ویژگیهای زبانی و ادبی مردم خمسه در دوره قاجاریان
نوشته: دکتر محمدرضا باغبان کریمی
چکیده:
برای تبیین ویژگی زبان و ادبیات منطقه، اشاره به دورههای دورتر را نیز میطلبد. لذا باید اندکی از زمانِ مورد بحث جلوتر رفت. زبان مردم زنگان دیرینهای کهن دارد که هنوز مورد مناقشه بین ادیبان و مورخان است، اما مواد ادبی در دسترس، نشان از قدمتی کهن دارد که البته موضوع این مقال نیست. زبان و مواد ادبی، محصولِ صرفِ این دوره نیست. زبان مردم دارای مشخصات متفاوتی از دیگر مناطی آذربایجان است با اینحال از دیدگاه زبانشناسی جزو ترکی آذری محسوب میگردد و مواد ادبی غنی و گستردهای در دست است که نشان میدهد از سدههای سوم، سه زبان ادبی: عربی، فارسی و ترکی در منطقه حضور دارند. عالمان، هنرمندان و شاعران در آفرینش خود از زبان مادری نیز بهرهها بردهاند. مشخصات زبان مردم در دورهی قاجاریان نشان از قدمت و استواری این زبان در میان مردم دارد. فرهنگ و مردم دورهی قاجار برخلاف آنچه مرسوم است عقبمانده و بیخبر از دنیا نبوده و این امر ریشه در تبلیغات دهههای پیشین - یکصد سال گذشته دارد. بدون اشاره به مواد ادبی نیز نمیتوان ریشههای غنی زبان را نیز دریافت. لذا در این گفتار، ضمن اشارهای کوتاه به گذشتهی زبانی و ادبی منطقه، به بررسی این موضوعات در عصر قاجاریه خواهد پرداخت.
کلمات کلیدی: زبان و ادبیات زنگان، قاجاریان، غنای ادبیات، عقب ماندگی، تنی چند از بزرگان منطقه.
مقدمه
دورهی قاجار خود میراثدار هرج و مرج ناشی از: هجوم افغانها، سر در گمی افشاریان و زندیه است. در همین 140 سال حکومت قاجاریان، کمبودهای اساسی مشاهده گردید و سردمداران کشور، بر دلایل ایستایی و فقر تاریخی ممالک محروسه واقف گشتند و این نقطهی عطفی میان ما ایرانیان و جهان نوین پیرامون بود که به خود آگاهی رسیدیم مبنی بر اینکه در کدامین مرحله از مبانی دنیای نوین قرار داریم. دانستیم که در شیوهی تولید، حکومتداری، آموزش عمومی، پزشکی و دیگر علوم، میان ما و اروپا شکاف عمیقی وجود دارد. از همین مبادی، برای ترمیم این گسل بوجود آمده به کسب دانش، اعزام دانشجو، احداث کارخانه و ترجمه مبادرت کردیم و گامهای نخستین برای ساختن ایران مدرن برداشته شد. اما در نزاع بین سنت و مدرنیته، مناسبات میان جامعه و دولت، به بازاندیشی و نواندیشی گرویدیم و در آزمونی همه وجوه را در عصر مشروطه به محک گذاشتیم که جواب آن تا آغاز سلطنت پهلوی به درازا انجامید. این دوره ی 120 – 140 سالهی قاجاریان را عصر خودآگاهی میتوان نامید. اصلاحات عصر ناصری، جنبش مساواتیان، خروش نهضت تنباکو، تحولات داخلی ممالک محروسه با ناکامی و شکست روبرو شد؛ چون استعمار نقشهای از پیش تهیه شده در دست داشت و برای اجرای خواستههای خود مهرهها را میچید و بدین وسیله دستگاه پهلوی با مدیریت انگلیس و نوکرانش همچون فروغی و کابینهاش روی کار آمد و تمام بافتهها را پنبه کرد. در حالی که مردم از جمهوری سخن میگفتند حکومت قانون با روی کار آمدن استبداد به فنا رفت.
بیتردید تورقی در تاریخ و فرهنگ مردم خمسه در 250 سال گذشته، ما را با موضوعات و مطالب جالب توجهی روبرو میسازد. در این زمان، باید خاطر نشان ساخت که ایران از آخرین تکنولوژیهای جهان برخوردار بوده است. صنعت چاپ، هنر عکاسی، سینما، تئاتر، دانشگاه، چاپخانه، روزنامه و هرچه که تازه در دنیای علم و هنر پدید میآمد به ایران نیز آورده میشد. از قافلهی زمان عقب نماندیم. اما غفلت و خواب در چشمان همهی ملت ایران ریشه دوانده بود. اگر ناصرالدین شاه ترور نمیشد وضع کشورمان همانی بود که امروز داریم؟
نه تنها از خدمات قاجاریان سخنی گفته نشده است بلکه با تحریک و تشویق استعمار انگلیس آنچنان چهرهی عقبمانده و ارتجاعی از آنان به تصویر کشیدهاند که امروز هم هر ایرانی چنین میاندیشد که قاجاریان هستند که تمام بلایا را بر سر مردم و کشور ایران آوردهاند. اما نگاهی بدون حب و بغض به این دوره، نشانگر موضوع دیگری است؛ تکنولوژی برتر جهان در همین دوره سریعا در ایران مشاهده میشود: راه آهن کشیده میشود (هرچند که تنها چند کیلومتر بیشتر نبوده)؛ دو سال بعد از اختراع دستگاه عکاسی، در ایران عکاسی حرفهای شروع به کار میکند؛ سینما در ایران زودتر از بسیاری از کشورهای اروپایی به میدان میآید. موتور برق – ژنراتور قبل از آنکه در کشورهای اروپایی شناخته شود در ایران شروع به کار میکند. ناصرالدین شاه خود جزو نخستین مترجمان رمانهای اروپایی بوده است. دهها مورد دیگر میتوان برشمرد. اما چرا چنین تصویری از قاجاریان ترسیم شده است؟ تنها یک دلیل کافیست و آن اینکه انگلیس و نیروهای دستآموز وی چنین میخواستند و جالبتر آنکه بعد از برچیدن سلسله پهلوی هنوز هم همین سیاست تداوم یافته و نوکران آنان در لباس روشنفکری امروز دست از نوکری برنداشتهاند. گفتنیها بسیار است و اینجا مجال و جای آن نیست.
