داستان سید غازی بطال یا بطا‌ل‌نامه

جایگاه سید بطال غازی در تاریخ فرهنگ ترکی-اسلامی

داستان حماسی سید بطال غازی در میان چند ملت ترکی بصورت مشترک نقل می‌گردد از جمله در بین مردم آذربایجان و آناتولی داستانی شناخته شده است. بطّال در زبان عربی به معنای پهلوان و دلاور بوده و بطّال‌نامه حماسه‌ای در ذکر دلاوری‌های مجاهد پهلوان و صاحب‌نام ترکان و ترکمانان است که بنا بر حدسی از روی دفتر اخبار ابومخنف لوط بن یحیی پرداخته شده و بعدها شاخ و برگ یافته است؛ وی در نزد تاریخ‌نگاران، با نسب ابومحمّد عبدالّله بن ابوالحسین انطاکی، مشهور به سیّد بطّال غازی نام‌آشنا و محلّ توجّه بوده است. بطّال‌نامه از دیرباز در سه فرهنگ عربی، ترکی و فارسی شهرت داشته است.[1]

هر چند مضمون غالب این حماسه‌ی ترکی شرح نزاع و رویارویی جهادگران مسلمان و مسیحی است؛ امّا بی‌تأثیر از فرهنگ، تاریخ و ادب دیگر ملل از جمله عربها نیز نبوده زیرا که راویان خیال‌پرداز و شیرین‌سخن برای او جدالهای بیشتری دست‌وپا کرده‌اند، ازین گذشته داستان‌پردازان ترک برای پرورش و گرمی بازار بطّال‌نامه و رویدادها و کردارهای شخصیّت تاریخی سیّد بطّال در جهان اسلام کار کرده‌اند. بر این اساس، سیّد بطّال گاه در میان آدمیان عیاری و پهلوانی می‌کند و گاهی نیز در جزایر و دریاها سرگردان شده و گذری فرازمینی در عوالم جادوان، دیوان و پریان دارد.

تفکّر غالب در این حماسه‌ی دینی شیعی است و راوی سیّد بطّال را به عنوان یکی از نوادگان امام علی(ع) معرّفی کرده که میراث‌دار شجاعت، سخاوت و جوانمردی ایشان است. این حماسه‌ خالی از مضمون لطیف عشق هم نیست، چرا که سیّد بطّال چندین بار با شاهدختان پیوند گرفته و در این راه جدال‌هایی نیز داشته است. گذشته از این سیّد بطّال غازی در حماسۀ عاشورایی مسیّب‌نامه (پیش‌درآمد ابومسلم‌نامه) نیز حضور داشته و نقش‌ها بر عهده دارد.

بطال غازی به احتمال زیاد یکی از فرماندهان دولت عربی-اسلامی بود که در جنگ‌های اعراب و اموی علیه بیزانس در قرن هشتم به شهرت رسید. زندگی او افسانه‌ای شد و او قهرمان داستان‌های حماسی عامیانه عرب و ترک شد. در میان ترک‌ها، او با نام‌های «بطال غازی»، «سید بطال» و سید بطال غازی شناخته می‌شود. پدر او حسین غازی و مادرش سعیده خاتون بود. همسرش دختر عمویش، زینب خانم بود. قبرهای مادر، همسر و دو پسرش در مالاتیا قرار دارد. گفته می‌شود که او از نوادگان امام حسین بوده است. بطال غازی تمام عمر خود را در آناتولی گذراند. بنابراین، هویت یک قهرمان ملی ترک را به نمایش می‌گذارد. او در سال ۶۸۰ در مالاتیا متولد شد و در سال ۷۴۰ در منطقه سیدغازی اسکی‌شهر که اکنون با نام "ناکولیا" شناخته می‌شود ولی در دوران باستان با نام "مسیحا" و در دوران اسکان ترک‌ها با نام "ترکمن کوی" نام دارد. او در مکانی به نام "اوچلر تپه" (سه تپه) به خاک سپرده شد. قبر او توسط اومخان سلطان، مادر علاءالدین کیقباد اول، کشف شد و آرامگاهی در آنجا ساخته شد. این آرامگاه به تدریج به یک مجموعه تبدیل شد. در مورد هویت تاریخی او نظرات مختلفی وجود دارد. منابع او را با نام‌های مختلف و به روش‌های مختلف ذکر کرده‌اند.

الف) نام، کنیه و پدر بطال غازی: به گفته مورخانی مانند طبری، مسعودی، ابن اثیر، ابن کثیر، سبط بن جوزی و ابومحسن، نام او «عبدالله» بود. لقب او «بطال» به معنای «قهرمان» بوده است. به گفته‌ی ابن اثیر، مهر او «ابوحسین» بود؛ به گفته ابن کثیر، ذهبی، سبط و احمد رفعت «ابو یحیی»؛ و به گفته ابومحسن «ابومحمد». لقب «بطال» در همه‌ی منابع در کنار نام‌های «عبدالله» آمده است. در واقع، طبری، خیرالدین زرکلی، یعقوبی و واسیلیف از او با عنوان «عبدالله البطال» یاد می‌کنند. ن. آراز و س. آریسوی از او با عناوین «ابومحمد جعفر»، «کافر» و «کافر غازی» یاد می‌کنند. جورج یعقوب در اثر خود که در سال ۱۹۱۲ منتشر شد، نام بطال غازی را «کافر بن حسین سید قاضی» می‌داند. ابن الاثیر، حسین حسین الدین و م. اصلان‌بی نام «عبدالله» و نام مستعار «بطال» را به کار بردند. این نویسندگان همچنین از نام بطال غازی به عنوان «ابوالحسین عبدالله الآنتاکی» استفاده می کنند. هاسلوک Hasluck و شوکرو بابا Şükrü Baba نام مستعار «بطال‌الانتاکی» را به این عناوین اضافه می کنند که زادگاه او را نیز شامل می شود. این نام توسط Hasluck به صورت «عبدالله ابوالحسین الانتاکی البطال» و توسط شوکرو بابا به صورت «ابوالحسین عبدالله البطال الانتاکی» تلفظ می شود. ف. کؤپرولو از نام «ابومحمد جعفر بن سلطان حسین بن ربیع بن عباس الهاشمی» برای بطال غازی استفاده می‌کند و بدین ترتیب بر ارتباط او با دودمان پیامبر تأکید می‌کند. به گفته طبری، نام پدرش «عمر» یا «عمرو» بوده است. منابع همچنین از نام‌های «حسین» (به گفته زرکلی)، «عبدالملک» (به گفته ذهبی)، «محمد» و «عمر» برای پدرش استفاده می‌کنند. در بطال‌نامه‌ها، نام پدرش «حسین بن جعفر بن منذر بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابوطالب» است. مورخانی مانند حسین حسام‌الدین و شکرو بابا نیز این نام را ترجیح می‌دهند. در سنت علوی بکتاشی آناتولی، نام پدر بطال غازی «حسین غازی» است. جی. یعقوب نیز این نام را آورده است .[2]

