بود زبانهاي گرونلاند، آفريقاي شمالي، آسيا، اروپا و قفقاز را نيز وارد ساخته بود. او حتي زبانهاي اسپانيا وكاليارا پيش از آمدن زبانهاي هند و اروپايي به اين مناطق، جزو زبانهاي اسكيت شمرده است. به اين ترتيب در داخل گروه زبانهاي اسكيت، فقط زبانهاي ترك و فين، تونگوز و فين نيستند بلكه زبانهاي قديم آسيا و زبانهاي يافثي اسپانيا و زبان برخي ملل اروپايي نيز جزو آن شمرده ميشود.به نظر راسك قرابت و نزديكي زباني بين اين اقوام كه جدا از همند و گاه حتي دشمن هم بشمار ميآيند به ويژه در زمينهي گنجينهي واژگان وجود دارد. شايد نظريهي راسك بر پايهي پيوند پاياني واژگان بوجود آمده است. البته نظريهي راسك توسط W.von Humboldt پذيرفته شده و او نيز بسياري از زبانها را جز خانواده زبانهاي اسكيت شمرده است.
ماكس مولر Max Muller دربحث سيستم «اگلوتيناتيو» و «هماهنگي اصوات» نه تنها به رابطهي نزديك زبانهاي مطرح شده در گروه زبانهاي اسكيت معتقد بوده، بلكه زبانهاي سيام، تبت، هند جنوبي و مالايا را نيز وارد اين منظومه ساخته است.
مجموعهي اين زبانها كه از نظر ماهيت، كاراكتر، بنيان زباني و مورفولوژيك اين همه از هم فاصله دارند در تئوري ماكس مولر در داخل «زبانهاي توراني» جمع شدهاند. عنوان «توران» در طول هزارهها و سدهها مفهوم مليت داشته است. اين كلمه به سرزميني اطلاق ميشده است كه در زمان فريدون شاه ايراني نامگذاري شده است. طبق افسانههاي قديم، فريدون امپراتوري خود را بين سه فرزند خويش:1 -آيقيو، 2- سايريما، 3- توير تقسيم كرده است. اين اسامي در شاهنامه از جمله شاهنامهي فردوسي به صورت: 1- سلم 2- تور 3-ايرج ذكر شده است كه سلم شاه روميان، تور شاه تورانيان و ايرج شاه ايرانيان شده است منابع ايرانی معتقدند اين تقسيم بندی به شرح زير است:
1-ايرانيان اصيل كه در سرزمين ايران اسكان دارند؛
2- تويرها يا تورانيان كه بين آمودريا و غرب درياي اورال ساكنند؛
3 -خلقهاي مهاجر جنوب غرب درياي اورال.
با اين حساب، كلمهی «توران» نه دارای مفهوم سياسي است و نه ميتواند در عرصهي زبانها جايي داشته باشد، اما ماكس مولر خواسته است زير اين عنوان، زبانهاي گستردهاي را كه در گسترهي جغرافيايي پهناوري پخش و پراكنده شدهاند گرد آورد. او زبانهاي هند و اروپايي و سامي را نيز چنين كرده است. تئوريهاي راسك و ماكس مولر از طرف زبانشناسان اين دوره مانند Galdwell, lepsius, Lassen تداوم و تكامل يافته است. گالدول به مقايسهي زبانهاي سانسكريت و اسكيت نيز پرداخته است.
اين تئوريها هيچگاه با مخالفتي مواجه نشدهاند و شايد همين عامل باعث رشد خطاهاي ديگر نيز در اين تئوري شده است، در هر صورت چنين تئوريهايي امروز با توجه به شناخت علمي امروزي بايستي مورد مداقه قرار گيرد. پروفسور احمد جعفر اوغلو شديداً در برابر تئوري زبانهاي توراني ايستاده و معتقد است اين تعبير در ادبيات روسي ساخته و پرداخته شده است. توران و تورانيزم نه نمايانگر ملت و نه قبيله است، با اين حال اين تعبير غلط همچنان ورد زبانهاست، به نظر اين استاد زبانشناس، فارسيان قديم كلمهي توران و توراني را صرفاً براي ملتهايي كه تحت نفوذ خود نداشتند به كار ميبردند. به عبارت روشنتر اين عنوان براي غير ايرانيان به كار ميرفت و به معني ملتهاي سامي، آري و ترك بوده است.