عرصهی ادبیات نیز چنین است. این امر را در محدودهی کوچکتری از ممالک محروسه پی میگیریم:
زنجان و وضع زبانی و ادبی زنگان در زمان قاجاریان.
متاسفانه ممنوعیت 50 ساله چاپ و نشر کتب ترکی و در عین حال تحریف تاریخ توسط سردمداران فرهنگی دوره پهلوی، ادبیات ترکی را در کل ایران به دست فراموشی سپرد که طلیعهی انقلاب اسلامی تلاش مذبوحانهی عوامل استعمار را ناقص گذاشت.
قاجاریان ترکزبان بودند و زنجان بین پایتخت آنان – تهران، و ولیعهدنشینشان – تبریز قرار داشت و لذا برای رفت و آمدها بین دو پایتخت، بالاجبار از زنجان میگذشتند. بنابراین توجه خاصی به زنجان وجود داشت و اسکان بزرگانی که این مسیر را زیر پا مینهادند سبب بروز برخی آثار گردید. این اسکانها تنها به بزرگان دولتی محدود نمیشد بلکه ادیبان و شاعران عابر از این شهر، چند روزی را در این محل اقامت میکردند و ادبا و شعرای مهماندوست زنجانی، دورِ آنان حلقه میزدند و شبهای فراموش ناشدهای خلق میکردند؛ یکی از این شبنشینیها در دورهی قاجار با شرکت ابوالحسن راجی و شعرای معاصر زنجانی بوده است که نسخهی خطی اشعار این بزرگان امروز در دست است.
گذشته از زبان، ادبیات ترکی نیز هنوز مورد بررسی آکادمیک صورت نگرفته است. از آنجائی که موضوع زبان و ادبیات منطقه در دورهی زمانی خاصی – قاجاریان مد نظر است این مقاله خواهد کوشید وظع زبانی و ادبی منطقه را در همین محدودهی تاریخی مورد بررسی قرار دهد.
منطقهی خمسه شامل پنج شهر زنجان، ابهررود، خدابنده، ماهنشان و طارم دارای تمدنی کهن است. این منطقه دارای تاریخی حداقل 5000 ساله است که آثار به دست آمده نشانگر قدمت مدنیتی کهن است. وجود آثاری از مانناها، اورارتوها و مادها از هزارههای قبل از میلاد نشانگر این قدمت و تمدن است. اطراف رود بزرگ قیزیل اؤزهن مرکز تمدنهاي بزرگ بشری بوده است. میتوان از نظر تاریخی آثار تمدنهاي گوتتی، اورارتو و ماننا را در اين سرزمین یافت. آثار به جا مانده که در سرتاسر منطقه موجود است از جمله غارها، قلعهها، همچنین اشیاي به دست آمده از حفاریها اسناد معتبری هستند که کمتر بدان پرداخته شده است. و اینها خبر از تاریخی پیش از آمدن آریائیها میدهد.
خمسه در قرن اول هجرت در دامن اسلام غنود و از آن تاریخ بزرگانی که سازندگان اصلی فرهنگ و تاریخ این سرزمینند در دامن این منطقه پرورش یافتند. این بزرگان، مکاتب بزرگ فکری و عرفانی را به وجود آوردند. در قرن سوم هجری شیخ ابوبکر بن طیّار ابهری "طریقت ابهریه" را بنا نهاد و مریدانش از همهی اکناف دنیای اسلام به سویش آمدند و حتی بعد از مرگش مقبرهی وی قرنها قبلهی صاحبدلان و عارفان بود.
شیخ شهابالدین عمر سهروردی، دیگر بزرگ این دیار، "طریقت سهروردیه" را به وجود آورد که در دنیای علم و ادب اسلامی حرکتی بزرگ بود. شیخ شهابالدین ابوالفتح سهروردی – شیخ اشراق- دیگر عالم سترگ این سرزمین "مکتب اشراقیه" را بنا نهاد که در دنیای اسلام یکی از چهار مکتب معتبر اسلامی به شمار میآید (مطهری، 1362، ص 67) و در طول اعصار گذشته صدها عالم و اندیشمند و هزاران مرید و متفکر قدم بر جای پای شیخ گذاشتهاند.
تردیدی نیست که دوران جکومت سلجوقیان یکی از دوران طلایی ایران و اسلام تلقی می گردد که علاوه بر آفرینش مادی مانند ساختن عمارات، راهها، مساجد و مدارس، پلها و غیره، صدها عالم و هنرمند و ادیب با هزاران اثر به میدان آمدند. به دنبال آنان، هر چند که مغولان با غارت و چپاول آمدند اما تحت تاثیر فرهنگ جاری سرزمین ما آرام شدند. مغولان با آموزش فرهنگ ترکی رام شدند و فرهنگ ترکی را پذیرا شدند. افتخارالدین محمد بکری به فرزندان هولاکو ترکی و کشورداری یاد می داده است (تاریخ گزیده، 1394). آنان در پی همین آموزشها و آمیزشها برای ساختن ابنیهی فرهنگی مانند دانشگاهها، کتابخانهها، رصدخانهها، مساجد و مدارس اقدام کردند که نمونههای فراوانی از این ابنیه مانند سلطانیه همچنان پا بر جا هستند. این بنای عظیم، در جوار خود داراي دانشگاه، کتابخانه، دارالشفا، مدارس و بناهای عامالمنفعه بوده است و هزاران طلبهی علم و دانش از سراسر دنیای اسلام برای آموختن علم رو به این منطقه آورده و سالها در این شهر به تتبع علم پرداختهاند. این همه، نشانگر اوجگیری فرهنگ در این دورهی پر آشوب و فتنه بوده است.
