نگاهی نوین به تاریخ آذربایجان - 8
مانناها
بر اساس نوشته ها و پژوهشهای مورخان، مانناها آذربایجان را سرزمین اصلی خود قرار داده و مدنیت خود را در همینجا بنا نهاده اند. مانناها 700 سال ق.م جزوی از دولت ماد شمرده شده اند. دیاکونف اسامی دولتهای مستقر در آذربایجان را چنین نام میبرد: گوتتی، لوللوبی، ماننا، مهرانی و کاسسی. او، این اسامی را در متون آشوری و عیلامی نیز چنین میداند. نزدیکی طوایف و زبان آنان را نیز تائید میکند[1]. دیاکونوف نقش رهبری دولتهای برخاسته از مادها را به شخصی با نام زاموآ Zamua میدهد. بنا بر نظر دیاکونف، پایتخت آنان در اطراف دریای ارومیه بوده است. سرزمین اصلی مانناها همینجا بوده است. دیاکونف مانناها را ادامه ی اصیل گوتّیها میداند.
پايههاي حكومت ماننا در اوايل هزارهي اول ق.م در اطراف درياچهي اروميه نهاده شد و حكومت ماننا در سدهي 9 قبل از ميلاد به وجود آمد و در روابط سياسي با حكومتهاي همسايه و روابط با ملل همجوار نقش بارزي را بازي كرد. مانناها در اصل وارث اصلي گوتتيها، لوللوبيها، توروكيها و سوبارها هستند.[2] محدودهي حكومت مانناها از شرق درياچهي اروميه تا جنوب غربي درياي خزر كشيده شده است آنان به كشاورزي و دامداري مشغول بودهاند.
نام ماننا دو بار در كتيبهاي كه در سال 843 ق.م به خط ميخي توسط سالماناسار سوم نوشته شده است برده ميشود.[3] ماننا بين دو حكومت اورارتو و آشوريان قرارداشته است. پايتخت ماننا شهر«ايزورتو» در شمال درياچهي اروميه بوده و دولت اورارتو كه در قرن نهم ق. م به وجود آمد با هجومهاي پيدرپي خود به كشور مانناها تجاوز ميكرده است. اورارتوها در شرق درياچهي وان مستقر بودند. آخرين بار نام مانناها در منابع تاريخي به سال 616 ق.م آورده شده است و از آن پس خبري از آنان نيست. حكومت اين دولت سه سده به طول انجاميده است. پادشاه ماننا «يانزو» ناميده ميشد و شوراي ريشسفيدان در امور دولتي به او كمك ميكردند.
ماننا، اولین دولت منسجم در آذربایجان بود که موفق به ایجاد اتحاد سراسری در بین سران اقوام مختلف (قوتتیها، سابیرها، هوریها، آزها، توروکها و ...) و جمع کردن آنها در زیر پرچم وحکومت مشترک شد. از اوایل قرن 18 ق.م متحد شدن قبایل ماننا سبب شد كه این قبایل بتوانند یك دولت بزرگ ایجاد كنند[4].
ماننا Manna در اوایل به صورت اتحادیه قبایلی از طرف اقوام مختلف گوتتی - لوللوبی در اوایل هزارهی 1 ق.م در ساحل غربی و جنوبی دریاچه ارومیه تشكیل شده و به مرور زمان با پیوستن دیگر اقوام التصاقی زبان (سابیرها٬ توروكها و...) ساكن در آذربایجان به آن اتحادیه، از اوایل قرن 9 ق. م منجر به ایجاد دولت قدرتمند ماننا شد. "ر. رئیسنیا" در این باره مینویسد: شرایط و زمینه تشكیل دولت ماننا ابتدا در اراضی اطراف دریاچه ارومیه با اتحاد چند تا از قبایل و ایلهای گوتتی - لولوبی فراهم شد٬ قدرتمندترین این قبایل گوتتی – لوللوبی، ایل ماننا بود كه در جنوب و جنوب شرق دریاچه ارومیه ساكن بودند و به علت نقش مهم آنان در تشكیل دولت ماننا٬ آن دولت با اسم آن قبیله معروف شد"[5].
آشوریان و اورارتوها نیز آن دولت را ماننا می نامیدند. بر اساس اسناد تاریخی بدست آمده، دولت ماننا Manna قدیمیترین دولت در آذربایجان میباشد كه مرزهای جغرافیایی آن با مرزهای كنونی آذربایجان تطبیق میكند. "م . دیاكونوف" با شمردن دقیق مناطق ماننا نتیجهگیری میكند كه: دقیقا میشود گفت كه اراضی ماننا كه بعدها آتروپات ماد خوانده شد با اراضی آذربایجان كنونی تطبیق میكند[6]. ( تاریخ ماد، ص 65 ) مرزهای جغرافیایی دولت ماننا از ایالت "ایللیپی Ellipi" در نزدیكی كرمانشاه كنونی و نامار در لرستان شروع شده تا كنارههای رود کر ادامه داشت٬ و از سال 717 ق . م با درایت و كاردانی ایرانزو ( ار+یانزی) شاه ماننا٬ قوتتیهای ماد مركزی نیز به ماننا پیوستند و همه اراضی آذربایجان در داخل یك سیستم سیاسی قرار گرفت و در نتیجه مرزهای ماننا تا شرق قم، كاشان و مناطق شرقی قزوین گسترش یافت[7].
در این مرحله از زمان بخش شمالی رود ارس، دست قبیله ایشغوز ( ساكا) بود. کلمه ایرانزو (ار یانزی) كه از شاهان معروف ماننا 717 ق.م بود، از دو كلمه ار+ یانزی تشكیل شده است كه برای استعمال آسانتر به مرور زمان، به یك كلمه تبدیل شده است (كلمات و اسامی زیادی در تركی امروزی نیز بدان صورت در گویش عامیانه تغییر یافتهاند). كلمه یانزی در بین كاسسیها و مانناها به عنوان لقب شاهی و سلطنت به صورت وسیعی استفاده می شد، ار یا آر به معنی قهرمان٬ جوانمرد در بین تركان به بزرگان و شاهان به علامت احترام و حرمت به اول اسمشان اضافه میشد٬ مثال ار+ اسلان ( شیر نر)، آلپ ارسلان(شیر نر قهرمان) و... البته قسمتهایی از سرزمینهای غربی ماننا نزدیك به یك قرن تحت سلطه اورارتو بود. بعدأ در قرن ششم قبل از میلاد این دولت ماننا بود كه از نظر سیاسی اقتصادی و مدنیت قلب امپراتوری ماد را تشكیل میداد[8].