از زبانشناسان قرن 19 Fr.Muller,Pott عليه نظرات راسك و ماكس مولر جبهه گرفته و مطرح ساخته اند: اشتباه است اگر زبانهايي كه از نظر بنياني با يكديگر متضادند اما از نظر اگلوتيناتيو و برخي قرابتها بهم نزديكند جزو يك خانواده بشماريم.
اطلاق زبانهاي اورال آلتايي به گروه زبانهاي شمالي آسيا اعتراض عدهاي را بر انگيخته است.
بنا به نظر Siebold Klaproth و برخي زبانشناسان ديگر، زبان ژاپني نيز جزو زبانهاي اورال آلتايي است. همين فكر در دهههاي بعدي توسط Hoffman,De Rosny) (W.schott J زبانشناس ژاپني دنبال شد. دليل اين انديشمندان در پيوند زبان ژاپني به اين گروه، خاصيت آگلو تيناتيو زبان ژاپني و قرابت برخي واژگان آن بوده است. اين دانشمند كه از دوران جواني در اين زمينه به فعاليت پرداخته است چارچوب زبانهاي قديمي اورال آلتايي را گسترش داده، زبانهاي سومري و اكدي را در اين چارچوب قرارداده و زبان ژاپني را جزو اين گروه از زبانها شمرده است. تحقيق و تفحص او بدينجا پايان نيافته، بلكه به گردآوري و تدوين فرهنگ واژگاني پرداخته است كه در همهي زبانهاي ترك، مغول، تونگوز، سامويد، چين و ژاپن يكسانند، در زماني كه زبانهاي اورال آلتايي به اصول علمي معتبري تكيه ميدهند پيوند زبان ژاپني به گروه زبانهاي اورال آلتايي از بين نرفته و از طرف زبانشناساني چون Prolle, Grunzer, Winkler, Boller نيزمورد مدافعه قرارگرفته است. اين ادعا تاامروز نيز تداوم دارد، درحالي كه هنوز از نظر علمي به اثبات نرسيده و انكار هم نشده است؛ تا اينكه اخيراًJ.Ramstedt به قرابتهاي موجود بين زبان قديم ژاپني و زبان قديم تركي پرداخته و مسئله را به طور بنيادي مطرح ساخته است.
در نيمهي دوم قرن 19، گسترش چارچوب گروه زبانهاي اورال آلتايي تداوم مييابد. درسال 1857J.Oppert روي خطهاي مكشوفه و خط ميخي كه تازه كشف شده و مورد تفحص و بحث و بررسي باستانشناسان و زبانشناسان قرارگرفته بود نزديكي اين خطوط را به زبان مرياي اوناسياي قديم مطرح ساخته، اين نوشتهها را از نظر زباني به اقوام توراني يا قبايل اسكيت منسوب دانسته است. وي تفحصات خود را ادامه داده و با ذكر دلايلي، نظريات خود را صائب دانسته است. ديگر مدافع قدرتمند اين نظريه Fr.Lenormant با تكيه برنظريات زبانشناسان سلف خود از تئوري قرابت متكي بر عناصر گرامري فاصله گرفته به بررسي كيفي زبانها اهميت داده و واژگان بيشماري رااز نظر قوانين مربوط به تلفظ جزو زبانهاي فين - اوقور و تورك - تاتار شمرده است. شايان توجه است كه يكي ديگر از اساتيد مسلم اين عرصه Eber Schhrader باتكيه برتغيير و تحولات خاصي به اين اعتقاد رسيده است كه زبان اكدي نيز آگلوتيناتيو بوده و ازنظر گنجينهي واژگان جزو زبانهاي تركي ويا زبانهاي فين اويقور شمرده شدنش صحيح است. بعدها همين نظريه فقط توسط Fr.Hommel مورد مدافعه قرار نگرفت، بلكه توسط دانشمندان ديگري نظريهي تشابه تغييرات فونتيكي موجود در زبانهاي سومري، اكدي وتركي را از نو مطرح شده است؛[6] به ويژه قرابت مورد ادعاي تشابه عناصر پرونوميناي بين اين دو زبان به يكديگر پايهي محكمي دارد. درهر دو زبان تشابهات اعداد،صفت، قيد و... براي هومل دلايل كافي بوده تا ادعاي خود را اثبات كند. درنتيجه،هومل به اين نتيجه رسيد كه زبانهاي سومري واكدي جزو زبانهاي ترك تاتار كه خود از منظومه زبانهاي اورال آلتايياند بوده ويكي از مراحل تكامل اين زبان به شمار ميآيد.[7]
البته اين قرابت كيفي فقط به زبانهاي تركي با سومري واكدي منحصر نشده است بلكه در مورد تعدادي از زبانهاي آفريقايي نيز مصداق دارد. بين اين زبانها تفاوتهاي چندي وجود دارد كه طرح چنين تئوريهايي گاه كاملاً متناقض ميباشد كه از طريق تئوريهاي بياساس نميتوان به نتيجهي قابل قبولي رسيد. اما كاسترن توانست با صبر و بررسيهاي بيشتر مسائل مربوط به منشاء زبان تركي و ارتباط ديگر زبانها را با اين زبان اصلي به راه صحيحي سوق دهد.
