محمد کاظم خوئینی - جاذب
محمد کاظم خوئینی - جاذب
جاذب، عالمی دانا، شاعری سخن سنج، خطاطی زبردست و انسانی والا بود که در 200 سال پیش از این به خلاقیت ادبی – هنری خود استقامت بخشیده و با اثر "جنگ المهمات" بخشی از ادبیات فارسی و ترکی آذربایجان را گرد آورده است و در عین حال اشعار گرانسنگی به هر دو زبان آفریده است که تا امروز ارزش لازم بدان داده نشده است. در سال 1370 به مناسبت یک صدمین سال درگذشت این عالم بزرگوار، سلسله مقالاتی از طرف راقم این سطور به چاپ رسید و اقدامات لازم جهت برگزاری بزرگداشت علما و ادبای زنجان به عمل آمد اما سنگ اندازیهاي فراوان راه را بر برگزاری چنین مراسمی بست.[1] در آن سالها، راقم این اوراق، برنامه ای تدوین کرده و در زنجان به طرح ریزی بزرگداشت برخی از علمای دو زبانهی زنجان پرداخت که در نهایت فقط یکی از این کنگرهها – مربوط به حکیم هیدجی- یک بار در شهرستان ابهر و هیدج در سال 1371 و یک بار در زنجان در سال 1382 که هر دو کنگره به صورت سراسری و دو روزه برگزار گردید و بقیهی بزرگداشتها با مشکلات مواجه شد و به انجام نرسید. در این برنامهها، مراسم بزرگداشت جاذب نیز وجود داشت که مسکوت ماند. در هر صورت، با آنکه بعد از انقلاب اسلامی برگزاری چنین کنگرههای علمی و ادبی نقطهی عطفی در تاریخ فرهنگ و هنر کشورمان بوده است، اما آذربایجان کمترین سهم را در این مورد داشته است. در حالیکه برای شاعر درجه پنجمی چون عماد سامانی کنگرههای باشکوهی به هزینة بیتالمال عمومی به صورت سراسری برگزار میشد بزرگداشت عالمان بزرگی چون ابوالقاسم نباتی، مولانا همتی انگورانی، مولانا عتیقی زنجانی، جاذب و دیگران حتی با هزینهی شخصی با دهها سد و مانع مواجه میگردد[2].
دردی است گران که این منطقه از کشور عزیزمان با وجود داشتن زمینهای بسیار گسترده و غنی از هنر و ادبیات در طول تاریخ، گامهاي استواری در جهت نشر آثار بزرگان این مرز و بوم، برگزاری مراسم فرهنگی و بزرگداشت بزرگان برداشته نمیشود و هر حرکتی با دهها مانع تراشی، کند شده و یا بالکل مسکوت گذاشته میشود.
جاذب نیز از جمله بزرگانی است که مورد کم لطفی همشهریانش واقع شده و تلاشهايی در جهت شناساندن او و آثارش با مخالفتها و غرضورزیها – آن هم از طرف همشهریانش واقع شده است. نوهی این شاعر بزرگ – مرحوم حاج رسول نهالی- تا روزی که زنده بود همواره آرزوی نشر دیوانش را داشت[3] و جنگ المهمات – مهمترین اثر جاذب را سال ها در اختیار اینجانب نهاد، اما مشکلاتی پیش آمد که حتی به وصیت ایشان که این دستنویس به اینجانب میرسید عمل نگردید. با این حال. راقم در سال 1370، دیوان جاذب را برای چاپ آماده کرده بود.
محمد کاظم خوئینی با تخلص جاذب به سال 1225 قمری در شهر خوئین از توابع زنجان به دنیا آمد. سال وفات جسمانیاش به سال 1312 قمری اتفاق افتاد. وی سال ها در زنجان با حمایت آیت الله شیخ عبدالکریم خوئینی به تدریس علوم دینی پرداخت و عالمانی را به دنیای علم و ادب تحویل داد.
اثر ماندگار و ارزشمند "جنگ المهمّات" حاوی شرح حال دهها و صدها شاعر و عالم و آثار بزرگانی به زبانهای فارسی و عربی و ترکی بوده و از علوم مختلف زمان همچون صرف و نحو، طب، نجوم، جبر، جفر و غیره را با خطی زیبا نگاشته شده است و اشعار فارسی و ترکی خود جاذب نیز بر جای جای این جنگ آذین بسته است.
