ادبیات تورکی در دوره‌ی سلجوقیان

دکتر محمدرضا کریمی

چکیده:

سلجوقیان سلطنتی را در آسیا از ماوراءالنهر تا مدیترانه آغاز کردند که دوران طلایی تاریخ ایران و اسلام محسوب می شود: زیرا آثار باقی‌مانده از آنان در عرصه‌های گوناگون معماری، فرهنگی و ادبی هنوز هم نمونه‌های برجسته‌ای از فرهنگ و هنر بشمار می‌آیند. ظهور و پرورش هزاران دانشمند، فیلسوف، طبیب، مورّخ، ریاضیدان، منجم و هنرمند در شاخه‌های مختلف علمی-هنری نمونه‌ی بارزی از این توسعه و رشد شمرده می‌شوند. کتابهای ارزشمندی هم در این زمان نوشته شده‌اند که هنوز ارزش و اعتبار علمی خود را حفظ کرده‌اند. کتاب‌های تاریخی فراوانی در این دوره نوشته شده‌اند. ادبیات در آذربایجان همچنان به سه زبان عمده‌ی اسلامی: عربی، فارسی و تورکی تداوم دارد و هر سه در دامن اسلام پرورش می‌یابند. این آثار خود نشانگر دوره‌ی عظمت اسلام و ایران در سده‌هایی است که سلجوقیان حکمرانی می‌کنند. این مقاله تأکید خود را بر روی ادبیات ترکی متمرکز خواهد کرد در عین حال اشاره‌هایی به ادبیات سایر زبانها مورد غفلت نخواهد بود.

واژه‌های کلیدی: سلجوقیان، ادبیات، دوران طلایی ایران و اسلام، ادبیات تورکی.



مقدمه:

تاریخ سیاسی و نظامی ترکان سلجوقی با ورود سلجوق به درگیری‌های سیاسی و نظامی در سرزمین‌های واقع در شرق دریای خزر و ماوراءالنهر آغاز شد. سلجوق فرزند شخصی بود که دقاق، تقاق، یقاق یا لقمان نام داشت. دقاق به تمریالیغ – (دمیر یای: به معنای کمانِ آهنین) شهرت داشت و منابع تاریخی او را با واسطه‌ی ۳۳ نسل، به افراسیاب بن پشنگ (شاه اساطیری توران) می‌رسانند. دقاق از اعضای طایفه قانیق به‌شمار می‌رفت و از امیران معتبر یابغو بود. روایتی نیز خدمت آنان در درگاه شاه خزران را بیان می‌دارد که امپراتوری خود را تا آذربایجان گسترش داده بودند. سلجوق به علت مقام ارجمند دقاق در حکومت یبغوی اوغوزها، پس از پدر، عهده‌دار سمت سوباشی (فرماندهی لشکر) شد. سلجوق به دین اسلام گروید و مذهب حنفی اختیار نمود. این مذهب در خاندان سلجوقی مذهب رسمی شد. البته عده‌ای از محققان به خاطر اسامی فرزندان سلجوق (میکائیل، موسی و اسرائیل)، او را یهودی یا مسیحی می‌دانند.

ورود سلجوقیان به ماوراءالنهر را در زمان حیات خود سلجوق و به رهبری پسرانش اتفاق افتاد. پس از سلجوق پسرانش، اسرائیل که لقب ارسلان به معنی شیرافکن داشته است به همراه دو برادر دیگر: موسی به عنوان یبغو و میکائیل به همراه فرزندان میکائیل: یعنی طغرل‌بیگ و چاغری‌بیگ، برای کسب قدرت وارد معادلات سیاسی شدند. آنان در خدمت سامانیان بودند که با زوال سامانیان، به قراخانیان روی آوردند. اینان با علی‌تکین یکی از خاقانهای قراخانیان همکاری کردند و او را در تصرف بخارا در سال ۴۱۱ هجری، یاری رساندند و طغرل با دختر علی‌تگین وصلت کرد و به دریافت جایگاهی ممتاز در حکومت علی‌تگین نایل شد.

نگاهی به تاریخ سلجوقیان:

سلجوقیان پیش از آنکه حکومت را بدست گیرند مسلمان شده‌اند. آنان در سالهای ۳۷۵ با عنوان غازی (جنگنده در راه اسلام) معروف بوده و علیه کافران می‌جنگیدند (ابن اثیر، ج ۸، ۶؛ میرخواند، ج ۲، ۲۳۶). آنان دلسوز عالمان مسلمان بوده‌اند (ابن اثیر، همانجا؛ صدرالدین حسین، ۱؛ ظهیرالدین، ۱۰؛ اصفهانی، ۱۳). رشیدالدین می‌نویسد: دُقاق اسلام آورده و در دوران یابغو بودنش جلوی حمله‌ی غیرمسلمانان به سرزمین‌های مسلمانان را می‌گرفت (رشیدالدین، ج۱، ۴۸). سلجوقیان در جنگ دندانقان غلبه یافته و در نامه‌ای به خلیفه‌ی مسلمین خود را عبید امیرالمؤمنین خواندند (بیهقی، ۷۳۰؛ نیشابوری، ۱۷-۷۲).

سلجوقیان در دوره‌ی حکومت سلطان محمود غزنوی صاحب مقام سپهسالاری بودند. اگر چاغری بیگ را بنیانگزار سلجوقیان بدانیم خطا نکرده‌ایم. طغرل بن میکاییل بن سلجوق (طغرل بیگ) در تاریخ ۴۲۹ هجری وارد نیشابور شد و سلطنت را آغاز کرد. طغرل اسم و لقب ابوطالب رکن‌الدین محمد را انتخاب کرد و مقامش مورد تأیید خلیفه عباسی قرار گرفت و خطبه به نامش خوانده شد.

طغرل‌بیگ در سال ۴۳۳ به شهر ری وارد شد و این شهر را به‌پایتختی برگزید و سرانجام در ۴۵۵ هجری بعد از ۲۶ سال سلطنت در سن هفتاد سالگی در ری درگذشت و در مکانی که امروز به نام برج طغرل معروف است دفن‌شد.

آلپ ارسلان فرزند چاغری (۴۵۵–۴۶۵هجری) بعد از مرگ عمویش طغرل به سلطنت رسید و وزارت را به عمیدالملک کندری سپرد. اما بعد از مدتی با تحریک و توطئه‌های خواجه نظام‌الملک به قتل رسید و قدرت او به خواجه نظام‌الملک طوسی منتقل شد.

بیشتر عمر آلپ‌ارسلان در جنگهای صلیبی گذشت. او در سال ۴۶۴ در نبرد ملازگرد، رومیان را به سختی شکست داد و امپراتور ارمانیوس دیوجانوس را دستگیر کرد. مورخان این جنگ را مقدمه تسخیر بیت‌المقدس و آغاز جنگ‌های صلیبی می‌دانند

پسر آلپ‌ارسلان - ملکشاه، بعد از مرگ پدرش به سلطنت دست یافت(سال ۴۶۵). او موفق به توسعه‌ی قلمرو سلجوقیان شد. وزیر او خواجه نظام‌الملک در نهاوند بدست یکی از اسماعیلیان به نام ابوطاهر اوانی (سال ۴۸۵ هجری) کشته شد. بنا به روایتی خواجه نظام‌الملک به دست یکی از غلامان خود و به تحریک تاج‌الملک که پیشکار ترکان خاتون بود کشته شده است. بعد از او تاج‌الملک قمی صدراعظم شد.

گسترش قلمروی حکومت سلاجقه، سبب شد ملکشاه، کشور را به ایالات و ولایات مختلف تقسیم کند و هر ولایت را به یکی از شاهزادگان، نزدیکان قابل اعتماد بسپارد و از این پس، امراء یا اتابکان هستند که بخش‌های مشخصی را اداره می‌کنند. برخی از مورخان از تجزیه‌ی سلجوقیان صحبت می‌کنند و زوال حکومت آنان را پیش می‌کشند. در این میان، حکومت اتابکان بویژه اتابکان آذربایجان دنباله‌ی سلجوقیان شمرده می‌شود. اتابیگ به معلمِ تربیتِ شاهزادگان گفته می‌شد. در زمان گؤگ‌تورکان این لقب مصطلح شده است. سلطان محمود غزنوی هم معلمِ فرزندش مسعود را آتابیگ لقب داد. برخی از آتابیگ‌ها به صدراعظمی هم رسیده‌اند. راوندی در این باره اطلاعات موثقی را بیان می‌کند و تقسیم ایالت‌ها را بر اساس لیاقتهای آتابیگ‌ها می‌داند (راوندی، ۱۳۶۶، ۱۰۴). انجام این کار بر عهده‌ی ابو اسحاق الفقّاعی بوده است.

برخی از این اتابکان به علت دوری از پایتخت و قدرتی که ملکشاه به آن‌ها داده بود، بعد از مدتی شروع به تشکیل حکومتی جدا کرده و دم از استقلال زدند. در کرمان، سلسله‌ی سلاجقه‌ی کرمان و در آناتولی سلسله‌ی سلاجقه‌ی روم به وجود آمد. از طرف دیگر اتابکان آذربایجان(۵۴۱-۶۲۶) و اتابکان لرستان هم ادعای استقلال کردند. با وفات سلطان محمد بُرکیارق برخی از امرای سلاجقه و اتابکان در نواحی مختلف کم‌کم قدرتی برای خود به دست آوردند و حکومت‌های محلی در دل قلمرو سلجوقیان به وجود آوردند از جمله سلاجقه‌ی کرمان از سال ۴۳۳ ق. به استقلال در کرمان حکومت کردند. اتابکان دمشق (۴۹۷-۵۴۹)، اتابکان موصل(۴۶۸-۵۲۱)، و اتابکان فارس (۵۴۳-۶۸۴). شاخه‌ی مستقلی به نام خوارزمشاهان (۴۹۰-۶۲۸) بر سر کار آمدند که بعداً حکومت سلجوقیان را برچیدند.

از دیگر سلاطین سلجوقی مطرح در تاریخ، سلطان برکیاریق (بؤرکی‌یاریق به معنی دارنده‌ی تاج زریّن) است که در ۱۳ سالگی به سلطنت رسید و در ۲۵ سالگی نیز درگذشت. سیاست‌های توطئه‌افکنانه‌ی تاج الملک در تضعیف و زوال سلجوقیان بی‌تاثیر نبوده است. با اینحال برکیاریق توانست بر رقیبان غلبه کند و یکپارچگی سرزمینش را حفظ کند.

