دولت‌هایی که پیش از اسلام با نام ترک حکومت کرده­اند

م. کریمی

ما باید قدر ثرو‌ت‌های معنوی خود را بدانیم. اگر ثروت‌های مادی ما غارت شده ­اند لااقل حافظ ثروت‌های معنوی­مان باشیم. تاریخ خود را بطور صحیح بدانیم و از آن درس بگیریم.

جوامع ترک در تمام کره­ی خاکی پراکنده ­اند. می­توان گفت که در جهان امروزی هیچ ملتی همچون ترکان در جهان پراکنده نشده­ است. بی­تردید دلیل این پراکندگی از کوچ‌ها و مهاجرت‌ها پدید آمده‌اند و به دلایلی از وطن مادری خود جدا افتاده و جاهای مختلف را برای اسکان انتخاب کرده‌اند. این کوچ‌ها دلایل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مختلفی داشته است. دلایل اصلی عبارتند از:

  1. مجادلات بین قبیله ­ای
  2. فشار همسایگان به‌ویژه امپراتوری چین
  3. فشار از طرف مغول­ها

دلایل اقتصادی این کوچها را هم می­توان چنین دانست:

  1. کاهش چراگاه‌ها
  2. فراوانی حیوانات و نیاز به چراگاه‌های بیشتر
  3. افزایش جمعیت
  4. قحطی و خشکسالی

سومین عامل این کوچ‌ها قبول شدن ترک‌ها از طرف مردمان سرزمین‌های دیگر را نیز باید برشمرد؛ از این عوامل: دلیری، شجاعت، از جان گذشتگی و مهارت آنان در نزاع و جنگ، مهارت در اسب­سواری و تیراندازی و از جان گذشتگی ترکان در این جنگ‌ها، روحیه­ی استقلال و اینکه هر سرزمینی را به‌زودی به‌عنوان وطن انتخاب می­ کردند و با محیط همساز می­شدند. انطباق روحیات این مردم با محیط یکی از دلایل همین پراکندگی به‌شمار آمده است.

ترکان در سرزمین‌های وسیعی پراکنده شده‌اند. هر جا که قدم نهاده­اند فرهنگ خود را نیز برده‌اند. البته گاهی فرهنگ محل کوچ را در فرهنگ خود ذوب کرده و حل نموده­اند و گاهی برعکس. آنان خود را با محیط وفق داده­اند حتي در سخت­ترین شرایط از جمله در سرمای سیبری با محیط هماهنگ شده­اند و نام سیبری نیز برگرفته از زبان ترکی است. این کوچ‌ها تا آمریکایی که قرن‌ها بعد شناخته شد تداوم داشته است.

در فلات ایران و آنادولو از فراوانی بسیار برخوردار بوده­اند. علاوه بر این سرزمین تا سوریه، مصر، یمن و کشورهای مختلف در آفریقا نیز رفته‌اند. نه تنها در آسیا و آفریقا تا قلب اروپا نیز رفته‌اند.

این کوچ‌ها در طول تاریخ تداوم یافته و دولت­های مقتدری نیز آفریده­اند. تاریخ ترکان را می­توان علاوه بر منابع دست اول خودی، در تاریخ ملل همجوار و همسایه مانند چین، بیزانس، عرب و فارس یافت. امروز بسیاری از مورخان با توجه به علایق خود صحیح یا ناصحیح از این منابع به نفع علایق خویش بهره می ­گیرند و لذا بسیاری نظرگاه‌های متفاوت بوجود می­آیند. گاهی تحریف جای تحقیق را می­گیرد بطوری­که امیال استعماری بیش از هر عاملی سبب شناخت صحیح تاریخ گشته ‌است. به عبارتی می­توان گفت ملت‌هایی که زود از خواب غفلت بیدار شده ­اند از تاریخ مللِ درخواب بیشترین بهره­ ها را برده ­اند و هرچه مورد بهره­ برداری بوده انجام داده­اند. و این تحلیل­ها را به قیمت­های گزاف به خورد ملت‌ها داده ­اند. از جمله در کشور ما، تاریخ و اندوخته­های معنوی ما، محل تاراج و تحریف قرار گرفته به‌ویژه دوران پهلوی یکی از نقطه­ های حساس این امر بوده است. امروز تفرقه­ هایی که این اندیشه­ ها بوجود آورده حاصل برداشت‌ها، تحریف­ ها و ساختن تئوری­ های پان ایرانیستی، پان ترکیستی و انواع برچسب‌هاست.

کوچ‌های ترکان در طول تاریخ ادامه داشته است البته کوچ آنان به سرزمین امروزین ما فلات ایران، شاید هزاران سال پیش اتفاق افتاده است. این زمان چنان طولانی است که حتي تاریخ دقیق آن فراموش شده است. به‌طوری که پیش از آمدن آریایی­ ها بدین سرزمین 2700 سال پیش، تمدن‌های بسیار غنی و بومی وجود داشته است و اشیای بدست آمده در این دیار نشانگر وجود تمدنی حداقل 7000 ساله را نشان می ­دهد و آن‌چه بدست می‌آید فرهنگ و عنعنه­ های ترکان را پدیدار می­سازد.

ضروری است که در مورد پروتوترکان سخنی به میان آید؛ اما پیش از پرداختن بدین موضوع، باید از جایی آغاز کنیم که کمتر تردیدی در آن است؛ یعنی باید از تاریخ دولت‌هایی شروع کنیم که نام ترک داشته ­اند. لذا به ترتیب زیر بدان آغاز کرده و اشاره­ های کوتاهی به آن‌ها خواهیم داشت:

  1. هون
  2. آوار
  3. گؤک تورک - 2 دوره­
  4. اویغور
  5. قارلوق
  6. قیرقیز
  7. تورکیش
  8. کیمر
  9. باشقورد
  10. پچنک­
  11. خزر
  12. اوغوز

اما اروپا نیز از این حکومت‌ها و دولت‌ها داشته است از جمله:

  1. هون
  2. آوار
  3. بولقار
  4. مجار
  5. سابیر
  6. کومان- قپچاقلار
  7. خزران

ابتدا از ترکان آسیا شروع می­کنیم. یعنی هونلار، آوارلار، گؤگ تورکلر، اویغورلار، قارلوقلار، قیرقیزلار، تورگیشلر، کیمرلر و باشقوردلار دولت‌های خود را تشکیل داده ­اند. برخی از این دولت‌ها، به دوران بعد از اسلام، اما اکثریتشان به دوران قبل از اسلام مربوط می ­گردد. مثلاً اویغورها حکومت خود را بعد از اسلام برپا کرده­ اند و اوغوزها در هر دو دوره وجود داشته ­اند.

و آن‌گاه که به اروپا برمی ­گردیم مثلاً هون‌ها و آوارها، هم در آسیا حضور دارند و هم در اروپا. بلغارها در دوره ­ی پیش از اسلام در آذربایجان حضور دارند اما بعد از اسلام در اروپا ظاهر می­شوند. بلغارها با وجود اسکان طولانی در آذربایجان دولتی تشکیل ندادند اما به محض ورود به اروپا دولت خود را بنا نهادند. قبایل مجار نیز از آسیا به اروپا مهاجرت کرده­اند و امروز کشور مستقل خود را با نام مجارستان در اروپا دارند. پیش از اینان، فین، اوقورها از ترکان آسیا جدا گشته و دولت خود را در 2000 سال پیش در اروپا برقرار و فرهنگی مدرن نیز پیاده کرده­اند. سابیرها و کومان‌ها هرچند نتوانسته ­اند دولت خود را در اروپا بنیان نهند اما به‌صورت جوامع مترقی وجود دارند.

