این نوشته از سایت یاز-اکو گرفته شده است. اما پیش از خواندن متن، به موضوع زیر توجه کنید:

محمدعلی فروغی؛ سفیر کبیر ایران در ترکیه، در بخشی از نامه محرمانه خود به علیقلی مسعود انصاری؛ وزیر امور خارجه ایران به تاریخ دوم آذر ۱۳۰۶ می‌نویسد که دولت ترکیه فهمیده است که ما یک منطقه حائل کردنشین بین ایران و ترکیه ایجاد می‌کنیم. فروغی در ادامه بعد از کلی بحث درباره آینده روابط ایران و ترکیه و تاکید بر استفاده از کردها بر علیه ترکیه، احتمال می‌دهد که ممکن است در آینده «بلکه همان کردهایی که ما امروز اسباب کار خود می‌دانیم، آلت مقاصد آنها خواهند شد»

یازاکو:

به گزارش واحد ترجمه یازاکو، جنگ میان اسرائیل و ایران نه‌تنها توازن‌های استراتژیک منطقه‌ای را دگرگون کرده، بلکه جایگاه بازیگران خرد را در سطح گفتمانی نیز بازتعریف نموده است. به‌ویژه «حزب زندگی آزاد کردستان» (پژاک) که وابسته به پ.ک.ک است و در ایران فعالیت می‌کند، بحران میان اسرائیل و ایران را فرصتی برای ارتقای جنبش «زن، زندگی، آزادی» به مرحله‌ای جدید تلقی کرده است. در این تحلیل، با استناد به دو گزارش خبری منتشرشده در وب‌سایت «روداو» (Rudaw) در جریان تنش‌های اخیر اسرائیل و ایران، گفتمان مقاومتِ متمرکز بر حقوق زنان و دعوت‌های پژاک برای «ایرانی دموکراتیک» با روش تحلیل گفتمان انتقادی بررسی خواهد شد. این مطالعه همچنین اظهارات مذکور را در چارچوب ناهمخوانی‌های احتمالی بین گفتار و عمل ارزیابی می‌کند.

هنگامی که به بیانیه‌های پژاک در وب‌سایت «روداو» طی جنگ اسرائیل و ایران نگاه می‌کنیم، مشاهده می‌شود که این گروه از استراتژی گفتمانی مبتنی بر حقوق بشر، به‌ویژه حقوق زنان و کودکان، برای کسب مشروعیت استفاده می‌کند. اگرچه این گفتمان‌ها ظاهراً حامی دموکراسی‌سازی و جنبش‌های آزادی‌بخش به‌نظر می‌رسند، اما با توجه به ارتباط پژاک با پ.ک.ک و سوابق عملی آن، تناقض‌های جدّی در آن آشکار است.

خبر ۱) فراخوان پژاک برای ارتقای اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» به مرحله‌ جدید

خبر ۲) پژاک بیانیه‌ای درباره جنگ ایران و اسرائیل صادر کرد

در دو گزارش منتشر شده در پایگاه خبری «روداو»، پژاک با اشاره به آسیب‌پذیری گروه‌های غیرنظامی به ویژه «زنان و کودکان» در جنگ‌ها، دولتهای ایران و اسرائیل را به عنوان مسئولان اصلی این آسیب‌ها معرفی می‌کند. این گروه با تمرکز بر اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» پس از کشته شدن مهسا امینی در سال ۲۰۲۲، تلاش دارد خود را به عنوان مدافع حقوق زنان در ایران نمایش دهد. اگرچه پژاک در بیانیه‌های خود بر «حقوق زنان» و «دموکراسی» تأکید می‌کند، اما این گفتمان با پیشینه سازمان مادر (پ.ک.ک.) در نقض حقوق بشر (از جمله استفاده از کودکان در درگیری‌های مسلحانه) در تناقض آشکار است. این تناقض‌ها اعتبار ادّعاهای پژاک را زیر سؤال می‌برد.

«ما از تمامی نیروها، احزاب و سازمان‌های جامعه مدنی، به ویژه زنان ایرانی، دعوت می‌کنیم تا مرحله جدیدی از انقلاب«زن، زندگی، آزادی» را آغاز کنند. حزب زندگی آزاد کردستان(پژاک) اعلام می‌کند که آماده کمک به پیشبرد این انقلاب است»(خبر ۱).

در متن این خبر پژاک با اشاره به کشته شدن مهسا امینی توسط گشت ارشاد در سال ۲۰۲۲، سعی دارد خود را به عنوان«نماینده جنبش زنان ایران» معرفی کند.

در خبر دیگری پژاک بار دیگر این گفتمان را تکرار میکند:

«ما از تمامی نیروها، احزاب و سازمان‌های مدنی می‌خواهیم که تحت رهبری زنان ایرانی، همکاری خود را برای آغاز فاز جدیدی از انقلاب «زن، زندگی، آزادی» آغاز کنند و ما آمادگی خود را برای این اقدام اعلام می‌کنیم» (خبر ۲)

پژاک تلاش دارد با این بیانیه‌ها خود را به عنوان «پیشگام دموکراسی‌خواهی» در ایران که به وسیله زنان تحقق خواهد یافت، معرفی کند.

در تحلیل محتوایی این دو بیانیه، محور مشترک متمرکز بر «قربانی شدن غیرنظامیان به‌ویژه زنان و کودکان» در جنگ ایران و اسرائیل، مشاهده میشود.

«حاکمان جمهوری اسلامی هزینه جنگ‌طلبی را به مردم تحمیل می‌کنند. کشته شدن غیرنظامیان (به ویژه زنان و کودکان) در ایران و اسرائیل نشان می‌دهد که دولتها به زندگی مردم اهمیتی نمی‌دهند» (خبر ۲).