هر یک از امرای سلاجقه مرکز حکمرانی خود را داشتند: چاغری بیگ در شهر مرو بود، موسی یبغوی سیستان و هرات بود، قاورد در کرمان، طغرل در شهر ری، ابراهیم ینال‌[1] در همدان، قتلمش (قوتولموش – به معنی آزاد و رهاشده، یا قوتلوموش به معنی مبارک و پسندیده، البته قاتیلمیش هم گفته‌اند (به معنی متحد شده) در گرگان و دامغان، و امیر یاقوتی (برادرزاده‌ی طغرل) آذربایجان را که شامل ابهر و زنگان، همدان نیز بود مرکز حکومتی خود قرار دادند. امیریاقوتی از توانمندترین امیران سلجوقی بوده و بخش مهم کشور سلجوقی یعنی آذربایجان را بدو سپردند.

حکمرانی سلجوقیان، دوران طلائی اسلام:

دوران سلجوقی باید بعنوان دوران شکوفایی ایران و اسلام از زوایای گوناگون مورد مداقه قرار گیرد. کتابهای تاریخی نوشته شده در این سده‌ها چنان زیاد و فراوان است که در هیچ دوره‌ای از تاریخ ایران شاهد چنین شکوفایی نبوده‌ایم. تعداد شاعران، مورخان، طبیبان، منجمان و دانشمندان و عالمان دینی، همچنین طریقت‌ها و نحله‌های گوناگون فکری-عقیدتی به فراوانی شهره‌اند. در این دوره کانون‌های علمی- ادبی و هنری گرم می‌گردد، مدارس ساخته می‌شوند، رونق اقتصادی جریان می‌یابد، علوم مختلف رایج گشته و علما با آزادی به توسعه‌ی اندیشه‌های خویش می‌پردازند؛ معماری به بالاترین حد از رونق خود می‌رسد، هنرهای خطاطی، نقاشی و موسیقی پا می‌گیرند. کشاوری و پیشه‌های مختلف به تعالی می‌رسند. قوشون نیز تقویت شده و هرج و مرجها برچیده می‌شود. بی‌تردید دوره‌ی سلجوقی را باید دوران شکوفایی علم و هنر و ادبیات دانست همانگونه که بسیاری از پژوهندگان، این دوره را دوره‌ی طلایی ایران و اسلام نامیده‌اند.

در مورد تاریخ‌نگاری در این دوره، گفته شده است که مورخان با آزادی تمام به ارائه‌ی یافته‌ها و مشاهدات خود پرداخته‌اند. هرچند بسیاری از این کتابها تا امروز مورد استفاده‌ی بوده‌اند اما برخی از آنها در اوایل قرن بیستم از بین رفته‌اند. کتاب‌هایی چون «سلجوقنامه»، "سیره ملک طغرل بگ سلجوقی"، "سنجرنامه"، "ملک نامه" نابود شده‌اند. یکی از کتاب‌های معتبر و مهم این دوران کتاب «ملک نامه» است که متاسفانه طی حیل سیاسی دوران مشروطیت از بین رفته است. اما هنوز جای امیدواری برای احیاء آن مانده است؛ چون کتابهای تاریخی بعد از آن، اطلاعات خوبی از همین کتاب را ذکر کرده و ارزش آن را نشان داده‌اند. این کتاب در سال ۴۵۱ قمری نوشته شده است. نویسنده ی آن ابوطاهر خاتونی یا ابوخاتونی بوده که حوادث تاریخی و شجره‌ی ترکان را تا دوره‌ی چاغری بیگ بر اساس روایت‌های شیخ حسام‌الدین اینانج ثبت کرده است. این کتاب برخلاف روایت اصلی و ترکی آن، ترجمه‌ی فارسی بوده است. هنوز امیدی وجود دارد که نسخه‌ای از آن در گوش‌ ای از جهان بدست آید.

به هر حال نویسندگان و یا مورخان نویسنده‌ی این کتابها شناخته شده هستند مانند غرس‌النعمه، السیر فی محاسن اهل البدو و الحضر (محمد بن عبدالملک همدانی متوفی 521)، عیون التاریخ (ابن تغری بردی الاتابکی)، ملک‌نامه و تاریخ آل سلجوق (ابوطاهر خاتونی)، نفقه المصدور فی فتور زمان الصدر و صدور زمان‌الفتور (شرف‌الدین انوشیروان بن خالد کاشانی)، سلجوق‌نامه (ظهیرالدین نیشابوری)؛ اما هنوز نویسنده‌ی برخی کتابها ناشناخته مانده‌اند مانند: مجمل‌التواریخ و القصص، تاریخ سیستان، تاریخ‌الوزرا و... هرچند که بخشی از این آثار بازسازی شده و یا نسخه‌هایی بدست آمده و منتشر شده‌اند، اما هاله‌ای از ابهام در دور آنها وجود دارد.

در همین دوره کتابهای تاریخی به زبان عربی از ارزش بالایی برخوردارند مانند «تفضیل‌الاتراک علی سائرالجناد» از ابوالعلا ابن حسّول دبیر دیوان سلطان طغرل، که تدابیر سیاسی این سلطان را ستوده است. ملک نامه نیز تدابیر و مدیریت خوب چاغری بیگ را به قلم کشیده و به آلپ ارسلان تقدیم شده است. در این کتاب نحوه‌ی تربیت شاهزادگان و آماده ساختن آنان برای تصدی امور کشور نوشته شده است. بر همین اساس طغرل فرزند کوچک چاغری بیگ- یعنی آلپ ارسلان را برای سلطنت بعد از خود آماده ساخته است. همچنین از سیستم یابغو – آماد ساختن شاهزاده‌ها برای ایالت‌های مختلف فلمرو سلجوقیان سخن رانده است. با مطالعه‌ی این آثار می‌توان پی برد که سلاطین سلجوقی تدبر و مدیریت خوبی بر اداره‌ی کشور داشته‌اند و وزرایی مانند نظام الملک زیر نظر آنان پرورش یافته و طبق دستور و نظر آنان کتاب نوشته‌اند. برای اثبات این امر کافیست نظری به کتاب سیاست نامه بیندازیم. خواجه نظام الملک یکی از وزرای باتدبیر سلجوقیان است. اما او را آنچنان معرفی کرده‌اند که گویی شالوده‌ی سیاست ایران را تا امروز (!؟) ایشان ریخته‌اند و بویژه آن‌که او را ضدترکان و ضدِ سلجوقیان معرفی کرده‌اند؛ اما با خواندن کتاب سیاست نامه در این گفته شک می‌کنیم. توضیحی کوتاه ضروری می‌نماید:

در این زمان در دربار قاراخانیان، یوسف بالاساغونلو حاجبِ دربار قاراخانی کتابی بزرگ به زبان ترکی می‌نویسد بنام «قوتادغو بیلیک» یعنی علم سعادت (خاص حاجب، ۱۳۹۵، ۷). این کتاب در باره‌ی شیوه‌ی کشورداری است و حقوق و وظایف هر یک از دولت‌مردان در برابر کشور و مردمش را بیان می‌کند. این کتاب جزو برجسته‌ترین کتابهای جهان سیاست، علم و کشورداری است. این کتاب در زمان خود که بتاریخ ۴۶۱ هجری قمری نوشته شده (۱۸ سال قبل از سیاست نامه) در تمام آسیا مطرح گشته و طرفداران بسیاری یافته است. تردیدی هم نیست که آلپ ارسلان این کتاب را دیده و آرزو داشته در رقابت با قاراخانیان چنین کتابی در دربار او نیز نوشته می‌شد. لذا نظام‌الملک را که وزیر او بود مأمور نگارش چنین کتابی به زبان فارسی می‌کند. اما عمرِ آلپ ارسلان کفاف دیدن این اثر را نمی‌کند و فرزند او ملکشاه که هنوز به سن 18 سالگی هم پا نگذاشته زمام امور مملکت را بدست می‌گیرد. این جوان تربیت شده با فرهنگ سلجوقی، وزیران دربار را جمع می‌کند و از آنان می‌خواهد کتابی در باب کشورداری بنویسند و شرط می‌بندد هر آنکس که بهترین را بنویسد صدراعظم خواهد شد. این بخش را اجازه دهید از زبان خواجه نظام الملک در فصل آغازینِ سیاست نامه ‌بخوانیم. خواجه نظام‌الملک می‌نویسد:

"سبب نهادن کتاب: سلطان سعید ابوالفتح ملکشاه ابن محمد امین امیرالمؤمنین انارالله برهانه چند کس را از بزرگان و امیران و دانایان فرمود که هر یک در معنی مملکت ما اندیشه کنید و بنگرید تا چیست که آن در عهد ما نه نیکست و بر درگاه و دیوان و بارگاه و مجلس ما شرط آن بجای آرند و بر ما پوشیده شده است و کدام شغل است که پیش از ما پادشاهان شرایط آن بجای آورده و ما نمی‌کنیم و نیز هرچه از آیین و رسم ملوک گذشته بوده است آن تعلق به دولت و ملک سلجوقیان دارد همه بنویسید و برأی عرضه کنید تا ما تامل کنیم و بفرماییم تا پس از این، کارهای دینی و دنیوی بر قاعده‌ی خویش رود و هر شغلی بجای آورده شود و آنچه نه نیکست از آن باز دارند. چون خدای عز و جل جهان را به ما ارزانی داشت و نعمت بر ما تمام گردانید و دشمنان ما را مقهور کرد نباید که هیچ چیز در مملکت ما بعد از این ناقص باشد و شغل ها به ناواجب رود و یا چیزی بر ما پوشیده ماند. این اشارات به ما – نظام‌الملک، اشرف‌الملک، تاج‌المُلک، مجدالملک و مانند این طایفه کرده بود پس هرکس را آنچه فراز آمد در این معنی بنوشتند و برای رأی عالی عرضه کردند و از آن هیچکس پسند نیافتاد الاّ از آنِ بنده‌ی عبید – نظام‌الملک."(نظام الملک، ۱۳۴۲، ۱و ۲).