حقيقتاً نيز كسيكه مكتب زبانهاي اورال آلتايي را به راه صحيح سوق داده و در اين عرصه بررسيهاي محققانه و علمي ارائه داده است و بدان ارزش و اعتبار علمي بخشيده است همانا كاسترن[8] دانشمند و زبانشناس كبير فنلاندي است. كاسترن كه تمام عمر پر بار خود را به تفحص و بررسي دربارهي اين زبانها سپري كرد بعد از سفرهاي علمي فراوان، بسياري از زبانهاي مورد مطالعه را كه جزو منظومهي زبانهاي تركي بودند در سرزمين خودشان فرا گرفت و در همان جا به تحقيق پرداخت و بيشتر عمر خود را به بررسي زبان مادري خود فنلاندي كه جزو اين منظومهي زبانهاست گذراند. در مقالات متعدد و پيوستهاي كه منتشر كرده است واژگان و اشعار و ترانههاي شفاهي بيشماري از زبان مردم گرد آورده و براي نخستين بار به بررسي زبان مادري خود بر اساس منابع اصيل نشسته است. با اين حال روش تحقيق او جدا از روش ديگر دانشمنداني است كه در اين راه تلاش كردهاند او زبانهاي زيادي كه در داخل گروه زبانهاي اورال آلتايي قرار دارند از فيلترهاي متعدد و دشواري گذرانده و زبانهايي را كه به سهو يا غرض وارد اين منظومه شدهاند جا نهاده و بررسيهاي اشتباه آميز را تخفيف داده است. مكتب زبانهاي اورال آلتايي نيز دقيقاً از اين به بعد راه اصولي و علمي صحيحي را در پيش گرفته است. اين دانشمند مقالات علمي خود را بين سالهاي 1838 الي 1849 در نشريات و كتب مختلف ارائه داده است وبسياري از اين مقالات به زبان آلماني بوده است.[9]
عليرغم اينكه كاسترن حقيقتاً استاد زبانهاي اورال آلتايي بوده اشتباهاتي نيز در اين زمينه مرتكب شده است. او زبانهاي اورال آلتايي را به پنج گروه ذيل تقسيم كرده و در نهايت براي سادگي بحث، آنها رافقط زبانهاي آلتايي ناميده است. اين گروهها عبارتند از: 1. فين- اوقور2. سامويد 3. ترك - تاتار 4. مغول 5. تونگوز. كاسترن حداقل خويشاوندي و يا شباهت مشهود و عيان بين زبانهاي فنلاندي، سامويد و ترك را مطرح ساخت. با همه تحقيقاتي كه خود در اين زمينه انجام داده است اما چشم اميد به تحقيقات ادوار بعد از خود دوخته و بدان اميد بسته است.
آثار علمي كاسترن در اين زمينه شايان توجه فراوان است. او به حل مرز بين زبانهاي فين اويقورتلاش كرده و موفقيتهايي به دست آورده است.
