شياط حمزه (610 – 690 هجری)
اجل دوتموش الينده بير اولوجام،
كي اول جامين ايچي دولو سرانجام.
کیمه آییق سونار كيمه ايچرميش،
كيمي اسـروك ياتيـر توپراقدا مدام.
 
   شیاط معمولا به کسانی گفته می شد که در مجالس با صدا و آواز بلند مدحیه هایی در باب اولیا می خواندند و شیاط حمزه یکی از این مغنی ها و درویشان بوده است. شیاط حمزه دارای مثنوی های و غزلیات فراوان است و تا کنون علاوه بر مثنوی بلند یوسف و زلیخا، دیوان کوچکی شامل چند قصیده و غزل و تعدادی مثنویهای کوچک بدست آمده است. او یکی از شاعران عارف پیشه در سده ی هفتم هجری است. هرچند اطلاعات کافی از زندگی و حیات اجتماعی عرفانی او در دست نیست، ولی همین آثار موجود مارا توانگر به شناخت کافی از اندیشه ها و افکار عرفانی و دینی او می نماید.
   ادیبان در پژوهشهای ادبی خود نمایان کرده اند که شیاط حمزه در قرن هفتم تمام سرزمینهای آذربایجان و شرق ترکیه ی امروزی را می گشته و در میان مردم شهرها و روستاها روستا به روستا اقامت می یافته و روزی چند مهمان مردم می شد و با خواندن اشعار و مناقب صوفیانه مردم را ارشاد می کرد. اشعار اورا دارای استحکام و ارزشهای ادبی بسیاری دانسته و استفاده از واژگان عامیانه در اوزان هجایی را از جمله توانمندیهای شعری او می دانند. استقبال وی از اشعار خواجه احمد فقیه، دیگر عارف و شاعر آذربایجان را از جمله هنر شعری وی دانسته اند. مثنوی یوسف و زلیخا را در 1549 بیت به نظم کشیده است که با بیت زیر شروع می شود:
تانری آدین آنوبن گیرم سؤزه،    تا که آنا تانریدان رحمت بیزه.
   علاوه بر مثنوی مذکور دیگر آثار شیاط حمزه در ترکیه توسط عالمانی چون دکتر ابراهیم تاتارلی و پرفسور بلوچ و مجدود منصور اوغلو منتشر شده است.
وار ایدی کنعاندا بیر سرور کیشی    آدی یعقوب، کندی پیغمبر کیشی.
یوسف آدلی بیر اوغلو واردی آنین    ایمدی ائشیت بو سؤزو وارسا جانین.
یئددی یاشیندا ایدی یوسف نبی    صورتی خوب، یوخودو آنین کیبی.
بیر گئجه یاتور ایکن اول دوش گؤرور    ائرته دورور، آنی یعقوبا سورور.
آیدیر ای بابا یاتیردیم بو گئجه    بیر عجب دوش گؤرورم ائشیت نئجه.
جمله‌ي محققين بر اين باورند كه شياط حمزه در قرن هفتم هجری (حدود سالهای 610 الی 690 زندگی کرده است) در آغ شهر به دنيا آمده و سرزمين‌هاي آذربايجان و آناتولي را زير پا نهاده و با مردم جوشيده است. او به مكتب اخي‌گري ـ يكي از طريقت‌‌هاي صوفيانه پيوسته و از مبلغان و درويشان اين طريقت بوده است. بنيانگزار اين طريقت صوفيانه، همانا ابوالفرج زنجاني بوده است كه سال‌هاي سال، عمر خود را در اعتكاف و عبادت به سر برده و به عنوان پير و مراد عارفان بزرگ ادبيات فارسي و تركي مورد احترام قرار گرفته است. شياط حمزه نيز يكي از مريدان اوست كه بعد از سير و سلوك و چله نشستن‌ها، تبري در يك دست و كشكولي در دست ديگر شهر به شهر و ايل به ايل گشته و شعر خوانده است. ناگفته نماند كه زندگي درويشان و آشيق‌هاي آذربايجان با تارهاي زربفتي به هم تنيده شده و باهم گره خورده است. اگر آشيق‌ها به سرايش داستان‌هاي حماسي و مردمي مي‌پردازند، درويشان داستان‌هاي صوفيانه و عارفانه مي‌سرايند. آشيق‌ها به اشعار هجايي توجه دارند و درويشان با الهام از ادبيات عربي و فارسي به اوزان عروضي روي مي‌آورند.
شياط حمزه الهي نامه‌هاي بسيار جالبي دارد كه مفاهيم عارفانه و صوفيانه را در قالب اشعار عروضي تركي ريخته است. نمونه‌ي ذيل نشانگر زبان نيرومند و صميمي اوست:
زهي شربت كي بير كز اوندان ايچه‌ن
نه صبح اولدوغـون بيـلر نـه آخـشـام.
نه شربت ديـر بو، هئچ رنـگي بيـلينمز
قيـزيل مي،آغ ميدير، يا پخـته، يا خام؟
نـه اصــلانـلار ياتـورمـوش بوسـاقي
نـه اژدهــالـــار اولمــوش اونــا رام.
سـلاطـيـن‌لري بـاتـوردور بـو سـاقي
كي بونلار بيز كؤي و آدي روم و شام
بو ساقي جمله سين اسرودي سـر دور
نه جـمـاعت قالــي سر دور نــه امـام.
بو غفلــتده‌ن نئچون اويانـمادون سـن
نئچون غافــل ياتورسن سـن اي عوام.
شياط حمزه علوم اسلامي را فراگرفته بود و آثارش ملهم از تعليمات اسلامي است.  دوران خلاقيت اين شاعر مصادف با حكومت سلجوقيان است. سلجوقيان با توجه به عوامل چندي به اشاعه و حمايت ادبيات فارسي همت گماشته‌اند، اما در بيرون از دربار، ادبيات مردم به زبان تركي نضج مي‌يافت و در ميان مردم زبان به زبان مي‌گشت. يادآوري دوباره‌ي اين نكته ضروري است كه شرق آناتولي خاستگاه ادبيات آذري به شمار مي‌آيد و بسياري از شاعران آذري‌گوي در قرن ششم و هفتم هجري از اين سرزمين برخاسته‌اند. شياط حمزه پيش از شاعران بزرگي چون مولوي، يونس امره و سلطان ولد، اديبات صوفيانه را در آناتولي قوام بخشيده و آثار فناناپذيرش را به زبان تركي خلق كرده است.  بي شك او با ادبيات فارسي آشنا بوده و در سرايش آثار خود به ويژه « يوسف و زليخا » روش صوفيانه‌ي ايران را تقليد كرده است. اثر « يوسف و زليخا » از شياط حمزه شامل 1529 بيت است كه در وزن « فاعلاتن، فاعلاتن،فاعلُ» نوشته شده وجزء نخستين مثنوي‌هاي عارفانه‌ي تركي به شمار مي‌آيد. زبان شاعر در اين اثر ساده، روان و ملهم از زبان بي­تكلف مردم است:
تانلايوبــن قـامـو گئتــدي ايـشينه
دوشدو زليخا يوسفـون تشـويشيـنه.
زليـخـا ايـدور يـوسفـه ائشيت بنـي
يوخـسـا زنـدانــا اورارام بـن سـني.
سؤزومو تـوت،گـل بـنه نـاز ائـيلـمه
  حاليما باخ، سن محال سؤز سؤيلمه.
يوسف ايدور توتمازام هرگز سؤزون
نه ديلرسـن ائيله بنه كندوزون.
آثار شياط حمزه سرشار از مضامين ديني، اخلاقي و تعليمي است. او اشعار فراوان در نعت پيامبرو مناجات دارد. به ويژه الهي نامه‌هاي وي مشهور است. به يكي ديگر از اين نوع شعر او توجه فرماييد:
نئجه اجلدن قاچوبن عشرت قورارسون دون و گون،
اوش ايـلتولر چكه چكه انـّا اليه راجعون.
نئجه قاپولار اوراسون، نئــجه دوزاقـلار قوراسون
گر اصـلان اولوب دوراسون، اجـل قيـلا سني زبون.
اجل آليجاق بوغازون، ايده‌سنه كـيم آچ گـؤزون،
نه حـالدا سؤز گؤركندوزون، اي چابـك وذوالفنون.
اوغريلايين باخارايدون،خوبلارا گؤز باخار ايدون،
شيمدی اوزون توپراق دولوب نه خوش ياتارسون سرنگون.
آتلارا قاني بينديگون،حريرگئيـوب سالينديغون،
نه قاپدی آتیندان سنی مکر ایله بو دونیای دون.
قاني الونده‌كي قـدح، بـاشـونـداكـي كـلاه،
بئلونده‌كي گوموش قوشاق، اگنونده‌كي آلتونلو دون.
همان‌گونه كه مي‌بينيد آهنگ و قافيه‌بندي داخلي شعر نيز، كه يكي از خصوصيات شعر عروضي تركي است، بسيار زيبا و شاعرانه انتخاب شده است. با چاپ و نشر اثر گرانقدر يوسف و زليخاي شياط حمزه، راه جهت بحث‌هاي گسترده بر روي آثار تركي و اوزان عروضي شعر تركي گشوده خواهد شد. به ويژه راه را جهت مقايسه با اثر «يوسف و زليخا»ي شاعر بزرگ آذربايجان، مصطفي ضرير كه با فاصله‌ي زماني كوتاهي از شياط حمزه به آ‏فرينش ادبي پرداخته است، مي‌گشايد.
شیاط حمزه از درویشانی است که کشکولی و تبری در دست در شهرها می گشتند و همچون اوزانها که داستانهای حماسی و ملی می­سرودند و با ساز و قوپوز خود، مردم را ارشاد می­کردند؛ درویشان با خواندن اشعار مذهبی و عرفانی خود، مردم را با دین و مذهب آشنا می­کردند و روحیه­ی دینداری را در آنان تقویت می­کردند. هر دو بخش از این آفرینشگران – اوزانها و دراویش – در خدمت ارتقای سطح فرهنگ و اندیشه­ی مردم بوده اند. اگر اوزانها از قهرمانانی چون قوزان خان، اوغوزخان و دیگر قهرمانان دده قورقود به همراه دلاوران ایل و تبار ترکان سخن می­راندند، دراویش از قهرمانی حضرت علی(ع) و آل علی می­گفتند و آنان را با اندیشه­های اسلامی آشنا می­ساختند. در ابتدای کار، آفرینش هر دو این خنیاگران به صورت شفاهی بوده، اما از میان آنان خلاقانی برخاسته­اند که خود آفرینشگر و خلاق بوده و صرفا به تکرار اشعار و داستانهای موجود اکتفا نکرده، بلکه خود اشعار و داستانهایی را خلق کرده­اند. از دراویش خلاق می­توان شیاط حمزه را نام برد و از میان اوزانها هنوز اوزانی قدیمی تر برخورد نشده و آشیق قربانی یکی از این اوزانهاست. تردیدی نیست که پیش از اینها نیز دراویش و اوزانهایی بوده­اند که تحقیقات بعدی نام آنان را روشن خواهد ساخت.
شیاط حمزه به بازگوئی داستانهای قرآنی پرداخته و دیگر اشعارش در زمینه­های دینی و مذهبی است. لذا این هنرمند و ادیب با سرودن داستانهای و به نظم کشیدن آنها که اساس آنها را قرآن تشکیل می­دهد به خلاقیت ادبی پرداخته است. بهترین داستانها نیز در قرآن مستتر است. داستانهای حضرت آدم تا عیسی، نوح، یوسف، یونس، داوود و دیگر انبیای الهی به زیباترین و مورد پسندترین شکلش در قرآن آمده که از این میان یوسف و زلیخ به عنوان احسن القصص مطرح گشته است و به مین خاطر ، داستان یوسف و زلیخا توسط دهها شاعر و درویش ترکی­گوی دوباره بازگوئی شده است. هرچند که داستان همه­ی این شاعران یکیست، اما چیزی هست که اثر آنان را از هم متمایز می­کند و آن، هنر شعر و روایت این شاعران است. مهمترین اثر شیاط حمزه نیز، همین داستان یوسف و زلیخست. بنابراین ارزش داستان او را باید در زبان و هنر شعری او جست که این امر در تاریخ ادبیات شکل می­گیرد.
تردیدی نیست که مقتدای شاعرانی چون شیاط حمزه، همانا احمد یسوی است که عنوان پیر ترکستان را نیز دارد. شیاط حمزه نیز در سرودن اشعار مذهبی به خلاقیت وی چشم داشته است و حتی برخی نظیره ها بر اشعار وی سروده است.علاوه بر یوسف و زلیخای شیاط حمزه، دیوان پرحجمی شامل غزلیات و قصاید وی در دست است که او را در تاریخ ادبیات ما برجسته و ممتاز می­سازد.
نکته­ی جالب دیگر در خلاقیت ادبی شیاط حمزه، استفاده­ی او از فرم­های شعری کلاسیک مانند غزل، قصیده، مخمس و غیره که در اوزان عروضی سروده می­شوند بکارگیری فرمهای ترکی مانند قوشنا و گرایلی و غیره می­باشد که عموما در اوزان هجائی سروده می شوند. این اشعار در داستانهای حماسی و عاشقانه کاربرد دارد و شیاط حمزه آنها را در مثنوی­های مذهبی نیر به کار برده است.
در اینجا به نمونه هایی از اشعار وی نظر می­اندازیم:
 