سلطانیه، پایتخت سه تن از سلاطین مغول بوده است و در این زمان موجبات تجمع علما، دانشمندان و هنرمندان بسیاری از سرزمینهاي پهناور ایلخانیان را پدید آورده و باعث باروری بیشتر فرهنگ و هنر منطقه گشته است. بزرگان علم و دانش نیز در این زمان از این منطقه برخاستهاند که میتوان بزرگانی چون رکن الدین بکرانی، شیخ رفیع الدین ابهری، شیخ ابوالغنایم سجاسی، اثیرالدین ابهری، افتخارالدین بکری، اخی جغفر خطیر زنجانی، شاه طاهر سلطانیوی، مولانا نرگسی ابهری، عطار زنجانی، شمسالدین طاهر سجاسی، اثیرالدین مفضل ابهری، اوتانج زنجانی و دهها عالم، عارف و شاعر در این زمان به عرصهی فرهنگی و علمی وارد شدند و جریانهاي فرهنگی و ادبی بزرگی را به وجود آوردند که حتی قرنها بعد از آن رهروانی بسیار در طریقت آنان گام برداشتهاند.
در میان سخنسرایان بزرگ زنگان در سدههای گذشته، بزرگانی چون اخی جعفر خطیر زنجانی، افتخارالدین بکری قزوینی، شیخ شهاب الدین سهروردی، رکنالدین سجاسی، بوراق بابا و چلبی اوغلو، مولانا عتیقی زنجانی، مولانا همتی انگورانی، اسحاق زنجانی، ابوالقاسم زنجانی، جاذب خوئینی، حکیم هیدجی، و صدها عالم و عارف سخنسنج داریم که در خلاقیت علمی – ادبی خویش زبان ترکی را بکار بردهاند. تردیدی نیست که سه زبان عمدهی دنیای اسلام: عربی، فارسی و ترکی همواره در کنار هم توانسته اند با آفرینش آثار خویش خدمت ارزندهای به دنیای اسلام عرضه کنند.
در دورة قاجاریه، منطقهی خمسه یکی از پر جنب و جوشترین دوران ادبی را پشت سر مینهاد و شاعران بزرگی چون عاجز، مسکین، جاریه، برهان، مجرم، ذبیحی، نجمی، غریق، مشفق، کاغذکنانی، عازم، جاذب، حکیم هیدجی و دیگران وارد عالم علم و ادب میشوند.
به موازات ادبیات، دیگر هنرهای اسلامی بویژه خطاطی نیز در خمسه رشد یافته است و خطاطان برجستهی این مرز و بوم در قرنهاي مختلف با سرانگشتان توانای خود این هنر را تا درجهی بالایی ارتقا دادهاند. از این دست خطاطان میتوان شیخ احمد سهروردی، شمسالدین سهروردی در قرن هفتم، احمد قره قوشی در قرن دهم، میر حیدر زنجانی در قرن دهم و بالاخره جاذب را در قرن سیزدهم نام برد. البته دهها خطاط و هنرمند بزرگ در همین دورهی مورد بحث، در این ساحه به خلاقیت پرداختهاند که آثارشان زینتبخش خانهها، کتابخانهها و موزههاست.
مسئلهی مهم دیگر دربارهی شهر زنجان، تعداد زیاد مساجد و ابنیههای مذهبی است. آنچه نظر هر تازه واردی را جلب میکند رنگ مذهبی شهر است. مردمش پای بندی محکمی به شعائر و فرائض دینی و مذهبی نشان میدهند. در اینجا برای نشان دادن اوضاع ادبی و فرهنگی منطقه، چهرههای ادبی شهرمان را در این بازه ی زمانی از نظر میگذرانیم:
مگر میتوان از آثار حکیم هیدجی به سه زبان عربی، فارسی و ترکی گذشت و از اندیشه های حکیمانه و ادیبانه ی وی بهرهای نبرد؟ اشعار وی ملهم از بینش والای فلسفی اوست که با وجود تدریس آثارش در آکادمیهای اروپایی، دریغ از یک بیت اشعار او درمراکز آموزشی ایران!؟
عکس نسخهی خطی مولانا همتی
دوره قاجار صدها عالم از گوشه و کنار این سرزمین خردپرور برخاسته و جملگی به زبان مادری خود احترام و ارزش والاتری نهاده اند. نگاهی به تعدادی از این بزرگان روشنی ساز راه ما خواهد بود: حکیم هیدجی از جملهی بزرگانی است که نمونهی منحصر بفردی در دانش حکمی و فلسفهی دینی است که سیاست و علم و فلسفه را درهم آمیخته و زیباترین شعر و ادب زمانه را خلق کرده است. دیوان ترکی وی چه از نظر زیبایی ادبی و چه اندیشههای شگرفش هنوز مورد رشک بسیاری از مردم جهان است. اشعار عالمانه و داستانهای زیبای ابوالقاسم زنجانی در روایات و منظومههای حضرت علی – آنگاه که در بستر پیلمبر بزرگوار میخوابد با چه نگاه زیبایی آفریده است و فداکاری امام اول را به تصویر فلسفی و حکمی نشسته است که متاسفانه حتی ادیبان کمتری از آن خبردار هستند چه برسد به خوشهچینی از این درخت تناور ترکی. آثار ادبی جاذب خوئینی نیز از چنین محتوایی برخوردار است و ما بیخبر از آن سرگردانیم. حکایات زیبای شیخ اسماعیل ذبیحالهی در سیچانینان پیشیک که به زیباترین آثار زمان قاجار تعلق دارد و همچنان در سکوت ریاکارانی ادیبان سپری میگردد.