نخستين اثر كاسترن در اين مورد تز دكتراي او بوده است كه بحث خود را روي ضماير متمركز ساخته است هدف اصلي اش دراين اثر، اثبات وجود خويشاوندي مشخص در ميان پيوندهاي ضميري زبانهاي مختلف در خانوادهي زباني بوده است. هر چند كه عدهاي از زبانشناسان تلاشهاي دامنه داري در اين زمينه به كار برده و به نتايجي نيز رسيدهاند اما به نظر ما نزديكي صرف ضماير در زبانها نميتواند دليلي بر منشاء واحد زبانها باشد، چرا كه امروز شاهديم ضماير تركي حتي در زبانهاي هند و اروپايي نفوذ كرده و جزو آن زبانها گشته است. در اين زمينه Bohtlinkg به تفحص عميق دست يازيده است. زبانشناس و فيلسوف معروف D.Gespersen نيز با تأكيد روي ضماير و صرف آنها در حالات مختلف درزبانهاي اورال آلتايي تفحصات ارزشمندي انجام داده است كه براي نمونه صرف اين ضماير را در زبانهاي اين منظومه ميآوريم:
در زبان تركي sana- sen- bana-ben
در فنلاندي sina- sin- mina- min
در بلغاري sin- sin-min-min
در مغولي cinu-cin-minu - min
در سوئدي din-din-min-min
كاسترن مدتي در ميان تركان سيبري زيسته و با لهجهها وشيوههاي گفتاري مختلف انس گرفته و با زبان مادري خود فنلاندي به مقايسه نشسته است. هر چند كه بررسيهاي قياسي وتطبيقي در زبانهاي اورال آلتايي با كاسترن آغاز شده است اما راه صحيح و علميتر دراين زمينه با Schutt آغاز ميگردد.[10] اين دانشمند برجسته طريق كاملاً متفاوتي با ديگر زبانشناسان هم عصر وسلف خود برگزيده است، بدين ترتيب كه او ازتشابهات صوري درميان زبانهاي اورال آلتايي فراتر رفته و به بنيان زبانها نفوذ كرده است. او با تكيه بر موضوعات لكسيكي و مورفولوژيكي،موقعيت زبانها را تثبيت كرده است. او ضمن محدود ساختن چارچوب مورد تحقيق،اين خانوادهي زباني را به دو گروه اصلي تقسيم كرده است. وي با نامگذاري سادهاي، مسئلهي تقسيم بندي زبانها را سادهتر كرده است. بدين ترتيب كه زبانهاي فين اويقور را «چود» ناميده و زبانهاي گروه دوم يعني ترك، مغول و تونگوز را « تاتار» نامگذاري كرده است. شات نيز چون كاسترن تشابهات عمومي قابل مشاهدهاي بين اين دو گروه زبانها نميديد. نقطهي مشترك اين دو دانشمند، كشف هماننديهاي بين هريك ازدو گروه زبانهاي فين، اويقور، سامويد دريك طرف وديگر زبانها: ترك، مغول و تونگوز در طرف ديگر است؛ بدين ترتيب با تلاش كاسترن و شات دو گروه زبانهاي اورال آلتايي تا امروز به تقسيم بندي زيرين خود ادامه داده است. اين گروه بندي بطور شماتيك به شكل زير است:
زبانهاي اورال آلتايي
زبانهای آلتايي زبانهاي اورال
تونگوز مغول تورك سامويد فين اوقور
پنج زباني كه در اين چارت وارد شده است عبارتند از:
A ) فين - اوقور
كه به دو گروه بزرگ تقسيم ميشوند:
الف ) گروه اوقور كه زبانهاي اوستياك، ووگول و مجار جزو اين گروه ميباشند.
ب ) گروه فين كه در اين گروه زبانهاي فين اصيل (زبان سوتومي،) رست، ليو ( در شمال كولاند( كارل (كه اين چهار زبان گروه زبانهاي بالتيك را تشكيل ميدهد) لاب و تياك، زورين، چرميس، مورودوين(گروه زبانهاي پرم و ولگا) قرار دارند.
B) گروه سامويد
زبان مردمان ساكن در سواحل اروپايي و آسيايي اقيانوس منجمد شمالي كه از نظر مورفولوژي و تشابهات واژگان به گروه زبانهاي فين اوقور نزديك ميباشد.
