نگاهی نوین به تاریخ آذربایجان - 6
دولتهایی که پیش از اسلام با نام ترک حکومت کردهاند
م. کریمی
ما باید قدر ثروتهای معنوی خود را بدانیم. اگر ثروتهای مادی ما غارت شده اند لااقل حافظ ثروتهای معنویمان باشیم. تاریخ خود را بطور صحیح بدانیم و از آن درس بگیریم.
جوامع ترک در تمام کرهی خاکی پراکنده اند. میتوان گفت که در جهان امروزی هیچ ملتی همچون ترکان در جهان پراکنده نشده است. بیتردید دلیل این پراکندگی از کوچها و مهاجرتها پدید آمدهاند و به دلایلی از وطن مادری خود جدا افتاده و جاهای مختلف را برای اسکان انتخاب کردهاند. این کوچها دلایل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مختلفی داشته است. دلایل اصلی عبارتند از:
- مجادلات بین قبیله ای
- فشار همسایگان بهویژه امپراتوری چین
- فشار از طرف مغولها
دلایل اقتصادی این کوچها را هم میتوان چنین دانست:
- کاهش چراگاهها
- فراوانی حیوانات و نیاز به چراگاههای بیشتر
- افزایش جمعیت
- قحطی و خشکسالی
سومین عامل این کوچها قبول شدن ترکها از طرف مردمان سرزمینهای دیگر را نیز باید برشمرد؛ از این عوامل: دلیری، شجاعت، از جان گذشتگی و مهارت آنان در نزاع و جنگ، مهارت در اسبسواری و تیراندازی و از جان گذشتگی ترکان در این جنگها، روحیهی استقلال و اینکه هر سرزمینی را بهزودی بهعنوان وطن انتخاب می کردند و با محیط همساز میشدند. انطباق روحیات این مردم با محیط یکی از دلایل همین پراکندگی بهشمار آمده است.
ترکان در سرزمینهای وسیعی پراکنده شدهاند. هر جا که قدم نهادهاند فرهنگ خود را نیز بردهاند. البته گاهی فرهنگ محل کوچ را در فرهنگ خود ذوب کرده و حل نمودهاند و گاهی برعکس. آنان خود را با محیط وفق دادهاند حتي در سختترین شرایط از جمله در سرمای سیبری با محیط هماهنگ شدهاند و نام سیبری نیز برگرفته از زبان ترکی است. این کوچها تا آمریکایی که قرنها بعد شناخته شد تداوم داشته است.
در فلات ایران و آنادولو از فراوانی بسیار برخوردار بودهاند. علاوه بر این سرزمین تا سوریه، مصر، یمن و کشورهای مختلف در آفریقا نیز رفتهاند. نه تنها در آسیا و آفریقا تا قلب اروپا نیز رفتهاند.
این کوچها در طول تاریخ تداوم یافته و دولتهای مقتدری نیز آفریدهاند. تاریخ ترکان را میتوان علاوه بر منابع دست اول خودی، در تاریخ ملل همجوار و همسایه مانند چین، بیزانس، عرب و فارس یافت. امروز بسیاری از مورخان با توجه به علایق خود صحیح یا ناصحیح از این منابع به نفع علایق خویش بهره می گیرند و لذا بسیاری نظرگاههای متفاوت بوجود میآیند. گاهی تحریف جای تحقیق را میگیرد بطوریکه امیال استعماری بیش از هر عاملی سبب شناخت صحیح تاریخ گشته است. به عبارتی میتوان گفت ملتهایی که زود از خواب غفلت بیدار شده اند از تاریخ مللِ درخواب بیشترین بهره ها را برده اند و هرچه مورد بهره برداری بوده انجام دادهاند. و این تحلیلها را به قیمتهای گزاف به خورد ملتها داده اند. از جمله در کشور ما، تاریخ و اندوختههای معنوی ما، محل تاراج و تحریف قرار گرفته بهویژه دوران پهلوی یکی از نقطه های حساس این امر بوده است. امروز تفرقه هایی که این اندیشه ها بوجود آورده حاصل برداشتها، تحریف ها و ساختن تئوری های پان ایرانیستی، پان ترکیستی و انواع برچسبهاست.
کوچهای ترکان در طول تاریخ ادامه داشته است البته کوچ آنان به سرزمین امروزین ما – فلات ایران، شاید هزاران سال پیش اتفاق افتاده است. این زمان چنان طولانی است که حتي تاریخ دقیق آن فراموش شده است. بهطوری که پیش از آمدن آریایی ها بدین سرزمین 2700 سال پیش، تمدنهای بسیار غنی و بومی وجود داشته است و اشیای بدست آمده در این دیار نشانگر وجود تمدنی حداقل 7000 ساله را نشان می دهد و آنچه بدست میآید فرهنگ و عنعنه های ترکان را پدیدار میسازد.
ضروری است که در مورد پروتوترکان سخنی به میان آید؛ اما پیش از پرداختن بدین موضوع، باید از جایی آغاز کنیم که کمتر تردیدی در آن است؛ یعنی باید از تاریخ دولتهایی شروع کنیم که نام ترک داشته اند. لذا به ترتیب زیر بدان آغاز کرده و اشاره های کوتاهی به آنها خواهیم داشت:
- هون
- آوار
- گؤک تورک - 2 دوره
- اویغور
- قارلوق
- قیرقیز
- تورکیش
- کیمر
- باشقورد
- پچنک
- خزر
- اوغوز
اما اروپا نیز از این حکومتها و دولتها داشته است از جمله:
- هون
- آوار
- بولقار
- مجار
- سابیر
- کومان- قپچاقلار
- خزران
ابتدا از ترکان آسیا شروع میکنیم. یعنی هونلار، آوارلار، گؤگ تورکلر، اویغورلار، قارلوقلار، قیرقیزلار، تورگیشلر، کیمرلر و باشقوردلار دولتهای خود را تشکیل داده اند. برخی از این دولتها، به دوران بعد از اسلام، اما اکثریتشان به دوران قبل از اسلام مربوط می گردد. مثلاً اویغورها حکومت خود را بعد از اسلام برپا کرده اند و اوغوزها در هر دو دوره وجود داشته اند.
و آنگاه که به اروپا برمی گردیم مثلاً هونها و آوارها، هم در آسیا حضور دارند و هم در اروپا. بلغارها در دوره ی پیش از اسلام در آذربایجان حضور دارند اما بعد از اسلام در اروپا ظاهر میشوند. بلغارها با وجود اسکان طولانی در آذربایجان دولتی تشکیل ندادند اما به محض ورود به اروپا دولت خود را بنا نهادند. قبایل مجار نیز از آسیا به اروپا مهاجرت کردهاند و امروز کشور مستقل خود را با نام مجارستان در اروپا دارند. پیش از اینان، فین، اوقورها از ترکان آسیا جدا گشته و دولت خود را در 2000 سال پیش در اروپا برقرار و فرهنگی مدرن نیز پیاده کردهاند. سابیرها و کومانها هرچند نتوانسته اند دولت خود را در اروپا بنیان نهند اما بهصورت جوامع مترقی وجود دارند.