می‌بینیم سلطان جوان سلجوقی چقدر تدبیرش عالیست و منتظر دیگران نمی‌ماند. فرهنگ و تمدن عالی سرزمین سلجوقی نیز حاصل تدبیرهای سلاطینی از این دست است. اینک نگاهی کوتاه به وزرای نامبرده بیندازیم:

ابونصر محمدبن منصور کندری ملقب به عمیدالملک، اولین وزیر در حکومت سلجوقیان، بسال 412 یا 415 قمری در کندر از قرای نیشابور متولد شد و علم فقه تحصیل کرد. وقتی طغرل بیگ به نیشابور درآمد، ابونصر به دربار او بعنوان کاتب راه یافت و اندکی بعد چنان خود را نشان داد که به وزارت رسید و لقب عمیدالملک یافت. وی به زبان‌های عربی و فارسی نیز تسلط کامل داشت و واسطه بین طغرل بیک و القائم خلیفه عباسی بود. سرانجام در عهد آلپ ارسلان و به سعایت خواجه نظام‌الملک، به سال 456 هجری کشته شد. (حبیب‌السیر، ج ۲، ۴۸۶ / دستورالوزراء ۱۴۸ / تجارب‌السلف، ۲۶۱ / تاریخ ابن خلکان ج ۲، ۱۸۴ / اخبارالدوله السلجوقیه، ۱۰۸).

کندری بارها تلاش کرده بود در امور حکومت دخالت‌های نابجایی بکند و این امور از دید خواجه نظام‌الملک دور نمانده بود. در نهایت آلپ ارسلان به تحریک نظام‌الملک، او را به زندان انداخت و سال بعد ۴۵۶ اعدام کرد و نظام‌الملک جانشین کندری شد. کندری اهل نیشابور و ترک‌زبان بود و به عنوان مترجم طغرل عمل می‌کرد و عربی و فارسی را برای او به زبان ترکی ترجمه می‌نمود.

امیر مجدالملک ابوالفضل اسعد‌بن‌حسن بن‌موسی، در سال 441 قمری در یکی از روستاهای قم به نام «براوستان» پا به عرصه هستی نهاد. (حموی، 1383، ج1، ص473) مجدالملک در قم نشو و نما کرد. بر اثر شایستگی سیاسی‏اش در دولت برکیارق، به عنوان صدراعظم انتخاب شد. (حموی، 1383، ج1، ص473؛ شوشتری، 1354، ج2، ص460). سیدحسن قریشی کرین طی مقاله‌ای با عنوان «مجدالملک قمی وزیر شیعی سلجوقیان و نقش او در خدمت‌رسانی به شیعه» پرداخته است. در موقع عزل خواجه نظام‌الملک، او را هم برکنار ساختند. (بنـداری، 1356، ص97؛ امین، 1403، ج3، ص299)

مجدالملک و تاج‌الملک و سدیدالملک با یک‌دیگر رابطه دوستی داشتند و به عنوان مخالفان نظام‌الملک عمل کردند. این سه تن به عنوان رهبران نخبگان عراقی بودند که با نظام‌الملک و تیم خراسانی او مخالف بودند. مجدالملک شیعه بوده است، درباره مذهب تاج‌الملک هم‌چنین سدیدالملک و شیعه بودن آنان در منابع مطلبی بیان نشده، اما نظام‌الملک برای این‌که نخبگان مخالف خود را از لحاظ مذهبی محکوم کند و آنان را از قدرت کنار بگذارد، رافضی و بدمذهب معرفی می‌کرد: تا جایی که به خود جرأت می‌داد که تمام شیعیان را باطنی‌مذهب بخواند. (همدانی، ۱۳۶۸، ۳۰۵؛ هاجسن، ۱۳۴۶، ‌۱۲۰). دوران وزارت مجدالملک قمى در حدود دو سال طول کشید. اتهام اصلی مجدالملک متهم به ارتباط با اسماعیلیان بوده است. (ابن‌اثیر، ۱۳۷۱، ۲۹۷) عامل تحریک اسماعیلیان به این ترورها را به مجدالملک منسوب کردند. (ابن‌اثیر، ۱۳۷۱، ۲۶۴؛ ابن‌خلدون، ۱۳۶۶، ج۴، ۵۲)

ابوالغنائم مرزبان معروف به تاج الملک از وزیران دوران سلجوقیان بود. او بسال ۴۳۸ بدنیا آمد و در سال ۴۸۵ بدرود حیات گفت. (ابن‌اثیر، ۲۱۶). وی وارد دربار ملکشاه شد و در هنگام کدورت در روابط سلطان و خواجه نظام‌الملک مامور انتقال پیام سلطان و پاسخ تند خواجه نظام‌الملک گردید که نهایتاً به عزل خواجه و سپردن او به تاج الملک قمی در میان سفر به بغداد منتهی شد. در طول مسیر و در نهاوند خواجه نظام الملک توسط یکی از اسماعیلیان به قتل رسید. تاج‌الملک به دست داشتن در ترور از سوی برخی مورخان آن دوره متهم گردید. وی پس از خواجه نظام‌الملک به وزارت رسید اما چند روز بعد ناگهان درگذشت.

آنچه مهم می‌نماید اینست که تمامی وزیران سلجوقیان یا ترک‌زبان بودند و یا زبان ترکی مسلط بوده‌اند. در این امر تردیدی وجود ندارد.

راوی تاریخ سلجوقیان به زبان تورکی

لازم است در اینجا از دانشمند و هنرمند بزرگی بنام «شیخ حسام الدین اینانج» یاد کنیم. شیخ حسام‌الدین اینانج یک اوزان در دربار چاغری بیگ بوده است. او تاریخ را از تولد حضرت آدم تا زمان چاغری بیگ را بصورت داستان شفاهی روایت می‌کند. در روایت او شجره‌ی ترکان را تا سلجوقیان بیان شده است و ابوطاهر خاتونی این روایت‌ها را در کتاب ملک‌نامه به فارسی ترجمه کرده است. کتاب ملک‌نامه در طول تاریخ توسط بسیاری از مورخان مورد استناد قرار گرفته و از روایت آن بهره‌ها برده‌اند. مورخانی چون عزالدین ابن‌اثیر(۵۴۵-۶۱۱ ش) در کتاب تاریخ‌الکامل، ابن‌العبری(۶۲۳-۶۸۵قمری) در کتاب مختصرالدول؛ صدرالدین علی حسینی(۵۷۵-۶۲۲) در کتاب "زبده‌التواریخ"، ابن طقطقی(متولد ۶۷۲قمری) در "تاریخ فخری"، ابن خلدون(۷۳۲-۸۰۸) در العبری، میرخواند (۸۳۷-۹۰۳) در روضه‌الصفا، رشیدالدین فضل‌اله همدانی(۶۲۹-۶۹۶ ش) در جامع‌التواریخ و امیرعلی شیر نوایی(۸۴۴-۹۰۶ق) در کتاب‌های خود بویژه «تاریح ملوک عجم» به زبان جغتایی بدان استناد کرده‌اند. کار بدینجا حتم نشده بلکه پژوهشگران شرق و غرب از اطلاعات آن بهره‌ها برده‌اند همچون کلاد کائن ( Claud Cahen) مورخ و پژوهشگلر فرانسوی(۱۹۰۹ – ۱۹۹۱) استاد دانشگاه استراسبورگ و میشیگان و یکی از نویسندگان تاریخ کمبریج، پروفسور ابراهیم قفس‌اوغلو (۱۹۱۴-۱۹۸۴)، محمد آلتای کؤیمن (۱۹۱۶-۱۹۹۳) و دیگران از این زمره‌اند که اشارات فراوانی بدین کتاب ارزشمند و تاریخی دارند و از نابودی آن نیز سخن رانده‌اند. نابودی این چنین کتابهایی توسط فرهاد حکیم‌زاده‌ها لکه‌ی ننگی بر پیشانی تئوری‌پردازان و تحریف‌کنندگان تاریخ است که متاسفانه هنوز هم ادامه دارد.

راوی اصلی ملک‌نامه – شیخ حسام الدین اینانج از احترام خاصی در دربار چاغری بیگ برخوردار بوده است. ابن العدیم در باره وی می‌نویسد: وی در عین حال رهبر و دانشمند اهل طریقت بوده است(ابن العدیم، ۳۲). میرخواند علاوه می‌کند: او از شجره‌ی سلجوقیان آگاه بوده و تاریخ را بدستی می‌دانسته است(میرخواند، ۲، ۲۳۵). در مورد اهمیت کتاب ملک نامه می خوانیم: «ملک نامه کتاب ارزشمندی بوده است که هرچند امروز اصل آن در دست نیست ولی منبع استفاده ی بسیاری از کتب تاریخی بوده است. این کتاب اساطیر و سپس تاریخ ترکان را به نوشته در آورده است». (صدقی، ۱۳۹۰، ۹۰).

بزرگان ترک‌زبان و مدیران مدبر فراوانی در خدمت سلجوقیان بوده‌اند مانند: اؤنر، یُغان بیگ از وزرای سلطان سنجر هستند (راوندی، ۱۳۶۶، ۱۶۷ و ۴۸۲)، دیگر وزیر سنجر ناصرالدین طاهر ابن فخر المُلک است (راوندی، ۱۳۶۶، ۱۶۷)؛ فرزند نظام‌الملک هم همچنان در دربار سلجوقیان حضور دارد یعنی مویدالمُلک ابوبکر ابن نظام الملک وزیر بُرکیاریق (همان، ۱۳۹) بوده است. امور درباری مانند امیر دربار، امیر حاجب، خزانه‌دار، سوباشی و غیره در دست کاردانانِ ترک بوده است (همان، ۳۶۵) مانند قراقز حاجب سلطان طغرل، عزالدین حسن ابن قفچاق والی آذربایجان (همان، ۳۵۶ الی ۳۶۰)، قفشد (همان، ۳۶۴)، امیرحاجب قوماج (همان، ۱۳۶ به بعد)، محمود آناسی‌اوغلو (همان، ۳۶۴ الی ۳۶۹) لالا قره تکین (همان، ۱۶۳) و . . . که از خدمات و رفتارهای سنجیده‌ی این بزرگان روایات فراوانی در دیگر کتاب‌های تاریخی هم آمده است. خواندن این کتابها ما را با تاریخ درست و سانسور نشده‌ای روبرو می‌کند و دیگر فریب و تحریف نوشته‌های امثال... را نمی‌خوریم. اینان انحطاط ایران را بر گردن سلجوقیانی می‌نهند که بالعکس آبروی فرهنگ و مدنیت ایرانند.

