متن سخنرانی م. کریمی

۱۰/۰۷/۱۴۰۰

مادها

تاریخ آذربایجان بسیار کهن و غرورآمیز است. فرهنگ غنی ای که امروز مردم آذربایجان دارند حاصل تلاش مردمانش درطول تاریخ است. تردیدی نیست که تاریخ، تنها سرگذشت شاهان و سلاطین نیست بلکه زندگی شرافتمندانه و غرورآفرین مردمی است که روند تاریخ را رقم زده­اند. اما بسی دریغ و درد که در طول سده­ی گذشته با روی کار آمدن رژیم پهلوی با دستور و نقشه­ی استعمار، تاریخ ما را وارونه جلوه دادند و تا توانستند به تحریف آن تلاش کردند و با سیاست “تفرقه بینداز و حکومت کن” ضمن تحریف و آلوده کردن تاریخ، ما را نسبت به گذشته­مان بی­ انگیزه کردند و ما را به عنوان شهروندان کشور کثیر المله ایرانی که البته بدان افتخار می کنیم با آفریدن غروری بی­فایده هندوانه بغلمان دادند تا سرخوش باشیم و به آموزه-های استعماریشان گردن بنهیم. اما امروز وقت آنست که دیالکتیک تاریخ را گردن بنهیم و با پاک کردن آلودگیهای استعماری به خویشتنِ خویش برگردیم و با علم و آگاهی، ضمن شناخت صحیح تاریخمان، آینده را با دیدی روشن بسازیم و اتحاد همه­ی مردم ایران را بوجود آوریم. با شناخت قوانین تاریخ و روند طبیعی و نقش انسان در پروسه­ی ساختن ملتی سربلند و سزاوار، آینده­ای روشن برای فرزندان خود آماده سازیم. این امر ممکن نیست مگر با شناخت صحیح گذشته.

   در سده­ی گذشته و با پیدایش صنعت چاپ، که هر روز کتابهای تازه و قدیمی به زیور طبع آراسته می­شد و اندیشه­های زیبا بین مردم پخش می­شد به دسیسه­ی انگلیسِ سیلی­خورده از مردم آذربایجان و رژیم دست نشانده­اش، زبان ترکی در ایران ممنوع گردید و هزاران اثر از نیاکان غیرتمند آذربایجانی طبع نشده در کنج کتابخانه­ها و خانه­ها باقی ماند و تا دهه­های پیش امکان چاپ فراهم نشد. البته امروز هم فرصت برای چاپ و نشر هزاران اثر از نیاکانمان به زبان ترکی فراهم نیامده است و هنوز هزاران کتاب زیر غبار زمان مدفون مانده و فراموش شده تلقی می شوند. با غبارگیری از این گنجینه­های گرانبها، غنای فرهنگی – تاریخی و اندیشگی مردم آذربایجان نوری بر بشریت خواهد انداخت و فرهنگ اصیل و ماندگار مردم غیرتمند آذربایجان را با شان و لیاقت واقعی­اش بروز خواهد داد.

من همواره تاکید می­کنم تاریخ ما از ۲۵۰۰ پیش و با آمدن کوروش و داریوش آغاز نگشته است؛ بلکه حداقل سه هزار سال پیش از آمدن آنان، تمدن و مدنیتهای قابل توجهی در این سرزمین ریشه دوانیده و مدنیتهایی چون هورریان، گوتتیان، آراتتی­ها، اورارتوها، مانناها داشته­ایم که پایداری آنها، از آثاری که به یادگار نهاده اند شناخته می­شود و امپراتوری ماد بر پایه­های آنها استوار گشته است. مدنیت­های شکل گرفته در آذربایجان، تا آمدن هخامنشیان به فلات ایران، دموکراسی در حکومتهای اتحاد قبیله­ای برقرار بوده و شورای ریش­سفیدان (شاکنوها) اداره­ی کشور و ملت را بر عهده داشته­اند. آثار این موقعیت تاریخی در نمادهای مادّی و معنوی قابل دریافت است. پادشاهی ماد – میراثدار فرهنگی بسیار غنی و ریشه­دار در آذربایجان است که نمی­توان از آن چشم­پوشی کرد و نمادهای آن را در همین پادشاهی نیز به عیان می­بینیم.

تردیدی نباید داشت که مستشرقین با دیدی طمّاعانه به ایران­شناسی و تورکولوژی و اسلام­شناسی روی آورده­اند. مایه سرافکندگی است که بهترین تاریخ ایران را پطروشفسکی بنویسد، تاریخ تمدن اسلامی را آدام متز صهیونیست بنویسد و بهترین تاریخ ادبیات ایران را مثل ادوارد براون بنویسد. براون کسی است که فارسی سخن گفتن را نیاموخت اما تمام ادیبان کابینه­ی رضاشاه و ادیبان برجسته فارسی زبان: از محمدعلی فروغی بگیرید تا فروزانفر و حکمت و غیره هر جمعه در قیطریه – منزل ادوارد براون که سفارت انگلیس هم بود، شبهای ادبی تشکیل می­دادند و نسخه­های خطی فارسی را برای دریافت پول بدو می­دادند. او نسخه­های دیوانهای شعرای فارسی را به انگلستان می­برد و شاهدیم که امروز همانها را به قیمت گزافی به خود ما می­فروشند. جای تعجب است که تاریخ ادبیات ایران را طوری نوشته است که ادیبان فارسی ما، هرگاه در موردی به بحث کشیده می­شوند با آوردن سخنی از ادوارد براون بقیه را دعوت به سکوت می­کنند. ذبیح اله صفا، شجاع الدین شفا، و دهها ادیب دیگر حرف او را وحی منزل می­دانند. آیا این سرافکندگی فرهنگی ایرانیان نیست؟

کتاب­های تاریخی هم در ایران بسیار نوشته شده است و باید پاسخی بر این سوآل پیدا کرد که چرا برخی از کتابهایی که برای دهها کتابِ تاریخی دیگر منبع و مأخذ بشمار می­آمدند درست در زمان رضاشاه و کابینه ی ماسونی محمدعلی فروغی و دقیقا در برهه­ی انقلاب مشروطیت از بین رفته اند. نمونه­اش کتاب ارزشمند “ملک­نامه” است که راویِ کتاب کسی نیست جز حسام الدین اینانج و کاتب و مترجم فارسی آن ابوطاهر خاتونی. نقل قول­هایی از این کتاب در دهها کتاب دیگر تاریخی از جمله زبده التواریخ، مختصرالدول، تاریخ الکامل، تاریخ فخری ابن طقطقی، العبر، جامع التواریخ، حبیب السیر، روضه الصفا و . . . آمده و از این کتاب به عنوان کتابی معتبر نام برده­اند. یک دلیل برای نابودی این کتاب وجود دارد و آن هم اینست که تاریخ و شجره­ی ترکان در ایران را آورده است. کتاب دیگر “تاریخ فخرالدین مبارکشاه” است که یکبار در لیدن چاپ شده و تا امروز با وجود اینکه کتاب بزبان فارسی است هیچ رغبتی بدان نشان داده نشده و دلیل همانست که برای کتاب نخست عرض کردم. در این کتاب نیز که در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری نوشته شده است از ترکان سخن رانده است. دهها و صدها کتاب اصیل و مهم در ایران به عمد از طرف این ماسونهای انگلیسی نابود شده­اند. امروز دنیای اینترنت است اگر زمانی نمی توانستی یک ورق از کشور جابجا کنی، اما امروز با یک کلیک ساده دهها کتاب از اینسوی دنیا بدان سوی دنیا فرستاده می­شود و روح هیچ مسئول امنیتی هم آزرده نمی­شود. بدانید که تا چندی دیگر تمام حقایق رو خواهد شد و پته­ی عده­ای از این دزدان ضدبشر روی آب خواهد افتاد.