وقتی به آذربایجان میآییم دولتهای مقتدری از ترکان آفریده و قرنها حکومت مقتدری را برقرار کردهاند. امپراتوریهای گؤگ ترکان و خزران بیش از 400 سال حکومت کردهاند وادبیاتی غنی در آذربایجان بر جای گذاشتهاند که امروز در دست است. مهمتر از همه اسکان اوغوزها در آذربایجان است که از دوران بسیار کهن در آذربایجان اسکان داشتهاند و بخشی از آنان در دورههای بعد از اسلام نیز بدینجا کوچ کردهاند. نکتهی جالب توجه اینست که کوچهای بعد از اسلام، اساسی در نظر گرفته شده و کوچهای پیشین را به عمد به بوته ی فراموشی میگذارند. اینک به بررسی گذرایی به هر یک میپردازیم. نخست هونها:
نخستین دولت با نام ترک همان امپراتوری هونهاست که 220 سال قبل از میلاد در آسیای میانه بوجود آمده و تا سال 216 میلادی حکومت کردهاند. یعنی این دولت 440 سال امپراتوری قدرتمندی بوده است که در برابر چین ایستادگی کرده، حتی بخشی از خاک چین را به قلمرو حکومتی خود ضمیمه کرده بود. نخستین امپراتور یا بهطور صحیحتر بگوییم خاقان این دولت تئومان بوده است که در سالهای پیش از 220 ق. م. حکومت را در دست گرفته و تا سال 209 ق. م. بر تخت خاقانی نشسته است. به عبارتی در 11 سالی که دوران حکمرانی وی بود امپراتوری چین را عقب نشانده بود. نام او تئومان یا تومان بود. این نام لقبی است که در نظام قشون استفاده میشود و رئیش یک قشون 10 هزاری نفری را گویند. قشون ترکان به بخشهایی چون ده، صد، هزار و هزار نفری تقسیم می شد و نام سرکردهی آنها: اون باشی، یوزباشی، مین باشی و تومان خوانده میشد. تئومان نیز سرکردهی یک قشون ده هزار نفری بود که به مقام خاقانی رسید. تومان یک سلسله مراتب دموکراتیک در حکومت آفریده و حکمرانان محلی را با نام شانکو انتخاب کرده و ادارهی امور را بدست آنان میسپرد. او چنان قدرتمند بود که امپراتوری چین دیوار معروف چین را در برابر حملات وی بنا نمود و در طول صدها سال به تعمیر و مرمت آن میپرداخت تا از هجوم ترکان در امان ماند. اما با اینحال هرگز امنیت مورد نظر بهوقوع نپیوست و هون از آنان خراج و باج می گرفت.
در سال 209 ق.م. فرزند تومان بعنی مته خاقان بر تخت نشست و با نشان دادن لیاقت، موقعیتی برتر از پدر کسب کرد. وی از سال 209 الی 176 قبل از میلاد (33 سال) حکومت کرد و تأثیرات فراوان در تاریخ گذاشت. کارهای انجام داده ی او عبارتند از:
- گستردگی امپراتوری
- منظم ساختن تشکیلات حکومتی
- آفریدن سیستم دموکراتیک
- ایجاد تقویم
اینک به شرحی کوتاه از هر یک میپردازیم:
مئته خاقان هم امپراتوری هون - تورک را تقویت کرد و هم گسترانید و در زمان او این امپراتوری اکثر سرزمینهای آسیا را در دست داشت.
مته خان علاوه برایجاد تشکیلات قشونی، تشکیلات حکومتی را نیز منسجم ساخت و امور کشوری را در یک محل متمرکز نمود. این تشکیلات نشانگر تدبر و افکار قوی اوست. نوشتهها و نامههای بازمانده از اوامر و دیگر فرمانهای او و تعیین تکلیف برای بزرگان زمان در شناخت این امر یاریگر است.
در ایجاد دموکراسی میدانیم که از زمان پروتوتورکان شورایی متشکل از ریشسفیدان بوجود آورده و دولت را در امر حکومت یاری میکردند. سیستم شانکو تقویت شده و بدین ترتیب مردم در نجوهی ادارهی حکومت و کشور نقش ایفا میکردند.
تقویم نیز در زمان خاقانی متهخان صورت علمی یافت و 12 سال به عنوان یک دوره نامگذاری شد از آن جمله اسامی 12 حیوان به ترتیب موش، گوسفند و... نامگذاری گردید. این دوره در مورد عمر انسان نیز کاربری داشت به عبارتی 12 سال عمر نخست هر انسان دورهی کودکی اوست، 12 سالِ دوم دوره ی جوانی است، سومین دوره دوران میانسالی، دورهی چهارم دوران پختگی، دوره پنجم، دوران تجربه و ششمین دوره دوران پیری بهشمار میآمد. این 12 سال براساس مشاهدات ظهور و غروب ماه که 12 بار در یک سال اتفاق می افتاد در نظر گرفته شد. برای انتخاب نام سالها، مته خان 12 حیوان موجود در باغ وحش دربار را با قایقی به دریا برد و همه را رها کرد هر حیوانی که زودتر خود را به ساحل رساند نام آنها بهترتیب انتخاب گردید.
بعد از مته، فرزند او کی اوک خاقان شد. در دوران او نیز قدرت هون پایدار و باشکوه ماند. بعد از وی فرزندش چی چی خاقان گردید. در زمان او توطئه های چین بیشتر شد. در میان سالهای 58 الی 54 ق.م. چین توانست در امپراتوری هون رخنه ایجاد کند و برخی اراضی را از تصرف هون آزاد کند. در این دوره هون بین وابستگی و استقلال سرگردان بود. چین با فرستادن جاسوسان، ضربه های مهلکی بر دولت هونها زد و این امپراتوری تا سال 216 میلادی با افت و خیزهای فراوان داوام آورد. آهسته آهسته امپراتوری هون به دو قسمت هون شرقی و هون غربی تقسیم شد و با نیرومند شدن چین، هونها توسط جاسوسان چین ضربههای هولناکی خوردند و در نهایت به سال 216 میلادی از بین رفتند.
بعد از هون سه دولت ترک بهطور همزمان در آسیای میانه قدرت یافتند. تابقاچلار به سال 386م در تاریخ ظهور یافتند و تا سال 534م حکومت کردند. همزمان با آنها دولت ژوان ژوانها یا آکونها، آخونها، آوارها و یا هفتالیتها حکومت داشتند و بهدنبال آنان گؤگ تورکها پدید آمدند. سردار بزرگ ژوان ژوانها بومین خان بود؛ وی خواستگار دختر شاه بود که جواب منفی شنید. بومین خان عصیان کرد و دیگر فرمانبرداری ننمود. اندک اندک نیرو گرفت و به نبرد با شاه ژوان ژوانها پرداخت و او را شکست داد و خود حکومت را بدست گرفت. وی دولت گؤگ تورک را در سال 552 میلادی بنیان نهاد و به یک امپراتوری تبدیل شد. ژوان ژوانها یا آکونها و یا آوارها از آسیا بهطرف اروپا رانده شدند. امروزه تعدادی از آوارها در قفقاز ماندگار هستند. آنان مسلمان شده و حدود یک میلیون جمعیت در چچن و قالموقستان ساکن هستند. در جمهوری آذربایجان نیز حدود 50 هزار نفر از آوارها زندگی میکنند.
آوارها حکومت خود را در سال 517 میلادی برپا کردند و تا سال 804 دوام آوردند. آنان در اروپا نیز تشکیل حکومت دادند. در سال 557 بود که آنان از قفقاز به قسطنطنیه رفتند و با بیزانس ارتباط گرفتند. آنان در سال 562 به سواحل شمالی دریای سیاه رسیدند و جنوب رود دانوب را به تسخیر درآورده و وارد سرزمینهای بالکان شدند. دولت بیزانس آنان را زیر تسلط خود گرفت و سبب گردید آوارها به سمت شمال غرب کوچ کنند. در آنجا فرانکها جلوی پیشروی آوارها را گرفتند.