ای خواجه، سن بللوسون،   ایشبو جهان ایچینده.
نئچه دیری قالاسین،            بو آز زمان ایچینده.
 
کیمی ایگید، کیمی پیر،     اولو، خواجه، جهانگیر،
مغبون اولوب یاتیرلار،            آغیر زیان ایچینده.
 
قانی حریر گئین­لر؟          "بیز سلطانیز!" دئین­لر،
یایان یوریمه ین لر!...          چاییر چمن ایچینده.
 
گؤردون قامو چوریمیش،       قورد، قوش تنین ییریمیش،
قارینجالار بوریمیش،            بو قورخلو تن ایچینده.
 
اول گول گیبی یاناقلار،         اول بال گیبی دوداقلار،
اول اللر، او آیاقلار،               سارلو کفن ایچینده.
 
بیری چاغیروم آیدور:        "گل هی، حالومی سن گؤر!
بیر وقتده سلطان ایدیم،      بن خراسان ایچینده."
 
ای خواجه! سؤز سنون دور،    آچ گؤزونو حالون گؤر،
درویش، قازان، یئ – یئدیر!    یئر ائیله جان ایچینده.
 
بیر گون گله اؤله سن،           نئچه دیری قالاسین!...
سنی داهی گؤره­لر،                 بیر نردبان ایچینده.
 
شیاط حمزه آییت:               گؤزون یاشین تاپ توت،
صبر ائیه گول آچیلور،           هر دم تیکان ایچینده.[1]
 