در بیانیه دوم این گفتمان با مخالفت با جنگ از نقطه نظر انسان‌دوستانه، پژاک را به عنوان مدافع «ضدجنگ» و حامی حقوق زنان معرفی می‌کند. ولی تناقض مستتر در این دو بیانیه این چنین مشاهده میشود: این گروه به عنوان شاخه‌ای از پ.ک.ک. متهم به استفاده نظام‌مند از کودکان و زنان به عنوان جنگجو، سوءاستفاده جنسی از زنان عضو در ساختار این گروه و به کارگیری آنها با اعمال زور و حملات انتحاری مورد اتهام قرار گرفته است. از این رو گفتمانی که بر مبنای حقوق زنان در این بیانیه‌ها تعقیب میشود، با اعمال این گروهک زیر سئوال می‌باشد.

پژاک در وبسایت خبری «روادا» ایران را به تعقیب سیاستهای جنگ طلبانه و اعمال فشار و خفقان داخلی متهم نموده مورد انتقاد قرار می‌دهد و به عنوان آلترانیوی برای این رژیم «جمهوری دموکراتیک ایران» به عنوان آلترناتیو را پیشنهاد می‌کند.

«پژاک معتقد است با هجوم اسراییل به تأسیسات هسته ای ایران و ترور بسیاری از فرماندهان رده بالای نظامی زمان گذار به جمهوری دموکراتیک ایران فرارسیده است» (خبر ۱).

«خلقها و جوامع ایران، بین جنگ و زندگی تحت سیطره‌ی رژیم دیکتاتوری مجبور به انتخاب نیستند» (خبر ۲).

سایت «روداو» با گفتمان فوق الذکر با انتقاد از رژیم ایران در تلاش است تا پژاک را آلترناتیو دموکراتیک و آزادیخواه برای این رژیم معرفی کند. ولی در این خصوص دچار تناقض می‌باشد: گروهکهای تروریستی همچون پ.ک.ک. و شاخه‌ی ایرانی آن پژاک ساختارهایی مسلحانه، سلسله مراتبی و غیردموکراتیک هستند که هیچ سنخیتی با ارزشهای بنیادین دموکراتیک همچون آزادی بیان، حقوق و آزادیهای فردی و دموکراسی متکثر ندارند.

اگر چه پژاک مدّعی دفاع از گفتمان حقوق زنان می‌باشد، عملکرد این گروهک در تناقض با این ادّعاست. در درون تشکیلات پژاک و پ.ک.ک. زنان بسیاری وجود دارند که شاهد ربوده شدن زنان به کوهها، کودک سربازی، استفاده از کودکان و زنان در عملیات تروریستی انتحاری، تجاوز و تعرض جنسی، تهدید و مجازات در صورت جدایی وجود دارند. از این نظر فراخوان «تداوم و توسعه‌ی جنبش زن، زندگی، آزادی با این انقلاب» از آنجا که از طرف گروهی صورت می گیرد که از زنان در ساختار و تشکیلات خود استفادهی ابزاری در عملیات نظامی میکند، قابل باور و اعتماد نیست.

پژاک به عنوان شاخه‌ای از گروه تروریستی پ.ک.ک. با چینش کلمات «زن، کودکان، صلح و آزادی» در گفتمان خود در پی کسب مشروعیت می‌باشد. ولی استفاده‌ی ابزاری از این کلمات از طرف یک گروهک تروریستی، از آنجا که با واقعیت ایدئولوژیک و عملی این گروهک تطابقی ندارد، تبلیغاتی است و هیچ کارکردی ندارد.

در نتیجه، پژاک در بیانیه های وبسایت «روداو» از گفتمان «زن، زندگی، آزادی» فقط برای کسب مشروعیت سیاسی از آن استفاده‌ی ابزاری میکند. اگرچه پژاک خود را مدافع حقوق زنان معرفی میکند، به علت تناقض گفتمانی و عملی قابل اعتماد و صمیمی نیست. حتی اگر سیاست های جمهوری اسلامی ایران در قبال حقوق زنان قابل دفاع نباشد، ولی زمانی که گروه آلترناتیو در انتقاد از این عملکرد به جای دفاع از آزادی و حقوق زنان، استثمار از آنان را محور سیاستهای خود قرار میدهد، جلوه‌ی دیگری ارائه می‌کند. گفتمان دموکراسی فقط به گفتمان ضدجنگ محدود نیست، دفاع مؤثر از حقوق زنان، عدم استفاده‌ی ابزاری از کودکان در عملیات نظامی و به رسمیت شناختن حقوق بشر مفهوم پیدا میکند. در این چارچوب بیانیه های پژاک در سایت «روداو» در عین حال که تلاشی در راستای کسب مشروعیت است، گفتمانی است که با عملکرد رایج این تشکل تروریستی همخوانی ندارد.

بر گرفته از سایت مرکز پژوهشهای سیاست خارجی ترکیه(TUDAM)

(گفتار تا عمل پژاک در جنگ ۱۲ روزه اسرائیل-ایران)

سالهاست که گروههای کرد پی برده بودند که با جنگهای چریکی امکان تحقق اهداف خود برای برقراری فدرالیسم در ایران و کسب خودمختاری برای کردستان در راستای گذار از فدرالیسم به کنفدراسیون کرد را ندارند. گروههای کرد ایرانی در ابتدای انقلاب تلاش نمودند تا از خلاء قدرت به وجود آمده برای ایجاد قدرت محلّی در کردستان ایران استفاده کنند. در این راه بعد از مدّتی با برخی از گروههای رادیکال چپ از جمله فداییان خلق (اقلیت)، پیکار، کار و حزب کمونیست ایران همکاری نمودند و آنگاه که با شکست مواجه شدند، ضمن همکاری با رژیم صدام حسین در قالب «شورای ملّی مقاومت» به همراه منافقین و برخی از گروههای نه چندان مؤثر در جبهه ضدجمهوری اسلامی قرار گرفتند.