ب) اصل و نسب، تبار، زادگاه و دوره بطال غازی:

اصل و نسب، تبار، زادگاه و سال‌های تولد و مرگ بطال غازی مورد اختلاف است. به گفته ابوالمحسن و ابن اثیر، بطال غازی «اهل انطاکیه» بود، در حالی که به گفته سبط، او اهل دمشق بود. او اصالتاً عرب بود. به گفته ابن عساکر، او برده‌ای بود که توسط امویان آزاد شد، به عبارت دیگر، او یکی از «موالیان» (بردگان) بود که از جوامع غیرعرب مانند ایرانیان و ترکان به خدمت دولت درآمدند و از تبار عرب نبودند.[3] این گزارش ابن عساکر در تعیین تبار بطال غازی بسیار مهم است. این دیدگاه همچنین از ابن اثیر، مورخ برجسته قرون وسطی، ناشی می‌شود. ابن اثیر می‌نویسد که بطال غازی اصالتاً عرب نبود، بلکه از خانواده‌ای از موالی (بردگان) آزاد شده وابسته به امویان بود. این دیدگاه توسط پروفسور ای. وای. اوچاک در مقاله‌ی خود در دایره المعارف اسلامی منتشر شده توسط بنیاد مذهبی پشتیبانی می‌شود. برخی منابع اظهار می‌کنند که او در ملطیه متولد شده است. با این حال، اصالت او از ملطیه باید مورد تردید باشد؛ زیرا در دوران بنی‌امیه هیچ سکونتگاه عربی در این مناطق وجود نداشته است. کؤپرولو نیز با تردید به تولد او در ملطیه نگاه می‌کند.[4] با این حال، اولیا چلبی، یعقوب و هامر می‌نویسند که زادگاه "سید عرب" بطال غازی، ملطیه بوده است.[5] احمد رفعت اظهار می‌کند که بطال غازی "امیر عرب از انطاکیه" بود و در زمان سلطنت ملک هشام، حملاتی را به آناتولی ترتیب داد. او در "تاریخ دمشق" می‌نویسد که بطال غازی در انطاکیه زندگی می‌کرد و توسط مروان اوغلو عبدالملک به رهبری مردم دمشق و جزیره منصوب شده بود. حسین حسام، مورخ، به عنوان یکی از نوادگان حسین نشان داده شده است و بنی‌امیه از نوادگان حضرت حسین هستند. حسین این موضوع را قانع‌کننده نمی‌داند. آ. گولپینارلی و آ. ی. اوچاک استدلال می‌کنند که «ادعای نسب» مانند انتساب به علی مبتنی بر تأثیر «فرهنگ عامیانه افسانه‌ای» است و در غیر این صورت، این عمل ارزش قومی کمی دارد. آنها نسبت به تصویر بطال غازی از تبار عرب تردید دارند.

کسانی هم هستند که معتقدند بطال غازی اصالتاً ترک است. مهمت اؤندر بدون ذکر هیچ منبعی از این ادعا دفاع می‌کند. به گفته‌ی او، بطال غازی پسر امیر حسین غازی اهل مالاتیا، از نوادگان حضرت علی، و "یک ترک اهل خراسان" است. همه شجره‌نامه‌های مربوط به بطال غازی، او را از طریق حضرت حسین و حضرت علی به حضرت محمد می‌رسانند. این امر به طور طبیعی او را به ریشه‌های عربی مرتبط می‌کند. با این حال، این وابستگی، به یک معنا، بیانگر سنتی بر اساس ایمان است. اغلب، هیچ اهمیت قومی ندارد. نویسندگانی که معتقدند بطال غازی عرب نبوده است، عموماً از این جنبه از ارتباط آگاه بوده‌اند و دچار شک و تردید شده‌اند و به دنبال ریشه‌های دیگری برای بطال غازی بوده‌اند. این واقعیت که محمد ابن علی عظیمی اهل حلب، بطال غازی را در اثر خود «برده مسلمه» توصیف می‌کند، توسط پروفسور مکریمین خلیل یینانچ، محی الدین اصلانبای و دیگران تأیید شده است. این امر مورخان و مورخان ادبی، مانند علاءالدین گووسا، را به این نتیجه رسانده است که بطال غازی «ترک» بوده است. استدلال شده است که بطال غازی «قهرمان ملی ترکان»، «قهرمان مردمی آناتولی» بوده و «در مورد ترک بودن او شکی نمی‌توان داشت». همانطور که مشهور است، ترکان خزر در قلمرو امویان فعالیت می‌کردند. بسیاری از ترکانی که به اسلام گرویدند، تحت حکومت امویان علیه مسیحیان جنگیدند. محققان عموماً معتقدند که بطال غازی نیز وارد حکومت امویان شد و یک قهرمان ترک بود که در این جنگ‌ها مشهور شد. همانطور که طبری و بسیاری از منابع دیگر نشان می‌دهند، بطال غازی در دوره امویان در قرن هشتم زندگی می‌کرد. این دقیق‌ترین روایت است. طبری و ابن کثیر سال ۷۴۰ را به عنوان تاریخ وفات او ذکر کرده‌اند. او در نبردی در منطقه باستانی آکروئینون، جایی که شهر سیدغازی در جنوب غربی اسکی‌شهر واقع شده است، به شهادت رسید. آرامگاه و مقبره او امروز در آنجا واقع شده است. بطال غازی در میان ترک‌های آناتولی محبوب و مورد احترام بود و به عنوان یک غازی-قدیس/آلپ‌ارن (جنگجو) مورد تجلیل قرار می‌گرفت. به تدریج، فرمانده اموی بطال غازی جای خود را به سید بطال غازی، از نوادگان علی، در میان جوامع ترک بدعت‌گذار داد. ارتباط او با امویان - و عرب بودن او، در صورت وجود - فراموش شد و به عنوان ترک‌زاده مشهور شد. جوامع علوی او را یکی از "اولیای بزرگ" و "آقا"ی خود می‌دانستند. زندگینامه بطال غازی در منظومه‌هایی با نام «بطالنامه»، مورد استفاده قرار گرفت. مورخانی مانند منجم ارشد، مصطفی علی گلیبولو، سلیمان افندی فیندیقلی، و نویسندگانی مانند اولیا چلبی، افسانه‌های بطال غازی را طوری به کار بردند که گویی رویدادهای تاریخی هستند. نویسندگان عثمانی که تاریخ طبری را به ترکی ترجمه کردند، حکایات متعددی از بطال غازی را در آن گنجاندند. این وقایع نقش مهمی در ترکی شدن بطال غازی و جایگاه او به عنوان یک قهرمان و جنگجوی ترک ایفا کردند. توصیف دانشیار یاغمور سای از این تحول از این جهت جالب است که جوهره موضوع را به تصویر می‌کشد.