دیوان جاذب از میان این جنگ گردآوری شده، تدوین گشته که با مقدمهی مبسوطی از راقم آمادهی چاپ میباشد. در سال 1370 مقالات چندی نیز در نشریات محلی زنجان مانند پیام زنجان[4]، امید زنجان[5] و. . . از طرف راقم منتشر گردید
منطقهی خمسه شامل پنج شهر زنجان، ابهررود، خدابنده، ماهنشان و طارم دارای تمدنی کهن است. این منطقه دارای تاریخی حداقل 5000 ساله است که آثار به دست آمده نشانگر قدمت اسکان مردمانی متمدن در 3000 سال پیش از آمدن آریاییها به این سرزمین است. کشف مردان نمکی، کشف آثار فراوان از هزارههای قبل از میلاد نشانگر این قدمت و تمدن است. اطراف رود بزرگ قیزیل اوزهن مرکز تمدنهاي بزرگ بشری بوده است. میتوان از نظر تاریخی آثار تمدنهاي گوتتی، اورارتو و ماننا را در اين سرزمین یافت. در دوران ماننا و ماد نیز، این منطقه مهد تمدن بوده و در دورههای بعدی سرزمینی آباد بوده است. بنیاد شهر زنجان را به اردشیر بابکان از شاهان ساسانی نسبت دادهاند که به احتمال بسیار زیاد ساختة ذهنیت آریاپرستان میباشد. [6]
آثار به جا مانده که در سرتاسر منطقه موجود است از جمله غارها، قلعهها، همچنین اشیاي به دست آمده از حفاریهاي زمینی و زیر زمینی اسناد معتبری هستند که در ادبیات مدون بدان پرداخته نشده است و در آینده ای نه چندان دور هویدا خواهند شد و ظلمت از تاریکیهاي تاریخ برخواهند داشت و بدان نورافشانی خواهند کرد.
خمسه در قرن اول هجرت(سال 24 هجری) در دامن اسلام غنود و از آن تاریخ بزرگانی که سازندگان اصلی فرهنگ و تاریخ این سرزمینند در دامن این منطقه پرورش یافتند که هر یک افتخار دنیای علم و دین هستند و مکاتب بزرگ فکری و عرفانی را به وجود آوردند. در قرن سوم هجری شیخ ابوبکر بن طیار ابهری طریقت ابهریه را بنا نهاد و مریدانش از همهی اکناف دنیار اسلام به سویش آمدند و حتی بعد از مرگش مقبرهی وی قرن ها قبلهی صاحبدلان و عارفان بود که از آن جمله شمس تبریزی، شیخ صفیالدین اردبیلی و دهها عارف نامی در بقعهی وی به چله نشستهاند. [7]
شیخ شهابالدین عمر سهروردی، دیگر بزرگ این دیار، طریقت سهروردیه را به وجود آورد که در دنیای علم و ادب اسلام حرکتی بزرگ بود. شیخ شهابالدین ابوالفتح سهروردی – شیخ اشراق- دیگر عالم سترگ این سرزمین مکتب اشراقیه را بنا نهاد که در دنیای اسلام یکی از چهار مکتب معتبر اسلامی به شمار میآید. [8] و در طول هشت قرن گذشته صدها عالم و اندیشمند و هزاران مرید و متفکر قدم بر جای پای شیخ گذاشتهاند.
هر چند که مغولان با غارت و چپاول آمدند اما تحت تاثیر فرهنگ جاری سرزمین ما آرام شدند به طوری که برای ساختن ابنیهی فرهنگی مانند دانشگاهها، کتابخانهها، رصدخانهها و مساجد اقدام کردند که نمونههای فراوانی از این ابنیه مانند سلطانیه همچنان امروز هم پا بر جا هستند. این بنای عظیم دنیای اسلام در جوار خود داراي دانشگاه، کتابخانه، دارالشفا، مدارس و بناهای عامالمنفعه بوده است و هزاران طلبهی علم و دانش از سراسر دنیای اسلام برای آموختن علم رو به این منطقه آورده و سالها در این شهر به تتبع علم پرداختهاند. این همه، نشانگر اوجگیری فرهنگ در این دورهی پر آشوب و فتنه در این دیار بوده است.