وقتی به آذربایجان می­آییم دولت‌های مقتدری از ترکان آفریده و قرن‌ها حکومت مقتدری را برقرار کرده‌اند. امپراتوری­های گؤگ­ ترکا­ن و خزران بیش از 400 سال حکومت کرده­اند وادبیاتی غنی در آذربایجان بر جای گذاشته‌اند که امروز در دست است. مهم‌تر از همه اسکان اوغوزها در آذربایجان است که از دوران بسیار کهن در آذربایجان اسکان داشته­اند و بخشی از آنان در دوره­های بعد از اسلام نیز بدین‌جا کوچ کرده‌اند. نکته‌ی جالب توجه اینست که کوچ‌های بعد از اسلام، اساسی در نظر گرفته شده و کوچ‌های پیشین را به عمد به بوته ­ی فراموشی می­گذارند. اینک به بررسی گذرایی به هر یک می‌پردازیم. نخست هون‌ها:

نخستین دولت با نام ترک همان امپراتوری هون‌هاست که 220 سال قبل از میلاد در آسیای میانه بوجود آمده و تا سال 216 میلادی حکومت کرده­اند. یعنی این دولت 440 سال امپراتوری قدرتمندی بوده است که در برابر چین ایستادگی کرده، حتی بخشی از خاک چین را به قلمرو حکومتی خود ضمیمه کرده بود. نخستین امپراتور یا به‌طور صحیح‌تر بگوییم خاقان این دولت تئومان بوده است که در سال‌های پیش از 220 ق. م. حکومت را در دست گرفته و تا سال 209 ق. م. بر تخت خاقانی نشسته است. به عبارتی در 11 سالی که دوران حکمرانی وی بود امپراتوری چین را عقب نشانده بود. نام او تئومان یا تومان بود. این نام لقبی است که در نظام قشون استفاده می­شود و رئیش یک قشون 10 هزاری نفری را گویند. قشون ترکان به بخش‌هایی چون ده، صد، هزار و هزار نفری تقسیم می ­شد و نام سرکرده­ی آن‌ها: اون باشی، یوزباشی، مین باشی و تومان خوانده می­شد. تئومان نیز سرکرده­ی یک قشون ده هزار نفری بود که به مقام خاقانی رسید. تومان یک سلسله مراتب دموکراتیک در حکومت آفریده و حکمرانان محلی را با نام شانکو انتخاب کرده و اداره­ی امور را بدست آنان می‌سپرد. او چنان قدرتمند بود که امپراتوری چین دیوار معروف چین را در برابر حملات وی بنا نمود و در طول صدها سال به تعمیر و مرمت آن می­پرداخت تا از هجوم ترکان در امان ماند. اما با این‌حال هرگز امنیت مورد نظر به‌وقوع نپیوست و هون از آنان خراج و باج می ­گرفت.

در سال 209 ق.م. فرزند تومان بعنی مته خاقان بر تخت نشست و با نشان دادن لیاقت، موقعیتی برتر از پدر کسب کرد. وی از سال 209 الی 176 قبل از میلاد (33 سال) حکومت کرد و تأثیرات فراوان در تاریخ گذاشت. کارهای انجام داده ­ی او عبارتند از:

  1. گستردگی امپراتوری
  2. منظم ساختن تشکیلات حکومتی
  3. آفریدن سیستم دموکراتیک
  4. ایجاد تقویم

اینک به شرحی کوتاه از هر یک می‌پردازیم:

مئته خاقان هم امپراتوری هون - تورک را تقویت کرد و هم گسترانید و در زمان او این امپراتوری اکثر سرزمین‌های آسیا را در دست داشت.

مته خان علاوه برایجاد تشکیلات قشونی، تشکیلات حکومتی را نیز منسجم ساخت و امور کشوری را در یک محل متمرکز نمود. این تشکیلات نشانگر تدبر و افکار قوی اوست. نوشته­ها و نامه­های بازمانده از اوامر و دیگر فرمان‌های او و تعیین تکلیف برای بزرگان زمان در شناخت این امر یاریگر است.

در ایجاد دموکراسی می­دانیم که از زمان پروتوتورکان شورایی متشکل از ریش­سفیدان بوجود آورده و دولت را در امر حکومت یاری می‌کردند. سیستم شانکو تقویت شده و بدین ترتیب مردم در نجوه­ی اداره­ی حکومت و کشور نقش ایفا می‌کردند.

تقویم نیز در زمان خاقانی مته­خان صورت علمی یافت و 12 سال به عنوان یک دوره نامگذاری شد از آن جمله اسامی 12 حیوان به ترتیب موش، گوسفند و... نامگذاری گردید. این دوره در مورد عمر انسان نیز کاربری داشت به عبارتی 12 سال عمر نخست هر انسان دوره­ی کودکی اوست، 12 سالِ دوم دوره ­ی جوانی است، سومین دوره دوران میانسالی، دوره­ی چهارم دوران پختگی، دوره پنجم، دوران تجربه و ششمین دوره دوران پیری به‌شمار می­آمد. این 12 سال براساس مشاهدات ظهور و غروب ماه که 12 بار در یک سال اتفاق می ­افتاد در نظر گرفته شد. برای انتخاب نام سال‌ها، مته خان 12 حیوان موجود در باغ وحش دربار را با قایقی به دریا برد و همه را رها کرد هر حیوانی که زودتر خود را به ساحل رساند نام آن‌ها به‌ترتیب انتخاب گردید.

بعد از مته، فرزند او کی اوک خاقان شد. در دوران او نیز قدرت هون پایدار و باشکوه ماند. بعد از وی فرزندش چی چی خاقان گردید. در زمان او توطئه ­های چین بیشتر شد. در میان سال‌های 58 الی 54 ق.م. چین توانست در امپراتوری هون رخنه ایجاد کند و برخی اراضی را از تصرف هون آزاد کند. در این دوره هون بین وابستگی و استقلال سرگردان بود. چین با فرستادن جاسوسان، ضربه ­های مهلکی بر دولت هون‌ها زد و این امپراتوری تا سال 216 میلادی با افت و خیزهای فراوان داوام آورد. آهسته آهسته امپراتوری هون به دو قسمت هون شرقی و هون غربی تقسیم شد و با نیرومند شدن چین، هون‌ها توسط جاسوسان چین ضربه­های هولناکی خوردند و در نهایت به سال 216 میلادی از بین رفتند.

بعد از هون سه دولت ترک به‌طور هم‌زمان در آسیای میانه قدرت یافتند. تابقاچلار به سال 386م در تاریخ ظهور یافتند و تا سال 534م حکومت کردند. هم‌زمان با آن‌ها دولت ژوان ژوان‌ها یا آکون‌ها، آخون‌ها، آوارها و یا هفتالیت‌ها حکومت داشتند و به‌دنبال آنان گؤگ تورک‌ها پدید آمدند. سردار بزرگ ژوان ژوان­ها بومین خان بود؛ وی خواستگار دختر شاه بود که جواب منفی شنید. بومین خان عصیان کرد و دیگر فرمانبرداری ننمود. اندک اندک نیرو گرفت و به نبرد با شاه ژوان ژوان‌ها پرداخت و او را شکست داد و خود حکومت را بدست گرفت. وی دولت گؤگ تورک را در سال 552 میلادی بنیان نهاد و به یک امپراتوری تبدیل شد. ژوان ژوان­ها یا آکون‌ها و یا آوارها از آسیا به‌طرف اروپا رانده شدند. امروزه تعدادی از آوارها در قفقاز ماندگار هستند. آنان مسلمان شده و حدود یک میلیون جمعیت در چچن و قالموقستان ساکن هستند. در جمهوری آذربایجان نیز حدود 50 هزار نفر از آوارها زندگی می‌کنند.