نگاهی به تحریفات دوره‌ی سلجوقی:

مغرضین ضد تورک در ایران از یک سو سلجوقیان را به دلیل تُرک بودنشان بیگانه نامیده، نسبت‌های ناروا بدانان می‌زنند و بسیاری از حقیقتها را وارونه نشان می‌دهند که در اینجا به برخی از این تحریفات نظر می‌اندازیم و برای یافتن حقیقت، به کتب آن زمان بسنده می‌کنیم.

۱ تبلیغ می‌کنند که وزیرکشی در سلجوقیان مرسوم بوده است. در تاریخ «راحه الصدور» صفحه ۱۱۸ می خوانیم که «عمید‌الملک به حیله‌ی نظام الملک کشته می‌شود و عمیدالملک در آخرین لحظات زندگی در باره‌ی نظام‌الملک می‌گوید: وزیر را بگوی که بد بدعتی و زشت قاعده‌ای در جهان آوردی به وزیر کشتن. ارجو که این سنت در حق خویشتن و اعتاب باز بینی» (مجتبی مینوی هم در پانوشت همین صفحه مطالب دیگری هم اضافه می‌کند رک: راوندی، ۱۳۶۶، ۱۱۸ به بعد). نظریه‌ی وزیرکشی را در دوره ی سلجوقیان را طباطبایی مطرح کرده است (طباطبایی، ۱۳۸۴، ۱۷۳). او در کتابهای دیگرش نیز به همین مسئله پرداخته است

۲ همواره تبلیغ می‌کنند که ایرانیان شیعه بودند و سلجوقیانِ سنی‌مذهب شیعیان را آزار می‌دادند. (طباطبایی، ۱۳۸۶، ۳۸). (در اینجا منظور از ایرانیان، فارسها هستند).

در واقع می‌بینیم که وزرای ایرانی – فارس هم همگی سنی بوده‌اند؛ دشمنی خواجه نظام‌الملک با شیعیان بیشتر از هر سلطانی بوده است. خودِ خواجه نظام‌الملک طوسی هم که بعد از کندری وزیر شد مذهب شافعی داشت و در کتاب سیاست‌نامه، سلطان سلجوقی را به محدود کردن شیعیان پند داده است. (سیاست نامه، ۱۳۴۲، ۱۶۵). عمیدالملک کُندری از نخستین وزرای سلاجقه بر مذهب حنفی تعصب داشت و شیعیان و شافعیان را لعن می‌کرد. بنابراین سلاطین سلجوقی ضد شیعه نبوده‌اند بلکه وزرای ایرانیِ آقای طباطبایی چنین رفتاری داشته‌اند.

۳ همچنین تبلیغ می‌کنند که در زمان سلجوقیان هیچ یک از شیعیان نمی‌توانستند وارد مناصب حکومت شوند. اضافه می کنند در زمان طغرل و آلپ ارسلان و تنها پس از تحقیق از نسب و مذهب فرد، او را برای خدمت در نیروهای نظامی یا خدمات دیگر می‌پذیرفتند (طباطبایی، ۱۳۷۵، ۱۲۳). از این دروغها فراوان است. نمونه‌اش: مجدالملک ابوالفضل قمی که شیعه بود سمت مستوفی‌الممالک دربار بؤرکی‌یاریق سلجوقی را داشت و بسیار مورد احترام شاه بود. مجدالملک به علویان و سادات کمک مالی می‌کرد و اقداماتی برای ساخت بقعه بر قبر امام حسن(ع) در بقیع و آبادانی‌هایی در حرمین انجام داد. ابن اثیر درباره او می‌نویسد.

سعدالملک آوجی از دیگر شیعیان بود که در دوران محمد بن ملکشاه به وزارت رسید.

شرف الدین ابوطاهر قمی(شیعی مذهب) در زمان ملکشاه و در زمان سلطان سنجر به وزارت رسید.

در زمان سلطان مسعود سلجوقی نیز انوشیروان بن خالد بن محمد کاشانی که شیعه بود به وزارت رسید.

طغرل سوم از آخرین سلاطین سلجوقی نیز از معن‌الدین کاشی شیعه مذهب در منصب وزارت استفاده کرد.

بنابراین می‌بینیم که تساهل مذهبی اساس سیاست‌های سلجوقیان بوده است. ناگفته نماند تحریفی که بیشتر مطرح می‌شود شیعه بودن نظام‌الملک است.

از دوران ملکشاه به بعد بسیاری از شیعیان در دربار سلاجقه در نواحی مختلف صاحب‌منصب بودند و بسیاری از دیوانیان و صاحب منصبان دستگاه سلجوقی از شیعیان بودند. نویسندگان سنی مذهب در نوشته‌های خود به نفوذ شیعیان اعتراض کرده و این دوره را با دوره نخست سلاجقه و یا عصر غزنویان که شیعیان در محدودیت بودند مقایسه کرده‌اند.

این امر مهم را هم اضافه کنم بسیاری از سلاطین سلجوقی با هرگونه خرافه‌ای مخالفت کرده‌اند؛ از جمله آلپ ارسلان با نظر منجمان که به فالگیری در مورد جنگ با روم نظر می‌دادند مخالفت کرد و توانست روم را شکست دهد و نقطه‌ی عطفی را در تاریخ ثبت کند. از رفتارهای علمی وی و نظرات مترقی وی در کتابهای مطالب ارزشمندی نقل شده است. (آقسرایی، ۱۹۴۳، ۱۷).

اکثر سلاطین سلجوقی علاقه‌ی زیادی به ادبیات، علم و هنر نشان می‌دادند. سلطنت ملکشاه به خاطر ساخت مساجد باشکوه، مدارس و کاروانسراها و دیگر عمارات معتبر، همچنین شکوفایی ادبیات تقویم جلالی، به نیکی یاد می‌شود و آثار ماندگار بسیاری به یادگار مانده است. در دوره‌ی پادشاهی وی، مردم از صلح داخلی و آزادی‌های مذهبی برخوردار بودند.

سلجوقیان سیستم اداره بسیار منظم و دقیقی داشته‌اند و با سیستم حکومتی فدراتیو امروزه قابل مقایسه است. مورخان زمانه‌ی سلجوقیان، اطلاعات دقیقی از شیوه‌ی حکومت هر یک از سلاطین را ارائه داده‌اند: رفتار آنان، برخوردشان با توده ی مردم، حتی زیر و بم صدایشان در برخورد با مردم را می‌توان فهمید. مورخان دوره‌ی سلجوقی از اظهار رضایت خود خودداری نکرده‌اند. بسیاری از عالمان این دوره، کتاب خود را به این سلاطین تقدیم کرده‌اند.

همچنین دوره­ی سلجوقی دوران ارزش و احترام نیمی از جامعه­ی انسانی یعنی زنان نیز هست. بسیاری از زنان در امور کشوری، عمرانی و فرهنگی ایفای نقش می­کنند و آثار معماری از خود بر جای می­گذارند؛ موردی است که پژوهندگانی چون طباطبایی اشاره‌ای بدان نمی‌کنند.

در سایه‌ی امپراتوری سلجوقیان صدها عالم، اندیشمند، فیلسوف، مورخ و سخنور بالیده‌اند و هنرهای جاودانه آفریده‌اند. هنر تنها به موسیقی، خطاطی و نقاشی محدود نگشته و صدها آثار معماری از سلجوقیان در هر گوشه‌ای از امپوراتوری سلجوقیان همچنان پابرجاست. مساجد ساخته شده در دوران سلجوقی نه تنها در شهرها بلکه در روستاها نیز مشاهده می‌گردد. مسجد روستای گلابیر(قیدار)، برج‌هاي خرقان را (در منطقه‌ي ساوه)، مسجد روستای قروه (ابهر)، مسجد جامع سلجوقي سجاس با كتيبه‌هاي زيباي محراب آن، مقابر و آرامگاههاي بزرگان علم و ادب که سلاطین سلجوقي در قرن پنجم هجري ساخته‌اند نمونه‌ها‌ی کوچکی هستند که از گزند هزار سال سالم مانده‌ و امروز هم از نظر استحكام و زيبايي، تزيينات و كاربرد هندسه در بناسازي و ريزه‌كاريهاي ساختمان، الگو برداری می‌شوند. در هر شهری از ایالات امروز ایران می‌توان عمارتهای باشکوه سلجوقیان را مشاهده کرد.

ادبیات ترکی:

همگی به اوجگیری ادبیات فارسی در این زمان واقفیم، و آنچه مورد غلفت قرار گرفته زبان و ادبیات ترکی در این دوره است. بنا به پژوهش میکایل بایرام محقق ترکیه در دوره‌ی سلجوقیان بیش از 230 اثر نوشته شده است که نویسندگان 20 مورد از آنها ناشناخته بوده و آثار باقی مانده توسط 80 نویسنده نوشته شده است و از این تعداد 145 اثر به زبان فارسی، 68 اثر به عربی و 15 اثر به زبان ترکی نوشته است و چند اثر به زبان یونانی و... است (بایرام، 1383: 107). البته با اندکی تردید در این آمار، هم اکنون کتب ترکی را بسیار فراتر از این در دست داریم؛ با اینحال، حداقل به نگارش آثار ترکی اشاره‌ای شده است.

دانشمندان بسیاری زیر حمایت سلجوقیان ظهور ‌کرده و از حمایت‌های سلاطین سلجوقی بهره‌مند می‌شوند. ایجاد مدارس نظامیه در بغداد، بلخ، نیشابور، اصفهان و ایجاد کتابخانه‌ها و خانقاه‌ها و مدارس گوناگون از کوشش‌های فرهنگی این دوره‌است.

حقیقت جز این نیست که برای یافتن اصالت شعر تورکی در آذربایجان باید به سراغ شاعران دوره‌ی سلجوقی بشتابیم و با شناخت شاعران این دوره بسیاری از گره‌های حل نشده‌ی ادبیات آذربایجان گشوده می‌گردد. از دیگر سو باید توجه کرد که خواجه احمد یسوی‌نین (۱۰۹۳-۱۱۶۶م) تاثیر بسزایی در تعالی ادبیات ترکی این سامان دارد و سبب شده تا تاثیر دیگر زبانها از جمله فارسی و عربی سال به سال کاهش یابد. Köprülü, 1936, 277))

بسیاری از عالمان آذربایجان نیز در همین دوره ظهور یافته و از حمایتهای سلجوقیان بهره مند گشته‌اند. صدها تن از دانشمندان، هنرمندان، نویسندگان و مشاهیر آذربایجان مانند: عین القضات همدانی، علامه جاراله زمخشری، ابوالغنائم رکن‌الدین سجاسی، شیخ شهاب الدّین سهروردی و شاعران بزرگی چون خاقانی، خواجه احمد فقیه تبریزی، شیخ ذاکر اسفراینی، نظامی گنجوی و... پا به عرصه‌ی خلاقیتهای ادبی گذاشته‌اند و به زبان‌های عربی، فارسی و ترکی آثاری خلق کرده‌اند. ادبیات ترکی در زمان سلجوقیان رشد و تعالی خاصی یافت از جمله از دربار چاغری بیگ، که شیخ حسام‌الدین اینانج حضور داشته تا دوره‌های بعدی که این حضور سال به سال افزایش می‌یابد (Dədə Qorqud, 2020, 4, 128-139).

