نگاهی نوین به تاریخ آذربایجان - 7 / هورری ها
هورری ها
هورری نام مردمی است که بین دریای خزر تا رود دجله در 4000 – 4500 سال پیش از این زندگی میکردهاند. هورّیها بین کوههای زاگرس تا سواحل مدیترانه بین سالهای 1600 الی 2500 ق.م تمدنی برپا نموده و امپراتوری خود را بنا نمودند. مدنیت هئتیتها نیز متعلق بدانان است. هورّی ها 15 قرن پیش از میلاد رقیب سرسختی برای مدنیت مصر و بابل بوده اند.
هرچند زبان هورّی ها از بین رفته و امروز کمتر آثاری از آنان در دست است، اما زبانشناسان پیوند بین زبان هورّیها و زبان ملل قفقاز را تایید می کنند. از کتیبه ی کشف شده ی هوریان ازخاتوشا - پایتخت هورّی ها، به خط میخی نشان می دهد آنان پیش از هئتیتها دارای مدنیتی بالاتر بودهاند. آنان پادشاهی میتان را بنا نهاده و با آنان می زیسته اند. همه ی اسناد تاریخی از پیوستگی هورّیان با میتانها حکایت دارد. بنا بر نوشته ی همین مورخان، هورّیها بیشتر بین کوه های زاگرس و دریای ارومیه میزیسته و ریشه ی فرهنگ خود را در این سرزمین نهاده اند. آنان با دوستی در کنار ملل دیگر زیسته اند، برای حفظ خود هم که شده در صلح و صفا با دیگران عمر گذرانده اند؛ اما در برابر هجوم دیگران ساکت ننشسته اند.
اگر زبان هورّیها را با زبان ملل قفقاز یکی بدانیم اینک نامهای شهر اورفا – تورفای امروزی از آنان گرفته شده است و زبانشناسان آنرا آسیایی میدانند. برخی هم آنان را آریایی دانسته اند! امروز کتیبهای در بوغازکوی از هورّیها بدست آمده می تواند بسیاری از معماها را حل نماید. هورّیها در پرورش اسب مهارت داشته و در کشاورزی هم ورزیده بوده اند. زنان در بین هورّیها احترام وافر داشته است. در بارهی دین و آئین آنان نیز اطلاعات ارزشمندی در دست نیست. اما تاکید شده است که هوریها به خدایان چندی معتقد بوده اند.
هورّیان از پروتوترکان ایران مانند سومریان، هئتیت ها، گوتّی ها و لوللوبی ها و مانناها و ساکاها بشمار می آیند. آثار باقی مانده از هوریان را می توان در اورفا، اورمیه، سلماس و توروس دید. این سرزمینها در دوران پیش از میلاد با نام ناییر نامیده میشدند. هوریان هم مانند سومریان و گوتیها از آسیای میانه آمده اند. برخی از مورخان نقش آنان در تاسیس گوتی ها و لوللوبی ها سخن رانده و زبان آنان را التصاقی ذکر کرده اند. کتیبه ای که از تپه ی حسنلو از 2400 سال ق.م کشف شده است بازمانده از نیشاری شاه هوریها می باشد. کتیبه ای دیگر از ساشارنار یکی دیگر از شاهان هورّی، از 1450 ق.م باقی مانده است. سلسله ی دیگری با نام هورپاتیلا از هورّیها تا امروز باقی مانده است. پروفسور دایسون تحقیقات ارزنده ای در بارهی هورّیها انجام داده است. وجود تمدن هورّیها در جام حسنلو دیده می شود. در سال 1905 در 15 کیلومتری سلماس مجسمه هایی از انسان بالدار، با دو کمان و گاو پیدا شده است. در نزدیکی دریاچه ی ارومیه تا اشنویه تپه هایی بازمانده از هورّیها و لوللوبیها نگهداری میشود. علاوه بر نابور، اسناد ارزشمندی در کرکوک و نوزی هم بدست آمده است.
