احمد کسروی و زبان ترکی

رضا همراز

شانی تبریزی / رضا همراز

احمد کسروی‌ تبریزی‌ پسر حاج‌ میرقاسم‌ بن‌میراحمد پسر میرمحمدتقی‌ (تهران‌، ده‌ صبح‌، بیستم‌ اسفند 1324 مطابق با6 ربیع الثانی 1365 چهارشنبه‌هشت‌ مهر 1269 تبریزمطابق 14 صفر 1308) از مردان‌ پر ماجرا و بلند آوازة‌ تاریخ‌ معاصر است‌. درباره‌ او تاکنون‌، کتب‌ و مقالات‌ بسیاری‌ درایران‌ و خارج‌ از ایران‌ انتشار یافته‌ است‌. عمده‌ شهرت‌ کسروی‌ به‌ سبب‌ تالیف‌ آثاری‌ چون‌: تاریخ‌ مشروطه‌ ایران‌- تاریخ‌هجده‌ سالة‌ آذربایجان‌- زبان‌ آذری‌ و شیعیگری‌ می‌باشد. به‌ نظر مورخین‌ دو کتاب‌ اولی‌ کسروی‌ جزء منابع‌ پایه‌ و دست‌اول‌ راجع‌ به‌ انقلاب‌ مشروطیت‌اند. اما دو دیگر، نویسنده‌ را در معرض‌ انواع‌ تهمت‌ و ملامت‌ قرار داده‌ است‌. کسروی‌، اگر چه‌خود روزی‌ روزگاری‌ معمّم‌ و حتی‌ پیشنماز مسجد حکم‌آباد تبریز بود لیکن‌ بعدها از این‌ زی‌ بیرون‌ آمد و گویا، از دین‌ ومذهب‌ روی‌ برگردانیده‌ و به‌ قولی‌ حتی‌ داعیة‌ پیغمبری‌ بر سرش‌ افتاد. وی‌ به‌ سبب‌ تالیف‌ کتاب‌ «زبان‌ آذری‌» از سوی‌ اکثرمردم‌ آذربایجان‌ مورد بغض‌ و نفرت‌ قرار گرفت‌. گر چه‌ به‌ نظر میاید که‌ بعدها از این‌ نظریه‌ غیر علمی‌ خود پشیمان‌ بود ودیگران‌ نیز در مخدوش‌ بودن‌ این‌ اندیشة‌ وی‌، احتجاجات‌ و قلمفرسایی‌هایی‌ کردند. حتی مرحوم سعید نفیسی پس از مفارغت از مطالعه کتاب زبان آذی وی گفته بود ,گاهی از فرازگاه علم به فرودگاه غفلت افتاده است و دامنه حقیقت را چنان کش داده که مرد منصف تعجب می کند. من هر گاه به این جاها می رسید دلم می سوخت که مردی با آن جلالت قدر و آن درجه از دانش و بینش چرا باید بدین سان مبالغه و افراط کند . بعدها نیز جمعی دیگر از همفگران کسروی و به اصطلاح باستانگرایان  نتوانستند حقایق را به بوته نسیان و فراموشی بسپارند و هر از چند گاهی در نوشتجات خود خطاهای کسروی راکه با قرار دادن هفده بیت شعر گیلکی ؛ تاریخی برای مردم ترک زبان آذربایجان  فراهم کرده بود ؛ اشاراتی داشته اند . یکی از آنها مرحوم سید محمد محیط طباطبائی بود . آن مرحوم  در مقاله خود بنام آذر و آذربایجان و آذری می نویسد « احمد کسروی تبریزی که پیش از اینها در مقام اصلاح اشتباه مطالب مقاله آذری دایره المعارف مزبور بر آمد در رساله خاصی که شصت و اندی سال قبل انتشار یافت زبان مردم آذربایجان قدیم را از جنس زبان دو بیتی های شیخ صفی الدین اردبیلی در سده هفتم هجری معرفی کرد و قضا را برای اصلاح و نقل و صورت نادرست و ناقص و آذری عربی به آذربایجان فارسی چنانکه مقتضی بود توجه لازمی معطوف نداشت »

روشن‌ خیاوی‌، محقق‌ نکته‌ سنج‌ و پژوهندة‌ آذربایجانی‌، در دیدارهایی‌ که‌ با مرحوم‌ پروفسور محسن‌ هشترودی‌ داشتند اززبان‌ آذری‌ می‌پرسند و آن‌ دانشمند نامدار چنین‌ پاسخ‌ داده‌: «هیچ‌ وقت‌ زبانی‌ به‌ نام‌ آذری‌ وجود نداشته‌، این‌ را عقل‌ سلیم‌،خرد، تاریخ‌ یا هر چه‌ که‌ شما بنامیدش‌ به‌ ما می‌گوید، این‌ زبان‌ آذری‌ کجا بود؟ چه‌ بر سرش‌ آمده‌؟ کجا رفت‌؟ مسئله‌ زبان‌مثل‌ یک‌ فرضیه‌ علمی‌ نیست‌ که‌ اگر به‌ اثبات‌ نرسد به‌ کناری‌ گذاشته‌ می‌شود و از یادها می‌رود. نه‌ دوست‌ من‌ چنین‌ نیست‌.مدعیان‌ وجود چنین‌ زبانی‌ می‌توانند تا ابد چنین‌ ادعایی‌ را ادامه‌ دهند اما هیچوقت‌ نخواهند توانست‌ آن‌ را ثابت‌ کنند. بله‌زبانی‌ وقتی‌ پیدا می‌شود، دیگر به‌ آسانی‌ از گردونه‌ تاریخ‌ خارج‌ نمی‌شود، این‌ مسئله‌ زبانهای‌ مرده‌ یا زبانهای‌ خاموش‌ فقط‌یک‌ سخن‌ است‌، یک‌ حرف‌ است‌. زبان‌ هیچوقت‌ نه‌ خاموش‌ می‌شود و نه‌ می‌میرد، بلکه‌ زبان‌ تحول‌ پیدا می‌کند و یا در کنارو حتی‌ در دل‌ زبانهای‌ دیگر به‌ زندگی‌ خود ادامه‌ می‌دهد... اما زبانی‌ که‌ زمانی‌ با انتشار رساله‌ [آذری]‌ کسروی‌ بر سر زبانهاافتاد داستان‌ دیگری‌ دارد... من‌ فقط‌ این‌ را می‌دانم‌ و خبر دارم‌ که‌ خود کسروی‌ در اواخر عمرش‌ از آن‌ نظر خود برگشته‌ بود وحتی‌ عده‌ای‌ گفتند که‌ پشیمان‌ شده‌ است‌ و گویا از نظر خود برگشته‌ است‌ در جایی‌ هم‌ ثبت‌ کرده‌ است‌.»(1) البته طبق شواهد و اسناد تاریخی متقن با ید به مرحوم پروفسور هشترودی حق داد. زیرا کسانی که زبان امروزی آذربایجان را باقی مانده زبان من در آوردی آذری می پندارند سخت در خطا هستند زیرا مدارکی در دسترس است که تا قبل از مشروطه پیدا نمودن یک معلم پارسی در این خطه هزار مکافات داشت چراکه چون در منطقه زبان پارسی کاربرد نداشت لهذا معلمش نیز به ندرت به گیر می آمد. سند زیر خود گویا بوده و نیازی به توضیح دیده نمی شود .اعلان چون درین مملکت معلم پارسی زبان یا معلمی که بدان لهجه تدریس تواند کرد نایاب است و رئیس مدرسه را در این موارد دقتی تمام است اعلام میشود که هر دو خود را بپارسی زبانان قریب و دانشمند و اریب پندارد ومیل بهمراهی و کمک ما داشته باشد باداره مدرسه عرضه شود که پس از امتحان بتعلیم صبیان گماشته آید. بسم الله اگر حریف مائی .(2) همچنین مرحوم نادر میرزا (1303-1242 ق)مولف کتاب مستطاب تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز که در قرن سیزده هجری کتابت گردیده جایی به تعریض از محمد امین دلسوز تبریزی شاعر هم عصر خود نامبرده و حلاوت اشعارش را ستوده و نوشته   دیوانی بزرگ دارد . عجب این باشد که تا بدین روز یازده نوبت آن دیوان {را} با خط زیبا چاپ کرده اند اکنون باز کمیاب است .(3) در این راستا اسناد زیادند که در اینجا سند دیگری دال بر اینکه در آذربایجان زبان فارسی چندان کاربردی نداشته تقدیم می گردد . وزارت کشور ءاداره اطلاعات      شماره 78010/3354 –تاریخ 21/11/1319   