سده 13 هجری با وجود اوضاع نابسامان سیاسی در کشور، ادبیات و هنر در حال گسترش بود. مردم به فکر خود بود و دربار به فکر خود. گویا رابطهای بین دولت و ملت برقرار نبود. در همین زمان اروپا چهار نعل به پیش میتاخت و بسوی صنعتی شدن میرفت و طبقات متضاد جامعه تشکیل میشد. استبداد نیز بیداد میکرد. اما انقلاب فرانسه اندیشهها را به تکاپو انداخت و افکار نوینی از طرف نویسندگان در تلاش برای یافتن راهی برای آینده به میدان آمد؛ در همین حال در ایران فکر تنباکو و قلیان عمده مشکل روشنفکران؟! بود. ترس از عاقبت و دنیای آخرت، پناهگاه عالمان بود و اندیشمندی هم دیده نمیشد که به فکر مردم باشد. دنیا چرخ میزد و فلک به کار خود بود و مردم بیچاره به فکر روزیِ حلال بودند. در چنین جامعهای حتی از تصوف و عرفان هم خبری نبود و صباها روزی 1000 بیت شعر میسرودند تا بالاتر از شاهنامهها، شاهنشاهنامه بسرایند.
شاه قاجار هم اگر چند تنی را برای آگاهی از وضع اروپا بدانجا فرستاد دست از پا درازتر برگشتند؛ زیرا منورالفکرهایش تنها از پشت شیشه ها به خیابانهای پر زرق و برق پاریس نگریستند و گزارشهایی نوشتند که معلوم میگردد بیشتر وضع میخانهها و فاحشهخانهها آنان را به خود جلب کرده و یکی پیدا نشد که به کارخانهای، دانشگاهی، مرکز علم و هنری سر بزند و از علم و تکنولوژی اروپا گزارشی ارائه کند. وضع منورالفکرهای دورهی قاجار جز این نبود. باز صد رحمت به خود شاهان قاجار که حداقل با هر بار رفتن و آمدنشان، نمونههایی از تکنورلوژی جدید را با خود آوردند. آوردن چاپخانه و عکاسی و سینما، کار خود ناصرالدین شاه بود و نه آن منورالفکرهای اروپادیده.
در چنین اوضاعی، ادبیات و شعر نیز نمیتوانست از گذشتهها قطع رابطه کند. موضوع شعر هم همان موضوع گذشته بود و سخن از رخ یار، شمع و پروانه، هجران، سوز و گدازهای شبانه و . . . جاذب و یا هر شاعر دیگری که در چنین اوضاعی سخنی داشت و اندک ذوقی، امروز باید مورد توجه قرار گیرد. در چنین اوضاع و احوالی باید کسانی چون جاذب را قدر دانست و احترام نهاد که با سماع قلم و تراوش تخیلات شاعرانه شان رنگ و بویی به عرصههای ادب و هنر دادهاند و ذوقی نشان داده اند. حداقل رابطه ها را نگسستهاند.
محمد کاظم خوئینی با تخلص "جاذب" ( 1225 - 1312قمری) سالها در زنجان با حمایت آیتالله شیخ عبدالکریم خوئینی به تدریس پرداخت و عالمانی را به دنیای علم و ادب تحویل داد. او شاعری توانمند بود که به سه زبان فارسی، ترکی و عربی شعر سروده و دیوانی ترتیب داده است. علاوه بر شعر، در خطاطی نیز دستی داشت که استنساخ و تالیف "جنگ المهمات" نمونهای از هنر و علم اوست. اثر ماندگار و ارزشمند "جنگالمهمّات" حاوی اشعار و آثار دهها شاعر و عالم، و نمونهی آثار بزرگانی به زبانهای فارسی و عربی و ترکی بوده، از علوم مختلف زمان همچون صرف و نحو، طب، نجوم، جبر، جفر و غیره را با خطی زیبا نگاشته است و اشعار فارسی و ترکی خود جاذب نیز بر جای جای این جنگ آذین بسته است.
دیوان اشعار جاذب شامل قصاید، مثنویات، غزلیات و ملمعات به سه زبان عربی، فارسی و ترکی است. بیشتر مثنویات و قصاید جاذب در مدح و نعت پیامبر و ائمهی اطهار است. او، در فرم های شعری متنوعی به خلاقیت ادبی دست یازیده، از رباعی و دو بیتی، تا مخمس و ترجیع بندهای مختلف برای بیان ایدهها و تبلیغ اندیشه های مذهبی خود سود جسته است و بخشی از خلاقیتش را نیز به مراثی اختصاص داده است. او زبانی شیوا و استوار دارد و استحکام اشعارش در هر سه زبان قابل تامّل است. زبان وی در اشعار ترکی، گویای لهجهی مخصوص خمسه است. غزلیات وی عاشقانه و عارفانه است. او نیز همانند دیگر شعرای کلاسیک، دلبستهی عشق و محبت است. جذبه و کشش عشق را در میان همهی موجودات و روابط میبیند و آفرینش را قائم به عشق می داند. جاذب خود عاشق است و نگار دلربایی دل و دین از او گرفته و آوازه ی عشقش همه جا را فرا گرفته است.