منابع آشوری و اورارتویی نشان می دهند كه ماننا یكی از دولتهای مهم و بسیار متمدن منطقه بود و سرزمینهایش آباد و مردمش ثروتمند بودند، بعدها این دولت ماننا بود كه پایه و اساس دولت ماد را پیریزی كرد. پایتخت ماننا در زیوه واقع در 40 کیلومتری شرق شهر سقز امروزی قرار داشت[9]. لازم به ذکر است که، کاوشگریهای جدید نشانگر آن است که پایتخت آنان در نزدیکی بوکان امروزی بود.
بعضی منابع حاکی از آن است که مانناییها صاحب خط بودندهاند. به نظر "ا . م. دیاکونوف" در این مورد، این خط نوعی از خط میخی بوده است. گذشته از خط میخی، در نواحی اطراف دریاچه ارومیه هیروگلیفهای اورارتویی متداول بوده است، به عنوان مثال بر روی دیس سیمین که در زیویه پیدا شده، هیروگیلیف هایی از این نوع نقش گردیده است. زبان مردم ماننا زبان اقوام گوتّی و لولّوبی و هورّی بود که تا حدود زیادی به زبان ایلامیها نزدیک بود.
تاریخدانان زیادی همچون هنری فیلد، آرتور كسیت، چارلز بارنی و غیره این سرزمین را مهد تمدن بشری و سرزمین ظهور انسان متفكر میدانند. این سرزمین پرآب و حاصلخیز از هزاران سال پیش مسكن انسانها بوده است و همواره مهاجرین جدید را نیز به خود جذب كرده است. در كاوشگریهایی كه در گنجه، نخجوان و آستارا انجام شده وسایل زیاد كشاورزی و ظروف سنگی از دوران سنگی به دست آمده است. آثار باستانی كه در"قوبوستان" در آذربایجان شمالی در نزدیكی باكو در سواحل خزر پیدا شده است مربوط به 13000 سال قبل از میلاد می باشند
قدیمترین اقوام ساكن سرزمین آذربایجان امروزی ( استانهای آذربایجان شرقی، غربی، زنجان، اردبیل، همدان، قزوین، و قسمتهایی از استانهای مركزی، گیلان، كردستان و ... ) اقوام سابیر، قوتّی، لولوبی، كنگر، هوری، توروك و آذ بودند و زبان همه این اقوام پیوندی یا التصاقی بود.
تركی آذری امروزی حاصل آمیزش و تركیب زبان آن اقوام باستانی آذربایجان با لهجه های دیگر تركی، كه در اعصار بعدی از طریق مهاجرت اقوام جدید ترك از جمله ایشغوزها (ساك، ایسكیت)، اوغوزها، قبچاقها، اوغورها و غیره وارد آنجا شده بودند، شكل گرفته است. از نظر زبانشناسی زبان تركی وارث زبان این اقوام قدیمی میباشد و به همین خاطر تاریخدانانی چون "ف. هومئل" و غیره، آن اقوام را "پروتوتورك" مینامند. آن اقوام از 5000 سال قبل از میلاد ساكن آذربایجان بودند. از اقوام باستانی آذربایجان كه بارها موفق به ایجاد دولتهای مقتدری در سرزمین آذربایجان شدند و در شكل گیری هویت زبانی و تباری مردم امروزین آذربایجان سهم بزرگی دارند، لولوبیها و گوتّیها بودند كه از ایلها و قبایل همنژاد و همزبان زیادی تشكیل شده بودند. این اقوام در اعصار بعدی در تشكیل دولتهای ماننا و ماد مهمترین نقش را داشتند.
پروفسور "ف . آغاسی اوغلو" تاریخ شناس مشهور آذربایجانی در تحقیقات جدیدی عقیده دارد كه لولوبیها قومی مجزا از قوتتیها نبودند بلكه شاخه ی كوچ نشین و كوه نشین اقوام گوتتی را لولوبی مینامیدند. اقوام مذكور در حدود هزاره پنجم پیش از میلاد نخستین موج از مهاجرینی بودند كه به سرزمین آذربایجان روی آورده اند. منشأ این اقوام آسیای میانه بود.
لوللو در زبان هوری به معنی كوهستانی(برخی معنای آن را دشمن میدانند) و بی، علامت جمع در آن زبان میباشد، و لولوبی به معنی كوهستانیها بود. در منابع اككدی در هزاره سوم قبل از میلاد از لولوبیها با نام لوللوپوم یاد میشود و در منابع آشوری به آنها لولوبی گفته میشود.
لولوبیها از شرق رودخانه دیاله تا دریاچه ارومیه و از آنجا تا قزوین، قم و همدان زندگی می كردند. گوتّیها در شمال و شمال غرب لولوبیها زندگی می كردند.
بعد از آنكه گوتّیها در سال 2109 ق . م حاكمیت بابل را از دست دادند و به وطن خویش آذربایجان برگشتند، بطور مكرر مورد حمله و لشگركشی بابل و در اعصار بعدی آشور قرارگرفتند، و این حملات اقوام و ایلهای گوتّی – لولوبیها را هر چه بیشتر منسجم تر می كرد و آنها لزوم ایجاد یك دولت واحد و مقتدر را احساس میكردند ولی حملات مكرر دشمنان و نفاق بین قبایل مختلف فرصت انجام این كار را از آنان سلب میكرد. هدف بابلیان و آشوریان از حمله به آذربایجان علاوه بر غارت ثروت آن٬ جلوگیری از انسجام و اتحاد گوتّی- لولوبیها و تشكیل دولت توسط آنها كه می توانست امنیت بابل و آشور را تهدید كند٬ بود.