آوارها معتقد به دین تنگریسم بودند و دو دوره حکومت یافتهاند و دوره نخست از سال 562 الی 602 طول کشید و دور دوم از سال 567 الی 804 را در بر میگیرد. منابع عربی آوارها را صاحب السریر دانسته و همچون ساسانیان صاحب تخت و تاج بودهاند. آوارها مدتها در قرهباغ زیسته و شهر شوشا پایتخت آنان بوده است.
سلسله گؤگتورک تمامی آسیا را از منچوری تا غرب دریای خزر را در دست داشت و امپراتوری گسترده و نیرومندی بود. بومین خان با تأسیس حکومت خود، نام گؤگتورک را انتخاب کرد. خود را خاقان و همسرش را خاتون نامید. برای اولین بار بود که نام ترک بر زبانها و اوراق تاریخ راه یافت. (البته پیش از این نام تورک، توروخ و دیگر اسامی متشابه در تاریخ ثبت شده بود). برادر بومین خان یعنی ایستمی خان با عنوان یابغو بخش غربی امپراتوری را اداره می نمود. بعد از مرگ بومین خاقان، فرزند ایستمی خان، تاردو روی کار آمد. اکثر خاقانهای گؤگ تورک رویهمرفته با تدبیر و توانمند بودند و توانستند امپراتوری را تقویت و گسترش دهند. از خاقانهای گؤگ تورکها میتوان نام این خاقانها را برد: قاراخان، موغان خاقان، تاسپار، آشبارا، باغاخان، توولا خاقان، سیه پی خاقان، چوولو خاقان، ایل خاقان و دیگران. به هر حال این سلسله دارای افت و خیزها و فراز و نشیبهای چندی داشته است. زمانی بسیار قدرتمند ظاهر شده و گاهی از امپراتوری چین شکست خوردهاند. دور دوم سلسلهی گؤگ ترکان دو خاقان بسیار برجسته "بیلگه خاقان و گول تکین یادگارهای ارزشمندی در تاریخ بجا نهاده اند که تاریخ ترکان را به جهانیان آشکار کردهاند." آنان دو وزیر توانا نیز داشتهاند به نامهای قوتلوق و تونیوقوق. تونیوقوق (یا تونیوکوک) را باید نخستین مورخ رسمی ترکان دانست که کتیبههای بسیار ارزشمند اورخون و یئنی سئی را بر پا کرده است. بنا به دستور بیلگه خاقان و گولتکین بود که تونیوقوق این کتیبه های گرانقدر را برپا کرد و تاریخ ترکان را تثبیت نمود. جای خوشحالیست که سال 2020 از طرف سازمان فرهنگی یونسکو این سال به عنوان سال تونیوقوق نامگذاری گردید و کارهای ارزشمندی در جهان برای تثبیت تاریخ و فرهنگ ترکان در کل جهان اجرا گردید.
میدانیم که امپراتوری گؤگ تورک تا سرزمینهای آذربایجان گسترش یافت و آنان حاکمان وابسته به خود را برسر حکومت نهادند. نمایندگان لایق آنان در قفقاز و آذربایجان همان خزران بودند. خزران لیاقت و توانمندی خود را به ثبوت رسانده و کانونهای فرهنگی را صدها سال در آذربایجان گرم نگه داشتند. خزران مدت طولانی بر آذربايجان بهویژه بخش شمالی آن حکومت کردند و بعدها مجبور به کوچ به سمت اروپا شدند. خزران با بیزانس در برابر ساسانیان متحد شدند. بنا به نوشتهی آگاپیوس در داخل قشون امپراتور بیزانس یعنی هراکلیوس 40 هزار سرباز از خزران حضور داشتند (م. کریمی، 1395، ص 33). هراکلیوس با حمایت خزران توانستند بر ساسانیان غلبه کنند. آگاپیوس مورخ سوری در کتاب خود که بهسال 941 میلادی نوشته است از سکونت خزران در آذربایجان خبر می دهد و از همدستی آنان با هراکلیوس امپراتور بیزانس سخن میراند. بنا به نوشته ی ابن خرداد بیشتر شهرهای آذربایجان جزوی از امپراتوری خزران بهشمار می آمدند. ابن فقیه هم مورخ سدهی سوم هجری است که شهرهای گنجه، قره باغ و نخجوان را از شهرهای اصلی خزران می شمارد.
ابن مسکویه مؤلف تجار الامم در سده چهارم هجری تمامی آذربایجان را متشکل از ترکان میداند. طبری هم آذربایجان را سرزمین ترکان می داند، همچنین ابن اثیر نیز آذربایجان را سرزمین ترکان میداند. آگاپیوس از وقوع جنگهای بین ترکان خزر با جراح ابن عبدالله در سال 730 میلادی در آذربایجان خبر میدهد و نشان میدهد که خزران در آذربایجان حاکم بوده و همو از فرار سپاهیان عرب از برابر خزران آذربایجان توضیح میدهد (همان). ماتئوس مورخ ارمنی نیز در سال 1144 میلادی از اسکان چندین هزار سال قبچاقهای ترک در آذربایجان می نویسد. مسعودی نیز بدین حادثه ی تاریخی اشاره میکند. میکایل چمیج در کتاب "ائرمنستان تاریخی"، خزران را باقیمانده از ساکاها میداند که تمام مردم آذربایجان و حتی سلجوقیان از نژاد آنان بودهاند.
متأسفامه برخی مورخین مغرض ایران سعی دارند مردم مسلمان ایران را با این بهانه که - خزران از پیشروی نیروهای اسلام و حرکت بهسوی اروپا جلوگیری کرده و سدی در برابر اعراب بودهاند - در برابر خزران قرار دهند. آنان مقاومت خزران در برابر سپاه عرب را مانعی بزرگ در برابر پیشروی و توسعهی اسلام قلمداد میکنند اما خود از سوی دیگر دشمنی تمام عیاری را علیه اعراب و اسلام مطرح میکنند. آری خزران یهودی شدند. اما در تاریخ میخوانیم و تمامی منابع اسلامی- عربی نوشتهاند که خاقانهای خزران یهودی بودند و این دین را از طریق دموکراسی پذیرفتند و هرگز مردم را مجبور به پذیرش هیچ دینی نکردند. نکته ی جالب هم اینست که آنان سه روحانی از طرف سه دین آسمانی زمان: مسیحیت، اسلام و یهود به دربار دعوت کرده و به مناظره خواندند. از طرف خلفای عباسی نیز روحانی برجستهای بدین مجلس فرستاده شد؛ اما در نهایت به هر ترتیبی که بود روحانی یهود بر دو روحانی مسیحی و مسلمان غالب آمد و لذا خاقان بر دین یهود گردن نهاد. تمامی منابع تاریخی اسامی این روحانیون را ذکر کردهاند. با وجود این مردم آزادی کامل در انتخاب دین خود داشتند و از آزادی اجرای مراسم دینی خود بهطور کامل برخوردار بودند. مورخان ضمن اظهار این آزادی فراموش نکرده و نوشته اند که در پایتخت خزران، در کنار رود ایتیل (ولگا) گنبد مساجد مسلمانان باشکوهتر از کلیساهای مسیحیان و کنیسههای یهودیان بوده است.