ولی از همان آغاز مشخص بود که با توجه به اختلافات ایدئولوژیک و سیاسی عمیق بین اعضای آن این شورای به اصطلاح ملّی مقاومت ره به جایی نخواهد برد. لذا بعد از مدّتی این شورا از هم پاشید و «حزب دموکرات کردستان ایران» به رهبری عبدالرحمان قاسملو از آن جدا گشت. گروهک کومله نیز ابتدا با حزب کمونیست ایران ائتلاف نمود و بعد از شکست به اروپا پناه برد. در این میان بین دو گروه کرد مذکور ستیزهایی در گرفت که بعد از پا در میانی جلال طالبانی به پایان رسید. بعدها گروه کومله به چندین شاخه منشعب شد و در قالب حزب کمونیست ایران و حزب کمونیست کارگری ایران فعالیت آغاز نمود.

بعد از پایان جنگ دولت برای ترمیم شکافهای ایجاد شده و جلوگیری از گرایش مردم سنی مذهب کرد به طریقتهای رادیکالی همچون وهابیت سیاست مماشات نسبی در کردستان در پیش گرفت. رییس جمهور و نخست وزیر وقت به کردستان سفر نمودند و با شیوخ مذهبی کرد از جمله طریقت نقشبندیه و قادریه دیدار نمودند. در چنین فضایی «حزب دموکرات کردستان ایران» احساس نمود که می‌تواند با دولت به راه‌حلی در خصوص مسئله کردستان دست یابد. از این رو همزمان با روی کار آمدن آقای هاشمی رفسنجانی وارد گفتگو شد. این گفتگوها با ترور قاسملو به بن بست کشیده شد و بار دیگر گروههای کرد به رویکرد مخالف پیوستند و گاه در قالب «کنگره ملل ایران فدرال» برای همگرایی گروههای قومی تلاش نمودند و در آخرین چرخش نیز همزمان با وقایع «زن، زندگی، آزادی» عبدالله مهتدی رهبر حزب کومله با طرفداران سلطنت‌طلبی دست به ائتلاف زد. در واقع، این گروهها با استفاده از تجربه عراق و سوریه، استراتژی خود را بر استفاده از خلاء قدرت برای ایجاد اقلیمهای خودمختاری و در صورت بروز فضای مناسب ایجاد کنفدراسیونی از این اقلیمها تدوین کرده بودند. رویکرد این گروهها در مناطق کردنشین مبتنی بر «مشارکت در سیاست محلّی و بایکوت سیاست در سطح کلان» برای برقراری انسجام کامل مردمی و استفاده از خلاءهای محتمل در قدرت بر اثر حمله خارجی و یا مناقشه داخلی می‌باشد. با توجه به این رویکرد این گروهها در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» تلاش نمودند تا نقش محوری را در پیش بگیرند. مواجهه این گروهها به حمله اسراییل به ایران نیز از این رویکرد پیروی می‌کرد. این گروهها امید داشتند با حمله اسراییل و مداخله محتمل امریکا خلاء قدرتی به وجود خواهد آمد و این گروهها با فراخوانی مردم به خیابانها خواهند توانست در خلاء قدرت به وجود آمده همچون سناریوی عراق و سوریه عمل نمایند. در این راستا اگرچه در روزهای اوّلیه حمله اسراییل گروههای کرد به فراخوان دست زدند و حتی به تقسیمبندی مناطق غرب کشور بین خود برای مداخله نظامی دست زدند، ولی از روز ششم جنگ محرز بود که با وجود ترور برخی از فرماندهان نظامی و ضربات وارده بر سامانه دفاعی کشور این جنگ آنگونه که این گروهها انتظار داشتند، منجر به بروز خلاء قدرت نخواهد شد و چندان هم طول نخواهد کشید.

از جمله کسانی که به همراه رهبران گروههای کرد برای بسیج به اصطلاح مردمی کرد در ایران فراخوان دادند، نام عباس ولی به علّت سوابق تحصیلاتی و آشنایی با جنبشهای کرد منطقه برجسته‌تر و تا حدود زیادی نیز غیرقابل انتظار بود. هر چند وی خوانشی متفاوت از گروههای کرد دارد و معتقد نیست که قضیه ایران همچون عراق و سوریه پیش رود. با این حال برای آماده باشی گروهکهای کرد در ایران تأکید دارد. عباس ولی (متولد ۱۳۲۸ در مهاباد) یکی از نظریه‌پردازان کرد در ایران با کتاب «فئودالیسم ایرانی» شناخته شده است. وی که تا سالها به عنوان معاون دانشگاه اربیل در اقلیم کرد شمال عراق فعالیت می‌کرد، هم اکنون در دانشگاه بوغازایچی استانبول در رشته علوم سیاسی مشغول تدریس می‌باشد.

عباس ولی در مصاحبه با سرکان دمیرل از خبرگزاری ANF در روز شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴ با تحلیل اهداف و مفروض قرار دادن تداوم این حملات خواهان ایجاد جبهه مشترک کردی در ایران گردید. به نظر وی، آمریکا و اسرائیل به دنبال نظم جدیدی تحت هژمونی خود هستند و نظام برآمده از انقلاب ایران را برنمی‌تابند.

به نظر وی تحولات میدانی به مرحله جدیدی وارد شده است. جنگ سایه‌ای طولانی‌مدّت اسرائیل و ایران اکنون به رویارویی مستقیم هوایی تبدیل شده است. به نظر وی، تحولات اخیر در تنش‌های ایران و اسرائیل، به ویژه پس از حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس به اسرائیل، اکنون به مرحله جدیدی وارد شده است. اسرائیل که پیش از این به تضعیف نیروهای نیابتی ایران در منطقه می‌پرداخت، اکنون مستقیماً خاک ایران را هدف گرفته است. این تحول به این معناست که این جنگ بخشی از نظم جدید خاورمیانه‌ای تحت هژمونی آمریکا است. فرآیند استقرار این هژمونی از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شده است و ایران آخرین حلقه در زنجیره استقرار این هژمونی است. حملات اخیر اسرائیل به خاک ایران، به ویژه علیه تأسیسات هسته‌ای و فرماندهان ارشد نظامی، نشان‌دهنده خروج این درگیری از چارچوب جنگ‌های نیابتی معمول است. این تحولات نشان‌دهنده گذار از جنگ‌های نیابتی به رویارویی مستقیم در چارچوب نظم جدید منطقه‌ای تحت رهبری آمریکاست. ایستادگی ایران در برابر فشارها و حملات موشکی مستقیم به اسرائیل، حاکی از تشدید بیشتر درگیری‌هاست.

