ويژگي هاي روشنفكران آذربايجان

اصولاً در دسته بندی طبقات مختلف جامعه ، ویژگیها یا عملکرد ، مشی ورفتار آنان مورد توجه قرار می گیرد و در جریانهای سیاسی نیز چنین دسته بندی انجام می گیرد . محققان و سیاستگران و سیاسی کاران نیز در تحلیل های خود تن به این دسته بندی ها زده اند . برخی روشنفکران آذربایجان را به دسته های ملی گرا ، قوم گرا تقسیم کرده اند ، دیگری آنان را از نظر ایدئولوژی و منسوبیت به خط سیاسی واحد دسته بندی کرده اند و الغ . به هر حال بدون این دسته بندی ، بررسی کلی دردی را دوا نمی کند . ما نیز خواه ناخواه تن به این دسته بندی می دهیم وروشنفکران آذربایجان را به دو دستۀ کلی تقسیم می کنیم :

1) روشنفکرانی که دغدغۀ آذربایجان وفرهنگ آذربایجان را دارند .

2) روشنفکرانی که دغدغۀ آذربایجان وفرهنگ آذربایجان را ندارند .

آنانکه چنین دغدغه ای ندارند در کل روشنفکران ایران مستحیل گشته و اصولا اثرگذار نیز نخواهند بود . مگر در تقابل با آذربایجان قرار گیرند که در این حالت ، از طرف دولت مرکزی و شووینیستها حمایت گشته و بزرگنمایی می شوند وچه بسا روشنفکری که عمق دیدش یک وجب نباشد اما گستره اش را پهن تر می سازند و چهره ای ملی بدو می دهند ، همچون کسروی ، عنايت الله رضا و همپالگی هایشان . اما روشنفکرانی که دغدغۀ فرهنگی و مردمی را دارند دارای ویژگیهای خاصی هستند که لایق ماندگاری و احترام خاصی هستند. از این دسته روشنفکران می توان صمد بهرنگی و دوستانش همچون بهروز دهقانی ، کاظم سعادت ، علیرضا نابدل ف مناف فلکی که در سخت ترین شرایط خفقان شاهنشاهی نیز جان در طبق اخلاص نهادند و فدا کردند تا خلق را به آسودگی ، آزادی و انسانیت سوق دهند . در جوار این روشنفکران بسیاری با قلم خویش زنده اند و زنده خواهند ماند همچون رئیس نیا ، حریری اکبری ، عبدالحسین ناهید آذر ، حسین فردی .

دسته ای دیگر از روشنفکران آذربایجان عالمانی بزرگند که در صف عالمان جهان صاحب حرمت و احترامند و در زمینه های مختلف شهرت جهانی دارند همچون پروفسور زهتابی ، پروفسور هیأت ، پروفسور صدیق ، پروفسور نطقی ، پروفسور فرزانه و بسیاری دیگر که در دنیا و در سطح دانشمندان جهان حرفی برای گفتن دارند. اینان متأسفانه در داخل ایران بیشتر رنگ قومی زده شده اند در حالیکه هم زندگی شخصی شان و هم آثارشان نشانگر بزرگی طبع ایشان است و در جهان نیز شناخته شده هستند . نگاهی کوتاه به آثار این بزرگواران که در ایران متهم به قوم گرایی اند نشان می دهد که انتر ناسیونالیست و جهان وطنی هستند . اینان به کل بشریت می اندیشند و خواهان آزادی برای همۀ انسانهای روی کرۀ زمینند اما چون آذربایجانی اند نمی توانند از حقوق بشر در آمریکا و آفریقا دفاع کنند ، مدافع حقوق فلسطینی ها ، ویتنامی ها و دیگران باشند اما از ستمی که بر گردۀ مردم خودشان تحمیل می گردد بی تفاوت باشند . پروفسور زهتابی خدماتی که در روشن کردن حقوق ملتهای جهان انجام داده اند در کل تاریخ ایران       بی نظیر است ایشان در کتابهای تاریخی که نوشته اند پرده از روی ریاکاری ستمگران تاریخ برداشته و حقوق ملتهای ستم دیده را نشان داده اند . و در داخل ایران از حقوق اقوام مختلف ایرانی دفاع کرده اند . در اشعار ایشان بارها وبارها شاهدیم که کرد و ترک و لر و فارس و عرب و بلوچ و غیره را به همدلی و همرأیی در مقابله با استبداد فراخوانده است . در عملکرد و رفتار خود نیز این صمیمیت و صداقت نسبت به دیگر خلقهای ایران را بروز داده است . او در میان اعراب (بغداد) بوده و ضمن تلاش برای احقاق حق آنان ، با کشف حقیقتهای تاریخی به کمکشان آمده است . او با بلوچ ها زندگی کرده و شخصیت انسانی آنان را پرورش داده است ، برای لرها ، قشقایی ها ، ترکمنها و کردها اشعاری سروده و به دفاع از حقوق خویش فراخوانده است . آیا چنین محققی قوم گراست؟