منابع تاریخی نشانگر آن است كه با وجود حملات مكرر بابل٬ گوتّی – لولوبیها موفق شدند دوباره در حوالی قرن 18 ق.م دولت مستقلی تشكیل بدهند و از شاهان معروف آنها ملكه ناوار بود كه در اوایل قرن 18 ق.م با سایبرها در شمال سوریه و دولت ایلام بر علیه بابل - اكد متحد شد و ده هزار سرباز به كمك دولت ایلام فرستاد. از قرن 15 ق.م آشوریان هر چند سال یكبار به قصد غارت به آذربایجان لشكر كشی میكردند و چون در آن زمان بین شاهان محلی در آذربایجان اتحاد لازم وجود نداشت لذا از آشوریان شكست خورده و مجبور به پرداخت خراج به آشور میشدند. با گذشت زمان دولت آشور قویتر می شد و برای ساختن بناها و عبادتگاههای خود احتیاج به مصالح ساختمانی، انواع سنگهای زینتی٬ طلا و نقره داشت و منطقه ارتته در آذربایجان در آن زمان مشهور به داشتن این منابع و معماران و استادان ماهر بود٬ و آشوریها برای تهیه احتیاجات خود به آذربایجان حمله می كردند.
"تیقلت پیلهسر اول" در سال 1114 ق.م مینویسد: به كمك خدای آشور سرزمینهای نائیر كوهستانی (اطراف سلماس) را فتح كردم٬ امر دادم كه از آنجا اوبسیدین٬ بازالت٬ خالتو و هئماتیت به آشور بیاورند و عبادتگاه٬ سالن و خرمخانه خدای آداد را تزئین كنند[10].
آشوریان با حملات مكرر خود به آذربایجان، سنگهای تزئینی٬ طلا٬ نقره و معماران٬ صنعتگران و استادان آذربایجانی را به آشور میبردند تا بناها و عبادتگاههای عظیم نینوا را بسازند.
تا زمانی كه قوتتی – لولوبیها با ایجاد امپراتوری ماد موفق به سرنگونی دولت آشور شدند٬ در مدت بیش از هزار سال مورد حمله و هجوم آشوریان قرار داشتند. آشوریها ویرانیهای زیادی را در آذربایجان پدید آوردند و بنا به كتیبههای خود آنها٬ هدفشان چپاول و غارت ثروت آذربایجان بود. چونکه بارها تجربه کرده بودند که قادر نبودند این سرزمین را در اشغال نگه دارند، چون مردم دلیر و غیرتمند ماننا - ماد، با وجود اختلافات داخلی شان، جانانه از وطنشان دفاع میکردند. اولین و آخرین باری هم که آشوریان موفق شدند قسمتهایی از ماد مرکزی را در اشغال نگه دارند، منجر به قیام سراسری سال 673 ق.م شد که در نهایت بعد از چند دهه به نابودی کامل آشوریان ختم شد. مردم آذربایجان با رشادت و مردانگی از سرزمین خود دفاع میكردند٬ هم كتیبه های خود آشوریان و هم "هرودت" به دلاوری و از خودگذشتگی مردم ماننا - ماد در مقابل تجاوزات آشور اشاره كردهاند.
حملات مكرر آشوریان٬ گوتّی – لولوبیها را تضعیف كرده و توان ایجاد یك دولت قوی و فراگیر در آذربایجان را از آنها سلب می كرد؛ تا اینكه دولت آشور به علت حملات مكرر آرامیها در اواخر قرن 11 و اوایل قرن 10 ق.م تضعیف شده و قادر به لشكركشی به آذربایجان نشد. گوتّی – لولوبیها از آن فرصت استفاده كرده و پایه و اساس دولتهای ماننا و ماد مركزی را ریختند.
رهبران ماننا در ابتدا برای حفظ استقلال و آزادی ملت خود٬ بعضأ برای مبارزه با تهاجمات آشور با اورارتوها متحد میشدند و بعضا نیز برای مقاومت در برابر سلطه گریهای اورارتو٬ با آشور متحد می شدند.
ساكنین آذربایجان و كردستان امروزی تا عصر ششم قبل از میلاد كلا غیرآریایی بودند٬ ساكنین آنجا عبارت بودند از گوتتی – لولوبیها و اقوام خویشاوند و نزدیك به آنها، و همه آنها التصاقی زبان بودند[11]. در غرب ایران مللی زندگی میكردند كه خویشاوند با ایلامیان بودند[12].
آثار ارزشمندی كه در منطقه شرقی دریاچه اورمیه٬ از روستاهای پروستر و آخیرجان پیدا شده است٬ از جمله مجسمه ی شیر از سنگ مربوط به ماننا - ماد میباشد. در منطقه گوورقیزی در بین ممقان و دریاچه ارومیه و همچنین در منطقه گونئی در شمال دریاچه ارومیه تپههای زیادی وجود دارد كه هنوز كاوشگری در آنها نشده است. همچنین آثار زیادی از مانناها در تپه حسنلی، تپه مارلیك، منطقه نامار و اطراف رودخانه دیاله در لرستان كنونی وجود دارد.
در روستای زئوه در 40 كیلومتری ساق قیز (سقّز كنونی) یك قلعه ماننایی مربوط به سده 9 ق . م پیدا شده است٬ در آنجا آثار و وسایل هنری فراوانی بدست آمده كه نشانگر تمدن درخشان ماننا میباشد. از جمله این آثار یافت شده یك جام شراب زرین میباشد كه شكل یك اوزان (آشیق) میباشد و طرز لباس٬ ساز و طرز بدست گرفتن ساز عین آشیق های امروزی آذربایچان می باشد.
ویل دورانت می نویسد: نقشی كه در لوحه طلایی پیدا شده در زئوه (ماننا) شش بار تكرار میشود٬ یعنی مبارزه یك نفر با شیر٬ و مقایسه آن با نقشی در تخت جمشید، "مبارزه شاه با شیر" نشان می دهد كه ملل دیگر تا چه اندازه از هنر و صنعت و معماری مانناها تقلید و استفاده كرده اند٬ آنها تمدن خود را از تمدنهای سومر٬ ایلام٬ ماننا و دیگر ملل التصاقیزبان اقتباس كردند[13].