به نظر عباس ولی، اسرائیل در این عملیات دارای نقش دوگانه‌ای است. از یک طرف اسرائیل در پی پیشبرد منافع خود است که با منافع و حضور ایران در منطقه در تضاد است. از طرف دیگر اسرائیل به عنوان عامل آمریکا در منطقه عمل می‌کند و به اصطلاح دارای نقش نیابتی است. در این جنگ، هر دو نقش اسرائیل ادغام شده‌اند. از این رو، اسرائیل هم به عنوان یک قدرت نظامی مستقل عمل می‌کند. همزمان به عنوان بازوی نظامی آمریکا در منطقه می‌جنگد. این درگیری صرفاً یک نبرد نظامی بین دو کشور نیست، بلکه بازتابی است از رقابت قدرت‌های منطقه‌ای، تقابل ایدئولوژیک و بحران‌های ساختاری حکومت‌هاست.

عملیات آمریکا و اسرائیل علیه ایران دو هدف اصلی دارد: اوّل وارد کردن ضربه‌ای سنگین به ایران برای وادار کردن آن به پذیرش «خواسته‌های نهایی» آمریکا. این خواسته‌ها شامل توقف کامل فعالیت‌های غنی‌سازی اورانیوم ایران، پایان دادن به برنامه توسعه موشکی، قطع حمایت از نیروهای نیابتی در منطقه و توقف استقرار مجدّد آن‌ها. عباس ولی معتقد است که در صورت پذیرش این شرایط، ایران به بازیگری تضعیف‌شده و همسو با خط مشی آمریکا به بخشی از هژمونی آمریکا تبدیل می‌شود.

به نظر عباس ولی، در صورت رد این درخواست از طرف ایران، هدف دوّم، یعنی تغییر رژیم در دستور کار قرار خواهد گرفت. به گفته عباس ولی، این تغییر لزوماً از طریق مداخله خارجی (مانند آنچه در عراق، سوریه یا افغانستان رخ داد) صورت نخواهد گرفت، بلکه به احتمال زیاد از طریق یک کودتای داخلی مهندسی‌شده محقق می‌شود. در این سناریو، رهبر ایران (آیت‌الله خامنه‌ای) از قدرت برکنار شده و دولتی نزدیک به خط مشی آمریکا و اسرائیل جایگزین خواهد شد. وی تأکید می‌کند که این دو هدف از ابتدای جنگ به وضوح تعیین شده‌اند، اما با گذشت نه روز، تحولات میدانی در حال تغییر معادلات است.

عباس ولی معتقد است که در صورت وقوع این شق، یعنی تغییر رژیم در ایران، کردها ممکن است از این وضعیت بهره‌مند شوند، اما هشدار می‌دهد که اگر این تغییر از درون نظام (کودتای داخلی) رخ دهد، پیامدهای آن برای کردها نامشخص خواهد بود. عباس ولی با اشاره به پیامدهای این بحران برای کردهای ایران خاطرنشان کرد که موقعیت کردها در معادلات جدید نیازمند بازتعریف است. تنها راه حفظ دستاوردها، تشکیل جبهه‌ای متحد با محوریت برنامه‌ای دموکراتیک است. ایجاد ساختار نظامی یکپارچه ضامن امنیت جامعه کرد در سناریوهای احتمالی خواهد بود. به گفته او، مهم‌ترین مسئله در حال حاضر، برقراری وحدت میان کردها است. وی تأکید می‌کند که کردها باید حول یک برنامه حداقلی متحد شوند تا بتوانند در برابر تحولات آینده نقش مؤثری ایفاء کنند. آنها باید با گفتمان مشترک دموکراتیک، یک جبهه متحد تشکیل دهند. عباس ولی با اشاره به اینکه این برنامه‌ی حداقلی ، هدفی متحد برای تشکیل حکومتی یکپارچه در کردستان را دنبال کند، تأکید میکند: «احزاب کرد باید اختلافات داخلی را کنار گذاشته و بر اساس یک برنامه‌ی دموکراتیک حداقلی، با گفتمان سیاسی و فرهنگی مشترک، جبهه‌ای متحد تشکیل دهند. این گفتمان دموکراتیک نباید قوم‌محور باشد، بلکه باید فراتر از مرزهای قومیتی حرکت کند و کاملاً متعهد به اصول دموکراسی مردمی باشد».

وی همچنین با توجه به تحولات اخیر خاطرنشان می‌کند: «احزاب سیاسی کرد باید توان نظامی خود را حفظ و تقویت کنند. اتحاد حول یک برنامه‌ی انسانی، توسعه‌ی یک گفتمان مشترک مردمی و دموکراتیک، و ایجاد یک فرماندهی نظامی یکپارچه ضروری است».

عباس ولی بر این نکته پافشاری می‌کند که این ساختار باید ظرفیت لازم برای به دست گرفتن حکومت در صورت فروپاشی داشته باشد. حتّی در صورت بقای سیستم تنها تغییرات داخلی رخ دهد، چنین فرماندهی‌ای می‌تواند نقشی حیاتی ایفا کند.