«اگرچه بطال غازی یک تیپولوژی است که در آثار تاریخی و ادبی عرب به تصویر کشیده شده است، اما این واقعیت که فرهنگ ترکی این تیپولوژی را از آثار ادبی عرب اقتباس کرده است، ناشی از ماهیت پویای فرهنگ ترکی است. در آثار تاریخی و ادبی ترک‌ها و در فرهنگ ترکی، بطال غازی هویت ایده‌آل مردم ترک آناتولی است. فرهنگ آناتولی، به جای هویت تاریخی واقعی و سوابق تاریخی او، او را توصیف می‌کند».[6]

محقق هارون تولسا معتقد است که بطال غازی یک فرمانده اسلامی بود که در میان اعراب بزرگ شد و به تدریج عرب‌زده شد. او اظهار می‌کند که دلیل ترک بودن او این است که او شخصیتی است که در تخیل و خاطره مردم ترک فقط در قالب حماسی و افسانه‌ای زنده است. آ. آ. واسیلیف ثابت می‌کند که او علاوه بر اینکه یک "قهرمان اسلامی" بود، "قهرمان ملی ترک" نیز بوده است. مهمت اؤندر معتقد است که بطال غازی "یک ترک از خراسان" بود. وهبی جم اشکون با این دیدگاه موافق است. او این احتمال را در نظر می‌گیرد که او یک ترک خراسانی بوده که در یکی از جنگ‌های بین ترک‌ها و امویان به اسارت امویان درآمده است. به گفته‌ی مهمت شیمشیر و یاشار جاندمیر که واقعه بطال غازی را مطالعه کرده‌اند، بطال غازی اصالت ترکی داشته است. با این حال، او "یکی از ترک‌های عرب‌شده" بوده است. سلیمان آنسوی نیز با این دیدگاه موافق است. آنها اظهار می‌کنند که بطال غازی بعداً عرب (مُستَعْرِب) شد، نسب او ترک بود، ریشه‌های او به حضرت محمد (ص) می‌رسید، که این امر از الزامات "شیوه پذیرش فرهنگ عرب و فارسی" در آن دوره بود، و "سید بودن" به عنوان عنوان اشراف استفاده می‌شد.[7]

الیاس کوچکجان پس از انجام تحقیقات جامعی در مورد سید بطال غازی و وضع اجتماعی او، این ادعا را که بطال غازی «ترک» بوده، مبتنی بر تاریخ می‌داند. با این حال، او این احتمال را مطرح می‌کند که برخی از گروه‌های ترک که به اسلام گرویده‌اند، در لشکرکشی‌های اعراب به آناتولی و محاصره قسطنطنیه شرکت داشته‌اند و بطال غازی می‌توانسته یکی از آنها باشد. او همچنین اظهار می‌کند که «حماسه سید بطال غازی»، که در سیاست‌های اسکان سلجوقیان آناتولی نقشی تاریخی ایفا می‌کرد، به حماسه ملی ترکمن‌ها در آسیای صغیر، یعنی در آناتولی، تبدیل شد و بدین ترتیب یک واقعیت واقعی را بیان می‌کند.[8]

محقق گول‌اغوز این را غیرمنطقی می‌داند که بطال غازی، از نوادگان امام حسین و یک "سید"، "قهرمانی بود که شجاعانه در لشکر دشمنانش جنگید". به عبارت دیگر، او استدلال می‌کند که او آناتولیایی و ترک بوده و به این واقعیت که او در کنار امویان بوده، به عنوان توجیه استناد می‌کند. با توجه به محل آرامگاه او، دوره‌ای که در آن زندگی می‌کرد و این واقعیت که او زیارتگاه‌ها و مناصبی در مالاتیا، قیصریه و اسکی‌شهر داشته است که همگی در آناتولی هستند، او استدلال می‌کند که بطال غازی در دوران حاجی بکتاش زندگی می‌کرده است. واضح است که بطال غازی، به دلیل ریشه‌های آناتولیایی و ترکی، جایگاه او به عنوان یک قهرمان ملی ترک و جایگاه "سید" او، نمی‌توانسته در خدمت سیاست اموی باشد. اما این ادعا که او در زمان حاجی بکتاش زندگی می‌کرده با داده‌های تاریخی سازگار نیست. حتی در «ولایت‌نامه» حاجی بکتاش از مقبره و خانه سید غازی نام برده شده و آمده است که حاجی بکتاش همیشه عید قربان را با مریدانش در آنجا می‌گذرانده است. این نشان می‌دهد که سید بطال غازی در دوره‌ای قبل از حاجی بکتاش زندگی می‌کرده است.