جام زرین 650 گرمی ماننائی حسنلو که در سال 1958 میلادی ( 23 مرداد 1337 شمسی ) در دهكده حاجیآباد از توابع سلدوز (نقده) در استان آذربایجان غربی پیدا شد، قدمتی 3 هزار ساله دارد. این جام علاوه بر اینکه نمایانگر اوج هنر ماننائی میباشد، اطلاعات جالبی را در باره موقعیت ممتاز "ورزش" در جامعه آنروزی ماننا به ما میدهد. بر روی بدنه خارجی این جام طلائی، صحنههای ورزشی تیر و كمان، مشت زنی، كشتیگیری، چوگان بازی و ارابهرانی، بطور برجسته و با ظرافت تمام حکاکی شده است، و معلوم میدارد که در آن روزگاران در آذربایجان سرسبز و پرآب، این ورزشها آنچنان مورد توجه بوده كه شهر یاران مقتدر ( ماننا ) ضمن تجسم آن بر جام طلا، همواره آنرا در كاخ سلطنتی مدنظر داشتهاند. نقشهای این جام همچنین كیفیت آغاز مسابقات و صحنه تقسیم جوایز را نیز مجسم گردانیده است. معلوم میدارد 3 هزار سال پیش كه این جام را از طلای خالص ساخته و در كاخ پادشاهان ماننا نهادهاند رشتههای ورزشی یاد شده در آذربایجان رایج بوده و پیشگامی این ورزشها به یونان نادرست میباشد لازم به ذكر است كه این جام در موزه ایران باستان نگهداری میشود.
هنر و صنعت ماننا به خیلی از ملل دنیا تاثیر گذاشته است٬ نقش درخت مقدس و دو شیر در طرفین آن بر روی عاج فیل٬ كه از زئوه پیدا شده است یكی از شاهكارهای هنری دنیاست و نمونهای از كارهای هنری ماننا میباشد. قبرهای ماننایی و ایشغوزی (ساكایی) پیدا شده در تپه حسنلو٬ مجید تپه (نزدیكی تخت سلیمان) و زئوه٬ كه مربوط به بزرگان ماننا و ایشغوز میباشند٬ حاوی آثار هنری و زینتی زیادی میباشند و این رسمی رایج در بین مردم باستان ایران بود كه به رسم احترام به بزرگان خود٬ وسایل گرانقیمت تزئینی را در قبر آنان قرار میدادند. از این نوع قبرها در آذربایجان و آسیای میانه نیز به وفور پیدا شده است.
"رابرت دایسون" باستانشناس آمریكایی كه در تپه حسنلی( 12 كیلومتری جنوب دریاچه ارومیه) كاوشگری كرده است٬ می نویسد: این منطقه از 6000 ق . م تا 600 ق.م مسكون بوده است و آثار زیادی از مانناها٬ اورارتوها و ایشغوزها در آنجا وجود دارد٬ پیاله زرین با نقشهای بینظیر بر آن، نه فقط در باستانشناسی ایران بلكه در دنیا بینظیر است.[14] محمد تقی مصطفوی٬ رئیس سابق اداره باستانشناسی ایران در باره جام زرین ماننایی اظهار داشته است كه: اهمیت فوق العاده جام زرین حسنلو عبارت از آن است كه٬ اولا جزئیات تمدن ماننا را نشان می دهد، و از طرفی نفوذ عمیق تمدن و هنر ماننا بر تمدن هخامنشی، خصوصا در سنگ تراشیها و حكاكیهای تخت جمشید را بطور واضح نشان می دهد[15].
مانناییها در صنعت قناتسازی، پرورش اسب، ساختن باغات میوه (خصوصا انگور) و كشاورزی٬ صنعت فلزكاری و معماری مشهور بودند. قدیمیترین ظرف منقش به تصویر شطرنج، جامی است كه از ویرانه های حسنلو در آذربایجان به دست آمده است و آن را از قرن نهم پیش از میلاد یعنی دوره ماننا، میدانند. این نقش در بخش زیرین جام از یك طرف دارای 10 خانه و از طرف دیگر 9 خانه دارد.
با توجه به اینكه بنیانگذاران دولت ماننا همان گوتّی – لولوبیها بودند٬ لذا همان دموكراسی ابتدایی و فدرالیسم سنتی كه از خصوصیات تركان باستان بوده در آنجا نیز حاكم بود. "م. دیاكونوف" در این باره مینویسد: تودههای مردم به طور وسیعی در كارها و امور اجتماعی شركت میكردند و با استناد به منابع تاریخی٬ در آن زمان ملت ماننا بر علیه یك شاه مستبد ( آزا ) قیام كرده و او را از سلطنت به زیر كشیدند٬ در حالی كه همچین مسئله ای در دولت های همسایه آنها دیده نشده و این قیام نشانگر سیستم دمكراسی ابتدایی آنها بود[16]. روحیه آزادیخواهی٬ عدالت طلبی و قیام بر علیه مستبدین در آذربایجان امروزی ریشه در تاریخ چند هزارساله این سرزمین كهن دارد.
دین مانناییها شامانیزم بود و دین زرتشت از بطن مذاهب مختلف شامانیزم رشد كرده و 100-200 سال بعدش در اواخر امپراتوری ماد در همان جا یعنی آذربایجان ظاهر شد.
دین زرتشت بعدها از زمان ساسانیان به بعد در بین فارسها هم رایج (در آن موقع دیگر اثری از پیام اصیل آن دین باقی نمانده بود) شد. بعضیها زرتشت را افسانه ای بیش نمی دانند٬ مثلا "ناصر پورپیرار" می نویسد: اثبات شخص زردشت، دین زردشتی و کتاب اوستا و آتشکده و غیره پیش از قرن چهارم هجری از هیچ راهی میسر نیست و کوچکترین اشاره و مستند تاریخی یا باستانشناسی در این باره وجود ندارد. دین زردشت از ابداعات شعوبیه در قرن سوم و چهارم هجری و یکی از ابزارهای آنان برای ایجاد مفاخرات قلابی فرهنگی نزد ایرانیان بوده است[17].