از خزران گنجینهای گرانبها به ما یادگار مانده است، ولی برخی از نویسندگان به تکرار این سخن مانده اند که از خزران تنها یک کلمه "اوخویوردوم" باقی مانده است. این در حالیست که امروز نسخههای خطی "نوم بیتیک" یادگاری گرانبها برایمان مانده و اثری بسیار ارزشمند است. اما دلیل اینکه چرا دست بدست نگشته و معروف نشده است اینست که خزران دین یهودیت را پذیرفتهاند و این اثر، در حقیقت متن دعاهای یهودیان است. از آنجائی که ملت ما مسلمان بوده رابطهی خوبی با یهودیت نداشته و لذا دست بدین این کتاب نزدهاند. ولی حداقل از نظر ادبی متن بسیار ارزشمندی است و بعنوان بخشی از ادبیات ترکی در آذربایجان قابل تقدیر است. این کتاب لااقل از دیدگان ادبی، واژگان غنی و ساختار زیبایش باید که مورد توجه و دقت ادیبان و علاقهمندان ادبیات ترکی باشد. البته این کتاب در ایران منتشر شده است.
متأسفانه مترجمان و مورخان هموطنان فارسیزبان ما در نوشتارهای خود تلاش دارند خزران را از نژاد اسلاو قلمداد کنند و به مردم چنین آگاهی بدهند. بدین خاطر خاقانهای خزران را نیز با عنوان تزار معرفی میکنند!؟ ولی آگاهی تاریخیشان به حدی نیست که بدانند هنوز تا این تاریخ (خزران)، دولت روس تشکیل نشده بود.
بلغارها
بنا به گفتهی مورخین بلغارها به زبان خزران سخن می گفته اند و ترک بودن آنان از طرف مورخان جهان پذیرفته شده است. بلغارها نخستین بار در تاریخ 350 سال پیش از میلاد وارد عرصهی تاریخ شدند و به صورت اجتماعات قبیلهای ظاهر گشتند. سرزمین آنان امروز تاتارستان نامیده میشود. بعدها به آذربایجان آمدند (567م) و به صورت اجتماعی به زندگی خود ادامه دادند. در سده 6 و 7 هجری بلغارها مورخی بزرگ با نام قاضی بردج دارند که کتاب تاریخ بلغارها را به رشتهی تحریر کشیده و امروز به زبانهای مختلف جهان ترجمه و منتشر شده است. قاضی مصطفی بردج خود حاکم توانمند بلغارستان بوده و در کتاب خود ضمن اشاره به آذربایجان از ادبیات این سرزمین نیز سخن میراند. او نشان میدهد که بلغارها حدود سالهای 680 میلادی در آذربایجان بودهاند و با صمیمیت در کنار خزران در مناطقی چون قاراباغ و گنجه اسکان داشتند. قاضی بردج بهسال 1246 وفات یافته و اطلاعات برگرفته از کتاب ایشان میدانیم که وی با نظامی گنجوی - شاعر بزرگ آذربایجان و بهویژه با فرزند نظامی- محمد دیدارها و ملاقاتها داشته است. قاضی بردج ضمن ارائه اطلاعاتی از نشامی و اشارهی وی به آثار نظامی، اطلاعاتی را در اختیار ما می گذارد که در ادبیات ایران -ترکی و فارسی- چندان مورد توجه قرار نگرفته است. او از شاعری با نام میکاییل باشتو نام برده و به شرح برخی از زوایای آن میپردازد که اثر سترگ "شان قیزی داستانی" را نوشته است. جالب است بدانیم که این داستان بهصورت شفاهی نیز رواج داشته است. و همسر بعدی نظامی -آفاق یکی از مجریان این داستان بوده است که حاکم دربند این بانوی- کنیز هنرمند را به نظامی گنجوی هدیه می دهد و نظانی هرگز به چشم یک کنیز بدو نمینگرد بلکه دل به او می سپارد و همسر خود میکند. گویا نظامی نسخه های خطی این اثر را در دست داشته و فرزندش محمد آن را به قاضی بردج نیز ارائه داده است. این داستان را میکاییل باشتو در زمانی که بلغارها در آذربایجان حضور داشتهاند نگاشته است. اطلاعات وی از نویسنده ی کتاب نشان میدهد که این اثر در قرن دوم هجری نوشته شده است و شاعر آن بهسال 238 هجری فوت شده است.
نباید فراموش کرد که قاضی بردج از زندگی خود نیز مینویسد و خود را فرزند "آزان" و نوهی "آرپات" میشمارد. وی از عارفی بهنام "محمد گالی" نیز نام میبرد که کتابی بهنام "هون کتابی" نوشته است. وی به عنوان کتابدار کتابخانهی جلالالدین خوارزمشاه بوده است. شخص دیگری نیز نام برده میشود با عنوان قاضی بابا که قاضی بردج شاگرد او بوده است. کتاب قاضی بردج توسط ادیب آلمانی رینولد کؤهلر به زبان آلمانی ترجمه شده و واسیلی رادلف نیز در سه کتاب خود از قاضی بردج نام برده است. نکتهی حائز اهمیت در این کتاب نام بردن از شهر سولدوز که در ایران با نام جعلی نقده نامگذاری شده است و در آن کتاب با نام اصلیاش سولدوز نوشته شده است.
قاضی بردج از فرهنگ عالی و گستردهی ترکان خزر ساکن در آذربایجان سخن میراند و آنان را با عنوان آقاجری نام میبرد. دلیل این نامگذاری را زندگی آنان در میان درختان انبوه و جنگلی عنوان میکند. قاضی بردج خود تمام سرزمینهای آذربایجان را ایل به ایل گشته و به معرفی شهرهای آن مبادرت میکند. در نهایت رهبر بلغارها را بالتاوار معرفی میکند چرا که رهبر آنان در میدان جنگ تبر بدست میگرفتهاند. بالتاوار لقبی برای رهبران بلغار شناخته شده است.
بلغارها وقتی در سال 885 میلادی که پا به اروپا گذاشتند خط سیریلیک را برگزیدند. اسامی آلات موسیقی بلغارها که قاضی بردج نام میبرد نیز قابل توجه است. نام برخی از آنها بدین صورت است: کاوال (قاوال)، دودوک، کاباگیوا، گادولکا، توبان (طبل) و... مشاهده میشود که این واژگان نیز با آذربایجان مشابهت کامل دارد و یکی است.
متأسفانه ادیبان فارس تلاش دارند بلغارها را غیرترک معرفی کنند و حتی تلاش دارند با عمده کردن چند کلمهی فارسی که داخل زبان بلغارها شده است رابطه فارسیان با آنان را مطرح سازند. بهطوری که ایوو پاتوف عالم بلغارستانی در سال 1390 کتابی را که حاصل 25 سال تلاش او بوده منتشر نماید که کتاب سال ایران هم انتخابش میکنند! اینان تلاش دارند با این تبلیغات غیرترک بودن بلغارها را جا بیندازند. حتی نویسندهای چون محمد سجادیه با طرح سفیدپوست بودن بلغارها نشان دهند که آنان ترک نیستند! مقاله بسیار بلند ایشان در شمارههای 81 و 82 مجله خواندنیها در سال 1393 نشانگر دیگری از اینگونه تلاشهاست.