نویسندگانی مانند طبری و اولیا چلبی می‌نویسند که بطال غازی در قرن نهم در دوره عباسیان، در زمان حکومت هارون‌الرشید، زندگی می‌کرده است. این ممکن است به دلیل تأثیر «بطال‌نامه» بوده باشد. آ. یاشار اوچاک اظهار می‌کند که پذیرش اینکه بطال غازی در قرن هشتم، در دوره امویان، زندگی می‌کرده است، با داده‌های تاریخی بیشتری مطابقت دارد.[9]

دوره‌ای که بطال غازی در آن زندگی می‌کرده، بر اساس لشکرکشی‌های بیزانس/آناتولی که در آن شرکت داشته، تعیین می‌شود. به گفته طبری، ابن عربی و تئوفانس، بطال غازی در محاصره بیزانسی‌ها در مسلمه در سال‌های ۷۱۷-۷۱۸ حضور داشته است. او در لشکرکشی‌های آناتولی بین سال‌های ۷۱۷-۷۴۰ شرکت داشته است. به گفته ابن کثیر، او در زمان سلطنت عبدالملک بن مروان (۶۸۵-۷۰۵) به عنوان فرماندار میسیس منصوب شده است. اگر این اطلاعات صحیح باشد، باید این انتصاب زمانی صورت گرفته باشد که بطال غازی بسیار جوان بوده و در اواخر سلطنت عبدالملک بوده است. باز هم، به گفته طبری، ابن اثیر، ابن کثیر و تئوفانس، بطال غازی در نبرد آکروئینون در نزدیکی افیون قره‌حصار در سال ۷۴۰ کشته شده است. این نسخه آفیونی افسانه بطال غازی است. طبق این روایت، بطال غازی در نبرد آکرنیون در افیون قره‌حصار علیه امپراتور بیزانس کشته شده است. او در نئون زخمی و اسیر شد. امپراتور او را شناخت و تحت درمان قرار داد. در سفر بازگشت، در سیدغازی امروزی درگذشت و طبق وصیت خود، در تپه اوچلر، به خاک سپرده شد.[10] طبق روایت دیگری، بطال غازی در نبرد آکرین در اسکی‌شهر به شهادت رسید. قبر او در منطقه سیدغازی امروزی است. با این حال، این یک واقعیت است که طبق داده‌های تاریخی، بطال غازی بین سال‌های 680 تا 740 زندگی می‌کرد.زادگاه او مالاتیا و محل مرگ او منطقه سیدغازی اسکی‌شهر است.

ج) هویت اسطوره‌ای و جایگاه بطال غازی در ادبیات:

بطال غازی در منابع عربی و ترکی شخصیتی افسانه‌ای دارد. اطلاعات مربوط به بطال غازی اغلب واقعیت را با خیال در هم می‌آمیزد. این ویژگی به طرز چشمگیری در آثار نویسندگانی مانند طبری و ابن عربی مشهود است. در تاریخ‌های عثمانی، شخصیت افسانه‌ای بطال غازی برجسته‌تر از شخصیت تاریخی اوست. این ویژگی در روایات منجم ارشد، گالیپولی علی، کاتب چلبی و اولیا چلبی برجسته است. در نتیجه، وقایع تاریخی مربوط به بطال غازی مغشوش شده و اشتباهات متعددی رخ داده است.

بطال غازی در ادبیات عربی و ترکی حضور دارد. دو اثر مهم در این زمینه وجود دارد: «دلحمه/زلحمه» عربی و «بطالنامه» ترکی، رمانی از بطال غازی هستند. دلحمه دوره پس از زندگی بطال غازی را پوشش می‌دهد. علاوه بر این، اسطوره‌ها، افسانه‌ها، حماسه‌ها و عناصر افسانه‌ای مختلفی در این اثر در هم تنیده شده‌اند. در رمان «بطالنامه» ترکی بطال، اسطوره‌های بطال غازی به یک رمان تاریخی-افسانه‌ای به نثر و نظم تبدیل شده‌اند. رمان‌های بطال عموماً از عربی به ترکی ترجمه شده‌اند یا از چنین آثار روایی الگوبرداری شده‌اند. این اثر در قرن دوازدهم میلادی به زبان ترکی تحریر شده است و خاطرات مبارزات اعراب و بیزانس در قرن نهم را منعکس می‌کند. محیط جغرافیایی آن، ملاطیه و منطقه اطراف آن است. شخصیت افسانه‌ای (افسانه‌ای) بطال غازی به درون ترک‌های آناتولی راه یافته است. ترک‌ها این جنگجو را به یک «نوع آلپ» کلاسیک ترکی تبدیل کردند. آنها «بطال‌نامه» را بر اساس این برداشت بین قرن‌های ۱۱ تا ۱۳ میلادی بازتفسیر و تألیف کردند. زندگی بطال غازی در این فرآیند به عنوان یک حماسه خالص آناتولیایی پدیدار شد. در شکل ترکی‌شده این حماسه، آل دانشمند به بطال غازی بازمی‌گشتند و او را خویشاوند می‌دانستند. شاید این پیوند، پیوند اعتقادی را نشان دهد. بطال غازی در این حماسه‌های خلق‌شده توسط ترک‌ها به یک «غازی‌ولی (آلپ‌ارن)» تبدیل شد. در «دانشمندنامه» یک ترکی‌سازی کامل وجود دارد. «دانشمندنامه» به عنوان یک حماسه خالص آناتولیایی پدیدار می‌شود. در نتیجه این فعالیت، سید بطال غازی رهبر همه دراویش خراسان، ابدال‌های رومی (آناتولی)، قلندری‌ها، حیدری‌ها، ملامتی‌ها، بابائی‌ها، آهی‌ها (اخیان)، بکتاشی‌ها و علوی‌ها در آناتولی شد.بدین ترتیب ترکان یک «پیر» مشترک خواهند داشت.[11] اگرچه قلندری‌ها لژهای زیادی دارند، اما هر جمعه جمع می‌شوند و مراسم (جم) را در سید غازی زاویه، که «در بالا نگه می‌دارند»[12]، انجام می‌دهند. عبدال‌های روم، سید بطال غازی را به عنوان «پیر» می‌شناسند و خود را «یتیم‌های سیدی غازی» می‌نامند.[13] . زاویه‌ی سید غازی در دوران عثمانی مرکز قلندریسم بود. شیخ آن توسط قلندری‌ها برتر از همه شیوخ قلندری محسوب می‌شد و «اعظم بابا» نامیده می‌شد.[14]