هرچند زبان اصلی دربار سلجوقی تورکی بوده است، مترجمانی مسلط به زبانهای فارسی و عربی هم در دربار حضور داشته‌اند تا در ملاقاتهایی که با روسای اقوام و کشورهای همسایه پیش می‌آمد بتوانند رابطه‌ی درستی را برقرار سازند. زبان اصلی مورد استفاده در بیشتر قلمرو سلجوقیان نیز تورکی بوده است و اگر قلمرو مورد نظر را در محدوده ی ایران امروز مد نظر قرار دهیم مشاهده‌ی نام هایی که در آن زمان بر شهرها، روستاها، کوهها و رودها و غیره در سرتاسر ایران موجود است و نام آنان در کتب تاریخ آن دوره ذکر شده است نمایانگر حضور زبان تورکی در اکثر مناطق تحت نفوذ سلجوقیان بوده است. یکی دیگر از کینه‌توزی‌های مخالفانِ زبان ترکی در نوشته‌های آنان نمود پیدا می‌کند؛ از جمله «زبان ترکان سلجوقی را زبان منقرض شده» می‌نامند و می‌نویسند:

«زبان ترکی سلجوقی یکی از گونه‌های منقرض شده زبان ترکی بود که در ایران تکلم می‌شد. این زبان، احتمالاً گویشی از زبان ترکی آذربایجانی بوده است. این زبان، زبانِ ترکان سلجوق بود که برای نخستین بار زبان‌های ترکی را به ایران و آناتولی آوردند. احتمالا این زبان در دهه‌ی هزارِ میلادی از گروه زبان‌های اوغوز انشعاب یافته است. (طباطبایی، ۱۳۸۴). در پاسخ باید تأکید کرد که زبان ترکی امروز تداوم طبیعی و تحول یافته‌ی منطقیِ زبانِ آن دوره است و نه تنها این زبان منقرض نشده بلکه به رشد تدریجی و طبیعی خود ادامه داده است.

گروهی وسیعی از شاعران آذربایجانی این دوره (همچون امیرالشعرا معزی، ابوالعلا، انوری، خاقانی، نظامی، فلکی، بیلقانی و...) در شمار استادان و پیشکسوتان بزرگ شعر و ادب فارسی قرار گرفتند. شعر فارسی در این روزگار پیشرفت‌هایی کرد و سبک ویژه‌ای به نام «سبک آذربایجانی» در آن پدید آمد که خصوصیات فرهنگ ترکی آذربایجان را بوضوح عیان می سازد (شمیسا، ۱۳۹۹). ادبیات این دوره به زبان تورکی را می توان به دو بخش عمده تقسیم کرد: ادبیات شفاهی و ادبیات مدون تورکی.

الف) ادبیات شفاهی

بی‌تردید زبانی که مردم در کوچه و بازار و محل زندگی و کار بکار می‌بردند زبان تورکی بوده است. داستانهای شفاهی بدست آمده از همین دوره نشانگر این ادعاست. رمانس‌هایی همچون امیرارسلان بر اساس زندگی آلپ ارسلان و رفتن او به روم ساخته شده است. این داستان افسانه هم باشد که هست، در عین حال نشاندهنده‌ی عشق و علاقه‌ی مردم به این سلطان توانمند سلجوقی است. او که توانست در سال ۱۰۷۱ امپراتور بیزانس را به زانو درآورد. داستان دیگر «علی بابا و چهل دزد بغداد» بر اساس علی تگین شاهزاده و امیرِ سلجوقی است که رفتن او به دربار خلیفه را بیان می‌کند که بصورت اتفاقی متوجه دزدانی می‌گردد که در اندیشه‌ی غارت خزانه‌ی خلیفه‌اند و پیش از رفتن به سرای خلیفه، با دزدان روبرو شده و خزانه را از سرقت نجات می‌دهد.

داستان دیگر علاءالدین و چراغ جادوست. گویند که علاءالدین کیکاووس چنان به آبادانی پرداخت که مردم در برابر سرعت ساخت و سازها، چنین می‌اندیشیدند که وی چراغ جادویی در دست دارد و غولها بدو کمک می‌کنند. و دیگر داستانهایی از این زمره که در باره‌ی سلجوقیان ساخته شده‌اند.

این داستانها از یکسو محبوبیت سلاطین سلجوقی در میان مردم را می‌رساند و از سوی دیگر رونق ادبیات شفاهی مردم را نشان می‌دهد. مسلماً خنیاگران مردمی – آشیق‌ها سازندگان و راویان این داستانها بوده‌اند که با ساز و آواز در مراکز تجمع مردم – بازار، میادین، مجالس جشن و عروسی، به بازگویی چنین داستانهایی می‌پرداختند که امروز هم چنین داستانهایی پرداخته می‌شوند.

زبان ادبی تورکی نه تنها در قلمروی بزرگ سلجوقی (آذربایجان و ایران) سر و سامانی یافت در دیگر مناطق تحت حکومت آنان نیز این شیوه به منصه‌ی ظهور پیوست. ترکان اوغوزکه از طریق آذربایجان بسوی آناتولی رفتند (با فتح ملازگرد بسال ۴۶۳ هجری) اساس زبان ادبی ترکی را در آناتولی تشکیل دادند. ترکان سلجوقی که به آناتولی رفتند دولت سلجوقیان آناتولی را تأسیس کردند و زبانی که با خود آوردند، زبان نوشتاری با ویژگی‌های زبانی ترکی آذربایجان بود. این زبان متفاوت از زبان ادبی آسیای مرکزی بود که محمود کاشغری آن را ترکی خاقانیه می‌نامید. اختلاف فاحشی بین زبان تورکی مردم آذربایجان و ترکان آسیای میانه وجود داشت که ابن مهنا تبریزی در اثر معروف خود لغت ابن مهنا بدان پرداخته و به مقایسه نشسته و اختلاف در نوع تلفظ و گرامر را نیز عمده دانسته است (ابن مهنا، ۱۴۰۰، ۲۳۴). از این رو، ترکانی که در تلاش برای ایجاد زبان نوشتاری مبتنی بر ترکی در آناتولی بودند، سال‌ها از حمایت عربی و فارسی نیز برخوردار بودند (قورخماز 1995: 274).

این ادبیات (تورکی) در خراسان و آذربایجان محدود نشد بلکه با تلاش سربازان و جانبازان آلپ ارسلان که برای فتح و مسلمان شدن آناتولی، جنگیدند بدان سرزمین راه یافت و محیطی مناسب برای ادامه سنت‌های ادبی حماسی مذهبی- فرهنگی خود یافتند. در همین زمان قوشونی که برای شکست بیزانس رهسپار آناتولی شده بودند محصولات سنت شفاهی ادبی خود را گسترش دادند و توسط اوزانهایی که از روستایی به روستای دیگر و از کشوری به کشور دیگر سفر می‌کردند، ساز می زدند و اشعر می‌خواندند و داستان‌های عامیانه می‌گفتند، نیازهای هنری مردم را در دوره‌های اولیه آناتولی را نیز برآورده می‌کرد (Mazıoğlu 1972: 297 -98) شاعران ترک زبان، در آناتولی شعر کلاسیک آفریدند که زیبایی شناسی ادبیات فارسی را نیز در بر داشت. در این دوره، گذر به زبان ادبی تورکی کم کم با آثار کوچکی صورت گرفت.

ب) ادبیات مدون

علاوه بر ادبیات شفاهی که غنا و گستره‌ی بالایی را داشت ادبیات مدون نیز بسرعت در حال شکل‌گیری بود و آثاری مستقل و قابل ملاحظه به ترکی نوشته شد. «ادبیات تورکی آذری» در دوره‌ی سلجوقی را باید به منطقه‌های مختلف تقسیم کرد: خراسان، آذربایجان و آناتولی.

زبان هر سه منطقه در این دوره یکی است. زبان این سه منطقه جزو زبان اوغوزها بشمار می‌آیند که ترکی خراسانی با اندک تفاوتی همان زبان ترکی آذربایجانی است، ولی ترکی آناتولی امروز متفاوت گشته است؛ در حالیکه در زمان سلجوقیان ادبیات ترکی آناتولی را شاعران و عالمانی ترویج و رشد داده‌اند که از خراسان و آذربایجان بدان سرزمین روی آورده‌اند. معروفترین شاعران برگزیده از خراسان در دوره‌ی سلجوقی عبارتند از: خواجه علی خوارزمی / شیخ عزالدین حسن اوغلو / الیاس بابا و...

معروفترین شاعران آذربایجان در دوره ی سلجوقی نیز عبارتند از: خاقانی، خواجه احمد فقیه / نظامی گنجوی، اخی ائورن و...

در بخش آناتولی نیز نخستین شاعران ترکی‌گوی شاعرانی هستند که از خراسان و آذربایجان بدان سرزمین رفته و ادبیات آن سامان شکل داده‌اند مانند دهانی، عاشق پاشا و...

بهتر است این بخش را با سلاطین آغاز کنیم:

سلاطین شاعر:

باید بدین نکته توجه داشت که سلاطین سلجوقی در عین حالی که شاعران و عالمان را گرامی می‌داشتند خود نیز قلم بدست می‌گرفتند و هنرهایی از خود بروز می‌دادند. شاید کمتر ملتی باشد که خاقان یا امپراتورشان اهل قلم بوده باشد. در میان سلاطین سلجوقی هرچند اشعارشان به مقداری نیست که دیوانی را تشکیل دهد. معروفترین این سلاطین علاءالدین کیقباد سلجوقی است که اشعاری به زبان تورکی بیادگار نهاده است. او کسی است که دستور به مدون کردن داستانهای برساخته در باره‌ی سلاطین سلجوقی نیز داده است.