آوارها حکومت خود را در سال 517 میلادی برپا کردند و تا سال 804 دوام آوردند. آنان در اروپا نیز تشکیل حکومت دادند. در سال 557 بود که آنان از قفقاز به قسطنطنیه رفتند و با بیزانس ارتباط گرفتند. آنان در سال 562 به سواحل شمالی دریای سیاه رسیدند و جنوب رود دانوب را به تسخیر درآورده و وارد سرزمین‌های بالکان شدند. دولت بیزانس آنان را زیر تسلط خود گرفت و سبب گردید آوارها به سمت شمال غرب کوچ کنند. در آنجا فرانک­ها جلوی پیشروی آوارها را گرفتند.

آوارها معتقد به دین تنگریسم بودند و دو دوره حکومت یافته‌اند و دوره نخست از سال 562 الی 602 طول کشید و دور دوم از سال 567 الی 804 را در بر می­گیرد. منابع عربی آوارها را صاحب السریر دانسته و همچون ساسانیان صاحب تخت و تاج بوده‌اند. آوارها مدت‌ها در قره­باغ زیسته و شهر شوشا پایتخت آنان بوده است.

سلسله گؤگ­تورک تمامی آسیا را از منچوری تا غرب دریای خزر را در دست داشت و امپراتوری گسترده و نیرومندی بود. بومین خان با تأسیس حکومت خود، نام گؤگ­تورک را انتخاب کرد. خود را خاقان و همسرش را خاتون نامید. برای اولین بار بود که نام ترک بر زبان‌ها و اوراق تاریخ راه یافت. (البته پیش از این نام تورک، توروخ و دیگر اسامی متشابه در تاریخ ثبت شده بود). برادر بومین خان یعنی ایستمی خان با عنوان یابغو بخش غربی امپراتوری را اداره می ­نمود. بعد از مرگ بومین خاقان، فرزند ایستمی خان، تاردو روی کار آمد. اکثر خاقان‌های گؤگ تورک روی­هم­رفته با تدبیر و توانمند بودند و توانستند امپراتوری را تقویت و گسترش دهند. از خاقان‌های گؤگ تورک‌ها می‌توان نام این خاقان‌ها را برد: قاراخان، موغان خاقان، تاسپار، آشبارا، باغاخان، توولا خاقان، سیه پی خاقان، چوولو خاقان، ایل خاقان و دیگران. به هر حال این سلسله دارای افت و خیزها و فراز و نشیب‌های چندی داشته است. زمانی بسیار قدرتمند ظاهر شده و گاهی از امپراتوری چین شکست خورده­اند. دور دوم سلسله­ی گؤگ ترکان دو خاقان بسیار برجسته "بیلگه خاقان و گول تکین یادگارهای ارزشمندی در تاریخ بجا نهاده ­اند که تاریخ ترکان را به جهانیان آشکار کرده‌اند." آنان دو وزیر توانا نیز داشته‌اند به نام‌های قوتلوق و تونیوقوق. تونیوقوق (یا تونیوکوک) را باید نخستین مورخ رسمی ترکان دانست که کتیبه­های بسیار ارزشمند اورخون و یئنی سئی را بر پا کرده است. بنا به دستور بیلگه خاقان و گول­تکین بود که تونیوقوق این کتیبه ­های گرانقدر را برپا کرد و تاریخ ترکان را تثبیت نمود. جای خوشحالیست که سال 2020 از طرف سازمان فرهنگی یونسکو این سال به عنوان سال تونیوقوق نامگذاری گردید و کارهای ارزشمندی در جهان برای تثبیت تاریخ و فرهنگ ترکان در کل جهان اجرا گردید.

می­دانیم که امپراتوری گؤگ تورک تا سرزمین‌های آذربایجان گسترش یافت و آنان حاکمان وابسته به خود را برسر حکومت نهادند. نمایندگان لایق آنان در قفقاز و آذربایجان همان خزران بودند. خزران لیاقت و توانمندی خود را به ثبوت رسانده و کانون‌های فرهنگی را صدها سال در آذربایجان گرم نگه داشتند. خزران مدت طولانی بر آذربايجان به‌ویژه بخش شمالی آن حکومت کردند و بعدها مجبور به کوچ به سمت اروپا شدند. خزران با بیزانس در برابر ساسانیان متحد شدند. بنا به نوشته‌ی آگاپیوس در داخل قشون امپراتور بیزانس یعنی هراکلیوس 40 هزار سرباز از خزران حضور داشتند (م. کریمی، 1395، ص 33). هراکلیوس با حمایت خزران توانستند بر ساسانیان غلبه کنند. آگاپیوس مورخ سوری در کتاب خود که به‌سال 941 میلادی نوشته است از سکونت خزران در آذربایجان خبر می ­دهد و از همدستی آنان با هراکلیوس امپراتور بیزانس سخن می­راند. بنا به نوشته ­ی ابن خرداد بیشتر شهرهای آذربایجان جزوی از امپراتوری خزران به‌شمار می ­آمدند. ابن فقیه هم مورخ سده‌ی سوم هجری است که شهرهای گنجه، قره باغ و نخجوان را از شهرهای اصلی خزران می­ شمارد.

ابن مسکویه مؤلف تجار­ الامم در سده چهارم هجری تمامی آذربایجان را متشکل از ترکان می­داند. طبری هم آذربایجان را سرزمین ترکان می ­داند، همچنین ابن اثیر نیز آذربایجان را سرزمین ترکان می­داند. آگاپیوس از وقوع جنگ‌های بین ترکان خزر با جراح ابن عبدالله در سال 730 میلادی در آذربایجان خبر می­دهد و نشان می­دهد که خزران در آذربایجان حاکم بوده و همو از فرار سپاهیان عرب از برابر خزران آذربایجان توضیح می­دهد (همان). ماتئوس مورخ ارمنی نیز در سال 1144 میلادی از اسکان چندین هزار سال قبچاق‌های ترک در آذربایجان می ­نویسد. مسعودی نیز بدین حادثه ­ی تاریخی اشاره می­کند. میکایل چمیج در کتاب "ائرمنستان تاریخی"، خزران را باقیمانده از ساکاها می­داند که تمام مردم آذربایجان و حتی سلجوقیان از نژاد آنان بوده­اند.

متأسفامه برخی مورخین مغرض ایران سعی دارند مردم مسلمان ایران را با این بهانه که - خزران از پیشروی نیروهای اسلام و حرکت به‌سوی اروپا جلوگیری کرده و سدی در برابر اعراب بوده‌اند - در برابر خزران قرار دهند. آنان مقاومت خزران در برابر سپاه عرب را مانعی بزرگ در برابر پیشروی و توسعه­ی اسلام قلمداد می­کنند اما خود از سوی دیگر دشمنی تمام عیاری را علیه اعراب و اسلام مطرح می­کنند. آری خزران یهودی شدند. اما در تاریخ می­خوانیم و تمامی منابع اسلامی- عربی نوشته­اند که خاقان‌های خزران یهودی بودند و این دین را از طریق دموکراسی پذیرفتند و هرگز مردم را مجبور به پذیرش هیچ دینی نکردند. نکته ­ی جالب هم اینست که آنان سه روحانی از طرف سه دین آسمانی زمان: مسیحیت، اسلام و یهود به دربار دعوت کرده و به مناظره خواندند. از طرف خلفای عباسی نیز روحانی برجسته­ای بدین مجلس فرستاده شد؛ اما در نهایت به هر ترتیبی که بود روحانی یهود بر دو روحانی مسیحی و مسلمان غالب آمد و لذا خاقان بر دین یهود گردن نهاد. تمامی منابع تاریخی اسامی این روحانیون را ذکر کرده‌اند. با وجود این مردم آزادی کامل در انتخاب دین خود داشتند و از آزادی اجرای مراسم دینی خود به‌طور کامل برخوردار بودند. مورخان ضمن اظهار این آزادی فراموش نکرده و نوشته ­اند که در پایتخت خزران، در کنار رود ایتیل (ولگا) گنبد مساجد مسلمانان باشکوه‌تر از کلیساهای مسیحیان و کنیسه‌های یهودیان بوده است.