ابیات برگزیده­ای از داستان یوسف و زلیخا:
تانری آدین آنوبان گیرم سؤزه،
تاکی ائنه تانریدان رحمت بیزه.
اول – ابد بسم الله تانری آدی،
زیره کیم آنونلادور سؤزلر دادی.
 ایمدی گلدیم یئنه بیر حکایته،
نئیله­دی قارداشلاری ائشیت آته.
بوغازلادیلار بیر اوولاق قانینی،
یوسفین بولاشتیردیلار توتونا.
گلین ایمدی – دئدیلر- آند ایچه لیم،
بیر اوغوردان واریجک آغلاشالوم
ائیده­لوم قورد قاپدی یوسفی، آتا،
بیز داغیلمیشدیق گئییه اوخ آتا.
یولدا مگر واردی بیر گئی آغاج،
یعقوب آندا اوتورموشدو سوسوز – آج،
ای عجب قاچان گله یوسف دئیو،
یوخاریدان گلدی اول "سبعین" دئیو.
یعقوب آیدور بو سبعین ایل ما اولا؟
یاخود یئمیش گون می، یوسفوم گله؟
ییل می یئتمیش بیلمه­زم یوسف گؤچه،
یاخود یئتمیش گون آرامیزدا گئجه.
بیر قوول واردیر داخی گلدی بیر اون،
قیرخ ییلدن سونرا گؤر آندان آوون.
چونکی واردی گیردی یعقوب ائوینه،
گلدی بیر اون دا شرادان قولاغینا.
یوسفون قارداشلاری ایریشدیلر،
بیر اوغوردان قاپودا چاغریشدیلر.
ائیتدیلر کیم یا بابا یوسف قانی،
غافل اولدوق قورد یئدی آخر اونی.
چون ائشیتدی بونی یعقوب اؤزی،
یاش دولدو آغلادی ایکی گؤزی.
دوشدی یعقوب اوسسی گئده ر اوغونور،
قامو قارداشلاری گؤگسون دوغونور.
اوسسی گلدی باشینا آچدی گؤزون،
آییتدی قانی یوسفوم کسین سؤزون.
بیر اوغوردان قاموسی سؤیله دیلر،
یوسفو قورد قاپدی بابا دئدیلر.
بیزه اینانمازسین باخ تونینا،
گؤر تونین نئجه بولاشمیش قانینا.
یعقوب آیدور بانا وئرین کإنله گی،
گؤره­ییم کؤنله­گی دیره­گیم اؤگی.
وئردیلر ، آلدی البته اول خوجا،
ایسته دی اول کؤنله­گی اوجدان اوجا.
گؤردی کؤنله ک بوسبوتون، ییرتیغی یوخ،
آه قیلدی آغلادی دؤیوندو چوخ.
آیدی سیز ییتیردینوز اول اوغلانی،
پس قانی تونوندا قوردون نشانی؟
وارین اوولان قوردو گتیرون بانا،
یوسفی یئدی می سورایین بن اونا.
یوخسا گتورمه­سه­نوز اول قوردی سیز،
دعا قیلام قامو هلاک اولاسیز.
وارین اوولان گتورون قوردی اله،
یوخسا تانریدان گله سیزع بلا.
واردیلار اوولایو بیرین توتدیلر،
قانی آغزی یؤروسینه سورتدیلر.
بوینو باغلی یعقوبا گتوردیلر،
یوسفی یئین بو قورددور – دئدیلر.
یعقوب اول قوردا سورار: یوسف قانی؟
سن­می یئدون آییت بانا اول اوغلانی؟
وئردی دیل حق تانری قورد سؤیله­دی،
یعقوبا وئردی سلام تاپو[2] ائیله­دی.
آییتدی یا یعقوب نبی سن سن اویان،
قیلمایا پیغمبر هرگز بهتان.
آییتدی دستور وئر بانا تا کیم وارام،
نه کی قورد وار قامو بوندا گتورم.
نه یئدیم بن، نه یئدی آنلار عام،
بیلمزسم کیم یوسفون سنین قام.
گره­ک ایسه آند ایچم کیم یئمه­دیم،
دوغرو آییتدیم سانا یالان دئمه­دیم.
بن داهی عیاللاریمدان آزمیشام،
گئجه – گوندوز حسرتیندن یانمیشام.
آنی ایستردیم توتولدوم یا رسول،
بنی آزاد قیل سؤزون ائیله قبول.
آزاد ائتدی قوردی واردی ایشینه،
دوشدو یعقوب یوسفون تشویشینه.
گئجه – گوندوز آغلاماق اولدو ایشی،
سئل کیبی آغلار اونون گؤزو یاشی...
 تامام اولسون قصه ایشبو آرادا،
صلوات وئره­لوم اولودان احمده.
مختصر قیلدوق بونی ائشیده­نه،
ائشیدن­لر دعا قیلسون قوشانه.
بونی قوشانا چلب توتونا گناه،
یازیغین باغیشلا گیل ای پادشاه.
شیاط حمزه کمینه قول سنین،
یازیغین باغیشلا گیل یارب آنین.
رحمت ائیله قوشانا – ائشیده­نه،
عفوونی هم شفاعت ائت یازانا!
فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلات،
بین گناهی عفو ائده­ر بیر صلوات.[3]
   مثنوی دیگر شیاط حمزه، داستان سلطان محمود است که منتخباتی از این مثنوی نیز خواهیم آورد. این مثنوی کوچک بوده و در وزن رمل، یعنی فاعلاتن فاعلاتن فاعلات نوشته شده است. اینک ابیاتی از این داستان:
الله آدیله دیلوموز آچالیم،
هم بو دونیا سؤزلریندن گئچه­لیم.
تانری آدیلا سؤزه باشلایالوم،
کافری داشلایالوم.
شول کیشی کیم نفسین اؤلدورموش دورور،
کندوزون تانری­یی گؤرموش دورور.
نفسیمیزدور تانریدان بیزی قورویان،
نفسی اؤلدو، رحمته تورما بویان.
بیر حکایت ائیله­یم، دینلر ایسن،
جان قولاغین توتوبان آنلار ایسن.
اول زمان بیر پادشاه واریدی،
شاه محمود ایدی پس اونون آدی.
دین ایچینده حیفی، ظلمو یوخ ایدی،
صورتی گؤره کلو و قولو چوخ ایدی.
بیر ایاز آدلی قولی هم وار ایدی،
قوموسوندن آنی یئی سئوه­ر ایدی.
شاه محمود بیر گون اول بیگ­لر ایله،
اووا بیندی هم ایاز داهی بیله:
اوغرایو گلدی یولی بیر درویشه،
دینله ایندی، نه دئییر اونا، ایی پادشا.
سلطان آیدور: سن می بیگسین، یوخسا بن؟
بیر اولامی بو ایکیمیزده کی جان!
حق قاتیندا قانقوموز یئیره ک اولا؟
یئیره ک اولدور، دنیادا اول ییگ اولا.
درویش آیدور: نئچه دئدون بو سؤزی
یئی گؤروب کندونی ، خور گؤردون بیزی.
سلطان آیدور : حق بیزی یئیره­ک سئوه­ر،
اونون اوچون وئردی چوخ مال و داوار.
داهی هر نه دیله­سم بانا وئرور،
اوسته سنی آیروغا دیلن.
داهی نجس، کمخا، اطلس گئیه رم،
دورلو دورلو طعمه لردن بن یئیه رم.
قامولاردان آرتا تورور آتلاروم،
طاق ایچیندخ گئیبک اوولار ایتلروم.
اول قامونون قیداسی بندن دورور،
سن فقیرسی، کیمسه سندن نه گؤرور!
قاپودان قاپویا دیلنمک ایشون،
تانری دائم آخیدور گؤزدن یاشون.
سنی سئوه­سه، سنه داهی وئره­دی،
نه دیلرسن، الون آنا ایره­دی.
سئودی بنی، دیله­گوم وئردی بوگون،
هم یارین اوچماق داهی بنوم اوچون.
گولوبن درویش دییر کی: ای پادشا!
پادشاهسان، عقلون اکسوکدور نیشه.
آلتونون چوخ، پادشاهلیغین اولو،
سؤیله­مز سؤیله­دویون سؤزو دلو.
ناح ونسیج بیزه دویون تن­لره،
امر ائده­لر کی یئنه ایلالره.
جمله اعضان توپراق اولوب چورویه،
دؤرد یونوندان قورت و قوش سنی یییه.
سنده یارین قاموسنه اوشه­لر،
هر بیری بین کیشجه دوریشه­لر.
حق تعالی زبانیه بویورا،
هر بیریسی دؤرد یونوندان اود اورا.
قاینایاسان زولف، قطراندا مدام،
دئمه­یه­لر کلب سن، یوخسا آدام؟
چاغیرسین کیمسه اولمایا مدد،
آسسی قیلماز آندا آتا و ولد.
شونی آنوب عقلونی دیر باشونا،
نیشه بوگون خوشنود اولدون آشونا.
نفسون ایتی سنه بینمیش دون و گون،
سن نه سلطان سان، ایته اولدون زبون!
بیزی گؤر کیم بینمیشوز نفسوموزه،
یورودوروز داغ و داش، دره – گزه.
نفسی بیز بیزدن قومازوز گئتمه­گه،
قصد ائده روز آنا جفا ائتمه­گه.
زیرا کیم ائشه گوموزدور، بینه روز،
سانما کیم بیر لحظه آندان اینه روز.
نه گؤرورسون کندوزونی پس اولو،
عقلونی­دیر، سن سنی گؤر، ای دولو!
گرچی کیمی درویش، کیمی سلطان دورور،
قومونوموزون واردوغو بیر یئر دورور.
بانا داهی دوققوز آرشین بیر کفن،
سانا داهی اولیسار دورور همن.
چون سون اوجو عاقبت اؤلمک گره­ک،
آغلایالوم، بیزه نه گولمک گره­ک.
آغلایانون اوجی گولمک دورور،
بیته کیم دیرلیک سونی اؤلمک دورور.
دیرلیگونده سن داهی بو سؤزی توت،
کیم دینیلدی:" مطیع قبله ان تموت"
شیاط حمزه سن سؤز اوزاتماگیل!
سن سنی گؤر، آیروغی گؤزه تمه گیل!
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات،
مالی اولان کیشیه لازم زکات!
اما در اینجا لازم است در مورد غزلیات شیاط حمزه نیز سخنی مختصر گفته شود. اکثر غزلیات وی در دو وزن روان و زیبای هزج می­باشد. نکته­ی جالب توجه نیز این است که شیاط حمزه همیشه در پایان هر مثنوی خود، وزن اشعارش را نیز بیان کرده است. در غزلیاتش نیز گاهی بدان اشاره می­کند. در اشعار هجایی نیز توانمندی بی­همتای وی مورد تاکید همه­ی ادیبانی بوده است که به بررسی اشعار وی همت گماشته­اند. در اینجا لازم است چند غزل نیز از وی بیاوریم:
عجب نه ائتدوم یاره وئرمز سلامی،
بو ظالم مدعی قویماز اولامی؟
منیم ایکی جهاندا یاریم اول­دور،
منم آنون اولور کمتر غلامی.
شو جفالر کی سن بنه قیلورسان،
عجب کافر مسلمانه قیلامی؟
یوسفه قالمادی بو حسن باقی،
قیاس ائیله سنه یاروم قالامی؟
سنی سئومز می یوخسا شیاط حمزه،
دنی­نون بیری­دور بو قالتا بانی؟
***
اجل دوتموش الینده بیر اولو جام،
کی اول جامین ایچی دولو سرانجام.
کیمه آییق سونار، کیمه ایچورمیش،
کیمی اسروک یاتور توپراقدا مدام.
کی بیر ایچر اول ساقی الیندن،
بای و یوخسول، اولو، کیچی، خاص و عام.
زهی شربت کی بیر کز اوندان ایچن،
نه صبح اولدوغونو بیلور، نه آخشام.
بو مجلیسده حریف اولان کیشی­لر،
قیزیل می، آقچامی دور؟ یا پخته، یا خام؟
نه شربت دور بو؟ هئچ رنگی بیلینمز!
نه نقل آرزولادیلار، نه خود بادام.
نه آرسلانلار یاتورموشدور بو ساقی!
نه اژدرهالار اولموشدورور اونا رام!
سلاطین لری یوتوردی بو ساقی،
کی بونلارون یئری­دور روم و شام.
قانی سلسال، زال و عاد و شداد؟
یا کیخسرو قانی؟ یا قانی بهرام؟
بولار هپ بو قدحدن ایچدی، یاتدی،
قدح شیمدی بیریندور کام و ناکام.
ایچوتمه یینجه، قویمادی کیشی هم،
بو ساقی دن نه لطف ایسته، نه اکرام.
عجبدور بو، کی بونلارون بیریندن،
نه بیر خبر گتوردیلر، نه پیغام.
بو ساقی مجلیسین عصری­دی سردور،
مه جماعت قالیسردور نه امام.
بو غفلتدن نئچون اویانمادون سن؟
نئچون غافل یوتورسان سن ای عوام؟
شیاط حمزه­نون کؤنلونه هر دم،
گلور حق رحمتیندن لطف و انعام.
نه عروض بیلور اول، نه نحو و تصریف،
نه قافیه، ردیف، نه تجنیس اتمام.
 