میدانیم که سلطانیه، پایتخت سه تن از سلاطین مغول بوده است و در این زمان موجبات تجمع علما، دانشمندان و هنرمندان بسیاری از سرزمینهاي پهناور ایلخانیان را پدید آورده و باعث باروری بیشتر فرهنگ و هنر منطقه گشته است. بزرگان علم و دانش نیز در این زمان از این منطقه برخاستهاند که میتوان بزرگانی چون رکن الدین بکرانی، شیخ رفیع الدین ابهری، شیخ ابوالغنایم سجاسی، شاه طاهر سلطانیوی، مولانا نرگسی ابهری، عطار زنجانی، شمسالدین طاهر سجاسی، اثیرالدین مفضل ابهری، اوتانج زنجانی و دهها عالم، عارف و شاعر در این زمان به عرصهی فرهنگی و علمی وارد شدند و جریانهاي فرهنگی و ادبی بزرگی را به وجود آوردند که حتی قرنها بعد از آن رهروانی بسیار در طریقت آنان گام برداشتهاند. از جملهی این بزرگان منطقه باید از شیخ ابوالغنایم رکنالدین سجاسی نام برد که علاوه بر خلق آثاری جاودان، به تربیت بزرگانی همت گماشت که قرن ها یاد و راه اورا زنده نگه داشتهاند. شیخ شهابالدین اهری و شیخ اصیلالدین محمد شیرازی از تربیت یافتگان اویند.
یکی از امتیازات منطقهی خمسه این است که ادبیات در این دیار به سه زبان عربی، فارسی و ترکی پا بپای هم رشد و تعالی یافته است. زمانی، شعرا و مصنفان مطالب خود را به عربی مینوشتند. سپس فارسی نضج گرفت و بعدها ترکی گسترش یافت. اما دورة قاجاریه را که ادیبان فارسی دوران فترت شعر و ادب میدانند بر عکس، در آذربایجان و بویژه منطقهی خمسه یکی از پر جنب و جوشترین دوران ادبی را پشت سر مینهاد و شاعران بزرگی چون عاجز، مسکین، جاریه، برهان، مجرم، ذبیحی، نجمی، غریق، مشفق، کاغذکنانی، عازم، جاذب و دیگران وارد عالم علم و ادب میشوند و در دورهی مشروطیت نیز با بزرگانی چون شیخ ابراهیم زنجانی از پرچمداران نهضت ادبی قد بر میافرازند.
به موازات ادبیات، دیگر هنرهای اسلامی بویژه خطاطی نیز در خمسه رشد یافته است و خطاطان برجستهی این مرز و بوم در قرنهاي مختلف با سرانگشتان توانای خود این هنر را تا درجهی بالایی ارتقا دادهاند. از این دست خطاطان میتوان شیخ احمد سهروردی، شمسالدین سهروردی( در قرن هفتم). احمد قره قوشی در قرن دهم، میر حیدر زنجانی در قرن دهم و بالاخره جاذب را در قرن سیزدهم نام برد. البته دهها خطاط و هنرمند بزرگ در این ساحه به خلاقیت پرداختهاند که آثارشان زینت بخش خانهها، کتابخانهها و موزههاست. جاذب، شاعر مورد نظر ما در ساحهی علم و هنر خطاطی، سرآمد هنرمندان زمان خود بوده است.
خوئین، زادگاه شاعر
جاذب یکی از بزرگان علم و هنر منطقهی خمسه است که شمع وجودش روشنایی بخش جانهاي مشتاق بوده و حرارت نفسش محافل علمی. ادبی و هنری را گرم میکرد و از فضل و هنرش در کالبد علاقمندان میریخت. شناخت زادگاه و موطن این عالم نیز بخشی از کار ماست. محمد کاظم خوئینی با تخلص جاذب متولد قصبهی خوئین در سال 1225 قمری است. خوئین قصبهای است که در جادهی زنجان - بیجار در فاصلهی 55 کیلومتری زنجان واقع است و جزو منطقهی سجاسرود به شمار میآید و سه آبادی قیزیلجا، ملا پیری و سعدآباد در کنار آن قرار دارند. آثار باقی مانده در خوئین نشان میدهد که صد سال پیش از این شهری معتبر بوده؛ علما، فقها و هنرمندان معتبری در آن میزیسته و مرکز علم و فرهنگ بوده است. آثار باستانی شهر نشان میدهد که در قرنهاي پیشين، خوئین مرکز اقتصادی منطقه بوده و اینک نیز بازارهای رنگرزان، نجاران، بزازان و خواربارفروشان و غیره در آن دایر است. صنایع دستی خوئین مانند ساختن ظروف سفالین، نجاری، کفاشی(نوعی گالش محلی)، جوراب بافی و قالی بافی رونق دارد. آثار باستانی شهر نشانگر قابلیت صنعتگران و معماران آن خطه است.