امروز تاریخ، زبان و تمام علوم انسانی رو بسوی تکمیل و تکوین می­رود و شیوه­ها و متدهای علمی جایگزین سفسطه­ها، فریبکاریها و تحریف­های دلخواه استعمار می­شود. دولت و مدنیت ماد، نقطه­ی عطف در تاریخ ایران به شمار می­آید.

ماد ، از حدود ۶۷۸ ق.م. تا حدود ۵۴۹ ق.م.، بر نواحی غربی و مرکزی فلات ایران حکمرانی می‌کرد. مادها میراثدار دولتهای قبیله ای پیش از خود بوده اند. بدین معنی که قبل از ماد، در آذربایجان بیش از ۳۰۰۰ سال دولت وجود داشته است. می دانیم در داخل ماد شاکنوهایی از ماننا وجود داشته است از آن جمله دیاکو را یکی از بازمانده های ماننا بشمار می آورند. یعنی به هر حال تائید می کنند که قبل از آمدن قبایل آریایی به این سرزمین زیبا، دولت هایی با مدنیت های مترقی – که نمونه هایی از اصول دموکراسی را بکار می بستند وجود داشته است.

در بین دولتهای پیش از ماد، یعنی هورریان، گوتتیان، اوراتتیان، اورارتو و مانناها که بیشتر در آذربایجان وجود داشته اند اسناد و نتایج تحقیقات اثبات می کند که آنان توسط شوراهای ریش سفیدان اداره می شده اند. نوعی جمهوری در میان آنان وجود داشته و شاکنوها – مناطق کوچکتر را اداره می کرده اند و در صورت نیاز به یاری دولت مرکزی می شتافته اند. از دیگر سو پژوهشهای تاریخی نشان می دهد که سلطنت در میان آنان بصورت انتخابی بوده و تمام شاهان به مدت کوتاهی انتخاب می شده اند ولی می توانستند چند دوره انتخاب شوند. چنانچه این مورد را در باره ی مانناها به وضوح مشاهده می کنیم. سلطنت الی الابد نبوده و شاه انتخاب شده در برابر ریش سفیدان شاکنوها مسئول بوده است.

حدود سه-چهار سده پس از شروع زوال شهرهای عصر برنز در فلات ایران، مردمانی  به تدریج وارد این سرزمین شدند که قوم ماد بخشی از آنان بود که در مهاجرت اقوام آریایی‌ به فلات ایران، شرکت داشتند.

مطابق منابع کهن آشوری و یونانی و ایرانی در مجموع معلوم می‌گردد که شش طایفه تشکیل‌دهنده اتحاد مادها عبارت بودند از بوسیان،  استروخات ها، بودی ها، آریزانت ها، مُغه ا و سرانجام پارتاکان ها.

آنچه از متون آشوری برمی‌آید، آن است که مادها از سده نهم تا هفتم پیش از میلاد نتوانسته بودند چنان پیشرفتی بیابند که سبب هم‌گرایی و اتحاد و سازمان‌یافتگی قبایل و طوایف پراکنده ماد بر محور یک رهبر و فرمان‌روای برتر و واحد که بتوان وی را پادشاه کل سرزمین‌های مادنشین نامید شده‌باشند. پادشاهان آشور در ضمن لشکرکشی‌های پرشمار خود به قلمرو سکونت مادها، همواره با شمار فراوانی از «شاهان محلی» روبه‌رو بوده‌اند و نه یک پادشاه واحد حاکم بر کل سرزمین‌های مادنشین  .بعدها، در سده‌های نهم و هشتم پیش از میلاد، قدرت مادها تا حدی زیادی افزایش یافت و نقش آن‌ها برجسته شد و سرانجام در سده هفتم پیش از میلاد، غرب ایران امروزی به مادها تعلق یافت؛ بنابراین، مرزهای ماد در طول چند صد سال، به‌تدریج و رفته‌رفته تغییر کرد؛ با این حال، هنوز هم برای پژوهشگران این عرصه، گستره ی جغرافیایی دقیق ماد ناشناخته باقی مانده‌است. اما ما بر روی ماد آتروپات تاکید داریم که سرزمینهای امروزین آذربایجان را شامل می شود.

هرچند که دوران پادشاهی ماد و مدت پادشاهی آن‌ها و نیز ترتیب‌شان مورد مناقشه است، به‌گفته هرودوت، سلسله مادها شامل چهار شاه بود که به یک خانواده تعلق داشتند و به مدت ۱۵۰ سال فرمانروایی کردند و نام آن‌ها را بدین ترتیب نام می برد: دیاکو، فرورتیش، هووخشتره و ایشتوویگو. اما در متونی که به خط میخی در دست است تنها به هووخشتره و ایشتوویگو اشاره شده ‌است. پژوهشگران برای یافتن نام دیاکو و پسرش فرورتیش در دیگر منابع مرتبط تلاش کرده‌اند. رئیس قبیله ماننا، دَیائوکو نام داشت که چندین بار در متون آشوری از دوره سارگون دوم نام وی ذکر شده‌است و با دیاکو که هرودوت ذکر کرده‌است، یکی دانسته می‌شود. از او در منابع آشوری به‌عنوان والی ماننا (šaknu) یاد شده‌است که با شاه اورارتو علیه فرمانروای ماننا متحد شده‌ بود، اما توسط سارگون اسیر شد و در سال ۷۱۵ پیش از میلاد همراه با خانواده‌اش به سوریه تبعید گردید و همانجا نیز مُرد.

به مادها – البته نه به عنوان دولت، بلکه اتحادیه ای از قبایل، در سال‌نامه‌های آشوری از سال ۸۳۶ پیش از میلاد تا سال ۶۷۲ پ. م اشاره شده‌ است، و آمده است که آن‌ها توسط شاه‌نشین‌های کوچک اداره می‌شدند: پادشاهی مرکزی تأسیس نشده‌ بود. هنگامی که امپراتوری آشور در سال ۶۱۲ ق.م سقوط کرد، مادها نقش مهمی ایفا کردند. پایان حکومت مادها نیز با وجود افسانه‌هایی که در اطراف کوروش وجود دارد، همچنان در تاریکی است.