بلغارستان امروز دارای دولت مدرنی است و نویسندگان ترک بلغار در عرصهی ادبیات جهان شناخته میشوند. پایتخت این کشور صوفیه است که با داشتن یک و نیم میلیون جمعیت جزو یکی از زیباترین شهرهای اروپاست. شهر دوم این کشور هم وارنا با همین موقعیت است. عطر بلغارستان شهرهی جهانی دارد.
مجارها
ماجغارها یا مجارها نیز دارای اصالت ترکی هستند که از آسیا به اروپا رفتهاند و امروز در کشور مجارستان کشوری مستقل و دولتی قدرتمند تشکیل دادهاند. نخستین دولت مجارها توسط آرپاد به سال 895 میلادی برپا گردید و آرپاد در راس حکومت قرار گرفت. سپس فرزند او ایشتون شاه قبولِ مسیحیت کرد. بین بلغارها و مجارها دوستی دیرینهای وجود داشت و پایدار هم ماند. هفتمین امپراتور کنستانتین در کتاب Administrando Imperia که بسال 905 م نوشته است مجارستان را کشور ترکزبان دانسته و به قوشون آن نیر اشاره میکند. او مجارها را بخشی از پچنکها میداند.
مجارها در اروپا با ژرمنها روبرو میشوند و آنان را شکست میدهند. آنان در زمان مغولان شکست خورده و تابعیت عثمانی را میپذیرند. در این زمان ادبیات مجار بسیار توسعه یافته و امروز ادبیات مجاری در جهان شناخته شده بشمار میآید. هر دو سال یکبار در مجارستان "مراسم توران" برگزار میشود که در این مراسم ترکان سراسر جهان در مجارستان با همکاری ترکان مجار فستیوال بزرگ و جهانی را برگزار کرده و اتحاد خود را به نمایش میگذارند. تمام نمایندگان ترکان از کشورهای مختلف در این جشنواره شرکت میکنند.
مشاهده میشود که امپراتوری خزران در دوران قبل از اسلام در آذربایجان تشکیل امپراتوری داده و از خود یادگارهای نوشتاری و ساختههای دست بیادگار نهادهاند. نوشتهها بر روی چرم، پوست حیوانات مختلف، بر روی ظروف و روی چوب برای ما باقی ماندهاند و کتابی سترگ چون "نوم بیتیک" به ما به ارث رسیده است. به هر حال خزران اجدا ترکان امروز آذربایجان بشمار میآیند.
خزران که ابتدا نماینده دولت گؤگ تورک در آذربایجان بودند بعد از ضعف این امپراتوری، خود تشکیل دولت دادند. گؤگ تورکان نام تورک را رسمیت دادند هرچند که قبل از آنان نام توکیو، توروک، توروخ و دیگر اسامی شناخته میشدند ولی آنان خود را تورک نامیدند. تاریخ آنان در یکی از بزرگترین سنگنوشتههای اورخون و یئنیسئی باقی مانده است و تاریخ ترکان را به زیبایی تمام نمایان میکند. خط آنان نیز یکی از شاهکارهای نوشتاری تاریخی است که خط گؤگتورک خوانده میشود. این خط از جوار دیوار چین تا قلب اروپا گسترش یافته و امروزه آثاری بدین خط در سرزمینهای آسیا تا اروپا شناخته و کشف شده است. این خط دارای تاریخی بیش از 2500 ساله است. در سال 1975 در کاوشهای "اولان باتور" دومین گنجینهی تاریخ سرشار از جواهرات و خزاین گرانبها، یک سینی نقرهای 30 سانتیمیر در 60 سانتیمتر بیش از آنهمهی جواهرات جلب توجه کرد زیرا تاریخِ فراموش شدهی ترکان را عیان میساخت. این نوشته به خط گؤگتورک بود و از دفن یک شاهزادهی ترک 23 ساله خبر میداد. دانشمندان با آزمایشهای گاما رِی دانستند که تاریخ این سینی و نوشتهی روی آن به بیش از 2500 سال قبل برمیگردد. یعنی 1300 سال پیش از کتیبههای اورخون و یئنیسئی. این امر نشان داد که این خط در طول این دوران – از زمان حکاکی سینی اولان باتور تا حکاکی کتیبههای اورخون خط ملی ترکان بوده او این خط رایج بوده است.
خط گؤگتورک سندی گرانبها از قدمت خط ترکان محسوب میشود و نشان میدهد که ترکان بعد از بکارگیری خط میخی، آنرا کاملتر کرده و به خط دامغا رسیدهاند و سپس خط گؤگتورک را ابداع کردهاند و این پیشرفت بسیار بزرگی در نوشتار بوده است. با این خط فرهنگ، دین و معیشت ترکان شناخته میشود. در نهایت باورها، عمق فرهنگی اندیشههای آنان شناخته میشود.
گؤگ تورکها به دین شامانیسم بودهاند. آنان بخاطر زیست در متاطق سردسیر آتش را مقدس شمرده و خورشید را نیز محترم میداشتهاند. مراسم در این رابطه نشانگر اعتقادات و احترام به مقدسات را نشان میدهد. تردیدی نیست که یکسانی زندگی انسان مورد تایید دانشمندان است یکی معیشت آنان یکپارچه است: خانه، خورد و خواب، خوراک، پوشاک، زیرانداز: گلیم و فرش و . . . مراسم مختلف انسان در طول عمر خود از زاییدن کودک تا عروسی، جشنها و عزاها و مراسم عزاداری و غیره از همین فرهنگ سرچشمه میگیرد و تماما از نوع معیشت، اقلیم و باور به خدایان و در نهایت به اعتقادات دینی منجر میشود. در میان ترکان اینان با دامغاها نشان داده شدهاند. لباس و پوشش، گلیم و قالی این دامغاها را نشان میدهند. خورشید، درخت، پرندگان، حیوانات، طبیعت با تمام زوایایش در رسومات آنان عیان میگردد حتا بعد از پذیرش اسلام نیز این سمبلها یا نمادها و دامغاها وجود خود را در مساجد اسلامی نشان میدهد. شکل درخت حیات در گلدستههای منارهها یکی از این علائم و سمبلهاست. انسان در طول پیدایش بر روی کرهی خاکی سه دورهی اساسی را پشت سر نهاده است: دوره اساطیری، دورهی دین و دوره علم. این دورانها یک پروسهی تکوینی بشمار میآید که بترتیب از اسطوره به علم منتهی میگردد. انسان ابتدایی دلایل بسیاری از اتفاقات طبیعی مانند شب و روز، باران، زلزله، طوفان، و غیره را نمیدانست و آنها را ساخته و پرداختهی خدایان تلقی میکرد و برای هر پدیدهای خدایی در تصورش آفریده بود. با تکامل اندیشه دینهای توحیدی بوجود آمد و امروزه علم با کشف دلایل همهی پدیدههای طبیعی پا را فراتر نهاده است و حکومت علم امروزه بر تمام شئونات زندگی حاکم است. البته این سه دوره بسیاری از اوقات در همدیگر تداخل میکنند و امروز هنوز هم خرافات و بسیاری از مسایل فانتزی پای خود را جمع نکرده است. اما علم با پاسخهای علمی و مدللش اینک یکهتاز زندگی مدرن است.