یکی از آثار باستانی خوئین گنبد یا "کمز" است که ساختمانی است مخروطی شکل و بلند که روی کوه مشرف بر شهر واقع است و از تمام نقاط شهر، از پس کوههای اطراف نمایان است. بنای آن با آجرهای بزرگ و محکم ساخته شده است و مردم شهر در مواقع جنگ از آن به عنوان قلعه استفاده میکردند. در کنار آن، زمین مسطح مصلی قرار دارد که سنگی در آن وجود دارد که به اعتقاد اهالی بومی جای پای دٌلدٌل – اسب حضرت امیرالمؤمنین(ع) در آن نقش بسته است.
اثر دیگر منطقه، سنگ تراشیده شدهی "یئددی قارداشلار" – هفت برادران است که در بارهی آن، داستانهاي چندی در میان مردم رایج است. اثر باستانی دیگر، دژ "منده"ی خوئین است. زیر زمین شهر خوئین نیز یکی از عجایب دیدنی منطقه است. این زیر زمین که خانهها نیز بدان راه دارند مثل کوچههای تو در تو در زیر شهر حفر شده است به طوری که انسان راه رفتهی خود را گم میکند. این زیر زمین دارای اهمیت سوق الجیشی بوده؛ زیرا از کل زیر شهر رد شده و از زیر کوههای سنگی عبور کرده و در فاصلهای دور از شهر به بیرون راه یافته است. معروف است که در هنگام جنگ، مردم از این زیرزمین استفاده میکردهاند. قابل ذکر است که در سالهای اخیر، آثار قیمتی زیادی از این زیر زمین به دست آمده است. یافتن گنجهاي مدفون در منطقه، از اهمیت خاصی برخوردار است.
منطقهی خمسه در طول سالیان دراز، محل برخورد امیران، حاکمان و فئودالهاي کوچک و بزرگ بوده و جنگ و گریز، آشوب و ناامنی بر این خطه حاکم بوده است. حکومتهاي کوچک و ناپایدار، یکی پس از دیگری روی کار آمده و هر سرکردهاي آهنگ تخت سلطنت میکرد. بار گران این حوادث بر دوش مردم سنگینی میکرد. مردمی که تاب مقاومت نداشتند اموال خود را در جای امنی دفن میکردند و روی آن علامتی میگذاشتند و از منطقه کوچ میکردند تا غائله میخوابید و آنگاه به دیار خود بر میگشتند و به دنبال اموال خود میرفتند. در میان این دفینهها، اموال فئودالها و ثروتمندان نیز وجود داشته است. چه بسا اتفاق افتاده است که صاحب مال نتوانسته به خانهی خود برگردد و لذا کاغذها و اسنادی را که جای دفن اموال را نشان میداد به دیگران سپرده است. روزگاری نه چندان دور، این اسناد دست به دست میگشت و هنوز هم میتوان اسنادی از این دست را یافت. این اسناد، شباهت بسیاری به کاغذهای طلسم و تعویذ و فال دارد. البته ناگفته پیداست که در سالهاي اخیر عده ای از حفر کنندگان به نان و نوایی رسیدهاند که داستانهايی در این مورد در میان مردم منطقه ورد زبان هاست.
مسئلهی مهم دیگر دربارهی شهر خوئین، تعداد زیاد مساجد و ابنیههای مذهبی است. همهی اینها نشان میدهد که خوئین، زمانی مرکز روحانیت بوده و شهر بزرگی به شمار میآمده است و جمعیتی بیشتر از امروز داشته است. آنچه نظر هر تازه واردی را جلب میکند رنگ مذهبی شهر است. مردمش پای بندی محکمی به شعائر و فرائض دینی و مذهبی نشان میدهند.
منطقهی سجاس که خوئین جزو آن است از دوران گذشته، بزرگان چندی را در دامن خود پرورده است که از جملة این بزرگان میتوان از شیخ ابوالغنایم رکن الدین سجاسی شاعر و عارف بزرگ قرن هفتم، شمس الدین طاهر سجاسی شاعر و عارف قرن دهم هجری را میتوان نام برد که هر یک مریدان و پیروانی داشتهاند.