از خزران گنجینه­ای گرانبها به ما یادگار مانده است، ولی برخی از نویسندگان به تکرار این سخن مانده ­اند که از خزران تنها یک کلمه "اوخویوردوم" باقی مانده است. این در حالیست که امروز نسخه‌های خطی "نوم بیتیک" یادگاری گرانبها برایمان مانده و اثری بسیار ارزشمند است. اما دلیل اینکه چرا دست بدست نگشته و معروف نشده است اینست که خزران دین یهودیت را پذیرفته­اند و این اثر، در حقیقت متن دعاهای یهودیان است. از آنجائی که ملت ما مسلمان بوده رابطه­ی خوبی با یهودیت نداشته و لذا دست بدین این کتاب نزده‌اند. ولی حداقل از نظر ادبی متن بسیار ارزشمندی است و بعنوان بخشی از ادبیات ترکی در آذربایجان قابل تقدیر است. این کتاب لااقل از دیدگان ادبی، واژگان غنی و ساختار زیبایش باید که مورد توجه و دقت ادیبان و علاقه‌مندان ادبیات ترکی باشد. البته این کتاب در ایران منتشر شده است.

متأسفانه مترجمان و مورخان هموطنان فارسی­زبان ما در نوشتارهای خود تلاش دارند خزران را از نژاد اسلاو قلمداد کنند و به مردم چنین آگاهی بدهند. بدین خاطر خاقان‌های خزران را نیز با عنوان تزار معرفی می­کنند!؟ ولی آگاهی تاریخیشان به حدی نیست که بدانند هنوز تا این تاریخ (خزران)، دولت روس تشکیل نشده بود.

بلغارها

بنا به گفته‌ی مورخین بلغارها به زبان خزران سخن می ­گفته ­اند و ترک بودن آنان از طرف مورخان جهان پذیرفته شده است. بلغارها نخستین بار در تاریخ 350 سال پیش از میلاد وارد عرصه‌ی تاریخ شدند و به صورت اجتماعات قبیله­ای ظاهر گشتند. سرزمین آنان امروز تاتارستان نامیده می‌شود. بعدها به آذربایجان آمدند (567م) و به صورت اجتماعی به زندگی خود ادامه دادند. در سده 6 و 7 هجری بلغارها مورخی بزرگ با نام قاضی بردج دارند که کتاب تاریخ بلغارها را به رشته‌ی تحریر کشیده و امروز به زبان‌های مختلف جهان ترجمه و منتشر شده است. قاضی مصطفی بردج خود حاکم توانمند بلغارستان بوده و در کتاب خود ضمن اشاره به آذربایجان از ادبیات این سرزمین نیز سخن می­راند. او نشان می­دهد که بلغارها حدود سال‌های 680 میلادی در آذربایجان بوده‌اند و با صمیمیت در کنار خزران در مناطقی چون قاراباغ و گنجه اسکان داشتند. قاضی بردج به‌سال 1246 وفات یافته و اطلاعات برگرفته از کتاب ایشان می­دانیم که وی با نظامی گنجوی - شاعر بزرگ آذربایجان و به‌ویژه با فرزند نظامی- محمد دیدارها و ملاقات‌ها داشته است. قاضی بردج ضمن ارائه اطلاعاتی از نشامی و اشاره­ی وی به آثار نظامی، اطلاعاتی را در اختیار ما می­ گذارد که در ادبیات ایران -ترکی و فارسی- چندان مورد توجه قرار نگرفته است. او از شاعری با نام میکاییل باشتو نام برده و به شرح برخی از زوایای آن می­پردازد که اثر سترگ "شان قیزی داستانی" را نوشته است. جالب است بدانیم که این داستان به‌صورت شفاهی نیز رواج داشته است. و همسر بعدی نظامی -آفاق یکی از مجریان این داستان بوده است که حاکم دربند این بانوی- کنیز هنرمند را به نظامی گنجوی هدیه می ­دهد و نظانی هرگز به چشم یک کنیز بدو نمی­نگرد بلکه دل به او می ­سپارد و همسر خود می­کند. گویا نظامی نسخه ­های خطی این اثر را در دست داشته و فرزندش محمد آن را به قاضی بردج نیز ارائه داده است. این داستان را میکاییل باشتو در زمانی که بلغارها در آذربایجان حضور داشته­اند نگاشته است. اطلاعات وی از نویسنده ­ی کتاب نشان می­دهد که این اثر در قرن دوم هجری نوشته شده است و شاعر آن به‌سال 238 هجری فوت شده است.

نباید فراموش کرد که قاضی بردج از زندگی خود نیز می­نویسد و خود را فرزند "آزان" و نوه­ی "آرپات" می­شمارد. وی از عارفی به‌نام "محمد گالی" نیز نام می­برد که کتابی به‌نام "هون کتابی" نوشته است. وی به عنوان کتابدار کتابخانه­ی جلال­الدین خوارزمشاه بوده است. شخص دیگری نیز نام برده می­شود با عنوان قاضی بابا که قاضی بردج شاگرد او بوده است. کتاب قاضی بردج توسط ادیب آلمانی رینولد کؤهلر به زبان آلمانی ترجمه شده و واسیلی رادلف نیز در سه کتاب خود از قاضی بردج نام برده است. نکته­ی حائز اهمیت در این کتاب نام بردن از شهر سولدوز که در ایران با نام جعلی نقده نامگذاری شده است و در آن کتاب با نام اصلی­اش سولدوز نوشته شده است.

قاضی بردج از فرهنگ عالی و گسترده‌ی ترکان خزر ساکن در آذربایجان سخن می­راند و آنان را با عنوان آقاجری نام می‌برد. دلیل این نامگذاری را زندگی آنان در میان درختان انبوه و جنگلی عنوان می‌کند. قاضی بردج خود تمام سرزمین‌های آذربایجان را ایل به ایل گشته و به معرفی شهرهای آن مبادرت می­کند. در نهایت رهبر بلغارها را بالتاوار معرفی می­کند چرا که رهبر آنان در میدان جنگ تبر بدست می­گرفته­اند. بالتاوار لقبی برای رهبران بلغار شناخته شده است.

بلغارها وقتی در سال 885 میلادی که پا به اروپا گذاشتند خط سیریلیک را برگزیدند. اسامی آلات موسیقی بلغارها که قاضی بردج نام می­برد نیز قابل توجه است. نام برخی از آن‌ها بدین صورت است: کاوال (قاوال)، دودوک، کاباگیوا، گادولکا، توبان (طبل) و... مشاهده می­شود که این واژگان نیز با آذربایجان مشابهت کامل دارد و یکی است.

متأسفانه ادیبان فارس تلاش دارند بلغارها را غیرترک معرفی کنند و حتی تلاش دارند با عمده کردن چند کلمه­ی فارسی که داخل زبان بلغارها شده است رابطه فارسیان با آنان را مطرح سازند. به‌طوری که ایوو پاتوف عالم بلغارستانی در سال 1390 کتابی را که حاصل 25 سال تلاش او بوده منتشر نماید که کتاب سال ایران هم انتخابش می­کنند! اینان تلاش دارند با این تبلیغات غیرترک بودن بلغارها را جا بیندازند. حتی نویسنده­ای چون محمد سجادیه با طرح سفیدپوست بودن بلغارها نشان دهند که آنان ترک نیستند! مقاله بسیار بلند ایشان در شماره‌های 81 و 82 مجله خواندنی‌ها در سال 1393 نشانگر دیگری از این‌گونه تلاش‌هاست.