اسناد موجود نشان میدهد که ارابه را هورّیها ساخته اند. در منطقه ی هوراند روستایی با نام هوری بره از مناطق قاراداغ شناخته شده است. نامهایی مانند هورات، هوری بره، هووای، هوای دره، هوروشه و غیره بازمانده از هورّیهاست. مورخان نوشتهاند که هورّیها از 2500 ق.م از قفقاز کوچ کرده و در اطراف ارومیه ساکن شدند. آنان مدنیتی آفریدند که تا 1500 سال ق.م تداوم یافت. آنان از نژاد گوتّی و لوللوبی بوده و زبانشان نیز با آنان همریشه تلقی میشد.
دکتر دیلمقانی هورّیان را نخستین خاقانهایی می شمارد که مدنیتی در آذربایجان بوجود آورده و کتیبه هایی از خود به یادگار نهادهاند. دکتر زهتابی هم با ارائهی فاکتهای تاریخی، التصاقی بودن زبان آنان را اثبات کرده است.
زبان هورّیان را جزو زبانهای قفقازی Caucasian Languagesمیدانند. زبان قفقازی به سه شاخه ی زیر تقسیم می گردد: گروه زبانهای شمال غربی شامل چرکس و آبخاز، گروه زبانهای شمال شرقی شامل لزگی، آوار و داغستان و گروه سوم زبانهای گرجی و مینکرلی.
متون مربوط به هوریها در آغاز قرن بیستم از بوغازکوی یافت شد. در میان این متون، نامهای است به خط اکدی از زبان نیشاری و اورکیش و ماواری از شاهان هوری که حدود 3000 سال ق.م نوشته شده است. از حفریات "راس الشمرا" معلوم شد که هوریان موجود در شهر اوگاریت با زبان هوری سخن می گفته اند. از متون یافته شده از آرشیو "ماری" نشان میدهد که نوشتههای هوری بسیار بیشتر از اینها بوده است. اسناد هاتوشاش و بوغازکوی تاثیر این زبان و خط را نشان میدهند. اما اخیرا متنی به زبان هورّیها بدست آمده که نامهایست از زبان "توش رانا" به فرعون مصر یعنی آمنوفیس سوم نوشته شده است. این نامه 1400 سال ق.م نوشته شده و از خرابه های "تل العماره" بدست آمده است. منابع بدست آمده نشان میدهد هورّیها مدنیت بابلی را اخذ کرده و در قبال آن، تربیت اسب را بدانان یاد دادهاند.
هرچند هورّیها امپراتوری پایدار و ثابتی نیافریدند اما از نظر مدنیت بسیار توانمند بوده اند. اسناد موجود از منابع سومری و گوتّیزبان در بارهی هورّیها اطلاعاتی بدست میدهند. زبان بازمانده در اطراف اورمیه نشان از زبان هوریهایی تلقی می گردد که دو هزار سال قبل از میلاد، در مناطق یادشده تا کرکوک می زیسته اند. برخی اسناد مربوط به هورّیها از اطراف کرکوک بدست آمده است. محققان امروز با دستی پر، از اسناد هورّیان در اطراف کرکوک سخن میرانند. التصاقی زبان بودن زبان آنان موردی است که امروزه دیگر تردیدی باقی نمانده است. مورخان تاکید میکنند که هوریان بعدها سرزمین خود را برای مانناها باقی نهاده اند و از بین نرفته اند. امروزه تاثیر زبان آنان را در زبان امروزی مردم آذربایجان مییابند. اسامی روستاها، رودها و چشمه های و دیگر اسامی جغرافیایی قاراداغ، ارومیه و غیره را دلیلی محکم بر این ارتباط میدانند. در بین النهرین نیز باقیمانده ی تاثیر این زبان انکارناپذیر دانسته شده است. لوحه های یافت شده از کرکوک و کاپادوکیه خبر از هوریها می دهد. نام "نامار" نخست "ناوار" بوده و بعدها "نامرو" شده که امروز هم باقی است.