ترکان در طول تاریخ به تنگریسم معتقد بودند و به تکخدایی توسل یافته و جوامع ترک به توحید رسیدهاند. اینک در میان ترکان عناصر مشترک بسیار فراوان دیده میشود. میتولوژی یا شناخت اسطورهها تکمیل و تکوین اندیشهی بشر را نشان میدهد. اتیمولوژی ریشهی هر کلمه و سخنی را عیان میسازد. آرکوئولوژی با بررسی یافتههای کاوشهای زیرزمینی، تاریخ هر یک را باز مینماید. فرهنگ و رسومات خلقها و انعکاس این رسومات را در روی اشیا کشف شده مییابد. فیلولوژی به بررسی زبانها میپردازد و امروز تمام علوم انسانی دست در دست هم برای کشف گذشتهها و ریشههای فرهنگی ملتها تلاش میکند و کشفیات سدهی پیش و سدهی حاضر شگفتانگیز و علمی است.
در طول هزاران سال، مراسم عبادت، فرهنگی، محصولات اندیشه و باورهای انسانی در دامغاها جمع شدهاند و با سمبلها و نمادها بروز شدهاند. در میان ترکان این دامغاها برای هر 24 قبیله ثابت گشته است و هر یک با نقش همین دامغاها بر روی پرچمهایشان بصورت پرندگان و حیوانات و غیره به نمایش درآمده است. این دامغاها تکامل یافته و به شکل حروف الفبا در آمدهاند. همین دامغاها یا حروف اولیه در شکلهای سادهتری در بافتن گلیم و قالی و پارچه نمایان گشته و بر روی چادرها و ساختمانها و ستون عمارتها به نمایش در آمده است. اینک آرکوئولوژیستها با یافتن و بررسی اشیا زیرزمینی به همین دامغاها و حروف برمیخوردند و لذا شناخت خلقها و ملتها از روی همین یافتهها ممکن میگردد.
زمانی بود که هنوز زبانشناسی بشکل علمی تبیین نشده بود و هنوز به صورت فقهاللغه مورد بحث قرار میگرفت. در همین زمانها در ایرانِ خودمان از ادیبانی چون ملکالشعرا بهار نظراتی مطرح میشد که امروز دیگر هیچ پایهی علمی ندارد. به نظر ایشان زبانهای باستانی هجایی بودهاند، سپس تکوین و تکامل یافته و به صورت پیوندی یا التصاقی درآمدهاند و با تکامل بیشتر شکل ترکیبی یا تحلیلی یافتهاند. اما انقلابی که در علم زبانشناسی رخ داد ثابت گردید که زبانی که بالفرض امروزه پیوندیست اگر 10 هزارسال پیش بروید همان ساختار را دارد و 10 هزار سال بعد، نیز ساختار خود را دارد مگر اینکه تحت تاثیر زبانی دیگر کاملا جای خود را عوض کرده باشد. با این نظرات بود که زبان پهلوی را التصاقی میدانستند که با سیر تکاملی خود به ساختار ترکیبی ارتقا یافته است! اما امروز فارسی تحت تاثیر زبان ترکی به حالی در آمده است که دیگر از زبانهای هند و اروپایی تفاوتهای چشمگیری یافته است. یکی از مشخصات زبانهای هند و اروپایی قرار گرفتن فعل در مقام دوم حمله شناخته میشود اما در فارسی، تحت تاثیر زبان ترکی، فعل به انتهای جمله نقل مکان کرده است.
عناصر مشترک بین ترکان در ساختمانسازی، بافت قالیها و گلیمها، پارچهها و غیره خودنمایی میکند. در بافت قالی در همه جای جهان گره ترکی شناخته شده است. همین گره در قالی پازیریق نیز مشاهده میشود.
با در دست داشتن این متد، هویت هورریها، گوتتیها، آراتتیها و مانناها تثبیت میگردد. البته نوشتارهای کتیبهها بار دیگر با متودهای علمی امروزین باید بازخوانی گردد. با آشکار شدن خطاهای قبلی، ما سربلند از این آزمایش تاریخی بیرون خواهیم آمد.
آذربایجان به عنوان بخشی از سرزمین وسیع ایران، از دیرباز سرزمین شگفتیهاست. تاریخ آن نیز مملو از اتفاقات و حوادث بیمانندی است که هر خوانندهای را دچار حیرت و شگفتی میسازد. نگاه به تاریخ این سرزمین میبایست توأم با بررسی تاریخ ملل همسایه باشد. سدهها و هزارههاست که اقوام بیشماری در این سرزمین دوش بدوش هم فعالیت داشته، بنای تمدن و مدنیت نهاده و تا امروز هم در کنار یکدیگر با صلح و صفا، -هرچند که گاهی با برخوردهای خونین هم همراه بوده-، اما با تحمل و بردباری زیستهاند. در این تاریخ پر فراز و نشیب، اقوام و ملل مختلف با مردم بومی این سرزمین برخوردها و زد و خوردها داشتهاند که گاهی غالب و گاهی مغلوب گشتهاند و برآیند تمامی تاریخ همانی شده است که امروز مردم غیور آذربایجان را تشکیل میدهد. این پروسهی تاریخی در تکوین و تکامل تشکیل ملت بزرگ ایران که امروز در آذربایجان و سویهای آن میزیند از دید بسیاری از پژوهندگان به دلایل خاص مغفول مانده و یا حتی میتوان گفت که به اجبار مسکوت نهاده شده است. تاریخ این سرزمین از 2500 سال یا 3000 سال پیش آغاز نمیگردد؛ پیش از آمدن آریاییها بدین سرزمین – با هر عنوان و هر حرکتی – مدنیت و تمدن استواری وجود داشته است که آثار باقی ماندهی آن در سالهای اخیر از زیر خاک بیرون کشیده شده و از تمدنی پیشتر از 7000 سال خبر میدهد. پرداختن به این تاریخ و فرهنگ و مدنیت پاگرفته در آن، بدین سادگی هم نخواهد بود؛ زیرا یکجانبه و تکبعدی نمیتوان با این تاریخ که بخشی از تاریخ تمدن بشریت است به نتیجه رسید. لذا باید تاریخ مللی را که در این سرزمین به تولید فرهنگ و ادب پرداختهاند مد نظر قرار داد و بدور از تعصبهای کور قومی، به کشف واقعیتها نشست. البته آنچه تا امروز به عمد و با دسیسهی استعمار در این زمینه مغفول مانده است فرهنگ و زبان غالب امروزی است که بویژه در سدهی گذشته به نسیان سپرده شده است و تاریخی جعلی برای آن نوشته شده است. لذا همت این نوشتهها، نگاهی علاوه بر کل ادبیات و فرهنگ ملل گوناگون این دیار – به زبانهای فارسی، عربی و ترکی است – توجه خاصی به فرهنگ ترکی خواهد بود تا از نسیان و غفلت بیرون آورده شود. با این همه، ادبیات فارسی و حتی عربی در آذربایجان گنجینهای زوالناپذیر تلقی میگردد که نمیتوان بدان بیتوجه، یا حتی کمتوجه ماند.
آذربایجان تاریخی پر فراز و نشیب دارد. حکومتهایی مانند گوتیها، لوللوبیها؛ هورریها؛ ساکاها؛ اورارتوها؛ مانناها و مادها تمدنهایی را بنا نهادهاند. اینان زبانشان التصاقی بوده و فرهنگ و مدنیتی پایدار از خود بجا نهادند. بنابراین جا دارد که تاریخ را از باستانیترین دورانها آغاز کنیم و مرحله به مرحله پیش بیاییم.