C ) گروه زبانهاي تركي
ياكوت، چوواش، تركان سيبري جنوبي (قاراقاس، قاماسين)، تركان آباقان(قيزيل، قاچ، قويبال، ساغاي، بلتير)، تركان چوليم، تركان آلتاي شمالي (كوماندي، لبند، تركان توبا يا قارااورمان، شور)، تركان اصيل آلتايي (آلتايي ها، دوويادان ها، تله لوت، قالموقهاي كوه آلتاي)، تركان غربي مغولستان (اوريان، بارابا)، تركان ايرتيش، قازاق، قيزقيز، تركان شرقي تركستان (تارانچي، كاشغري، تركان حامي)، تركان غربي تركستان (اوزبك، قوراما، قاراقالپاق، تركمن)، تركان ولگا (باشقيرد، قازان، ميشر، تپتر)، تركان قفقاز شمالي(نوقاي، قوندور، قوموق، قاراچاي، بالكار)، تركان غربي(تركان تركيه و آذري)، تركان كريمه، كارايمهاي ليتوانيا و لهستان، قاقااوز، تركان بالكان، تركان سوريه و عراق.
D ) گروه مغول
شامل زبانهاي بوريات، قالموق، اويرت، خالخا و ديگران ميباشد.
E ) گروه تونگوز
شامل زبانهاي مانچو، لاموت و تونگوز ميباشد.
هر چند كه توركولوگهاي اروپايي گروه زبانهاي تركي را زبانهاي مستقلي قلمداد ميكنند اما به نظر ما شيوهها و لهجههاي متفاوت و مختلفي از يك زبان اصلي ميباشند. زبانهاي ياكوتي و چاووشي به خاطر خصوصيات واژگاني و مورفولوژيكي گسترده و غني خود كه تفاوتهاي بارزي با ديگر زبانها دارد ضروري ميدانيم كه بدانها «لهجه» اطلاق نماييم: در حالي كه مجموعه اين زبانها داراي صرف و نحو مستقلي كه بتوان زباني جداگانه تلقي كرد نيستند و از زبان كنوني ما تفاوت آنچناني ندارند.
«Schut» كه به بررسيهاي خانواده زبانهاي اورال آلتايي شدتي تازه بخشيد اطلاق صرفاً اورال آلتايي را ناحق دانست. او در بيشتر آثارش، طرفدار زبانهاي آلتايي بوده و تمام توجه خود را به قرابت و نزديكي بين زبانهاي ترك، مغول و تونگوز معطوف ساخته و در اين زمينه به گردآوري اطلاعات گستردهاي تلاش ورزيده است. «شوت» در اين رابطه در يكي از مهمترين آثارش « جستارهايي دربارهي زبانهاي تاتار» بنا به ضرورت، مجبور شده است به مقايسهي زبانهاي فين اوقور دست يازد. نهايت تلاش او نشان دادن خويشاوندي بين گروه زبانهايي بوده است كه خود «تاتار» ناميده است.
بر خلاف زبانشناسي كه با انشعاب خانوادهي زبانهاي اورال آلتايي به دو گروه مختلف مخالف بودهاند اينك بررسيهاي گستردهاي پيرامون زبانهاي ترك، مغول و تونگور آغاز شده، حتي زمينهاي براي زبانهاي مستقل آلتايي فراهم آمده است. H.Winklerدر مخالفت با منظومه زبانهاي فين اوقور و سامويد بر اين انديشه است كه زبان مانچو بين اين زبانها از يكسو و زبان ژاپني از سوي ديگر نقش پلي را ايفا كرده است. البته اين نظريه با استقبال خوبي روبرو شده و زبان تونگوزي همچنان در گروه زبانهاي مغولي و تركي شناخته شده است.
بحث سينتاكس در زبانهاي اورال آلتايي نيز از تاريخي طولاني برخوردار است. در سال 1838م دانشمند ايستونيايي F.Wiede mann قرابت اين زبانها را از نظر سينتاكس مطرح ساخت. اين خصوصيات كه متفاوت از زبانهاي هند و اروپايي است در 14 ماده خلاصه شد و اين خصوصيات در زمينههاي صرف، تنوع و فراواني اشكال فعل، ادات، مشخص كنندهي جنسيت و غيره جمع بندي شده است. در اين زمينه دانشمنداني چون ونيكلر، بكّه، د.فوكس نظريات جالبي ارايه كرده اند.