 جناب آقای نخست وزیر

  استانداری سوم  در باب سخنرانی های پرورش افکار درتبریز گزارشی داده اندء دایر بر این که جلسات سخنرانی هفته {ای }یک بار تشکیل و برای تشویق اهالی به حضور ادر این جلسات قطعات موسیقی و نمایش هایی نیز در برنامه منظور شده ولی چون اهالی استانهای سوم و چهارم سوای عده معدودی به هیچ وجه زبان فارسی نمی دانند ء از این سخنرانی ها که منظور اصلی آن پرورش افکار توده است نتیجه حاصل نشده و موضوع بسط و توسعه تعمیم زبان فارسی در این نقاط آن طوری که باید پیشرفت ننموده .

به نظر استانداری نامبرده برای انجام منظور لازم دانسته که به تعداد کلاسهای شبانه و مراقبت در حضور سالمندان افزوده شده و همچنین کودکستانهای شبانه روزی برای کودکان تحت آموزش آموزگاران فارسی زبان تاسیس گردد. و حتی المقدور اهتمام شود که در تمام مراحل تحصیلی آموزش برای عموم به رایگان باشدء به علاوه پیشنهاد نموده است ترتیبی داده شود که کارمندان کلیه وزارتخانه ها و ادارات دولتی و بنگاههای فارسی زبان بوده و برای مامورین نامبرده حرف زدن ترکی با ارباب رجوع مطلقا ممنوع شود .

برای تامین هزینه این اقدامات استانداری معتقد است که از در آمد اوقاف محل استفاده گردد. وزارت فرهنگ به ویژه در سال جاری قدم های بلندی به عمل تاسیس آموزشگاهها و کودکستانها در استان نامبرده برداشته اند و وزارت کشور نیز تاکنون نهایت همکاری را در این موضوع نموده ولی البته این اقدامات کافی نبوده و برای تعمیم زبان فارسی در تمام مناطق که به زبان غیر فارسی متکلم هستندءبه ویزه در استانهای سوم و چهارم که از لحاظ موقعیت محل حایز درجه اول اهمیت می باشند ء عقیده مند است کمیسیونی در وزارت کشور با شرکت نمایندگان وزارت فرهنگ تشکیل و برنامه تهیه و تقدیم گرددءتا پس از تصویب هیات دولت به موقع اجرا گزارده شود.(4)

وزیر کشور {امضا    علی سهیلی }

با این‌ حال‌، به‌ سبب‌ تالیف رساله آذری شوونیست‌ها کسروی‌ را با آغوش‌ باز پذیرا شدند و تاکنون‌ نیز کتاب‌ وی‌، همچنان‌ درراس‌ مراجع‌ و منابع‌ تحقیقات‌ آنها قرار داشته‌ و تنی‌ چند از نویسندگان‌ نیز مطالب‌ آن‌ را نشخوار می‌کنند و به‌ ارائه‌ نظرمی‌پردازند. ناگفته‌ نماند که‌ اثر مذکور در بدو انتشار، بی‌جواب‌ نماند و راقم‌ این‌ سطور تا به‌ امروز شاهد چندین‌ مقاله‌ یا شعربر علیه‌ آن‌ بوده‌ام‌ که‌ از آن‌ جمله‌اند: اشعار مرحوم‌ محمد بی‌ریا، رئیس‌ فرهنگ‌ وقت‌ آذربایجان‌، که‌ در سال‌ 1320 سروده‌ وورد زبان‌ اکثر آذربایجانیها بود. همینطور، شعر معروف‌ مرحوم‌ حاج‌ حسین‌ جنتی‌ مقام‌ «صحاف‌ تبریزی‌» که‌ در رد کسروی‌و عقاید وی‌ سروده‌ شده‌ بود و راقم‌ در مقاله‌ جداگانه‌ای‌ به‌ این‌ شعر مرحوم‌ بی‌ریا پرداخته‌ است (5)

در سالهای‌ اخیر نیز کتابی‌ از نویسنده‌ سلماسی‌ ،آقای‌ علی‌اصغر غفوری‌نیا که‌ با عنوان‌ «ردی‌ بر رساله‌ آذری‌ کسروی‌» به‌نظرم‌ رسید که‌ ملخّصی‌ از آن‌ در هفته‌ نامه‌ «نوید آذربایجان‌» چاپ‌ گردید. همچنین‌ مقاله‌ای‌ از دکتر جواد هیئت‌ صاحب‌امتیاز فصلنامه‌ «وارلیق‌» که‌ در همین‌ نشریه‌ اخیر انتشار یافته‌ است‌. اگرچه‌، اکثریت‌ قریب‌ به‌ اتفاق‌ نوشتجات‌ کسروی‌ درایران‌ مدوّن‌ شده‌ و به‌ چاپ‌ رسیده‌اند متاسفانه‌، برخی‌ از مقالات‌ وی‌، که‌ در نشریات‌ خارج‌ از ایران‌ و به‌ زبانی‌ غیر ازفارسی‌، انتشار یافته‌اند هنوز به‌ فارسی‌ ترجمه‌ نشده‌ و در مجموعه‌ آثار این‌ نویسنده‌ جای‌ نگرفته‌اند و نسل‌ امروز (و شایددیروز نیز) از محتوی‌ آنها بی‌خبرند و کسانی‌ که‌ مطلع‌ بوده‌اند، معلوم‌ نیست‌ از چه‌ رو، این‌ مقالات‌ را در بوته‌ نسیان‌ وفراموشی‌ نهاده‌اند. یکی‌ از آنها، همین‌ مقالة‌ حاضر است‌ که‌ اخیراً به‌ همت‌ پروفسور محمدعلی‌ شهابی‌شجاعی‌ به‌ دست‌ مارسیده‌ است‌: در ملاقاتی‌ که‌ با این‌ دانشمند داشتم‌ مرا از وجود این‌ مقاله‌، آگاه‌ کردند و چون‌ ولع‌ و اشتیاق‌ مرا، برای‌ ترجمه‌شدن‌ آن‌ مشاهده‌ فرمودند، پس‌ از اندک‌ مدتی‌ و پیش‌ از آنکه‌ رهسپار سفر خارج‌ شوند ترجمه‌ فارسی‌ آنرا به‌ اتمام‌ رسانده‌،ودر اختیار حقیر گذاشتند که‌ جا دارد از سعه‌ صدر ایشان‌ سپاسگزاری‌ کنم‌ .