توصیف زیباییها، سخن از عشق و محبت گفتن، ویژگی شعری جاذب است که با هنر ادبی و ذوقی شاعر درهم آمیخته است. طبیعت زیبای سرزمین مادری شاعر نیز در شعر او جان میگیرد. همچنین دقت نظر و الهام از شعرای برجستهی آذربایجان در میان اشعار وی قابل تشخبص است. جاذب شاعر عشق و زیبایی است. توصیفات جالبش از یار، او را جزو شعرای عاشقانه سُرا قرار میدهد، در عین حال زبانی متفاوت از شعرای معصر خود دارد. شعر زیر نمونه ای از غزلیات زیبای اوست که رنگ و بوی بومی و محلی، یا به عبارت دیگر کاملاً خلاقانه دارد:
بنم کیم عالم ایچره بیر زمان دیواره حسبندم،
لقای روی زیبای چون ماه یاره حسبندم. . .
جاذب با بودن یار، دل به دیگر زیبارویان نمیبندد. غزل معروف "باخمانام" در این مورد بسیار زیباست:
گر یار اولان بو غمزه دئیه ای بلالو یار،
رضوان ایچینده حوری و غلمانه باخمانام.
گر سایه سالا اول قد موزون بو جانیما،
جنت ایچینده سایهی طوبایه باخمانام.
مژگانیدن اگر آتاسان اوخ بو جانیما،
اوز دؤنده ریب جراحت اعضایه باخمانام.
شیرین کیمی لطف ائدیب، گل عیادته،
باخ گؤر جلال خسرو دارایه باخمانام.
اول وقتدن که مولک جنونون امیری یم،
تاج و نگین و شوکت کسرایه باخمانام.
قصر وصالین ایچره منه گر وئره ن مقام،
افلاک ایچینده عرش معلایه باخمانام.
اما مهمتر، توجه و علاقهی وی به شاعران دیار مادری خود است. جاذب بسیاری از اشعار شاعران برجشته و ترکی گویی چون عاجز، مولانا عتیقی، مولانا فضولی، مجرم، دلسوز و دهها شاعر زنجانی سخن رفته است که معاصر ایشان بودهاند یا اندکی جلوتر از ایشان؛ از جمله بدیعی نامی که اشعار ترکی و فارسی بسیار سنجیده، پخته و استواری را داراست.
میرزا ابوالقاسم زنگانی عالم، اندیشمند و شاعر برجستهای است که تا امروز از سه اثر وی، تنها بهزادنامه منتشر شده است و آثار دیگرش هنوز چاپ نشده است. نسخه ای که اینک در دست است دارای سه اثر مجزا بوده و نام آنها نیز خوانده نمی شود زیرا چندین صفحه از ابتدا و چندین صفحه از انتهای دستنویس افتاده است و لذا نام اثر اول و دوم نامعلوم است در حالیکه اثر سوم کاملا سالم و "بهزادنامه" نامیده شده است. تاریخ نگارش اثر نیز 1242 را نشان میدهد.
عکس نسخه خطی بهزادنامه
میرزا ابوالقاسم زنجانی فرزند میرزا محمّد باقر بن علی نقی، از علما و مجتهدین اواخر دوره ی قاجار است. این روحانی برجسته به سال(متولد 1224قمری و متوفی 1292ق / 1251 ش ) جد او میرمحسن زنجانی (متوفی 1148ق) در زمان سلطان حسین صفوی و شاه تهماسب دوم مرجع مسلمانان بشمار می آمد. علی نقی پدر ابوالقاسم نیز مسند قضاوت داشته است (متوفی 1258 قمری). برخی فتوای قتل محمدعلی باب را بدو نسبت میدهند و نقش او را در سرکوب هواداران بابیه عمده قلمداد میکنند.
نسخهی خطی از آثار ابوالقاسم زنگانی در 188 صفحه (94 برگ) و در ابعاد 11 در 17 سانتی متر و تماما به زبان ترکی است که در آن تک بیتهایی به فارسی نیز وجود دارد. سومین اثر این نسخه، بهزادنامه است که به چاپ رسیده است. این اثر دارای 1100 بیت است (بهزادنامه، 1389).
میرزا ابوالقاسم زنگانی که توانسته لحن کلام و بیان زبانش لهجه ی زنجانی را حفظ کند، از هنر شعر و شاعری بهره میگیرد و طراوت اثر را حفظ میکند. گاه در بیان موقعیت قهرمانان، از شیوهی ساقینامه نویسی استفاده میکند و داستان را قطع کرده و میگوید:
ساقی منه وئر شراب گلگون کیم محنتیم اولدی چوخ افزون.
ظلمات شبین چراغی سن سن افتادهلرین دایاغی سن سن.
کؤنکلیم بو فیکرده مبتلادور سندن منکا بیر مدد روادور.
اشعار ائدوبم اؤزومه بیر ایش باشدان آیاغا تمام تشویش.
گر ائتسه منکا عنایت الله انجامه یئتوررم انشالله.
نابغهی سه زبانهی آذربایجان - حکیم هیدجی ( 1270 – 1346 قمری)، شاعر برجسته، عالم و فیلسوف ارزشمند آذربایجان در سدههای گذشته با نگارش اشعار عرفانی، نوشتارهای ادبی – اجتماعی و فلسفی. ضمن مشارکت در حرکتهاي اجتماعی – سیاسی کشورمان و ارائهی بینشها و دیدگاههای مترقی خود در زمینههای مختلف به سه زبان فارسی، ترکی و عربی، نیروهای فعال اجتماعی را به صورتی دقیق و صحیح بررسی کرده است.
دیوان شعر و دیگر آثار حکیم هیدجی بارها به چاپ رسیده و در جامعهی ما منتشر شدهاند. جای خوشحالی است که طرز حیات، بینشهای اجتماعی وی، همچنین دیدگاههای سیاسی و بینش ادبی وی بطور کامل در آثار عالم، خود را نمایانده است. عالم بزرگوار تلاش کرده است که حوادث اتفاق افتاده در کشور، رفتارها و اندیشههای عالمان و فیلسوفان اسلامی را در آثار خویش به کنکاش نشسته و خونندگان را با آنها آشنا سازد. به همین خاطر برای شناخت این دانشمند، مطمئنترین و ارزشمندترین منبع، آثار خود عالم است. ما نیز ضمن بررسی منابع و مقالات و تحقیقات مختلف در این زمینه را از نظر گذرانده، ولی منبع اصلی ما، آثار خود عالم است.