خوئین در دو قرن گذشته فقها، علما و شعرای برجسته ای پرورده که میتوان حجت الاسلام سید ابراهیم خوئینی صاحب دیوان ضوابط الاصول(متوفی1262ق) و فرزند ایشان آیتالله شیخ عبدالکریم خوئینی را نام برد که مجتهد و مرجع زمان بوده و در کل منطقه، امور علمی و فقهی را زیر نظر داشته و کتابهاي چندی نوشته است و شاعر مورد نظر ما – جاذب – تحت عنایات ایشان به تدریس علوم فقهیه در مساجد زنجان میپرداخته است. یکی از شاگردان آیتالله خوئینی، آیت الله زنجانی است که محبوبیت ایشان معروف همهی مردم خمسه است.
دیوان اشعار جاذب شامل قصاید، مثنویات، غزلیات و ملمعات به سه زبان عربی، فارسی و ترکی است. بیشتر مثنویات و قصاید جاذب در مدح و نعت پیامبر و ائمهی اطهار است. ملمعات شاعر بسیار دلچسب و زیباست که بیشتر این ملمعات به دو زبان فارسی و ترکی است. گاهی بیتی به فارسی و بیت دیگر به ترکی سروده شده و گاهی مصرع به مصرع به دو زبان میباشد. از جمله ملمع زیر:
منه باخ سن ای قارا گؤز که قاپوندا بیر حقیرم،
بخدا که گر بمیرم که دل از تو برنگیرم.
تب عشقه ای عزیزان، بیلورم علاج یوخدور،
برو ای طبیبم از سر که دوا نمی پذیرم.
نه عجب گؤزهل جمالون، نه بلالو قامتون وار،
تو بخاستی و نقشت بنشست بر ضمیرم.
سنون آیریلیق غمینده یانوری بو جاذب زار،
که خوش است عین مردم به روایح عبيرم.
یا شعر زیر نشان از ذوق و صفای شاعرانه دارد:
دل ز مدار فلک بی حساب ،
اضطرب یضطرب اضطراب.
دهر را بهر جفا و ستم ،
انتخب ینتخب انتخاب.
قلب پریشان ز جفای فلک ،
انقلب ینقلب انقلاب.
و. . .
اشعار جاذب نشان میدهد که وی بر ظرایف هر سه زبان واقف بوده است. زبان وی در اشعار ترکی، گویای لهجهی مخصوص خمسه است، درست همان گونه که لهجهی ابهری در اشعار حکیم هیدجی مشهود است. غزلیات وی عاشقانه و عارفانه است. او نیز همانند دیگر شعرای کلاسیک، دلبستهی عشق و محبت است. جذبه و کشش عشق را در میان همهی موجودات و روابط میبیند و آفرینش را قائم به عشق میداند. جاذب خود عاشق است و نگار دلربایی دل و دین از او گرفته و آوازهی عشقش همه جا را فرا گرفته است:
سالما بلایه ای نگار دلربا،
درد هجرانه اونی گل ائیلهمه سن مبتلا،
بیر بئله ناز و تکبر سن اونا بیلمه روا،
ائل بیلور، عالم بیلور، من عاشق دیوانهام.
و عشق است که او را به حرکت وامی دارد:
گر خلد ده مختار ائدهلر جاذب زاری،
سن شوخی سئوهر حوری و غلمان آراسیندا..
توصیف زیباییها، سخن از عشق و محبت گفتن ویژگی شعری جاذب است که با هنر ادبی و ذوقی شاعر درهم آویخته است. طبیعت زیبای سرزمین مادری شاعر نیز در شعر او جان میگیرد.
جاذب شاعر عشق و زیبایی است. توصیفات جالبش از یار، او را جزو شعرای عاشقانه سرا قرار میدهد. شعر زیر نمونه ای از غزلیات زیبای اوست:
بنم کیم عالم ایچره بیر زمان دیواره حسبندم ،
لقای روی زیبای چون ماه یاره حسبندم.
نگارا، مهوشا، سیمین برا، سردار مه رویان،
گلوب گؤرسن که من اول طرهی طراره حسبندم.