فرهنگ ادبی آناتولی در سده‌ی ۱۳ تحت حاکمیت سلجوقی است و آناتولی تحت حاکمیت عزالدین کیکاووس اول رو به ترقی می‌نهد. (Kafesoğlu, 1972, 99). سلطان کیکاووس در میان سالهای ۵۸۹ – ۵۹۸ حکومت کرده و اشعاری سروده است. او از شاعران می‌خواسته است تا داستانهای سلاطین تورک را به نظم بکشند از جمله در دربار او شاعر بزرگی چون خواجه احمد دهانی می‌زیست. دهانی از خراسان به دربار سلطان علاءالدین می‌آید و سپس بیاد وطن افتاده از او می‌خواهد که اجازه دهند به وطن خویش برگردد و چنین نیز می‌شود (دهانی، ۱۴۰۳، ۳۴). عزالدین کیکاووس که به شعر و ادب نیز اشتغال داشت، همچنین این شعر که ابن بی‌بی با ترجمه‌ای از آن یاد کرده و یازیچی اوغلو اصل ترکی آنرا یافته است (Turan 2002: 320) :

بو جهانی کیم ارک ائدیب گئتدیک

رنجینی دلده برک ائدیب گئتدیک

شیمدن سونرا نوبت ایردی سیزه

نیته کیم کی اول ایرمیشیدی بیزه.

برای بررسی کوتاه ادبیات تورکی در دوره‌ی سلجوقیان، بصورت بسیار گذرا به شاعران اشاره می‌شود:

خواجه احمد فقیه تبریزی

فقیه بسال ۵۳۸ قمری در اسبوس – نزدیکی تبریز متولد شده و سه اثر معتبر به زبان ترکی از خود برجای گداشته است. البته وی مدتی به آناتولی رفته و سپس به سرزمین مادری خود برگشته و امروز مقبره‌اش در زادگاه او پابرجاست و سال وفات وی ۶۱۸ قمری بر روی سنگ قبرش حک شده است. پروفسور فؤاد کؤپرولو او را نخستین شاعر ترکی‌سرای آناتولی می‌شمارد (Köprülüzâde 1926, a. سه اثر ارزشمند با نامهای چرخ نامه، اوصاف مساجد شریفه و دیوان از او منتشر شده است (م. کریمی، ۱۴۰۳، مقدمه).

خاقانی شروانی (۵۲۰ – ۵۹۵) و نظامی گنجوی از بزرگترین شاعران و از ارکان ادبیات فارسی نیز بشمار می آیند. در دیوان فارسی خاقانی بنابه پژوهشهای خاقانی‌شناس معاصر دکتر برات زنجانی بیش از ۳۰ غزل ملمع بدو زبان فارسی و ترکی وجود دارد (برات زنجانی، ۱۳۹۲، ۶۲).

سعید نفیسی می­نویسد:

"این نکته مسلم است که زبان شعر فارسی زبان طبیعی و رایج مغرب ایران مخصوصا آذربایجان و اران نبوده و زبان مشرق بوده است که از راه ادبیات وارد این سرزمین شده است. شعر دری در آذربایجان از قرن پنجم و زمان اسدی و قطران آغاز شده و در قرن ششم در زمان ابوالعلاء گنجوی و خاقانی و نظامی و فلکی و قوامی و مجیرالدین بیلقانی که بزرگترین سرایندگان این سرزمین در این دوره اند به اوج بلندی خود رسیده است.

ناچار شاعران بزرگ آذربایجان زبان دری را از مادر خود نمی آموخته و از آموزگار درمی یافته اند و اینکه گاهی در آثار ایشان مخصوصا در شعر خاقانی و نظامی ترکیبات و تلفیقات و تعبیراتی دیده می­شود که در عرف شاعران خراسان و عراق یعنی جایی که زبان دری زبان طبیعی بوده است دیده نمی شود جزین دلیل دیگری ندارد" (نفیسی، ۱۳۱۹، ۱۴۵)

نظامی گنجوی (۵۳۵ – ۶۰۷ الی ۶۱۲) که تا ۴۰ سالگی به غزلسرایی و قصیده‌سرایی مشغول بود چون به دوران پختگی می رسد اندیشه‌های حکیمانه‌اش در باره‌ی ایجاد جامعه‌ی ایدهآل یا مدینه‌ی فاضله در قالب خمسه‌اش می‌ریزد. مخزن الاسرار او مانیفست همین مدینه فاضله شمرده می‌شود و اصول دیگر چنین جامعه ای را در دیگر آثار مثنوی خویش ارائه می‌دهد. نظامی گنجوی دیوانی بزبان ترکی نیز دارد. تا امروز از دیوان ترکی‌اش چهار نسخه‌ی دستنویس شناخته شده است که یکی در خدیویه قاهره (ائل اوغلو، ۱۳۸۲) دومی در کتابخانه آیت‌اله گلپایگانی (م. کریمی، ۱۴۰۰، مقدمه)، سومی در کتابخانه‌ی ملی پاریس و چهارمی در کتابخانه‌ی موزه‌ی سنت پترزبوگ نگهداری می‌شوند.

شیخ نصیرالدین محمود خوئی – اخی ائورن

اخي ائورَ­ن - شیخ نصیرالدین محمود خوئی (۵۴۷ – ۶۳۹) از شهر خوی برخاسته و رهبر اخیان آناتولی شده و کتابهای زیادی به دو زبان فارسی و ترکی نوشته است. او یکی از نظریه‌پردازانو متفکر بزرگ در عرصه‌ی جامعه‌ی ایده‌آل یا همان مدینه فاضله است. وی پیروان فراوان داشته است. مولوی او را در کشته شدن شمس تبریزی مقصر می‌شمرده است. . (Bayram, 1991, 135) آثار وی به نام دیگران نیز درآمده است. معروفترین اثر اخی ائورن مطالع الایمان (بایرام، ۱۹۹۶) است.

بابا الیاس:

از برجسته‌ترین افرادی است که از خراسان به آذربایجان آمد و سپس راه آناتولی را در پیش گرفت. او بسال ۶۴۶ در آناتولی وفات یافت. آثار چندی به ترکی سروده است که مهمترین آنها رساله است که در ایران منتشر گشته است (کریمی، ۱۳۹۸، ۳۰). همچنین اثر جهادنامه از الیاس بابا خراسانی است که در سال ۶۳۸ به پایان برده است. (Bayram, 2004, 67-72)

شیخ عزالدین حسن اوغلو (۵۵۳ - ۶۵۸هجری)

شیخ عزالدین حسن اوغلو اسفراینی شاعریست که امروز علاوه بر دیوان غزلیات دارای مثنوی بزرگی بالغ بر ۱۲۳۸۰ بیت شعر تورکی می باشد. تا دهه های اخیر تنها ۴ غزل ار او در دست بود. اما با کشف مثنوی سیره النبی وی در فنلاند دریچه ای بسوی ادبیات ترکی گشوده شد و همگی پی به غنای ادبیات آذربایجان بردند( Altayli, 2019, 650). ح از سوی دیگر دیوانی که بیش از ۴۰ غزل ترکی او را شامل می شود معرفی گردید.

خواجه علی خوارزمی

دیگر شاعر دوران سلجوقی در خراسان خواجه علی خوارزمی است که اثر سترگ قصه ی یوسف را در قالب دو بیتی‌های آذربایجانی سروده است. این اثر را در سال ۶۰۹ قمری به پایان برده که بارها در ایران به چاپ رسیده است.

سراج الدین اورموی

سراج الدین (۵۹۴-۶۸۲) نیز که از اورمیه از طلب تحصیل عازم شهرهای حلب و موصل شده و مدتی بیش از ۴۰ سال در آناتولی مسکن گزیده است. او قاضی القضات تمام قلمرو سلجوقیان روم بوده است. در کنار آثاری به زبانهای عربی و فارسی، به زبان تورکی نیز آثاری نوشته است. این آثار عبارتند از: لطائف الحکمه، مناهیج، بیان الحق و...(ریاحی، ۱۳۷۲، ۱۴۲).

صفی الدین اورموی

صفی‌الدین اورموی موسیقی‌دان بزرگ آذربایجان بسال ۵۹۴ در اورمیه بدنیا آمد، بعد از تحصیلات عالی عازم بغداد شد و مدتی هم در آناتولی تحصیل و تفحص پرداخت. او علاوه بر موسیقی که کتاب الادوار می هنوز هم در علم و هنر موسیقی زبانزد همگان است برای اولین بار اصول موسیقی آذربایجانی به تحریر درآورد. وی بسال ۶۷۲ در گذشت. او در خطاطی نیز زبردست بود.

بهاءالدین چلبی (اخی تورک)

بهاءالدین چلبی از بزرگان علم و ادب آذربایجان است و فرزند برومند او حسام الدین چلبی – کسی که سبب طغیان عاطفی مولانای رومی شد و او را به نگارش مثنوی معنوی تشویق کرد. اخی ترک از رهبران جریان اخیان بشمار می‌آید که سخنان وی بصورت مقالات گردآوری شده است. وی به ترک بودن خویش می‌نازید و لقب اخی تورک نیز از این حیث بر او اطلاق شده است.

علی اکبر دهخدا از او چنین یاد می‌کند: اخی ترک محمدبن حسن پدر ابوالفضائل حسام الدین معروف به ابن اخی ترک مرید جلال‌الدین مولوی و مشوق او در نظم مثنوی. ظاهراً اخی ترک از فتیان و از نسل یزدان‌یار ارموی متوفی بسال 333 هجری است (مقبره یزدان‌یار اکنون در ارومیه مشهور است).

حسام الدین حسن ابن عبدالمؤمن خویی در بین سالهای ۶۰۰- ۶۱۰ در شهر خوی بدنیا آمده و آثار بسیاری را به نوشتار درآورده است. اثر «تحفه‌ی حسام» از او نشانگر قدرت زبان ترکی در شعر و همچنین تائید مهارت وی در شعر و شاعری است. او در دربار سلجوقیان از اعتبار خاصی برخوردار بوده است. وی بسال ۶۸۶ دار دنیا را وداع گفته است. دیگر آثار او عبارتند از: نصیب الفتیان و نسیب­التبیان، نزهه­الکتاب و تحفه الاحباب، قواعد الرسائل و فوائد الفضایل، دیوان(تورکی و فارسی)، ملتمسات و تحفه حسام.
هنگامی که آلپ ارسلان حاکم سلجوقی در سال 1071 در مانازگرد بر بیزانس پیروز شد، روند طولانی ترکی شدن و اسلامی شدن آناتولی آغاز شد. آنان با قدرتی که از دین برای تعلیم و تربیت و اسلامی کردن گرفتند جنگیدند و تا عمق آناتولی پیشروی کردند. در کنار آنها زبان، فرهنگ، آداب و رسوم و ادارات ترکی را هم بردند. آناتولی اکنون وطن ترکان است.