نام ماد در یونانی به‌صورت Μῆδοι (میدیا)، در آشوری و اکدی به‌گونه  Mādāya(مادایَه) و در عبری به‌شکل מָדַי (مَدَی) آمده‌است .

به‌عقیده دیاکونوف، معنای دقیقی از این واژه ماد مستفاد نمی‌شود .اما اسکالموفسکی رابطه‌ای میان این نام و واژه “medeh” به‌معنای «مرکزی، واقع‌شده در وسط» در زبان سانسکریت – نیای هندواروپایی  مطرح کرد.

 

لشکرکشی‌های آشوریان به سرزمین ماد

با آغاز سده نهم پیش از میلاد، آشوریان به‌طور منظم به مناطق شمال غرب ایران که در آن‌زمان ده‌ها شاه‌نشین خُرد در آن‌جا وجود داشت یورش می‌بردند و به غارت می‌پرداختند. آشوری‌ها می‌توانستند از طریق دو مسیر به ماد دست یابند: از سوی شمال، از سوی قیزیل بوندا و ظاهراً در امتداد جاده امروزی بیجار به همدان؛ از سوی شمال غرب از مرز غربی قیزیل بوندا یا از طریق کیشیسیم. و از طریق خارخار، آرازیاش و بیت بارو که بخش شمالی الیپی را تشکیل می‌داد و سرانجام از طریق همدان، به آشور بازمی‌گشتند.

منابع یونانی، به‌ویژه تاریخ هرودوت درباره پادشاهی ماد گزارش‌هایی داده‌اند، اما این گزارش‌ها غالباً اندک و آمیخته به افسانه‌اند. اطلاعاتی پراکنده از مورخینی چون هکاته وجود دارد که همین اطلاعات را مورخین بعدی نیز در آثارشان بازتاب داده‌اند. نخستین کسی که گزارشی جامع در مورد مادها ارائه کرد، هرودوت بود. نوشته‌های هرودوت تاحدودی قابل اعتماد است و پژوهش‌های نوین باستان‌شناسی هم در پاره‌ای از موارد، گفته‌های او را تأیید می‌کنند؛ اما نوشته‌های کتسیاس جنبه داستان‌سرایی و تفریح‌انگیز دارند و تقریباً در تمامی مواردی که هرودوت و کتسیاس درباره واقعه یکسانی صحبت کرده‌اند، گفته‌های آنان بسیار با هم اختلاف دارند

 

در دوره نخستین، مرزهای غربی شاهک‌نشین‌های ماد که از یکدیگر مستقل بودند، از مرزهای غربی دشت همدان فراتر نمی‌رفتند. اطلاعات ما درباره حدود شمالی و شرقی ماد بسیار اندک است. با این حال، سرزمین اصلی ماد، آن‌گونه که آشوری‌ها از اواخر سده نهم پیش از میلاد تا آغاز سده هفتم پیش از میلاد آن را می‌شناختند، از سوی شمال به قیزیل بوندا محدود می‌شد که قیزیل بوندا در کوه‌های قافلان‌کوه قرار داشت؛ از سوی غرب و شمال غرب نیز محدوده آن از دشت همدان فراتر نمی‌رفت و به کوه‌های زاگرس محدود می‌شد، به جز در جنوب غربی که مادها تا دره‌های زاگرس را در اختیار داشتند که این مرز در دامنه کوه‌های گرین واقع شده بود و ماد را از الی پی، جدا می‌کرد. از سوی جنوب نیز مرز ماد به منطقه ایلامی سیماشکی محدود می‌شد که امروزه با دره خرم‌آباد تطبیق داده می‌شود.

به نظر می‌رسد که قلمروی ماد از سوی شرق و جنوب شرقی به دشت کویر و سرزمین پَتوشَرا (Patušarra) محدود بود؛ سرزمین پتوشرا چنان‌که توسط شاهان آشوری توصیف شده‌است، در حاشیه کویر نمک واقع شده بود. رشته کوه نزدیک پتوشرا را آشوریان «بیکنی» می‌نامیدند و از آن با عنوان «رشته کوه لاجورد» یاد می‌کردند. پژوهشگران معمولاً آن را با کوه دماوند که در شمال شرق تهران قرار دارد، پتوشرا و کوه بیکنی، احتمالاً دوردست‌ترین قلمرو حکومت مادها بود که آشوری‌ها در زمانی که بیش‌ترین توسعه خویش را داشته اند به آن نفوذ کرده بودند. با این حال، لوییس لوین استدلال می‌کند که کوه بیکنی به احتمال زیاد می‌بایست با رشته‌کوه الوند تطبیق داده شود که در غرب همدان قرار دارد؛ این تطبیق توسط استوارت کلیفورد براون و تعدادی دیگر از پژوهشگران مورد قبول واقع شده‌است. اگر تطبیق بیکنی با رشته‌کوه الوند درست باشد، به این معناست که آشوری‌ها هرگز از این کوه‌ها عبور نکردند و همه سرزمین‌های مادی که تسخیر کردند یا برایشان شناخته‌شده بود، در غرب همدان قرار داشت.

هگمتانه، پایتخت پادشاهی ماد، ساتراپ‌نشین ایالت ماد از دوران هخامنشیان تا ساسانیان بود. دانشنامه ایرانیکا بنیانگذاری ماد را سال ۷۰۸ پیش از میلاد به مرکزیت هگمتانه و توسط دیاکو ذکر می کند.

جرج کرزن، پیشنهاد کرده‌است که با توجه به اینکه در آن‌جا هفت شهر، هگمتانه نامیده می‌شوند و چهارتای آن‌ها در پارس قرار دارند، این نام در واقع برای پایتخت یا شهر شاهی تعیین شده بود. در منابع باستانی و دیگر منابع، برای هگمتانه نام‌های مختلفی ذکر شده‌است: در زبان یونانی اِکباتانا، در زبان لاتین اوکباتانا، که امروز همدان می نامیم.

 

دوران پادشاهی شاهان ماد و مدت پادشاهی آن‌ها و نیز ترتیب‌شان مورد مناقشه است. درباره گاهنگاری سیاسی شاهان ماد نظرات گوناگونی ابراز شده‌است که مهم‌ترین آن‌ها در ادامه آمده‌است.