بلغارستان امروز دارای دولت مدرنی است و نویسندگان ترک بلغار در عرصه­ی ادبیات جهان شناخته می­شوند. پایتخت این کشور صوفیه است که با داشتن یک و نیم میلیون جمعیت جزو یکی از زیباترین شهرهای اروپاست. شهر دوم این کشور هم وارنا با همین موقعیت است. عطر بلغارستان شهره­ی جهانی دارد.

مجارها

ماجغارها یا مجارها نیز دارای اصالت ترکی هستند که از آسیا به اروپا رفته­اند و امروز در کشور مجارستان کشوری مستقل و دولتی قدرتمند تشکیل داده­اند. نخستین دولت مجارها توسط آرپاد به سال 895 میلادی برپا گردید و آرپاد در راس حکومت قرار گرفت. سپس فرزند او ایشتون شاه قبولِ مسیحیت کرد. بین بلغارها و مجارها دوستی دیرینه­ای وجود داشت و پایدار هم ماند. هفتمین امپراتور کنستانتین در کتاب Administrando Imperia که بسال 905 م نوشته است مجارستان را کشور ترک­زبان دانسته و به قوشون آن نیر اشاره می­کند. او مجارها را بخشی از پچنک­ها می­داند.

مجارها در اروپا با ژرمن­ها روبرو می­شوند و آنان را شکست می­دهند. آنان در زمان مغولان شکست خورده و تابعیت عثمانی را می­پذیرند. در این زمان ادبیات مجار بسیار توسعه یافته و امروز ادبیات مجاری در جهان شناخته شده بشمار می­آید. هر دو سال یکبار در مجارستان "مراسم توران" برگزار می­شود که در این مراسم ترکان سراسر جهان در مجارستان با همکاری ترکان مجار فستیوال بزرگ و جهانی را برگزار کرده و اتحاد خود را به نمایش می­گذارند. تمام نمایندگان ترکان از کشورهای مختلف در این جشنواره شرکت می­کنند.

مشاهده می­شود که امپراتوری خزران در دوران قبل از اسلام در آذربایجان تشکیل امپراتوری داده و از خود یادگارهای نوشتاری و ساخته­های دست بیادگار نهاده­اند. نوشته­ها بر روی چرم، پوست حیوانات مختلف، بر روی ظروف و روی چوب برای ما باقی مانده­اند و کتابی سترگ چون "نوم بیتیک" به ما به ارث رسیده است. به هر حال خزران اجدا ترکان امروز آذربایجان بشمار می­آیند.

خزران که ابتدا نماینده دولت گؤگ تورک در آذربایجان بودند بعد از ضعف این امپراتوری، خود تشکیل دولت دادند. گؤگ تورکان نام تورک را رسمیت دادند هرچند که قبل از آنان نام توکیو، توروک، توروخ و دیگر اسامی شناخته می­شدند ولی آنان خود را تورک نامیدند. تاریخ آنان در یکی از بزرگترین سنگ­نوشته­های اورخون و یئنی­سئی باقی مانده است و تاریخ ترکان را به زیبایی تمام نمایان می­کند. خط آنان نیز یکی از شاهکارهای نوشتاری تاریخی است که خط گؤگ­تورک خوانده می­شود. این خط از جوار دیوار چین تا قلب اروپا گسترش یافته و امروزه آثاری بدین خط در سرزمینهای آسیا تا اروپا شناخته و کشف شده است. این خط دارای تاریخی بیش از 2500 ساله است. در سال 1975 در کاوشهای "اولان باتور" دومین گنجینه­ی تاریخ سرشار از جواهرات و خزاین گرانبها، یک سینی نقره­ای 30 سانتیمیر در 60 سانتیمتر بیش از آنهمه­ی جواهرات جلب توجه کرد زیرا تاریخِ فراموش شده­ی ترکان را عیان می­ساخت. این نوشته به خط گؤگ­تورک بود و از دفن یک شاهزاده­ی ترک 23 ساله خبر می­داد. دانشمندان با آزمایشهای گاما رِی دانستند که تاریخ این سینی و نوشته­ی روی آن به بیش از 2500 سال قبل برمی­گردد. یعنی 1300 سال پیش از کتیبه­های اورخون و یئنی­سئی. این امر نشان داد که این خط در طول این دوران از زمان حکاکی سینی اولان باتور تا حکاکی کتیبه­های اورخون خط ملی ترکان بوده او این خط رایج بوده است.

خط گؤگ­تورک سندی گرانبها از قدمت خط ترکان محسوب می­شود و نشان می­دهد که ترکان بعد از بکارگیری خط میخی، آنرا کاملتر کرده و به خط دامغا رسیده­اند و سپس خط گؤگ­تورک را ابداع کرده­اند و این پیشرفت بسیار بزرگی در نوشتار بوده است. با این خط فرهنگ، دین و معیشت ترکان شناخته می­شود. در نهایت باورها، عمق فرهنگی اندیشه­های آنان شناخته می­شود.

گؤگ تورک­ها به دین شامانیسم بوده­اند. آنان بخاطر زیست در متاطق سردسیر آتش را مقدس شمرده و خورشید را نیز محترم می­داشته­اند. مراسم در این رابطه نشانگر اعتقادات و احترام به مقدسات را نشان می­دهد. تردیدی نیست که یکسانی زندگی انسان مورد تایید دانشمندان است یکی معیشت آنان یکپارچه است: خانه، خورد و خواب، خوراک، پوشاک، زیرانداز: گلیم و فرش و . . . مراسم مختلف انسان در طول عمر خود از زاییدن کودک تا عروسی، جشنها و عزاها و مراسم عزاداری و غیره از همین فرهنگ سرچشمه می­گیرد و تماما از نوع معیشت، اقلیم و باور به خدایان و در نهایت به اعتقادات دینی منجر می­شود. در میان ترکان اینان با دامغاها نشان داده شده­اند. لباس و پوشش، گلیم و قالی این دامغاها را نشان می­دهند. خورشید، درخت، پرندگان، حیوانات، طبیعت با تمام زوایایش در رسومات آنان عیان می­گردد حتا بعد از پذیرش اسلام نیز این سمبل­ها یا نمادها و دامغاها وجود خود را در مساجد اسلامی نشان می­دهد. شکل درخت حیات در گلدسته­های مناره­ها یکی از این علائم و سمبلهاست. انسان در طول پیدایش بر روی کره­ی خاکی سه دوره­ی اساسی را پشت سر نهاده است: دوره اساطیری، دوره­ی دین و دوره علم. این دورانها یک پروسه­ی تکوینی بشمار می­آید که بترتیب از اسطوره به علم منتهی می­گردد. انسان ابتدایی دلایل بسیاری از اتفاقات طبیعی مانند شب و روز، باران، زلزله، طوفان، و غیره را نمی­دانست و آنها را ساخته و پرداخته­ی خدایان تلقی می­کرد و برای هر پدیده­ای خدایی در تصورش آفریده بود. با تکامل اندیشه دینهای توحیدی بوجود آمد و امروزه علم با کشف دلایل همه­ی پدیده­های طبیعی پا را فراتر نهاده است و حکومت علم امروزه بر تمام شئونات زندگی حاکم است. البته این سه دوره بسیاری از اوقات در همدیگر تداخل می­کنند و امروز هنوز هم خرافات و بسیاری از مسایل فانتزی پای خود را جمع نکرده است. اما علم با پاسخهای علمی و مدللش اینک یکه­تاز زندگی مدرن است.