سلجوقیان آناتولی

با پیروزی آلپ ارسلان (1063-1072) در ملازگرد در سال 1071، آناتولی به طور کامل به روی تهاجم و اسکان دائمی گشوده شد و روند طولانی ترکی شدن و اسلامی شدن آناتولی آغاز شد (Itzkowitz 1997: 27) و کل آسیای صغیر تحت کنترل سلجوقیان در آمد (Caferoğlu 1972 3) ، (Turan 1998: 282) . این توده‌های اوغوز که به آناتولی آمدند با قدرتی که از مذهب دریافت کردند برای ترکیزه و اسلامی کردن آناتولی که آن را دارالجهاد می‌دانستند جنگیدند (Mazıoğlu 1972: 297).

اولین اثر نوشته شده در آناتولی

بر اساس اطلاعات امروز، اولین اثر تألیف شده در آناتولی، حدود ۳۰ سال پس از پیروزی ملازگرد، توسط ابن‌الکمال الیاس ابن احمد نوشته شده است. این یک اثر در زمینه نجوم به نام کشف‌العقابه (بایرام 1981) است که به گوموش تگین احمد غازی، بنیانگذار دولت دانشمندیه ارائه شده است. موضوع اصلی آن فلسفه و حکمت است. با این حال، نویسنده اطلاعات جغرافیایی و نجومی بسیار ارزشمندی را بیان کرده است. این اثر نشان می‌دهد که علم نجوم در آناتولی در سطح فکری بالاتری نسبت به دوران خود بوده است و سنت ترکان در آناتولی با علم سروکار داشته و آثار ترکی را از سده‌ی ششم / سیزدهم آغاز می‌کنند (Köprülü 1986: 208).

بر اساس اطلاعات امروز، اولین مردی که در آناتولی شعر خواند، کمال الدین حبیش بن ابراهیم تفلیسی بود. تفلیسی، موقع آمدنش به آناتولی در زمره بستگان قیلیچ ارسلان دوم قرار گرفته در مجالس مذهبی و علمی که توسط او در مالاتیا تشکیل می شد شرکت کرده و احتمالاً در سال 579/1183 درگذشته است. دو قصیده از تفلیسی در دست است. او در فلسفه (حکمت)، هیئت و نجوم مهارت داشت و نوشته‌هایش تا به امروز باقی مانده است. محمد امین ریاحی، شاعری او را متوسط دانسته ​​است، در نزهه‌المجالس از رباعی تفلیسی یاد می کند (ریاحی، ۱۳۷۳، ۵۵-۵۷):

من اؤزومو سنده گؤرورم

ایلیگیمی سوموگومده گؤروروم

سنی قارانقودا گؤرمک اولور

سنین تین‌ین تنینده گؤرورم.

همچنین بر اساس اطلاعات موجود، نخستین اثر ترکی در عرصه‌ی علوم – علم طب نوشته شده در آناتولی، باید تحفه مُبَریزی از حکیم برکت باشد(Bayram 2004: 10-11). این اثر توسط شهاب‌الدین تکینداغ (1971: 134-39) به تفصیل معرفی شده است.

مولانا جلال­الدین رومی" (۶۰۴ – ۶۷۲) اشعار و ملمع های فراوان بدو زبان فارسی و ترکی از او در دست است. او شوریده حال و سرمست از آموزه‌های شمس تبریزی بود و دیوان غزلیات خود را با نام شمس تبریزی سروده است. در دیوان کبیر، کلمه و لقب ترک از مفهوم و معنای والایی برخوردار است. بی‌تردید طریقت مولویه اثر شگرفی بر موضوع ادبیات داشته است و آثار متصوفانه در دوران پایانی سلجوقی شکل پایداری نیز می‌یابد (Uzunçarşılı, 1937, 79)و علم در فرهنگ و ادبیات این سامان با رشدی قابل دید شکل می‌گیرد. شخصیت‌های علمی به میدان می‌آیند؛ بطوری که این شکل پایدار تا امروز هم استوار باقی مانده است. حضور شخصیتهایی چون یونس امره، قایغوسوز آبدال و دیگران حاصل این روند است. (Güzel, 1999, 10)

یونس امره (۶۳۸-۷۲۰) هرچند اندک زمانی از عمرش سلجوقیان را درک کرده است. دکتر صدیق او را اهل خوی می‌شمارد (صدیق، ۱۳۹۳، ۲۰) اما او سبکی خاص در ادبیات ترکی آناتولی ایجاد کرده است و بسیاری از شاعران بعدی راه او را در پیش گرفته‌اند.

سلطان ولد، فرزند مولوی با ۵ دیوان (کؤپرولو، ۱۹۸۱، ۳۶)، ابتدانامه رباب نامه، انتها نامه، معارف(ولدنامه، ۱۹۵۸) و اشعار ترکی فراوان که بزبان ترکی آذری نزدیکتر است تا به ترکی آناتولی(گولپینارلی، ۱۹۳۶، مقدمه). در هر ۵ اثرش اشعار ترکی وارد کرده است و غزلیاتی نیز به زبان ترکی دارد.

مردم آناتولی با توجه به اوضاع پیچیده ی سیاسی-اجتماعی روی به طریقت های مختلف مذهبی می گردند و تصوف در آناتولی شکل می گیرد. (Kafesoğlu, 1972, 103) بی‌تردید طرفداران خواجه احمد یسوی و دیگر متصوفانی که از خراسان بدین سوی روی می آورند ماهیت این سرزمین را تغییر می دهند. (Elçin, 1976, 522)

آناتولی دولت سلجوقیان از فرهنگ‌های مختلط تشکیل شده و محیطی چند زبانه ارائه می‌کرده است. در واقع، ابن بی‌بی بیان می‌کند که مردم آناتولی به پنج زبان صحبت می‌کنند (ابن بی‌بی، ۱۹۹۶، ۹۷). عثمان توران به بررسی دقیق این زبانها همت گماشته که به گفته‌ی ایشان، این زبان‌ها ترکی، فارسی، یونانی، ارمنی و سریانی هستند ((Turan 2006, 471.

مراکز علمی در آناتولی در سه مرکز متمرکز می‌شوند. اولین فعالیت‌های علمی در آناتولی در دوره دانشمندیه که بین سال‌های ۱۰۷۱-۱۱۷۸م در سیواس، توکات، آماسیا، کایسری، مالاتیا و اطراف آن‌ها و در مناطقی که حکومت می‌کردند، آغاز شد.

دانشمندیه‌ها به‌ویژه در مناطق توکات، سیواس، آماسیا و چوروم به فعالیت‌های فرهنگی شدیدتری پرداختند و سیاست فرهنگی ایالت خود را در آنجا برقرار کردند. از این رو، این در نتیجه این فعالیت های شدید ملی و مذهبی، در همان دوران بسیار زود به ترکی شدن و اسلامی شدن نیز دست یافتند. مردم دانشمند نیز که به آرمان غازی‌گری، فرهنگ ترک و آرمان ترکمنی اهمیت زیادی می‌دادند، در ایجاد و گسترش آن کوشیدند. در واقع، کتاب دانشمندنامه(Akkaya 1954) که در آن قهرمانی‌های ملک احمد غازی و یارانش توصیف شده است، محصول این درک فرهنگی است.

دو مرکز رقیب فرهنگی:

تبدیل شدن توکات و مالاتیا به دو مرکز مهم علم و اندیشه در دوره دانشمندیه در تبدیل شدن این دو شهر به محل تعلیم و تربیت شاهزادگان در دوره سلجوقی مؤثر بودعموماً دیده می‌شود که وزن علمی، فرهنگی و سیاسی مالاتیا بر دولت‌ها در این مبارزه مؤثرتر و راهبرتر است. به فرهنگ ترک و آرمان ترکمنی در توکات و اطراف آن اهمیت زیادی داده می شد. ابن‌الاثیر می‌گوید که شهاب‌الدین سهروردی المقتول (587/1237)، در زمانی که رکن‌الدین سلیمان‌شاه امیر توکات بود، به توکات رفت و بعنوان یک دانشمند از او پذیرایی شد. سلیمانشاه گفته بود که سهروردی باید توکات را ترک کند، نشان دهنده تضاد ذهنیت ایرانی و تفکر ترک است. صوفی ترکمن اوحدالدین کرمانی (635/1237) نیز آن سامان را با احساس رنجش ترک کرد و دیگر برنگشت. کشمکش بین اوحدالدین کرمانی و شمس تبریزی معلم مولانا و کشمکش‌های علمی، فکری و سیاسی بین مولانا و حلقه‌ی او و اخی ائورن شیخ نصیرالدین محمود و حلقه او نیز امتداد درگیری‌های این دو حلقه فرهنگی است. (Bayram 2003: 12-13).

غیاث‌الدین کیخسرو اول، یکی از پسرانش، عزالدین کیکاووس اول را برای تعلیم و تربیت به مالاتیا و علاءالدین کیقباد اول را به توکات فرستاد. علاءالدین کیقباد اول در دوران سلطنت خود تلاش کرد تا ترکمنیزم را در آناتولی مسلط کند و افراد ترک الاصل را به مناصب عالی دولتی منصوب کند. در واقع در این دوره شیوخ و دانشمندان و روشنفکران ترکمن مورد حمایت قرار گرفتند، تشکیلات اخی در سراسر آناتولی گسترش یافت و خدمات شهری به اخی ها ارائه شد.

از سوی دیگر، غیاث‌الدین کیخسرو از نخستین سال‌های روی کار آمدن خود، نگرش سیاسی منفی نسبت به ترکمن‌ها داشت. سعدالدین کؤپک که به دلیل کمک‌هایش در به سلطنت رسیدن غیاث الدین کیخسرو، آتابک شد، سعی کرد ترکمن‌ها و اخی‌ها را از مناصب دولتی برکنار کند و افراد ایرانی‌الاصل را به مقامات عالی برساند. او بسیاری از روشنفکران ترکمن را به قتل رساند یا دستگیر کرد (Bayram 2003: 15-17).