پروفسور هیأت با کار جراحی اش درد جسمانی انسانها را از آفریقا تا قفقاز و از هر کجای دنیا بهبود بخشیده و فرقی بین زردپوست و سیاهپوست ، سفیدپوست و سرخپوست ننهاده و درعین از راههای علمی ، ماهیت  زبان و ادبیات مردم خود را نمایان ساخته است . او برای دوستی بین خلقهای ایران چه تلاشها که نکرده است حداقل در مقاله هایش همۀ هموطنان ترک و فارس ، عرب و کرد و بلوچ و دیگران را به دوستی و همدلی فراخوانده است . آیا چنین دانشمندی قوم گراست؟

پروفسور حمید نطقی ، پدر علم روابط عمومی ایران ، با خدمات علمی بی پایانش ، در خدمت بشریت و بویژه در خدمت هموطنان ایرانی خود بوده است . او ، ضمن پایه گذاری علمی نوین در ایران و توسعه آن علم در حد استانداردهای جهانی در کشور و وطن خویش که خدمتی شایان توجه است ، به فرهنگ و ادبیات مادری خود نیز خدماتی ارائه داده است . چرا از دید شووینیستها چنین عالمی باید     قوم­گرا شناخته شود؟

جای شرم نیست که در میان چهره های ماندگار ایران ، در حالیکه فلان گروهبان 30 سال خدمت- بخاطر 30 سال کار وتلاشش ، چهره ای ماندگار معرفی می گردد اما دریغ از یک دانشمند آذربایجانی که بخاطر 80 سال خدمت به بشریت نامی برده نمی شود ؟ آیا واقعاً این روشنفکران قوم گرا هستند؟ آیا نفی هویت و چسبیدن به زبان فارسی او را ماندگار می کند؟

حمایت از حقوق خلقهای ایران در آثار تک تک روشنفکران آذربایجان جای خاصی دارد حمایت از حقوق کرد و لر ، ترکمن و قشقایی ، عرب و بلوچ در تک تک آثار پروفسور صدیق ، دکتر کمالی ، پروفسور زهتابي ، پروفسور هيأت و ديگران موج مي زند .