هرودوت

به‌گفته هرودوت، پادشاهی ماد دارای ۴ شاه بود که به یک خانواده تعلق داشتند و به مدت ۱۵۰ سال فرمانروایی کردند. به‌قضاوت هرودوت، شاهان ماد به ترتیبِ سال‌های زیر فرمانروایی کردند:

شاه

مدت حکومت

سال‌های حکومت

دیاکو

۵۳ سال

حدود ۷۰۰ تا ۶۴۷ پیش از میلاد

فرورتیش

۲۲ سال

حدود ۶۴۷ تا ۶۲۵ پیش از میلاد

هووخشتره

۴۰ سال

حدود ۶۲۵ تا ۵۸۵ پیش از میلاد

ایشتوویگو

۳۵ سال

حدود ۵۸۵ تا ۵۵۰ پیش از میلاد

بنا بر ادعای هرودوت که می‌گوید سلطه سکاها بر ماد تا پیش از سقوط نینوا در سال ۶۱۲ پیش از میلاد، حدود بیست‌وهشت سال به طول انجامید؛ پژوهشگران آغاز گاه‌نگاری مادها را تا سال ۷۲۸ پیش از میلاد به عقب می‌بردند. این کار به آن‌ها اجازه می‌دهد تا فرورتیش، دومین شاه ماد را با کشتریتی، رهبر شورش مادها علیه آشوریان در سال ۶۷۲ پیش از میلاد تطبیق دهند و آن‌ها را یکی بدانند. این تطبیق براساس عبارتی در سنگ‌نوشته بیستون است که مدعی تاج ‌و تخت ماد، فرورتیش نامیده می‌شود. این فرورتیش در سال ۵۲۲–۵۲۱ پیش از میلاد علیه داریوش بزرگ هخامنشی شورید و ادعا کرد که خشَثریه (هَشَتریتی در نسخه بابلی سنگ‌نوشته بیستون) «از تخمه هووخشتره» است. بر اساس این، جورج کامرون نتیجه گرفت که «کشتریتی» نام شاهانه فرورتیش بود که ممکن است پدر هووخشتره باشد.

داندامایف و مدودسکایا عقیده دارند که اگر آغاز پادشاهی دیاکو را تا سال ۷۲۸ پیش از میلاد عقب ببریم، سپس از این طریق می‌توان گاه‌نگاری قطعی و کاملی از این سلسله ارائه داد.

اما نویسندگان کتاب پر ارج تاریخ آذربایجان از دوران باستان تا سال ۱۷۰ با ویراستاری پروفسور سلیمان الیارلی که دکتر علی حسین زاده داشقین به فارسی ترجمه کرده اند مادها را تداوم مانناها می دانند. فرهنگ ماننایی نیز عینا به ماد منتقل شده است. آنان در پرورش اسب و دیگر حیوانات مانند گاو و گوسفند مهارت فراوان داشتند و آشورها در حمله بدین سرزمین حیوامتی از این دست را غارت می کردند و با خود می بردند. قبایل ماد در هنگام ورود به سیرزمین ماننا ابتدا در سمت جنوب شرق ماننا مسکن گزیدند. اقوام فارس در داخل ماد تحت فشار اورارتوها و مانناها بسوی جنوب حرکت کردند و در منطقه آلامین آشان یعنی ولایت فارس کنونی – در منابع یونانی پارسوماش یا پرسیدا ساکن شدند.

این نویسندگان اضافه می کنند که اسکیتها وقتی به نزدیکی مانناها آمدند موجب فعال شدن مادها شدند و در نهایت علیه اربابان خود شوریدند و پیروز شده دولت خود را برپا داشتند. اسکیتها همواره به مادها هجوم می بردند و در میدیا آقای می کردند اما ۲۸ سال اربابی آنها توسط کیاکسار به پایان رسید. (ص ۸۷). البته این اثر اضافه می کنند که نام ماننا از سال ۵۹۳ ق.م از منابع خارج شد. هرودوت می نویسد در این میان آستی آقا پسر کیکسار یک دولت توانمندی را به ارث برد. (ص ۸۸).

ادوین گرانتوسکی

 به گفته گرانتوسکی دودمان مادها به‌مدت حدود ۱۲۰ سال پا بر جا بود؛ دَهیوکَه استیلا و فرمانروایی آشوری‌ها را برانداخت و سلسله ماد را بنیان نهاد. فرورتیش پارس‌ها را تحت انقیاد درآورد. هنگامی که هووخشتره ارتش آشوری‌ها را در سال ۶۱۲ پیش از میلاد شکست داد، مادها تسلط بر آسیای علیا را آغاز کردند و این تسلط به‌مدت حدود ۶۲ سال ادامه داشت. همان‌طور که سکاها بر ماد و دیگر سرزمین‌ها تسلط داشتند، گفته هرودوت ویژگی افسانه‌ای دارد و قابل اعتماد نیست.

بر اساس دیگر گزارش‌های هرودوت، مادها به مدت ۱۲۸ سال بر تمام آسیای علیا سلطه داشتند. در این صورت، از آن‌جایی که سلسله مادها تا سال ۵۵۰ پیش از میلاد پا بر جا بود، آغاز حکومت آن‌ها نیز می‌بایست در سال ۶۷۸ پیش از میلاد تاریخ‌گذاری شود .

 

هرودوت می‌گوید که دیاکو مدت ۵۳ سال (۶۷۵–۷۴۵ پیش از میلاد)  حکومت کرده و به نظر می‌رسد که گزارش هرودوت بر مبنای روایتی شفاهی باشد. پژوهشگران از روی گزارش هرودوت به این نتیجه رسیده‌اند که دیاکو مؤسس خاندان سلطنتی ماد و همچنین نخستین پادشاه ماد بوده که از آشوریان استقلال کسب کرده‌است.

منابع آشوری نیز برای نخستین بار، در سال ۶۷۳ پیش از میلاد از پادشاهی مستقل ماد یاد می‌کنند.

 

سارگون دوم شاه آشور در سال ۷۱۵ پیش از میلاد، متوجه شد که دیاکو با روسای اول، شاه اورارتو متحد شده‌است. او دیاکو را زیر نظر گرفت و در طی جنگ خود با منائیان — که از خویشاوندان نژاد مادی بودند و در آذربایجان و جنوب دریاچه ارومیه سکونت می‌کردند — بار دیگر وارد ماد شد تا چنان‌که مدعی بود، به «هرج‌ومرج» آن‌جا پایان دهد.

فرورتیش

 دومین شاه ماد بود. به گفته هرودوت فرورتیش پسر دیاکو بود و قبایل مادی را متّحد و به یک کشور تبدیل کرد.

وی که به همراه دیاکو و خانواده‌اش به آشور تبعید شده بود، به احتمال قوی در خاک آشور تربیت شد. بر این باور بودند که فرورتیش که دست‌پرورده و دست‌نشانده خودشان است — مانند سایر پیشوایان، شاهکان و شاهان دست‌نشانده — در ادامه سیاست‌هایی را دنبال خواهد کرد که به نفع آشوریان باشد

فرورتیش با آنکه سرنوشت اسارت پدرش دیاکو را دیده بود، همان راه پدرش را دنبال کرد و به آشور اعلان جنگ داد. از آن تاریخ به بعد فرورتیش توانست مهم‌ترین نواحی ماد را از زیر یوغ آشور نجات دهد و در سه ایالت بیت کاری، مادای و ساپاردا دولت واحدی تأسیس و پادشاهی مستقل ماد را برپا کند

در جریان یک کشمکش داخلی در آشور، فرورتیش فرصت را برای حمله دوباره به آشور مناسب دید و بدین ترتیب در سال ۶۵۳ پیش از میلاد مجدداً به آشور یورش برد ولی کشته شد. او ۲۲ سال حکومت کرد.

هووخشتره

پسرش هو وخشتره آن را تا سقوط دولت آشور در پیش گرفت. پس از فرورتیش، هووخشتره جانشین او شد و مدت ۴۰ سال حکومت کرد. او را سومین و تواناترین شاه ماد و نخستین پادشاه در دوران باستان است که یک سلطنت سراسری را در ایران تشکیل داد.

مرگ فرورتیش پدر هووخشتره و شکست مادی‌ها، منجر به استقرار فرمانروایی سکاها در ماد شد تا این‌که سرانجام هووخشتره توانست به ۲۸ سال فرمانروایی آن‌ها پایان دهد. وی مادیا پادشاه سکاها را به همراه سرکردگانش به مهمانی خواند، همه را مست کرد و به قتل رسانید و بدین ترتیب غایله سکاها را پایان داد. چون از جهت سکاها، آسودگی خاطر وی فراهم شد، تصمیم به نابودی امپراتوری آشور گرفت.

ایشتوویگو

پس از هووخشتره پسرش ایشتوویگو به پادشاهی رسید و ۳۵ سال حکومت کرد. ایشتوویگو آخرین پادشاه ماد بود که از سال ۵۸۵ تا ۵۵۰ پیش از میلاد حکومت کرد. از اقدام‌های ایشتوویگو، لشکرکشی به قفقاز و جنگ با لیدی بود که در نهایت موجب پیمان صلح او با پادشاه لیدی و ازدواج او با آرینیس، خواهر کرزوس شد. منابع بابلی می‌گویند که ایشتوویگو به کوروش حمله کرد، ولی سپاهش بر او شورید و او را دستگیر کرده، به کوروش تحویل داد. بدین ترتیب حکومت ۱۲۸ ساله شاهنشاهی ماد پایان یافت و امپراتوری هخامنشی بنیان گذاشته شد. کوروش مادها را مغلوب کرد، اما به آن لباس پارسی پوشاند.

 روایات مختلفی در مورد تبار کوروش و چگونگی جنگ او با ایشتوویگو توسط یونانی‌ها گفته شده که تماماً رنگ و بوی فولکلور می‌دهند. از نظر دانشمندان امروزی، هیچ رابطه خویشاوندی بین کوروش و ایشتوویگو وجود ندارد.

تاکنون نوشته‌ای از ماد پیدا نشده‌است. تاکنون تنها یک کتیبه از دوران پیشاهخامنشی (لوحی برنزی) در قلمرو مادها کشف شده‌است. این لوح، کتیبه‌ای میخی است که به خط و زبان اکدی نوشته شده‌است اما در آن به نام‌های مادی اشاره نشده‌است. کتیبه‌ای میخی بر روی قطعه‌ای نقره‌ای در ماد، در تپه نوشیجان یافت شده‌است اما فقط پایان یک نشانه و آغاز علامت بعدی آن سالم مانده‌است. معلوم نیست که آیا مادها از سیستم نوشتاری اکدی استفاده می‌کردند یا نه. اما برخی از پژوهشگران تمایل دارند فرض کنند که خط میخی موسوم به پارسی باستان، در حقیقت خط میخی مادی بوده‌است که بعدها توسط پارس‌ها مورد استفاده قرار گرفت.

در نوشته‌های مورخان یونانی نظیر کِتِسیاس، دینون و هرودوت به داستان‌ها، قصه‌ها و اشعار این دوره شده‌است، در ادبیات روایی و سینه به سینه این دوره می‌توان به وجود داستان هایی را نام برد که در مآخذ متعددی دیده می‌شود که به نظر مری بویس اصل مادی دارد و بعدها به‌صورت داستان گشتاسپ و کتایون در شاهنامه بازتاب یافته‌است. از دیگر آثار ادبی مادی می‌توان از داستان‌های حماسیِ مادی یاد کرد که به پایه‌گذاری دولت ماد انجامیده و در آثار کتسیاس نقل شده‌است.

شش قبیله ای که منجر به تاسیس دولت ماد شد بسیاری معتقدند که تنها دو قبیله از آنها دارای زبان التصاقی اند. اما دکتر زهتابی با بررسی های زبان شناسانه اش نظر دیگری دارد. ایشان چنین تحلیل می کنند:

بوس یا بوسای لار: دکتر زهتابی بوس یا بوسای را با ریشه ی باس، سو یکی می داند.

دیگر بررسی کنندگان نظر می دهند که نام آنان بوزای بوده است به معنی یخ بندان.

پارتا کن : از دو بخش تشکیل شده است: پارت که نام قبیله است و بعدها با عنوان پارتیات – اشکانیان حدود ۴۷۵ سال بر ایران حکومت کردند و پارتاکن یا پارت کندی / پارت شهری معنی می دهد. (کدخدا نیز معنی کرده اند و اصل آن را ترکی می دانند)

آریزانت یا آریسانت: ار به معنی همان ایگید مانند ارسلان، آلپ ارتونقا به کار رفته است. ار یانزی رهبر گوتتی ها بوده است که نام قبیله نیز از نام او گرفته شده است. دیگران آنها را جزو پارسها می شمارند از جمله دیاکونوف. اما هستند کسانی که آیری سان دانسته اند و به معنی دیگری هستی که به آریایی ها می گفته اند.

بودی: به معنی قبیله در طول هزاران سال گذشته به معنای قوم و قبیله بوده که امروز هم کاربرد دارد. قصه ی آدی و بودی امروزه جزو معروفترین قصه های کودکان است.

موغ : یادگاری از دین و رهبر شامان / قام / روحانی و کاهن است که از قدیم ترین واژگان ترکی است که امروز هم کاربرد دارد.

استروخات یا استروقات: از کلمه قات برگرفته شده و فعل قاتلاشماق به معنای سخت شدن و محکم شدن است. استرو نیز به معنی زیربنا می باشد که معنای کامل آن می شود پایه محکم. (ایران تورکلری نین . . . ، ص ۵۲۹ – ۵۳۱)

و حالا به زبان مادها می پردازیم. دیاکونوف مي‌نويسد: « شكي نيست كه در طول تاريخ پيچ در پيچ، طولاني و كثيرالجوانب پيدايش مردم آذربايجان، عنصر نژادي ماد نقش مهمي بازي كرده، حتي در بعضي ادوار تاريخي، وظيفه‌ي هدايت و رهبري را بعهده داشته است». در ادامه مي‌نويسد: «در دوران ماد آتروپاتن، زبانهاي قبيله‌هاي ديگر كه منشاء غيرايراني داشتند وجود داشته است »[۱] و خاطر نشان مي‌سازد كه «در طي تاريخ ماد، مبارزه‌اي ميان عناصر توراني و آريايي وجود داشته است». دیگر محقق در زمینه ی ترکان: اوپر «مقام اصلي را براي عناصر توراني قائل است”.

   دياكونف در جاي جاي كتاب ارزشمند خود «تاريخ ماد» از قبايل مختلف غيرايراني زبان سخن مي‌راند، از جمله در صفحه‌ي ۲۱۱ مي‌نويسد: «اگر بگوييم مادهاي قرن هشتم ق.م بالتمام ايراني­زبان بوده­اند درست نيست» همو مي‌نويسد: «از منابع مكتوب چيني چنين بر مي‌آيد كه در هزاره‌ي دوم ق.م، مردم ساكن سرزميني كه بعدها ماد ناميده شد كماكان ناهماهنگ بوده و از لحاظ تمدن و فرهنگ نيز يكدست نبودند. فرهنگ و تمدن «گؤي تپه» به گوتيان گرايش دارد، فرهنگ «تپه كيان» به عيلام، «تپه حصار» و «تپه سيلك» و «توزنگ» ظاهراً با آسياي ميانه مربوط است. آثار مكشوف از سلماس از مجسمه‌ي سر پادشاهان گوتيان مربوط به هزاره‌ي سوم ق.­م است.

دياكونف مردم آذربايجان را از نظر جسماني و ظواهر، چنين معرفي مي‌كند: “قديميترين ساكنان سرزمين ماد از لحاظ مردم­شناسي سيه­چرده، دراز كلّه و از خميره‌ي شبه اروپايي بودند كه اكنون در خراسان و آذربايجان زندگي مي‌كنند». [۲]

دياكونف براي شناخت زبان مردم ماد از علوم ديگر نيز كمك مي‌گيرد و مي‌نويسد: «به ياري نامهاي اماكن جغرافيايي توپونيميك و نام قبايل اتنونيميك مي‌توان تركيب قومي مردم سرزمين ماد را در ادوار گوناگون تاريخ تعيين كرد. اسامي خاص افراد انوماستيك نيز مي‌تواند كمكي باشد. براي بيش از نيمي از اسامي خاص كه از قرنهاي نهم و هشتم قبل از ميلاد در ماد به ما رسيده است، به صعوبت مي‌توان در زبانهاي ايراني ريشه‌اي براي آنها يافت.»[۳]

البته باید اضافه کرد منظور از زبانهای ایرانی طبق تعریف استعمارگران و ایادی داخلی آنها فارسی است و گر نه تمام زبانهایی که امروز در ایران سخن گفته می­شود زبانهای ایرانی­اند.

دياكونف در تعيين زبان مردم ماد به نظريات دانشمندان ديگر از جمله مار، ژاوپر، پراشك، لئورمان و ديگران هم توسل جسته است. آنچه از تحقيقات دياکونف مستفاد مي‌شود اين است كه در سرزمين ماد و مركز آنها همدان (اكباتان) مادهاي غيرايراني زبان مي‌زيسته­اند. سند ديگري كه به زندگي مادهاي غير ايراني­زبان در همدان پايتخت مادها بر مي‌خوريم اثر اِ. آ. گرانتوفسکي است. دانشمندان ديگري نيز نظريات مشابه ابراز مي‌دارند، اما در ميان همه‌ي اين اسناد تاريخي و فرضيه‌ها و تئوريها، توفیق حاجيف نظر و توجه خود را روي يك مسئله، يعني زندگي مادهاي غير ايراني­زبان در همدان – پايتخت ماد معطوف مي‌دارد. او مي‌نويسد: «به نظر مي‌رسد همين طوايف غير ايراني­زبان همانا تركان بوده­اند. فقط چنين شرايط تاريخي مي‌تواند شروع منطقي باشد كه در آينده آذربايجان را به مركز زبان تركي برگرداند. در اينجا صرفاً موقعيت فعال اقوام ترك زبان است كه اين قسمت از زبان مردم ايران را به تدريج از اراضي ايراني­زبان جدا ساخته و زبان تركي را در آن غالب مي‌سازد »[۴]

جالب توجه اين است كه چنين نظريه و نتيجه گيري را نويسنده )ت.حاجيف( به صورت احتمال بيان داشته است، در حاليكه عالم بزرگ قرن بيستم پروفسور دكتر رضا نور در دهه‌ي بيست قرن بیستم، در اثر خود به نام «تاريخ ترك» با بياني قاطع ابراز داشته است. اين اثر گرانقدر پرفسور نور شامل چندين مجلد است كه در جلدهاي چهارم و پنجم توجه خود را به بررسي اين نظريات معطوف كرده و از انديشه‌ي خود قاطعانه دفاع كرده است. وي در صفحه‌ي ۲۲۵ از جلد چهارم از اثر خود مي‌نويسد: «آذربايجان قسمت غربي و جنوب غربي درياي خزر است. به عبارت ديگر سرزميني است كه از حوالي تهران آغاز شده، همدان، زنجان، درياچه‌ي اوروميه را در برگرفته و تا كوه قاف (قفقاز) كشيده شده است. نام قديم اين سرزمين ماد بوده است. روميان و بيزانسيان بدان آتروپاتن‌ مي‌گفتند.»[۵] نويسنده در ادامه مي‌نويسد «نخستين اهالي شناخته شده‌ي ماد، تركان هستند. آنان ابريشم را از چين آورده و به بيزانسيان مي‌فروختند.»[۶] همين انديشه در صفحات ۷۲ و ۷۳ جلد پنجم نيز تكرار مي‌گردد او مي‌نويسد: «نخستين صاحبان سرزمين ايران پيش از ميلاد مادها هستند و پيش از آنان نام ايران و عجم وجود نداشت. ماد حكومت همه‌ي سرزمين را در دست داشت. مادها نيز ترك بودند. اين تركان در تمامي قسمتهاي شمالي و شمال شرق ايران امروزي سكني داشته­اند.»[۷] باز در ادامه‌ي سخنان خود اضافه مي‌كند: «اين تركان كه به مدت چهار قرن حكومت كرده­اند داراي تمدني والا بوده­اند. به گفته‌ي محققان اروپايي، تمدن ايراني صرفاً بر پايه‌ي مدنيت مادها پا گرفته و رشد كرده است، به عبارت ديگر تمدن ماد در تمدن ايراني همانا تمدن توران بوده است و آغازگر دولت ايران همانا دولت ماد ترك مي‌باشد.»[۸]