باری‌، با مطالعه‌ این‌ مقاله‌ در می‌یابیم‌ که‌ کسروی‌ را آن‌ چنانکه‌ بوده‌، برای‌ ما معرفی‌ نکرده‌اند. مثلاً یحیی‌ ذکاء گرد آورنده‌کتاب‌ «زبان‌ فارسی‌» احمد کسروی‌ در پایان‌ کتاب‌ ص‌ 83 چنین‌  می‌نویسد: «از مهنامه‌ پیمان‌ (سال‌ یکم‌ - 1312 تا سال‌چهارم‌ - 1316) با افزایش‌ و کاهش‌هایی‌ گرد آورده‌ شد.» متاسفانه‌، گردآورنده‌ توضیح‌ نداده‌ که‌ این‌ افزایش‌ و کاهش‌، درکجاهای‌ کتاب‌ انجام‌ گرفته‌ است‌ ؟ در پاورقی‌ها و زیرنویس‌ها (که‌ سه‌، چهار مورد بیشتر نیست‌) یا در متن‌؟ قراین‌ نشانگرآن‌ است‌ که‌ در متن‌ صورت‌ گرفته‌ است‌ و این‌ عرفاً و اخلاقاً درست‌ نیست‌ که‌ اثر نویسنده‌ای‌ را که‌ در قید حیات‌ هم‌ نیست‌افزایش‌ یا کاهش‌ دهیم‌ البته‌ شاید افزایش‌ آن‌ در پاورقی‌ و تعلیقات‌، توجیهی‌ داشته‌ باشد ولی‌ در متن‌، مجاز نیست‌.برای‌نمونه‌، به‌ سطوری‌ از اول‌ رساله‌ توجه‌ می‌نمائیم‌ که‌ ماخذ هر دو گردآورنده‌ (ذکاء - یزدانیان‌) یکی‌ است‌ بدون‌ ذکر این‌ نکته‌که‌ در متن‌ اصلی‌ دخل‌ و تصرف‌ کرده‌اند و چنین‌ است‌ که‌ می‌بینیم‌ چه‌ سان‌ یادداشتهای‌ کسروی‌ مثله‌ شده‌ و سلیقه‌ای‌ عمل‌کرده‌اند.  «پیش‌ از دوره‌ مشروطه‌ در ایران‌ گاهی‌ گفتگوی‌ زبان‌ فارسی‌ و پیراستن‌ آن‌ از کلمه‌های‌ عربی‌ بمیان‌ می‌آمد. پس‌ ازمشروطه‌ نیز که‌ جانی‌ بایران‌ دمیده‌ شده‌ جنبش‌ در این‌ سرزمین‌ پدید آمد، رواج‌ این‌ گفتگو بیشتر گردید که‌ هر چند گاهی‌یکبار در روزنامها و مجله‌ها سخن‌ از آن‌ بمیان‌ می‌آید. ولی‌ کسی‌ تاکنون‌ این‌ موضوع‌ را از روی‌ قواعد علمی‌ دنبال‌ ننموده‌ وهر چه‌ نوشته‌ شده‌ یکرشته‌ پندارهایی‌ بوده‌ که‌ هر کس‌ آنچه‌ پنداشته‌ برشته‌ نگارش‌ کشیده‌ است‌.» ص‌ 51 این‌ قسمت‌ درکتاب‌ تدوینی‌ حسین‌ یزدانیان‌(6) آمده‌ است‌ ولی‌ قسمت‌های‌ مشخص‌ شده‌ در کتاب‌ گردآوردة‌ یحیی‌ ذکاء چنین‌ است‌: کلمه‌هنوز در ابتداء سطر نیامده‌ است‌ کلمه‌ «نیز» هم‌ در متن‌ ذکاء است‌ ولی‌ در یزدانیان‌ نیست‌. همچنین‌ کلمه‌ نگارش‌ در متن‌ذکاء بصورت‌ نوشتن‌ ذکر گردیده‌ است‌. امثال‌ بسیاری‌ از اینگونه‌ وجود دارد که‌ با مقایسه‌ آن‌ می‌توان‌ دستبردهایی‌ را که‌به‌ متون‌ و آثار کسروی‌ زده‌ شده‌ است‌ دریافت‌.

چنانکه‌ اشاره‌ شد کتاب‌ زبان‌ فارسی‌ کسروی‌ که‌ به‌ کوشش‌ یزدانیان‌ و ذکاء چاپ‌ شده‌ قسمتی‌ از مقاله‌ای‌ که‌ در کتاب‌ذکاء آمده‌ (انتهای‌ بخش‌ اول‌) ذکر نگردیده‌ و به‌ عبارتی‌ از قلم‌ افتاده‌، اما در کتاب‌ تدوینی‌ یزدانیان‌ آمده‌ است‌. حال‌ این‌پرسش‌ پیش‌ می‌آید که‌ چرا ذکاء آن‌ قسمت‌ را ذکر نکرده‌ (مقالة‌ فوق‌ در مجلة‌ پیمان‌ سال‌ 1، شمارة‌ 13، صص‌ 54-49 چاپ‌گردیده‌ است‌) چون‌ وی‌ به‌ زبان‌ مادری‌ خود علاقه‌ داشته‌ است‌. مصداق‌ این‌ مثال‌ را راقم‌ ابتدا در مقدمه‌ محمدعلی‌ جزایری‌که‌ در کتاب‌ «نوشته‌های‌ کسروی‌ در زمینه‌ زبان‌ فارسی‌» آمده‌، مشاهده‌ نمود. جزایری‌، ضمن‌ پرداختن‌ به‌ آثار کسروی‌ درص‌ 18 کتاب‌ یاد شده‌ می‌نویسد که‌: «کسروی‌ پژوهشهای‌ اندکی‌ نیز در پیرامون‌ زبان‌ ترکی‌ در ایران‌ از جمله‌ جدایی‌ میانه‌ترکی‌ زنجان‌ و ترکی‌ آذربایجان‌، انجام‌ داد و گفتاری‌ به‌ عنوان‌ «اللغة‌الترکیة‌ فی‌ ایران‌» به‌ العرفان‌ در سوریه‌ فرستاد. (مقالة‌فوق‌، همین‌ مقالة‌ حاضر است‌ که‌ در صفحات‌ بعد خواهد آمد. پس‌ از اطلاع‌ از وجود این‌ مقاله‌ و ترجمة‌ انگلیسی‌ آن‌، در پی‌دست‌ یافتن‌ به‌ متن‌ اصلی‌ آن‌ به‌ زبان‌ عربی‌ بوده‌ایم‌ و در کتابخانه‌های‌ تبریز و تهران‌ و... از یافتن‌ آن‌ ناامید گشتیم‌ تا اینکه ‌پس‌ از تلاش‌ و تقلای‌ بی وقفه ی شادروان پروفسور شهابی‌، از دانشگاه‌ هاروارد بدست‌ آمد.)

یزدانیان‌ در پیش‌ گفتار خود دانسته‌ یا ندانسته‌ به‌ برخی‌ نظرات‌ کسروی‌ اشاره‌ می‌کند منجمله‌ اینکه‌: «ساختمانهای‌ صوتی‌ ودستوری‌ این‌ سه‌ زبان‌  [ترکی‌، عربی‌، فارسی‌] از هم‌ بسیار جداست‌، و دانستن‌ آنها آن‌ هم‌ به‌ خوبی‌ - دانش‌ کسروی‌ را درباره‌زبان‌ و زبانها بسیار افزایش‌ داد، چنان‌ که‌ در کوششهای‌ زبانی‌ خود به‌ کمیها و نارساییهایی‌ که‌ نتیجه‌ی‌ ناآگاهی‌ از زبانهای‌گوناگون‌ تواند بود دچار نگردید. برای‌ مثال‌، از سنجیدن‌ دستگاه‌ فعل‌ فارسی‌ با ترکی‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسید که‌ دستگاه‌ فعل ‌فارسی‌ با گذشت‌ زمان‌ نیروی‌ خود را از دست‌ داده‌ است‌»(7)

پیش‌ از این‌، مرحوم‌ حاج‌ میرزا عبداله‌ مجتهدی‌ تبریزی‌ (متوفی‌ 1355 شمسی‌) همشهری‌ و دوست‌ کسروی‌ در کتاب‌«بحران‌ آذربایجان‌» در مورد کسروی‌ و نوشته‌های‌ وی‌ دربارة‌ زبان‌ ترکی‌، سخن‌ رانده‌ است‌. خوشبختانه‌، این‌ کتاب‌ همین‌امسال‌ چاپ‌ و نشر گردید. زنده‌ یاد مجتهدی‌ در مورد سوابق‌ خود با کسروی‌- که‌ گاه‌ او را کسرائی‌ می‌نامد می‌نویسد:«کسروی‌ را من‌ سی‌ سال‌ است‌ که‌ می‌شناسم‌. مختصری‌ از اطلاعات‌ شخصی‌ خودم‌ را راجع‌ به‌ تاریخ‌ حیات‌ وی‌ در اینجامی‌نویسم‌ که‌ بعدها شاید مفید باشد. بعد از وفات‌ مرحوم‌ والد من‌، کسروی‌ در روزنامه‌ تبریز که‌ آن‌ وقتها یعنی‌ سال‌ 1337هجری‌ در تبریز منتشر می‌شد، مقاله‌ای‌ در تاریخ‌ حیات‌ و شرح‌ مقام‌ علمی‌ و تمجید ذکاوت‌ و قریحه‌ وی‌ نوشته‌ بود.»(8)