جوامع علوی-بکتاشی در آناتولی، با نادیده گرفتن ارتباط بطال غازی با امویان، او را پذیرفتند و او را در مرکز ایمان و فرهنگ خود قرار دادند. آنها او را یکی از قهرمانان و رهبران خود می‌دانستند. بنابراین، بطال غازی در کتاب‌هایی که مقدسین علوی-بکتاشی را گردآوری می‌کردند، گنجانده شد و موضوع اشعار شاعران عامیانه علوی-بکتاشی قرار گرفت. شاعران عامیانه قدیمی‌تر مانند عبدالموسی، کاراجا اوغلان و قول حسین، همچنین نسل‌های جدیدتر شاعران عامیانه مانند دورسوم دورداغ، م. شوکرو افندی، محرم کوبات، ارجیشلی عاشق احمد پویراز اوغلو، ییلماز تونا، عاشق سفیلی، اسماعیل علی سارار و بهجت کمال چاغلار، اشعاری درباره بطال غازی سرودند و سرودند.[15] برخی از شاعران علوی-بکتاشی سروده‌های خود را به او تقدیم کردند، او را ستایش و تمجید کردند. حماسه‌های بلندی، یکی با ۳۲ و دیگری با ۳۴ بند، درباره ماجراهای بطال غازی خلق شدند.[16]

داستان‌ها و افسانه‌های بطال غازی، همراه با داستان‌های حضرت علی، پسرانش و دیگر قهرمانان اسلامی، در سراسر کشورهای ترک زبان خارج از آناتولی گسترش یافت. چنین حماسه‌های قهرمانانه‌ای به عنصری اساسی در زنده نگه داشتن هویت ملی در مناطق ترک زبان تبدیل شد. افسانه‌های سید بطال غازی در سال ۱۸۸۸م به صورت کتابی در قازان منتشر شد. مردم ترکستان شرقی مقبره بطال غازی را در آکسو پذیرفتند[17] و او را یکی از خود می‌دانستند.[18] یکی از افسانه‌ها می‌گوید که بطال غازی، امام عبدالرحمن علوی، چهارمین نوه محمد الحنیفه بود که در سال ۷۰۱ در مدینه درگذشت و در باکو به خاک سپرده شد.[19] هویت تاریخی بطال غازی با هویت افسانه‌ای و ادبی او که مبتنی بر افسانه‌ها است، در هم تنیده شده است. در آناتولی، شخصیت افسانه‌ای او از شخصیت تاریخی واقعی او تأثیرگذارتر شده است. بطال غازی به دارایی مشترک همه ملل اسلامی از اندلس تا آسیای میانه تبدیل شده است.[20] به همین دلایل است که حتی در اوایل قرن بیستم، بازدیدکنندگان از ترکستان از درگاه سید بطال غازی بازدید می‌کردند.[21]

هویت و شخصیتی متمایز برای بطال غازی، چه در زندگی واقعی‌اش، چه در شخصیت افسانه‌ای‌اش و چه در شخصیت ادبی‌اش، پدیدار شد. این تبلور شخصیتی که جامعه‌شناسان آن را «شخصیت الگو» می‌نامند، در بطال غازی به این شکل تجلی می‌یابد: دانش، دلاوری، شفقت، قهرمانی، شجاعت، قدرت، دوراندیشی، صداقت، هوش و سازش‌ناپذیری... اینها ویژگی‌های متمایز شخصیت بطال غازی هستند.[22]

ه) علوی‌گری و «سیدگرایی» سید بطال غازی: به گفته گولپینارلی، بطال غازی یک قهرمان عرب بود که در دوره‌ی بنی‌امیه برای جنگ به آناتولی آمد. گفته می‌شود که او از نوادگان محمد(ص) است. زندگی او افسانه‌ای بود. او توسط جناح «سیفی» (شمشیرزن) حلقه‌های فتوت و فرقه‌های شیعه-باطنی به فرزندی پذیرفته شد.[23] ای. وای. اوچاک نیز با این دیدگاه موافق است. به گفته اوچاک، بطال غازی یک «امیر مسلمان» بود که در طول جنگ‌های علیه بیزانس در آناتولی در دوره بنی‌امیه مشهور شد. او به عنوان یک غازی/قدیس بزرگ در میان مسلمانان، به ویژه ترک‌های علوی-بکتاشی، مورد تجلیل قرار گرفت و به یک قهرمان حماسی تبدیل شد.[24]

محققان جایگاه «سید» بطال غازی را به نسب او به عنوان نواده پیامبر، جایگاه «غازی» او را به قهرمانی او در میدان نبرد و جایگاه «بطال» او را به قدرت و شکوه برتر بی‌سابقه‌اش نسبت می‌دهند.[25] طبق اجماع عمومی، بطال غازی از نوادگان پیامبر و از نسل حسینی است. بنابراین، او یک «سید» است. جایگاه او به عنوان یک فرمانده اموی با جایگاه او به عنوان نواده علی در تضاد است. این بدان دلیل است که امویان به کسانی که از نسل علی بودند اجازه نمی‌دادند که مناصب بالای اداری را در صفوف خود اشغال کنند. در این وضعیت سه احتمال وجود دارد: یا بطال غازی فرمانده/جنگجوی اموی نبود. او برای جنگیدن تحت رهبری آنها به آناتولی نیامده بود. یا او از نوادگان پیامبر یا از شاخه علی نبود، یا پس از آنکه مقام «سید» او بعدها در تصور مردم آناتولی ریشه دواند و بخشی از محبت آنها شد، او را شایسته‌ی این عنوان بسیار والا، یعنی «سیدیت» دانستند و به او «سید» لقب دادند. ترک‌ها پس از پذیرش اسلام، به ویژه تفسیر علوی از اسلام، عشق و ارادت خود را به خاندان علی به یک سنت تبدیل کردند. در نظر گرفتن افراد و خانواده‌های خاص به عنوان نوادگان علی و در نتیجه «سید» خواندن آنها، بخشی از این سنت شد. در نتیجه این ارادت، بسیاری از خانواده‌ها، حتی اگر هیچ ارتباطی با او نداشتند، «سید» لقب می‌گرفتند و این جنبه در تصورات مردم حک می‌شد. این امر احتمالاً در مورد بطال غازی نیز صادق است. یافته‌های علمی نیز به این موضوع اشاره دارند. بطال غازی، که به تدریج به یک قهرمان ترک تبدیل شد که آناتولی را فتح کرد، به احتمال زیاد در قرن سیزدهم یا چهاردهم عنوان "سید" به او اعطا شد و او به شاخه علی از تبار پیامبر مرتبط بود. در اوایل قرن سیزدهم، در قرن‌های سیزدهم و چهاردهم، بطال غازی به عنوان یک "غازی/قدیس" در میان مردم و غازی‌های مرز بیزانس تقدیس شد و یک فرقه گسترده، به ویژه در میان قلندری‌ها و علویان بکتاشی، ایجاد شد. بطال غازی به "پیر ابدالان" قلندری‌ها و علویان بکتاشی در آناتولی تبدیل شد.[26] در نتیجه، بطال غازی "پیر" علویان، آهی‌ها، بکتاشی‌ها و دیگر جوامع نزدیک به این جنبش است. لژ درویش سید غازی یک مرکز علوی است که حاجی بکتاش نیز از آن بازدید می‌کرد.