در این میان شورش بابایی‌ها ویش آمد که جنبشی بود از ترکمن‌ها علیه سلجوقیان آناتولی به رهبری بابا الیاس و خلیف‌ اش بابا اسحاق (اوجاق، 1996، 35-51، 142). شورش بابایی راه را برای تهاجم مغول به آناتولی هموار کرد که نقطه عطف بسیار مهمی در تاریخ بود. پس از حمله مغول، مبارزات ترکمن‌ها و اخی‌ها علیه مغول ها معطوف شد و این جنبش در سراسر آناتولی گسترش یافت.

یکی از بارزترین ویژگی‌های آثار نوشته شده در این دوره، یعنی تا زمان به سلطنت رسیدن علاءالدین کیقباد اول (616/1220)، این است که بیشتر بومی هستند (Ateş 1945: 133-34) و دیگر اینکه آثار فلسفی و طبیعی نسبت به آثار دینی و عرفانی بیشتر است.

پرتونامه، که توسط شهاب الدین سهروردی به نام بؤرکی‌یاریق نوشته شده است، نیز متعلق به فلسفه است. ابوالفضل حسین هوبیش ب کتاب «اصول الملاحمه» ترجمه از عربی توسط ابراهیم بن محمد، کتاب دیگرمربوط به تعبیر خواب که به نام قلیچ ارسلان نوشته است و آثارش مربوط به نجوم است نیز از علوم غیب است. در مورد پزشکی، صحت الابدان او آثاری به نام کفایت و تطیب دارد که به نام قطب الدین ملکشاه والی سیواس یکی از پسران قیلیچ ارسلان نوشته است. او همچنین اثر دیگری به نام قانون الادب با موضوع لغت و امثال نوشت.

در دوره پس از جلوس علاءالدین کیقباد اول (616/1220)، رشد فکری و علمی در زمان سلجوقیان آناتولی به تدریج تحت تأثیر حمله مغول، ضعیف شد. از ربع اول قرن، بسیاری از صوفیان و صوفیان از حمله مغول فرار کردند و به آناتولی آمدند که آنجا را محل صلح و رفاه می دیدند و در نتیجه فعالیت های آنها در اینجا تعادل فکری در آناتولی پیشرفت به نفع تصوف را نشان داد. صوفیان بزرگی مانند شیخ صدرالدین قونوی، مولانا جلال‌الدین رومی، نجم‌الدین دایه، برهان‌الدین محقق ترمیزی نیز مورد احترام و تکریم زیادی قرار گرفتند (Uzuncharşılı 1948: 296).

سخن بسیار است و فرصت اندک. تا فرصتی دیگر بدرود!



قایناقلار:

ابن طقطقی، تاریخ فخری در آداب ملکداری و دولت های اسلامی، مترجم: محمد وحید گلپایگانی، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۰.

ابن مهنا تبریزی، لغت ابن مهنا، ترجمه: م. کریمی، انتشارات بخشایش، ۱۴۰۰.

امین ریاحی، زبان و ادبیات فارسی در قلمرو عثمانی، تهران، ۱۳۷۳.

برات زنجانی، دیوان خاقانی شروانی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۹۲.

جارالله زمخشری، مقدمه الادب، تصحیح: م. کریمی، تبریز، نشر اختر، 1395.

خواجه احمد دهانی، دیوان، تصحیح: م. کریمی، تبریز، نشر اختر، ۱۴۰۳.

خواجه نظام الملک، سیاست نامه، تصحیح: محمد قزوینی، تهران، ۱۳۴۲.

راوندی، راحه‌الصدور و آیه‌السرور، تصحیح: محمد اقبال و انضمام مجتبی مینوی، چاپ دوم، انتشارت امیرکبیر، ۱۳۶۶.

رشیدالدین فضل اله همدانی، جامع التواریخ، مترجم: بهمن کریمی، ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۲.

سیدجواد طباطبایی، خواجه نظام الملک، طرح نو، ۱۳۷۵.

سید جواد طباطبایی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه ی سیاسی در ایران، ۱۳۶۸.

سید جواد طباطبایی، مکتب تبریز و مبانی تجددخواهی، تهران، انتشارات ستوده، ۱۳۸۶.

سید جواد طباطبایی، دیباچه‌ای بر تئوری انحطاط ایران، تهران، انتشارت نگاه معاصر، ۱۳۸۶.

سیروس شمیسا، سبک شناسی شعر، انتشارات میترا، ۱۳۹۹.

سعید نفیسی، دیوان قصاید و غزلیات نظامی گنجوی، تهران، چاپ چهارم، کتابفروشی فروغی، ۱۳۱۹.

صدرالدین علی حسینی، زبده التواریخ(اخبارالانرا و الملوک سلجوقیه)، مترجم: جلیل نظری، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۳۸۲.

عاشق پاشا، غریب نامه، تصحیح: م. کریمی، تبریز، انتشارات نباتی، ۱۳۹۸.

عبدالرحمن ابن محمد ابن خلدون، تاریخ العبری، مترجم: عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳.

عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشا، تصحیح: محمد قزوینی، تهران، انتشارات زوار 1329.

عزالدین ابن اثیر، تاریخ کامل (۱۴ جلد)، مترجمان: سیدحسن روحانی و حمیدرضا آژیر، انتشارات اسازیر، ۱۳۹۱.

کلاد کائن، بویهیان، ترجمه: یعقوب آژند، انتشارات مولی، ۱۳۹۷.

گریگوریوس ابوالفرج ملاطی(ابن العبری)، مختصرالدول، مترجمان: محمدعلی تاج پور و حشمت‌اله ریاضی، انتشارات مؤسسه اطلاعات، ۱۳۶۴.

محمدبن خاوندشاه میرخواند، روضه الصفا، انتشارات اساطیر، ۱۳۸۹.

محمد بن علی بن سلیمان الراوندی، راحه الصدور و روآیه السرور، تصحیح: محمد اقبال، با حواشی مجتبی مینوی، تهران، چاپ دوم، امیرکبیر، 1364.

محمود ابن محمد آقسرایی، تاریخ سلاجقه‌، تصحیح: دکتر عثمان توران، 1943 (افست در انتشارات اساطیر).

میرخواند، میرمحمد بن سید برهان الدین، تاریخ روضه الصفا، تهران، انتشارات خیام، 1339.

مجمل التواریخ و القصص، ویرایش سیف الدین نجم آبادی، زیگفرید وبر، دوموند، نیکار هوزن، تهران، 1378.

م.کریمی، سهم ترکان آذربایجان در فرهنگ و مدنیت اسلام، امید زنجان، زنجان، 1372.

م. کریمی، شکوه اسلامی در تاریخ ادبیات آذربایجان، تبریز، نشر اختر، 1395.

م. کریمی، دیوان خواجه احمد دهانی، تبریز، نشر اختر، ۱۴۰۳.

م. کریمی، دیوان خواجه فقیه تبریزی، تبریز، نشر اختر، ۱۴۰۳.

ناصر صدوقی، تاریخ نگاری در ایران عصر سلجوقی، تهران، 1390.

ناصر صدوقی، مبانی معرفتی جریانهای فکری در ایران دوره سلجوقی، دوفصلنامه تاریخ نامه بعد از اسلام، 1390، سال دوم، شماره سوم، صص 111 – 132.

یوسف بالاساغونلو، قوتادغو بیلیک (علم سعادت)، ۲ جلد، ترجمه: م. کریمی، تبریز، نشر اختر، 1394.

یونس امره، دیوان، بکوشش دکتر حسین محمدزاده صدیق، تهران، انتشارات تکدرخت، ۱۳۹۳.

Dədə Qorqud, Bakı, 2020, No.4

İbrahim Kafesoğlu, Selçuklu Tarihi, MEB Yayınları, İstanbul, 1972.

Kafesoğlu, Selçuklu Tarihi, MEB Yayınları, İstanbul, 1972.

Şükrü Elçin, Türkiye’de Halk Edebiyatı, Türk Dünyası El Kitabı, Ankara, 1976.

İbrahim Hakkı Uzunçarşılı, Anadolu Beylikleri, Türk Tarih Kurumu Yayınları, Ankara, 1937.

Mehmet Fuad Köprülü, Anadolu’da Türk Dili Ve Edebiyatının Tekâmülüne Umumi Bir Bakış, I: XIII ve XIV. Asırlar- İTM. 1, 1938.

Mehmet Fuad Köprülü, Anadolu’da Türk Dili Ve Edebiyatının Tekâmülüne Umumi Bir Bakış, I: XIII ve XIV. Asırlar- İTM. 1, 193, s. 277-280.

Uzunçarşılı, Anadolu Beylikleri, Türk Tarih Kurumu Yayınları, Ankara, 1937.

Abdurrahman Güzel, Abdal Musa Velayetnamesi, Ankara: Türk Tarih Kurumu Yayınları, 1999.

Tongue and Literature in the Period of Anatolian Seljuk State

İbrahim Kafesoğlu, Büyük Selçuklu İmparatorluğu,Ötüken Neşriyat, 2006.
İbrahim Kafesoğlu, Selçuklu Tarihi, MEB Yayınları, İstanbul: 1972, s. 99.

Mehmet Altay Köymen, Büyük Selçuklu İmparatorluğu Tarihi, 1992.

Dədə Qorqud, Bakı, 2020, No. 4, 128-139.

Uzunçarşılı, Anadolu Beylikleri, Türk Tarih Kurumu Yayınları, Ankara: 1937, s.79.

Abdurrahman Güzel, Abdal Musa Velayetnamesi, Ankara: Türk Tarih Kurumu Yayınları, 1999, s.10.

Şükrü Elçin, Türkiye’de Halk Edebiyatı, Türk Dünyası El Kitabı, Ankara: 1976, s.522.

İbrahim Hakkı Uzunçarşılı, Anadolu Beylikleri, Türk Tarih Kurumu Yayınları, Ankara: 1937, s.76.

https://www.shiitestudies.com/article_27697.html.





[1] البته نام ینال در راحه الصدور توسط پروفسور هوتسما بدرستی تصحیح ‌گردیده و به اینال به معنی "سردار قبیله" تصحیح شده است. مارتین تئودور هوتسما – دانشمند هلندی (۱۸۵۱ – ۱۹۴۳) و از نویسندگان دانشنامه‌ی اسلام است.