ماكس مولر روي گستردگي و غناي صرف در زبان تركي تأكيد كرده است. به تحقيق او، زبان تركي از نظر صرف، زيبايي حيرت انگيزي دارد، به ويژه تغييرات عناصر زبان مانند فعل، اسم و غيره در زبان تركي بسيار ساده، زيبا، گسترده و عميق است[11].
در زمينه مورفولوژي نيز دانشمندان تحقيقات گستردهاي به انجام رساندهاند. تز دكتراي M.Castren كه روي ضماير زبانهاي اورال آلتايي تحقيق كرده است از اهميت قابل توجهي برخوردار است.[12]
نهايت، در قرن 19 تحقيق در زبانهاي اورال آلتايي به نكات باريك و زيبايي از زبانشناسي سوق داده است. زبانهاي فين اوقور در اين زمينه پيشرفتهاي قابل ملاحظهاي داشته و زبانهاي اورال از اين نظر نسبتاً عقب ماندهاند در حالي كه زبانهاي مغولي و تونگوزي وضعيت بهتري يافتهاند. در همين سده قوانين فونتيكي زبانهاي تركي مد نظر قرار گرفت و موضوع تحقيق هزاران زبانشناس شد. زبانشناسي تطبيقي و مقايسه بين زبانهاي تركي گسترش فوق العادهاي يافته و قرابتهاي بين زبانهاي مختلف، شيوههاي مختلف تركي و شاخههاي آن شكل علمي گرفت.
شيوههاي چاووشي كه در قرن 16 در محدودهي امپراتوري روسيه قرار گرفت راه پيشرفت خود را باز كرد و در قرن 18 وارد بحثهاي آكادميك روسيه شد. در زمان كاترين دوم، نخستين گرامر اين زبان نگاشته شد و در سال 1775 توسط آكادمي لنينگراد نشر يافت.[13]
67سال بعد دومين گرامر اين زبان به رشتهي تحرير در آمد و اين بار صورت كاملاً علمي به خود گرفت و با ديگر زبانهاي غير تركي مقايسه و تطبيق داده شد.
G.j.Ramestedt قرابت زبانهاي تركي و مغولي را موضوع تحقيقات گستردهي خود قرار داد و از قرابت واژگان آغاز كرد. در اوايل قرن بيستم دانشمنداني چون Vladimirtsov،Nemeth در سال 1913 به پيوند يا قرابت بين زبانهاي اورال - آلتايي با زبانهاي هند و اروپايي نظر دادند.
آنها قرابت زبانهاي تركي و مغولي را بر اساس واژگان متشابه، اصولي ندانستند و مطرح ساختند كه اين وامگيري واژگان به هيچ وجه نميتواند دليلي بر اين باشد كه اين دو زبان از يك خانوادهاند. تا اين كه در سالهاي بعد از آن دانشمندان زيادي به اين نظر رسيدند كه اين دو زبان در حدود500- 600سال پيش از ميلاد از يك زبان مادر ريشه گرفتهاند.[14]
همهي زبانشناساني كه، به هر ترتيب، روي يكي يا گروهي از زبانها و شيوههاي تركي به تحقيق و تفحص پرداختهاند اصل هماهنگي اصوات را در همهي اين شيوهها ملاحظه كرده و آن را دليل قاطعي بر منشاء واحد اين شيوهها دانستهاند. اين اصل در برخي از زبانهاي تركي به صورت قاطع و صد در صد رعايت شده و در برخي ديگر با درصد كمتري مانند فين اوقور مورد استفاده قرار ميگيرد.