گوتتیها
گوتتیها یا قوتتیها حدود سه هزار سال پیش از میلاد وارد عرصهی حکومتی شدند و تمدن خود را بنا نهادند. دیگر مدنیتهای روی کرهی زمین، مانناها و مادها را با نام گوتتی میخواندهاند. در ادبیات کهن، گوتّیها را با نام کوههای جودی (یادآور توفان نوح و محل فرود کشتی نوح) که در شمال کوههای آشور واقع است یکی میدانستند.
سه هزار سال پیش از میلاد، سرزمینهای ماد بعدی را که امروز نام آذربایجان دارد با نام گوتتی میشناختند. در منابع سومری و هورری، در همین سرزمینها قبایل هورّی، لوللوبی و گوتیها میزیستهاند که بعدها جایگاه اصلی مادها شد. در بارهی دولت گوتّی اطلاعات وسیعی در دست نیست؛ اما این را میدانیم همین گوتّیها در سرزمینهایی که امروز آذربایجان خوانده میشود سکنی داشتهاند. همین سرزمینها زمانی دیگر وطن لوللوبیها شده است. این سرزمین از رود دیاله آغاز شده تا دریاچهی اورمیه امتداد مییافت. لوللوبیها در غرب این دریاچه میزیستند و گوتتیها در شرق دریاچه اورمیه.
میدانیم که سومریان توسط اکدیان از بین رفتند. کتب تاریخی از غلبهی گوتّیها بر اکدیان مینویسند. این مورخان تعجب خود را از غلبهی گوتّیان بر اکدیان نمیپوشانند. زیرا باور دارند که هرچند اکدیان دارای تمدنی برتر بودهاند اما مغلوب گشتند. بنا به نظر آنان گوتّیها بتازگی به کشاورزی روی آورده بودند و دارای تمدن بالائی هم نبودند. در پی جستجوی دلایل غلبهی گوتیان بر اکدیان بر این باورند که گوتیان دارای سلاحهای برتری بوده و خویشی و دلبستگی بین آنان بالاتر از اکدیان بوده است. بنابراین استحکام خانوادگی و سلاح مدرن گوتیان را دلیل اصلی غلبه بر اکدیان قلمداد میکنند.
از این گذشته احتمالا گوتیان از پیش با اکدیان روابطی برقرار کرده و نظر اکثریت را برای بدست گرفتن حکومت جلب کرده بودند. تاریخ نشان میدهد که اکدیان در اواخر حکومت خود، استبداد و زورگوئی بر مردم را شدت داده بودند و مردم از دست حکومتیان رنجیده شده بودند. اکدیان تمام دوران حکومت خود را با جنگ و جدال سپری کرده و آرامش مردم را در نظر نمیگرفتهاند. لذا گوتیها با استفاده از نارضایتی مردم اکد، علیه حکومت بپا خاسته و توانستهاند با حمایت خودِ مردمِ اکد، دولت آنان را سرنگون سازند. در این حرکت، گوتیها توانستند نظر جمع بسیاری از مردم ناراضی را به خود جلب کرده و آنان گوتیها را بعنوان حکومتی پیشرو بر دولت خود ترجیح دهند. در عین حال بسیاری از مورخان، از ویرانی برخی شهرهای آن زمان مانند: آکشاک، خورساگ، لاما، در، آداب، اوروک و لاراک را نیز خاطرنشان میسازند. لذا تنها دلیل غلبهی گوتیها بر اکدیان را حرکت ضد استبدادی آنان میدانند. گوتّیها در زمان سومریان وارد کارزار حکومتی شده و ادارهی کشوری را فراگرفته بودهاند.
نام گوتیوم بعد از ساراگون ورد زبانها شد و مورخان توانستند نامی از آنان ببرند. با تکیه بر نوشتههای این مورخان است که میتوان گفت گوتّیها 23 قرن پیش از میلاد، خاقانهای خود را بوجود آوردند. با تکیه بر این مواد تاریخی است که میگوئیم نارامسیس پادشاه اکد با خاقانهای گوتّیها به نبرد روی آورد، اما توسط همانان نابود شد. یاکوبسون Jakobson دانشمند سومرشناس دانمارکی از غلبه یافتن انریداوازیر Enridavazir خاقان گوتّیها بر نارامسیس و سلطه بر سرزمینهای بین النهرین سخن میراند. در این مورد از کتیبههای بازمانده از اکدیان میتوان اشارات قابل ارزشی را بدست آورد که از غلبه گوتیان بر اکدیان سخن میراند. چنین به نظر میآید که گوتیان بر اکدیان حمله آورده و توانستهاند با وحدت بر این امر فایق آیند. با این حال، شارکالی شاریSharkalisharri فرزند نارامسیس توانست وضع را به نفع خود برگرداند و بینالنهرین را دوباره بازپس بگیرد. همچنین رهبر گوتّیها با نام سارلاقاب Sarlagab را اسیر گرفته و صد سال دیگر بر دوران حکومت اکدیان تداوم بخشند.
گوتّیها دوباره با قدرت گرفتن سلالهی اکدیان تحت فشار قرار میگیرند. بنابراین همین گوتّیها آرام – آرام گردآمده و در سرزمینهای آذربایجان مستقر میشوند. احتمال دارد که در اینجا هم با لوللوبیها برخوردهایی داشتهاند. 2230 سال قبل از میلاد بود که سلسلهی سارگون توسط گوتیان از بین رفت. بین سالهای 2230 و 2120 فبل از میلاد، سومریان و اکدیان حکومت گوتیان را میپذیرند. اما باید اضافه کرد که گوتیان باز توسط سومریان منحل گشتند. این امر را اتوکه گال Utukegalیک بهادر سومری انجام داده است. این سردار بزرگ اهل اوروک بوده و بین سالهای 2120 و 2113 حکومت کرده است.
هرچند اطلاعات اندکی در بارهی زبان گوتّیها در دست است، اما همهی محققان زبانشناس و باستانشناس زبان آنان را التصاقی دانستهاند. کتیبهها و متون اندکی از آنان در دست است؛ محققان تنها با توسل به اسامی 20 تن از امپراتورها و امرای گوتّیها به بررسی پرداخته و نظر دادهاند. این تحقیقات نشان میدهد که زبان گوتیان بسیار نزدیک به زبان هورّیها بوده و بویژه ساختمان و خصوصیات حروف و تلفظ نزدیکی بسیاری بهم داشتهاند. آنان نظر میدهند که هرچند زبان گوتیان با زبان عیلامی، سومری و لوللوبی بسیار نزدیک بوده، اما ماهیت مستقلی را دارا بوده است. هامی Hami دانشمند فرانسوی در کتاب "سیمای انسانی" خود چنین مینویسد: "امروز آذربایجانیهایی که در اطراف شوشا زندگی می کنند بسیار شبیه مجسمههایی هستند که از لوللوبیها و گوتّیها باقی ماندهاند.".
حکومت گوتتیها در بینالنهرین به مدت 125 سال تداوم یافته است. آنان اکدیان را از بین برده، اما خود نیز چون آنان ظلم را پیشه ساختهاند و لذا توسط مردم به کوههای آذربایجان رانده شدهاند. با این حال مورخان اذعان دارند که هرچند گوتّیها از بین رفتند اما نامشان همچنان زنده باقی ماند. امروز هم آنان را گوتیوم مینامند. پایتخت آنان آراپا (کرکوک امروزی) بوده است.