صمد بهرنگی نمونه ای کامل از یک روشنفکر آذربایجانی است او در اعتلای انسانیت می کوشید. او با کودکان فقیر و بی چیز روستایی در دورافتاده ترین روستاهای آذربایجان زندگی می کرد . با دردشان آشنا بود . او همراه کودکان سختی زندگی را تجربه می کرد و از طریق برخورد صحیح آنان را پرورش می داد . ارتباط صحیح او تنها منحصر به دانش آموزان نبود ، بلکه با خانواده های آنها نیز چنین بود . به حرف آنان گوش می داد ، سر سفره شان می نشست ، برایشان حرف می زد و زندگی یاد می داد . این حکایت یک مدرسه ، یک محل و یک شهر نبود او به درد دل همه گوش می داد و در دل همه جا        می گرفت . در قهوه خانه های سر راهی با مردم گرم می گرفت با درد دل هر عابری همدردی می کرد . با مردم رنج می کشید و دلش از درد مردم انباشته بود . او فقط برای آذربایجان نبود بطوریکه امروز در صدر روشنفکران ایران قرار دارد و در دنیا ، بعد از مرگش ، چه جوائزی برایش ندادند . او به بشریت خدمت کرد ، انسانها را دوست داشت تنها در برابر زورگویان ، مفت خواران و کلاشها می ایستاد و تا آخر هم ایستاد . در عین حال می دانیم که علاقۀ عجیبی به زبان مادریش داشت و به قول جلال آل احمد ، یک تنه مدافع فرهنگ آذربایجان بود و به قول احمد شاملو ، او غول تعهد بود . آیا صمد بهرنگی قوم گرا بود؟آری صمد بهرنگی روشنفکری بود که شاهکارش زندگی اش بود اما با مرگ خود ، جریان روشنفکری ایران را هموار ساخت ، چراغ راه روشنفکران شد و مبارزه علیه ظلم و جور ، بی­عدالتی ، استبداد ، پایمال کردن حقوق انسانها را بنا نهاد و صدها و هزاران روشنفکر ایرانی را به دنبال خود کشاند بطوریکه بسیاری از اینان در رثای صمد بهرنگی اثرها- کتابها و مقاله ها نوشتند که می توان از نویسنگان زیر نام برد: احمد شاملو ، جلال آل احمد ، علی اشرف درویشیان ، منوچهر هزارخانی ، نسیم خاکسار ، رضا براهنی ، محمود دولت آبادی ، احمد بیانی ، محمود احیایی ، رضا انزابی نژاد ، امیر پرویز پویان، اسماعیل جمشیدی ، فرج سرکوهی ، سید علی صالحی ، غلامحسین ساعدی ، احسان طبری ، نیاز یعقوب شاهی ، مفتون امینی و هزاران روشنفکر دیگر ... .

از دیگر ویژگیهای روشنفکران آذربایجان وطندوستی و ایران دوستی است . کدام نویسنده ، شاعر یا روشنفکر آذربایجان را می شناسید که از تمامیت ارضی کشور حمایت نکرده باشد؟ صریح و بی پرده می گویم که مارک تجزیه طلبی زدن به روشنفکران آذربایجان صرفا از طرف پان فارسیستهایی صورت می گیرد که خود نه تنها به تمامیت ارضی کشور معتقد نیستند بلکه بر فارسها نیز ضربه های مهلکی وارد می سازند . اینان از سیاستهای استعماری تغذیه شده و تحت عنوان فارسهای دنیا !؟ تیشه به ریشه ایران     می زنند . آنان دل به این خوش می دارند که در فلان نقطۀ دنیا چند نفری هستند که زبان فارسی می آموزند اما برایشان مطرح نیست که با چه هزینه ای و از جیب چه کسانی این هزینه ها پرداخت می شود . داد روشنفکران آذربایجان از این امر به آسمان می رسد که این روشنفکران با انحراف دولتمردان توانسته اند میلیونها دلار از جیب بیت المال و از حق فقیران کشورمان به حلقوم گشاد اروپاییان و بی دردان در اکناف جهان ریخته شود که صرفا می خواهند چند کلمه فارسی یاد بگیرند آنگاه به چه دردشان            می خورد؟ چه دردی از فقر و بدبختي ملت مرتفع می شود؟ چه دردی از بشریت رفع می گردد؟ مگر میلیونها جلد کتابی که از طرف وزارت ارشاد به زبان فارسی به کشورهای از بند رستۀ آسیای میانه چه دردی را دوا می کند؟ آیا اهداف عالیۀ جمهوری اسلامی ایران را توانست بین آنان نشر دهد؟ اصلا به درد خواندن می خورد؟ اصلا خوانده شد؟ اگر مفید واقع شد صرفاً حرارتی بود که از سوختن این کتابها- متأسفانه- در بخاری هیزمی آنان برای گرم شدن در هوای سرد زمستانی بود . این امر ، جز اندیشه سوزی چه نفعی دارد؟ چه کسی از این اوضاع نفع می برد؟ اگر نشر افکار اسلامی و انقلابی ایران در بین مردم آسیای میانه بود چرا به زبان خودشان نباشد؟ اما می دانیم که این سیاستها زائیدۀ فکر معلول پان فارسیستهایی بود که امروز هم پای دیوار کورش و داریوش نشسته اند و یا در کافه های اروپا جام را به سلامتی کامبیزها و خشایارشاها بلند می کنند و آنوقت هزینة افکار پوسیده و مبتذل آنان را باید از جیب کسانی بپردازیم که نیازمند کمک از بنیاد امداد امام هستند ! اینست حرفهای روشنفکر آذری .