 
 
سنین عشقیه قامو درده دوادیر یا رسول الله    سنین قاتیندا حاجتلر روادیر یا رسول الله.
سنین نورون گؤرن گؤزلر، نه آی گؤزلر، نه اولدوزلار    نوروندان گئجه گوندوزلر ضیادیر یا رسول الله.
دریندن آچیلار گوللر، سؤزوندن شهد و شکرلر    سنینله خسته کؤنوللر شفادیر یا رسول الله.
حبیب سن پادشاهلارا، طبیبسن دردلی آهلارا    سنین سؤزوندن ایراق سؤز عنادیر یا رسول الله.
آی و گونش، یئددی اولدوز سنی اؤگر قامو دوپ دوز    سنی سئودیگیچون ادریس علادیر یا رسول الله.
حسد قیلیر سنه ابلیس، زهی احمق اولور تلبیس    گلیر سه خوبونا هر کیم صلادیر یا رسول الله.
آرالار نوبتین دائم، بو بئش وقت سنّتین قائم    سنین جفالارین دردی وفادیر یا رسول الله.
مغیلانلار حریر گئیدی، بریه لر عبیر دولدو    سنی گؤرمک منه مین جان بهادیر یا رسول الله.
ساتیلدی یوسف کنعان ایکن آز نسنه یه پنهان    موسی الینده عبرتیت عصادیر یا رسول الله.
دادو اگنینده خلعتین، خلیل خویینده نعمتین،    ولی روحون فلکلرده عیاندیر یا رسول الله.
مبارک توربه سی پرده دولو نور ایله پرورده   
مقامین کعبه ی زمزم، همیشه قائم و محکم    خضر امتینه هردم سقادیر یا رسول الله.
شیاط حمزه دیر اول شاهدان دیلر کیم قورتولا آهدان    سنی مدح ائتمک آللاهدان عطادیر یا رسول الله.
***
نا یاتیرسان ایاغافل، گؤإزون آچ گؤر بو ارکانی    حقه ایرمک دیلر ایسن ، اوخو آیات قرآنی.
گر اوخویاسان قرآن بولارسان دردینه درمان    اؤزونو قویماغیل غافل، اویان یورو ایسته درمانی.
دئمه گیل کیم منه سرور وار ایمدی خواجه نه یالوار    اگر دیلر ایسن رهبر قیلا جانینا ایمانی.   
کیمه کیم ناصبی دگدی، الینی دیندن چکدی     کلیمیم دئیوبن اؤگدو چلب موسی بن عمرانی
سککیز اوچماق، یئددی تامو بیزیم اوچون دورور   سن اونا سیغان ای عمو که وئریر مخلوقا جانی.
شولار کیم دونیادان کئچدی، آخرت شربتین ایچدی    هدایت قاپوسون آچدی اوخور دائما قرآنی.
شهنشاه جهان اول دور کی وئرور مخلوقا جانی آنین عشقی نوری بیله گؤروروز جن و انسانی.
دیلر ایسن شیاد حمزه قیلا حق جانینی راحت،    سنه دونیا یئتر عبرت گله ترک ائت بو ویرانی.
 
نئجه اجلدن قاپوبان جان عشرت قوواسان دون و گون    اوش ایلته لر چکه – چکه انا الیه راجعون.
نئجه قاپولار اوراسان، نئجه توزاقلار قوراسان    گر اسلان اولوب دوراسان، اجل قیلا سنی زبون.
اجل آلیجاق بوغازین، آیدا سنه کیم: آچ    نه حالداسان گؤر کندوزون ای چابک وای ذوفنون.
اوغوللارین باخار آیدین خوبلارا گؤز قاتار ایدین    ایمدی گؤزون توپراق اولوب نه خوش یاتارسان سرنگون.
قانی سنین اول دولتین، خشم ایله بغض و هیبتین؟    باقاقیوب خشم ائتدیگین، قاقیوب اولدوغون جنون.
قانی الینده کی قدح، باشینداکی آلتون کلاه؟    بئلینده کی گوموش قوشاق، اگنینده کی آلتونلو دون؟
قانی سنین بستانلارین، اول باغ و گلستانلارین    گؤر نییه گتیردی سنی اول خالق ربّ المنون.
قانی سنین باغین، بالین، رزق و داوار ایله مالین    لاف اورا کؤکسون گردوگون گل ایمدی نن واردیر بوگون؟
آیدیر ایدین سلیمانام، هم اول تخت ایسی سلطانام    ایمدی گتیروبن وار بوگون سنین خبر سایان یوز اون.
اول کوی منیم ، بو شار منیم، بو باغچا و گلزار منیم    ایمدی سنی یئره قویار اول قادر کن فیکون.
عالمه وارمیش ایکن چاوین سینلایامی گلدین بوگون    دونیادا آزغینلیق ائدیب، چالدیر ایدین ارغنون.
شیاط حمزه اوش گئده ر، جرم و گناهی فکر ائده ر    چون حق یولونا گیرمه دی قاندا واریرسا تون بتون.
***
عجب نئتدیم یارا، وئرمز سلامی،    بو ظالم مدعی قوماز اولامی؟
منیم ایکی جهاندا یاریم اول دور    منم آخر اونون کمتر غلامی.
شو جفالار کی سن منه قیلیرسان    عجب کافر مسلمانا قیلا می؟
یوسفه قالمادی بو حسن باقی، قیاس ائیله یاریم سنه قالامی؟
سنی سئومز یوخسا شیتط حمزه    دنی نین بیریدیر بو قلتبانی.
***                                              
بیگیم، خوبلار سانا مشتاق دگیلمی    یا حسنون باغچاسی اوچماق دگیلمی؟
توتاغین شربتی سایرو ساغیلدیر    سؤزون خسته لره تریاق دگیلمی؟
قامو ترتیب لرین یئرلی یئرینجه    سنی قوجماق سکیز اوچماق دگیلمی؟
اگر من خسته نین الین آلیرسان    صراطین کؤپروسون کئچمک دگیلمی؟
***
 
منابع:
1ـ م. كريمي. ادبيات باستان آذربايجان.  تبريز، 1358.
2 ـ ح. صديق.  سايالار.  تبريز، 1358.
3 ـ م. كريمي. نگاهي به ادبيات تركان از ابتدا تا سپيده دم اسلام. تبريز، 1370.
4 ـ م. كريمي. ادبيات عرب زبان آذربايجان. تبريز، 1371.
5 ـ رفيق اؤزد‌ه‌ك توركون قيزيل كتابي. باكي 1992.
6 ـ دكتر زيگريد هونته. فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه: مرتضي رهباني، تهران، 1365.
7- شیاط حمزه، یوسف و زلیخا، استانبول، 1946.
8 - تورک دیلی و ادبیاتی درگیسی، استانبول یونیوئرسیته­سی ادبیات فاکولته­سی، نمره 12، 1963.
9 - اورخان سویسال، اسکی تورک ادبیاتی متن­لری، استانبول، 2002.
 
