نگاهی نوین به تاریخ آذربایجان - 9
اشکانیان
پارتیان یا اشکانیان یکی از سلسله های بزرگ ایران است که امپراتوری وسیعی را از ماوراءالنهر تا بین النهرین به وجود آورده و پنج قرن ادارهی امور کشور را بر عهده داشته اند. تاریخ سرزمین ایران همواره مورد بی مهری قرار گرفته و در طول 50 سال حکومت منفور پهلوی، تاریخ ایران مورد تحریف واقع شده، حوادث و واقعیت ها را وارونه نشان دادهاند. تاریخ را به نفع یک قوم مصادره کرده و دروغ را جای حقیقت نشان داده اند. یکی از این دوران پر ابهام تاریخ ایران، همان اشکانیان یا امپراتوری بزرگ پارت است. دوره ی 477 ساله امپراتوری اشکانیان با سکوتی توطئه آمیز روبرو بوده و اگر توانسته اند دروغ گفته اند وهرجا که دیگر نتوانستهاند، توطئه ی سکوت را ترجیح داده اند. به گفته ی استاد بی بدیل تاریخ معاصر – دکتر محمدتقی زهتابی، مسکوت نهادن تاریخ 500 ساله سرزمین ایران از طرف شوونیست ها بی دلیل نبوده است. به گفته ی ایشان چگونه ممکن است حکومت 70 ساله ی اسکندر به عنوان دشمن ایران- در شاهنامه در بیش از 3000 بیت نوشته شود، اما حکومت 477 ساله ی اشکانیان تنها در 23 بیت اتمام یابد؟! چه دلیلی وجود دارد که حتی تا امروز هم همه ی مورخین شوونیست و نژاد پرستان تندرو، نگارش و بررسی تاریخ 5 سده ی اشکانیان رغبتی نشان نمی دهند؟ همین مورخین معاصر و تئوریسینهای آریامهری هستند که وقتی تاریخ طبری را از عربی به فارسی ترجمه میکنند دست از تحریف و دروغ برنمیدارند و در یک کتاب بیش از 700 تحریف را وارد می کنند. آری، مترجم محترم این تاریخ، "جیشالترک" را به عنوان "غلامان ترک" ترجمه کرده و تکرار نموده است تا ترکانی که 1000 سال- از اسلام تا امروز بر ایران حکومت راندهاند از نسل غلامان بدانند و بتوانند انواع دورغ ها و تهمت ها را بدانان ببندند. اما، امروز دیگر علم در دست تعدادی از مردم اسیر نیست و اخبار و اطلاعات علمی و حقایق تاریخی در کمتر از ساعت و دقیقه در تمام اکناف جهان پخش می شود و کسی را – حتی دولتمردان را نیز یارای جلوگیری از آن نیست!.
در دنیای تاریخ نویسی و بررسی علمی تاریخ، نوسانات بسیاری رخ داده و حقایق در حال آشکار شدن هستند. چند قرن پیش از این، محققان در بررسی تاریخ پارت یا اشکانیان، این امپراتوری بزرگ را در مقایسه با امپراتوری روم و شاهنشاهی ساسانی کم ارزش جلوه می دادند. در ایران نیز کاملا مسکوت گذاشته بودند. در چند قرن گذشته کتابهای بسیاری در این باره نوشته شد که از آن جمله ژ.فوی ویان کتاب مشهور خود "در بارهی تاریخ اشکانیان" را به سال 1725 به پایان برد و به دنبال او دیگر پژوهشگر فرانسوی پ.لونگرو در سال 1732 کتابش را در همین زمینه منتشر ساخت تا در سال 1850 سن فارتن "قطعاتی از تاریخ اشکانی" را منتشر نماید.