چرا ایران از حقوق بحق فلسطینیان دفاع می کند و هزینه می کند اما از حقوق مسلمانانی که زیر چکمه های داشناقهای ارمنی لگدمال می شوند دفاع نمی کند که هیچ ، بلکه به دشمنان مسلمانان بی دفاع قره باغ ، نارنجک و بمب به ایروان می فرستد؟ فرصت طلبی این شووینیستها تا جایی است که وقتی آذربایجانیان از دست ارمنیان فرار کرده و به عنوان پناه جویان در شمال ارس به اردوگاهای ایران پناه      می آورند این فرصت طلبان از ضعف دولت جمهوری آذربایجان چنان سود می برند که در چادرها ، کتاب های فارسی توزیع می کنند و کلاسهای آموزش فارسی دایر می کنند ؟  این امر فرصت طلبی کثیفی بیش نیست؟ کدام حقوق بین المللی چنین اجازه ای به یک دولت خارجی می دهد مگر آنکه شووینیستهای فرصت طلب و پال فارسیستهای از خدا بی خبر از غفلت دولتمردان ایران و آذربایجان سود می برند . فکر می کنید عکس العمل دولتمردان آذربایجان بعد از آگاهی از این خیانت برادر بزرگتر چه خواهد بود؟ جز اینست که این فرصت طلبان را اخراج نماید و دیگر بدانان اعتماد نکند؟ یک بام و دو هوا که نمی شود . چرا از حقوق مسلمانان در فلسطین ، بوسنی ، هرزگوین و ... دفاع می شود اما مردم مسلمان قره باغ را در مقابل داشناقهای ضد مسلمان نه تنها بی یار و یاور می گذاریم بلکه اسلحه و مهمات در اختیار دشمنانش می گذاریم؟! آیا در مقابل این رفتار نخبگان آذربایجان نباید اعتراضی بکنند؟ باز هم مسئله ای دیگر در همین رابطه : چرا 170 هزار ارمنی مجازند در پایتخت کشور ما علیه ادعای قتل عام موهوم ارمنیان توسط ترکان رژه بروند اما 30 میلیون آذربایجانی حق ندارند علیه قتل عام پدر ، عمو و نزدیکترین خویشاوندان خود در ارومیه و خوی و سلماس و ... حق راهپیمایی داشته باشند؟ آیا طرح این سؤالات از طرف روشنفکران آذربایجان قوم گرایی است؟