ترکان در طول تاریخ به تنگریسم معتقد بودند و به تک­خدایی توسل یافته و جوامع ترک به توحید رسیده­اند. اینک در میان ترکان عناصر مشترک بسیار فراوان دیده می­شود. میتولوژی یا شناخت اسطوره­ها تکمیل و تکوین اندیشه­ی بشر را نشان می­دهد. اتیمولوژی ریشه­ی هر کلمه و سخنی را عیان می­سازد. آرکوئولوژی با بررسی یافته­های کاوشهای زیرزمینی، تاریخ هر یک را باز می­نماید. فرهنگ و رسومات خلقها و انعکاس این رسومات را در روی اشیا کشف شده می­یابد. فیلولوژی به بررسی زبانها می­پردازد و امروز تمام علوم انسانی دست در دست هم برای کشف گذشته­ها و ریشه­های فرهنگی ملت­ها تلاش می­کند و کشفیات سده­ی پیش و سده­ی حاضر شگفت­انگیز و علمی است.

در طول هزاران سال، مراسم عبادت، فرهنگی، محصولات اندیشه و باورهای انسانی در دامغاها جمع شده­اند و با سمبلها و نمادها بروز شده­اند. در میان ترکان این دامغاها برای هر 24 قبیله ثابت گشته است و هر یک با نقش همین دامغاها بر روی پرچمهایشان بصورت پرندگان و حیوانات و غیره به نمایش درآمده است. این دامغاها تکامل یافته و به شکل حروف الفبا در آمده­اند. همین دامغاها یا حروف اولیه در شکلهای ساده­تری در بافتن گلیم و قالی و پارچه نمایان گشته و بر روی چادرها و ساختمانها و ستون عمارتها به نمایش در آمده است. اینک آرکوئولوژیستها با یافتن و بررسی اشیا زیرزمینی به همین دامغاها و حروف برمی­خوردند و لذا شناخت خلقها و ملتها از روی همین یافته­ها ممکن می­گردد.

زمانی بود که هنوز زبانشناسی بشکل علمی تبیین نشده بود و هنوز به صورت فقه­اللغه مورد بحث قرار می­گرفت. در همین زمانها در ایرانِ خودمان از ادیبانی چون ملک­الشعرا بهار نظراتی مطرح می­شد که امروز دیگر هیچ پایه­ی علمی ندارد. به نظر ایشان زبانهای باستانی هجایی بوده­اند، سپس تکوین و تکامل یافته و به صورت پیوندی یا التصاقی درآمده­اند و با تکامل بیشتر شکل ترکیبی یا تحلیلی یافته­اند. اما انقلابی که در علم زبان­شناسی رخ داد ثابت گردید که زبانی که بالفرض امروزه پیوندیست اگر 10 هزارسال پیش بروید همان ساختار را دارد و 10 هزار سال بعد، نیز ساختار خود را دارد مگر اینکه تحت تاثیر زبانی دیگر کاملا جای خود را عوض کرده باشد. با این نظرات بود که زبان پهلوی را التصاقی می­دانستند که با سیر تکاملی خود به ساختار ترکیبی ارتقا یافته است! اما امروز فارسی تحت تاثیر زبان ترکی به حالی در آمده است که دیگر از زبانهای هند و اروپایی تفاوتهای چشمگیری یافته است. یکی از مشخصات زبانهای هند و اروپایی قرار گرفتن فعل در مقام دوم حمله شناخته می­شود اما در فارسی، تحت تاثیر زبان ترکی، فعل به انتهای جمله نقل مکان کرده است.

عناصر مشترک بین ترکان در ساختمان­سازی، بافت قالیها و گلیم­ها، پارچه­ها و غیره خودنمایی می­کند. در بافت قالی در همه جای جهان گره ترکی شناخته شده است. همین گره در قالی پازیریق نیز مشاهده می­شود.

با در دست داشتن این متد، هویت هورری­ها، گوتتی­ها، آراتتی­ها و مانناها تثبیت می­گردد. البته نوشتارهای کتیبه­ها بار دیگر با متودهای علمی امروزین باید بازخوانی گردد. با آشکار شدن خطاهای قبلی، ما سربلند از این آزمایش تاریخی بیرون خواهیم آمد.

آذربایجان به عنوان بخشی از سرزمین وسیع ایران، از دیرباز سرزمین شگفتی­هاست. تاریخ آن نیز مملو از اتفاقات و حوادث بی­مانندی است که هر خواننده­ای را دچار حیرت و شگفتی می­سازد. نگاه به تاریخ این سرزمین می­بایست توأم با بررسی تاریخ ملل همسایه باشد. سده­ها و هزاره­هاست که اقوام بی­شماری در این سرزمین دوش بدوش هم فعالیت داشته، بنای تمدن و مدنیت نهاده و تا امروز هم در کنار یکدیگر با صلح و صفا، -هرچند که گاهی با برخوردهای خونین هم همراه بوده-، اما با تحمل و بردباری زیسته­اند. در این تاریخ پر فراز و نشیب، اقوام و ملل مختلف با مردم بومی این سرزمین برخوردها و زد و خوردها داشته­اند که گاهی غالب و گاهی مغلوب گشته­اند و برآیند تمامی تاریخ همانی شده است که امروز مردم غیور آذربایجان را تشکیل می­دهد. این پروسه­ی تاریخی در تکوین و تکامل تشکیل ملت بزرگ ایران که امروز در آذربایجان و سویهای آن می­زیند از دید بسیاری از پژوهندگان به دلایل خاص مغفول مانده و یا حتی می­توان گفت که به اجبار مسکوت نهاده شده است. تاریخ این سرزمین از 2500 سال یا 3000 سال پیش آغاز نمی­گردد؛ پیش از آمدن آریایی­ها بدین سرزمین با هر عنوان و هر حرکتی مدنیت و تمدن استواری وجود داشته است که آثار باقی مانده­ی آن در سال­های اخیر از زیر خاک بیرون کشیده شده و از تمدنی پیشتر از 7000 سال خبر می­دهد. پرداختن به این تاریخ و فرهنگ و مدنیت پاگرفته در آن، بدین سادگی هم نخواهد بود؛ زیرا یکجانبه و تک­بعدی نمی­توان با این تاریخ که بخشی از تاریخ تمدن بشریت است به نتیجه رسید. لذا باید تاریخ مللی را که در این سرزمین به تولید فرهنگ و ادب پرداخته­اند مد نظر قرار داد و بدور از تعصب­های کور قومی، به کشف واقعیت­ها نشست. البته آنچه تا امروز به عمد و با دسیسه­ی استعمار در این زمینه مغفول مانده است فرهنگ و زبان غالب امروزی است که بویژه در سده­ی گذشته به نسیان سپرده شده است و تاریخی جعلی برای آن نوشته شده است. لذا همت این نوشته­ها، نگاهی علاوه بر کل ادبیات و فرهنگ ملل گوناگون این دیار به زبان­های فارسی، عربی و ترکی است توجه خاصی به فرهنگ ترکی خواهد بود تا از نسیان و غفلت بیرون آورده شود. با این همه، ادبیات فارسی و حتی عربی در آذربایجان گنجینه­ای زوال­ناپذیر تلقی می­گردد که نمی­توان بدان بی­توجه، یا حتی کم­توجه ماند.

آذربایجان تاریخی پر فراز و نشیب دارد. حکومت­هایی مانند گوتی­ها، لوللوبی­ها؛ هورری­ها؛ ساکاها؛ اورارتوها؛ مانناها و مادها تمدنهایی را بنا نهاده­اند. اینان زبانشان التصاقی بوده و فرهنگ و مدنیتی پایدار از خود بجا نهادند. بنابراین جا دارد که تاریخ را از باستانی­ترین دورانها آغاز کنیم و مرحله به مرحله پیش بیاییم.