وی‌ سپس‌، اطلاعات‌ نسبتاً خوبی‌ در حق‌ کسروی‌ ارائه‌ می‌دهد: این‌ که‌ او کتابهای‌ عربی‌اش‌ را در منزل‌ آنها به‌ نظر پدرش‌(پدر مجتهدی‌) رسانده‌، در کجا مقاله‌ می‌نویسد... در ادامه‌ این‌ یادداشت‌ها می‌خوانیم‌: «من‌ در اوایل‌ سلطنت‌ پهلوی‌ طهران‌رفتم‌. گویا زمستان‌ 1305 بود. میرزا احمد کسروی‌ را در کتابخانه‌ طهران‌ ملاقات‌ نمودم‌. عهد آشنایی‌ قدیمی‌ را تجدیدنمودیم‌. میر احمد چندان‌ فرق‌ نکرده‌ بود. همان‌ سیمای‌ قدیم‌ خود را داشت‌. پزش‌ قدری‌ فرنگی‌ مآب‌تر شده‌ بود. جلیقه‌شلوار پوشیده‌ بود. قبا در بر نکرده‌ بود. از اوضاع‌ خود ناراضی‌ بود. می‌گفت‌ به‌ جرم‌ نوشتن‌ یک‌ مقاله‌ بر ضد پهلوی‌ درروزنامه‌ حبل‌ المتین‌ به‌ امضای‌ خداداد مرا منفصل‌ نموده‌ و دیگر کاری‌ نمی‌دهند. حالا مجبور شده‌ام‌ که‌ کتابهای‌ خودم‌ رابفروشم‌. من‌ از میر احمد کسرایی‌ خواهش‌ نمودم‌ که‌ با هم‌ برویم‌ منزل‌ ما. در آنجا قدری‌ صحبت‌ نماییم‌. قبول‌ کرد. آمدیم‌ درمنزل‌ ما که‌ عبارت‌ از یک‌ اطاق‌ مخصوص‌ بود در خانه‌ عمویم‌، مدتی‌ راجع‌ به‌ موضوعات‌ متفرقه‌ با هم‌ صحبت‌ نمودیم‌.

یادم‌ می‌آید که‌ کسروی‌ از فارسها خیلی‌ بدگویی‌ می‌کرد و می‌گفت‌ که‌ اینها جماعتی‌ هستند که‌ مغزشان‌ ناخوش‌ است‌ ترکهایعنی‌ آذربایجانی‌ها و زنجانی‌ها را بر عنصر فارس‌ ترجیح‌ می‌داد. در مقابل‌ بی‌منطقی‌های‌ یکی‌ از اعضای‌ دولت‌ گفته‌ بود که‌ما اینجور نیستیم‌. یعنی‌ ما اهالی‌ آذربایجان‌ و زنجان‌. به‌ نظرم‌ راجع‌ به‌ کتابی‌ یا مقاله‌ای‌ که‌ به‌ عربی‌ نوشته‌ و در مجله‌ العرفان‌نشر شده‌ بود، قدری‌ صحبت‌ نمود. بعضی‌ مطالب‌ آن‌ کتاب‌ راجع‌ به‌ مسئله‌ ترک‌ و فارس‌ در ایران‌ بود و در آن‌ کتاب‌ تحقیق‌نموده‌ بود که‌ اکثریت‌ اهالی‌ ایران‌ ترک‌ - هستند. این‌ اولین‌ و آخرین‌ مجلسی‌ بود که‌ با کسروی‌ تنها و بدون‌ ثالث‌ مدتی‌صحبت‌ نمودیم‌.» (9)

در سایر، نوشته‌های‌ کسروی‌ علاقه‌ و دلبستگی‌ وی‌ به‌ زبان‌ مادریش‌، تلویحاً اظهار شده‌ است‌ اگر چه‌ در سالهای‌ بعد، باغروری‌ که‌ داشت‌ نمی‌خواست‌ این‌ مسئله‌ بیشتر رنگین‌ شود ولی‌ قلباً آن‌ را می‌پسندید.

 وی‌، در یکی‌ از نوشته‌های‌ خویش‌، قدرت‌ و اعجاز زبان‌ ترکی‌ را ستوده‌ و از این‌ خصوصیت‌ آن‌ حیرت‌ کرده‌ و نوشته‌ است‌:«ترکی‌ یکی‌ از زبانهای‌ بزرگ‌ جهان‌ و در شمار عربی‌ و فارسی‌ و این‌ گونه‌ می‌باشد»(10) سپس‌ اظهار می‌دارد که‌: «باید دانست‌زبان‌ فارسی‌ یکی‌ از آسان‌ترین‌ زبانهای‌ جهان‌ است‌ (و اگر اصلاحی‌ که‌ در آنجا کرده‌ایم‌ پیش‌ رود دیگر آسانتر خواهد بود)نویسنده‌ که‌ چند زبانی‌ را می‌دانم‌ و از چند زبان‌ دیگر هم‌ آگاهم‌ در میان‌ همه‌ آنها فارسی‌ را آسان‌تر می‌دانم‌. با این‌ حال‌ هیچ‌مانعی‌ ندارد که‌ اگر نیازی‌ هست‌ نوآموزان‌ الفبا را به‌ ترکی‌ بخوانند این‌ هم‌ چیزی‌ است‌ که‌ باید دبستانها بسنجند وبیازمایند.(11)

 کسروی‌، یکی‌ از مردان‌ با همّتی‌ بود که‌ باید مجسمه‌ وی‌ را در مقابل‌ درب‌ ورودی‌ فرهنگستان‌ زبان‌ فارسی‌ گنجانید. چرا که‌این‌ نویسنده‌ جزء اولین‌ کسانی‌ بود که‌ در تاریخ‌ معاصر، پی‌ به‌ نارسائیهای‌ زبان‌ فارسی‌ برد و آهنگ‌ رفع‌ آنها را کرد و آنچه‌در توان‌ خود داشت‌، در تهذیب‌ و تقویت‌ آن‌ کوشید تا آنجا که‌ به‌ تعبیر خودش‌ به‌ «زبان‌ پاک‌» رسید (از جمله‌، به‌ پیراستن‌این‌ زبان‌ از واژگان‌ و تعبیرات‌ عربی‌ پرداخت‌ که‌ گویا در جامة‌ فارسی‌ چون‌ وصله‌ای‌ ناجور بودند.) اما با اینهمه‌، گاه‌ درنوشته‌های‌ کسروی‌، چنان‌ آشفتگی‌هایی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد که‌ واقعاً خواننده‌ را در بهت‌ و حیرت‌ فرو می‌برد، مثلاً در همان‌کتاب‌ زبان‌ پاک‌ یا در برخی‌ از مقالات‌ خود، در عین‌ اعتراف‌ به‌ نقایص‌ زبان‌ فارسی‌، همگان‌ را نیز دعوت‌ به‌ آموختن‌ این‌زبان‌ می‌نماید.