هرچند اسناد پیداشده از بوغازکوی اطلاعات تازهای از هوریان بدست میدهد و التصاقی زبان بودن آنان را تائید میکند، در عین حال، آثار مگالیتیک پیدا شده از حفریات اطراف اردبیل هم توجه باستانشناسان را جلب کرده است. منطقه "شهر یئری" که به دوران 4 هزار سال پیش مربوط میگردد تاریخ هوریان را به عیان نشان میدهد.
پژوهشگران بر اساس لوحه های پیدا شده در بوغازکوی باور دارند که هوریان در 2 هزار سال پیش دارای مدنیتی بسیار نزدیک به میتانها بوده اند. هئتیتها در زمان مورسیلیس در سال 1595 ق.م به بابل هجوم آورده و موقع بازگشت با هورریان مواجه شدهاند. در کتیبه های هاتوشا در بوغازکوی، از وضع خوب هورّیها سخن گفته میشود. زبان آنان را التصاقی دانسته و گفته اند که هوریان در 2000 ق.م خط میخی را بکار گرفته اند. متون دیگری هم از هورریان در هاتوشا، اوگاریت و شاپیتووا بدست آمده است. بر اساس همین متون میتوان قبول کرد که زبان هوریها بعدها در زبان سوبارتی و سامی تاثیر نهاده و از بین رفته است.
میتانها
میتانها در 1700 سال ق.م در قفقاز میزیسته و سپس به آسیای صغیر رفته اند. این هجرت حدود دویست سال تداوم داشته است. هورّیان از آسیای صغیر سرزمینهای وسیعی را در پیش گرفتند و نهایت در بین النهرین ساکن شدند. آنان در اندک زمانی توانستند مدنیت خود را برپا سازند و مورخان دلیل این سرعت را استفاده ی آنان از اسب و ارابه دانسته اند. 1500 سال ق.م هوریها سرداری به نام یودارنا را به رهبری پذیرفتند. آنان حکومتی برپا نموده و نام آنرا میتان گذاشتند. در این زمان فرعونیان در مصر حکومت می کردند که سوریه را بر سرزمینهای خود افزوده و با میتانها همسایه شدند. قرن 14 ق.م هئتیتها حکومت قوی خود را بنا نهادند و جنگهای بین میتانها و هئتیتها افزون شد. اما هئتیتها در برابر فرعونیان سر فرود نیاوردند و شکست خوردند. سپس با هجوم آشور از بین رفتند.
هیتیتها
هئتیتها گروه دیگری بودند که در آسیای صغیر می زیستند و 1800 ق.م همانند هورّیها دامپروری میکردند. آنان با کشف آهن و ساخت ابزارهای آهنی توانستند حکومت و مدنیت خود را برپا سازند. دولت هئتیت در بین سالهای 1700 الی 1500 ق.م بوجود آمد. در زمان مورسیل اراضی خود را توسعه داده و با هورّیها همسایه شدند. اما در 1300 ق.م از بین رفتند. دلیل نابودی آنان هنوز معلوم نشده است.
اورارتو
بعد از هئتیتها، اورارتوها پدید آمدند و در اطراف دریاچه های وان و اورمیه بنای دولت نهادند. آنان به کشاورزی روی آورده و بنای تمدنی پایدار را نهادند. امروزه کتیبه های فراوان از اورارتوها در شهرهای مختلف آذربایجان – سلماس، نقده، اهر و غیره موجود است. آنان در سال 612 ق.م از بین رفتند. بررسی آثار آنان در صفحات بعدی خواهد آمد.
لوللوبیها
لوللوبیها در کوهها و اطراف دریای اورمیه ساکن شدند. از دیدگاه مورخان، لوللوبیها ادامه ی طوایف هوریان و به اورارتوها و عیلامی ها نزدیک بوده اند. لوللو به معنای دشمن بوده و زبان آنان به زبان هوریها و اورارتوها نزدیک بوده است. نام لوللوبیها در کتیبه های نارامیسن در 2300 سال ق.م آورده شده است. نام یکی از شاهان لوللوبی با نام آتوبانی در 2200 ق.م آمده است.