از نظر سیستم اداری٬ سرزمین ماننا بر اساس مناطق مسكونی ایلها و قبایل مختلف به ایالتهای زیادی تقسیم شده بود و هر منطقهای توسط اقوام ساكن آن منطقه اداره میشد و در راس حكومت هر منطقه شخصی با لقب شاكنو shaknu قرار داشت. برای مثال فقط در منطقه هورینشین ماننا (غرب و جنوب غرب دریاچه ارومیه) در حوالی قرن 9 ق.م حداقل 30 امیرنشین نیمه مستقل وجود داشت. ایالتهای ماننا - ماد به صورت نیمه مستقل اداره میشدند. نمونه ای از اسامی این ایالتها: امیرنشین "او ایش دیش" (منطقه مراغه امروزی )٬ به زبان سومری "13دندانه" (ترکی امروزی همان معنی را دارد، او=اون، ایش=اوش یا اوچ؛ دیش= دندان یا دندانه)، زیكئرتو ( منطقه میانه و اردبیل امروزی)٬ آندیا (مناطق بالایی دره قیزیل اوزن و سفیدرود)٬ دیوك (منطقه شمالی دره قیزیل اوزن) ائللی پی (در نزدیكی كرمانشاه امروزی)، مادای (مناطق همدان، قزوین، قم، كاشان، زنجان) و غیره. تمام این مناطق امیرنشین كوچك از نقطه نظر نژادی و زبانی خیلی به همدیگر نزدیك یا عین هم بودند٬ مثلا زبان اهالی زیكئرتو و مانناها یكی بود و به همین خاطر نمایندگانی را كه زیكئرتوها به دربار آشوریها فرستاده بودند٬ با آشوریها از طریق مترجمین ماننایی صحبت میكردند[18].
علت اینكه مستقر شدن یك دولت واحد و قوی، ماننا، در آذربایجان چندین قرن طول كشید، این بود كه با تشكیل و قوی شدن دولت مركزی٬ از قدرت و نفوذ شاهان محلی كاسته میشد و منافع شخصی آنان را تهدید میكرد٬ بدان جهت آنان موافق به تشكیل دولت مشترك نبودند٬ تا اینكه تهاجمات مكرر خانمانبرانداز آشور ّشاهان محلی ماننا - ماد را متقاعد به همبستگی و اتحاد كرد. آشوریان بعد از تشكیل دولت ماننا نیز، در طی دو دوره طولانی حملات ویرانگری را بر علیه ماننا - ماد انجام دادند٬ موج اول حملات آنان از سال 834 تا 788 ق.م (به مدت 46 سال) و موج دوم حملات آنان از 744 تا 678 ق.م ( به مدت 66 سال ) ادامه داشت٬ عمدهترین هدف آشوریان از این حملات در آن مقطع زمانی تضعیف دولت ماننا بود. در این دو دوره ذكر شده همه شاهان آشور به آذربایجان لشكر كشی كردند و در اینجا به چند نمونه اشاره میشود:
"سلمنسر سوم" در سال 842 ق.م قیام مردم نامار را سركوب كرده و یانزی سینی شاه منطقه بیت همیان در جنوب نامار را بر سر حكومت نامار گذاشت. یانزی در سال 834 ق . م از اطاعت آشور سر پیچید و سلمنسر برای تنبیه او دوباره بدانجا لشكر كشید و نامار را ویران كرد. "یانزی سینی" به خاك ماد پناه برد. "سلمنسر سوم" آن را بهانه قرار داد و به ماننا - ماد حمله كرد. بعد از گذشتن از رود دیاله 27 منطقه امیرنشین در پارسوا (ایالت جنوبی ماننا) را تابع خود كرد. او بعدأ منطقه مئسی در مسیر شمالی رود جیغاتی را گرفته و از رودخانه گذشته و به منطقه همدان وارد شد. با گذشتن از رود جیغاتی مناطق آرازیاش و خارخار را گرفت و برای اولین بار در منابع آشوری این مناطق با نام مشترك "آمادای" ذكر شده است. سلمنسر در سالنامهاش از فتح چهار قلعه٬ كوآكیندا Kuakinda، تارزانابیTarzanabi، ائسامولEsamul، كی نابلیلا Kinablila در نزدیكی همدان در آمادای خبر میدهد و به تایید زبانشناسان همه این اسامی مربوط به اقوام گوتّی میباشد. سلمنسر سوم با اسیر كردن یانزی به نینوا برگشت. تاریخنویسان فارس و بعضی از حامیان خارجی آنان٬ همچون گیریشمن (مزدور دولت استعمارگر انگلیس)٬ بدون داشتن كوچكترین مدركی و فقط به علت شباهت ظاهری كلمه پارسوا با كلمه پارس سعی كردهاند كه پارشوا را با قوم پارس ربط بدهند. پارسوا٬ طبق كتیبههای آشوری در قسمتهای جنوبی بستر رود دیاله٬ یعنی در شمال شرق نامار واقع شده بود٬ نه در جنوب شرقی دریاچه ارومیه. پارسوا parsuva یا پارشوا Parshuva به معنی كناره و مرز در زبان آشوری بود و هیچ ربطی به قوم پارس ندارد.
شامش آداد پنجم ( 810-824 ) بعد از ساكت كردن اختلافات داخلی در آشور و تثبیت حاكمیت خود٬ در رابطه با آن حوادث كتیبهای نویسانده و در آن كتیبه سرحدات شرقی آشور را كوههای شوردیرا (شوردره) و آریدو اعلام میكند. از غنیمتهایی كه شامش آداد از آذربایجان برد٬ شترهای دوكوهانه نیز ذكر شده است٬ و به عقیده بعضی از تاریخدانان٬ آن نشانگر مهاجرت قبیلههای كوچك جدید تركی از آسیای میانه به آذربایجان در آن مقطع زمانی و پیوستن به هم تباران بومی آنجا (گوتتی - لولوبی ها و ...) میباشد. شامش آداد پنجم در كتیبهای به فتح قلعههای اوراش urash و سیبارSibar در نزدیكی زنجان امروزی اشاره میكند و از كشته شدن 6000 سرباز قوتتی سخن میگوید. شامش آداد پنجم بعدا در نزدیكی قزوین، شهر ساق بیتو Sag bitu را ویران كرد. سیبار (سابیر٬ ساویر) اسم یكی از قبیلههای بزرگ و قدیمی تركان میباشد كه در 1800 ق.م نیز از طرف بابلیان و ایلامیان به آنها اشاره شده است. بعدها نیز در تركیب قبایل اغوز اسم این قبیله دوباره ذکر میشود.