طرفداری از تمامیت ارضی ایران و دفاع از حقوق همۀ اقوام در چارچوب کشورمان ، جزو ویژگیهای روشنفکران آذربایجان است . جالب آنکه دفاع از تمامیت ارضی ایران در تمام طول تاریخ جزو خصلتهای مبارزات مردم آذربایجان بوده است حتی در حوادث 1324ـ 1325 نیز ، مردم آذربایجان به این خوایته مقدس خود پشت نکردند و حتی اگر خواستار خود مختاری بودند هرگز خواستار جدایی از ایران نبوده اند . روشنفکر آذربایجانی اگر دل به همزبانان خود در آن سوی ارس دارد بدین معنا نیست که دست از ایران بردارد و بدان ملحق گردد و باز بدین معنای غلط هم نیست که 17 شهر جدا شدۀ قفقاز به پیکر ایران بچسبد . هر دو نظر ، افراطی و الحاق طلبانه است که در نهایت مورد تأیید روشنفکر آذربایجانی نبوده و نیست . اما هر آذربایجانی دوست دارد همان حق و حقوقی که همزبان او در جمهوری آذربایجان دارد در این سوی ارس نیز داشته باشد و دوست دارد حکومت ایران با جمهوری آذربایجان روابط دوستانه و حسنه ای داشته باشد . آیا این خواسته ، تجزیه طلبانه و قوم گرایی است؟

روشنفکر آذربایجان دغدغۀ زبان و فرهنگ خود را دارد ، زیرا صاحب زبانی است که قانونمندترین زبان دنیاست . زبانی توانمند و گسترده است . زبانی است که زبان مادری 30 میلیون ایرانی بوده و 300 میلیون در دنیا سخنگو دارد و از این حیث در ردۀ پنجم جهان ایستاده است . زبان ترکی دارای قانونمندی خاصی در زمینۀ موسیقیایی است . قانون هماهنگی اصوات آنرا زیبا و آهنگین ساخته و در بین تمام زبانهای دنیا از امتیاز خاصی برخوردار ساخته است . گستردگی زمان ، حالت ، افعال آنرا ممتازتر کرده است . آیا روشنفکر آذربایجانی نباید از این همه زیبایی دفاع کند؟ بی تردید آنکه این دفاع را نمی کند دارای ضعف شخصیتی یا هویتی است . چرا دفاع از زبان مادری با اینهمه زیبایی و توانمندی ، قوم گرایی نامیده شود؟ آری روشنفکر آذربایجانی دغدغۀ زبان و فرهنگ خودی را دارد . فرهنگی که بر خلاف بوق و کرنای استعماری که آنرا ساخته و پرداختۀ مغولان و تاتاران می شناسد 7000 سال در این سرزمین ریشه دوانده است . دارای ادبیات شفاهی بسیار پرباری است که محققان و ادیبان این رشته ، فولکلور آذربایجان را غنی ترین فولکلور ملل جهان می شناسند . ادبیات کتبی بسیار پرباری دارد که از 1500 سال تا امروز تمام نیازهای معنوی ترکان از چین تا غرب آفریقا ، از سیبری تا جنوب ایران را برآورده کرده است و شاعرانی تحویل بشریت داده است که هر یک در اندیشه و هنر یکه تاز میدان سخن و هنر هستند . اندیشمندانی که جانانه جان در طبق اخلاص نهاده و در راه سعادت بشر و اعتلای بشریت تقدیم کرده اند . آیا می توان برای شیخ محمود کاشغری ، عمادالدین نسیمی ، مولانا فضولي ، واقف و دیگران و دیگران همتایی یافت؟ چرا دفاع از این زبان و فرهنگ ، قوم گرائی محسوب می گردد؟

می توان جمع بندی کرد که ویژگیهای روشنفکران آذربایجانی ، موارد ذیل را دربرمی گیرد:

1) دفاع از زبان ، فرهنگ و ادبیات آذربایجان .

2) دفاع از سرزمین و وطن مادری .

3) دفاع از تمامیت ارضی ایران .

4) احترام متقابل به کشور دوست و همزبان جمهوری آذربایجان .

5) دفاع از حقوق حقۀ همۀ اقوام ایران در چارچوب ایران .

6) دفاع از حق انسانها در همۀ اکناف جهان .

7) مقاومت در برابر ظلم و ستم بیگانگان و دفاع از آزادی و برابری خلقهای ایران .

8) مبارزه با فساد و استبداد و استكبار .

9) مبارزه در راه آزادي انسانها .