گوتتی­ها

گوتتی­ها یا قوتتی­ها حدود سه هزار سال پیش از میلاد وارد عرصه­ی حکومتی شدند و تمدن خود را بنا نهادند. دیگر مدنیتهای روی کره­ی زمین، مانناها و مادها را با نام گوتتی می­خوانده­اند. در ادبیات کهن، گوتّی­ها را با نام کوههای جودی (یادآور توفان نوح و محل فرود کشتی نوح) که در شمال کوههای آشور واقع است یکی می­دانستند.

سه هزار سال پیش از میلاد، سرزمین­های ماد بعدی را که امروز نام آذربایجان دارد با نام گوتتی می­شناختند. در منابع سومری و هورری، در همین سرزمینها قبایل هورّی، لوللوبی و گوتی­ها می­زیسته­اند که بعدها جایگاه اصلی مادها شد. در باره­ی دولت گوتّی اطلاعات وسیعی در دست نیست؛ اما این را می­دانیم همین گوتّی­ها در سرزمینهایی که امروز آذربایجان خوانده می­شود سکنی داشته­اند. همین سرزمینها زمانی دیگر وطن لوللوبیها شده است. این سرزمین از رود دیاله آغاز شده تا دریاچه­ی اورمیه امتداد می­یافت. لوللوبیها در غرب این دریاچه می­زیستند و گوتتی­ها در شرق دریاچه اورمیه.

می­دانیم که سومریان توسط اکدیان از بین رفتند. کتب تاریخی از غلبه­ی گوتّی­ها بر اکدیان می­نویسند. این مورخان تعجب خود را از غلبه­ی گوتّیان بر اکدیان نمی­پوشانند. زیرا باور دارند که هرچند اکدیان دارای تمدنی برتر بوده­اند اما مغلوب گشتند. بنا به نظر آنان گوتّی­ها بتازگی به کشاورزی روی آورده بودند و دارای تمدن بالائی هم نبودند. در پی جستجوی دلایل غلبه­ی گوتیان بر اکدیان بر این باورند که گوتیان دارای سلاحهای برتری بوده و خویشی و دلبستگی بین آنان بالاتر از اکدیان بوده است. بنابراین استحکام خانوادگی و سلاح مدرن گوتیان را دلیل اصلی غلبه بر اکدیان قلمداد می­کنند.

از این گذشته احتمالا گوتیان از پیش با اکدیان روابطی برقرار کرده و نظر اکثریت را برای بدست گرفتن حکومت جلب کرده بودند. تاریخ نشان می­دهد که اکدیان در اواخر حکومت خود، استبداد و زورگوئی بر مردم را شدت داده بودند و مردم از دست حکومتیان رنجیده شده بودند. اکدیان تمام دوران حکومت خود را با جنگ و جدال سپری کرده و آرامش مردم را در نظر نمی­گرفته­اند. لذا گوتی­ها با استفاده از نارضایتی مردم اکد، علیه حکومت بپا خاسته و توانسته­اند با حمایت خودِ مردمِ اکد، دولت آنان را سرنگون سازند. در این حرکت، گوتی­ها توانستند نظر جمع بسیاری از مردم ناراضی را به خود جلب کرده و آنان گوتی­ها را بعنوان حکومتی پیشرو بر دولت خود ترجیح دهند. در عین حال بسیاری از مورخان، از ویرانی برخی شهرهای آن زمان مانند: آکشاک، خورساگ، لاما، در، آداب، اوروک و لاراک را نیز خاطرنشان می­سازند. لذا تنها دلیل غلبه­ی گوتی­ها بر اکدیان را حرکت ضد استبدادی آنان می­دانند. گوتّی­ها در زمان سومریان وارد کارزار حکومتی شده و اداره­ی کشوری را فراگرفته بوده­اند.

نام گوتیوم بعد از ساراگون ورد زبانها شد و مورخان توانستند نامی از آنان ببرند. با تکیه بر نوشته­های این مورخان است که می­توان گفت گوتّی­ها 23 قرن پیش از میلاد، خاقانهای خود را بوجود آوردند. با تکیه بر این مواد تاریخی است که می­گوئیم نارامسیس پادشاه اکد با خاقانهای گوتّی­ها به نبرد روی آورد، اما توسط همانان نابود شد. یاکوبسون Jakobson دانشمند سومرشناس دانمارکی از غلبه یافتن انریداوازیر Enridavazir خاقان گوتّی­ها بر نارامسیس و سلطه بر سرزمینهای بین النهرین سخن می­راند. در این مورد از کتیبه­های بازمانده از اکدیان می­توان اشارات قابل ارزشی را بدست آورد که از غلبه گوتیان بر اکدیان سخن می­راند. چنین به نظر می­آید که گوتیان بر اکدیان حمله آورده و توانسته­اند با وحدت بر این امر فایق آیند. با این حال، شارکالی شاریSharkalisharri فرزند نارامسیس توانست وضع را به نفع خود برگرداند و بین­النهرین را دوباره بازپس بگیرد. همچنین رهبر گوتّی­ها با نام سارلاقاب Sarlagab را اسیر گرفته و صد سال دیگر بر دوران حکومت اکدیان تداوم بخشند.

گوتّی­ها دوباره با قدرت گرفتن سلاله­ی اکدیان تحت فشار قرار می­گیرند. بنابراین همین گوتّی­ها آرام آرام گردآمده و در سرزمینهای آذربایجان مستقر می­شوند. احتمال دارد که در اینجا هم با لوللوبیها برخوردهایی داشته­اند. 2230 سال قبل از میلاد بود که سلسله­ی سارگون توسط گوتیان از بین رفت. بین سالهای 2230 و 2120 فبل از میلاد، سومریان و اکدیان حکومت گوتیان را می­پذیرند. اما باید اضافه کرد که گوتیان باز توسط سومریان منحل گشتند. این امر را اتوکه گال Utukegalیک بهادر سومری انجام داده است. این سردار بزرگ اهل اوروک بوده و بین سالهای 2120 و 2113 حکومت کرده است.

هرچند اطلاعات اندکی در باره­ی زبان گوتّی­ها در دست است، اما همه­ی محققان زبانشناس و باستانشناس زبان آنان را التصاقی دانسته­اند. کتیبه­ها و متون اندکی از آنان در دست است؛ محققان تنها با توسل به اسامی 20 تن از امپراتورها و امرای گوتّی­ها به بررسی پرداخته و نظر داده­اند. این تحقیقات نشان می­دهد که زبان گوتیان بسیار نزدیک به زبان هورّی­ها بوده و بویژه ساختمان و خصوصیات حروف و تلفظ نزدیکی بسیاری بهم داشته­اند. آنان نظر می­دهند که هرچند زبان گوتیان با زبان عیلامی، سومری و لوللوبی بسیار نزدیک بوده، اما ماهیت مستقلی را دارا بوده است. هامی Hami دانشمند فرانسوی در کتاب "سیمای انسانی" خود چنین می­نویسد: "امروز آذربایجانیهایی که در اطراف شوشا زندگی می کنند بسیار شبیه مجسمه­هایی هستند که از لوللوبیها و گوتّی­ها باقی مانده­اند.".

حکومت گوتتی­ها در بین­النهرین به مدت 125 سال تداوم یافته است. آنان اکدیان را از بین برده، اما خود نیز چون آنان ظلم را پیشه ساخته­اند و لذا توسط مردم به کوههای آذربایجان رانده شده­اند. با این حال مورخان اذعان دارند که هرچند گوتّی­ها از بین رفتند اما نامشان همچنان زنده باقی ماند. امروز هم آنان را گوتیوم می­نامند. پایتخت آنان آراپا (کرکوک امروزی) بوده است.