کاسسیها
نام طایفهای است که در کوههای زاگرس می زیسته اند. آشوریان آنان را با نام کاشو و عیلامیان با نام کوسی نامیده اند. کاسسیها در 2000 ق.م قدرت یافته و در 1530 ق.م به بین النهرین هجوم آورده و حکومت بابل را شکست داده اند. بین سالهای 1530 الی 1150 قبل از میلاد حکومت خود را تشکیل داده و در آن سالها از تاریخ رخت بر بسته اند. نام کاسپین بر روی دریای خزر از نام آنان گرفته شده بود.
ساکاها
سکاها در تاریخ آذربایجان جایگاه ویژهای دارند و در تاریخ زبان این سرزمین تاثیر خود را نهاده اند. امروز هنوز هم نام برخی از محلها همچنان مشتق از زبان سکاها باقیمانده است. از آن جمله نام سیستان، سقز، اسکیت، ساسان، اشکوزا، اشک و... از زبان سکاها مانده است. سکاها پیش از آمدن هخامنشیان به ایران در این سرزمین میزیستهاند. سکاها به نظر اکثریت مورخان و محققان عرصه ی تاریخ، از کنارههای دریای اورال در آسیای میانه بدین سرزمین آمده و تا سواحل دون و دانوب در اروپا گسترده شده اند. سکاها مدت مدیدی در آذربایجان سکنی گزیده و بنای تمدن نهادهاند. آنان حتی در سیبری طوایف کیمری را از آنجا رانده و خود جایگزین گشته اند. اشیای بدست آمده از مارتونوشا و ماگونوه نشان می دهد که سکاها در شمال اوکراین بوده و بین سالهای 550 الی 450 قبل از میلاد در این سرزمین میزیستهاند. تالگران عالم روس زمان اوجگیری تمدن سکاها را در سالهای 250 قبل از میلاد می داند. در این زمان تمدن آنان را در کناره های رود ولگا میداند که بعدها به سواحل دریای خزر منتقل گشته است. سکاها در قرنهای بعدی جای خود را به امپراتوری خزرها واگذار کرده اند.
برخی از دانشمندان سکاها را از باستانی ترین طوایف جهان شمرده اند. از آن جمله تروگوس پومپئوس Tragus Pompeiusسکاها را حتی باستانی تر از مصریان دانسته است. در کتیبه ی اسروه سکاها با نامهایی چون ایشکوزا و شکورزا Ishkuz یا Shukrza نامیده و از سردار معروف سکاها با نام ایشپاکادان Ishpakadan نام بردهاند. یونانیان سکاها را اسکوت می نامیدند. اسکوت در زبان یونانی به معنی پیاله است و چون سکاها همواره پیاله همراه داشته اند بدان نام نامیده شدهاند. نام آنان در بین هندیان جاکChaka، آشوریان ایشکوزی و پارسها بدانان سکا میگفتند. سکاها از طرف پارسیان همان تورانیان دانسته می شدند. حتی شاهنامه هم آنرا را با نام تورانیان نامیده است. آبایف با استناد به اوستا، سکاها را از طایفه ی تور دانسته است. استرابن منطقه ی دویروجا Doubrudja را ساکانیه مینامد و شمال و شمال شرق دریای سیاه را با همین نام اسم میبرد. سرزمین باستانی سکاها تیانسان، تالاس و آلایداغ بوده و در اطراف ایستی گؤل می زیسته اند. بلینسکی در باره ی گسترش سکاها بر روی سرزمینهای وسیع را مورد بررسی قرار داده و نقش آنان را در برپایی دولت ماد ارزشمند دانسته است. از سکاها تا 200 ق.م نام برده شده و سپس جای آنان به خزرها داده شده است.