عباس ولی تأکید می‌کند که با گذشت زمان، معادلات میدانی در حال تغییر است و ممکن است سناریوهای فوق الذکر دچار تحول شوند. این درگیری ذاتاً ظرفیت تغییر در کوتاه‌مدت را ندارد. چند روز از وقوع این جنگ می‌گذرد و ایران علیرغم ضربات سنگین هنوز دارای توان واکنش‌دهی است. واکنش تهاجمی غیرمنتظره ایران علیرغم ضربات سنگین اوّلیه (از جمله از دست دادن بخشی از فرماندهان نظامی) و جنگ موشکی اثرگذار عواملی هستند که موجبات تغییر در این سناریوها می‌شوند. ایران نه تنها تسلیم نشده، بلکه موضع سرسختانه و تهاجمی به خود گرفته است. این جنگ دیگر یک نبرد یک‌طرفه نیست. مقاومت ایران و تبدیل آن به جنگ فرسایشی دوطرفه، احتمال دستیابی به «پیروزی سریع» را که اسرائیل و آمریکا برنامه‌ریزی کرده بودند، به شدّت کاهش داده است. اکنون ادامه جنگ بیشتر تابعی از ملاحظات داخلی نتانیاهو شده تا محاسبات استراتژیک واقع‌بینانه. به نظر وی، اسراییل با محدودیت‌های راهبردی مواجه است که ادامه جنگ را مشکل می‌سازد. از نظر زمانی جنگ نمی‌تواند بیش از ۲-۳ ماه ادامه یابد (هزینه‌های اقتصادی/ انسانی غیرقابل تحمل) و از نظر عمق استراتژیک به علّت وسعت اندک جغرافیایی امکان ادامه جنگ طولانی برای اسراییل بدون کمک نظامی امریکا وجود ندارد. از این رو، معادله کنونی بیشتر به «بن‌بست کنترل‌شده» شباهت دارد تا یک پیروزی قاطع برای هر طرف. آمریکا و اسرائیل به دنبال ایران ضعیف اما قابل کنترل هستند، نه یک فروپاشی کامل که منجر به هرج و مرج یا انقلابی غیرقابل پیش‌بینی شود. حتّی در صورت تسلیم ایران، مخالفان بهره‌ای از این تغییر نخواهند برد، چون ساختارهای سرکوب دست‌نخورده باقی می‌مانند.

به نظر وی، سناریوی برنامه‌ریزی شده اسراییل و امریکا به بن بست رسیده است. آنها با شروع حملات، انتظار آغاز قیام خودجوش مردمی علیه رژیم داشتند. در این میان انتظار بیشتری از گروهها و مردم کرد داشتند. ولی واقعیتهای میدانی خلاف این را نشان میداد. کردها و بلوچها با وجود تمایل به تغییر با تجربه جنبش «زن، زندگی، آزادی» دریافته بودند که بدون همراهی مرکز هرگونه اقدامی منجر به اشتباه جبران ناپذیری خواهد شد. از این رو، به غیر از بیانات نسنجیده رهبران گروهکهای کرد، مردم نشان دادند که با وجود تمایل به تغییر رویه ها در قبال خود نمی‌خواهند پیشقراول هر حرکتی بر علیه نظام به خصوص به هنگامه جنگ با کشور دیگر شوند.

با توجه به آنچه که گفته شد، عباس ولی با توجه به دو سناریوی توافق و تغییر، فرصتها و چالشهای کردها را این چنین بیان می‌دارد. به نظر وی، در صورت تغییر سیسم کردها می‌توانند با تشکیل دولت خودمختاری در مناطق کردنشین ایران (به قول وی روژآوات یا کردستان شرقی) به مهمترین بهره بردار این تغییر تبدیل شوند. در این صورت می‌توانند مدلی همچون اقلیم شمال عراق در دوره پس از سقوط صدام را به وجود آورند.

ولی در صورت تغییر داخلی (کودتای نرم) بازنده اصلی خواهند بود. او هشدار می‌دهد که در صورت توافق رژیم ایران با آمریکا و اسرائیل یا پذیرش خواسته‌های آن‌ها، اوّلین اقدام رژیم سرکوب مخالفان داخلی به بهانه «وحدت ملّی» خواهد بود: «این رژیم برای بازسازی حاکمیت خود به سرکوبی مردم خواهد پرداخت و از روش‌هایی مانند سرکوب، بازداشت و اعدام استفاده خواهد نمود. بنابراین، احزاب کرد باید نیروی نظامی مجهز، آموزش‌دیده و آماده داشته باشند. این مسئله حیاتی است».

وی بر ثبت و افشای جنایات از همین امروز و تشکیل شبکه‌های امنیتی زیرزمینی در این مرحله تأکید دارد.

با این حال وی معتقد است که میتوان این چالشها را به فرصت تبدیل نمود. راهبرد پیشنهادی عباس ولی برای کردها لزوم هوشیاری راهبردی برای جلوگیری از انزوای سیاسی است. وی در این خصوص بر آمادگی برای بدترین سناریو تأکید دارد. در این چارچوب الویت مطلق ضرورت برقراری وحدت کردی، عبور از اختلافات حزبی، اتحاد حول یک برنامه حداقلی، تمرکز بر حقوق دموکراتیک به جای ایدئولوژیهای متضاد، ایجاد رسانه مشترک برای ارتباط با جامعه جهانی و ایرانیانسرمایه گذاری روی قدرت متحد نظامی و هوشمندی در مدیریت تحولات منطقه ای است. در این مدل برنامه سیاسی غیرایدئولوژیک، مبتنی بر خودمختاری دموکراتیک، ساختار رسانه‌ ای یکپارچه، چندزبانه و با تمرکز بر حقوق بشر و دیپلماسی میباشد. وی از نقش نیروهای نظامی متحد غافل نیست. به نظر وی، این نیروها ضامن امنیت کردها در سناریوی هرج و مرج و اهرم فشار برای مذاکره در صورت تغییرات تدریجی خواهند بود. لذا تشکیل ساختاری برای تشکیل فرماندهی مشترک از تمام احزاب کردی و آموزش نیروهای حرفه‌ای با توانایی عملیات دفاعی لازم و ضروری است.