 
 
شیاط حمزه(610 – 690ق)
اجل دوتموش الينده بير اولو جام،
كي اول جامين ايچي دولو سرانجام.
کیمه آییق سونار كيمه ايچرميش،
كيمي اسـروك ياتيـر توپراقدا مدام.
                                                       
    شیاط حمزه آذربایجان کلاسیک ادبیاتیندا یوکسک یئر آلیر . او، 700 ایل بوندان اؤنجه گؤرکملی اثرلریله بوگونه قده ر دیری قالمیش و زمانه سی نین اولایلاریندا ائتکیلر بوراخیبدیر. شوبهه یوخدور بئله بیر شخصیت ادبی – دوشونجه ساحه سینده یوکسک یئرینی اؤز یاراتدیغی اثرلر و گؤستردیگی گئدیشلرله الده ائتمیشدیر. اونون اثرلری بو گون ده هله اؤز ده یه رینی ساخلامیش و دوشونجه تاریخینده اؤزونه مخصوص بیر یئر آچمیشدیر. ادیبلر اونون یاشاییش ایللرینی 610 دن 690 ایللری آراسیندا بیلمیشلر. او، عمرونون چوخونو خالق ایچینده گزیب – دولاشماقلا کئچیرمیش، آنجاق آغ شهرده آنادان اولدوغونو یازیرلار.
   شیاط مجلیسلرده اوجا سس و آواز ایله اولیا حاققیندا مدحیه لر اوخویان کیمسه لره دئییلیردی. شیاط حمزه ده بو مداحلاردان بیریسی دیر که اؤز ادبی یارادیجیلیغی ایله خالق ایچینده شهرت قازانمیشدی. اونون بو مدحیه لردن علاوه بیر چوخلو مثنوی، غزللری الده دیر. شیاط حمزه بوگون یوسف و زلیخا ایله بیر نئچه قیسسا مثنویلرله معروفدور. اونون دیوانیندا بونلاردان علاوه بیر نئچه غزل و قصیده سی ده واردیر. او، 7جی یوزایلده عارف پئشه لی بیر شاعیر کیمی ائللری دولاشیب، مدحیه لر اوخویوب و خلق ایله قاریشیب قاتیشمیشدیر. اونون عرفاندا یازدیغی اثرلره بوگون آذربایجان ادبیاتی نین 700 ایل بوندان اؤنجه دورومونو آیدینلاشدیریر. اونون یاشاییشی حاققیندا معلوماتیمیز آز اولورسا دا، دوشونجه و یارادیجیلیق آلانینی اؤز اثرلریندن آلا بیلیریک. بو اثرلری یئترلی بیر معلوماتی بیزه وئریر.
   ادیبلر اؤز ادبی آراشدیرمالاریندا، شیاط حمزه نین 7جی یوزایلده آذربایجان و آنادولو یوردلارینی گزیب – دولاشیب، خالق ایله قووشوب، بیرگه یاشاماسینی بیلدیرمیشلر. او، کندلری و شهرلری گزیب، شعرلر اوخویوب، صوفیانه اوخومالاریلا خالقی دین و مذهبه ساری دعوت ائدیردی و اونلاردا مذهبی ذوقلاری آرتیرماق مقصدیله عمرونون بارلی گونلرینی کئچیریردی. بونا گؤره ده اونون اثرلرینده، ادبی ده یرلردن علاوه، دینی ده یرلری ده اله آلماق گره کیر. حمزه نین شعرلرینده خواجه احمد فقیه ین ائتکیسینی سؤیله ین لر آز دئییلدیر. شیاط حمزه بیر نئچه قیسسا مثنویله برابر، یوسف و زلیخا اثرینی 1549 بیتده سؤیله میش و اؤزونه ادبیات تاریخیمیزده یئر آچمیشدیر. بو مثنوی آشاغیداکی بیت ایله باشلاییر:
تانری آدین آنوبن گیرم سؤزه،    تا که آنا تانریدان رحمت بیزه.
شیاط حمزه نین اثرلری – یوسف و زلیخا و بیر نئچه قیسسا مثنویلر، غزللر و قصیده لر دوکتور ابراهیم تاتارلی و پروفسور بلوچ و مجدود منصور اوغلو طرفیندن یاییلمیشدیر. یوسف و زلیخا مثنویسینده، داستان بئله باشلاییر:
وار ایدی کنعاندا بیر سرور کیشی    آدی یعقوب، کندی پیغمبر کیشی.
یوسف آدلی بیر اوغلو واردی آنین    ایمدی ائشیت بو سؤزو وارسا جانین.
یئددی یاشیندا ایدی یوسف نبی    صورتی خوب، یوخودو آنین کیبی.
بیر گئجه یاتور ایکن اول دوش گؤرور    ائرته دورور، آنی یعقوبا سورور.
آیدیر ای بابا یاتیردیم بو گئجه    بیر عجب دوش گؤرورم ائشیت نئجه.
                            
شیاط حمزه او زمانین قاباقجیل مذهب دوشونجه سی اولان قارداشلیق(اخی لیک) طریقتینه باغلانمیش و بو طریقتین تبلیغچی لریندن اولموشدور. بو طریقتین بیناسین قویانلاردان، ابوفرج اخی زنجانی اولاراق، ایللر بویو زنگانین چیلله خانا داغیندا بیر خانقاهدا یاشاییب و بوگون ده بو داغ چیلله خانا آدیلا معروفدور. اونون مقبره سی زنگانین انقلاب چارراهی اولان میداندا اولموشدور. شیاط حمزه ده بو طریقته باغلانمیش و باشقا درویشلر کیمی بیر الده کشکول و بیر الده بالتا آلاراق شهرین کوچه لرینی و کندلری گزیب، خالق ایچینده دین و طریقته ذوق قازاندیرماق اوچون چالیشیردی و اؤز ادبی یارادیجیلیغینی دا بو یولدا ایشله دیردی. دئمه میش اولماسین کی آذربایجاندا آشیقلارلا برابر درویشلر ده خالق یارادیجیلیغینا یاردیمچی اولموش و خالق کولتورونو گئنیشلندیریردیلر. بونلار دا داستانلار سؤیله میش و شعرلر اوخوموشلار. آنجاق آشیقلار قهرمانلیق و سئوگی داستانلارینی سؤیله میشلر، درویشلر ده صوفیانه و اولیا داستانلاری ایله بو حرکته قاتیشمیشلار.
شیاط حمزه نین بیر نئچه الهی نامه لری واردیر کی تورکجه عروض قالیبلاریندا سؤیله میشدیر. آشاغیداکی اؤرنک اونون صمیمی و گوجلو شعر دیلینی گؤسترمکده دیر:
زهي شربت كي بير كز اوندان ايچه‌ن
نه صبح اولدوغـون بيـلر نـه آخـشـام.
نه شربت ديـر بو، هئچ رنـگي بيـلينمز
قيـزيل مي،آغ ميدير، يا پخـته، يا خام؟
نـه اصــلانـلار ياتـورمـوش بوسـاقي
نـه اژدهــالـــار اولمــوش اونــا رام.
سـلاطـيـن‌لري بـاتـوردور بـو سـاقي
كي بونلار بيز كؤي و آدي روم و شام
بو ساقي جمله سين اسرودي سـر دور
نه جـمـاعت قالــي سر دور نــه امـام.
بو غفلــتده‌ن نئچون اويانـمادون سـن
نئچون غافــل ياتورسن سـن اي عوام.
   شیاط حمزه اسلامی علم لری بوتونلوکله اؤیره نمیش و اثرلری ده بو علم لردن قایناقلانیب گلیر. اونون یاشاییش دورانی، سلجوقلارین حکومتی زمانی ایله بیردیر. بیلیریک سلجوقلار سارایلاریندا فارسیجا ادبیاتی حمایت ائدیردیلر، آنجاق خالق ایچینده، خالق اؤز آنادیلینه حؤرمت بسله میش و ادبی یارادیجیلیقلار دا اؤز آنادیللرینده اولوردو. بونون اوچون بیزیم آشیقلار و درویشلر یارادیجیلیغی بوتونلوکله تورکجه اولموشدور. یئنه بونو آرتیرماغی یئرلی بیلیرم کی آذربایجان ادبیاتی، خراسان و آنادولودان باش آلیب – گلن شاعیرلرله داها دولقونلاشمیش و 6 جی هابئله 7جی یوزایللرده بو آلاندا چالیشانلارین چوخو خراسندان و یا آنادولودان اولموشلاردیر. شیاط حمزه ده مولوی، یونس امره و سلطان ولد کیمی آنادولودا یاشاییب آذری تورکجه سینده یارادیردی. بلکه ده اثرلرینی او جمله دن یوسف و زلیخا اثرینی فارس ادبیاتی ائتکیسی آلتیندا یازمیشدیر. یوسف و زلیخا مثنویسی 1549بیتدن عبارت بیر مثنوی دیر کی فاعلاتن فاعلاتن فاعل وزنینده یازیلمیش و آذربایجان تورک ادبیاتی نین ایلک بؤیوک اثرلریندن ساییلیر. اونون دیلی ساده خالق دیلیندن آلینمیشدیر:
تانلايوبــن قـامـو گئتــدي ايـشينه
دوشدو زليخا يوسفـون تشـويشيـنه.
زليـخـا ايـدور يـوسفـه ائشيت بنـي
يوخـسـا زنـدانــا اورارام بـن سـني.
سؤزومو تـوت،گـل بـنه نـاز ائـيلـمه
  حاليما باخ، سن محال سؤز سؤيلمه.
يوسف ايدور توتمازام هرگز سؤزون
نه ديلرسـن ائيله بنه كندوزون.
   شیاط حمزه نین اثرلری دینی مضمونلارلا دولودور. او، پیغمبر مدحینده و مناجات قونولو چوخلو شعرلری واردیر. اؤزه للیکله الهی نامه لری معروفدور. بو نوع شعرلریندن بیرینی بیرگه اوخویالیم:
نئجه اجلدن قاچوبن عشرت قورارسون دون و گون،
اوش ايـلتولر چكه چكه انـّا اليه راجعون.
نئجه قاپولار اوراسون، نئــجه دوزاقـلار قوراسون
گر اصـلان اولوب دوراسون، اجـل قيـلا سني زبون.
اجل آليجاق بوغازون، ايده‌سنه كـيم آچ گـؤزون،
نه حـالدا سؤز گؤركندوزون، اي چابـك وذوالفنون.
اوغريلايين باخارايدون، خوبلارا گؤز باخار ايدون،
شيمدی اوزون توپراق دولوب نه خوش ياتارسون سرنگون.
آتلارا قاني بينديگون،حريرگئيـوب سالينديغون،
نه قاپدی آتیندان سنی مکر ایله بو دونیای دون.
قاني الونده‌كي قـدح، بـاشـونـداكـي كـلاه،
بئلونده‌كي گوموش قوشاق، اگنونده‌كي آلتونلو دون.
گؤروندویو کیمی، بو شعرده وزن، آهنگ و ایچ قافیه لر تورک شعری نین عروض اؤلچوسونون اؤزه للیک لری موجود اولاراق، چوخ گؤزل، شاعیرانه سئچیلمیشدیر. بللی دیر کی شیاط حمزه نین اثرلری چاپ اولوب، یاییلاندان سونرا، اونون اثرلری حاققیندا مباحثه لر گرگینله شه جکدیر. هابئله اونون یوسف و زلیخاسی ایله مصطفی ضریرین یوسف و زلیخاسی توتوشدورولوب، یاخشی ادبی آراشدیرمالارا میدان آچیلاجاقدیر.
شیاط حمزه آذربایجانین او درویشلر سلسله سیندن دیر کی اوزانلار کیمی کندلری – شهرلری دولانیب و خالق ایچینده شعر اوخویوب، داستان سؤیله ییب، مذهبی داستانلار و شعرلر اوخوماقلا خالقین دینی دوشونجه سینی تقویت ائتمکده اؤز دینی وظیفه سینی یئرینه یئتیرسین. اوزانلار و درویشلر خالقین فرهنگی دوشونجه سینی یوکسلتمک اوچون چالیشیرلار، عینی حالدا اونلاردا ذوق و اوره ک آچیقلیق یارادیرلار. اوزانلار اوغوزخان، دده قورقود و حماسی داستانلار سؤیله ییب، درویشلر ده مؤمنلر عارفی اولان حضرت علی و اونون مریدلریندن داستانلار سؤیله ییرلر.
   شیاط حمزه قرآن داستانلارینی روایت ائده رک، دینی ساحه لرده چالیشیرلار. بورادا اولان داستانلار دا پیغمبرلرین، حضرت عیسی، موسا، یونس، ابراهیم، نوح، یوسف و اماملارین، هابئله اولیالارین داستانلاری روایت اولونور. بیلدیگیمیز کگیمی یوسف و زلیخا داستانی، قرآندا دا سؤیلنمیش و حتا احسن القصص عنوانی آلمیشدیرو بونا گؤره ده بوتون عارف شاعیرلریمیز بو داستانا اؤزل بیر ذوق ایله یاناشیب و اؤز یارادیجیلیقلاریندا اونا خاص بیر یئر وئرمیشلر. شیاط حمزه ده بو قانوندان استثنا اولمامیش و اصل هنر و شاعیرلیگینی اونون اوستونده ایشه آپارمیشدیر.
شوبهه یوخدور کی شیاط حمزه و اونون تایلاری اولان تورک شاعیرلری نین مقتداسی حضرت علی اولاراق، هامیسی احمد یسوی یه اقتدا ائتمیش و اونون یولونو گئتمیشلر. شیاط حمزه نین یوسف و زلیخادان علاوه، بؤیوک حجملی بیر دیوانی دا اولموشدور. او دیواندا شاعیرین قصیده، غزل، مخمس و باشقا فورمالاردا سؤیله نن شعرلری داخلدیر، مخصوصا تورک شعر فورمالاری اولان قوشمالار هامیدان آرتیق ماراق قازانیر. بورادا یئنه ده بو نوع شعرلریندن بیرینی اوخویالیم:
 