رنه گروسه هم در باره ی سکاها پژوهش های تاریخی ارزشمندی به انجام رسانده و تاریخ آنان را در کاشغر و دیگر مناطق اثبات کرده است. گورهای دسته جمعی سکاها در سیبری نیز یافت شده است.
تاریخ سکاها از 1700 سال ق.م آغاز میگردد. آنان 800 سال ق.م در برابر آشوریان قد علم کرده و آنادولو، آذربایجان و اطراف آنرا در دست گرفتهاند. ایش پاکای Ishpakayشاه سکاها علیه آشور جنگیده و بر آنان غلبه یافته است. هرودوت با تائید منابع آشوری پارتاتوآ Partatuaیا پرتوتیش Prototkyesرا در سرزمینهای آتروپاتن - آذربایجان امروزی میزیسته و مدنیت خود را در اطراف دریای ارومیه برپا نموده است. سکاها رابطهای سالم با مادها داشته و از حمایت آنان برخوردار بودهاند. سکاها در سال 638 ق.م علیه کیمریها هجوم آورده و آنان را از بین برده اند. اما شاه آشور برای نابودی سکاها به اورارتویی ها متوسل می گردد. پارتاتوآ خواستگاری دختر آشور شده و آنان را علیه سکاها می شوراند. ده سال بعد، بنا بگفته ی هرودوت مادیش فرزند پارتاتوآ سکاها از شکست خورده است. اما هرودوت اضافه کرده و می نویسد مادها 28 سال دیگر زیر سلطه ی سکاها بوده و آنگاه سکاها را از بین بردهاند. سکاها از این پس از این سرزمین بیرون آمده و به قفقاز رفتهاند. داریوش پادشاه هخامنشی علیه سکاها به نبرد پرداخته و بزرگترین لشکرکشی تاریخ را علیه آنان بکار گرفته است! باز هم در زمان انوشیروان بود که سکاها در آذربایجان قدرت یافته، حتی در داخل قشون ساسانی وجود داشته اند. سکاها به آسمان، خورشید، ماه و طبیعت عبادت میکرده و اشیای طبیعی را مقدس میشمرده اند.
بین زبان سکاها با زبان ماننا و ماد شباهتهای فراوان وجود داشته و زبانشناسان بدان اعتراف کرده اند. هوخشتره شاه ماد علیه سکاها نبردها کرده، اما به اسرای سکا همواره اعتماد میکرده است. مادها حتی پرورش و تربیت فرزندان خود را به سکاها میسپردهاند. اگر بدین نوشته ها اعتماد کنیم باید باور داشته باشیم که سکاها در امور مربوط به تربیت و آموزش دارای آموزههای ارزشمندی بوده اند. مورخین به نزدیکی زبان و حتی مواد فولکلوریک بین ماد و سکاها تاکید می کنند. استرابون نیز جزو مورخینی است که به هماهنگی فولکلوریک و نزدیکی فرهنگ مادها و سکاها اذعان دارد. نامها و کلماتی که از زبان سکاها در دست است میتوان در بارهی زبان آنها به بررسی و پژوهش پرداخت. امروز اشیای بسیاری از ابزارآلات آهنی، برنزی و مفرغی از آنان در دست است که میتوان از توسعه و پیشرفت صنایع و هنرهای سکاها سخن گفت. آثار بسیاری علاوه بر فلزات، اشیای چوبی و استخوانی نیز بدست آمده است. مناطقی که این اشیا بدست آمده سرزمینهایی از مغولستان تا آذربایجان کشیده شده است. در میان این اشیا مجسمه هایی از حیوانات هم موجود است. آثاری که در سال 1940 در ازبکستان پیدا شد آثار هنری سکاها را بروز می دهد.