و) درگاه سیدغازی

سیدغازی منطقه‌ای از اسکی‌شهر است. ارتفاع متوسط ​​آن ۱۰۰۰ متر است. ارتفاعات اصلی کوه‌های ترکمن و یاپیلداغ هستند. این منطقه آب و هوای قاره‌ای دارد. اقتصاد آن مبتنی بر کشاورزی و دامداری است. سیدغازی ۴۳ کیلومتر از اسکی‌شهر، ۹۷ کیلومتر از افیون‌قره‌حصار و ۲۶ کیلومتر از بزرگراه اسکی‌شهر-آنکارا فاصله دارد. سیدغازی یک سکونتگاه باستانی است. قدمت اولین سکونتگاه آن به ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح برمی‌گردد. همچنین در دوره‌های هیتی و فریگیه نیز سکونتگاه بوده است. نام آن در دوره روم "ناکولیا" بوده است. در دوره‌ی بیزانس نیز به همین نام شناخته می‌شد. همچنین به عنوان "قلعه مسیح" شناخته می‌شود. در ابتدا، قشون‌های عربی-اسلامی و بعداً صلیبی‌ها به این منطقه آسیب رساندند. در طول مهاجرت‌های سلجوقیان، یک قبیله ترکمن متشکل از ۷۰ تا ۸۰ خانواده در این منطقه ساکن شدند و یک «روستای ترکمن» بر روی ویرانه‌ها تأسیس شد. این روستا پس از آنکه عموخان خاتون، مادر علاءالدین کیقباد اول، در سال‌های ۱۲۰۷-۱۲۰۸ با کمک فرمانده سلجوقی هزار اسپی و چوپان بابا، معروف به «کوتلوکا»، مقبره را کشف کرد و یک مقبره و مسجد کوچک بر روی آن ساخت، نام «سیدغازی» را به خود گرفت. این روستا نام «سیدغازی» (مسجد سیدغازی) را به خود گرفت. مقبره‌ی سیدغازی بر روی «تپه اوچلر» (سه تپه) به تدریج به یک مجتمع اجتماعی تبدیل شد. این تپه که قبلاً یک صومعه‌ی بیزانسی در آن قرار داشت، «ناکولیا» نامیده می‌شد. این صومعه در دوره‌ی سلجوقیان نیز مورد استفاده قرار گرفت و یک مقبره و مسجد کوچک در آن ساخته شد. این روستا در سال ۱۳۳۶م در زمان سلطنت اورهان بیگ بخشی از امپراتوری عثمانی شد. اهمیت آن به عنوان نقطه توقف در بزرگراه استانبول-بغداد-حجاز افزایش یافت. این مقبره در سال ۱۴۶۴م با سنگ‌های تراشیده بازسازی شد. در دوران سلطنت بایزید دوم، الحاقاتی به این مجموعه اضافه شد و به طور مداوم از آن نگهداری می‌شد. این مسجد در سال ۱۵۱۱ توسط احمد و محمد بیگ از خانواده میخال اوغوللاری تعمیر شد. از دوره‌ی سلجوقی به بعد، از صومعه بیزانسی به عنوان زاویه استفاده می‌شد. ساختمان اصلی زاویه نیز در طول این کارهای میخال اوغوللاری ساخته شد. نام ترکمن کوی پس از ساخت مقبره به "سیدغازی" تغییر یافت. سیدغازی در نیمه‌ی اول قرن شانزدهم یک مرکز منطقه‌ای با ۱۵ هزار نفر جمعیت بود. در طول لشکرکشی مراد چهارم به ریوان (۱۶۳۵) یک کاروانسرا ساخته شد. همانطور که به تدریج در سال ۱۸۹۲ به یک شهرک تبدیل شد. در طول اشغال یونان به طور قابل توجهی ویران شد. در دوره جمهوری دوباره به مرکز منطقه تبدیل شد.[27]

سیدغازی از قرن سیزدهم مرکز جوامع قلندری و علوی-بکتاشی بوده است. در مناطق اطراف آن، سکونتگاه‌های درویشان معروف قلندری و علوی-بکتاشی مانند اوریان بابا و شیخ شوکت‌الدین بابا قرار دارد.

زاویه‌ی سیدغازی از زمان حاجی بکتاش وجود داشته است. این مکان مرکز قلندری‌های آناتولی و روملیا است. قلندری‌ها هر جمعه در اینجا مراسم مذهبی (جم) برگزار می‌کنند.[28] همچنین این مکان، مقصد مکرر علوی-بکتاشی‌ها است. این مکان مرکز مذهبی همه گروه‌هایی است که بر اعتقاد به حضرت علی (ع) تمرکز دارند. بطال غازی توسط همه این گروه‌ها "آقا" محسوب می‌شود، همانطور که حاجی بکتاش نیز همینطور است. حاجی بکتاش عموماً همین دیدگاه را دارد. حاجی بکتاش عموماً مراسم عید قربان (حاجی بایرام) را به همراه درویشان خود در اینجا برگزار می‌کند، در مراسم اصلی قلندری شرکت می‌کند و مراسم مذهبی گسترده‌ای (جم) برگزار می‌کند. این رسم در سال‌های بعد نیز ادامه یافت. اسناد استانی حاجی بکتاش، حاجی سلطان و عثمان بابا به این مراسم و بازدیدها اشاره دارند.[29] این وضعیت علاقه و ارادت به سید بطال غازی و لژ او را افزایش داد. این لژ برای مدت طولانی همچنان "لژ اصلی" بود.