در آلمان نیز کتابهای چندی منتشر شد. از آن جمله، اشنایدر ویرث J.H.Schneider Wirth کتاب "اشکانیان بر اساس منابع یونانی – رومی"، سپس فریدریک اشپیگل Fr.Spiegel کتاب "باستان شناسی ایران" را نوشتند اما مورد خاصی را تغییر ندادند. تا اینکه کشف اسناد میخی بابلی باعث شد اشکانیان دوباره در مرکز توجه پژوهشگران قرار گیرد. یکی از کتبی که بر اساس این اسناد به رشته ی تحریر درآمد از آ.و.گوتشمند با عنوان "از زمان اسکندر تا انقراض اشکانیان"[1][1] بود که در سال 1896 نوشته شد و بیش از نیم قرن در دانشگاهها تدریس شد و تازه در سال1376 در ایران توسط کیکاووس جهانداری ترجمه گشت و آن هم همچون دیگر ترجمه ها که می توانید حدس بزنید چی شد. گام دیگری نیز توسط نیلسون دوبواز با کتاب "تاریخ سیاسی پارت" برداشته شد که این کتاب نیز با همان سبک و سیاق دیگر ترجمه ها توسط دکتر علی اصغر حکمت منتشر شد. اما میدان تحقیقات بعد از کشف تعداد زیادی سکه، همچنین یافتههای باستان شناسان روسی در ترکمنستان، ایران و عراق، زمینه را برای تحقیقات بیشتر و دقیقتر مهیا ساخت و در سال 1980 ک. شیپمان کتاب "شالوده های تاریخ پارت" را نوشت و براساس کشفیات باستان شناسان شوروی، تاریخ ایران به روایت کمبریج در دوره ی پارتی – سلوکی در سه جلد توسط تعدادی از محققین، تیرگی های بسیاری را در عرصهی تاریخ روشن ساخت[2] و در نهایت کشفیات ترکمنستان در نیسا توسط دانشمندان شوروی بسیاری از پیچیدگی ها را مرتفع ساخت. از آن جمله ا. هرینگ بر اساس یافته های نقوش و نوشته های روی سفالها کتابی نوشت و آنگاه یوزف ولسکی "شاهنشاهی پارت" را نوشت که این کتاب توسط مرتضی ثاقبفر به زبان فارسی ترجمه شد.[3] لازم به ذکر است که در آذربایجان پروفسور اقرار علیف تاریخ ماد و تاریخ پارت را بر اساس تازهترین یافته های زمین کاوی و باستانشناسی و سکه شناسی به رشته تحریر در آورده و مرتضی ثاقب فر نیز این کتابهای ارزشمند را به فارسی ترجمه کرده است[4]. پژوهش های دانشمندان ایران از جمله پروفسور محمدتقی زهتابی در بررسی عمیقی از این سلسله در ایران نتایجی را بدست آورده است که امروزه بیشتر پژوهشگران این دورهی تاریخی ناگزیر از مراجعه به این منبع گرانبها هستند. ایشان در دو جلد کتاب "ایران تورکلرینین اسکی تاریخی" بسیاری از ناگشوده ها را گشوده و راه را برای یافتن حقیقت باز کرده اند. سپس از تحقیقات ارزنده ی ب.گری محقق ترک باید یاد کرد که با کتاب"بؤیوک پارت تورک دولتی"[5] پا بر راهی نهاده است که قبلا توسط دانشمندان هموار گشته بود و نتیجه گیری را بر ایشان سهل و آسان کرده بود.
محققان سده 18 و 19 غیر از چند سکه و منابع محدود یونانی – رومی، منبع دیگری در دست نداشتند، لذا در بحث از فرهنگ و تمدن پارتی، صفحهای سفید و خالی از غنای فرهنگی به تصویر میکشیدند. اما وقتی تحقیقات باستان شناسان در ترکمنستان با یافته های فراوان – هزاران سکه و چند کتیبه تکمیل شد دیگر گاه شماری اشکانیان نمی توانست سالهای 238 تا 226 قبل از میلاد را نادیده بگیرد. همین تاریخ کوتاه بسیاری از حقایق و شخصیت دو پادشاه اشکانی - اشک اول و دوم - بسیاری از گرههای ناگشوده ها را باز کرد. هرچند نوشته های کتیبه ها و حتی سکه ها به زبانهای یونانی و رومی بود – همچنانکه کتیبه های هخامنشیان نیز از چنین صبغه ای برخوردارند – کشفیات تعطیل نشد، بلکه در اورامانات کردستان ایران نیز در سال 1909 سه کتیبه و چندین سفال کشف شد که به زبان اشکانی بودند. آنچه از سکه و کتیبه در دست پژوهشگران بود به سده اول و دوم قبل از میلاد(171 – 138 سلطنت مهرداد یکم) مربوط می شد، ولی یافته های تازه، به سالهای بین 238 – 217 مربوط می شدند.
در بارهی دولت پارت، میتوان به دو نظریه اشاره کرد. منابعی که اساس خود را بر پایهی نوشته ها و گزارشهای استرابن و یوستینوس نهاده اند پارتیان یا اشکانیان را از سکائیها(اسکیت) می دانند و گروه دوم یعنی ونفلاویوس آیانوس(179 – 90 م) ، مارکوس تولیوس سیسرون(106 – 43 ق.م) و فلاویوس یوزف(100 – 38 م) اشکانیان را نه از اشک اول، بلکه از تیرداد اول شروع می کنند.