نهایتاً وی تأکید دارد که تجربه اعتراضات ۱۴۰۱ نشان داد که بدون سازماندهی پیش‌دستانه، حتّی خودجوش‌ترین جنبش‌ها نیز محکوم به شکست هستند. زمان عمل همین حالاست.

***

پژاک به دنبال فرصتی است

یازاکو - در واکنش به برگزاری رفراندوم استقلال کردستان عراق در اکتبر اخیر، اقلیت کرد ایران در شهرهای عمدتاً کردنشین ایران از جمله بانه، مهاباد و سنندج اقدام به برگزاری جشن و سرور عمومی نمودند. دولت ایران از بیم تشدید این وضعیت تلاش نمود تا از رویارویی مستقیم با تظاهر احساسات پان­کردیستی خودداری نماید. با این حال در یک نمایش نادر از وحدت حسن روحانی و تندروها، ایران از اقدامات نظامی و دیپلماتیک عراق در مقابل کردستان عراق حمایت کرد.

به گزارش یازاکو، در واکنش به برگزاری رفراندوم استقلال کردستان عراق در اکتبر اخیر، اقلیت کرد ایران در شهرهای عمدتاً کردنشین ایران از جمله بانه، مهاباد و سنندج اقدام به برگزاری جشن و سرور عمومی نمودند. دولت ایران از بیم تشدید این وضعیت تلاش نمود تا از رویارویی مستقیم با تظاهر احساسات پان­کردیستی خودداری نماید. با این حال در یک نمایش نادر از وحدت حسن روحانی و تندروها، ایران از اقدامات نظامی و دیپلماتیک عراق در مقابل کردستان عراق حمایت کرد. در نتیجه این حمایت ارتش عراق و شبه­نظامیان شیعه مورد حمایت ایران به سرعت اراضی اشغالی کردهای عراق بعد از سال ۲۰۰۳ را باز پس گرفتند. رهبران کرد عراق متعاقباً محدودیت­های قابل توجه و تحقیرآمیز خودمختاری را پذیرا شدند و این برخورد ضربه شدیدی بر احساسات جدایی­طلبانه کردها در منطقه و از جمله کردهای ایران وارد کرد. این اقدامات تهران، روحیه­ی کردهای ایران را تخریب نمود و تظاهرات حمایت از کردها در ایران فروکش کرد.

تحوّلات ایران در ژانویه متعاقب نارضایتی­های اقتصادی مناطق فارس­نشین تظاهرات کردها در استان­های کردنشین نیز گسترش یافت بازتابی از نگرانی پایدار تهران از کردهای خودمختاری­طلب ایران می­باشد. ملّی­گرایی کردی در ایران در دهه­های اخیر در قیاس با عراق، سوریه و ترکیه رو به افول گذاشته است. این پدیده قسماً ناشی از عوامل دموگرافیکی است. کردها بخش کمی از جمعیت این کشور را تشکیل می­دهد و این عامل احتمال شورش موفق آنها را کاهش می­دهد.

به هر صورت شواهد نشان می­دهد که علیرغم موفقیت تهران در پایان دادن به احساسات جدایی­طلبانه کردی، جامعه کرد ایران در سال­های آتی بیشتر فعال خواهد شد. عوامل شتاب دهنده بالقوه کلیدی این وضعیت خیزش احساسات ملّی کردی در منطقه، مخصوصاً موفقیت بالای یگان­های مدافع خلق (YPG) در ایجاد یک ناحیه خودگردان در شمال سوریه می­باشد. تحولات گسترده­تر از جمله افزایش فعالیت رسانه­های اجتماعی- در کردستان ایران افزایش رسانه­های اجتماعی به فعالین اجازه می­هد تا فراتر از مرزهای ملّی و تلاش دولت برای کنترل جریان اطلاعات را پشت سر بگذارند- یک هویت فراملّی کردی را تجربه کنند. در این زمینه، تجربه اخیر بزرگ­ترین گروه نظامی کرد در ایران، حزب حیات آزاد (پژاک) نیازمند بررسی معلومات مفصل­تری است.

ساختار

پژاک در اواسط دهه نود به صورت یک جنبش دانشجویی مستقل در ایران تأسیس گردید. این گروه امروزه زیرمجموعه «کنگره خلق کردستان» (کنگره- گل) می­باشد. «حزب کارگران کردستان» (پ.ک.ک.) متعلّق به کردهای ترکیه در کنگره -گل به عنوان یک گروه والادست جنبش­های کرد در منطقه در عمل تسلّط دارد. پژاک همچون پ.ک.ک. به ایدئولوژی مارکسیستی عبدالله اوجالان پای­بند می­باشد.

به علاوه، برنامه اصلی این گروه فراخوان برای «خودگردانی دموکراتیک» می­باشد که از اصول اوجالان مبنی بر کنفدراسیون دموکراتیک مشخصاً از یک شکلی از خودگردانی قومی- مشتق شده است. این حزب همچنین تأکید شدیدی بر موضوعاتی همچون حقوق فرهنگی، محیط زیست و برابری جنسیتی دارد و دارای رهبران زن است؛ این موارد به همتایان سوریشان، حزب اتحاد دموکراتیک (PYD)، در سال­های اخیر برای کسب مشروعیت بین المللی کمک کرده است.