ای خواجه، سن بللوسون،   ایشبو جهان ایچینده.
نئچه دیری قالاسین،            بو آز زمان ایچینده.
 
کیمی ایگید، کیمی پیر،     اولو، خواجه، جهانگیر،
مغبون اولوب یاتیرلار،            آغیر زیان ایچینده.
 
قانی حریر گئین­لر؟          "بیز سلطانیز!" دئین­لر،
یایان یوریمه ین لر!...          چاییر چمن ایچینده.
                                   
گؤردون قامو چوریمیش،       قورد، قوش تنین ییریمیش،
قارینجالار بوریمیش،            بو قورخلو تن ایچینده.
 
اول گول گیبی یاناقلار،         اول بال گیبی دوداقلار،
اول اللر، او آیاقلار،               سارلو کفن ایچینده.
 
بیری چاغیروم آیدور:        "گل هی، حالومی سن گؤر!
بیر وقتده سلطان ایدیم،      بن خراسان ایچینده."
 
ای خواجه! سؤز سنون دور،    آچ گؤزونو حالون گؤر،
درویش، قازان، یئ – یئدیر!    یئر ائیله جان ایچینده.
 
بیر گون گله اؤله سن،           نئچه دیری قالاسین!...
سنی داهی گؤره­لر،                 بیر نردبان ایچینده.
 
شیاط حمزه آییت:               گؤزون یاشین تاپ توت،
صبر ائیه گول آچیلور،           هر دم تیکان ایچینده.[4]
 