قاچار اول صید کیم صیادی گؤرکج، لیک من عاشق،
کمند زلف خم اندر خم دلداره حسبندم.
یوخومدور رغبت و میلیم داخی سیر گولوستانه،
گولوستان جمالین ایچره اول روخساره حسبندم.
بنیم تک عاشق صادق داخی گلمز بو دونیایه،
منم منصور ثانی کی پای داره حسبندم.
کئچوبدور درد درماندان منیم، ای جاذب مسکین،
دوای درد اوچون اول حیدر کراره حسبندم.
جاذب با بودن یار، دل به دیگر زیبارویان نمیبندد. غزل معروف "باخمانام" در این مورد بسیار زیباست:
گر یار اولان بو غمزه دئیه ای بلالو یار،
رضوان ایچینده حوری و غلمانه باخمانام.
گر سایه سالا اول قد موزون بو جانیما،
جنت ایچینده سایهی طوبایه باخمانام.
مژگانیدن اگر آتاسان اوخ بو جانیما،
اوز دؤنده ریب جراحت اعضایه باخمانام.
شیرین کیمی لطف ائدیب، گل عیادته،
باخ گؤر جلال خسرو دارایه باخمانام.
اول وقتدن که مولک جنونون امیرییم،
تاج و نگین و شوکت کسرایه باخمانام.
قصر وصالین ایچره منه گر وئرهن مقام،
افلاک ایچینده عرش معلایه باخمانام.
جاذب مطالعات دقیقی در ادبیات داشته است. انتخاب اشعاری که در جمگ المهمات کرده است نشانگر ذوق و سلیقه و آگاهی وی است. از این گذشته، برخی از اشعار شاعران را تضمین کرده است از جمله غزلیات حافظ و سعدی را. تاثیر حافظ در اشعار جاذب کاملا روشن است و حتی از مضامین شعر حافظ نیز الهام گرفته است از جمله ابیات زیر یادآور شعر حافظ است:
جدم بهشت را به دو گندم فروخت،
من ناخلف نیام، به دو ارزن کنم سرا.
در خلوتی نشسته بدم زار و مبتلا ،
ز هاتفم رسید ندایی به این نوا. . .
دوش پیر مغان دو جامم داد،
زان می آتش به حاصلم افتاد. .
اما مهمتر، توجه و علاقهی وی به شاعران دیار مادری خود است. جاذب بسیاری از اشعار عاجز شاعر بزرگ آذربایجان در زمان فتحعلی شاه قاجار، که قدرتمندترین غزلسرای این قرن است تضمین کرده و به صورت مخمس درآورده است. اشعار عاجز مورد التفات جاذب بوده است به طوری که اشعار وی را در قسمتهاي مختلف جنگالمهمات پراکنده است و بخشی از كتاب خود را به عنوان "غزلیات عاجز"، به این شاعر بزرگ اختصاص داده است. عتیقی، غزلسرای بیهمتای زنجانی نیز الهامبخش جاذب بوده است. باید از مجرم و دلسوز و جاریه نيز نام برد که اشعارشان در کتاب جاذب جای گرفته است و گاهی جاذب نام آنان را در اشعار و مثنویات خود آورده است.
جاذب شاعر ذوق پروری است که صناعات ادبی را به وفور به کار برده و در این عرصه خودی نموده است. در دیوان او معماهای بسیاری وجود دارد و برخی از اشعار خود را به شکلهاي هنری نوشته است و شاید علاوه بر هنرنمایی منظورش این بوده که از عقاید آن چنینیاش کمتر کسی بویی ببرد.
[1] م. كريمي، صدو بیستمين سال وفات جاذب،پيام زنجان، 1370.
[2] البته راقم این سطور توانست در سال 1382 با همکاری نشریه ی وزین "بهار زنجان" کنگره ی سراسری دو روزه ای را در زنجان برگزار نماید.
[3] برخی از اشعار ایشان را اینجانب در هفته نامه های زنجان چاپ کردم.
[4] پیام زنجان، شمارههای 54، 55، 56، 57، و 58، زنجان، 1370.
[5] امید زنجان، شمارههای 25 و 26 ، زنجان، 1373.
[6] این امر در جایی دیگر به تفصیل آمده است و جای این بحث در این جا نیست.
[7] م. کریمی، آشنایی با بزرگان زنجان، پیام زنجان، شماره 54، 1370.
[8] شهید مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران.