تاریخ آذربایجان
زندگی اجتماعی
دکتر علی حسین‌زاده (داشقین)[1]

دوران باشکوه حیات انسان
نخستین آلات‌سنگی- سیستم زندگی اجتماعی نخستین جایگاه تاریخ بشر محسوب می ­شود. انسان در شرایط مالکیت عمومی بسر برده و با تولید ابزارآلات ابتدایی و ضعیف با تقسیمات تولید محصول و فعالیت جمعی ارزیابی می‌شود. با توجه به ابزارآلات ابتدایی و وابستگی فعالیت اجتماع به محیط طبیعی می‌توان گفت که شرایط فوق در آذربایجان نیز به همین نحو بوده و به‌ مدت طولانی ادامه داشته است. اجتماعی ابتدایی که دوره‌ه ای پرفراز و نشیب و متضادی را پشت سر گذاشته، سرگذشت زندگی جمعی را از آغاز خلقت انسان تا دوره طبقاتی آن شامل می‌شود.
در روند پیشرفت تولید اجتماعی سه دوره به صورت مسلسل به چشم می‌خورد:گروه انسان جمعی یا جمعیت بزرگترکیب قبایلمتلاشی شدن سیستم جمعیت ابتدایی
مسائل عمده تاریخ جمعیت تا دوره طبقاتی براساس همین سه دور مورد تحقیق و بررسی قرار می‌گیرد. یکی از مسائب مهم مربوط به مسئله اول، تعیین تاریخ تشکیل جمعیت یا اجتماع در آذربایجان است. انسان از لحظه ساخت ابزار تولید و فعالیت، طبیعت را تحت تأثیر قرار دا ده است. بنابراین یکی از علایم اساسی خلقت انسان به عنوان تشکیل دهنده جمعیت، ابزار و آلات قدیمی است.
قدیمی‌ترین آلات سنگی متعلق به آذربایجان در غار "آزیق" کشف شده است. در طبقات پایین‌تر یعنی در عمق 12 – 14 متری از دهنه غار، آلات مختلف و ریز و درشت برش و شکاف که بیشتر آن‌ها از سنگ رودخانه ساخته شده مشهود است. بعضی از آن‌ها با لبه­ های تیز و بعضی در اثر کاربرد زیاد به‌صورت ساییده و پرداخت شده معلوم است. وزن بعضی از این آلات سنگی بیش از 5/4 کیلوگرم می‌باشد. برخی از آلات کشف شده در این محل از نظر تیپولوژی می‌تواند با ساطور و تبرهای پروتوتیپ قدیمی‌ترین دوران سنگی مقایسه شود. در این مجموعه آلات مربوط به‌سنگ‌های دره "قوروچای" نیز دیده می‌شود که در غار "آزیق" تولید و تهیه شده است. آلات فوق هم از نظر تهیه و تکنیک لازم و هم از نظر ژئولوژی و باستان‌شناسی به عنوان قدیمی‌ترین آلات موجود در اراضی اوروآسیا محسوب می‌شود.
ابزارآلات فوق که به عنوان نمونه فرهنگ و تمدن قوروچای معلوم است، با فرهنگ و تمدن سنگ‌های رودخانه‌ای اروپا در غار والونه واقع در جنوب فرانسه مقایسه می‌شود که این حادثه یک میلیون سال قبل از ما به وقوع پروسته است. در صورتی‌که فرهنگ و تمدن مربوط به قوروچای بیش از آن است. آن‌ها از جهت تکنیکی - تیپولوژی با آلات اوردوگاه "اولدووای"[2] آفریقای شرقی مقایسه می‌شوند لیکن در آذربایجان از نسل‌های "هوموهابیلیس"[3] بحث می­شود که تقریباً یک و نیم میلیون سال قبل در این سرزمین زندگی کرده­اند. انسان‌های فوق قبل از اینکه وارد غار شوند در دره قوروچای زندگی می­کرده ­اند.
آلات سنگی مربوط به فرهنگ و تمدن قوروچای ثابت می‌کند که نخستین جایگاه هم چنین محل زندگی انسان در اراضی اورآسیا صرفاً در آذربایجان کشف و معلوم شده است. در دوره فرهنگ و تمدن قوروچای، انسان‌ها برای برش و شکاف از آلات زمخت سنگی رودخانه‌ای با تیپ سنگ چخماق استفاده می‌کرده‌اند. در این دوره برش و شکستن استخوان حیوانات توسط آلات نیز مشاهده می‌شود. وجود زغال و استخوان سوخته در طبقات پایین‌تر نشان می‌دهد که نخستین ساکنان غار آریق از آتش طبیعی استفاده کرده‌اند. آن‌ها با شکار و جمع آوری مشغول بوده و هر از چندگاهی به غار خود برگشته و از آن به عنوان محل اسکان دائمی بهره می‌برده‌اند.
اجتماع بزرگ – گروه انسانی یا اجتماع بزرگ در دوران سنگی قدیم و میانه (آشل و موستیه) تقریباً از یک و نیم نیلیون سال قبل تا چهل هزار سال پیش از این زندگی کرده است که این مرحله از جمعیت ابتدایی که طولانی‌ترین دوره محسوب می‌شود، با دوره چهارم ژئولوژی (آنتروپوگن) یعنی دوره ظهور تیپ فیزیکی انسان مطابقت دارد. اجتماع بزرگ بیشتر از 30- 20 نفر نبوده است. گروه‌های فوق با یکدیگر نزدیکی نکرده و تنها از نظر کاری رابطه برقرار می ­کردند. جهاتی که آن‌ها را با اجداد خود متمایز می­کرد ایجاد و ساخت ابزارآلات کاری همچنین تولید و اشتغال آن‌ها در یک شغل و در میان حیوانات وحشی بود.
آثار باستان‌شناسی ثابت می‌کند که چنین اتحاد ابتدایی انسان در ناحیه کوهستانی قره‌باغ (غارهای آزیق و تاغلار)، آوِی داغ (غارهای دامجیلی و داش سالاحلی) و اردوگاه همچنین دشت‌های باز قاراق، شیش قوزی، قایالی و غیره به زندگی خود ادامه داده است. آثار باقیمانده از حیوانات عظیم‌الجثه درنده در غار که شکار شده ­اند نشان‌دهنده­ی گروه‌های پیشرفته انسانی است که به آلات و ابزار کار غنی مجهز بوده­ اند. در طول دوره قدیم و میانه سنگی تکنیک تهیه و ساخت آلات سنگی به‌صورت مسلسل تکامل یافته است. ترقی فوق در اثر تولید اجتماعی که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود صورت می‌گرفت.
بدست آوردن غذا نخستین و اساسی‌ترین دغدغه انسان ابتدایی بود. او، برای تهیه غذا اوتراق موقتی داشته و در حال حرکت بود. نخستین مالکیت او که عبارت بود از شکار و ذخیره­ سازی، خدمتی هرچند سخت و مشکل برای اعضای جمعیت بزرگ محسوب می‌شد با توجه به اینکه امکانات موجود برای تهیه مواد غذایی لازم کافی نبود، سرنوشت بسیاری از انسان‌های اولیه با موفقیت شکار ارتباط پیدا می­کرد. شکار نسبت به ذخیره و پس­انداز به زمان کمتری نیاز داشت و در مقابل، از دست­آوردهای زیادی برخوردار بود. از تمدن قوروچای و انسان‌های دوران سنگی قدیم عمل جستجو و کوچ برای بدست آوردن غذا ادامه داشته (سنگ‌های موجود در غار آزیق که متعلق به مناطق دیگر است تصادفی نیست) و هراز چندگاهی همراه با شکار به منطقه یا اردوگاه سر می‌زند. فواصل موجود بین طبقات تمدن قوروچای نیز نشانگر آن است که جمعیت بزرگ به علت سختی شکار تغییر مکان می ­داده ­اند.
در زمان دوران سنگی پایین در آذربایجان، همراه با تکامل تیپولوژی آلات فعالیت شکار نیز پیشرفت می­کرد. در طبقات و فواصل تمدن قوروچای در غار آزیق آلات ساده تنها به وسیله استخوان‌های چند نوع حیوان (گوزن، آنتیلوپ، گراز، پرنده) تطبیق و مشاهده می ­شود. از این جهت معلوم می‌شود که فعالیت‌های شکار درآن دوره مرحله اول خود را سپری می‌کرد. در دوره 700 - 500 هزارسال پیش، آلات سنگی با تکنیک نسبتاً پیشرفته‌ای تهیه شده است. این نوع آلات از سنگ چخماق و بازالت می‌باشد. تهیه، ساخت، شکل، صورت ظاهری و اندازه آن‌ها نیز مورد توجه است. این نوع ابزار و آلات با تمام وجود و با در نظر گرفتن همه شرایط، همچنین کیفیت و کمیت نیز بررسی شده که از این رو تیپولوژی نیز با آلات سنگی طبقات پایین قابل مقایسه هستند. در اینجا همراه با آلات ساطور و امثال آن، آلات جدیدی مانند ساطورهای دستی، آلات دندانه‌دار مانند اره و داس، درفش و غیره مشاهده می ­شود. در این دوره نوع و گونه حیوانات مورد شکار هم گسترش می­ یابد.
خرس غار، خرس قهوه­ای، اسب زیوسنبر، کرگدن مرکا، کفتار غار، گوزن قفقاز، گوزن مسوپوتامیا، بیزون شوتنزاک و گوزن غول‌ پیکر از نمونه­ های آن می­باشد. استخوان‌های فسیلی یا سنگ شده نشان می ­دهد که انسان‌های غارنشین دوره آشل توسط سنگ و نیزه­های چوبی و تیز حیوانات را شکار می­کردند. این بدان معنی است که در دوره نخستین جمعیت ابتدایی نوع تولید و مصرف به‌طور ویژه به شکار حیوانات بزرگ معطوف می­ شود. فعالیت جمعی بر همین اساس ادامه داشت. بسیاری از استخوان‌ها برای خارج کردن مغز آن توسط آلات سنگی شکسته شده و در روی بسیاری از آن‌ها آثار سوختگی موجود است و این بدان معنی است که گوشت را روی آتش پخته­ اند.
آلات غار آزیق مربوط به 400 – 200 هزار سال پیش بسیار متنوع و از نظر ساخت و تولید از تکنیک بالایی برخوردار است. در موارد بسیاری برای اینکه آلات خوش دست، کم­ حجم و تیز باشد، سطوح آن را کنده و صاف کرده‌اند. آلات نوک­تیز، دندانه ­دار، مته ­ها، درفش و غیره تهیه شده است. سوراخ شدن استخوان ساق حیوان به‌وسیله آلت مته مانند از نظر آرکئولوژی یک نوع حقیقت بشمار می­ رود. در طول زندگی انسان‌های این دوره شکار جایگاه برجسته ­ای را به خود اختصاص می ­دهد. استخوان‌های بدست آمده از دوران آشل اولیه به یازده نوع حیوان مربوط است لیکن در طبقه آشل میانه تعداد آن‌ها به سی و پنج می­ رسد.
تراکم حیوانات بزرگ (خرس، گوزن) از شکار دسته جمعی اهالی آزیق خبر می‌دهد. انسان آن دوره قوی، زرنگ و دارای گام‌های بلند بوده است. به احتمال زیاد وجود این همه استخوان متعلق به حیوانات مانند گرگ، شغال، روباه، گوزن، آهو، بز کوهی که با سرعت بالا حرکت می­کنند با قدرت و تحرک انسان‌های فوق بستگی دارد. برای تعیین تیپ انسان آشل میانه، باقیمانده انسان که از طبقه پنجم غار آزیق کشف شده است بسیار مهم است. این اثر استخوان فک پایین انسانی است که تقریباً 400 هزار سال قبل زندگی کرده است. استخوان یا فک فوق در قفقاز و مناطق همسایه قدیمی‌ترین اثر به‌شمار می‌رود و متعلق به زنی است که 25 – 20 سال داشته است. اثر فوق با توجه به منطقه کشف شده انسان آزیق انتروپ یعنی انسان آزیق نام‌گذاری شده است. آزیق انتروپ در مسیر تکامل انسان میان آرخانتروپ (پتکانتروپ، سانتروپ، هیدل بِرق) و پالئانتروپ (نئانندرتال) قرار گرفته و از این جهت است گه پرنئاندرتال محسوب می­ شود. کشف فوق یکی از علائم و دلایل خلقت انسان در روی زمین است که آذربایجان یکی از همین مناطق می­ باشد.

آتش بزرگ
عادت و تمرین تشکیل آتش
آتش در زندگی انسان‌های اولیه نقش بسیار بزرگی داشته است. انسان‌ها برای حفاظت خود از حیوانات درنده، سرما، شکار و غیره از آتش به عنوان اسلحه قوی استفاده کرده‌اند. آتش با پختن گوشت و دیگر محصولات غذایی برای هضم بهتر غذا در بدن کمک کرده بار سنگین جویدن را برای چانه و فک آسان کرده است. استفاده از گوشت پخته در تغییرات بیوشیمیایی بدن تأثیر گذاشته و به تکامل بیلوژیک انسان سرعت بخشیده است. آتش عامل بزرگی است که انسان را به طور قطعی از پادشاهی حیوان جدا کرده و برای او نخستین سده هسته ­ای محسوب می­شود.
در طبقات آشل غار آزیق چهار مورد باقیمانده "اوجاق" (آتشدان) کشف شده است. در طبقه ششم (آشل اولیه) عصر قدیم­ترین اوجاق در حدود 700 هزار سال می­باشد. یکی از همین اوجاق‌ها در داخل خانه­ای قرار دارد که از سنگ و به‌صورت دایره ساخته شده. سنگ چینی اطراف اوجاق نشانه نخستین تجربه تشکیل اوجاق و یا آتشدان است. اوجاق‌های فوق این نظریه و تصور را بوجود می­آورد که آزیق آنتروپ به‌صورت صنعی آتش دریافت کرده است. گفتار و پندارهای بسیاری نیز موجود است که از آن دوره خبر می­دهند ودارای ریشه تاریخی عمیق هستند. گفتنی است که درآذربایجان عبادتگاه‌های قدیم (پیر) "اوجاق" نامیده می­ شوند. علاوه بر این، کوه، راه، حتی آب و چشمه ­های دارای آب معالج نیز در بعضی موارد "اوجاق" نامیده می­ شوند. در مورد شخصیت دینی و ریش­سفید روستا نیز انسان "اوجاق مانند" را بکار می­برند. هنگام بروز هرگونه بدبختی و گرفتاری برای خانه و خانواده، عبارت "اوجاق او تاریک شده"، "اوجاقشان خاموش گردید" را بکار می­برند. از این جهت معلوم می­ شود که عبارت "اوجاق" و تقدس آن در گذشته دور انسان همچنین در مسیر زندگی او و حتی جهان بینی وی تأثیر داشته و همین آثار به دنیای معاصر ما هم رسیده است.
در دیگر آثار و دلایل باستان‌شناسی آمده است که "آزیق انتروپ" نسبت به اسلاف خود از شعئور بالا و مهارت بیشتری برخوردار بوده است. از این جهت، ظاهر شدن دیواری در نزدیکی یکی از اوجاق‌های طبقه پنجم مورد توجه و دقت قرار می‌گیرد. دیوار یاد شده که توسط سنگ‌های آهکی پهن و شاخ گوزن چیده و ساخته شده، به‌طول چهار متر و ارتفاع سی سانتیمتر کشف شده که باقیمانده یک بنای دایروی به مساحت پانزده مترمکعب می‌باشد به سخن دیگر، "آزیق انتروپ" راه و چاره جدیدی برای مقابله با سرما را پیدا کرده و به همین سبب دست به تأسیس بنای صنعی زده است.
در یکی از اوجاق‌ها که دارای ده مترمربع مساحت می‌باشد نزدیک به 150 کیلوگرم خاکستر موجود است. این موضوع نشان می‌دهد که آتش به‌طور مدام و به مدت زیاد روشن بوده است. برای روشن نگه داشتن دائمی آتش بایستی "آزیق انتروپ" برحسب تعداد روزها هیزم جمع می­کرد و همه چیز را محاسبه می­ نمود و این امر ایجاب می­کرد که انسان آن دوره شمارش را بداند. یکی از چهار جمجمه خرس که در شکاف سنگی دیوار جنوبی غار پنهان شده است از این نظر بسیار مهم و جالب است. بر روی جمجمه توسط آلت دندانه­دار هشت خط چپ نیز کشیده شده. همین خطوط می‌تواند عملیات نوعی شمارش باشد. علاوه براین، مکشوف فوق می‌تواند به عنوان نشانه هنر تصویر در آزیق انتروپ باشد واحتمال نزدیکی او به آستانه هنر را مطرح بکند. انتخاب جمجمه‌های خرس و پنهان کردن آن‌ها نیز گویای ستایش اولیه حیوان و آغاز توتم‌پرستی باشد.
بدین ترتیب معلوم می‌گردد که در طول حیات جمعیت بزرگ و قدیم ابزار و آلات آن دوره پیشرفت تدریجی داشته و فعالیت‌های شکار به اوج خود رسیده است. در این راستا خود انسان نیز سیر تکاملی داشته، مغز او گسترش یافته، دست و پایش سخت‌تر و سریع‌تر شده و افکار و گفتارش وسعت پیدا کرده است. او، به‌تدریج قوای طبیعی را ادراک نموده و ایستادگی خود را در مقابل آن آغاز کرده است. انسان ابتدایی آتش را از طریق سایش بدست آورده و اصول حفظ آن را آموخته است و در راستای ایجاد مسکن گام اول را برداشته است. انسان ابتدایی همچنین تمرین شمارش را پیگیری کرده و نخستین ستایش یا توتم‌پرستی را ایجاد کرده است.

دوران سنگی میانه
آثار دوران میانه سنگی، تقریباً 100 – 40 هزار سال پیش، در غارهای "آزیق"، "تاغلار"، "دامجیلی" و "داش سالاحلی" بسیار است. کشف آثار فرهنگ مادی این دوره در غارهای مانند "بوزِییر" و "قازما"[4] همچنین اطراف دریاچه ارومیه ثابت می‌کند که انسان "پالئانتروپ" به‌طور گسترده در اراضی آذربایجان زندگی کرده است. یکی از پیروزی‌های بزرگ دوران سنگی میانه تولیر ابزار و آلات زیادی است که از طریق تکنیک "لِواللوا"[5] ایجاد و تهیه شده است. براساس همین اصول از سنگ چخماق و هسته­های چشم شتر (obsidian) لوح، تکه و تیغه‌های نازک و طویل تولید شده که خود موجب وفور فعالیت و محصول گردیده. تمدن دوران سنگی میانه از طریق ابزار و آلات چون هسته‌های سه‌گوش‌ طبیعی، داس‌های دندانه­دار، چاقوهایی به‌شکل لوحه، آلات میشارگونه و درفش‌ها تعریف و تطبیق می­شود.
در این میان آلات نوک تیز و قشوها نیز برای این دوره از تاریخ قابل توجه است. در غار تاغلار 10/9 همه آلات از نوع نوک تیز و قشوها تشکیل می­شوند. آلات نوک­تیز این دوره به صورت سرنیزه مورد استفاده بوده است. این بدان معنی است که در این دوره سلاح شکاری ویژه و اختصاصی ساخته شده. این سلاح ضمن استفاده در شکار جمعی راه شکار فردی را نیز هموار کرد. انسان‌های دوره سنگی میانه بیش از 25 نوع حیوان و پرنده شکار کرده­اند. حیوانات اصلی شکار شده در این دوره عبارتند از آهو، بزکوهی، خرس غار، اسب ابتدایی و گراز. در این دوره فعالیت‌های مربوط به شکار گسترش یافته و به اوج خود رسیده است. اجتماع انسانی هم دراین دوره ازتغذیه نسبتاً خوبی برخوردار گردید.
هر یک از گروه‌های انسانی در طول سال تقریباً 500 حیوان شکار می‌کردند که علاوه بر تغذیه گوشتی در مواردی چون پوشش، مواد حفاظتی، پوست، چرم و خز نیز بکار می­رفت. این موارد توسط قشوها تهيه و آماده می­شدند. معلوم می‌شود که نوع فعالیت و تقسیم کار در میان جنسیت­ها نیز در همین دوره ظاهر می‌شود. مردها با شکار، زن‌ها با فعالیت‌های خانگی همچنین جمع­آوری مشغول می­ شوند.
اوجاق‌های غار "تاغلار" در این دوره روی­ هم­ رفته از 14 لایه تشکیل می­ شود که نشان دهنده تسلط انسان به تکنیک تشکیل آتش در این دوره می­ باشد. تجدد نوعی کیفیت در ترقی شعور نیز از درک رنگ و تمایز آن‌ها معلوم می­ شود. انسان‌ها برای تهیه آلات نه تنها سنگ‌ها بلکه سنگ‌های رنگی را انتخاب کرده و به غار حمل می­کردند. در غار تاغلار آلات سنگی سرخ، زرد، سیاه، قهوه‌ای، خاکستری، سبز، سفید و بیش از 20 نوع وابسته به همین رنگ‌ها کشف و ثبت شده است. بدین ترتیب می­توان گفت که دنیای معنوی انسان این دوره غنی بوده است. این موضوع از طریق قبرهای نئاندرتال کشف شده در بسیاری از ایستگاه‌های اورآسیا هم اثبات شده است. قبر فوق که سند قدیمی‌ترین مراسم دفن می‌باشند وجود روابط اجتماعی، ارتباط و علاقه اعضای جامعه و همکاری و همدردی آن‌ها را نشان می‌دهد.
فعالیت جمعی موجب شده است که انسان‌ها در زندگی اجتماعی احساس همدردی و غمخواری را یاد بگیرند. روابط متقابل موجب بروز انستیتوی ارتباطات گردیده است.[6] دین دلیل می‌توان گفت که ظهور زندگی اجتماعی و قبیله‌ای ابتدایی در دوران سنگی میانه اتفاق قطعی و غیرقابل انکار است. در نتیجه پیشرفت شعور تغییر جایگاه امیال طبیعی با رفتارهای قانونی نیز به تکامل اجتماع جمعی کمک شایانی کرده است. در نتیجه، سیستم و ساختار بدن انسان شکل واقعی خود را بدست آورد. در نتیجه تکامل انسان نئاندرتال در پایان دوره سنگی میانه، انسان معاصر (Homo Sapiens) جایگاه خود را تعیین کرد.

طرز تولید و مصرف در دوره اجتماع قبیله‌ای
در اجتماع قبیله‌ای زندگی به‌صورت گسترده، ثابت و منسجم درآمد. در دوران سنگی بعدی به‌علت روابط خانوادگی و وابستگی خونی طایفه به‌وجود آمد که موجب اتحاد چندین قبایل گردید. در طایفه فعالیت و تصرفات به‌صورت جمعی صورت می­گرفت و در اراضی خود حیوانات، نباتات و مواد خام خود بودند. ابزارآلات تولید براساس محصول، مالکیت عمومی نیز طبق فعالیت جمعی و زندگی مشترک برپا می­شد. و در عین حال از نکاح غیرمعلوم به نکاح معلوم حرکت می­کردند که این خود تعیین مسیر صاف و مناسبت‌های جدید اجتماعی محسوب می‌شد.
نکاح و یا ازدواج از نوع جدید در پیشرفت اجتماع قبیله‌ای از جایگاه بزرگی برخوردار بود. پیش از این در بین دو قبیله "نکاح نیم گروه‌ها" مرسوم بود. بین یک قبیله با قبیله دیگر نکاح موقتی و هر از چند گاهی صورت می‌گرفت که به اصول "اگزوگامیا" معروف است. در این نوع نکاح، مناسبات زن و شوهر کوتاه مدت بوده است. هر یک از آن‌ها در نزد قبیله و اردوگاه خود زندگی می‌کرد. چنین اردوگاه‌های به مدت طولانی ادامه داشته و حتی در بعضی موارد به دوره اجتماع طبقه ­ای نیز رسیده است.[7]
در رابطه با از بین رفتن تدریجی نکاح گروهی، نکاح جدید یعنی تشکیل خانواده توسط یک زن و یک مرد متداول گردید. در اوایل نکاح جدید بعضی از آثار نکاح قدیم مشاهده می­شد و در میان قبیله عائلوی هنوز مایه اقتصادی بوجود نیامده بود. هنوز حق مالکیت مشترک زن و شوهر شناخته نشده بود و هنوز فعالیت‌های مشترک همچنین مالکیت مشترک نداشتند و همه­ ی بچه‌های خانواده فوق به مادر و قبیله­ ی او تعلق داشت.
در اوایل اجتماع قبیله‌ای در زمینه فعالیت و زندگی اجتماعی زن نقش اول را به عهده داشته است. در این دوره مرد تنها با شکار (بعدها با صید ماهی) مشغول بود و مسئولیت خانه و بچه­ها همچنین اردوگاه و امور خانواده به عهده مادر خانواده بود. در ازدواج گروهی هویت پدر مشخص نبود و فرزندان در نزد قبیله مادر بزرگ می­شدند. از این جهت بود که جایگاه مادر در نزد قبیله از موقعيت برتر برخوردار بود و نسل از طریق مادر تعیین می­گردید. این نوع زندگی در تاریخ به "امپراتوری مادر - ماتری آرخات" معروف است.
در کتاب "ددم قورقود" بعضی از مفاهیم از قبیل "زن مادر"، "حق مادر - حق خدا" از آثار "امپراتوری مادر" می­ باشد. علاوه بر این مفاهیم "زبان مادری"، "وطن مادری" نیز با مرسومات این دوره مطابقت دارد.

طرز تولید و مصرف
دوره امپراتوری مادر و یا به اصطلاح امروزی مادرسالاری عبارت است از دوره سنگی رویین (40- 14 هزار سال پیش)، مزولیت (هزاره­های 12 و 13 قبل از میلاد) و نئولیت (هزاره­های 7 - 6 قبل از میلاد) آثار باقیمانده از دوره پالئولیت یا سنگی رویین می­توان گفت که کمتر مورد تحقیق قرار گرفته است. با آثار دوره فوق در غارهای دامجیلی، تاغلار و اردوگاه باز به‌نام یاتاق یئری - محل استراحت برخورد می ­کنیم. در طبقه بالای غار تاغلار همراه با آلات نوک تیز متعلق به دوره سنگی قدیم، قشوهای نوکدار، آلات برنده، درفش‌ها، آلات دسته ­دار، آلات کوچک نوک تیز و هسته‌هایی را می‌بینیم که برای مرحله آغازین دوره سنگی رویین از اهمیت بزرگی برخوردار است.
این موضوع نشان می‌دهد که آلات متعلق به دوره سنگی رویین براساس تکنیک بعدی تکامل ساخته شده‌اند. در غار دامجیلی علاوه بر آلات فوق، آثار آتش و اخرا (برای رنگ کردن اجساد) با رنگ سرخ تند نیز وجود دارد. مهم‌ترین و بیشترین آلات مربوط به دوره سنگی رویین عبارتند از سنگ چخماق، قشوهای نوکدار تهیه شده از چشم شتر، آلات برنده و درفش‌ها. در آن دوره نسل بعضی از حیوانات مهره‌دار بزرگ (خرس غار، کرگدن و...) منقرض شده بود. در این مدت شکار اصلی گوزن قفقاز، بزکوهی، گاو و آهو بود.
قابل توجه است که از دوره سنگی رویین به بعد ابزار و آلات در اندازه­های کوچک ساخته می­شوند. این رسم که در دوره‌های مزولیت و نئولیت نیر ادامه داشته است با تغییرات موجود در تکنیک و فعالیت (از جمله در شکار) در ارتباط است. تولید آلات میکرولیت با اشکال هندسی کوچک و مربوط به تکنیک دوره مزولیت (آلات سه گوش، نیم دایره و...) بسیار جالب و مهم است. چنین لوح‌های کوچک دایره‌ای که از هسته‌ها تهیه شده‌اند داخل پوشش چوبی همچنین استخوانی قرار گرفته و برای اهداف مختلف بوسیله قطران چسب کاری شده‌اند.
آلات متعلق به اردوگاه فیروز، قوبوستان و پناهگاه‌های زیرسنگی آن که مزولیت و نئولیت هستند و نیز آلات سنگی کشف شده از غارهای دامجیلی و شوشا بخشی از میکرولیت‌ها می­باشند.
آلات فوق از سنگ چخماق و استخوان تهیه شده است. در اینجا انواع قشوها، درفش‌ها، آلات برنده، چاقوهل، لوح‌های کوچک و آلات مونتاژ (داس‌ها)، سلاح‌ها (سرنیزه، نیزه) نیز قابل دقت و ملاحظه می ­باشند. بدین ترتیب آثار بدست آمده از دامجیلی و قوبوستان، اختراع بزرگ دوره مزولیت را که عبارتند از تیر و کمان ثابت می­کند. از این جهت است که تصاویر طبیعی انسان مسلح به تیر و کمان در میان رسم‌های موجود در صخره­ های قوبوستان موجب رغبت و دقت شده است. کشف تیر و کمان موجب ظهور شکار در دشت‌ها، جنگل‌ها از فاصله دور گردید و از این به بعد تیر و کمان سلاح اصلی انسان محسوب می­شد.
شکار بچه اسب، گوزن، بزکوهی، اسب، گاو از طریق تله در "قوبوستان" و در دوره مزولیت (شکار، تعقیب و گریز) هنوز ادامه داشت. آلات درو، سوهان‌های سنگی حاکی از آن است که جمع‌آوری گیاهان دانه‌دار وحشی آغاز شده است. یکی دیگر از موفقیت‌های دوره مزولیت صید ماهی به‌شمار می­رود. در میان رسم‌های روی صخره ماهی و تور ماهی‌گیری موجود است. در حین حفاری آلات استخوانی تورباف، دیسک‌ها و... تهیه شده از استخوان ماهی و سگ آبی نیز پیدا شده است. در کنار این‌ها تصویر قایق هم مشاهده می‌شود که در نوک آن خورشید و در داخل آن انسان‌ها قرار دارند. تصاویر قایق‌ها جای از آن است که صید ماهی به‌صورت گسترده معمول شده است.
رسم‌های قوبوستان ضمن اینکه آثار هنری ابتدایی محسوب می­شوند تاریخ چند هزار ساله آذربایجان (از جمله مزولیت و نئولیت) را نیز بر روی صخره­ها جاودانه کرده است. در میان رسم‌های مربوط به مزولیت تصویر انسان طبیعی قابل توجه می­باشد. بخش لگن و پاچه این شکارچیان تیر و کمان بدست، نسبت به دیگر اعضای بدنشان کلفت و برجسته می‌باشد. هنرمند قدیمی با چنین رسم و تصاویری قدرت شکار و سرعت حرکت آن‌ها را نشان داده است. تصویر طبیعی گاو در بعضی از صخره­ها با تصویر کوچک انسان‌ها که در حال تعقیب اسب‌های وحشی هستند آمیخته شده است. تصاویر پروفیل بز، گوزن، و اسب، تصاویر قایق‌ها که نشانگر ظهور دریانوردی است و صحنه رقص یاللی علامت نئولیت می­باشد.
موضوع اساسی این نوع تصاویر روی صخره با حیواناتی مرتبط می­باشد که در نزدیكی اردوگاه‌های ساکنان قدیم قوبوستان در حال چرا بوده­اند. بر روی تصاویر بز و آهو طرز زخمی شدن آن‌ها همچنین ضربات آلات نعلی شکل که به آن‌ها وارد می‌شود نیز معلوم است. در بسیاری از رسم‌ها آثار ضربه مشاهده می­شود که در وسط تنه حیوانات ترسیم شده است. همین موضوع حاکی از آن است که باور افسون حیوان پیش از شکار در حال ظهور است. تا این اواخر شکارچیان ناحیه اوغوز برروی رد بزکوهی میخ و یا میسمار کوبیده و بدین طریق آن را افسون کرده و اجازه نمی‌دادند که شکار دورتر برود. به‌طور عمومی تحقیق و تحلیل نظریات زمین‌شناسان در خصوص قوبوستان و در رابطه با زندگی انسان ابتدایی، منبع بی­بدیلی است.[8]
اکثر معلومات موجود مربوط به نئولیت در قوبوستان از نظر تیپولوژی و مورفولوژی همانند مزولیت است. چنین شباهتی ادامه و تسلسل پیشرفت تاریخی- فرهنگی ساکنان قوبوستان و دیگر قبایل نزدیک را نشان می­دهد و حاکی از آن است که این قبایل دارای ریشه و نژاد مشترک در طول هزاران سال در همین محل زندگی کرده‌اند. اسکلت ­های انسان که در مزارهای اردوگاه فیروز بدست آمده قابل توجه و شایان دقت است. در اینجا تعداد ده نفر مسن و یک کودک یکجا و در لفافه دفن شده ­اند. در کنار استخوان‌ها منجق­ های سنگی، آویز و دستبندهای تهیه شده از دندان گراز همچنین سنگ‌های کوچک، حمایل، آلات تورباف، آلات دیسک وار و غیره کشف شده است.
از نظر انتروپولوژی انسان‌های فوق طبق آذربایجانی‌های معاصر دارای سر دراز و آوروپوئید بوده‌اند. جمجمه کشف شده از اردوگاه کنیزه که متعلق به نئولیت می‌باشد نیز دارای فرم و ساختار انتروپولوژی فوق است. براساس بعضی از معلومات موجود جمعیت‌های ساکن شمال ایران و آذربایجان آن دوره از نظر ریشه و نژاد نزدیک بوده‌اند.

فعالیت‌های تولیدی
شکوفا شدن اجتماع قبیله‌ای
انقلاب نئولین- تولیدکننده که با شکار، جمع‌آوری و صید ماهی مشغول بود به علت کمبود ابزار تولید در اجتماع، تنها می­توانست در مناطقی زندگی کند که در آنجا گیاهان و حیوانات موجود است. انسان هنوز هنر انتقال امکانات طبیعی از قبیل غذا، آب و دیگر محصولات به نواحی مختلف را نداشت. این موضوع از گسترش قبایل، کوچ و استحکام روابط آن‌ها جلوگیری می­کرد. صرف نظر از این‌که در دوران مزولیت آلات فعالیت و اصول جمع‌آوری غذا کامل‌تر شده بود، امکان تنظیم امور اقتصادی محقق نگردید. برای بدست آوردن خوراک مورد نیاز تکرار فعالیت و گسترش تولیدات ضروری به نظر می‌رسید.
ظهور امور کشاورزی و دامداری در زمینه روند تولید، بزرگ‌ترین موفقیت دوره نئولیت و اصل انقلاب محسوب گردید. برای جدا شدن قبایل چوپان از دیگر توده اجتماع و گذر از روند مصرف به روند تولید، نوعی سرآغاز بوجود آمد. در تکامل و پیشرفت نیروهای تولید کننده تغییر اساسی و ریشه­ای جمعیت همچنین طبیعت از نقش اساسی برخوردار بود و همین روند انقلاب نئولیت خوانده می­شود و این نخستین انقلاب تاریخ بشر بود که سیمای اقتصاد را به‌کلی تغییر داد. انقلاب فوق برای انسان چنین امکانی را به‌وجود آورد که او نسبت به تأمین غذا و احتیاجات تغذیه خود نظارت داشته باشد. (ق. چایلد)
زمینه اقتصادی فوق درآذربایجان در دوره مزولیت مهیا شده بود. در خصوص انسان‌ها، نباتات و حیوانات تجارت چند هزارساله گردآوری شده، گیاهان دانه­دار تحت نظارت و مشاهده قرار گرفته و در مورد آن امور مربوط به انجام رسیده بود. علاوه بر این، در زمینه اهلی کردن حیوانات نیز فعالیت‌هایی صورت گرفته بود. در اینجا و در شرف نئولیت دامداری گسترده از قبیل حیوانات شاخ بزرگ و شاخ کوچک (غیر از گوسفند) وجود انواع حیوانات وحشی با رسم و تصاویر روی صخره قوبوستان به‌صورت مستند در می­آید.
نوع دانه جو دو تیره­ای که در ظهور کشاورزی نقش بسزایی داشته است اکنون نیز در ناحیه "بیله سوار- ایمیشلی" ادامه دارد. نوع پیشرفته و شش تیره­ای آن در ناحیه کوهستانی نزدیک به مرزه کشف شده و از نظر علمی از اهمیت بزرگی برخوردار می‌باشد. نوع وحشی گندم در آذربایجان امروز نیز وجود دارد.
گذر به اقتصاد تولیدی در آذربایجان در اوایل نئولیت (هزاره هفتم قبل از میلاد) آغاز گردید. تخماق‌های سنگی مربوط به نئولیت قوبوستان، سنگ‌های اسباب، سوهان‌ها، چاقوهای مونتاژ و داس‌ها ابزارآلات دوره کشاورزی اولیه محسوب می­شوند. در میان کشفیات نئولیتی مربوط به "آنا زاغا" استخوان‌های بز اهلی شده موجود است. کشفیات فوق نشان می‌دهد که کشاورزی و دامداری در آذربایجان بعد از شرق نزدیک و آسیای پیشین از جمله ناحیه زاگرس بوجود آمده است.
طبیعی است که فعالیت‌های جدید نوع قدیم آن را ناگهان از میان نبرد. در آغاز نئولیت در قوبوستان فعالیت‌های شکار، ماهیگیری، جمع آوری و انبار کردن هنوز هم به قوت خود باقی بود.
در ارتباط با فعالیت‌های تولیدی اراضی واجد شرایط کشاورزی و اسکان مورد توجه قرار گرفت. برای اینکه اسکان ثابت و کامل اهالی نیز به امور کشاورزی روستایی تبدیل شود امکانات لازم تهیه شد. آثار حاجی فیروز واقع در نزدیکی تبریز و دشت یانیق تپه- سولدوز باقی مانده اصلی روستانشینی و کشاورزی- دامداری ثابت آن دوره به‌شمار می‌رود (هزاره ششم قبل از میلاد). در آن دوره توسط خشت خام و گل خانه­ های روستایی ساخته می­شد و حیواناتی چون گوسفند و بز پرورش می­یافت. فعالیت‌های جدید زمینه تولیدات مورد نیاز زندگی را گسترش داد و در پی آن داد و ستد بین قبیله­ای از گسترش قابل توجهی برخوردار گردید.
افزایش و گسترش معلومات همچنین تجربه، کشف اسرار طبیعت توسط انسان، موجب تجدد در دیدگاه، جهان‌بینی و فنون او گردید. تصاویر قوبوستان نشان می­­دهد که در دوره نئولیت به گردن گاوبند انداخته شده است. این بدان معناست که انسان به حیوان فوق نه اینکه به عنوان شکار بلکه با چشم یک دامدار اسکان یافته می­نگرد. در این تصاویر انسان نه تنها با تیر و کمان بلکه با گاوآهن و خیش نیز مشاهده می­شود. فعالیت‌های تولیدی نسبت به فعالیت‌های مصرف کمتر زمان می­طلبد که خود این نیز از گسترش دایره فعالیت انسان خبر می­دهد. انسان دوره­ی فوق زمان باقیمانده را در راستای تکمیل تکنیک و راه‌های تولید جدید صرف می­کرد. آثار بدست آمده از کارگاه شماره 78 و اردوگاه شماره 133 کشف شده توسط باستان­شناسان در گنجه- جانلار نشان می­دهند که انسان دوره نئولیت توانسته است سنگ را سوراخ کند، جلاء دهد و آن را به‌صورت ناو درآورد.
یکی از دستاوردهای دوره­ی نئولیت دولوسچولوق- سفالگری است و در تولید ظروف سفالی از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. در این نوع تولید ظروف گلی به‌وسیله دست در شكل‌های دلخواه آماده شده، خشک گردیده و در آتش پخته شده است. در صورتی که تا آن زمان برای جمع‌آوری آب باران و پخت و پز از گودی‌های روی صخره "قوبوستان" استفاده می‌شد. نخستین ظروف نیز به شكل گودی‌های قبلی و با ته برجسته تهیه می ­شد. (آنا زاغا، اردوگاه شماره 133).
در اواخر نئولیت ظروف سفالی با شکل و سیمای بهتر و جذاب­تر ساخته شده و با اصول مختلف از جمله نقش و نگارهای رنگی تهیه و تولید می­ گردید (یانیق تپه، حاجی فیروز). بافندگی ، ریسندگی، ساخت و ساز و غیره که به عنوان امور و فعالیت‌های خانگی محسوب می­شد نیز از دوره نئولیت آغاز شده است.
وردور به اقتصاد تولیدی همراه با تصرف و پس­انداز انسان، در مناطق دیگر گسترش یافته و با از بین رفتن مسأله کمبود غذا، ازدیاد جمعیت به‌وقوع پیوسته است. نسبت آثار قدیمی نیز نشانگر این موضوع است. آثار باقیمانده از دوران پالئولیت و مزولیت که عمر صدها هزار سال دارد اگر به‌صورت انگشت شمار می­باشد، تعداد اماکن دورات نئولیت و اِنئولیت به 150 می­رسد. تغییرات اساسی که توسط اقتصاد جدید در میان جمعیت ظاهر شده بود انحلال سیستم جمعی اولیه را نیز در پی داشت.

شکوفا شدن سیستم اجتماعی
شکوفا شدن سیستم اجتماع قبیله­ای در راستای اکتشافات نئولیت در دوره بعدی بعنی انئولیت (هزاره 5-4 قبل از میلاد) با برجستگی و پختگی بیشتر به چشم می­خورد. در این دوره کشاورزی و دامداری ثابت در آذربایجان قابل توجه و بسیار مهم است. ضخامت ده متری طبقات موجود در مناطق مسکونی (تپه قارغالار واقع در نواحی کول تپه و قازاخ نزدیکی شهر نخجوان) حاکی از آن است. روستاهای چندین طبقه‌ای مشابه در طول صدها سال (در بعضی مواقع هزارسال) به عنوان مناطق مسکونی مورد استفاده قرار گرفته ­اند. مناطق و محل اقامت یاد شده اساس در کنار رودخانه ­ها تأسیس می­شدند.
در نزدیکی محل اقامت و اسکان موجود در دشت میل (میل دوزو)، آثار جوییای آبیاری از نوع قدیم، باقیمانده تخم و دانه ­های درشت اثبات می­ کند که در دوره انئولیت کشاورزی از طریق آبیاری مرسوم بوده است. با این همه کشاورزی و کشت دیم بیشتر رواج داشت. در این دوره خاک را توسط خیش تهیه شده از استخوان پشت حیوانات بزرگ و شاخ گوزن شخم زده و برای کشت آماده می­ کردند. گرچه امکانات تکنیکی کشاورزی توسط خیش فوق محدود بود لیکن در آذربایجان نزدیک به ده نوع جو، گندم، ارزن، نخود صحرایی و غیره کاشته می­شد که خود نشانگر ترقی فرهنگ کشاورزی است. هنگان درو از آلات تهیه شده از سنگ چخماق، چشم شتر، چوب که به‌وسیله قطران مونتاژ می­ شد (در شومو تپه و تئیره تپه نوع کامل آن کشف شده) همچنین از داس‌های تهیه شده از استخوان پشت حیوانات بزرگ (تپه الی کؤمک) استفاده می­شد. برای کوبیدن و آسیا کردن غلات سنگ‌های آسیا، سوهان‌ها، هاون سنگی مورد استفاده قرار می­ گرفت. غلات در انبارهای ساخته شده از خشت خام، در چاه‌ها و در ظروف بزرگ گلی نگهداری می­ شد.
در یک کلام می­ توان گفت که کشفیان انئولیت یک دوره کامل تولید- مصرف را نشان می­دهد که روند شخم کردن زمین، جمع آوری غلات، نگهداری و استفاده از آن را نیز شامل می­ شود. تخم‌های انگور بدست آمده از شومو تپه و الی کؤمک آغاز فعالیت انگورکاری همچنین شروع آن از دوره انئولیت را ثابت می­کند.
مقایسه استخوان‌های کشف شده از مناطق مسکونی که در نواحی غربی آذربایجان و در فعالیت‌های دامداری بز و گوسفند، در دشت مغان نیز پرورش گاو، گاومیش از اولویت برخوردار بوده است. می­توان گفت که همه حیوانات خانگی كنونی دو نوع از گاو، سه نوع از بز و گوسفند دامداری گسترش یافته دوره انئولین را نشان می­دهد. علاوه براین در دشت مغان (تپه الی کؤمک) مقدار زیادی استخوان دو نوع اسب خانگی پیدا شده است. ضمن اثبات تاریخ شش هزارساله اسب‌پروری، همین آثار حاکی از آن است که آذربایجان در پرورش اسب خانگی در کل مناطق اورآسیا از قدیمی‌ترین اراضی محسوب می­ شود.
هدف اساسی دامداری دوره انئولیت تولید گوشت بود. شکار می‌توانست تنها بخشی از احتیاج را برطرف نماید و کمتر از 10/1 درصد آن را تأمین می‌کرد. آهو، گوزن و پرنده را (همچنین پرندگان آبی) نه تنها با تیر و کمان بلکه به‌وسیله فلاخن نیز شکار می­کردند. در این میان ماهیگیری بخشی از احتیاجات غذایی را تأمین می­کرد. استخوان‌های ستون فقرات نوعی از ماهی در تپه الی کؤمک بسیار مشاهده می­ شود.
در این دوره حرف و هنر خانگی انواع مختلفی را تشکیل می‌داد. کار برروی سنگ و استخوان هنوز هم نقش خود را حفظ کرده بود. سنگ و استخوان را از طریق مته­کاری سوراخ کرده و از آن تخماق، چکش، تبر، پتک (یکی از چشم شتر) می‌ساختند. در این دوره سایش و صافکاری سنگ نیز رواج داشته و بدین ترتیب براساس نیاز تولید، آلات مختلفی تهیه می ­شد.
در میان آن‌ها ابزارآلات مربوط به خراطی هم وجود داشت. تولید چرم و پوست و دوخت لباس، درفش‌های استخوانی کشف شده در مناطق مسکونی، چاقوهای قشو مانند تهیه شده از استخوان پشت گوسفند نیز اسنادی معتبر و قابل توجه هستند.
دو نوع از ظروف سفالی، چکمه‌های نمدی کنونی را خاطر نشان می­سازد و دوخت چکمه یا کفش‌ها را اثبات می‌کند. نوک محورها (کول تپه، ایلان تپه، ائیلا تپه)، آثار بافندگی برروی ظروف سفالی (تپه الی کؤمک) نشانگر بافندگی می­باشد. تولید پشم، بافندگی را با مواد خام تأمین می­ کرد. مواد و آلات مربوط به ریسندگی بیش از دیگران است. در کف خانه­ها باقیمانده حصیر، و اجساد به حصیر پیچیده به کرار ثبت شده است. در تهیه زیرهای ظروف گلی و سبدهای نی، چوبی‌های نرم و گیاهان لیف­دار به‌صورت گسترده مورد استفاده قرار می‌گرفت.
نیازهای در حال افزایش زندگی ایجاب می­کرد که تولید ظروف سفالی سیر تکاملی خود را ادامه داده و بیش از پیش گسترش یابد. در الی کؤمک تپه، چاغالان تپه، و ائیلا تپه کوره‌های سفال پزی ساده و مرکب بدست آمده است. قرارگرفتن کوره‌ها در نزدیکی مناطق مسکونی و به‌طور جمعی (الی کؤمک تپه) می­تواند سرآغاز کارگاه‌های صنعتی و صنعتگری در اواخر دوره انئولیت محسوب شود. ظروف سفالی انئولیت اول دارای شکل و شمایل ساده بوده و در ترکیب آن‌ها کاه، گل، خرده سنگ و شکسته­ های سفالی بکار رفته است. در اواخر انئولیت ظاهر ظروف تغییر پیدا می‌کند و ظروف دارای دسته یا دستگیره و سطح لعابدار می‌شوند. تولید ظروف تک رنگی در مناطق دریاچه ارومیه و مغان گسترش می‌یابد که نوع آخر از کیفیت بالا برخوردار است و دارای نقش و نگار سرخ یا سیاه می­ باشد. در این نقش و نگارها آثا ر فرهنگ "عُبید" واقع در بین­ النهرین مشاهده می­ شود. بعضی از ظروف نیز از آنجا آورده شده است.

آشنایی با فلز
نخستین روابط با بین‌النهرین شمالی
اجتماعی قبیله انئولیت براساس آشنایی با فلز از دیگر دوران متمایز می ­شود. ادامه ساخت و ساز آلات، فعالیت و اسلحه موجب جستجوی فلز گردید. در منطقه قفقاز قدیمی­ترین تولیدات فلزی در آذربایجان (کول تپه، قارغالار تپه، الی کؤمک تپه، چالاغان تپه و لئیلان تپه) کشف شده است. در میان آن‌ها تعداد بیست آلت کوچک از قبیل درفش چهارسو، جوالدوز، انگشتانه، دستبند نازک، تیغه چاقو و سرنیزه وجود دارد که اکثر آن‌ها از طریق ضربه سرد تهیه شده است. در ائیلا تپه ذوب مس، در کول تپه آلیاژ مس و نقره، در الی کؤمک قالب مفتول­ریزی و کاسه­های سفالی کشف شده است که نشانگر آشنایی اهالی آذربایجان با ذوب فلز در دوره انئولیت می‌باشد. تولید فلز که یکی از موفقیت‌های شعور انسانی محسوب می ­شود در اینجا و در هزاره‌های 5- 4 قبل از میلاد آغاز شده است.
فرهنگ کشاورزی- دامداری قدیم آذربایجان همراه با نواحی همسایه آسیای پیشین ایجاد و تکامل پیدا کرده است. شباهت‌های فرهنگی، کشفیات انتقالی به طور کلی در طول دوره انئولیت نشان می­ دهد که تجارت پایاپای در راستای بین­ النهرین بوده است. شباهت دایروی آثار باستانی میانه­ های رودخانه کور با مناطق مسکونی مربوط به فرهنگ خلف در بین ­النهرین شمالی (هزاره پنجم قبل از میلاد) یعنی انشاء آن‌ها با آجر مشابه (دارای یک سطح برجسته) بسیار قابل توجه و دقت است.
کشف شدن ظروف خلفی رنگ از طبقه زیرین کول تپه نیز تصادفی نیست. در نیمه اول هزاره چهارم قبل از میلاد ارتباط تنکاتنگی با فرهنگ عبید مربوط به بین­النهرین ظاهر می ­شود. در آثار باستانی جنوب آذربایجان، مربوط به انئولیت (پیشته لی تپه، گؤی تپه، یانیق تپه) و در رابطه با فرهنگ فوق اکثریت ظروف تک رنگی از انتشار فرهنگ عبید در آن ناحیه را ثابت می­کند. در تپه الی کؤمک نیز چنین ظروفی به حد کافی کشف شده. خانه‌های مسکونی هم از نظر سیمای ظاهری شباهت زیادی دارند. در لئیلا تپه واقع در نزدیکی آغ دام و تپه‌های همجوار (روستای خیندیریستان) آثاری بدست آمده است که برای آشنا شدن با فرهنگ عبید بسیار مهم است. کوره‌های سفال‌پزی دایره‌ای، ظروف سفالی تهیه شده در چرخ سفال‌گری، سطوح رنگی و نقش‌دار و ساختار منازل، از آثار انئولیت محلی دشت میل- قاراباغ به‌طور قطعی متمایزمی‌‌شود. کشفیات فوق نشان می‌دهد که یکی از قبایل مربوط به عبید از بین‌النهرین شمالی حرکت کرده و به دشت میل- قاراباغ رسیده و همین قبیله زمانی در اینجا مسکن گزیده و ادامه حیات داده است.

به‌سوی پدرسالاری
در دوره انئولیت مناطق مسکونی ظاهر ویژه­ای داشت. منازل مسکونی ساخته شده از خشت خام و به شکل دایره‌ای یا چهارگوش (در هر یک از آن‌ها اوجاق و زیرانداز حصیری) بوده و در اطراف آن‌ها مکان‌های کوچک، حیاط و حصار وجود داشت. ساختمان‌های فوق به‌طور کلی مربوط به خانواده جفت بود. که مرد به آن سرپرستی می­کرد. این نوع خانواده در میان اجتماع واحد تولیدی محسوب می­ شد که تقریباً به استقلال تمایل داشت و به تدریج در انحلال اجتماع قبیله ­ای نقش فعال به عهده گرفت و بعدها سرآغازی برای ظهور اجتماع خانودارهای بزرگ که از طریق خویشاوندی تشکیل می­ شدند گردید.
برتری مرد در زمینه­ های مختلف دوره تولید، با بدست آوردن حقوق اداره‌ی خانواده همچنین اجتماع تحقق یافت. مادرسالاری جای خو را به پدرسالاری -پاتری آرخات) داد. لیکن تغییر فوق به معنی از دست رفتن موقعیت شریف مادر نبود. در آثار باستانی انئولیت (قارغالار تپه، چالاغان تپه، الی کؤمک تپه) مجسمه‌های گلی و سفالی مربوط به زنان پیدا شده و نشان می ­دهد که مادر به عنوان محافظ اوجاق و رمز تولید جایگاه و احترام خود را همچنان حفظ کرده است.
برای شناختن ساختار اجتماعی و دیدگاه معنوی، قبرهای باقیمانده از آن دوره بهترین معلومات را ارائه می‌کند. همچنان‌که در بسیاری از مناطق شرق قدیم وجود داشت، در دوره انئولیت و در مناطق مغان، دشت میل - قاراباغ، نخجوان و در جنوب آذربایجان مرده را در محل سکونت و در زیر کف ساختمان و یا در کنار دیوار دفن می­کردند. جسد مرده را با اخرای سرخ رنگ کرده، به حصیر پیچانده و آن را به پهلوی راست و یا چپ خوابانده و بر روی آن پودر سرخ­رنگ اخرا پاشیده و در مقابل صورت او ظرف آب (جام) قرار می­دادند که همین عادت و آداب و رسوم در خصوص همه­ی قبرهای (تداد بیست قبر) تپه الی کؤمک کاملاً صدق می­ کند.
آداب و رسوم دفن در محل سکونت و اخرا پاشی جسد، با اعتقاد به پرستش متوفی، جبران جای خالی وی و افزایش اعضای خانواده در ارتباط بود. رنگ کردن کله گوسفند، بز و آهو و پر کردن دهان آن به‌وسیله اخرا نیز از همین دیدگاه و نگرش حاصل می­شد. در کول تپه همراه با دفن انفرادی (85 قبر) دفن جمعی نیز مشاهده شده است.[9]
در دو قبر از این تعداد، جسد سگ نیز وجود دارد که حاکی از نوعی توتم و پرستش حیوان است. در چند مورد نیز زیر سر متوفی سنگ پهن و یا سفال گذاشته­اند. رسم دفن مرده در ظرب بزرگ سفالی تنها در لئیلا تپه مشاهده شده و این مراسم موقتی است که در دوره­ی انئولیت توسط قبایل عبید به آذربایجان انتقال یافته است. به‌طور عمومی ساختار قبور انئولین نشان می­دهد که هنوز در میان جمعیت موضوع غنی و فقیر و نابرابری اجتماعی وجود ندارد. با این همه کلاهک سنگی و براق کشف شده از بعضی قبور نشان می­دهد که این نوع اثر یعنی کلاهک سنگی براق، رمز حاکمیت و سرپرستی رئیس قبیله و یا ریش سفید آن است که با دیگران تفاوت دارد.
افسونگری در جهان­بینی انسان از جایگاه خاصی برخوردار بود. در مجسمه زن که از تپه قارغالار کشف شده زلف زن به‌صورت باز و مواج بر روی شانه افتاده که با مراسم طلب باران در ماه‌های خشک مناسبت دارد. تل سنگ‌های خوش دست پوشیده از خاکستر کوه آتش و اوجاق (تپه قارغالار و الی کؤمک) با افسونگری رابطه دارد که در مقابل خشکسالی و یا ماه‌های بیر آب انجام گرفته است. افسونگری مرتبط با شکار نیز به‌صورت گسترده مرسوم بوده.
دیوار اتاقک دایره­ای شکل کشف شده در تپه الی کؤمک سفیدکاری شده و سپس با رنگ سرخ و به شکل دایره و نقطه ­کاری نقاشی همچنین تزیین شده است. این اتاق که با دیگر اتاق‌ها کاملاً متفاوت است به‌طور قطعی محل عبادت بوده است.
اجتماع ابتدایی
فروپاشی جمعیت
دوره­ی اوّل برنز و زمینه­های جدید فعالیت: پیشرفت گسترده فعالیت در جمعیت، تکامل تولید فلز محلی در اواخر هزاره ­ی چهارم قبل از میلاد، سرآغاز دوره­ی برنز اهالی آذربایجان گردید. برنز، مس و آلیاژ آن با نقره، نیکل، سرمه، سرب، قلع و ذوب امثال آن‌ها مورد نظر بود. دوره­ی برنز تا اواخر هزاره دوم قبل از میلاد ادامه داشته است. در طول دو هزار سال فوق قوای محصول ده ارتقا یافت و در شاخه‌های پیشرو اقتصادی همچنین در زندگی اجتماعی تغییرات اساسی صورت گرفت. فروپاشی اجتماع قبیله ­ای و گذر به جمعیت متمایز نیز در این دوره به وقوع پیوست.
تغییرات روی داده در زندگی دوره ­ی برنز (هزاره سوم و اواخر هزاره چهارم قبل از میلاد) براساس آثار باستانی کور -آراز مورد تحقیق و بررسی قرار می­ گیرد که کل اراضی آذربایجان را شامل می ­شد. در این دوره نسبت به انئولیت و بخاطر وجود اقلیم خشک تعدادی از رودخانه و نهرهای کوچک و چشمه­ ها خشکید. به‌دنبال آن انسان‌ها از مناطق مسکونی پرجمعیت، جهت بدست آوردن سرزمین زراعی و زندگی بهتر به دشت‌ها و کوهپایه‌های مناسب کوچ کردند. از این رو در دوره­ی نخست برنز، روستاهای انئولیت معدودی بودند که زندگی در آن‌ها ادامه داشت ("بابا درویش" در قازاخ، "کول تپه" و "تپه اووچولار" در نخجوان، "گؤی تپه" و "یانیق تپه" در جنوب آدربایجان).
کشاورزان و دامداران در منطقه جدید خود اسکان یافتند. در بالای رودخانه­های کور و آراز ("مینگه چئویر"، "سلطان بود")، در دشت "قوروچای" و "گؤن دلن چای" ("قارا کؤپک تپه"، "گونش تپه"، "مئینه تپه­ لری") در بعضی از نواحی میل - قاراباغ ("شور تپه"، "جوت تپه"، "قارا حاجیلی")، در مغان ("میشار چای" 4 - 1)، در منطقه قوبا- چاخماز ("گؤودیشان تپه"، "تپه یاناغی، قَفله تپه لری، بؤیوک تپه)، بسیاری از روستاها در نواحی تأسیس شده بود که قبلاً کسی در آنجا زندگی نمی­کرد. مساکن موجود در نواحی مرتفع و کوهستانی ("کلبه جر"، "شمکیر"، "جلیل­آباد") نیز از این قبیل هستند.
گفتنی است که ساختمان‌های مسکونی و تولیدی بر اساس آداب و رسوم انئولیت برپا می‌شدند. خانه­های دایره­ای و یا مربع شکل (در بعضی موارد دارای گوشه­ های نیم دایره) به وسیله خشت و گل تأسیس شده­اند. در اینجا تراکم ساختمان‌ها فشرده هستند. در این محل بنا و زیربنای ساختمان‌ها با سنگ آغاز شده. دیوار بعضی از اتاق‌ها به‌وسیله تیر چوبی ساخته و به‌وسیله گل صافکاری شده است. برای گرم کردن منازل و پخت غذا، همچنین نان از آتشدان‌های بزرگ سفالی، اوجاق‌های متحرک گلی و یا بخاری‌های چهارگوش گلی ("کول تپه"، "یانیق تپه") استفاده شده است.
وجود تکنیک نسبتاً بالای کشاورزی در مناطق مسکونی مربوط به تمدن "کور- آراز" هم قابل مشاهده می­باشد. کانگ‌های ساخته شده از استخوان و شاخ از رده خارج شده و مجسمه ­ی گاو به عنوان حیوان گاوآهن و مدل سفالی چرخ‌های ارابه زیاد است. همه­ی این‌ها در نیمه­ی اول هزاره­ی سوم قبل از میلاد نشانگر گذر از کشاورزی به‌وسیله کلنگ به کشاورزی خیش می ­باشد. و این، در ظهور کشاورزی جدید و پیشرفت بعدی آن، کشف حیوان شاخدار بزرگ به عنوان حیوان گاوآهن و ظهور اسباب نقلیه چرخدار نقش بزرگی داشته است. کشاورزی توسط خیش در نواحی کوهپایه و در اراضی جنگلی که درختان آن قطع شده بود، امکان گسترش کشت را نیز به همراه داشت که خود موجب بهره­وری بیشتر گردید.
در دشت‌ها آبیاری مصنوعی و در کوهپایه همچنین مناطق کوهستانی کشاورزی دیم گسترش یافت. پرورش نوع نرک گندم از اولویت برخوردار گردید. کشت جو، ارزن، نخود و کتان نیز براساس فعالیت‌های باستان‌شناسی ثابت می­شود. برای نگهداری غلات در مناطق مسکونی، از چاه‌های ویژه و انبارهای ساخته­شده از آجر استفاده می­شد. در بسیاری از 22 چاه کشف شده در بابا درویش غلات نگهداری شده است. اتاق دایره شکل چهار بخش موجود در یانیق تپه که دیوارهای داخلی آن از آجر ساخته شده انبار غلات است. آلات دندانه دار تهیه شده از سنگ چخماق، سنگ‌های آسیاب قایقی شکل و آلات کشاورزی ثابت از قبیل دسته­ های هاون بعد از انئولیت نیز کاربرد داشته است.
استخوان‌های بدست آمده از مناطق مسکونی حاکی از وجود حیوانات خانگی (گاو، بز، گوسفند، خوک خانگی) است. در آغاز هزاره سوم قبل از میلاد، دامداری خانگی رواج داشت. در آثار باستانی بعدی استخوان حیوانات شاخ کوچک نسبت به حیوانات شاخ بزرگ افزایش یافته و در عین حال تمدن کور - آراز به مناطق کوهستانی گسترش یافته است. معلوم می­شود که جهت ازدیاد حیوان شاخ کوچک مراتع اطراف مسکونی دیگر اکتفا نمی­کرد. برای ازدیاد و گسترش پرورش گوسفند در ماه‌های تابستان مراتع و چراگاه‌های وسیعی مورد نیاز بود. در این دوره پرورش گوسفند با توجه به شرایط اقلیمی بدون حرکت به چمنزارهای آلپ غیرممکن بود.
در نیمه اول هزاره سوم قبل از میلاد، دامداری خانگی به دامداری کوچ و ییلاق تبدیل گردید. کوچ و اسکان اهالی در چمنزارهای آلپ با نقش اساسی آن در پرورش گوسفند ارتباط داشت. نزدیکی بعضی از مناطق مسکونی ("جینلی تپه" و "خودو تپه" در "جلیل آباد"، همچنین آثار "دلی داغ" در "کلبه جر" و "خاچ بولاق" در "خان کندی") به ییلاق‌ها در همین رابطه است. اسب سواری و ارابه دوچرخه در امور کوچ، در بوجود آمدن ارتباط آران و کوهستان نقش بسزایی داشت.
تهیه شده سفال به‌صورت ماهرانه و ذوق بدیع و سطح براق آن همچنین نقش و نگارها و بوجود آمدن ظروف بسیار ظریف سفره (با ضخامت 3- 2 میلیمتر) حاکی از صنعت سفالگری صنعت مستقل و پیشرفته است. براساس مناسبت و نیاز دامداری کوچ نشینی اوجاق و آتشدان‌های سفابی، ساج‌های نعلی شکل (در بعضی مناطق هنوز هم باقی است) و ظروف مختلف برای شیردوشی و تولید لبنی نیز در همین دوره حاصل شده است. نخستین نهره و یا کوزه کوره­ گری سفالی مربوط به قفقاز، در آذربایجان کشف شده است. واژه نهره نیز در آذربایجان خلق و سپس به دیگر زبان‌های قفقاز راه یافته است.
یکی دیگر از زمینه‌های فعالیت و تولید، تولید فلز بود. ذوب مس در هزاره سوم، بدست آمدن قدیمی‌ترین نوه آلیاژ مس- نقره (ارسن) و تکنیک قالب‌ریزی آن از طریق کشف آلات ذوب مس و کوره­های مربوط (نوک سفالی دم آهنگری، چمچه، قالب و غیره) ثابت می­شود. در این دوره اساتید زمان با کشف اسرار بدست آوردن برنز که محکم‌تر از مس بود و با تأکید بر همه تجربیات و معلومات خود، سیستم علمی- تجربی را آغاز کردند. کشف مس و ارسن، صاف کردن فلز، آمیختن آن با زغال، تأسیس کوره، ایجاد رژیم گرمایی لازم (سیستم دم برای کوره) و نسبت فیزیکی- شیمیایی فلزات در ترکیب را متوجه شدند. در کشف معادن مواد خام مورد نیاز برای فلزکاری، اشخاص ییلاق رو نقش مهمی داشتند. آغاز فعالیت معادن "گنجه" و "گده بیگ"، "قاراباغ" کوهستانی همچنین دیری داغ جلفا به عنوان فلزات مس کشید شده و ارسنیک به آن دوره مربوط است.
در این دوره فرهنگ و تمدن "کور- آراز" در اراضی وسیعی از منطقه شناخته شده بود. بین بسیاری از فلزات مربوط به تمدن فوق با فلزات کشف شده در کشورهای همسایه شباهت و وجه تشابهی وجود دارد. این موضوع سبب شده است که ابزار و آلات و سلاح‌های مورد نیاز فعالیت و تولید آن دوره (ساتورهای برنزی، آلات برنده فلزی، نیزه­ها، خنجرها) در محیط قفقاز ایجاد شود و داد و ستدهای بین قبیله‌ای براساس محصولات کشاورزی و دامداری گسترش یابد و بعضاً نیز نزدیکی نژادی- فرهنگ بوجود آید.

نابرابری املاک
ظهور نخستین اتحاد قبیله‌ای
همه این تغییرات روی داده در زمینه فعالیت و تولید سیستم اجتماعی را نیز تحت تأثیر قرار داد. در این دامداری ییلاق که موجب افزایش حیوانات شاخ کوچک شده بود تمرکز ثروت در دست بعضی اشخاص را نیز به همراه داشت. در بعضی از تشکیلات قبیله­ای خویشاوند بعضی از خانواده ­ها از ثروت و امکانات بیشتری برخوردار گردید. در ناحیه "آستارا" و در قبر شخصی، اشیای پر قیمت (شش سلاح برنزی و غیره) منسوب به دنیای آخرت مشاهده می‌شود. معلوم می­شود که شخص مذکور در اجتماع خود با امکانات و موقعیت خود متمایز بوده شاید هم سرپرست قبیله بوده است. در بعضی از قبور کلاهک‌های براق و گرد بدست آمده است که ممکن است رمز حاکمیت باشد. بدین ترتیب در اواسط هزاره سوم قبل از میلاد در بین جمعیت نابراری ملکی- اجتماعی بوجود آمد و سیستم قبیله­ای بدین ترتیب مسیر نابودی خود را خود تعیین کرد.
بعد از آن سیستم قبیله­ ای محدود متزلزل گردید. از این نظر یکی از آثار بزرگ موجود در "اوچ تپه" که دارای 15 متر ارتفاع و 130 متر عرض دارد بسیار جالب و قابل توجه است. در اینجا وسعت گودی قبر 26 مترمربع بوده و روی آن توسط بیش از صد تیر کاج که از ناحیه دیگر آ.رده شده و تخمیناً پنج هزار مترمکعب سنگ و خاک پوشیده شده است. همه‌ی این‌ها حاکی از آن است که قبر متعلق به سرپرست قبیله می­ باشد. لیکن در "اوچ تپه" قبرهای بزرگ و مجهز دیگری نیز وجود دارد. در اینجا حتی قبوری به افتخار سرپرست اتحاد قبیله برپا می­کردند که بلندی آن به 21 متر می‌رسید و حجم پوشش ظاهری آن نسبت به قبلی دو برابر می­شد. قبور فوق در هزاره سوم قبل از میلاد و در دشت کور - آراز از اتحاد قبیله ­ای حکایت دارد.
در همین دوره و در جنوب آذربایجان وجود اتحاد قبیله "قوتی" از متون خط میخی موجود به زبان آکاد معلوم است. توان جنگی وسیع اتحاد فوق نیز مشاهده می­شود. چرا که ناحیه بین‌النهرین را اشغال کرده و براساس سیستم دولتی برده‌داری نزدیک به صد سال تمام حکمرانی کرده بود. در همسایگی "قوتی­"ها وجود اتحاد قبیله­ای "لوللوبه" نیز از روی متون میخی مستند شده است. برای احاطه منطقه مسکونی گؤی تپه واقع در سواحل جنوبی دریاچه ارومیه توسط دیوارهای دفاعی، از تعداد زیاد نیروی انسانی استفاده شده است. حصار سنگی به ضخامت پنج متری اطراف "یانیق تپه" واقع در 9 کیلومتری تبریز را نیز تنها اتحاد اجتماعی می­توانست برپا کند که بزرگ‌تر از قبیله بوده است. رهبر اتحاد قبیله "قوتی" از طریق انتخابات و برای مدت کوتاهی تعیین می­ شد. سیستم سیاسی قبایل فوق با دموکراسی نظامی آن دوره متناسب بود.

دوره برنز میانه
تفکیک صنعت
دوره‌ی برنز میانه اواخر هزاره سوم و نیمه اول هزاره دوم قبل از میلاد را شامل می­شود. در این دوره‌ی فعالیت، تولید و صنعت از وسعت بیشتری برخوردار گردید و طبقات اجتماعی هم­چنین ملکی عمیق ­تر شد. داد و ستد بین دولت‌های شرق نزدیک افزایش یافت. متلاشی شدن کامل فرهنگ و تمدن "کور - آراز" در نیمه دوم هزاره سوم قبل از میلاد، تمدن‌های باستانی. متناسب با اتجاد قبیله‌ای بزرگ در قفقاز به ظهور تمدن "اوزرلیک تپه" و "قیزیل ونگ" به‌ویژه در شمال آذربایجان منجر گردید. اکثر مناطق مسکونی در طبقات تمدن کور- آراز واقع شده (گول تپه، "گول تپه "2، در نزدیکی "نخجوان" ، "گؤی تپه"، "یانیق تپه"، "میشار چای"1، "قارا کؤپک تپه" و غیره) بخاطر عدم تغییر اقلیمی اراضی کشت و مناطق مسکونی نیز بدون تغییر باقی مانده است.
در دوره برنز میانه تمدن کور- آراز آداب و رسوم معماری آن به طبقه ترقی جدید راه یافت. منازل دایره‌ای شکل جای خود را به منازل چهارگوش و اتاق‌های متعدد داد. لیکن دوره‌ی برنز میانه بسیاری از مناطق مسکونی بزرگ‌تر بودند. بزرگی "چینار تپه" در" قره‌باغ" به 7، "یانیق تپه" به 9، "گول تپه" 2، 10ها، منطقه مسکونی واقع در نزدیکی "جعفرخانلی" نیز به همان اندازه می­باشد. در اطراف مناطق مسکونی چندین طبقه که حاکی از زندگی طولانی مدت در آن می­باشد، دیوارهای عظیم دفاعی تأسیس گردید. دیوار دفاعی" اوزرلیک تپه" ("آغدام") که با خشت‌های خام چیده شده است دو متر ضخامت دارد و توسط ستون‌ها (کنتور فورس) مستحکم شده است. ارتفاع باقی مانده حصار دفاعی هفته وان تپه (شمال دریاچه ارومیه) به 3/4 متر می‌رسد. خانه‌های موجود در این‌جا که به‌وسیله خشت‌های مربع شکل تأسیس شده در طول کوچه و در هر دو طرف بنا شده ­اند. در قارا کؤپک تپه نیز دیوار دفاعی به این شکل تأسیس شده. "نارین قالا" در "کول تپه" 2 (3ها) توسط دیوارهای برجدار قلعه ­ای که با سنگ و آجرهای مربع شکل تأسیس کرده­اند محاصره شده است. خانه­های آن براساس نقشه و 3 - 2 اتاقه و کوچه‌هایش به‌صورت سنگ فرش احداث گردیده. بعضی از منازل دوره­ی برنز میانه از نظر معماری سیمای شهری به خود گرفته است.
تأسیس منازل مستحکم شده در مناطق کوهستانی نیز در دوره­ی برنز آغاز گردید. آثار از این قبیل موجود در جمهوری خودمختار نخجوان یعنی "اوغلان قالا"، "قالاجیق"، "چالخان قالا". "گور قالا" بناهایی هستند که به‌وسیله تکه­های بزرگ سنگی تأسیس شده‌اند. چنین حصارهای عظیم موجود در دشت‌ها و مناطق کوهستانی جهت حفظ ثروت، غلات و حیوانات اتحاد قبیله همچنین اصیل­زادگان در نظر گرفته می­شد. تأسیس چنین بناهای شهر مانند با صنعت و صنعتکاری نیز در ارتباط بود. در قبر مملو از اشیای قیمتی مربوط به سرپرست قبیله در تپه ­ی "الی کؤمک" در حدور 140 قطعه اشیای برنزی از قبیل تبر جنگی، آلات برش و مته، تیغ‌های خنجر، سرنیزه ساده و دسته‌دار، کلاهک تیر، چنگال، پولک و دكمه، انگشتانه وغیره کشف شده است.
در کنار آن و در قبر دیگر طلا، نقره، برنز و آلات آرایش سرمه بدست آمده است. آلات زینتی برنز و طلا در مزارهای نزدیکی شکی نیز پیدا شده بود. همه ­ی این‌ها در آغاز هزاره دوم میلاد نشانگر فعالیت‌های صنعتی بر روی فلز بوده و حاکی از آن است که ساخت سلاح، مسگری و زرگری به عنوان صنعت جداگانه مرسوم بوده است. چنین شاخ و برگ یک صنعت در داخل صنعت دیگر در شرایطی امکان‌پذیر بود که به‌طور کامل از زندگی روستایی جدا شوند. بنابراین در دوره برنز میانه نوع جدید فعالیت اجتماعی روی داده و صنعت از کشاورزی جدا شده بود.
تغییرات فوق در فعالیت‌های فلزکاری برای اولین بار با تکامل تکنیک تولید از قبیل آلیاژ مس - قلع به‌صورت برنز کلاسیک و تطبیق دوب دیگر برنز، گسترش ریخته‌گری فلز و ازدیاد ده برابری تولید عمومی در ارتباط بوده است. گسترش فعالیت‌های صنعتی، بدست آمدن قلع (انتقال آن)، سرمه، سیرب، کشف معادن طلا و نقره، حاصل شدن فلزات فوق و ظهور اصول آلیاژ فلز یاد شده در کنار اصول جدید مورد جستجو قرار می‌گرفت.
در این دوره سفالگری نیز به‌صورت صنعت مستقل درآمده بود. در کول تپه 2 و در سطحی به وسعت 120 مترمربع چهار کارگاه تولید این محصول مشاهده شده که موجب اثبات امر است. در آنجا چرخ دستی سفالگری به‌کار گرفته شده، ظروف براق، لعابدار، منقش، نفیس و رنگی وجود دارد که در همین مکان اعمال می‌شده است. در ظروف رنگارنگ قیزیل ونگ و کول تپه 2 انسان‌هایی مشاهده می‌شود که در حال رقص بوده و یا دست‌های خورشان را بالا نگه داشته‌اند. همچنین در کوزه‌ی کشف شده از نه خجیر تصویر انسانی وجود داردکه به گردن بز طناب انداخته و با خود می­برد. بر روی ظرف کشف شده از کول تپه حیوانات سر خود را به‌سمت احساس ترس و وحشت تغییر داده و بدین ترتیب حرکت می ­کنند. در بخش بالای کوزه شاه تختی مرغ قو، در بخش وسط بز و کره اسب و در بالای آن‌ها حیوانات وحشی مهاجم و پرندگان تصویر شده است.
بر روی ظرف کشف شده از تپه هفته وان صحنه­ی شکار با استادی خاص به نمایش گذاشته شده، در این تصویر شکارچی از روی ارابه­ی دو اسبه حیوان درنده را تیرباران می­کند. در یک کلمه، بسیاری از ظروف رنگین نمونه ­ای از صنعت بدیع و اصیل می­باشد. آن‌ها اثر دست نقاشان حرفه­ای هستند. این موضوع در خصوص مجسمه متناسب اندام انسان (از سفال) که از قیزیل ونگ پیدا شده است نیز صدق می­کند.
تصاویر موجود در روی ظروف رنگین در مورد لباس آن دوره نیز معلومات می­دهد. ظروف گلی، قالب‌های برنزی، درفش‌ها و سوزن‌های بدست آمده از طریق حفاری حاکی از پیشرفت بعدی بافندگی است. اینکه آلت چهار دندانه­ای بدست آمده از "اوزرلیک تپه" مربوط به ساخت و سیستم بافندگی است هیچ‌گونه تردیدی نیست. سیستم بافندگی در راستای ترقی صنایع مذکور توسط اساتید مربوط موفقیت بزرگی محسوب می­شد. یکی از نقش‌های بارز بافندگی در این دوره، برتری پرورش گوسفند در سیستم دامداری بود که منبع اصلی صنعت فوق به‌شمار می­رود.
محصولات تولید شده در دوره تفکیک صنعت، به تدریج به محصول مبادله‌ای تبدیل می‌شدند. در اواخر دوره‌ی برنز میانه مراکز تجاری تأسیس و گسترش می ­یافت. از مرکز و یا انبار لووائین واقع در آستارا تعداد 50 تبر و مته که کاملاً از یک نوع می­ باشند بدست آمده است. گسترش داد و ستد راه را برای صنعت تجار هموار می­کرد.
ترقی و پیشرفت داد و ستد نوعی واحد متقابل ایجاد کرد که جای محصولات مبادله را گرفت. در گذشته­ی دور به‌جای پول امروزی حیوانات شاخ کوچک؛ گوسفند و بز قرار می­گرفت. این واژه در ترکی قدیم از جمله در متون "اورخون" به‌صورت "تاوار" رایج بود. محمود کاشغری نیز در دیوان خود به‌صورت "تاوار" آورده است. در خصوص داد و ستد بین دنیای ترک و سلاویان قدیم واژه فوق بدون تغییر به زبان اسلاو یا سلاویان انتقال یافته و اکنون نیز به همان صورت کاربرد دارد.[10]
در دوره‌ی برنز میانه کشاورزی از طریق خیش و آبیاری صنعتی تطبیق شده و گندم (نرم، سخت، خرد)، جو (دو شاخه، شش شاخه) و ارزن کاشته می­شد. بکارگیری خرمن‌کوب به‌نام وَل در کوبیدن غلات پیشرفت تکنیکی بسیار مهمی محسوب می­ شود. ساج‌های سفالی در کول تپه 2 بربری گلی شبیه نان در یکی از اوجاق‌های "اوزرلیک تپه"، جوی سوخته همچنین مجسمه زن، آسیاب کردن غلات و پخت نان را اثبات می­کند.
کشت و پرورش انگور در فعالیت‌های روستایی جایگاه بزرگی برای خود باز کرد. تخم انگور و چرخ‌های سنگی موجود حاکی از آن است که نخستین فعالیت‌های شراب­سازی در این دوره آغاز شده است. آثار مختلف بدست آمده از مناطق مسکونی، وجود تکه­های حیوانات شاخ‌دار بزرگ و کوچک و باقیمانده خوراک مربوط به دوره یقبل از آن، نمونه­ی زنده­ی موضوع می­باشد. در اینجا استخوان گاو، گوسفند، بز، خوک خانگی و اسب بسیار است. در کنار گوزن و آهور شکار حیوان خزدار (خرس، گربه حنگلی، ...) نیز قابل ملاحظه بوده است. تحقیق استخوان‌های باقیمانده نشان دهنده­ی برتری دامداری به‌ویژه پرورش گوسفند را نشان می‌دهد. پرورش اسب ضرورت پیدا می­کند و اسب و الاغ هم به‌صورت حیوان بارکش و هم به عنوان سواری مورد استفاده قرار می ­گیرد.
در دوره برنز میانه داد و ستد با آسیای پیشین نیز آغاز گردید. نخستین نشان داد و ستد در اواخر هزاره سوم قبل از میلاد و با انتقال قلع به آذربایجان صورت گرفت. در قفقاز و کشورهای شرق نزدیک معادن قلع موجود نیست. معلوم می ­شود که از طریق آسیای پیشین از جنوب شرق آسیا (هند، چین) شاید هم از منطقه بریتانیای کبیر از راه مبادله چندین مرحله‌ای آورده شده است.
در اسلوب نقش و نگار ظروف رنگی نیز تأثیر آداب و رسوم شرق قدیم مشهود است. کشف آلات شبیه آویز طلایی بدست آمده از تپه الی کؤمک، سرنیزه­های سرپوش‌دار و دیگ مسی از شرق دریای مدیترانه (سوریه، لبنان، فلسطین) تصادفی نیست. وجود محصول اضافی، اشیای طلایی و نقره­ای، اسلحه و غیره در دست سران قبایل و اعیان و اشراف نشانگر حرکت اجتماع بزرگ خانواده به‌سوی مالکیت خصوصی بود. مالکیت خصوصی شامل گله ­ها، مراتع و آلات فعالیت و تولید می­باشد.
جمعیت آن دوره همراه با گروه ثروتمند به شاخه­های صنعتکار و توده جمعیت دسته‌بندی می‌شد. آن‌ها جمع اساسی تولید کننده جمعیت بودند. تأسیس کانال‌های آبیاری، تأسیس دیوارهای دفاعی و کارهای سنگین از این قبیل، همچنین حفظ اراضی و ثروت قبیله نیز به عهده­ ی آن‌ها بود.

دوره اواخر برنز و اوایل فلز
متلاشی شدن زندگی جمعی
در دوره پایان برنز و آغاز فلز (سده­های 14- 7 قبل از میلاد) ترقی بعدی تولید و داد و ستد موجب عمیق‌تر شده روند جدایی سران قبیله و اعیان، همچنین شدت نابرابری بین خانواده­ها می­شد. در این دوره متلاشی شدن سیستم جمعیت ابتدایی به اوج خود رسید. با پیش روی مالکیت خصوصی طمع پی انداز سرمایه از طریق آسان نیز گسترده­تر گردید و جنگ و ستیز یغماگرانه اشراف دموکراتیک نظامی روند عادی و دائمی پیدا می­ کرد. دوره‌ی پایان برنز و آغاز فلز، توقف حیات در بسیاری از مناطق مسکونی ("ساری تپه" در "قازاخ"، "تؤیره تپه" همچنین "بابا درویش" 2، منطقه مسکونی شماره یک در ناحیه "خانلار" هم با غارت و آتش سوزی در ارتباط است. در رابطه با چنین جنگ‌هایی تکنیک جنگی، خطوط دفاعی و ابزار و آلات نیز گسترش پیدا می­کرد. در نواحی دامداری که بخش اساسی کوچ‌نشینی را تشکیل می­داد، تحت حصار قرار گرفتن بسیاری از مناطق مسکونی واقع در میان کوه و دشت موضوع را تأیید و تصدیق می­کند. بناهای ساخته شده از سنگ‌های بزرگ و تخته سنگ‌ها (در میان مردم به قالاچا معروف است) در نواحی داش "کسن"، "گده بیگ" ("داشلی تپه"، "ناغاراداغ"، "چوبان داشی"، "موللا عبداله بولاغی"، "پیر قالاچاسی"، "باش قالاچا"، "بؤیوک قالاچا"، "آزور قالاچا" و غیره) همچنین "نخجوان" بسیار مشاهده می­ شود.
از نواحی وسیع مسکونی می ­توان به منطقه مسکونی شماره یک در خانلار و قاراتپه داوقع در آغ دام اشاره کرد که به‌وسیله‌ی سنگ و یا خشت خام بر روی سنگ محاصره شده است. گسترش تولید سلاح‌های تهاجمی و دفاعی از قبیل شمشیر، خنجر، نیزه، تیر و کمان، تبر جنگی، شانه، سپر، لباس زرهی، دبلقه از اواسط هزاره دوم قبل از میلاد نیز در مورد ادامه جنگ‌ها خبر می ­دهد. ضمن چند برابر شدن انواع سلاح‌ها در قبور سران قبیله و اعیان، در بسیاری از قبور معمولی هم اسلحه مشاهده می‌شود. در روند حفاری و تحقیقات باستان‌شناسی مناطقی تحت عنوان میادین جنگ ظاهر می‌شود. تولید فلز در آذربایجان نیز (در سده ­های 12 - 11) به مسلح شدن جمعیت کمک کرده است. در پایان دوره برنز در کنار اعیان و سران گروه جنگاوران نیز تشکیل شده بود که تکیه­ گاه آنان محسوب می ­شد. قبور سواره نظام‌ها که در آن‌ها اجساد به همراه اسب خود مدفون شده‌اند (گنجه، خانلار، باللی قایا، بورسونلو، ساری چوبان، خوجالی، مینگه چئویر)، موجب اثبات موضوع می‌شود.
بسیاری از قبور محتشم و دارای ساختمان غنی این مکان را بوجود می‌آورد که دیگر طبقه­ی اجتماعی نیز ثبت شود. به عنوان یک رسم و عارت صاحب قبر در وسط مزار خود دراز کشیده و یا به چیزی پوشانده شده و اشخاص مشایعت کننده (14- 3 نفر) در کنار متوفی دفن شده­اند. بسیاری از اشخاصی که به نیت کمک به صاحب خود در دنیای دیگر کشته و در کنار صاحب خود دفن شده­اند، جنگجویان، خادمین و بعضاً نیز زنان او بوده‌اند. در یکی از جعبه­های سنگی "گده بیگ"، در حصارهای "گنجه"، "خانلار"، "قارا بولاق"، "دووشانلی"، "بورسونلو" در سردابه­های سنگی کوه‌های تالیش نیز آداب و رسوم دفن به ثبت رسیده است.
در بعضی از قبور در میان صاحب قبر دولیخوکران و مشایعت‌کنندگان (براخیکران) او، تمایز آنتروپولوژیکی مشاهده می ­شود. معلوم می ­شود که این‌ها اسرای جنگی هستند که به‌صورت برده درآمده ­اند. مشایعت‌کنندگان اخروی متوفی، در پایان دوره‌ی برنز عضوی از جمعیت محسوب می­شوند که از نظر حقوقی در پایین­ ترین سطح قرار دارند. به سخن دیگر، روابط ارباب - رعیت و آقایی- نوکری به‌صورت گسترده پیشرفت کرده بود. تغییر مناسبات نسبت به زنان و تبدیل آن‌ها به کنیز - برده نیز با برتری خانواده‌های پدرسالاری در این نوع جمعیت رابطه دارد. در این دوره دیگر از مجسمه زنان خبری نیست. برعکس آن، تصاویر و مجسمه­های مردان، اسلحه ساخته شده برای مردان، کمربندهای برنزی، سلاح اسبی و دیگر آلات موجود از احتشام و برتری آن خبر می‌دهند.
جلب بردگان به مراکز تولید، مدجب افزایش گروه جدید به جمع تولیدکنندگان شده بود. در این رابطه اقتصادیات، بهره ­وری فعالیت‌های مرتبط روند ارتقاء جدیدی را سپری می ­کرد. ارتقاء فوق در زمینه ­ی کشاورزی بیش از همه قابل مشاهده بود. در مناطق مسکونی نه تنها باقیمانده جو و گندم بلکه تصاویر غلات و سنبل بر روی سفال نیز بدست آمده است. در یک انبار کشف شده در "ساری تپه" تعداد 15 ظرف سفالی بزرگ وجود داشت که برای نگهداری غلات در نظر گرفته شده بود. خرمن‌کوب‌های چوبی بدست آمده از حصارهای خانلار به شکل خرمن‌کوب‌های چوبی معاصر بوده‌اند که تا این اواخر مورد استفاده قرار می­ گرفت. آلات برش بیرنزی واقع در قبور گده بیگ و تالیش، مدل برنزی گاو آهن دو گاوه در "مارلیق تپه" واقع در جنوب آذربایجان حاکی از ترقی و ارتقاء فرهنگ کشاورزی در هزاره دوم قبل از میلاد می ­باشد. آثار باقیمانده از کانال‌های آبیاری قدیم در مناطق "نخجوان"، "قراباغ" و "شمکی"ر هم آشکار شده است. طول کانال‌های آبیاری نزدیک قلعه "بیستام" واقع در اطراف "ماکو" 12 کیلومتر می­باشد. معلوم می­شود که تأسیس کانال‌های دشت "میل و مغان" از این دوره آغاز شده است.
گسترش آبیاری موجب افزایش باغداری، بستانکاری و انگورکاری گردید. خوشه سوخته انگور در یک ظرف در معبد واقع در ساری تپه، انگور اصلاح شده، هسته ­ی گیلاس و شفتالو، بادام و انار در مناطق مسکونی خانلار نیز مشاهده شده است. تخم بادام در مزارهای "بَییم ساراو" هم دیده شده است. در ظروف سفالی بزرگ و تنگ آهن ساری تپه مقدار 5 کیلوگرم شراب خشکیده و رسوب کرده بدست آمده است.
با گسترش سریع دامداری ییلاقی، استفاده از مراتع منطقه "آلپ" در نواحی کوهستانی آذربایجان در اواخر دوره­ی برنز به پایان رسید. ادعای فوق را توده­ ی عظیم مجسمه ­های برنزی اسب، گاو، شتر، الاغ، سگ و به‌ویژه گوسفند و بز و ظروف سفالی تثبیت می­ کند. تنها در یکی از حصارهای "گنجه" اسکلت 11 گوسفند و در یکی از حصارهای شماره 2 "مینگه چئویر" 34 اسکلت حیوان خانگی (گاو، اسب، گوسفند، بز و غیره) کشف شده است که استخوان بز و گوسفند از موقع برتری برخوردار هستند.
آثار اسب‌پروری بیش از دیگران مشهود است. در همه‌ی موارد از قبور جنگجویان اسکلت اسب و سلاح مربوط پیدا می­شود. در حصار "خانلار" 3، در قبرستان "حسنلی" واقع در جنوب دریاچه ارومیه 4، در حصار گنجه 5، در حصار بورسونلو 8، در یکی از حصار یا قلعه مینگه چئویر 14، در حصار ساری چوبان آغدام 16 اسکلت اسب وجود داشت. علاوه بر این کشفیات مربوط به شترداری (حصار قارا بولاق،، خانلار، مینگه چئویر، خاچ بولاق) گسترش دامداری کوچ‌نشینی را نشان می­دهد. اسب پروری با نقش بی‌بدیل آن در جنگ‌ها به عنوان سواری رابطه داشت. مدل‌های سفالی ارابه کشف شده در مینگه چئویر در خصوص کجاوه­ های دامداران کوچ‌نشین معلومات بسیار مهمی ارائه می­دهد. در روی ظروف مربوط با ساری تپه تصاویر چرخ‌های دندانه‌دار وجود دارد. در روی کمر برنزی مربوط به خاچ بولاق ارابه جنگی دو اسبه با چرخ‌های دندانه­ دار تصویر شده است.
صنایع فلز در اواخر دوره‌ی برنز و اوایل دوره‌ی فلز به حساب مواد خام محلی گسترش پیدا می‌کرد. کوره‌های ذوب فلز و انبارهای مس مینگه چئویر تبرزین کشف شده از منطقه‌ی گده بیگ و شمکیر، قالب‌های سنگی سرنیزه و تبر پهن، سلاح‌های بدست آمده از قبور نشانه‌ی بارز ظروف ذوب اشیای فلزی و زینتی، اسلحه‌سازی، مسگری و زرگری می‌باشند. مراکز ذوب فلز هم برای طلبات داخلی و هم برای داد و ستد فعالیت می‌کرد. در دفینه‌ی مشریف 2 و در دفینه کرکی جهان 6 تبر، تبرزین وجود دارد. در تهیه آلات برنزی - قلعی (همچنین سرمه، مرگ موش، سرب) از قالب‌های سنگی و مدل‌های مومی به‌صورت گسترده استفاده می‌شد. در کنار آن، از اصول قالب‌ریزی، آهن کوبی سرد و گرم، بندزنی، جوش زنی، برش، حکاکی، سوراخ‌کاری، میناکاری و غیره نیز استفاده می‌شد. اشیای برنزی از نظر بدیع بسیار زیبا بودند. در تهیه‌ی شمشیرهای فلزی با دسته برنزی جهت قرار دادن سنگ‌های رنگی به شانه یا کناره‌های شمشیر را از روش سخت تکنولوژی بهره‌مند می‌شدند.
در پایان هزاره­ی دوم براساس تکنیک دم سر به تولید فلز پرداختند. نیزه، شمشیر و خنجر فلزی در قالب سلاح‌های برنزی تهیه می­شدند. مرحله بین برنز و فلز عامل بزرگی محسوب می‌شد. در میان نواحی فلزکاری آذربایجان غربی، "تالش - مغان" و اطراف دریاچه ارومیه ممتاز بودند.
در امور سفالگری نیز پیشرفت قابل توجهی مشاهده می­شد. در تهیه‌ی ظروف سفالی همچنین تولید آن، بکارگیری چرخ پایی حجم تولید، کیفیت محصول و استاندارد بودن آن را افزایش می­داد. سطح ظروف با سوژه و نقش و نگارهای مختلف دینی، معیشتی و غیره به‌صورت هندسی و لعابدار مزین شده بود. تهیه ظروف سیاه و خاکستری در ناحیه "گنجه چای" و به‌وسیله ماده سفید رنگ با ترکیب ویژه از جایگاه برتری برخوردار بود. سفالگران قره باغ ظروف با نقش و نگار هنسی و با جلائی سیاه تولید می­کردند.
در ناحی نخجوان و دریاچه ارومیه ظروف تک رنگی و چند رنگی که تصاویر انسان، حیوان و پرنده بر روی آن‌ها تصویر شده به‌طور گسترده کاربرد داشت. در این نواحی و در دشت مغان ظروف به شکل چایدان و حامل آداب و رسوم شرق قدیم نیز تولید می ­شد. در این میان کوزه ­های کره­ گیری (نئحره) هم کم نبوده ­اند. تولیدات سفالی بدیع، ظروف تنگ دهن و چکمه‌ای شکل با دو شکاف هم از جایگاه قابل توجهی برخوردار بود.
در تشکیل کوره ­های سفالگری آداب و رسوم قدیم و جا افتاده در طول هزاران سال بدون تغییر باقی مانده بود. کوره­های دو جداره "مینگه چئویر" شبیه کوره ­های "الی کؤمک تپه" است که سه هزار سال قبل از آن فعالیت داشته ­اند. کوره­های فوق با توجه به ساختار و طرز استفاده از آن‌ها می­ توان گفت که شبیه کوره­های سفالگری معاصر می­ باشند.
صنایع بدیع سنگ‌بری و سنگ‌تراشی هم رواج داشت. جام چهره‌ای، بشقاب کوچک همچنین ظروف تک دسته ("خوجالی"، "مینگه چئویر"، "گورانبوی"، "یوخاری آلاباشلی") جزو اصلی این صنایع بودند. دسته­ ی چنین ظروفی در بسیاری از موارد به‌صورت شاخ پیچ خورده­ی قوچ تراشیده شده‌اند. در بعضی از آن‌ها نقطه­ کاری‌ها به‌وسیله نقره پر شده ­اند. همه ­ی این ظروف سنگی نمونه ­های زیبای نقش و نگار براساس حکاکی، زرگری محسوب می­ شوند.
در این دوره دباغی و بافندگی هم به‌طور گسترده رواج داشت. کشف پشم رنگی و پارچه ­ی کتاب از "مینگه چئویر" از نوع دیگر صنعت یعنی رنگرزی خبر می ­دهد. در دوره ­ی پایان برنز و آغاز فلز و در ارتباط با گسترش سریع تولیدات، داد و ستد بین قبیله­ ای و بین ­المللی بیشتر قوت گرفت. قبایل دامدار در روابط داخلی واسطه فعال محسوب می­شدند. داد و ستد براساس محصولات گوسفند، بز، پشم، کشاورزی، دامداری، صنایع صورت می ­گرفت. در کنار بز و گوسفند تکه فلزات در وزن و اندازه‌های معین یا به‌صورت ذوب شده، سلاح و غیره به عنوان واحد داد و ستد به‌کار می­رفت. کشف کمر برنزی مربوط به غرب آذربایجان ("شوولان")، شمشیرهای "تالیش- موغان" ("آبشرون")، داغستان جنوبی، نزدیکی اردبیل، "مینگه چئویر"، "گده بیگ"، جنوب آذربایجان ("مارلیق تپه"، "حسنلی") هم تصادفی نیست. دو نوع از خنجرهای به تصویر کشده شده بر روی جام طلایی "حسنلی" از نظر آثار باستانی قفقاز و تالش از اهمیت بزرگی برخوردار است. کمر برنزی، سپر و پیش بند مربوط به غرب آذربایجان به سمت "کییِو" و شانه­ های مربوط به تبریز تا تهران و کاشان پیش رفته بود. روابط آذربایجان با دولت و سیستم‌های آسیای پیشین شکل منظم به خود گرفت. روند روابط فوق براساس مهره‌های کشف شده در آذربایجان ("مارلیق تپه"، "تالیش"، "شاه تختی"، "مینگه چئویر") و دیگر آلات چون خنجرهای نوع تیپ آسیای پیشین ("حسنلی"، "تالیش"، "قیزیل ونگ"، "محمد آوار"، "اوزون تپه") مشهود است. در اواسط هزاره ­های دوم اشیای فوق از طریق مسیرهای بالای رودخانه جله و جنوب دریاچه­ی ارومیه انتقال می‌یافت. نخستین نمونه­ی داد و ستد با آشوری‌ها (بر روی گرز بدست آمده از تپه حسنلی، نام آشور- اوبالتین موجود است که به سده‌ی 14 قبل از میلاد تعلق دارد) همچنین با منجوق‌های تهیه شده از سنگ‌های طلا، پاستا و معدن (بر روی منجوق "خوجالی" نام "آداد- بیراری" حک شده) مشهود است.
در شرف هزاره­های اول و دوم ابزار و آلات آورده شده از آشور عبارتند از مهره‌های سیلندری، نخستین ظروف لعابدار، دستبندهای دارای تصاویر کله شیر و مار، منجوق‌های لعابدار و شیشه‌­ی حاکی از گسترش داد و ستد فوق هستند.
بدین طریق عواملی که سیستم قبیله ­ای را به‌سوی انقراش می‌برد عبارت بودند از ظهور مالکیت نابرابر، سوق اجتماع بسوی مالکیت خصوصی، تضاد طبقاتی و تفکیک صنعت که در مراحل قدیم دوره‌ی برنز روی داد. متلاشی شدن اجتماع قبیله‌ای در آذربایجان را نمی­توان به پایان دوره برنز و آغاز دوره­ ی فلز یعنی به چارچوب تنگ سده ­های 13- 8 قبل از میلاد محدود کرد. تغییر فوق به طول انجامیده و در دوره ­ی پایان برنز و آغاز فلز نیز متلاشی شدن اجتماع قبیله‌ای عموماً پایان یافته بود. در پایان هزاره دوم و آغاز هزاره ­ی اول قبل از میلاد در متون میخی آشوری و اورارتو اراضی اتحاد سیاسی جنوب آذربایجان به عنوان اؤلکه -کشور و اداره­کنندگان آن به عنوان حکمدار شناخته می­شدند.[11]
***



[1] آقای دکتر داشقین با فروتنی خاصی که مختص دانشمندان است فرمودند که من تاریخ­نگار و متخصص این عرصه نیستم، لذا برای این کتاب مقاله­ای ارائه دادند که ترجمه کرده­اند. بخشی از : "تاریخ آذربایجان"، نوشته گروه مؤلفان، ویراسناری پروفسور سلیمان الیازلی.
[2] اولدووای در شمال تانزانییا و در 36 کیلومتری شمال شرق دریاچه "اِیاسی" واقع شده است.
[3] هوموهابیلیس در زبان لاتینی به معنی انسان هنرمند و دارای قابلیت می‌باشد که به علت کشف و ساخت ابزارآلات به این نام معروف شده‌اند.
[4] غار بوزییر در سه کیلومتری لریک آذربایجان به ثبت رسیده است. آلات دوران سنگی میانه که در این‌جا موجود هستند به 80 -60 هزار سال قبل برمی‌گردد. غار قازما در منطقه شرور آذربایجان و در سه کیلومتری روستای ننه‌نم واقع شده. عمر آلات دوران سنگی میانه این ناحیه که از چشم شتر تهیه شده و نیز باقیمانده اوجاق 60- 55 هزار سال می‌باشد.
[5] اصول بکار رفته در تولید آلات سنگی که در لواللوا - پره واقع در نزدیکی پاریس کشف شده.
[6] انسان‌های غار دئشیک داش (ازبکستان، ولایت سورخان- دریا) هنگام شکار بزکوهی بخش کمی از آن‌را در همان‌جا خورده و بهترین گوشت آن را به غار انتقال داده‌اند. این موضوع نشانگر احساسات همکاری، همیاری و همدردی انسانی است. در لایه مربوط به همین دوره در غار شانیدار واقع در شمال عراق اسکلت انسان نئاندرتال پیر کشف شده. معلوم است که دست راست این شخص در زمانی که او زنده بود بریده شده و به‌دنبال این نوع عملیات جدی، شخص فوق صحت پیدا کرده و به زندگی جمعی خود ادامه داده است.
[7] به این موضوع در مناسبات بین زن‌های آمازون و قارقارها نوشته استرابون برخورد می‌کنیم. آثار چنین نکاح را مورخین عصر میانه از قبیل ابومظفر اصفهانی در رفتار خرمی‌ها ذکر کرده است.
[8] آداب و رسوم ترسیم بر روی صخره هم در قوبوستان و هم در دیگر مناطق آذربایجان (در نزدیکی شوولان و در دلی داغ بالاتر از کلبجر در نزدیکی اوردوباد و در محلی به نام گمی قایا در دوره‌های بعدی (برنز، آهن) نیز ادامه داشته است.
[9] دفن جمعی در حاجی فیروز و یانیق تپه (13 نفر) در دوره انئولیت مرسوم بود. در قبور شماره 125 خان کندی مربوط به دوره انئولیت تعداد هفت نفر به‌صورت لفافه شده دفن شده و به روی آن‌ها به حد وفور اخری پاشیده شده است.
[10] در بسیاری از نواحی آوراسیا واحد تعویض محصولات مبادله‌ای گاو و گاومیش بوده. در ایلیاد هومر زینت آلات آفینه به ارزش 100 گاو نر تعیین شده است. در زبان لاتینی گاو و گاومیش به‌صورت پِکوس و پول به‌صورت پکونیا معروف است. در زبان هند قدیم روپا به معنی گاو و گاومیش و روپی واحد پول می‌باشد.
[11] تاریخ آذربایجان (از دوران باستان تا 1870)، تألیف: گروه مؤلفان، ویراستار: پروفسور سلیمان الیارلی، ترجمه: دکتر علی حسین‌زاده (داشقین)، تبریز، نشر اختر، 1397.