ای بسا مرحوم کسروی سفرنامه انگلبرت کمپفر(1716-1651) Engelbert kempfer  سیّاح خارجی را که در سالهای 1685- 1684 میلادی از ایران دیدار داشته از نظر گذرانده بود. سیّاح فوق معتقد بود که «زبان فارسی خشن است و در رابطه با زبان آذربایجانی، زبان فارسی تن ناخوشایندی دارد» (12)

از طرف‌ دیگر، کسروی‌ به‌ زبان‌ و نژاد و تاریخ‌ خاص‌ّ هر ملت‌ نیز معتقد بود یعنی‌ این‌ عناصر را در استحکام‌ بنیه‌ و اساس‌پایدار ماندن‌ یک‌ قوم‌ یا ملّت‌، بسیار موثر و ضروری‌ می‌دانست‌ و این‌ اعتقاد در سوال‌ یک‌ دانشجو و جوابی‌ که‌ وی‌ می‌دهدنمایان‌ است‌: «چند گاه‌ پیش‌، جوانی‌ نزد من‌ آمده‌ می‌گوید: «امتحان‌ داده‌ام‌ و باید رساله‌ای‌ نویسم‌ و برای‌ موضوع‌ ملیت‌ راانتخاب‌ کرده‌ام‌. در این‌ باره‌ برخی‌ کتابهای‌ اروپایی‌ را دیده‌ام‌ و می‌خواستم‌ اندیشه‌ شما را هم‌ بدانم‌» گفتم‌ من‌ در این‌ باره‌چیزی‌ ننوشته‌ام‌ و می‌خواهم‌ بدانم‌ اروپائیان‌ چه‌ نوشته‌اند؟ گفت‌: آنها برای‌ ملیت‌ چند چیز را شرط‌ می‌دانند: زبان‌ و نژاد ومذهب‌ و تاریخ‌ و ایده‌ال‌ «... گفتم‌ راست‌ گفته‌اند و می‌بایست‌ سخنانشان‌ را پذیرفت‌. تا در جهان‌ آئین‌ زندگانی‌ زورآزمایی‌است‌ و هر توده‌ باید سر خود را نگه‌ دارد باید به‌ اینها ارج‌ گذاشت.(13)

چنانکه‌ مشاهده‌ می‌شود وی‌ در ته‌ دل‌ این‌ عناصر و ویژگیهای‌ ملّی‌ را دوست‌ دارد اما معلوم‌ نیست‌ چرا، گاه‌ به‌ همان‌ عقاید ودلبستگی‌ها، پشت‌ پا می‌زند و خلاف‌ میل‌ باطنی‌ خویش‌ را اظهار می‌کند.

 آخر، کدام‌ عالم‌ دانشمند، زبانشناس‌ تاکنون‌، با ارائه‌ سند تاریخی‌ و محکم‌ از قدیم‌ تا امروز آذری‌ را به‌ عنوان‌ تنها تبار زبانی‌یک‌ ملت‌ قلمداد نموده‌ است‌ که‌ وی‌ چنین‌ می‌کند او در شاهکار خود «تاریخ هیجده ساله آذربایجان» در بیشتر جاها به هنگام نام بردن از زبان ملت ترک، با عبارت ترکی یاد می‌کند. مثلا در جایی چنین توصیف کرده: «در آذربایجان عثمانیان مجدالسلطنه را از سوی خود بوالی‌گری برگماردند، و او روزنامه‌ای بترکی که نام آذرآبادگان بود بنیاد نهاد(14) همچنین تا به قیام فرزند برومند آذربایجان شیخ محمد خیابانی می‌رسد می‌نویسد : «گفتارهای خیابانی بترکی رانده می‌شد» (15) در این جا نیز کسروی ترکی می نویسد نه آذری. از این یادداشت‌ها نیز استفاده می‌شود که ، وی کلمه مجعول «آذری» را ای بسا دیکته می‌کرد ورنه خود بارها در نوشتجاتش ترکی را جایگزین آذری نموده است.«کسروی‌ نقش‌ نژاد را به‌ عنوان‌ پایه‌ ملیت‌، بدیهی‌ و قطعی‌ می‌داند، لکن‌نژاد برای‌ او یک‌ امر ذهنی‌ مبتنی‌ بر خون‌ نیست‌ بلکه‌ یک‌ ضرورت‌ عینی‌ متکی‌ به‌ نیاز اجتماعی‌ - سیاسی‌ است‌. او نه‌«هیچگاه‌ به‌ جدایی‌ نژاد و تبار ارج‌ می‌گذارد» ونه‌ به‌ «جدایی‌ میانه‌ ترک‌ و فارس‌ می‌اندیشد و نکته‌ مهمتر این‌ است‌ که‌ به‌وجود نژاد ناب‌ اعتقادی‌ ندارد.(16) باری‌ کسروی‌ در کتاب‌ «ده‌ سال‌ در عدلیه‌» نیز کم‌ وبیش‌ از کارهایش‌ در زمینه‌تورکولوژی‌ بحث‌ می‌کند و به‌ تحریر مقاله‌ حاضر اشاره‌ دارد. وی‌ هنگامیکه‌ در زنجان‌ بود با لهجه‌ زنجانی‌ بیشتر آشنا گردیدو همین‌ آشنائی‌ و علاقه‌ سبب‌ گردید غزلیات‌ مولانا فضولی‌ و دیوان‌ امیرعلیشیر نوائی‌ را بدست‌ آورده‌ و بررسی‌ کردهمینطور شعرهای‌ ترکی‌ حکیم‌ هیدجی‌ را که‌ در افواه‌ و به‌ صورت‌ پراکنده‌ بود، گردآوری‌ نمود و از این‌ کوششها نتایجی‌ که‌دستگیرش‌ می‌شود این‌ گونه‌ می‌نویسد: «از این‌ کوشش‌ و جستجو نتیجه‌هایی‌ به‌ دست‌ آمده‌ که‌ از جمله‌ این‌ بود که‌ ترکی‌ ازدیدگاه‌ کارواژه‌ها (افعال‌) به‌ فارسی‌ برتری‌ می‌دارد. زیرا دیده‌ شده‌ در ترکی‌ پانزده‌ گونه‌ گذشته‌ «ماضی‌» و چهار گونه‌«اکنون‌» (مضارع‌) به‌ کار می‌رود. در حالی‌ که‌ در فارسی‌ در برابر بیش‌ از چهار گونه‌ گذشته‌ و یک‌ گونه‌ اکنون‌ شناخته‌نمی‌بود. این‌ یکی‌ از چیزهایی‌ می‌بود که‌ مرا از نارسایی‌ زبان‌ فارسی‌ و بیماری‌ آن‌ آگاه‌ گردانید(17)

کسروی‌ گویا در بیشتر مسائل‌ و علوم‌ خود را صاحب‌ نظر نیز می‌پنداشت‌ و شاید تناقض‌ گوییهایی‌ که‌ بعضاً در آثارش‌ دیده‌می‌شود، معلول‌ همین‌ پندار است‌. زمانی‌ که‌ کسروی‌ در کتاب‌ زبان‌ پاک‌ خود از درآمیختگی‌ واژه‌های‌ عربی‌ با فارسی‌ سخن‌می‌راند و می‌نویسد که‌: «یکی‌ از آکهای‌ فارسی‌ که‌ بچشم‌ می‌زد درآمیختگی‌ آن‌ با واژه‌های‌ بیگانه‌ به‌ ویژه‌ با واژه‌های‌ تازی‌می‌بود. این‌ درآمیختگی‌ در نتیجه‌ چیرگی‌ تازیان‌ بایران‌ یا در سایه‌ دلبستگی‌ ایرانیان‌ باسلام‌ یا بزبان‌ تازی‌ نبود، زیرا اگرشما جستجو کنید در قرنهای‌ نخست‌ اسلام‌ چیرگی‌ عرب‌ بیشتر و دلبستگی‌ ایرانیان‌ باسلام‌ فزونتر می‌بوده‌» (18)