"تیقلت پیله سر III" در سال 744 ق.م از سمت جنوب غرب به ماننا حمله كرده و در منطقه پارسوا دو تن از شاهان محلی را شكست داد. اسم یكی از آنها توناكو (با اسم اصیل افراسیاب٬ تونقا از یك ریشه میباشد) بود كه شاه منطقه ساسیاشو بود. اسم دیگری میتاكی (همریشه با مته، مادای٬ ماد) شاه منطقه بیت سانقی بود. تیقلت پیلهسر III در كتیبه هایش از شكست بی سی خادیم Bi si Khadim شاه منطقه كیشه سو Kishe su و ائرئنزیاش (در نزدیكی همدان كنونی) نیز نام میبرد. همه این اسامی ترکی میباشند. در سال 737 ق . م تیقلت پیله سر III برای بار دوم به ماننا حمله كرد و در ماد مركزی چندین شهر را فتح كرده و عدهای از ساكنین آنجا را به شمال سوریه و فینیقیه تبعید كرد. آشوریان در كتیبهای اسامی طوایف مادی تبعید شده را بدین صورت ذكر كرده اند: ایللی لیIillili٬ ناككابی Nakkabi ، بودیا Budia ٬ دونی Duni٬ بیللی Billi، بانیتی Baniti ٬ سانقیلی Sangli. همه این اسامی نیز ریشه تركی دارند.
ساردوی دوم ( 733-753 ق.م ) در جنگ با تیقلت پیله سر III مغلوب شد و شاه ماننا از فرصت استفاده كرده و مرزهای غربی ماننا را گسترش داد. ( "م. ت. ذهتابی"٬ تاریخ دیرین تركان ایران٬ ص 289-290 ) سارگون II در سال 716 ق.م بعد از شكست دادن اورارتوها وارد ماننا شد و شهرهای سوبی (صوفیان)٬ تاماركیس (تبریز)٬ اوش قایا(اسكو) و صدها ده را به آتش كشیده و ویران كرد و آن مناطق را برای همیشه از دست اورارتو در آورد. بعد از مدت كوتاهی دولت ماننا آن مناطق ماننایی را باز پس گرفت و ضمیمه ماننا كرد. از سال 713 ق.م مانناها دیگر به آشور خراج نداده و حتی به شهرهای آنان حمله كردند و این عمل آنها باعث شد كه "سارگون II" در اواخر آن سال دوباره به ماننا و ماد مركزی حمله كند. "سارگون II" بعد از جنایات زیاد درآذربایجان٬ در سال 705 ق . م در ماد مركزی به دست گوتّیها كشته شد. این حملات خانمانسوز ضرورت ایجاد دولتی قوی را در آذربایجان ایجاب میكرد كه در نهایت منجر به اتحاد امیرنشینها و ایلهای مختلف آذربایجان و تشكیل دولت ماد شد و ماننا قلب آن دولت محسوب میشد. آمدن ترکهای تازه نفس ایشغوز در حوالی 700 ق . م به آذربایجان و اتحاد آنها با خویشاوندان ماننایی و مادی خود، به ایجاد شرایط برای تشکیل دولت ماد کمک کرد.
منابع آشوری و بابلی به رایج بودن چند زبان در آذربایجان اشاره میكنند، گوتّی – لولوبی، هورّی، مهرانی و كاسپی، خصوصیات این زبانها هنوز بدرستی كاملا روشن نشده است ولی اسناد موجود نشانگر آن است كه این زبانها از یك طرف با زبان تمدنهای قدیمی منطقه یعنی ایلام٬ كاسسیها و آلبانیها و دیگر اقوام آذربایجان شمالی و ساكنین جنوب غرب دریای خزر و از طرف دیگر بین خود خویشاوندی و شباهت زیادی داشتهاند[19].
یامپوسكی jamposki: گوتّیها بعدا اوتی و اودی نیز نامیده شده اند و در ایجاد دولت آلبانها در آذربایجان قفقاز سهیم بودند. (تاریخ ماد، ص 62). اسناد باقیمانده از مانناها نشانگر آن است كه زبان اقوام تشكیل دهنده ماننا با زبان تركی امروزی از یك ریشه میباشند و ترکی آذری امروزی وارث زبان قوتّی – لولوبیها می باشد. در اینجا به ذكر چند نمونه از لغات مشترک بین تركی امروزی با آن زبان باستانی آذربایجان بسنده می كنم [20].
در سال 1374 در نزدیکی شهر اهر لوحهای زرین با نوشتهای ترکی با خط اورخون پیدا شد، و عکس این نوشته در شمارههای هفته نامه "امید زنجان" وجود دارد.
ارتباط زبان ترکی و ماننا:
كلمه پدر را مانناییها آتا و آدا می گفتند، در تركی امروزی آذری هم كلمه آتا به همان معنی استفاده میشود و در بعضی از روستاهای آذربایجان به پدر آدا می گویند.
كلمه خان در بین مانناها٬ با همان معنی امروزی اش در زبان تركی استفاده میشد٬ برای مثال شوماخان٬ از سركردگان ماننا. عیلامیان نیز از كلمه خان به همان معنی استفاده میكردند.
پسوند تاش، داش در زبان مانناها نیز مثل زبان تركی امروزی رایج بود، برای مثال باتاش.
كلمه آتیلا كه در بین ملل مختلف ترك به عنوان اسم مرد استفاده می شود٬ در بین مانناها نیز استعمال آن اسم رایج بود٬ برای مثال. هورپ آتیلا.
عدد سه را مانناها اوش می گفتند، در تركی امروزی هم اوچ و اوش استعمال می شود.
كلمه قایا هم در زبان تركی امروزی و هم در زبان ماننایی به معنی سنگ بزرگ یا صخره می باشد٬ در منابع آشوری از شهر اوش قایا ( اسكو امروزی) در سرزمین ماننا یاد شده است.