زاویه‌ی سیدغازی زاویه از زمان حاجی بکتاش اهمیت خود را برای چندین قرن حفظ کرد. در قرن شانزدهم، مرکزیت قلندری خود را از دست داد. این مکان برای امپراتوری عثمانی یک خانقاه مشکل‌ساز شده بود. همچنین به مرکز گروه‌های «ایشیق» و سایر گروه‌های درویشی که بر اعتقاد به حضرت علی متمرکز بودند، تبدیل گشته بود. ایشیق‌ها به دلیل مخالفت با فرقه رسمی دائماً توسط عثمانی‌ها مورد آزار و اذیت و مجازات قرار می‌گرفتند.[30] در نتیجه‌ی این فشارها و قتل عام‌ها، این مکان جایگاه خود را به عنوان یک مرکز اشیق از دست داد. به گفته‌ی نویسندگان آن دوره، عاشق چلبی و عطایی، در سال ۱۵۸۰م، «کسانی غیر از کسانی که موافق حفظ عقیده اهل سنت بودند» دستگیر و در قلعه کوتاهیا زندانی شدند و زاویه به مدرسه تبدیل شد. دیگر از جایگاه قلندری آن سخنی به میان نیامد. از آغاز قرن هفدهم، زاویه‌ی سیدغازی به یک خانه بکتاشی تبدیل شد و به حیات خود به عنوان یک خانه بکتاشی ادامه داد.[31] کاتب چلبی، اولیا چلبی و هاسلوک می‌نویسند که این خانه "یک خانه‌ی بزرگ بکتاشی" بود.[32]

زاویه‌ی سیدغازی به مدرسه‌‌ی فرهنگ، ادبیات و هنر تبدیل شد. شاعران زیادی در این درگاه تربیت شدند که مشهورترین آنها عبارتند از: یتیمی حیدری، درویش حیدری؛ یتیمی علی چلبی و رئیس قلندرخانه شیخ جماعی (شاخه‌ای از طریقت‌های اسلامی) شد و در لشکرکشی به همراه سیدعلی رئیس، بکتاشی علوی، شرکت داشت؛ تمنایی، که در منطقه قیصریه زندگی می‌کرد؛ ایشیق شمسی، که به خاطر اعتقادات افراطی شیعی خود شناخته می‌شود؛ ویرانی، عسکری، فاضلی، گلشن ساروهانی و کلامی.[33]

سابقه‌ی تبدیل شدن زاویه‌ی سیدغازی به یک بنیاد و اختصاص منابع درآمد به آن به دوران سلطنت سلیمان قانونی برمی‌گردد. هیچ سندی به دوران قبل از آن تاریخ وجود ندارد. با این حال، ممکن است برخی از درآمدها و املاک به عنوان بنیاد اعطا شده باشند. سند بنیاد که در دوران سلطنت سلیمان صادر شده است، مربوط به سال ۱۵۳۱م است. این سند، منابع درآمد، املاک اختصاص داده شده و شکل اداره‌ی آن را مشخص می‌کند.[34] در زمان صدور فرمان، ۸۶۷ نفر از رعایای بنیاد در مناطق مختلف سیدغازی، که یک منطقه بود، وجود داشت. از آنجایی که ۱۲ نفر از آنها عنوان "سید" داشته‌اند، از انواع مالیات معاف بودند. مقدار قابل توجهی گندم و جو از درآمد به آنان اختصاص داده می‌شد. علاوه بر این، این درگاه دارای ۵ آسیاب، ۱۹ مغازه و باغ‌های مخصوص درویشان، ۱۲ باغ سبزیجات، ۸ آسیاب مخروبه و ۲۰۰ گوسفند بوده است. مشکل اداره‌ی آنها نیز حل شده است. به جای شیخ متوفی، شخصی که توسط درویشان انتخاب می‌شد، سمت درویشی را بر عهده می‌گرفت. به کاخ اطلاع داده می‌شد و تأییدیه درخواست می‌شد.[35]

با این حال، این اقامتگاه در دوران سلطنت محمود دوم دچار تخریب قابل توجهی شد و سرزندگی خود را از دست داد. این جامعه‌ با تأسیس بنیاد سید بطال غازی در سال ۱۹۹۱ آن را احیا شد. امروزه، این اقامتگاه یکی از اقامتگاه‌های علوی-بکتاشی است که بازدیدکنندگان قابل توجهی را به خود جذب می‌کند. این مجموعه بازسازی شده و تحت مراقبت مداوم است. جلسات، میزگردها و نشریات مرتبط با اقامتگاه سبب شده این اقامتگاه به کارایی سابق خود بازگردد.



منابع:

Prof. Pertev Naili Boratav- "Battal" maddesi, İslam Ansiklopedisi, Milli Eğitim Bak. Yay. C: II, s: 344;

Doç. Dr. Yağmur Say- "Seyyid Battal Gazi", Alevilik Araştırmaları, Avrupa Alevilik Akademisi Yay. Ank. 1998, Sayı: 1, s: 47 v. d.

Nezihe Araz- Anadolu Evliyaları, Atlas Yay. İst. 1988.

Prof. Ahmet Yaşar Ocak- "Battal Gazi", İslam Ansiklopedisi, Diyanet Vakfı Yay. 1992.

Prof. Fuat Köprülü- Türk Edebiyatında İlk Mutasavvıflar, Diyanet İşleri Başkanlığı Yay. Ank. 1966, 2. basım, s: 198;

İlyas Küçükcan Nacolea'dan Seyyidgazi'ye Seyyid Battal Gazi Külliyesi ve Vakfı, Seyyid Battal Gazi Vakfı Yay. 2. Basım, s: 3 v.d., 58 v.d.

P. N. Boratav- "Battal", İ. Ans. C: II, s: 344.

Baron Joseph Von Hammer Purgstall- Osmanlı Devleti Tarihi, Üçdal yay. İst. 1983.

Evliya Çelebi- Evliya Çelebi Seyahatnamesi, Üçdal Yay. İst. 1986, C: III, s: 419, 426.

Yağmur Say (1998), a.g.m. Sayı: s:51-80 arası.

Gülağ Öz- Aleviliğin Tarihi Kökenleri ve Anadolu Erenleri, Uyum Yay. Ank. 1996, s:53 v.d.

[11Prof. İrene Melikoff Hacı Bektaş Efsaneden Gerçeğe, Cumhuriyet Yay. İst. 1998, s. 76;

Bkz.: Prof. Ahmet Yaşar Ocak- Osmanlı İmparatorluğu'nda Marjinal Sufılik: Kalenderiler, TTK Yay. Ank. 1992.

Bölüme ilişkin geniş bilgi için bkz: Prof. Pertev Naili Boratav- "Battal" maddesi, İ. Ans. C:II, s:344351 arası.

Prof. İrene Melikoff- Uyur İdik Uyardılar, Cem Yay. İst. 1993, s. 155.

Yrd. Doç. Dr. Veysi Erken'in belirlemeleri için bkz: Küçükcan (1999), s:7.