در کتیبه­ای دیگر چنین نوشته شده است: "من پادشاه گوتّی با نام شرلکی را اسیر گرفتم". اما همین شاه اکدی خود شکار گوتّی­ها می­گردد. همه­ی مورخان از 125 سال حکومت گوتتیها سخن رانده­اند. حتی نام تک تک پادشاهان و سالهای حکومت هر یک را ذکر کرده­اند. هرچند که در این شمارش، بین مورخان اختلافهایی مشاهده می­شود، اما این اختلاف یکی -دو سال بیشتر نیست.

همانگونه که ذکر شد پایتخت گوتّی­ها شهر آرپا و یا سوبارتو بود. زنان گوتّی در زیبایی زبانزد بوده که با نام مامورتی به معنی زنی با موهای درخشنده نامیده شد­ه­ا­ند. نام یکی از خاقانهای گوتّی که در کتیبه­ی اکدی آمده است لامیراب بوده است. گوتّی­ها حاکمان بابلی را بر قدرت خویش حفظ کرده و عزل نمی­کرده­اند. یکی از این حاکمان در زمان سیوم خاقان گوتتی حاکم بوده و 35 سال حکومت کرده است. کتیبه­ای در موزه­ی لوور پاریس نگهداری می­شود که نشان می­دهد خاقانی با نام داپی­زیر امپراتوری توانمندی بوجود آورده است. در لوحه­های معروف به لوحه­های کرکوک اطلاعات مفیدی در باره­ی این امپراتوری وجود دارد.

در تمامی کتیبه­های باقیمانده از اکدیان و سومریان از برچیده شدن امپراتوری گوتتی­ها سخن رانده­اند. آنان طبق اطلاعات همین کتیبه­ها بعد از اضمحلال و تضعیف به آذربایجان بازگشته و بجای امپراتوری شکل ملوک­الطوایفی داشته­اند. آخرین امپراتور گوتتیها با نام تیریگان تنها 40 روز حکومت کرده و پس از او، شاهان سومری بر سر کار آمده­اند و گوتتی­ها در کوهها پراکنده شده­اند.

بنا بگفته­ی همین کتیبه­ها، نخستین قوانین دموکراسی را گوتتی­ها نوشته و اجرا کرده­اند. آنان خاقان خود را از هر سه سال یکبار انتخاب می­کردند و هر خاقان هم تنها سه بار می­توانست انتخاب شود و در انتخاب آنان، ریش سفیدان نقش اساسی داشته­اند. همچنین زنان در میان گوتتی­ها از ارزش و احترام فوق­العاده­ای برخوردار بوده­اند. حتی اسناد تاریخی از وجود زنان در میان قوشون و ارتش نیز خبر داده­اند. مدنیت و فرهنگ گوتتیها را نسبت به اکدیها و سومریان در مرتبه­ی پایین­تری دانسته­اند. به همین خاطر هم سومریان توانستند آنا را از بین برند. اعدام آخرین خاقان گوتتیها با نام تیریگان که تنها 40 روز حکومت کرد در سال 2109 قبل از میلاد در بابل اتفاق افتاد و پس از او امپراتوری سوم اکد سومر بر سر کار آمد. در یک کتیبه­ی بابلی، ترس و واهمه­ی شاه اوروک (با نام اوتوخفال) از گوتّی­ها بیان شده است. مجسمه­های فراوان از پادشاهان گوتّی­ها بدست آمده است که یکی از آنان از آذربایجان کشف شده است؛ دیگری از همدان و سومی در سلماس پیدا شده است. این مجسمه­ها هم اینک در موزه­ی گالری برمر آمریکا[1] نگهداری می­شوند. متاسفانه کشفیات و حفریات انجام گرفته در آذربایجان با توجه به تاریخ باستانی و ارزشمند خویش بسیار اندک صورت گرفته و آنچه هم در دوران رژیم منحوس پهلوی بدست آمده، همه از ایران خارج شده است. باستان­شناس معروف فرانسوی با نان ا.ت. آمی مجسمه­های پیدا شده از دوران گوتّی­ها و هورّی­ها را با تیپ­های مردم امروزین آذربایجان مقایسه کرده و آنان را بسیار بهم نزدیک دانسته است. او به همین خاطر نظریه­ی آذربایجانی بودن هورّی­ها و گوتّی­ها را طرح کرده است.

برخی دانشمندان مانند ز.ای. یامپولسکی گوتّی­ها را همان اوتی Uti، اوایتی Uiti، اوتین Utin و اودین Udin نامیده است. دانشمند دیگر "مار" هم اثبات کرده است که زبان گوتی­ها همان زبان هوری­ها، لوللوبی­ها و مانناها بوده است که به زبان عیلامی­ها نیز نزدیک است. نام بسیاری از خاقانهای گوتی­ها نیز به ترکی کنونی بسیار نزدیک دانسته­اند. از آن جمله نام سه تن از این خاقانها با نام ایمتا Imeta بسیار شبیه به نام ایمته یا مته­خان می­باشد. یا خاقانی با نام اینقه شوشّIngeshush که 6 سال پادشاهی کرده است، sarlagab سارلاقاب(6 سال)، Yarlagash یارلاقاش(6 سال)، Elulumesh ایلولومئش(6سال)، یارلاقاب (15 سال)، Korum کوروم 2 سال، Habilkin ها(خا)بیلکین (3 سال)، ایارلاقاندا (7 سال )، Inimabagesh اینی ماباقئش(5 سال) نام داشته­اند. در مقایسه­ی این اسامی با اسامی امروزین ترکی به ریشه­ی واحد آنها می­توان پی­برد. نام­های یارلاقاش و ایلولومیش بعدها در کتاب دده قورقود آمده است. بدین ترتیب می­توان گفت که ظلمت تاریخ گوتّی­ها رو به روشنایی می­رود. به هر حال با حکومت گوتّی­ها بود که هجوم­های سامی­ها و دیگر اقوام کمتر شد و جلوی هجوم آشوریان نیز گرفته شد. در کتیبه­های آشوری از هجوم به آذربایجان بسیار سخن رفته است. آداد نئراری در 14 قرن قبل از میلاد از شکست گوتّی­ها توسط پدر خویش سخن می­راند. آداد نئری سوم در سال 890 ق.م. و توکولتی در سال 855 ق.م. از هجوم به گوتتی­ها سخن رانده­اند. در اسامی گوتّی­ها پسوند"لی" بسیار بکار رفته است. امروزه هم همین پسوند به عنوان نسبت بکار می­رود. م.دیاکونف در این باره می­نویسد: "نام بسیاری از شاهان گوتّی و اسامی مکانها در کتیبه­ی تیفلت پیله سر به اسامی مانناها و مادها شباهت داشته و پسوند لیLi پر است. این پسوند در بین آشوریان نیز وجود دارد."

اسناد تاریخی نشان می­دهد که حتی 600 سال قبل از میلاد تمام مردم ماننا و ماد را در آذربایجان با عنوان گوتتی می­نامیدند. اینان در اطراف دریای ارومیه تا توروس پراکنده بوده­اند.

منابع:

- علی‌یف، اقرار، پادشاهی ماد. ترجمه کامبیز میربهاء، تهران: ققنوس، 1388.

کامرون، جرج، ایران در سپیده دم تاریخ. ترجمه حسن انوشه، تهران: علمی و فرهنگی، 1372.

توین بی، آرنولد، تاریخ تمدن. ترجمه یعقوب آژند. تهران: مولی، 1366.

بهزادی، رقیه، قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران. تهران: طهوری، 1386.

گیرشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام. ترجمه محمد معین، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1355.

دیاکونوف، ایگور، تاریخ ماد. ترجمه کریم کشاورز. تهران: پیام،1357.

مجیدزاده، یوسف، تاریخ و تمدن بین النهرین، جلد اول. مرکز نشر داتشگاهی، 1388.

اسکندری، ایرج، در تاریکی هزاره‌ها. به کوشش علی دهباشی. تهران: قطره، 1377.


[1] Bremmer Galery