استاد زنده‌ یاد مرحوم‌ محمدعلی‌زینی‌ شخصیت‌ معارف‌پرور و فرهنگ‌ دوست‌ معاصر که‌ خدمات‌ وی‌ به‌ جامعة‌ کتابخوان‌این‌ خطّه‌ محرز است‌ در مقابل‌ این‌ ادعا نمی‌تواند دست‌ رو دست‌ بگذارد و خاموش‌ بماند طی‌ یادداشتی‌ که‌ برای‌ نخستین‌ باردر اینجا منتشر می‌شود اظهار می‌دارد:«با وجود اینکه‌ من‌ شخصاً به‌ محققی‌ و زبانشناسی‌ و حتّی‌، تاریخ‌ نویسی‌ کسروی‌اذعان‌ دارم‌ و این‌ شخص‌ را در قفا یکی‌ از اشخاص‌ عالم‌ و فاضل‌ نادر ایران‌ می‌دانم‌ در این‌ جا (در موضوع‌ قاطی‌ شدن‌کلمات‌ عربی‌ به‌ فارسی‌) همعقیده‌ نیستم‌ و بنظرم‌ می‌آید، که‌ در اساس‌ موضوع‌ تا اندازه‌ [ای]‌ غلو نموده‌. زیرا در دنیای‌آنروزی‌ که‌ اعراب‌ بر ایران‌ مسلط‌ شده‌اند مخصوصاً در اواسط‌ دورة‌ عباسی‌ خلفا و سلاطین‌ زبان‌ درباری‌ و کتاب‌ها ونوشته‌های‌ رسمی‌ خود را بزبان‌ عربی‌ نوشته‌ و کسانی‌ را که‌ فارسی‌ می‌نوشتند اصلاً بی‌سواد و بهیچ‌جا اعم‌ از مجالس‌ رسمی‌و غیره‌ راه‌ نمی‌دادند و مردم‌ را مجبور می‌کردند که‌ حتماً نوشته‌ها و کتابها را بزبان‌ تازی‌ بنویسند. مردم‌ ایران‌ چه‌ کاری‌می‌توانستند بکنند؟ از یک‌ طرف‌ حب‌ّ وطن‌ و از طرف‌ دیگر استیلای‌ تازیان‌ به‌ کشورشان‌ مجبور میکرد که‌ در عین‌ حال‌ که‌قلباً عداوت‌ و دشمنی‌ باطنی‌ با اعراب‌ داشتند نمی‌توانستند ساکت‌ نشسته‌ و در باطن‌ آمال‌ دیرینه‌ خود را که‌ استخلاص‌کشورشان‌ از یوغ‌ ستمگری‌ تازیان‌ بود جامه‌ عمل‌ نپوشانند...» (19)

کسروی‌، در جواب‌ «یارار افندی‌»، یکی‌ از نویسندگان‌ ترکیه‌ که‌ وی‌ را متهم‌ به‌ ایرانی‌ کردن‌ ترکهای‌ ایران‌ نموده‌ بودمی‌نویسد: «فسوسا یارار افندی‌. این‌ سخنان‌ را از کجا آورده‌؟ من‌ در کجا خواسته‌ام‌ ترکهای‌ آذربایجان‌ یا آناتولی‌ را ایرانی‌نژاد گردانم‌؟ در کجا به‌ ترکها نفرین‌ فرستاده‌ یا بد نوشته‌ام‌؟»(20) از این‌ چند سطر نیز مستفاد می‌گردد که‌ کسروی‌ منکر این‌نیست‌ که‌ در آذربایجان‌ ترک‌ نیست‌ و اگر هست‌ که‌ هست‌ ایرانی‌ نژاد نیستند. همچنین‌ از این‌ جواب‌ توان‌ گفت‌ که‌ بزرگتر ازاین‌ نمی‌تواند باشد که‌ ملیت‌ کسی‌ را انکار کرده‌ و با جعلیات‌ به‌ دیگر ملیت‌ها نسبت‌ داد. دریغا که‌ هواداران‌ کسروی‌ این‌نظرهای‌ وی‌ را هیچگاه‌ مورد استفاده‌ قرار نداده‌اند.

 در مورد شعرای‌ آذربایجان‌ و بطور کلی‌ مبحث‌ شعر و شاعری‌ ، کسروی‌ بحثهای‌ خاصّی‌ دارد. وی‌ گفتارهایی‌ پیرامون‌ ردشعرای‌ نامی‌ ایران‌ از جمله‌: حافظ‌، سعدی‌ و مولانا در مجلة‌ پیمان‌ به‌ یادگار گذاشته‌.رساله‌ایی‌ مستقل‌ نیز با عنوان‌ «حافظ‌چه‌ می‌گوید» به‌ چاپ‌ رسانده‌ که‌ در آن‌ نیز، این‌ شاعر را به‌ سختی‌ مورد نکوهش‌ قرار داده‌ است‌ با اینهمه‌ از چند شاعرآذربایجانی‌ به‌ نیکی‌ یاد کرده‌ است‌ و اندیشه‌ آنها را می‌ستاید. به‌ عنوان‌ مثال‌ : میرزا علی‌ اکبر طاهرزاده‌ (صابر شروانی‌) که‌ درایران‌، بیشتر با تخلص‌های‌ ملانصرالدین‌، هوپ‌ هوپ‌ و صابر شناخته‌ شده‌ است‌ و نیز پروین‌ اعتصامی‌ شاعره‌ نام‌ آورآذربایجان‌ تمجید کرده‌ است‌ . کسروی‌ در کتاب‌ (در پیرامون‌ ادبیات‌) که‌ در حوزه‌ ادبیات‌ و شعر و شاعری‌ بحث‌ کرده‌ برخلاف‌ بعضی‌ها تا به‌ عارف‌ قزوینی‌ این‌ شاعر ترک‌، ترک‌ ستیز معاصر می‌رسد وی‌ را با صابر می‌سنجد امّا کفه‌ داوری‌ را به‌نفع‌ صابر سنگین‌ می‌بیند.

در ضمن‌، کسروی‌ با انتقاد از فوت‌ فرصتهای‌ پیش‌ آمده‌ در جنبش‌ مشروطه‌ که‌ متاسفانه‌ شاعران‌ نتوانستند هنرنمایی‌بیشتری‌ نمایند رشته‌ کلام‌ را گرفته‌ بحثهای‌ قابل‌ توجهی‌ دارد. «در اینجا [جنبش‌ مشروطه]‌ جزء شعرهای‌ کمی‌ چیزی‌ که‌ درخواطر باشد دیده‌ نشد. یکی‌ از کسانی‌ که‌ می‌توان‌ نام‌ برد عارف‌ قزوینی‌ بوده‌. این‌ مرد می‌خواسته‌ «شاعر مشروطه‌» باشدولی‌ افسوس‌ که‌ نتوانسته‌ همچون‌ صابر باشد و زنجیرهای‌ شیوه‌ کهن‌ را از دست‌ و پای‌ خود بگسلاند. اینست‌ [که]‌ بیشترشعرهایش‌ به‌ همان‌ شیوه‌ کهن‌ بوده‌ که‌ نتوان‌ ارج‌ چندانی‌ نهاد... یک‌ شاعر دیگر که‌ می‌باید در اینجا نام‌ بریم‌ پروین‌ اعتصامی‌است‌. این‌ دختر ایرانی‌ شیوه‌ نوی‌ پیش‌ گرفته‌ و شعرهایش‌ نیز که‌ برخی‌ را دیده‌ام‌ از روی‌ اندیشه‌های‌ بلند و سهشهای‌نیکخواهانه‌ بوده‌.»(21)

کسروی‌ به‌ اشعار محلی‌ توجه‌ به‌ خصوصی‌ داشت‌ تا جایی‌ که‌ می‌نویسد: «فارسی‌ کتابی‌ زبان‌ رسمی‌ مملکت‌ ما است‌. لیکن‌بیش‌ از یک‌ ثلث‌ از مردم‌ ایران‌ آن‌ را نمیدانند، آیا در میان‌ آن‌ دو ثلث‌ دیگر صاحب‌ ذوق‌ شاعری‌ یافت‌ نمیشود؟ آیا مضامین‌عالیه‌ که‌ از ذهن‌ صاف‌ و بی‌آلایش‌ آنها تراوش‌ می‌کند ارزش‌ ندارد؟ آیا اشعار و آثار نفیسه‌ که‌ در لهجه‌های‌ ولایتی‌ از کردی‌و مازندرانی‌ و گیلکی‌ و لری‌ و غیره‌ در هر دوره‌ با نهایت‌ فراوانی‌ موجود بوده‌ است‌ در خور توجه‌ نیست‌؟»(22)... «من‌ درتمام‌ عمر خود یاد ندارم‌ که‌ از استماع‌ غزل‌ شاعر معروفی‌ متاثر گردیده‌ و از حال‌ طبیعی‌ خارج‌ شده‌ باشم‌. لکن‌ خوب‌ یاددارم‌ که‌ اشعار ترکی‌ که‌ در ویرانی‌ اورمیه‌ و در بدری‌ مردم‌ بدبخت‌ آنجا گفته‌اند و گداهای‌ تبریز آنها را دم‌ خانه‌ها میخواندندمرا مجبور بگریستن‌ و اشک‌ ریختن‌ کرده‌ است‌...(23)