در کتیبهای دیگر چنین نوشته شده است: "من پادشاه گوتّی با نام شرلکی را اسیر گرفتم". اما همین شاه اکدی خود شکار گوتّیها میگردد. همهی مورخان از 125 سال حکومت گوتتیها سخن راندهاند. حتی نام تک تک پادشاهان و سالهای حکومت هر یک را ذکر کردهاند. هرچند که در این شمارش، بین مورخان اختلافهایی مشاهده میشود، اما این اختلاف یکی -دو سال بیشتر نیست.
همانگونه که ذکر شد پایتخت گوتّیها شهر آرپا و یا سوبارتو بود. زنان گوتّی در زیبایی زبانزد بوده که با نام مامورتی به معنی زنی با موهای درخشنده نامیده شدهاند. نام یکی از خاقانهای گوتّی که در کتیبهی اکدی آمده است لامیراب بوده است. گوتّیها حاکمان بابلی را بر قدرت خویش حفظ کرده و عزل نمیکردهاند. یکی از این حاکمان در زمان سیوم خاقان گوتتی حاکم بوده و 35 سال حکومت کرده است. کتیبهای در موزهی لوور پاریس نگهداری میشود که نشان میدهد خاقانی با نام داپیزیر امپراتوری توانمندی بوجود آورده است. در لوحههای معروف به لوحههای کرکوک اطلاعات مفیدی در بارهی این امپراتوری وجود دارد.
در تمامی کتیبههای باقیمانده از اکدیان و سومریان از برچیده شدن امپراتوری گوتتیها سخن راندهاند. آنان طبق اطلاعات همین کتیبهها بعد از اضمحلال و تضعیف به آذربایجان بازگشته و بجای امپراتوری شکل ملوکالطوایفی داشتهاند. آخرین امپراتور گوتتیها با نام تیریگان تنها 40 روز حکومت کرده و پس از او، شاهان سومری بر سر کار آمدهاند و گوتتیها در کوهها پراکنده شدهاند.
بنا بگفتهی همین کتیبهها، نخستین قوانین دموکراسی را گوتتیها نوشته و اجرا کردهاند. آنان خاقان خود را از هر سه سال یکبار انتخاب میکردند و هر خاقان هم تنها سه بار میتوانست انتخاب شود و در انتخاب آنان، ریش سفیدان نقش اساسی داشتهاند. همچنین زنان در میان گوتتیها از ارزش و احترام فوقالعادهای برخوردار بودهاند. حتی اسناد تاریخی از وجود زنان در میان قوشون و ارتش نیز خبر دادهاند. مدنیت و فرهنگ گوتتیها را نسبت به اکدیها و سومریان در مرتبهی پایینتری دانستهاند. به همین خاطر هم سومریان توانستند آنا را از بین برند. اعدام آخرین خاقان گوتتیها با نام تیریگان که تنها 40 روز حکومت کرد در سال 2109 قبل از میلاد در بابل اتفاق افتاد و پس از او امپراتوری سوم اکد – سومر بر سر کار آمد. در یک کتیبهی بابلی، ترس و واهمهی شاه اوروک (با نام اوتوخفال) از گوتّیها بیان شده است. مجسمههای فراوان از پادشاهان گوتّیها بدست آمده است که یکی از آنان از آذربایجان کشف شده است؛ دیگری از همدان و سومی در سلماس پیدا شده است. این مجسمهها هم اینک در موزهی گالری برمر آمریکا[1] نگهداری میشوند. متاسفانه کشفیات و حفریات انجام گرفته در آذربایجان با توجه به تاریخ باستانی و ارزشمند خویش بسیار اندک صورت گرفته و آنچه هم در دوران رژیم منحوس پهلوی بدست آمده، همه از ایران خارج شده است. باستانشناس معروف فرانسوی با نان ا.ت. آمی مجسمههای پیدا شده از دوران گوتّیها و هورّیها را با تیپهای مردم امروزین آذربایجان مقایسه کرده و آنان را بسیار بهم نزدیک دانسته است. او به همین خاطر نظریهی آذربایجانی بودن هورّیها و گوتّیها را طرح کرده است.
برخی دانشمندان مانند ز.ای. یامپولسکی گوتّیها را همان اوتی Uti، اوایتی Uiti، اوتین Utin و اودین Udin نامیده است. دانشمند دیگر "مار" هم اثبات کرده است که زبان گوتیها همان زبان هوریها، لوللوبیها و مانناها بوده است که به زبان عیلامیها نیز نزدیک است. نام بسیاری از خاقانهای گوتیها نیز به ترکی کنونی بسیار نزدیک دانستهاند. از آن جمله نام سه تن از این خاقانها با نام ایمتا Imeta بسیار شبیه به نام ایمته یا متهخان میباشد. یا خاقانی با نام اینقه شوشّIngeshush که 6 سال پادشاهی کرده است، sarlagab سارلاقاب(6 سال)، Yarlagash یارلاقاش(6 سال)، Elulumesh ایلولومئش(6سال)، یارلاقاب (15 سال)، Korum کوروم 2 سال، Habilkin ها(خا)بیلکین (3 سال)، ایارلاقاندا (7 سال )، Inimabagesh اینی ماباقئش(5 سال) نام داشتهاند. در مقایسهی این اسامی با اسامی امروزین ترکی به ریشهی واحد آنها میتوان پیبرد. نامهای یارلاقاش و ایلولومیش بعدها در کتاب دده قورقود آمده است. بدین ترتیب میتوان گفت که ظلمت تاریخ گوتّیها رو به روشنایی میرود. به هر حال با حکومت گوتّیها بود که هجومهای سامیها و دیگر اقوام کمتر شد و جلوی هجوم آشوریان نیز گرفته شد. در کتیبههای آشوری از هجوم به آذربایجان بسیار سخن رفته است. آداد نئراری در 14 قرن قبل از میلاد از شکست گوتّیها توسط پدر خویش سخن میراند. آداد نئری سوم در سال 890 ق.م. و توکولتی در سال 855 ق.م. از هجوم به گوتتیها سخن راندهاند. در اسامی گوتّیها پسوند"لی" بسیار بکار رفته است. امروزه هم همین پسوند به عنوان نسبت بکار میرود. م.دیاکونف در این باره مینویسد: "نام بسیاری از شاهان گوتّی و اسامی مکانها در کتیبهی تیفلت پیله سر به اسامی مانناها و مادها شباهت داشته و پسوند لیLi پر است. این پسوند در بین آشوریان نیز وجود دارد."
اسناد تاریخی نشان میدهد که حتی 600 سال قبل از میلاد تمام مردم ماننا و ماد را در آذربایجان با عنوان گوتتی مینامیدند. اینان در اطراف دریای ارومیه تا توروس پراکنده بودهاند.
منابع:
- علییف، اقرار، پادشاهی ماد. ترجمه کامبیز میربهاء، تهران: ققنوس، 1388.
کامرون، جرج، ایران در سپیده دم تاریخ. ترجمه حسن انوشه، تهران: علمی و فرهنگی، 1372.
توین بی، آرنولد، تاریخ تمدن. ترجمه یعقوب آژند. تهران: مولی، 1366.
بهزادی، رقیه، قومهای کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران. تهران: طهوری، 1386.
گیرشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام. ترجمه محمد معین، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1355.
دیاکونوف، ایگور، تاریخ ماد. ترجمه کریم کشاورز. تهران: پیام،1357.
مجیدزاده، یوسف، تاریخ و تمدن بین النهرین، جلد اول. مرکز نشر داتشگاهی، 1388.
اسکندری، ایرج، در تاریکی هزارهها. به کوشش علی دهباشی. تهران: قطره، 1377.
[1] Bremmer Galery