Abdülbaki Gölpınarlı- Alevi Bektaşi Nefesleri, İnkılap Yay. İst. 1992, s:381.

Geniş açıklamalar için bkz: Küçükcan (1999), s:17 v.d.

Evliya Çelebi- Seyahatname, C:II, s:762 v.d.; F. William Hasluck- Bektaşiliğin Coğrafi Dağılımı (Çev. T. Koca- A. N. Erginsoy), İst. 1991, s: 16, 44.;

F. William Hasluck- Anadolu ve Balkanlarda Bektaşilik (Çev. Y. Demirel), Ant Yay. İst. 1995, 2. basım, s: 17 v.d.







[1] ولی تا امروز در ایران معرّفی نشده بود، اخیراً بر اساس نسخه‌ای از برگردان ترکی به فارسی روایت بطّال‌نامه در تاجیکستان ترتیب داده شده و از روی آن در ایران نیز نشر یافته است: بطال‌نامه، ترتیب دهنده: میلاد جعفرپور، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۴۰۰.

[2] برای اطلاعات بیشتر می‌توانید به منابع زیر مراجعه فرمایید:

Prof. Pertev Naili Boratav- "Battal" maddesi, İslam Ansiklopedisi, Milli Eğitim Bak. Yay. C: II, s: 344; Doç. Dr. Yağmur Say- "Seyyid Battal Gazi", Alevilik Araştırmaları, Avrupa Alevilik Akademisi Yay. Ank. 1998, Sayı: 1, s: 47 v. d.; Nezihe Araz- Anadolu Evliyaları, Atlas Yay. İst. 1988, 8. basım, s: 52; Prof. Ahmet Yaşar Ocak- "Battal Gazi", İslam Ansiklopedisi, Diyanet Vakfı Yay. 1992, C: V, s: 204; Prof. Fuat Köprülü- Türk Edebiyatında İlk Mutasavvıflar, Diyanet İşleri Başkanlığı Yay. Ank. 1966, 2. basım, s: 198; İlyas Küçükcan Nacolea'dan Seyyidgazi'ye Seyyid Battal Gazi Külliyesi ve Vakfı, Seyyid Battal Gazi Vakfı Yay. 2. Basım, s: 3 v.d., 58 v.d.

[3] P. N. Boratav- "Battal", İ. Ans. C: II, s: 344

[4] Köprülü (1966) s: 198.

[5] Baron Joseph Von Hammer Purgstall- Osmanlı Devleti Tarihi, Üçdal yay. İst. 1983.

Evliya Çelebi- Evliya Çelebi Seyahatnamesi, Üçdal Yay. İst. 1986, C: III, s: 419, 426.

[6] Yağmur Say (1998)- a.g.m. Sayı: 1, s: 80.

[7] Açıklamalar için bkz: Yağmur Say (1998), a.g.m. Sayı: s:51-80 arası.

[8] Küçükcan (1999), s:14 v.d.

[9] Ocak (1992) a.g.m., Diyanet Vakfı Yay. C: V, s: 204.

[10] Küçükcan (1999), s: 13.

[11] Prof. İrene Melikoff Hacı Bektaş Efsaneden Gerçeğe, Cumhuriyet Yay. İst. 1998, s. 76; Yağmur Say (1998), a.g.m. Sayı:1, s: 67 v.d.; Küçükcan (1999), s:14 v.d.

[12] Prof. Ahmet Yaşar Ocak- Osmanlı İmparatorluğu'nda Marjinal Sufılik: Kalenderiler, TTK Yay. Ank. (1992), s:112.

[13] Ocak (1992), s: 115.

[14] Ocak (1992), s:176, 189.

[15] Örnekler için bkz: Küçükcan (1999), s:65- 84 arası..

[16]Boratav- "Battal", İ. Ans. C:II, s:350.

[17] Köprülü (1966), s:50.

[18] Prof. Pertev Naili Boratav- "Battal" maddesi, İ. Ans. C:II, s:344351 arası.

[19] Yağmur Say (1998)- a.g.m. Sayı: s:74; Küçükcan (1999), s:62.

[20] Yağmur Say (1998)- a.g.m., Sayı:l, s.45.

[21] Prof. İrene Melikoff- Uyur İdik Uyardılar, Cem Yay. İst. 1993, s. 155.

[22] Yrd. Doç. Dr. Veysi Erken'in belirlemeleri için bkz: Küçükcan (1999), s:7.

[23] Abdülbaki Gölpınarlı- Alevi Bektaşi Nefesleri, İnkılap Yay. İst. 1992, s:381.

[24] Ocak (1992)- "Battal Gazi", İ. Ans., C:V, s:204.

[25] Araz (1988), s: 52.

[26] Ocak (1992), s:187 v.d.; Yağmur Say (1998) a.g.m. Sayı:1, s:46 v.d.

[27] Geniş açıklamalar için bkz: Küçükcan (1999), s:17 v.d.

[28] Ocak (1992), s:112.

[29] Hacı Bektaş'ın bu ziyaretleri ve burada düzenlediği cem törenleri için bkz: Abdulbaki Gölpınarlı Vilayetname, Manâkıb-ı Hünkâr Hacı Bektâş-ı Veli, İnkılap Yay. İst. 1958, s: 72 v.d. Ayrıca bkz: Murat Sertoğlu-Hünkâr Hacı Bektaş Veli, Sağlam Yay. İst. , s:118 v.d.

[30]Belgeler için bkz: Baki Öz-Alevilik ile İlgili Osmanlı Belgeleri, Can Yay. İst. 1996, 2. basım. 1558 tarihli ferman, s:27 (Belge no:3); 1572 tarihli ferman, s:55 (Belge no: 43).

[31] Küçükcan (1999), s:20 v.d.; Ocak (1992), s:128 v.d., 135, 175 v.d., 184, 191.

[32] Evliya Çelebi- Seyahatname, C:II, s:762 v.d.; F. William Hasluck- Bektaşiliğin Coğrafi Dağılımı (Çev. T. Koca- A. N. Erginsoy), İst. 1991, s: 16, 44.; F. William Hasluck- Anadolu ve Balkanlarda Bektaşilik (Çev. Y. Demirel), Ant Yay. İst. 1995, 2. basım, s: 17 v.d.

[33] Ocak (1992), s:228.

[34] Küçükcan (1999), s:141 v.d.

[35]