نسخه خطی حکیم هیدجی
آثار او عبارتند از: شرح منظدمهی سبزواری، رسالهی دخانیه، دانشنامه، دیوان ترکی، کشکول هیدجی.
دوران حیات حکیم هیدجی مصادف با دوران سلطنت ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و دوران اوجگیری مبارزات مشروطه خواهی است. هیدجی با چشمانی باز. اوضاع زمان را زیر نظر میگیرد و زمان را خوب میشناسد و در برابر حوادث و اتفاقات مختلف موضع میگیرد. او، مقاولههای شاهان قاجار با دیگر کشورهای استعماری را افشا میکند از آن جمله رسالهی دخانیه، بیشتر به این مساله پرداخته است. این وضع سیاسی و مبارزهی مردم علیه قرارداد تنباکو و تحریم آن به عنوان مرحلهای از مبارزات ضد استعماری مردم ایران، دقت حکیم هیدجی را به خود جلب کرده و او، بموقع و دقیق بدان پرداخته است.
عالم بزرگوار، نه تنها به اوضاع کشور حساس است بلکه موقعیت مردم نیز برای او دارای اهمیت فراوان است. او، با مشاهدهی دست درازی دولت روس به کشورمان و چشم طمع این دولت به برخی ولایات ایران را دیده و از سوی دیگر شاهد وطن فروشی حاکمان بوده و نمیتواند در چنین موقعیتی ساکت بنشیند. او، با اشعارش چنین به استقبال حوادث میرود:
سزد گر کشم آه و آرم فسوس
به ایران که ویران شد از دست روس
دل از زندگی سیر و جان شد ستوه
خدا برکند ریشهی این گروه.
میدانیم که ناصرالدین شاه در سال 1312 قمری به دست میرزا رضای کرمانی به قتل رسید. شاعر به این واقعه اشاره ها دارد. بعداز ناصرالدین شاه، پسرش مظفرالدین شاه به جای پدر مینشیند و سیاست اورا ادامه میدهد. شاعر رو به مردم میگوید: شاهی که ملت خویش به دست دشمن بسپارد و بفروشد سرنوشتی جز این در انتظار او نیست:
تلسمه بو شهین عهدینده گر ستم یئتیشیب،
بو شهریار گئدهر، آیری شهریار گلور.
او شه کی دوشمنه ساتدی رعیتی، گؤردون،
نئجه اجل اوخونا سینه سی دوچار گلور؟
حکیم هیدجی که شاعری اندیشمند و مطلع است با افزایش ظلم شاه، دهان به نفرین و نفرت میگشاید و با صراحت آرزوی سرنگونی تخت سلطنت را میکند:
آلله بو شاهین بختی دؤنوب تختی دولانسین،
مشکل بونون عهدینده دوداغی گولن اولسون!
در دیوان اشعار حکیم هیدجی، موضع گیری جسارت آمیز او علیه دولتهاي استعماری و نوکران داخلی آنان را میبینیم. یکی از حوادث مهم این زمان، جنبش قرون وسطایی "محمدعلی باب " است. عالم که دارای دید عمیق و وسیع اجتماعی – مذهبی است در پشت این حرکت که به عنوان واپسین جنبش قرون وسطایی ایران مطرح میشود دستهای استعمار انگلیس را میبیند و با افشای آن، به سخره میگوید:
بو فرقیه پیمبر اولاندا بئله بیزو،
دان ائتمه اولسا بعضیلره گر خدا اؤکوز.
در این مقطع تاریخی که ایران در خواب غفلت فرو رفته بود ارابهی صنعت در غرب چهار نعل به پیش میتاخت و همهی قدرتها چشم طمع به خاک ایران دوخته بودند. او میدانست که قدرت در دست گرگان است و یوسف در ته چاه. کشور اسیر ظلمت شب است و خورشید پنهان، قبطیها حاکمند و فرعون فرمانروا. طمعکاران بر مسند کارند و مؤمنان به کنج آرامش خزیدهاند. شاعر، تمامی ضعفهاي کشور را از شاه تا عالمان بد عمل، درویشان و مردم عامی را میبیند و به انتقاد میکشد و کاهلی، بیتفاوتی و بیعاری آنان را افشا میکند.
ادبیات متعهد اصولا عدالت خواه است و شاعران متعهد همواره با شکایت از زمانه و روزگار، سعی در نشان دادن اوضاع اجتماعی کشور و زیر سوآل بردن حاکمان دارند. این روند در ادبیات آذربایجان نیز سنتی پذیرفته شده است. چنین شیوهای، راه و روش بسیاری از شاعران ماست. حکیم هیدجی نیز با بهره گیری از همین روش است که سعی میکند نشان دهد که در جامعهی ما، دانشمندان و اندیشمندان گرفتار درد و غمند و در عوض، ظالمان و بی هنران درد و غمی ندارند و در میان جلال و جبروت دست و پا میزنند. او شکست ایران از روس را نه تقصیر شاه و عباس میرزا، بلکه ملت در خواب غنوده میداند؛ چون ملت ایران نبود که در برابر روس بایستد بلکه تبریز تنها ماند و . . . او، با دفاع از جبههی فقیران در جنگ فقیرو غنی، خود را دشمن سرسخت ظالمان، اربابان و تجار بد نفس و خوش ظاهر میداند:
تاجر بد نفس خوش ظاهیر، پیمبردن اوتان،
بسدور ای نامرد، تنزیل و ربادن ال گؤتور !
در عین حال عشق به زادگاه و وطن خویش در جای جای اشعار حکیم هیدجی جا دارد:
صفای صفحهی شیراز گر چه مشهور است،
هوای هیدج ما نیست کمتر از شیراز.