   جا دارد كه متذكر شويم كه پرفسور بسيم آتالاي نيز با قاطعيت تمام، روي ترك بودن نخستين اهالي مادها تأكيد كرده است،[۹] به نظر این نویسنده و پژوهشگر، «دولت ماد تنها در سايه‌ي تركان ماد توانسته است به موفقيتهاي علمي، فرهنگي و هنري دست يابد.»[۱۰]

   سند ديگري حاكي از اين است كه بنيانگذار سلسله‌ي شاهنشاهي در ايران احتمالاً تركي به نام ارشن يا ائلشن بوده است. او در حاليكه رهبري سرزميني در همسايگي ايران را به عهده داشته مردم ايران زمين را به قيام فراخوانده و به آنان استقلال بخشيده است او نهايتاً در سال ۸۷۶ ق.م در جنگ كشته شده است.[۱۱] )م. کریمی، مقدمه ای بر تاریخ تحولات زبان ترکی آذری، زنجان، ۱۳۷۵، ص ۳۸٫)

 

مسلماً طرح ترك بودن مردم اصلي ماد و موقعيت غالب آنان و بيان افكار و ملاحظاتي از اين دست، اعتراض عده‌اي را به دنبال خواهد داشت به ويژه در كشور خودمان، كه پنجاه سال رژيم خفقان پهلوي كوشيده است تا فقط يك صدا، آنهم صداي شووينيزم را در گوش مردم فرو كند. ما در اينجا مي‌خواهيم سندي را مورد بررسي قرار دهيم كه بر اساس آن مي‌توان دريافت كه در سرتاسر اراضي موجود در همسايگي ماد، در طول اعصار، نمايندگان كهن‌تر آسياي مقدم و ساكنان شناخته شده‌ي آن يعني سومريان و اكديان زندگي مي‌كرده­اند. معلوم است كه سومريان و اكديان و انديشه‌ي نزديكي ژنتيكي آنان با زبان تركي و حتي ترك بودن كلّي آنان، ساليان درازي است كه مباحث آتشيني را سبب گشته است. با اينحال انكار كنندگان قرابت ژنتيكي و خويشاوندي زبانهاي سومري، اكدي و تركي، اين پاراللهاي مشهود بين اين زبانها در برابر اين همه مشابهات موجود زباني، خود را مي‌بازد. البته مشابهات و پاراللهاي مطرح شده، هميشه به يك اندازه مفيد و قانع كننده نبوده و گاهي با ترديد روبرو مي‌شوند. بي‌هيچ شك و ترديدي، اين مشابهات و پاراللها داراي دلايل عيني قانع كننده‌اي مي‌باشند.

پروفسور توفیق حاجیف درباره‌ي ارتباط زبانهاي سومري و تركي و قرابت ژنتيكي آنها، به مقايسه‌هاي مشخصي در شكل­گيري گرامري اين زبانها دست مي‌يازد و نكات قابل توجهي از تشابه و هماهنگي را مطرح مي‌سازد و نهايتاً به اين نتيجه مي‌رسد كه اسناد ارائه شده حداقل اين امر را تصديق مي‌كند كه در دوران سومر و در همسايگي آنان، اقوام ترك­زباني زندگي مي‌كرده­اند كه امكان داشته­اند روابط فرهنگي و اقتصادي را حفظ نمايند.[۱۲]

   ما در اينجا روي خويشاوندي زبانهاي سومري، اكدي و تركي كه در زبانشناسي معاصر و توركولوژي مباحث عميقي را پديد آورده است مكث نمي‌كنيم، در اين رابطه تنها به يادآوري برخي افكار و ملاحظات عالم بزرگ ترك، پروفسور بسيم آتالاي در دهه‌ي ۲۰ اكتفا مي‌كنيم. محقق نامبرده در آن زمان نوشت: «اكديان كه پنج هزار سال پيش از اين در عراق عليا زندگي كرده و دولتي تشكيل داده­اند يك دولت ترك را به وجود آورده و خط ميخي را آفريدند. در عراق سفلي نيز عنصر تركي ديگري سكني داشت. آنان نيز در علم، كشاورزي و فرهنگ، پيشرفتهاي شايان داشته­اند. اينان سومريان بودند كه در تورات به صورت «سونار» ضبط شده است. اين واژه به صورت «سونقار» ثبت شده است.[۱۳] مؤلف در ادامه‌ي سخنان خود مي‌نويسد: «آنان پيش از مصريان خطي را به وجود آوردند كه كاملتر از خط مصريان بود. آنان در امنيت و آسايش زندگي مي‌كردند. بالاخره آرامي‌ها از شرق به آنان هجوم آوردند. به همين علت از قبايل سامي كه در بيابانهاي عربستان به صورت چادرنشيني زندگي مي‌كردند ياري خواستند و آنان را در داخل قشون خود پذيرفتند. بدين ترتيب، مدتي بعد طوايف سامي حكومت را به دست آوردند. حاكم سامي به نام حمورابي با نابود كردن زبان و قوانين اكديان، زبان و قوانين ملت خويش را رسميت بخشيد. حكمرانان سامي­نژاد تا آن موقع خود را فرمانرواي سومر و اكد مي‌ناميدند. حمورابي اين امر را نيز تغيير داد». به نظر بسیم آتالاي، آشوريها و كلدانيها در ۴۵۰۰ سال پيش در حالي كه داراي اسامي تركي بودند و از فرهنگ و مدنيت سومري و اكدي متأثر بودند‌ به حكومت رسيدند و با تعدّي و ظلم قوانين سومري و اكدي را نابود كردند بطوريكه اثري از آنان باقي ننهادند. مؤلف درباره‌ي بينشهاي ديني و عقيدتي اين دو ملت قديمي مي‌نويسد: «اكديان و سومريان نيز همچون تركان باستاني به ستايش و پرستش ماه، خورشيد، ستارگان. نيروهاي طبيعت مي‌پرداختند.» [۱۴]

   به عقيده‌ي قطعي زبانشناس ديگر آذربایجان، اقرار عليف مادها با طوايف ايراني­زبان رابطه‌اي نداشته­اند. «نخستين اتحاديه‌ي طايفه‌اي ماد، نه ايراني زبان، بلكه وابسته به زبانهاي كاسپي بودند كه جزو زبانهاي نزديك به زبان عيلامي بشمار مي‌آيد».[۱۵]