گورهای سکاها کاسترومسکایا استانیتزا Kostromskaya Stanitza ، و کلرمس در کوبان و تپههای ملگونوف Melgunov در روسیه، همچنین اشیای یافته شده در تپه های سقز نشانگر نمونه هایی از هنرهای آذربایجان است. غلاف شمشیر پیدا شده در ملگونوف و نقشهای حک شده بر روی آن، آثاری از هنرهای ترکی شناخته شدهاند. نقش و نگارهای موجود بر روی این اشیاء، نمونه های ارزشمندی از هنرهای سکاها بشمار می آید. سکاها علاقمند شکار بوده و تاثیر فراوان آثار بازمانده از آنان از طبیعت را در خود دارد. تصاویر موجود از ماهی و حیوانات دریایی نیز نشانگر هنر ترکان شمرده شده است. تصاویر آهوان نیز دارای چنین ماهیتی است.
سکاها ملتی قوی و توانمند بودهاند که توان خود را در تجارت و صنعت نشان داده اند. تجارت و صنعت در بین آنان رواج داشته و آهنگری، ساخت شمشیر، یراق آلات کشاورزی و حیوانات، همچنین ابزارهای جنگی جزو صنایع رایج بوده است. این ابزارها از محل زندگی سکاها پیدا شده اند. از گورهای سکاها هم ابزار و اشیای ارزشمندی پیدا شده است. لباس آنان نیز جالب توجه بوده است. نقش و نگار روی لباس آنان نیز ارزشمند است. همچنین قالی بزرگ پازیریک نشانگر اوج هنر بافندگی و قالی در بین سکاهاست. از نقش و نگار روی قالیهای سکاها نیز میتوان به طرز پوشش و لباسهای سکاها پی برد. زنان آنان بسیار زیبا و دارای پوشش بسیار زیبا و محکم بوده است. آنان لباسی بلند و با پوشش مناسب و زیبا بوده اند. کوزه ی معروف ورونژ Voronezhو کوزه ی الکترومی Elecrumو کول اوبا Kul Obaو نقشهای روی آنها، نمونه هایی از پوشش زیبای دختران و زنان سکاهاست. علاوه بر این لباس جنگی سکاها نیز بسیار زیبا و محکم بوده است.
آثار بدست آمده از مناطق مختلف دنیا، از روسیه گرفته تا آذربایجان، نشانگر پیشرفت سکاها در کشاورزی و هنرهای مختلف بوده است. زیباترین شهر سکایی نام نئاپولیش Neapolis داشته که در کریمه قرار دارد و در حفریات سال 1945 پیدا شده است. در این حفریات اشیای مفرغی بسیاری نیز بدست آمده است. گورهای فراوانی نیز در آسیای میانه متعلق به سکاهاست. آثار بدست آمده از این گورها، نشان میدهد که سکاها دارای هنرهای زیبایی بودهاند و در ساخت ابزارها و وسایل زینتی نیز ماهر بوده اند. فراموش نکنیم که بسیاری از پژوهشگران، نام تبریز را برگرفته از نام تومروس – ملکه ی سکایی می دانند.
منابع:
1 عطایی فرد، امید، ایران بزرگ، انتشارات اطلاعات، 1384.
2 بهزادی، رقیه، قومهای کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، انتشارات طهوری، 1386.
3 گروسه، رنه، امپراطوری صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده، انتشارات علمی و فرهنگی، 1387.
4 دیاکونوف، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات پیام تهران، 1354.
5 رضا، عنایت الله، ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، انتشارات علمی و فرهنگی، 1384.
6 گیرشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1355.
7 کریستین سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، انتشارات ابن سینا، 1351.
8 زهتابي، محمدتقی؛ ایران تورکلرینین اسکی تاریخی، جلد اول، تبریز، 1376.
9 عزتالله نگهبان، ظروف فلزي مارليك، مجله ميراث فرهنگي، سال سوم، شماره 5 ، 1370
10 قرار علییف، پادشاهی ماد، ترجمهی کامبیز میربهاء، انتشارات ققنوس، 1388.
11 چارلز برنی، مارشال لانگ، تاریخ اقوام کوهنشین شمال غربی ایران، ترجمهی هوشنگ صدیقی، انتشارات نگاه، 1386.