ماّر به عنوان بنيانگذار مكتب يافثولوژي، زبان چاووشي را به عنوان شيوهاي از زبانهاي تركي منسوب به دوران مياني زبانهاي اسكيت و سومر دانسته و معتقد است اين زبان تداوم تاريخي زبانهاي اسكيت و سومر ميباشد[15]. بر اساس تحقيقات و بررسيهاي دانشمند مزبور وابستگي زبان چاووشي به اسكيت و سومر از نظر فونتيكي اثبات شده ميباشد، حتي ارتباط محكم آن با زبان خزر در دوران مياني مورد قبول قرار گرفته است. حتي بنا به عقيدهي اين دانشمند، كلمات چاووشي، شكل ديگري از تلفظ واژگان سومري و عربي بوده و از ديدگاه مكتب يافثولوژي، نبايستي تركي چاووشي از محدودهي يافثولوژي بيرون انگاشته شود. ماّر كه زبانهاي دنيا را از نظر ساختاري مورد بررسي قرار داده است زبان چاووشي را از نظر ساختاري بازبانهاي باسكي و سومري خويشاوند ميداند. او در اثر خود بين زبانهاي اتروسكي و باسكي قرابتهاي فراواني مشاهده ميكند. هر چند در دهههاي نخستين قرن بيستم قفقاز را گهوارهي زبانها ميدانستند اما اين نظر در دهههاي بعدي طرفداراني پيدا نكرد. با اين حال زبان تركي به عنوان يكي از زبانهاي يافثي همچنان مطرح بوده و مكتب يافثولوژي، زادگاه اين زبانها را قفقاز ميداند.
قابل ذكر است دربارهي زبان سومري، تحقيقات اساسي و مستحكمي صورت نگرفته است؛ اما پيوندي بودن اين زبان از طرف همهي زبانشناسان مورد تأييد قرار گرفته است، قرابت اين زبان با زبان اكّدي نيز مطرح شده است. دانشمندان زيادي زبان سومري را به زبانهاي مصر باستان، چيني، اتروسك، زبان اورال آلتايي وغيره منسوب داشتهاند. تا اينكه در سال 1802م خط ميخي توسط Grotfend شناسايي شد و ژ.اوپرJ.Opper براي نخستين بار ايجاد اين خط را به سومريان نسبت داد و سپس پيوند اين زبان را با زبانهاي اورال آلتايي به اثبات رساند.[16]
بعد از اوپر، شاگرد فرانسوي وي لئورمان (متوفي 1883م) زبان سومري را چه از نظر ساختار واژگان وچه از نظر گرامري با زبانهاي اورال آلتايي به مقايسه نشست A.H.Sayce نيز در همين زمينه به فعاليت پرداخت اما دراين رابطه Fritz Hommel بيش از هر دانشمند ديگري به تحقيق وتفحص پرداخت[17]. اين دانشمند در نتيجهي تحقيقات گسترده و دامنهدار خويش سومري را يكي از زبانهاي آلتايي دانسته و در سال 1884 سومريان و اكديان را قوم مشتركي از اقوام آلتايي معرفي كرد.
اين تحقيقات ارتباط سومري با زبانهاي آلتايي در سالهاي بعدي گستردهتر شد بطوريكه هومل در سال 1915م حدود 200 واژه تركي و سومري را به مقايسه كشيد و جملاتي ساخت كه به هر دو زبان قابل مفهوم و به يك معنا بود و بدين ترتيب هر دو را يك زبان دانست و بدينگونه ادعاي خود را اثبات كرد. اين دانشمند در سال 1926آنچنان به واقعيت اين ادعا نزديك شدكه با آوردن نمونههايي از اثر «ديوان لغات الترك » محمود كاشغري اين ادعا را به اثبات رساند.برخي از تشابهات و واژگان يكساني را كه از زبانهاي سومري و آلتايي آورده است جهت ارائهي نمونه، در اين جا ميآوريم:
تركي سومري
Ay ai
Day day
Dingir tengri
Us gus
ev _ eb ab
ekin agar
زبان سومري كه بازمانده از تمدن سه هزار سال پيش از ميلاد ميباشد با آثار باقي مانده از كتيبههاي يئنيسئي و اورخون در قرن پنجم ميلادي، فاصلهاي چهارهزار ساله دارد. مسلماً هر زباني در چنين فاصلهي زماني تغييرات فراواني پيدا ميكند.انديشمندان با در نظر گرفتن اين موضوع به كنكاشهاي دقيقتر و علميتري همت گماشته و ريشهي هر دو زبان را يكي دانستهاند.