در اينجا قطعاً مي­بايست از زحمات دانشمندان برجسته‌اي مانند ن.ي. مارّ (N.Marr)  و ژ. اوپر ياد كرد. ژ . اوپر زبانهاي سومري، اكدي و عيلامي را از زبانهاي يافثي (ترك) مي‌دانست. مارّ نيز كوشيد تا فرضيه‌ي او را احيا كند. او نيز به مطالعه‌ي زبان عيلامي پرداخت تا براي فرضيه‌ي «يافثي» خود در تمام زبانهاي جهان نمونه‌هايي بيابد. مارّ آن زبان را مادي خواند. البته بسياري از دانشمندان زبان عيلامي را خويشاوند السنه‌ي ترك دانسته­اند و دياكونف احتمال چنين ارتباطي را بسيار قوي توصيف مي‌كند.[۱۶]از سوي ديگر دياكونف زبان عيلامي در هزاره‌ي اول پيش از ميلاد را به كاسپيهايي كه در جنوب غربي درياي خزر زندگي مي‌كردند نسبت مي‌دهد.[۱۷]

   به نظر متخصصان، بين زبانهاي عيلامي و تركي قرابت ژنتيكي وجود دارد [۱۸]؛ از جمله ژامپولسكي وجود پاراللهاي معين لكسيك و جهات مشترك در زبانهاي عيلامي و تركي را مطرح مي‌سازد و مي‌گويد در زبان عيلامي واژه‌هايي چون اؤكوز، مئشه و. . . با همان مفاهيم آشناي تركي مشاهده مي‌گردد[۱۹]و داراي همان مفاهيمي هستند كه امروز در زبان آذربایجان فعّالند.

بررسی کنندگان اسنادی که از مادها بجا مانده بویژه روی اسامی مادها تحقیقات زبان شناختی را پیش برده و بیش از ۲۰۰ اسم را آنالیز کرده و معنی و مفهوم ترکی همه را تائید کرده اند که نمونه هایی را عرض می کنم:

اوتناپیشتیم / بیلیتدین / گیریشیب اوتا / آرتیم پارا / دادیر اوتا / شخته توش / ساتارسو / بودی / اوسته بینمه سی / گیلگه میش / دیوک / آناوئردی / آرتا / آرتین / آرتاسیس / آرتیق / اوکساتار / گ.ده / ایل اؤلموش / باریشان / قیزیل بوندا / ائندیا / الین ساش / باتیر / سو سِوَن / آتا / او اللی / بوشتو / ایستر اورا / باتان او / اوکباتان / او آدینا اولسا / ایستر – ایشتار / آلا باستیر / ایتمه / اوورووا / اینه شوش / قارا / اونتاش قال / بوز آتیم / سالماموش / اوتوروشا / مندن اومان / پارتاتووا / آخسری و . . .

باید دقت بدین مساله کرد که نامگذاری چه سیستمی داشته و باید معنای هر نامی با سرگزشت آن – چه نام شخص و چه نام جای – تناسب داشته باشد. همه ی این اسامی از کتیبه ها برداشته شده اند.

نکته ی دیگری که لازن به یادآوریست اینکه کتیبه ای که خوانده می شود تنها نباید کلمات و تشابه کلمات سبب اظهار باشد که چون این کلمات ترکی است پس کتیبه به زبان ترکی است بلکه تمامی کتیبه باید خوانده شود و اسامی و دیگر کلمات در کل – در داخل جملات معنی داشته باشد. جالب است که در یک کتیبه ی خشایارشا که ۶۰ کلمه تشکیل یافته هر ۶۰ کلمه در ترکی وجود دارد و ترجمه ی متن آن نیز با متن خوانش شده یکی است. بنابراین تصادفی در کار نیست. امکان تصادفی بودن یک در بینهایت است.

در صورت نیاز می توان کتیبه های موجود را خواند و در فرصتهای بعدی این امر را ضروری می دانم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع:

دیاکونوف، ایگور میخایلوویچ؛ تاریخ ماد، ترجمه: کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۷٫

م. کریمی، مقدمه ای بر تاریخ تحولات زبان ترکی آذری، زنجان، ۱۳۷۸٫

توین بی، آرنولد؛ تاریخ تمدن، ترجمه: یعقوب آژند، تهران، ۱۳۶۲٫

جعفر اوغلو، احمد؛ تورک دیلی تاریخی، باکو، ۱۹۷۴٫

حاجیف، توفیق؛ آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، باکی، ۱۹۹۱٫

نور، رضا؛ تورک تاریخی، استانبول، ۱۹۲۵٫

نثار نوبری، امیرعلی؛ سیری در زبان­های باستان، قم، انتشارات العطار، ۱۳۹۹٫

نثار نوبری، امیرعلی؛ نقدی بر تاریخ ماد دیاکونوف، قم، انتشارت العطار، ۱۳۹۷٫

قهرمانف، جهانگیر؛ مقدمه: يوسف و زليخای قاضی ضریر، باكي، ۱۹۹۱٫

بیانی، شیرین، تاریخ ایران باستان (۲)، از ورود آریایی‌ها به ایران تا پایان هخامنشیان، تهران،  سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها، ۱۳۹۰٫

جلیلیان، شهرام، مادها در تاریخ ایران، تاریخ ماد به‌گزارش دانشنامه ایرانیکا، ترجمه شهرام جلیلیان و محمد حیدرزاده. اهواز: انتشارات دانشگاه شهید چمران اهواز، ۱۳۹۶٫

داندامایف، محمد، تاریخ سیاسی هخامنشیان، ترجمه فرید جواهر کلام، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۸۹٫

کامرون، جورج، ایران در سپیده‌دم تاریخ، ترجمه حسن انوشه، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵٫

هوار، کلمان ۱۳۶۳، امپراتوری مادها، ایران و تمدن ایرانی ترجمه: حسن انوشه، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳٫

 

 

 

 

 

 

 

 

۱) ا.م.دياکوئف، تاريخ ماد، ترجمه کريم کشاورز، تهران، پيام، ۱۳۵۷٫

۳) همان، صفحه ۱۲۰، ۱۴۴، ۱۴۶ و صفحه ۲۱۰٫

۱) همان ص ۹۸٫

۲) حاجيف، ص ۲۸٫

۱) رضا نور، تورك تاريخي، استانبول، ۱۹۲۵، جلد۴، صفحه ۲۲۵٫

۲) رضا نور، تورك تاريخي، استانبول، ۱۹۲۵، جلد۴، صفحه ۲۲۵٫

۳) رضا نور، جلد ۵ صفحه ۷۲٫

۴) همان.

۵) بسيم آتلاي، تورك بؤيوك‌لري، استانبول، ۱۹۳۹، صفحه ۵۵٫

۶) همان.

[۱۱] م. کریمی، مقدمه ای بر تاریخ تحولات زبان ترکی آذری، زنجان، ۱۳۷۵، ص ۳۸٫

۱) همان، ص ۳۰٫

۲) همان، ص ۱۹ و ۳۱٫

۱) حاجيف، ص ۶۱٫

۲) رضا نور، جلد ۴، صفحه ۷۳، ۱۸ و صفحه ۲۳٫

۳) همان.

۴) اقرار علي‌اف، آذربايجان ديلي تاريخي، باكي، ۱۹۵۶، صفحه ۲۳ ۲۰۵٫

۵) همان.

۶) همان.