چنانکه در سطور بالا نیز ذکر شد تاریخ هیجده ساله آذربایجان و تاریخ مشروطه ایران از مهمترین و ماندگارترین آثار کسروی در زمینه تاریخ معاصر می‌باشند که در اوج خفقان رضا شاهی  نوشته شده‌اند. کسروی در این آثار به کرات از اشعار ترکی که مخالف میل رضاشاه و اعوان و انصارش بود استفاده کرده است. خود او در مورد مجله‌ی پرآوازه ملانصرالدین می‌نویسد : «ملانصرالدین از روزنامه‌هاییست که باید در تاریخ بماند. این روزنامه یک شاعر خوب و یک نگارنده (نقاش) خوب، چند تن نویسنده خوب می‌داشت، وبا همان زبان شوخی، از بدیها سرزنش و نکوهش می‌نمود و نوشته‌هایش کارگر می‌افتاد... شاعر ملانصرالدین میرزا علی اکبر صابر شیروانی بود که شعرهایش در کتاب جداگانه‌ای بنام «هوپ هوپ نامه» بچاپ رسیده و در همه جا هست. یکی از شوخیهای ملانصرالدین درباره مجلس ایران آنست که در یکی از شماره‌های خود می نویسد : «بیشتر نمایندگان مجلس ایران از ملایان هستند. زیرا در قانون اینان برای نماینده دانش را شرط ندانسته‌اند» در تبریز ملایان آن را از اوراق مضله شمردند و نوشته‌ای درباره آن نوشتند که فرستادند علمای نجف نیز مهر کردند و آن را بچاپ رسانیده پراکنده گرداندند. ولی سودی و جلوگیری از رواج ملانصرالدین نکرد.» (24) بر ما پوشیده نیست که یکی از مهم ترین هدفهای آن روزنامه طنز رواج زبان ترکی بود.

با توجه‌ به‌ این‌ عبارات‌ پر احساس‌، روشن‌ می‌شود که‌ گویا مرحوم کسروی خود در اواخر عمر از اینکه بیشتر عمر خود را مصروف  زبان فارسی داشته پشیمان بود . وی بعد از اینکه حکومت ملی آذربایجان در 12 شهریور 1324 بیان نامه و اهداف خود را منتشر کرد هنوز زنده بود و می نوشت . بعد از چند ماه از این واقعه یعنی در 21 آذر 1324 حکومت ملی آذربایجان  رسما اعلام موجودیت کرده و سکان هدایت آذربایجان را به دست می گیرد . مشارالیه این روزها را نیز مشاهده و درک کرده اما چرادست بیعت به این حکومت نداده خود تا به امروز درهاله ای از ابهام مانده و تا مرگش نه در له و نه در علیه حکومت ملی چیزی ننوشت  اما از ننوشتن آن چنین مستفاد می شود  که سکوت علامت رضایت است و یا شاید در لابلای نوشتجات منتشر نشده اش چیزهایی بتوان یافت . این واقعیت در لابلای خاطرات مرحوم ناصح ناطق نیز مشهود است . مرحوم ناصح فرزند زنده یاد میرزا جواد ناطق ء ناطق زبردست و نام آور مشروطه در ضمن یادداشتهاو خاطرات خود از کسروی  به نیکی یاد می کند . وی خود از هواداران خط فکری کسروی بود و ملاحظات وی را می ستود . ناصح می نویسد .     مرحوم کسروی مردی پرکار و کوشنده بود . در سالهای آخر زندگانی تقریبا در هر ماه کتابی و یا رساله ای می نوشت . وی پهلوانی بود که در همه جبهه ها می جنگید . ..(25)      اما چنانکه ذکرش گذشت با آن پشتکاری چیزی در رد حکومت ملی آذربایجان ننوشت . که این خود بر منصف بودن آن تواند بود .ُ

باری‌، «هنوز هم‌ در غرب‌ دانشمندان‌ زبانشناس‌ آذری‌» را نام‌ ترکی‌ آذربایجانی‌ می‌شناسند و گاهی‌ هم‌ به‌ لهجه‌ آذری‌ منظورنظر مولف‌ اشاره‌ می‌کنند. (رجوع‌ شود به‌ انسیکلوپدیهای‌ معاصر انگلیسی‌، فرانسه‌، آلمانی‌ و انسیکلوپدی‌ اسلام‌ و کتابهای‌تورکولوژی‌ مولفین‌ غربی .(26)

  Harry   H. walsh دانشمند معاصرمعتقد است « زبان آذری متعلق به اغوزیا شاخه جنوب غربی زبان ترکی است ... زبان آذری‘سابقه مکتوب از قرن چهارم دارد. (27)

در اینجا، به‌ قسمتی‌ از نوشته‌ رسول‌ کامران‌ کشتیبان‌ تمسک‌ می‌جویم‌ که‌ به‌ ادّعاهای‌ منفی‌ رایج‌ در باب‌ آذربایجان‌ و زبان‌فرهنگ‌ آن‌ پاسخ‌ می‌دهد: «ترک‌ها یا باید در اکثریت‌ باشند یا در اقلیت‌. اگر در اقلیت‌ باشند که‌ نمی‌توانند زبان‌ آذری‌ موردادعای‌ شما را تغییر بدهند چون‌ قدر مسلم‌ این‌ اقلیت‌ است‌ که‌ همیشه‌ جذب‌ اکثریت‌ می‌گردد پس‌ حتماً خواهید گفت‌ که‌ دراکثریت‌ به‌ سر می‌برند و اگر در اکثریت‌ بوده‌اند باید به‌ مراتب‌ چندین‌ برابر آذریهای‌ مورد ادعای‌ شما بوده‌اند چرا که‌ حتی‌ باقبول‌ نصف‌ نصف‌ بودن‌ یعنی‌ 50 به‌ 50 بودن‌ باز هم‌ باید ترکان‌ آذری‌ شوند نه‌ آذریها ترک‌، چه‌ اولاً ترک‌ها مهاجر و تازه‌ ازراه‌ رسیده‌ بودند و آذریهای‌ مورد ادعا بومی‌ منطقه‌ محسوب‌ می‌گردیدند در ثانی‌ شما با تصویری‌ که‌ از ترکان‌ نمایش‌می‌گذارید به‌ جز عده‌ای‌ وحشی‌، خونخوار، بی‌فرهنگ‌ چیزی‌ نبوده‌اند پس‌ چطور می‌شود قبول‌ کرد که‌ ترکان‌ بی‌فرهنگ‌پنجاه‌ درصد آذری‌ زبانان‌ بومی‌ آذربایجان‌ را که‌ با فرهنگ‌ هم‌ بوده‌اند تغییر دهند؟ مگر این‌ که‌ از ادعاهای‌ پوچ‌ خود درمورد فرهنگ‌ آذربایجان‌ برگردید و یا آمار و ارقام‌ تعداد ترکان‌ را بالا ببرید. مثلاً بگویید هفتاد و پنج‌ درصد هشتاد درصدی‌جمعیت‌ ترکان‌ بودند و آمدند زبان‌ آذری‌های‌ بیست‌ درصدی‌ را تغییر دادند و دراین‌ صورت‌ شما امروز چطور مدعی‌می‌گردید که‌ زبان‌ مردم‌ آذربایجان‌ آذری‌ است‌(28) در فرجام‌ این‌ اندک‌ باید اذعان‌ کنم‌ که‌ قصد نداشتم‌ که‌ بر مطالب‌ متن‌ این‌ مقاله‌ ارزشمند چیزی‌ بیفزایم‌. ولی‌ چون‌بعضی‌ نکات‌ را مؤلف‌ و مترجمین‌  فاضل‌ آن‌ ذکر نکرده‌ بودند و در واقع‌ برای‌ خواننده‌ پیش‌ نیازی‌ لازم‌ بود، یادداشتهایی‌هرچند اندک‌ در این‌ مورد ضروری‌ به‌ نظر آمد. رعایت‌ پاره‌ای‌ از عوامل‌ که‌ بر ما پوشیده‌ است‌ مولف‌ متن‌ را از ذکر اطلاعات‌بیشتر باز داشته‌ است‌ و یادداشتهای‌ مترجم‌ انگلیسی‌ و این‌ راقم‌ در مقدمه‌ کاری‌ بود که‌ با همه‌ قلت‌مایه‌ و ضیق‌ وقت‌ انجام‌ گرفت‌ چرا که‌ با نقل‌ اقوال‌ مختلف‌ فیه‌ حقیقت‌ بیشتر شفافتر خواهد شد. با مطالعه‌ این‌ مقاله‌، خواننده‌در می‌یابد که‌ مولف‌ چنانکه‌ به‌ اجمال‌ گذشت‌ بعضی‌ گفتنی‌ها را ذکر نکرده‌ است‌ و ای‌ بسا در آن‌ تاریخ‌ بسیاری‌ از مدارک‌واسناد منتشر نشده‌ بودند ویا شاید در دسترس‌ مولف‌ نبود تا به‌ مطالعه‌ آنها توفیق‌ یابد. بعضی‌ از منابع‌ و ماخذ و وقایع‌ نیز بعداز وفات‌ نویسنده‌پیدا شده‌ که‌ اشاره‌ به‌ آنها نهایت‌ لزوم‌ را داشت‌.**