امروزه، پژاک به عنوان بازوی پ.ک.ک. در ایران عمل می­کند، هر چند که بخشی از نیروهای این حزب از کردهای غیرایرانی است و نیروهای ایرانی بین پ.ک.ک. و یگان­های مدافع خلق (YPG) در حال نقل و انتقال می­باشند. همچون دیگر گروه­های منسوب به پ.ک.ک.، پژاک نیز اسماً به دو بازوی نظامی (نیروهای دفاعی کردستان شرقی- YRK) و بازوی سیاسی (جامعه آزاد و دموکراتیک کردستان شرقی- KODAR) تقسیم شده است. این گروه دارای یک یا دو هزار ستیزه­جو است که عمدتاً در سوریه و عراق مستقر شده­اند. به عنوان شاخه­ای از پ.ک.ک.، این گروه مدّعی همکاری با همه شهروندان ایران است، ولی در عمل اعضاء آن محدود به کردها می­باشد.

بازوی نظامی

بازوی نظامی پژاک در بلندی­های قندیل در اردوگاه­های پ.ک.ک. شکل گرفت. بازوی نظامی پژاک یک کمپین ستیزه­جویانه محدودی را در ایران در بین سال­های ۲۰۰۰ و۲۰۱۱ به راه انداخت. ده­ها نفر از نیروهای امنیتی ایران عمدتاً در عملیات­های تعقیب و گریز اطراف شهرهای ارومیه و مریوان و همچنین کوهستان­های هم­مرز با کردستان عراق کشته شدند. از آنجا که این عملیات نتایج چندانی برای این گروه نداشت، پژاک در سال ۲۰۱۱ اعلان آتش­بس نمود. به طرز شگفت­انگیزی این حادثه مدّت کوتاهی قبل از بهار عربی رخ داد و در نتیجه بهار عربی و به خصوص فروپاشی دولت سوریه فرصت جدیدی برای پ.ک.ک. و گروه­های اقمار آن ایجاد گردید.

با شروع جنگ داخلی سوریه پ.ک.ک. و پژاک ستیزه­جویان خود را به سوریه ارسال کردند. این وضعیت بعد از سال ۲۰۱۴ که نواحی تحت اشغال یگان­های مدافع خلق (YPG) تحت فشار ارتش آزاد سوریه مورد حمایت ترکیه و نیروهای دولت اسلامی داعش قرار گرفت، به ویژه در جریان محاصره کوبانی، شدّت بیشتری یافت. بیانیه­های منتشره شده از طرف یگان­های مدافع خلق (YPG) حاکی از مرگ یک ستیزه­جوی کرد ایرانی به نام رامین چلیک در شهر ربیعه در مرز عراق و سوریه در آوریل ۲۰۱۵ و متعاقب آن مرگ ستیزه­جوی زنی به نام لیلا ایرانپور از شهر مریوان در کوبانی در ژوئن ۲۰۱۵ می­باشد.

با وجود افزایش مداخلات پژاک در سوریه، این گروه در سال ۲۰۱۵ آتش­بس خود با ایران را شکست و به ساماندهی اعتراضات بر علیه کشته شدن یک زن ستیزه­جوی کرد به دست نیروهای امنیتی ایران در مهاباد در می همان سال تلاش نمود. این حادثه منجر به حمله گروه به نیروهای نظامی ایران و تشدید خشونت بین پژاک و دولت ایران گردید. در حمله نیروهای پژاک در آگوست ۲۰۱۵ در مریوان بیست نفر از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کشته شدند. دولت ایران به این حملات با اعدام فعالین زندانی کرد و از جمله یک زندانی برجسته به نام بهروز آلخانی واکنش نشان داد.

افزایش این فعالیت­ها منجر به شکاف­های جدیدی بین پژاک و رقبای کرد ایرانی این گروه و از جمله کومله گردید که در سپتامبر ۲۰۱۵ نسبت به نظامی شدن هر چه بیشتر مناطق کردنشین هشدار می­دادند. این شکایات اعتبار نظامی پژاک را برجسته­تر ساخت که به واسطه ارتباط با پ.ک.ک. و یگان­های مدافع خلق (YPG) افزایش یافته بود. بعد از این پژاک به حملات خود ادامه داد. برای مثال در یکی از این حملات در نوامبر اخیر یکی از مقامات دولتی استان آذربایجان غربی گزارش داد که ستیزه­جویان پژاک هشت نفر از مرزبانان را در چالدران نزدیک مرز ترکیه کشته­اند. این گروه به دنبال بهره­برداری از خشم کردها در قبال مداخله ایران در مسئله کردهای عراق بود. همچنین این گروه در پی استفاده از واکنش ضعیف دولت به زلزله­ی اخیر مناطق کردنشین ایران بود که به گفته فرمانده پژاک زیلان وجین نشانه­ای از عدم پای­بندی ایران به «وظایف انسانی» است.

بازوی سیاسی

با وجود مشی شورش­گرانه پژاک، بازوی سیاسی آن، کودار که در اروپا و عراق پایه­گذاری شد- در قبال تهران مشی پراگماتیک و عمل­گرایانه­ای تعقیب می­کند. برای مثال، در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۷ کودار خواستار بایکوت این انتخابات و ردّ هر دو جناح محافظه­کار و اصلاح­طلب گردید. با این وجود، این گروه با شرکت کردها در انتخابات شوراهای شهر و روستای مناطق کردنشین مخالفتی ننمود که در دوره قبل مشارکت پایین کردها منجر به پیروزی فارس­ها در این انتخابات و اجرای منویات دولت مرکزی در این مناطق شده بود. بنابراین این گروه به صورت تاکتیکی خود را در داخل جمهوری اسلامی در موقعیت پوزسیون و حتّی منبع مشروعیت انتخابات می­بیند.

این گروه از بازوی نظامی برای دفاع از کردهای ایران در برابر نظام به عنوان واکنشی در برابر خشم کردهای ایران از نیروهای امنیتی که کولبران را تهدید می­کنند، استفاده می­کند. برای مثال، کشته شدن دو کولبر توسط نیروهای امنیتی ایران در ۴ سپتامبر موجب برانگیختن اعتراضات کردها در شهرهای بانه، سردشت و مریوان شد که این اعتراضات نشان از قدرت و نفوذ رسانه­های اجتماعی در منطقه دارد. در روزهای بعد به عنوان انتقام این دو نفر و استفاده ابزاری از خشم عمومی، پژواک دو نفر از مرزبانان ایرانی را کشت که این اقدام در عین حال نشان­دهنده توانایی این گروه در نشان دادن واکنش سریع در زمان مناسب می­باشد.