كلمه آت به معنی اسب در تركی امروزی در خیلی از كلمات قدیمی ماننایی استفاده شده است٬ هرچند كه معنی این كلمات هنوز معلوم نشده٬ برای مثال: آت تاركیت تا٬ آت كال سو و غیره[21].
برای آشنایی با زبان و تبار مانناها - مادها علاوه بر آثار باقی مانده از خود آنها٬ بهترین منبع و اسناد همان كتیبه ها و سالنامههای آشوری می باشد: آداد نئراری ( 890-911 ق . م ) در كتیبهای اشاره میكند كه گوتّیها را در ماننا شكست داده و ماننا را تابع خود كرد.
"شامشیلو" شاه آشور در كتیبهای از 744 ق.م اشاره میكند كه به ماننا حمله كرده و گوتّیها را در ایالت نامار شكست داد. 40 سال بعد از شامشیلو٬ تیقلت پیله سر سوم در سال 738 ق.م به ماننا و ماد مركزی حمله كرد٬ او در كتیبهای اشاره میكند كه عده كثیری از گوتّیهای ماننا - ماد را اسیر گرفته و به شمال سوریه و فینیقیه تبعید كرد. در این كتیبه اسامی ایالتهای مختلف قوتتیها در ماننا و ماد نام برده شده است٬ برای مثال: ایللی لی Illili ٬ بیللی Billi ٬ سانقلیSangili [22].
البته لازم به ذكر است كه منظور سخنران از قید شدن اسم آریاییها در منابع آشوری در 800 ق.م كلمه پارشوا= پارسوا میباشد٬ همانطور كه در بالا توضیح داده شد تحقیقات علمی ارتباط بین آریاییها و پارسوا را قویأ رد میكنند. لذا اولین بار اسم آریاییها در اواخر امپراتوری ماد در ایالت امروزی فارس آشنا میشویم. اگر قبول كنیم كه آریاییها در حوالی 800-900 ق . م به ایران آمدهاند، باز میبینیم كه به نوشته آشوریان، قوتّیها و سابیرها، هنوز 160 سال پیش از آمدن آریاییها، ماننا و ماد بر این مناطق حاکم بودهاند و با قدرت با آشوریان تجاوزگر میجنگیدند.
مادها
مادها در اوايل هزارهي اول ق.م در صحنهي سياسي فعال شدند.[23] آنان در بخشهاي جنوب شرقي مانناها استقرار يافتند. اتحاديههاي طوايف ماد از شمال آذربايجان تا قسمتهاي پايين كوههاي زاگرس پراكنده بودند. آنان در سال 673 ق.م عليه آشور عصيان كرده و استقلال خود را اعلان كردند. سكاها (اسكيف يا اسكيت) با همدستي آشوريان عليه مادها هجوم آوردند. حكمراني آنان 28 سال طول كشيد تا اينكه كيساگسر (584 624 ق.م) به حكومت اسكيتها پايان بخشيد. مادها با مغلوب كردن اورارتو و آشور، حدود حكومت خود را تا شرق ايران امروزي توسعه دادند عالمان، تاريخ پيدايش دولت آلبان را در اين حدود زماني حدس ميزنند. مادها بعد از غلبه بر آشوريان قدرت افزوني يافته بودند. آنان سرزمينهاي اورارتو و اسكيف را ضميمهي قلمرو حكومتي خود كردند. گمان ميرود سكاها بعد از اين مغلوبيت به مناطق شمالي درياي سياه كشيده شده باشند.
آذربايجان بيش از دو سده، نخست تحت سيطرهي ماننا و سپس دولت ماد قرار داشته، و در قوام پروسهي تركيب و تشكيل وضعيت قومي منطقه، كسب مدنيت و فرهنگ واحد، توسعه و گسترش زبان التصاقي نقش اساسي بازي كرده است. منابع تاريخي اذعان ميدارند كه در دوران دولت ماد، در دههي 70 سدهي 7 ق.م اشكوز فرمانروايي ميكرد. مادها با غلبه بر آشوريان قدرت فوقالعادهاي يافته بودند. آنان در قرن 7 ق.م سرزمينهاي حكومت اورارتو و اسكيف را ضميمهي قلمرو خود كرده بودند
مادها، خود را به صورت حاكمان غالب و پيروز نشان داده بودند. آستياك همچون پدرش كياكسر قدرتمند نبود و در اين زمان مادها رو به ضعف نهادند. در همين زمان كورش، طوايف فارس را متحد كرده و با حيله و نيرنگ بر آستياك هجوم آورد و تمام اين سرزمينها را به چنگ آورد (550-553 ق م).
هخامنشيان در مدت حكومت طولاني خود، فشار سختي را بر ملتهاي موجود ايران وارد آوردند و بسياري از تمدنهاي موجود را از بين بردند، حتي بر خزائن معنوي مردم نيز رحم نكردند و تلاش در جهت زدودن تمامي آثار فرهنگ و مدنيت و برپايي مدنيت خودي افزون يافت.[24] نارضايتي مردم نيز از اعمال خشن و زورگويانهي آنان به حدّي رسيد كه وقتي اسكندر مقدوني به ايران حمله كرد او را به چشم يك ناجي و پيغمبر ديدند و از او حمايت كردند اسكندر نيز همه جاي ايران را تسخير كرد و بيشتر آثار را به آتش كشيد و كمتر اثري از تمدن و مدنيت باقي نهاد. اما او قدرت دستيابي به آذربايجان را نيافت، حتي جانشينانش كه سلوكيان باشند نتوانستند به آذربايجان دست يابند، چرا كه قهرماني به نام آتروپات[25] قيام كرد و مقدونيان را مغلوب ساخت و ماد آتروپاتن را بنا نهاد و اين دولت در حقيقت ادامهي همان دولت ماد ميباشد. استرابن مينويسد: «ماد متشكل از دو منطقه است: ماد بزرگ و ماد خرد »[26] و در جاي ديگر مينويسد: «آتروپاتنيها دو دشمن اساسي دارند كه گهگاهي از طرف آنها مورد هجوم قرار ميگيرند.»[27]
در آذربايجان ايران حكومت 270 سالهي مانناها كه رشد اقتصادي خوبي را در پيش گرفته بود جاي خود را به ماد آتروپاتن داده بود استرابن در اين مورد مينويسد: اين كشور داراي زمينهاي حاصلخيز بوده و شمال آن كوهستاني است.[28]
آتروپاتنيها كشاورزي، باغداري و دامداري را در حد اعلا ياد گرفته بودند و صنايع مختلف فلزاتي مانند طلا، نقره، مس، آهن در اينجا رونق داشت. طوايفي كه در آتروپاتن زندگي ميكردند اسامي چندي از خود در تاريخ به يادگار نهادهاندكه از آن جمله عبارتند از: كاسيت، مرد، ماش، تيبورل، موغ، اوتتي و غيره. پايتخت آنان گنزال، گنجگ يا همان تخت سليمان امروزي در نزديکي "تيکان تپه" (تکاب) است.