پاورقی‌:

1- مقاله‌ نقد ادبی‌، هر دم‌ از این‌ باغ‌ بری‌ می‌رسد - ‌ خیاوی‌، روشن 19 آذر 1381، شماره‌ 269، هفته‌ نامه‌ نوید آذربایجان- ارومیه

2- ورقه ماه سوم مدرسه مبارکه دارالفنون تبریز- سه شنبه غره شهر رجب 1311 هجری – مطابق با نهم ماه را نویه 1894 مسیحی

3- تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز- نادر میرزا – با مقدمه و تصحیح طباطبائی مجد – غلامرضا – چاپ اول 1373 تبریز ستوده – صٌ 305

4- فرهنگ ستیزی در دوره رضا شاه ( اسناد منتشر نشده سازمان پرورش افکار 1320-1317 هجری شمسی – به کوشش دلفائی – محمود – انتشارات سازمان اسناد ملی ایران – تهران 1375 –ص ٌ 1662

- وطن‌ خائنی‌ کسرویه‌، همراز، رضا، هفته‌نامه‌ شمس‌ تبریز، شماره‌ 72 – تبریز  . آن شعر مرحوم بی ریا ذیلا تقدیم می شود . گفتنی است که شعر فوق در دیوانهای موجود شاعر چاپ نشده است .ُ

وطن خائنی کسروی یه

قلب ناپاکیندا یوخ نور حفیقت کسروی                         

ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی

وار یادیندا شعر ایله دیوانه اولدون بیر زمان                         

 سویله دین .ایندی منم پیغمبر کل جهان

آلدادیب خلقی اقلا وئرمه دین معجز نشان

ائل ایچینده مسلکین آرتیردی نفرت کسروی

ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی

تبریزه گلدین کئچنلرده بیزی آلداتماغا                            

 ایسته یردین مخلوقی مین رنگ ایله اویناتماغا

ایندی ده حاضر اولوبسان بو دیاری ساتماغا

سنده یوخدور ذرجه ناموس و غیرت کسروی

ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی

سن ازلدن نانجیب سن ای یالانچی بی شعور

پرچمی عنوان ائدیب باشقا طهر ائتمه ظهور

دین سیز ایمان سیز آدامسان یوخ جنابنده قصور

آزدیریب یولدان سنی دونیاده رشوت کسروی

ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی

ای فاشیزمین قویروغی آیدین دیر افکاررین سنین

چوخ قمیش قویما دایان معلومدور هرکارین سنین

تاثیر ائتمز پیس چوروک اخبارو اخطارین سنین

قبله گاهیندور سنین هر یئرده ثروت کسروی

ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی

درس آلیبسان بی شرف هیتارده ای جاسوس باشی

آغلادیب ظاهرده مکر ایله آخیتما گوز یاشی

اولموشوق ماهر بیر اوستا چوخ بیزی بیلمه ناشی

سندن اکراه ایله ییر یکسر جمعیت کسروی

ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی

سن مخالف سن فقط اوچ دوولتین پیمانینا

ضد اولوبسان ملتین هر عهدینه ایماسینا

خائن عالمده ازو باعث اولار اوز قانینا

محو اولارسان عنقریب ای بی حمیت کسروی

ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی

دوستوموز روس خالقی ائتمیشدور بیزه چوخ التفات

واردیراونلاردا گوزه ل عالی طبیعت خوش صفات

قولوموز دان دونمه ریک ارضه توکولسه کائنات

وعدینه ائتمیش وفا دائم بو ملت کسروی

ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی

(وطن یولوندا /سه شنبه 4 فروردین 1321/-)

6- نوشته‌های‌ کسروی‌ در زمینه‌ زبان‌ فارسی‌ -  یزدانیان‌، حسین،‌چاپ‌ اول‌ 2537، تهران‌، نشر مرکز، نشر سپهر، ص‌ 18

7- همان‌، ص‌ 13

8- بحران‌ آذربایجان‌ - خاطرات‌ مرحوم‌ آیت‌ ا... میرزا عبداله‌ مجتهدی‌، به‌ کوشش‌  جعفریان‌، رسول، ‌چاپ‌ اول‌ 1381، موسسه‌ مطالعات‌ تاریخ‌معاصر ایران‌، ص‌ 194 (کسروی‌ مقاله‌ «ستاره‌های‌ دمدار» خود را که‌ در شماره‌ 9 از سال‌ دوم‌ ماهنامه‌ ایرانشهر - اردیبهشت‌ماه‌ 1303، صص‌458-451 چاپ‌ شده‌ با امضای‌ کسرایی‌ نوشته‌) بنگرید به‌: مجموعه‌ دفتر سوم‌؛ نقد و تحقیق‌ اثر ‌ رضازاده‌ ملک‌، رحیم ، چاپ‌ اول‌ 2536 – همچنین کسروی زمانیکه معلم فقه و عربی مدرسه متوسطه آذربایجان بود‘کتابی بنام شریعت احمدی در پنج قسمت تنظیم کرده بود که شاگردان کلاسهای ششم مدارس ابتدائی به عنوان کتاب درسی آن را می خواندند. چاپ اول این اثر با اجازه مخصوص از ریاست جلیله معارف اخذ گردیده و حق طبع آن با مو لف و کتابخانه معرفت تبریز بوده است. قسمت دوم کتاب برای کلاسهای سوم مدارس ابتدائی تنظیم گردیده بود. قسمت دوم در سال1337 در مطعبه تقی زاده واقع در مغازه های مجدالملک و قسمت پنجم آن در مطبعه خیریه به حلیه طبع آراسته گشته بود.نسخه ای از دو کتابچه مورد اشاره جزء کتابهای اهدائی شادروان استاد حسین امید به کتابخانه تربیت تبریزمیباشد که فعلا جزء شماره اموال 37385 و با کد 267 علی الظاهر در آن کتابخانه محافظت میشود. جالب است بدانیم که اثر یاد شده با امضاء سید احمد کسرائی چاپ و نشر شده است.مرحوم حسین کاظم زاده ایرانشهر نیز در مقدم