   ایندی یوسف و زلیخا مثنویسیندن بیر نمونه لر:
تانری آدین آنوبان گیرم سؤزه،
تاکی ائنه تانریدان رحمت بیزه.
اول – ابد بسم الله تانری آدی،
زیرا کیم آنونلادور سؤزلر دادی.
 ایمدی گلدیم یئنه بیر حکایته،
نئیله­دی قارداشلاری ائشیت آته.
بوغازلادیلار بیر اوولاق قانینی،
یوسفین بولاشتیردیلار توتونا.
گلین ایمدی – دئدیلر- آند ایچه لیم،
بیر اوغوردان واریجک آغلاشالوم
ائییده­لوم قورد قاپدی یوسفی، آتا،
بیز داغیلمیشدیق گئییه اوخ آتا.
یولدا مگر واردی بیر گئی آغاج،
یعقوب آندا اوتورموشدو سوسوز – آج،
ای عجب قاچان گله یوسف دئیو،
یوخاریدان گلدی اول "سبعین" دئیو.
یعقوب آیدور بو سبعین ایل ما اولا؟
یاخود یئمیش گون می، یوسفوم گله؟
ییل می یئتمیش بیلمه­زم یوسف گؤچه،
یاخود یئتمیش گون آرامیزدا گئجه.
بیر قوول واردیر داخی گلدی بیر اون،
قیرخ ییلدن سونرا گؤر آندان آوون.
چونکی واردی گیردی یعقوب ائوینه،
گلدی بیر اون دا شرادان قولاغینا.
یوسفون قارداشلاری ایریشدیلر،
بیر اوغوردان قاپودا چاغریشدیلر.
ائیتدیلر کیم یا بابا یوسف قانی،
غافل اولدوق قورد یئدی آخر اونی.
چون ائشیتدی بونی یعقوب اؤزی،
یاش دولدو آغلادی ایکی گؤزی.
دوشدی یعقوب اوسسی گئده ر اوغونور،
قامو قارداشلاری گؤگسون دوغونور.
اوسسی گلدی باشینا آچدی گؤزون،
آییتدی قانی یوسفوم کسین سؤزون.
بیر اوغوردان قاموسی سؤیله دیلر،
یوسفو قورد قاپدی بابا دئدیلر.
بیزه اینانمازسین باخ تونینا،
گؤر تونین نئجه بولاشمیش قانینا.
یعقوب آیدور بانا وئرین کإنله گی،
گؤره­ییم کؤنله­گی دیره­گیم اؤگی.
وئردیلر ، آلدی البته اول خوجا،
ایسته دی اول کؤنله­گی اوجدان اوجا.
گؤردی کؤنله ک بوسبوتون، ییرتیغی یوخ،
آه قیلدی آغلادی دؤیوندو چوخ.
آیدی سیز ییتیردینوز اول اوغلانی،
پس قانی تونوندا قوردون نشانی؟
وارین اوولان قوردو گتیرون بانا،
یوسفی یئدی می سورایین بن اونا.
یوخسا گتورمه­سه­نوز اول قوردی سیز،
دعا قیلام قامو هلاک اولاسیز.
وارین اوولان گتورون قوردی اله،
یوخسا تانریدان گله سیزع بلا.
واردیلار اوولایو بیرین توتدیلر،
قانی آغزی یؤروسینه سورتدیلر.
بوینو باغلی یعقوبا گتوردیلر،
یوسفی یئین بو قورددور – دئدیلر.
یعقوب اول قوردا سورار: یوسف قانی؟
سن­می یئدون آییت بانا اول اوغلانی؟
وئردی دیل حق تانری قورد سؤیله­دی،
یعقوبا وئردی سلام تاپو[5] ائیله­دی.
آییتدی یا یعقوب نبی سن سن اویان،
قیلمایا پیغمبر هرگز بهتان.
آییتدی دستور وئر بانا تا کیم وارام،
نه کی قورد وار قامو بوندا گتورم.
نه یئدیم بن، نه یئدی آنلار عام،
بیلمزسم کیم یوسفون سنین قام.
گره­ک ایسه آند ایچم کیم یئمه­دیم،
دوغرو آییتدیم سانا یالان دئمه­دیم.
بن داهی عیاللاریمدان آزمیشام،
گئجه – گوندوز حسرتیندن یانمیشام.
آنی ایستردیم توتولدوم یا رسول،
بنی آزاد قیل سؤزون ائیله قبول.
آزاد ائتدی قوردی واردی ایشینه،
دوشدو یعقوب یوسفون تشویشینه.
گئجه – گوندوز آغلاماق اولدو ایشی،
سئل کیبی آغلار اونون گؤزو یاشی...
 تامام اولسون قصه ایشبو آرادا،
صلوات وئره­لوم اولودان احمده.
مختصر قیلدوق بونی ائشیده­نه،
ائشیدن­لر دعا قیلسون قوشانه.
بونی قوشانا چلب توتونا گناه،
یازیغین باغیشلا گیل ای پادشاه.
شیاط حمزه کمینه قول سنین،
یازیغین باغیشلا گیل یارب آنین.
رحمت ائیله قوشانا – ائشیده­نه،
عفوونی هم شفاعت ائت یازانا!
فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلات،
بین گناهی عفو ائده­ر بیر صلوات.[6]
   شیاط حمزه نین باشقا اثری اولان سلطان محمود داستانی دیر کی آشاغیدا اوندان دا بیر نئچه بیت نمونه گتیریریک. بو بالاجا مثنوی ده فاعلاتن فاعلاتن فاعلات مزنینده(رمل) سؤیلنمیشدیر:
الله آدیله دیلوموز آچالیم،
هم بو دونیا سؤزلریندن گئچه­لیم.
تانری آدیلا سؤزه باشلایالوم،
کافری داشلایالوم.
شول کیشی کیم نفسین اؤلدورموش دورور،
کندوزون تانری­یی گؤرموش دورور.
نفسیمیزدور تانریدان بیزی قورویان،
نفسی اؤلدو، رحمته تورما بویان.
بیر حکایت ائیله­یم، دینلر ایسن،
جان قولاغین توتوبان آنلار ایسن.
اول زمان بیر پادشاه واریدی،
شاه محمود ایدی پس اونون آدی.
دین ایچینده حیفی، ظلمو یوخ ایدی،
صورتی گؤره کلو و قولو چوخ ایدی.
بیر ایاز آدلی قولی هم وار ایدی،
قوموسوندن آنی یئی سئوه­ر ایدی.
شاه محمود بیر گون اول بیگ­لر ایله،
اووا بیندی هم ایاز داهی بیله:
اوغرایو گلدی یولی بیر درویشه،
دینله ایندی، نه دئییر اونا، ایی پادشا.
سلطان آیدور: سن می بیگسین، یوخسا بن؟
بیر اولامی بو ایکیمیزده کی جان!
حق قاتیندا قانقوموز یئیره ک اولا؟
یئیره ک اولدور، دنیادا اول ییگ اولا.
درویش آیدور: نئچه دئدون بو سؤزی
یئی گؤروب کندونی ، خور گؤردون بیزی.
سلطان آیدور : حق بیزی یئیره­ک سئوه­ر،
اونون اوچون وئردی چوخ مال و داوار.
داهی هر نه دیله­سم بانا وئرور،
اوسته سنی آیروغا دیلن.
داهی نجس، کمخا، اطلس گئیه رم،
دورلو دورلو طعمه لردن بن یئیه رم.
قامولاردان آرتا تورور آتلاروم،
طاق ایچیندخ گئیبک اوولار ایتلروم.
اول قامونون قیداسی بندن دورور،
سن فقیرسی، کیمسه سندن نه گؤرور!
قاپودان قاپویا دیلنمک ایشون،
تانری دائم آخیدور گؤزدن یاشون.
سنی سئوه­سه، سنه داهی وئره­دی،
نه دیلرسن، الون آنا ایره­دی.
سئودی بنی، دیله­گوم وئردی بوگون،
هم یارین اوچماق داهی بنوم اوچون.
گولوبن درویش دییر کی: ای پادشا!
پادشاهسان، عقلون اکسوکدور نیشه.
آلتونون چوخ، پادشاهلیغین اولو،
سؤیله­مز سؤیله­دویون سؤزو دلو.
ناح ونسیج بیزه دویون تن­لره،
امر ائده­لر کی یئنه ایلالره.
جمله اعضان توپراق اولوب چورویه،
دؤرد یونوندان قورت و قوش سنی یییه.
سنده یارین قاموسنه اوشه­لر،
هر بیری بین کیشجه دوریشه­لر.
حق تعالی زبانیه بویورا،
هر بیریسی دؤرد یونوندان اود اورا.
قاینایاسان زولف، قطراندا مدام،
دئمه­یه­لر کلب سن، یوخسا آدام؟
چاغیرسین کیمسه اولمایا مدد،
آسسی قیلماز آندا آتا و ولد.
شونی آنوب عقلونی دیر باشونا،
نیشه بوگون خوشنود اولدون آشونا.
نفسون ایتی سنه بینمیش دون و گون،
سن نه سلطان سان، ایته اولدون زبون!
بیزی گؤر کیم بینمیشوز نفسوموزه،
یورودوروز داغ و داش، دره – گزه.
نفسی بیز بیزدن قومازوز گئتمه­گه،
قصد ائده روز آنا جفا ائتمه­گه.
زیرا کیم ائشه گوموزدور، بینه روز،
سانما کیم بیر لحظه آندان اینه روز.
نه گؤرورسون کندوزونی پس اولو،
عقلونی­دیر، سن سنی گؤر، ای دولو!
گرچی کیمی درویش، کیمی سلطان دورور،
قومونوموزون واردوغو بیر یئر دورور.
بانا داهی دوققوز آرشین بیر کفن،
سانا داهی اولیسار دورور همن.
چون سون اوجو عاقبت اؤلمک گره­ک،
آغلایالوم، بیزه نه گولمک گره­ک.
آغلایانون اوجی گولمک دورور،
بیته کیم دیرلیک سونی اؤلمک دورور.
دیرلیگونده سن داهی بو سؤزی توت،
کیم دینیلدی:" مطیع قبله ان تموت"
شیاط حمزه سن سؤز اوزاتماگیل!
سن سنی گؤر، آیروغی گؤزه تمه گیل!
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات،
مالی اولان کیشیه لازم زکات!
بورادا لازیمدیر شیاط حمزه نین غزللری باره سینده ده دانیشالیم. اونون غزللری نین چوخو هزج عنوانلیب وزن تانینان گؤزل و آخیجی وزنده دیر. چکیجی بوراسی دیر کی شاعیر، اؤز شعرلرین سونوندا شعرین وزنینی ده آچیقلاییر. بیر غزلینی اوخویوروق:
عجب نه ائتدوم یاره وئرمز سلامی،
بو ظالم مدعی قویماز اولامی؟
منیم ایکی جهاندا یاریم اول­دور،
منم آنون اولور کمتر غلامی.
شو جفالر کی سن بنه قیلورسان،
عجب کافر مسلمانه قیلامی؟
یوسفه قالمادی بو حسن باقی،
قیاس ائیله سنه یاروم قالامی؟
سنی سئومز می یوخسا شیاط حمزه،
دنی­نون بیری­دور بو قالتا بانی؟
***
اجل دوتموش الینده بیر اولو جام،
کی اول جامین ایچی دولو سرانجام.
کیمه آییق سونار، کیمه ایچورمیش،
کیمی اسروک یاتور توپراقدا مدام.
کی بیر ایچر اول ساقی الیندن،
بای و یوخسول، اولو، کیچی، خاص و عام.
زهی شربت کی بیر کز اوندان ایچن،
نه صبح اولدوغونو بیلور، نه آخشام.
بو مجلیسده حریف اولان کیشی­لر،
قیزیل می، آقچامی دور؟ یا پخته، یا خام؟
نه شربت دور بو؟ هئچ رنگی بیلینمز!
نه نقل آرزولادیلار، نه خود بادام.
نه آرسلانلار یاتورموشدور بو ساقی!
نه اژدرهالار اولموشدورور اونا رام!
سلاطین لری یوتوردی بو ساقی،
کی بونلارون یئری­دور روم و شام.
قانی سلسال، زال و عاد و شداد؟
یا کیخسرو قانی؟ یا قانی بهرام؟
بولار هپ بو قدحدن ایچدی، یاتدی،
قدح شیمدی بیریندور کام و ناکام.
ایچوتمه یینجه، قویمادی کیشی هم،
بو ساقی دن نه لطف ایسته، نه اکرام.
عجبدور بو، کی بونلارون بیریندن،
نه بیر خبر گتوردیلر، نه پیغام.
بو ساقی مجلیسین عصری­دی سردور،
مه جماعت قالیسردور نه امام.
بو غفلتدن نئچون اویانمادون سن؟
نئچون غافل یوتورسان سن ای عوام؟
شیاط حمزه­نون کؤنلونه هر دم،
گلور حق رحمتیندن لطف و انعام.
نه عروض بیلور اول، نه نحو و تصریف،
نه قافیه، ردیف، نه تجنیس اتمام.
شاعیرین غزللری پیغمبر مضمونلو و عینی حالدا ساده – آخیجی دیر:
سنین عشقین قامو درده دوادیر یا رسول الله           سنین قاتیندا حاجتلر روادیر یا رسول الله.
سنین نورون گؤرن گؤزلر، نه آی گؤزلر، نه اولدوزلار    نوروندان گئجه گوندوزلر ضیادیر یا رسول الله.
دریندن آچیلار گوللر، سؤزوندن شهد و شکرلر         سنینله خسته کؤنوللر شفادیر یا رسول الله.
حبیب سن پادشاهلارا، طبیبسن دردلی آهلارا          سنین سؤزوندن ایراق سؤز عنادیر یا رسول الله.
آی و گونش، یئددی اولدوز سنی اؤگر قامو دوپ دوز    سنی سئودیگیچون ادریس علادیر یا رسول الله.
حسد قیلیر سنه ابلیس، زهی احمق اولور تلبیس        گلیر سه خوبونا هر کیم صلادیر یا رسول الله.
آرالار نوبتین دائم، بو بئش وقت سنّتین قائم    سنین جفالارین دردی وفادیر یا رسول الله.
مغیلانلار حریر گئیدی، بریه لر عبیر دولدو    سنی گؤرمک منه مین جان بهادیر یا رسول الله.
ساتیلدی یوسف کنعان ایکن آز نسنه یه پنهان    موسی الینده عبرتیت عصادیر یا رسول الله.
دادو اگنینده خلعتین، خلیل خویینده نعمتین،    ولی روحون فلکلرده عیاندیر یا رسول الله.
مبارک توربه سی پرده دولو نور ایله پرورده   
مقامین کعبه ی زمزم، همیشه قائم و محکم              خضر امتینه هردم سقادیر یا رسول الله.
شیاط حمزه دیر اول شاهدان دیلر کیم قورتولا آهدان    سنی مدح ائتمک آللاهدان عطادیر یا رسول الله.
   یئنه دئدیگیمیز کیمی، شاعیر اوزونو خالقا دوتوب، اونلاری اویاتماغا چالیشیر و قرآنی اوخوماغا چاغیریر:
نه یاتیرسان ایاغافل، گؤزون آچ گؤر بو ارکانی             حقه ایرمک دیلر ایسن ، اوخو آیات قرآنی.
گر اوخویاسان قرآن بولارسان دردینه درمان               اؤزونو قویماغیل غافل، اویان یورو ایسته درمانی.
دئمه گیل کیم منه سرور وار ایمدی خواجه نه یالوار     اگر دیلر ایسن رهبر قیلا جانینا ایمانی.   
کیمه کیم ناصبی دگدی، الینی دیندن چکدی           کلیمیم دئیوبن اؤگدو چلب موسی بن عمرانی
سککیز اوچماق، یئددی تامو بیزیم اوچون دورور          سن اونا سیغان ای عمو که وئریر مخلوقا جانی.
شولار کیم دونیادان کئچدی، آخرت شربتین ایچدی    هدایت قاپوسون آچدی اوخور دائما قرآنی.
شهنشاه جهان اول دور کی وئرور مخلوقا جانی           آنین عشقی نوری بیله گؤروروز جن و انسانی.
دیلر ایسن شیاد حمزه قیلا حق جانینی راحت،          سنه دونیا یئتر عبرت گله ترک ائت بو ویرانی.
 