در سپتامبر همان سال در واکنش به اقدام دولت ایران برای مبارزه با قاچاقچیان، پژاک از نمایندگان کرد مجلس خواستار اعلان حمایت از این افراد شد. در این راستا یکی از سرآمدان کودار به نام فواد بریتان، سرکوبی قاچاقچیان توسط دولت را یک «مسئله­ی سیاسی» خواند که نیازمند «راه­حل سیاسی» است. او همچنین از قاچاقچیان خواست تا دست به سازماندهی نیرویی دفاعی برای خود بزنند و هشدار داد که اگر تهران به این موضوع واکنش مناسب نشان ندهد، مردم کرد «انتخاب دیگری» هم دارند و آن رجوع به نیروهای دفاعی خود می­باشد.

واکنش پژاک به موضوع احساسی کولبران نشان داد که این گروه تمایل دارد که برای کسب امتیازات از فشارهای سیاسی غیرخشونت­آمیز همچون نمایندگان کرد مجلس ایران، به همراه نیروهای نظامی استفاده نماید. این رویکرد به این گروه کمک می­کند که موقعیت خود را به عنوان مدافع برجسته حقوق کردها و یک نیروی سیاسی عمل­گرایی که مشروعیت مجلس را هم زیر سئوال می­برد، تحکیم بخشد. این رویکرد ناشی از این ارزیابی است که شورش علیه دولت ایران در حال حاضر غیرممکن است، ولی با جلب حمایت توده­ای می­توان امکانات لازم برای اجرای یک شورش موفق را در شرایط مناسب مهیاء نمود.

استراتژی آتی

استراتژی جاری پژاک ترکیبی از عناصر گوناگونی است. این استراتژی معطوف به حفظ سطح پایین و مداومی از شورش در ایران با انجام برخی حملات که حمایت و پشتیبانی توده­ای را برای این گروه ایجاد کند، می­باشد. به موازات این، این گروه تمایل بیشتری دارد که از نظام سیاسی ایران، برای مثال استفاده از نمایندگان کرد برای اعمال فشار در مجلس و به صورت تاکتیکی از تشویق مشارکت بالا در انتخابات محلی استفاده نماید. علاوه بر این به کارگیری نیروهای پژاک در سوریه برای حمایت از یگان­های مدافع خلق (YPG) در راستای استراتژی منطقه­ای پ.ک.ک. که به نیروهای این گروه امکان کسب تجربه نظامی می­دهد.

گروه استراتژی درازمدّتی را تعقیب می­کند که مبتنی بر این پیش­فرض است که باید زمینه شورش آتی را در فرصت مناسب همچون تضعیف دولت مرکزی فراهم نماید. این شبیه به استراتژی پ.ک.ک. و یگان­های مدافع خلق (YPG) است که برای دهه­ها از ساماندهی یک شورش در سوریه اجتناب می­کرد. ولی برای بهره­برداری مؤثر و سریع از فروپاشی دولت مرکزی در سال­های ۲۰۱۴-۲۰۱۲ دست به اقدام زد.

در جریان شیوع اعتراضات در ایران در ۲۸ دسامبر ۲۰۱۷ پژاک واکنش ضعیفی نشان داد. در ۳۱ دسامبر گروه بیانیه­ای را برای فراخوانی برای برگزاری راهپیمایی سراسری صادر نمود که در این بیانیه آمده است که این اقدام «می­تواند منجر به تغییرات دموکراتیک در کل ایران شود».

به صورت سنّتی این تحلیل رایج بود که اعتراضات اگرچه ماهیت اقتصادی دارد، ولی ریشه آن سیاسی است و «راه­حل دموکراتیک» را ایجاب می­کند. در بیانیه آمده است که «ما از مردم کرد و همه مردم ایران می­خواهیم تا به صفوف مبارزه برای آزادی بپیوندند». اگرچه بیانیه از این اعتراضات حمایت می­کرد، ولی به دور از فراخوانی به عملیات نظامی است.

استراتژی پژاک در واکنش عمل­گرایانه به اعتراضات ادامه خواهد داد و رویکرد درازمدّتی را تعقیب خواهد نمود. این بدین معنی است که با کاهش اعتراضات به مرور زمان غیرممکن است که پژاک دست به شورش گسترده­تری بزند. به ویژه آنکه این شورش می­تواند مخالفین و موافقین نظام را در مقابل تهدیدات الحاق­گرایانه متحد سازد.

این گروه در تلاش است تا با اعمال خشونت هدفمند در مقابل نیروهای امنیتی در اعتراضات همچنین مرگ کولبران- خود را مدافع مردم کرد نشان دهد. در صورت تداوم اعتراضات بگونه­ای که موجب تضعیف بنیادین نظام شود، می­توان انتظار داشت که پژاک همه منابع خود را برای شعله­ورسازی آتش یک شورش عمومی در کردستان ایران همچون یگان­های مدافع خلق در سوریه- برای برقراری یک ناحیه­ی خودمختار بسیج نماید.

توضیح

مقاله حاضر در سال ۲۰۱۸ در نشریه «تروریسم مانیتور» منتشر شده است. در همان دوره مترجم دست به کار ترجمه آن زد، ولی بنا به دلایلی نتوانست در نشریات کشور منتشر نماید. بدیهی است که اطلاعات مندرج در این مقاله به روز نیست، ولی چارچوبی را برای درک ساختار، ایدئولوژی، راهبرد و تاکتیک پژاک به دست می­دهد. با توجه به تحولات اخیر آشنایی با گروهک پژاک ضروری به نظر می­رسد.