پارسیان
پارسیان یا هخامنشیان 2700 پیش از این وارد فلات ایران شدند و آرام – آرام بر مرکب قدرت سوار شدند تا اینکه در 553 سال پیش از میلاد بر شاه ماد غلبه کرده و حکومت خود را برقرار نمودند. رهبر اینان کورش بود که با استفاده از قدرت پدر زن خود نیرو گرفت و سرانجام با کشتن همو شاه شاهان شد. باید توجه داشت سلسلهی هخامنشیان از قدرتمندترین امپراتوریهای جهان بشمار میآید که از شرق تا چین و از غرب تا مصر گسترش یافت.
بعد از کورش، خشایارشا و داریوش به قدرت رسیدند و امپراتوری خود را وسعت دادند و آثاری ماندگار از خود بنا نهادند. حتی نخستین نگارش حقوق بشر به کورش زبانزد خاص و عام شده است. امروز مورخان و محققان تاریخ، سخنانی علیه این گفتهها و ادعاها بر زبان میرانند، از آن جمله مطرح میکنند که آنان بر هستی مردم پیش از خود نیز رحم نکردهاند.[29] این محققان به این اندازه هم اکتفا نکرده و مطرح میکنند که به همین خاطر، وقتی اسکندر مقدونی به ایران حمله میکند، او را در سیمای یک ناجی و پیامبر تصور میکنند و به استقبال او میروند. جانشینان او – سلوکیان را نیز پذیرا شده و همراه با آنان 70 سال تمام حتی فرهنگ آنان را هم میپذیرند. این گفتهها و نوشتهها طرفداران و مخالفانی دارد که هر یک مستنداتی برای خود دست و پا کردهاند؛ ولی به هرحال هخامنشان بخشی از تاریخ مردم مارا ساختهاند. امروزه از آنان چنان سخن گفته میشود که هر شنونده و خواننده را در فکر فرو میبرد و تا اندازهای در هالهای از تردید قرار میدهد. با همهی اینها، پارسیان اقوامی ایرانیاند که قدرتمندترین امپراتوری روی کرهی خاکی را پدید آورده و سدهها و هزارهها یکی از نیروهای شگفتیآور تاریخ بودهاند. جالبتر آنکه مسالهی طرح نژاد هند و اروپایی، این مساله را با سیاست جهانی نیز همراه ساخته است. هرچند سخن گفتن از نژاد در روزگار ما، و آن تعاریفی که از اصالت و غیره به میان میآید به عنوان ضدفرهنگ دانسته میشود، سیاستگذاریهای امپریالیستی و منافع دیگران نیز پشت سر آن قرار دارد. لذا به جرات می توان گفت که همزیستی اقوام مختلف در سرزمین ایران از دیرباز – از دوران پیش از میلاد تا اوایل قرن اخیر، نشان از فرهنگ بالای ایرانیان دارد و بس.
[1] «تاريخ ماد»، ا. م. دياكونوف، ترجمه كريم كشاورز، انتشارات علمي و فرهنگي، ۱۳۸۰، ص ۶۰. .
1) آذربايجان قيسسا تاريخي، باكي 1998، ص 23.
2) آذربايجان تاريخي، آذربايجان نشرياتي، باكي، 1996،ص 74.
[4]) ا . ن . قلی اوف، تاریخ آذربایجان، ص 170، 1359 تهران .
[5] آذربایجان در مسیر تاریخ٬ ص 197.
[6] دیاکونوف، تاریخ ماد، ص56.
[7] پروفسور زهتابی٬ تاریخ دیرین تركان ایران٬ ص 300 .
[8] )ا.م. دیاکونف، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، ص 140.
[9] ) گرانتوفسكی، داندامایو و ...، تاریخ ایران از آغاز تا به امروز ص 53.
[10] "م . ت . زهتابی"٬ ایران تورکلری نین اسکی تاریخی٬ ص 265 .
[11]) دیاکونوف، همان، ص146.
[12]) گرانتوفسكی، داندامایو، تاریخ ایران از زمان قدیم تا به امروز، ص 53 .
[13] ویا دورانت، تاریخ تمدن، جلد 1 ص 112 .
[14]) م . ت . ذهتابی، تاریخ دیرین تركان ایران، ص 389 .
[15]) دكتر "ر.رئیس نیا"، آذربایجان در سیر تاریخ جلد 1 ص 231 .
[16]) تاریخ ماد، ص 166.
[17] ناصر پورپیرار، تاملی بر تاریخ ایران، تهران، ص211.
[18]) م . دیاكونوف"، تاریخ ماد ص 511 .
[19]) م . دیاکونوف، تاریخ ماد، ص 61 .
[20]) برگرفته از پروفسور ذهتابی، تاریخ دیرین تركان ایران ص 362-363 .
[21]) رئیس نیا ، جلد 1 ص 236 .
[22]) . م . دیاكونوف"، تاریخ ماد، ص 189.
1) دياكونف، تاريخ ماد،ترجمة كريم كشاورز، تهران، 1357،ص 112.
1 ) ناصر پورپيرار، دوازده قرن سكوت، تهران، 1380، ص 18.
[25]) كسروي، احمد، آذري زبان باستان آذربايجان.
3) آذربايجان قيسسا تاريخي، ص 41.
[27] ) آذربايجان قيسسا تاريخي، ص 41.
[28] ) آذربايجان قيسسا تاريخي، ص 41.
[29] ناصر پورپیرار، دوازده قرن سکوت، تهران، 1380، ص18.