مرا جایگه صفحهی هیدج است،
که بر نوعروس صفا هودج است.
اگر حافظ، سمرقند و بخارا را به دختر ترک شیرازی پیشکش میکند، هیدجی نیز اردبیل و خلخال را به تار موی ترك هیدجی میبخشد:
گر بو تورک گؤیلومو آلا الینه،
باغیشلارام تئلینه اردبیل و خلخالی.
ای تورک سنین تئللریوه طارم و خلخال،
قوربان اولا اول خالیوه تبریز و مراغه.
حکیم هیدجی نسبت به وطن خویش – ایران عشق میورزد و آن را از دست اجانب و بیگانگان آزاد و رها میخواهد و به شهر و دیار خود و زبان مادریاش عشقی وافر دارد. یکی از زیباییهاي ادبیات و فرهنگ آذربایجان، وجود عالمان و شاعرانی است که آفرینشهاي علمی، ادبی و هنری خود را به سه زبان دنیای اسلام – فارسی، ترکی و عربی – به انجام میرساندهاند و چنین موضوعی در دنیای اسلام منحصر به آذربایجان است. ایران، کشوری کثیرالملله است و این امتیاز و نعمت را داراست که ادبیات این سرزمین به زبانهاي مردمی است که در آن زندگی میکنند.
در عرصهی ادبیات مرثیه در زنگانِ دوره قاجاریان، نامهای آشنائی وجود دارند که خلاقیت ادبی خویش را به وقایع عاشورایی اختصاص داده و آثار گرانبهائی آفریدهاند؛ از میان این شاعران میتوان مولانا عتیقی و جاذب خوئینی را نام برد که تسلط آنان بر سه زبان عمدهی اسلامی، سبب تفوق در خلاقیتهای هنریشان گشته است. در بخش قابل توجهی از آفرینش ادبی این شعرا پرداختن به مسائل کربلا جای گرفته و فرصتی یافتهاند تا خواستههای درونی و قلبی خود را بروز دهند. مدایح مولانا عتیقی زنگانی و مراثی جاذب خوئینی در این حوزه جایگاه خاصی دارد که باید در فرصتی مناسب بدانان پرداخت.
حکیم هیدجی شاعری نوحهسرا یا مرثیهخوان نیست، اما نمیتواند نسبت به مهمترین واقعهی تاریخ اسلام و تشیع، یعنی عاشورا بیتفاوت بماند. زمانی که هنوز جوان بوده و سنی بیش از 25 سال نداشته است با شوق و ذوق جوانی، نیاز جامعه را بخوبی لمس کرده و به نگارش اثری با نام "قصهی کربلا" پرداخته است.
هیدجی این منظومهی زیبا را با هنر و مهارت شاعرانه و بینش عارفانهای نوشته و روح حماسی را در آن دمیده است. نگاه هیدجی، نگاهی سرشار از بینشهای اسلامی است. زیباییهای ملهم از بینش دینی و باورهای ملتی مسلمان را دارد. اشعارش ترنمگر زیباییهای زندگی است. عشق در شعر او شرف افزا و دلانگیز و فرح بخش است. مثنویهای او دارای زبانی حماسی و بیان شجاعت، دلاوری، فداکاری و جانفشانیهای قهرمانانی است که صادقانه باورهایی به استواری کوه دارند و دلهایی سرشار از عشق و محبت. هیدجی، تنها به بیان مصیبتهای اهل بیت و اهانتهای دشمنان بر آنان اکتفا نمیکند، بلکه این حرکت را حماسه میداند و حرکت امام حسین و 72 تن از یاران باوفای او را با روحی قهرمانانه و حماسی به تصویر میکشد.
میرزا باقر خلخالی "مسکین" در سال 1268 قمری در زنجان دیده به جهان گشوده و سالها بر مسند قدرت دولتی تکیه زده است. او در زمرهی دولتیان بوده و با درباریان نشست و برخاست داشته است و لذا از اوضاع کشور نیز باخبر بوده و از آنچه در میان طبقات بالا میگذشته مطلع بوده است. وی بعد از عمری تلاش در جهت ارتقا سطح فرهنگی جامعه در سال 1338 قمری چشم از جهان فرو بست. اما دیوانی از خود بر جای نهاد که نام او را جاودانه ساخته است. مسکین مردی انساندوست بود که عمر خود را صرف خدمت به مردم و کشورش نموده و با وجود تماس و ارتباط فراوانش با طبقات فوقانی جامعه – درباریان، از کارها و اخلاقیات زشت آنان چشم پوشی نکرده و ریاکاران را افشا کرده است و گاهی همچون حافظ خود را نیز در میان آنان مورد انتقاد قرار داده تا مورد خشم قرار نگیرد و نهایت میگوید:
قاضی شهر خود لقمه حرام می خورد،
پس چه توقعی کنم، زین حیوان خوش علف؟
مسکین از شاعران حکیم و عارفپیشهای است که طریق عشق را در پیش گرفته و از فراز و نشیب راه باخبر است. او، سالک راه عشق است و بیمی از رهزنانش نیست. مسکین در هنر غزلسرایی پا جای شاعران سلفش مولانا عتیقی و مولانا همتی مینهد که هر دو از نوادر روزگار خود بودند که متاسفانه فراتر از سرزمین مادریشان شهرت و آوازهای دارند و در شهر خود غریب و گمنامند!