نئجه اجلدن تاپوبان جان عشرت قوواسان دون و گون    اوش ایلته لر چکه – چکه انا الیه راجعون.
نئجه قاپولار اوراسان، نئجه توزاقلار قوراسان               گر اسلان اولوب دوراسان، اجل قیلا سنی زبون.
اجل آلیجاق بوغازین، آیدا سنه کیم: آچ                     نه حالداسان گؤر کندوزون ای چابک وای ذوفنون.
اوغوللارین باخار آیدین خوبلارا گؤز قاتار ایدین            ایمدی گؤزون توپراق اولوب نه خوش یاتارسان سرنگون.
قانی سنین اول دولتین، خشم ایله بغض و هیبتین؟    باقاقیوب خشم ائتدیگین، قاقیوب اولدوغون جنون.
قانی الینده کی قدح، باشینداکی آلتون کلاه؟            بئلینده کی گوموش قوشاق، اگنینده کی آلتونلو دون؟
قانی سنین بستانلارین، اول باغ و گلستانلارین         گؤر نییه گتیردی سنی اول خالق ربّ المنون.
قانی سنین باغین، بالین، رزق و داوار ایله مالین        لاف اورا کؤکسون گردوگون گل ایمدی نن واردیر بوگون؟
آیدیر ایدین سلیمانام، هم اول تخت ایسی سلطانام    ایمدی گتیروبن وار بوگون سنین خبر سایان یوز اون.
اول کوی منیم، بو شار منیم، بو باغچا و گلزار منیم    ایمدی سنی یئره قویار اول قادر کن فیکون.
عالمه وارمیش ایکن چاوین سینلایامی گلدین بوگون    دونیادا آزغینلیق ائدیب، چالدیر ایدین ارغنون.
شیاط حمزه اوش گئده ر، جرم و گناهی فکر ائده ر    چون حق یولونا گیرمه دی قاندا واریرسا تون بتون.
   گاهدان عارفانه شعرلری، ساده بیر دیلده، هابئله خالق دانیشیغی دیلده سؤیله نیر. نمونه اولاراق آشاغیداکی غزلی گؤسترمک اولار:
عجب نئتدیم یارا، وئرمز سلامی،    بو ظالم مدعی قوماز اولامی؟
منیم ایکی جهاندا یاریم اول دور    منم آخر اونون کمتر غلامی.
شو جفالار کی سن منه قیلیرسان    عجب کافر مسلمانا قیلا می؟
یوسفه قالمادی بو حسن باقی، قیاس ائیله یاریم سنه قالامی؟
سنی سئومز یوخسا شیتط حمزه    دنی نین بیریدیر بو قلتبانی.
   یاخود:                                       
بیگیم، خوبلار سانا مشتاق دگیلمی    یا حسنون باغچاسی اوچماق دگیلمی؟
توتاغین شربتی سایرو ساغیلدیر    سؤزون خسته لره تریاق دگیلمی؟
قامو ترتیب لرین یئرلی یئرینجه    سنی قوجماق سکیز اوچماق دگیلمی؟
اگر من خسته نین الین آلیرسان    صراطین کؤپروسون کئچمک دگیلمی؟
***
                          
منابع:
1ـ م. كريمي. ادبيات باستان آذربايجان.  تبريز، 1358.
2 ـ ح. صديق.  سايالار.  تبريز، 1358.
3 ـ م. كريمي. نگاهي به ادبيات تركان از ابتدا تا سپيده دم اسلام. تبريز، 1370.
4 ـ م. كريمي. ادبيات عرب زبان آذربايجان. تبريز، 1371.
5 ـ رفيق اؤزد‌ه‌ك توركون قيزيل كتابي. باكي 1992.
6 ـ دكتر زيگريد هونته. فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه: مرتضي رهباني، تهران، 1365.
7- شیاط حمزه، یوسف و زلیخا، استانبول، 1946.
8 - تورک دیلی و ادبیاتی درگیسی، استانبول یونیوئرسیته­سی ادبیات فاکولته­سی، نمره 12، 1963.
9 - اورخان سویسال، اسکی تورک ادبیاتی متن­لری، استانبول، 2002.
 
 
 
 
 
[1] تورک دیلی و ادبیاتی درگیسی، استانبول یونیوئرسیته سی ادبیات فاکولته سی، نمره 12، 1963، صص139 -142.
اورخان سویسال، اسکی تورک ادبیاتی متن لری، استانبول، 2002، ص211.
1) تاپو = احترام، ستایش
1)شیاط حمزه، یوسف و زلیخا، استانبول، 1946، ص 26-40.
[4] تورک دیلی و ادبیاتی درگیسی، استانبول یونیوئرسیته سی ادبیات فاکولته سی، نمره 12، 1963، صص139 -142.
اورخان سویسال، اسکی تورک ادبیاتی متن لری، استانبول، 2002، ص211.
1) تاپو = احترام، ستایش
1)شیاط حمزه، یوسف و زلیخا، استانبول، 1946، ص 26-40.