ناگفته نماند در حالي كه انديشمنداني چون اوپر، هومل و... براين نظريات پاي ميفشردند ديگر انديشمندان فنلاندي، دانماركي و مجاري با اين نظريات مخالفت ميكردند.درهمين زمان زبانهاي يافثي به زبانهاي قفقازي مطابقت داده شده و نظريات همسويي ارائه ميگرديد. دراين دوره ماّر سعي ميكرد زبان سومري را از زبانهاي يافث قلمداد كند.تااينكه درسالهاي 31932 دانشمندي به نام Hilaire de Baren ton ضمن پرداختن به زبانهاي تركي، ريشهي همهي اين زبانها را سومري دانست و اين بار اكثريت زبانشناسان براساس تازهترين يافتههاي علم جوان زبانشناسي اين نظريه را پذيرفتند.
در هر صورت علم زبانشناسي امروز با قبول اينكه زبان سومري منشاء اصلي زبانهاي تركي است، اما اينكه خلاء زماني 3500 ساله بين تمدن سومريان تا نگارش كتيبههاي اورخون و يئنيسي را چگونه بايستي توجيه كرد مبناي تحقيقات بسياري از زبانشناسان امروزي و فراروي انديشمندان در اين ساحه است. بيشك ريشهيابي منشاء زبانهاي باسك، اتروسك، هيتت و... بر اهميت اين موضوع ميافزايد.
منابع:
1)Fritzt Homme Ethao logie,und Geographie des alten Orients,Munchen , 1926
2)Schutt,Versuch uber Tatarischen Spraehen , Berlin , 1839. 3)O. Beke , Turkische Einflusse in der syntax des finnisch Ugrische Sprachen , K Sz, 1- 77
4)D.Fuchs,Ubereinstimmungen in der syntax der finnisch Ugrischen und Turkischen Sprachen,Fuf,s 292-322
5)V.G.Egorov,Pervaya Pecatnaya grammatika cavasskogo yazika,1769,Moskova,1951.
6)N.Marr,Oprotshojdenii yazika,1926
7)Fritz Hommel,Zweihundert Sumero-Turkischen Wortverg leichungen, 1915.
8)Fritz Hommel, Die Sumero-Akkader ein altaisches volk,Ausland, 1884
, 9)Fritz Hommel, Die Sumero-Akkadische Sprache und ihre Verwandischaftsver haltnasse, 1884.
10) احمدجعفر اوغلو، تورك ديلي تاريخي، استانبول، 1984.
11) جعفر اوغلو، سيواس و توقات ائللري آغيزلاريندان توپلامالار، استانبول 1944.
12) جعفراوغلو، آنادولو ائللري آغيزلاريندان ديرلهمهلر، استانبول، 1951.
13)A.N.Kononov, Rodoslovnaya, Turkmen, Moskva,1958
14) V.Thomsen, Qeschichte der Sprachwissenschaft, Halle,1927.
15 ) م.كريمي، تاريخ زبان تركي، ياشيل خيال، نشريه اميد زنجان، 1376، شمارههاي 1،2،3،4.
[1]) رضا کسگین، تاریخ تحولات زبان ترکی آذری، امید زنجان(سلسله مقالاتی بود که توسط راقم این سطور منتشر می شد و قرار بود به صورت کتابهایی مستقل چاپ گردد).
[2] رضا کسگین، تاریخ تحولات زبان ترکی آدری، زنجان، 1376، ص9.
1) جعفر اوغلو، احمد. تورك ديلي تاريخي، استانبول، 1989.
2) همان .
1) حاجيف، توفيق. آذربايجان ادبي ديلي تاريخي، باكي، 1986.
1.Fritz hommel, Die sumer – Akkadische Sprache, 1884.
2.Fritz hommel, Zwei hundert Sumer – turkischen wertvery leichungen, 1915.2
3) پروفسور احمد جعفر اوغلو، همان.
1) همان.
1. Schutt, Versuch uber tatarischen Spraechen, Berlin, 1839.
1) پروفسور جعفر اوغلو، همان.
2) همان.
1) پرفسور جعفر اوغلو، همان.
2) پرفسور جعفر اوغلو، همان.
1) پرفسور جعفر اوغلو، همان.
N.Marr, Oprotshojdenii yazika, 1926. ( 1
. Fritz Hommel, Die Sumero – Akkadische Sprache und ihre (2 3Verwandischahtsverkaltnasse, 1884.