حسینقلی خان افشار "چاکر" نیز از شاعران دورهی قاجاریه است و ارتباط نزدیکی با دربار نیز داشته است. دیوان کوچکی از چاکر در دست است که هنوز به چاپ نرسیده است. حسینقلی خان افشار، نبیرهی ذوالفقارخان افشار – حاکم معروف خمسه، یکی از شاعران برجستهی زنجانی است که با تخلص "چاکر" دیوان شعری از خود به یادگار نهاده است. هر چند تاریخ دقیق ولادت و مرگش مشخص نیست، اما آنچه از دیوان وی برمیآید اینست که وی در زمان فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه میزیسته است و در اشعار مختلفی به عباس میرزا نایبالسلطنه، ابوالقاسم قائم مقام و ناصرالدین شاه اشاره کرده و در مدح آنان اشعاری سروده است.[1]
طایفهی افشار از قدیمترین و نیرومندترین طایفههای ترکند که در استانهای آذربایجان و زنجان متمرکز هستند و از قدیمترین طایفههای منطقه شناخته میشوند. اکثر بزرگان منطقه نیز از میان افشار برخاستهاند. او در شعری، ضمن توصیف عدالت میگوید. او، حتی در اشعاری که به توصیف طبیعت اختصاص داده از بیان مسائل اجتماعی روگردان نیست.
شیخ اسماعیل ذبیح اللهی (1276 – 1356 قمری)از شاعران روحانی و خوشبیان زنجان به شمار میآید که در همین شهر، علوم رایج زمان را از محضر اساتید و مجتهدین شهر فرا گرفت و سپس عمر پربار خود را در راه اشاعهی اخلاق نیکو و وعظ و اندرز مردم گذراند. او، ضمن اختیار تصدی امور دولتی، امور شرعیه ی مردم را نیز بر عهده گرفته است. او، اهل ذوق و صفا بوده، ادبیات را برای بیان احساسات و اندرزهای زیبای خود به کار گرفته و آثاری ماندگار از این طریق آفریده است. آثار بجا مانده از این عالم ربانی، همواره نام و یاد او را در دلها زنده نگه خواهد داشت. اثری بسیار ارزشمند و ماندگار مانند "محمودیه" به زبان ترکی از آثار این بزرگوار است. هرچند این اثر ناقص ماند، اما دیگر شاعر پرآوازه ی زنگانی عاصم توانست به زبردستی خویش به پایان برساند. عاصم نیز جزو شاعران توانمند زنگانی است و آثار ترکی وی زبانزد مردم این مرز و بوم است.
میرزا حسن غریق یکی از شاعران خوش ذوق زنجان در قرن گذشته و اواخر قاجاریان است (1275 - 1352 قمری). هنوز هم از خاطرات و اشعار وی میتوان از زبان مردم زنجان چیزهایی را شنید. بسیاری از اشعار این شاعر مردمی در زبان مردم خوانده میشد و ورد زبان مردم بود.
میرزا حسن غریق با نوحهها و هزلیات دلنشین خود معروف است. او مردی بود خوش صحبت و بدیهه سرا، که هر جا مینشست علاقمندان از شهد سخنانش کام خود شیرین میکردند. او در اشعارش به انتقاد از جهالت و کبری که در میان مردم منطقه حاکم بوده پرداخته است. او، در این زمان مردم کشور خود را با ملتهای دیگر به مقایسه مینشیند و میگوید:
خارجی ملتلر ائدهر اختراع،
بیزده ده وار معدن کبر و نزاع؛
در این مقایسه گزندی را که بر ملت ایران وارد شده از صدر نشینان و دولتمردان میداند و به دنبال علت این گزند است که چگونه بیان میتوان کرد:
یئتیشدی بو ملته هاردان گزند،
صدر نشین اولدی بیله هر لوند.
یاخشی سؤزو مسخره دور ریشخند،
هرزه و هذیان گئنه دیللنمیوم؟
و یکی دیگر از بزرگان اواخر قاجاریه حاج میرزا محمود زنجانی معروف به حاج موللا آقاجان (1302 – 1376قمری) است که یکی از عارفان نامی زنجان است که داستانهای بسیاری از کرامات وی، هنوز ورد زبان مردم زنجان است. او، عالمی عامل، زاهدی پرهیزگار و سالکی صادق بود. وی بعد از تکمیل علوم فقه و اصول ، تفسیر و حدیث و پس از فرا گرفتن علم و دانش به قدر کافی، بالای منبر رفت و به وعظ و ارشاد پرداخت.
بزرگان این دیار در دوره قاجار فراوانند و ادبیاتی غنی آفریدهاند و زبان را توانا ساختهاند. اما با ناکام ماندن نهضت مردمی در مشروطه، تمام امیدها از بین رفت و بدنبال آن استبداد شاهنشاهی جان گرفت و ثروتهای معنوی مردم را به باد داد.
منابع:
ديوان حكيم هيدجي، مقدمه: م. كريمي، تهران، 1382.
ابوالقاسم زنگانی، بهزادنامه، تصحیح: م. کریمی، کرج، انتشارات پینار، 1389
شهید مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، 1362.
دیوان جاذب، تصحیح: م. کریمی، تبریز، انتشارات نباتی، 1394.
محمدرضا فشاهي، واپسين جنبش قرون وسطايي، تهران، 1354.
م. کریمی، تاریخ ادبیات آذربایجان، تبریز، ج 6، 1389.
م. کریمی، تاریخ ادبیات آذربایجان، ج 9، تهران، انتشارات نظری، 1392.
ويژهنامهي حكيم هيدجي، هفتهنامهي بهار زنجان، بکوشش: م. کریمی، دي ماه 1382.
[1] از آن جمله یک نسخهی دست نویس در کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران با شمارهی 2548 به خط زیبای نستعلیق و با عنوان "دیوان فارسی و ترکی حسینقلی چاکر" موجود است. این نسخه دارای چهل برگ و شامل 550 بیت شعر میباشد.
+ نوشته شده در دوشنبه دوم فروردین ۱۴۰۰ ساعت 18:43 توسط م. کریمی
|
آذربایجان ادبیاتی، تاریخی و اینجه صنعتی