هنوز تا 1980 مسالهی اصل و نسب اشک موضوع بحث بوده و پایان نیافته بود. در این گروه بندی، تمام منابع ادبی و سکهشناسی اشک اول را از سکاها(اسکیت) دانستهاند[6]. تماسهای نزدیک اشکانیان با آسیای مرکزی، که منابع تایید می کنند در جهت تاکید بر منشا سکائی اشکانیان است. ضمنا فرار برخی از سلاطین و پناه بردن آنان به قبایل ساکن در شمال ایران نیز دلیل دیگری بر ارتباط منشا اشکانیان با سکاهاست.انکار کنندگان منشا سکائی اشکانیان، دلایلی را می آورند که بیشتر به نفع یونان و روم است، در عین حال اشکانیان خود را بیشتر به ایران می چسبانند تا یونان و روم. از زاویهای دیگر منکران منشا سکائی اشکانیان، اصولا تاریخ اشکانی را از تیرداد شروع می کنند و اشک اول و دوم را نفی می کنند در حالیکه از یک سو محققان بزرگ عصر ما، دیاکونف و لیوشیتس- تبار شناس اشکانیان، منشا این سلسله را سکائی دانسته و سکههای یافته شده از اشک اول و دوم، تمامی تردیدها را برطرف کرده و به مساله فیصله داده است[7].
هنوز بیش از ده سال از فوت اسکندر نگذشته بود که دستاوردهای این جهانگیر دچار ضایعه شد و توجه سلوکیان به رویدادهای اطراف مدیترانه مبذول گشت و غفلت آنان از شرق فتوحاتشان باعث شد قسمت شرقی این سرزمینها از دستشان برود. آتروپات از آذربایجان سر برافراشت و سلوکیان را میدان و مجال نفس کشیدن نداد. بخش شرقی ایران به دست اشک اول افتاد. وی حرکت به سمت مرکز و غرب ایران را آغاز نمود. شورشهای داخلی نیز سلوکیان را فرسوده کرد و نتوانستند بیش از 70 سال بر ایران حکومت کنند. جالب است بدانیم که اکثر منابع؛ اشک اول را سکائی، ماساگت و از بربرها دانستهاند. اما اطلاعات برآمده از پژوهشهای علمی نشان داده است که پارتیان یکجانشین و متمدن بودهاند، هرچند که تاریخ از آنان با عنوان pradones (یعنی غارتگران) و یا latrones (راهزنان) نام بردهاند. ولسکی معتقد است که حق داریم در تشکیل دولت اشکانی از غارتگران سخن بگوئیم(همان، ص49). در عین حال آمیانوس مارسلینوس هم از ارشک به عنوان رئیس دسته راهزنان نام میبرد. درست است که تاریخ دقیق ظهور و سقوط اشکانیان جای بحث و جدل است و حل این تاریخ، میتواند منشا سکائی اشکانیان را فیصله دهد. استرابن از منشا سکائی ارشک با قاطعیت سخن میراند و ولسکی هم معتقد است بعد از تحقیقات تازه، نمیتوان سکائی یا اسکیتی بودن این دولت را مورد تردید قرار داد(همان، ص63). سکههای اشکانی دارای تصاویری است که جنگجوی سکائی را با کمانی در دست و کلاهی بی لبه نشان میدهد و این مشخصات با ویژگی های سکائی منطبق است هرچند که نوشته ها یونانی یا رومی باشند. متون بدست آمده از نیسا(12 کیلومتری عشق آباد - ترکمنستان) نشان می دهد که اشکانیان بیرون راندن سلوکوس از سرزمین خود را جشن گرفتهاند. اشکانیان به مدت 477 سال امپراتوری بزرگی را با درایت و دموکراسی اداره کردند. البته وضع تمام این دوران یکسان و پایدار نبوده، بلکه نقاط قوت و ضعفی داشته اند. مهمترین ضعف آنان زمانی بوده است که فارسها در سرزمین خود بر آنان شوریدند و خود نیز وحدت و همدلی را از دست دادند و در نهایت اردشیر بابکان چیره شد و تمام تمدن اشکانیان به آتش کشیده و نابود گردید.
جای تاسف است که در ایران، تاریخ اشکانیان با بی مهری و تحریفهای آشکار روبرو بوده و هنوز هم این تحریف و دشمنی ادامه دارد. از فردوسی آغاز می کنیم: فردوسی که در باره اسکندر – دشمن ایران بیش از 3000 بیت شعر گفته، در بارهی 5 قرن حکومت اشکانیان تنها به سرودن 23 بیت اکتفا کرده است و چنین نیز گفته است:
چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان
نگوید جهان دیده تاریخشان.
از ایشان جز از نام نشنیده ام،
نه در نامه ی خسروان دیده ام!
معلوم است که در زمان فردوسی، خط دهندگان به این شاعر نامی، از گفتار در باره ی اشکانیان ترک تبار تبری می جسته اند.
باز جالب است که بعد از انقلاب اسلامی در ایران، نویسنده ای به نام حسن شهیدی مازندرانی در مقالهای در مجله ی " بررسی های تاریخی ایران،[8] مینویسد:"پس از کشته شدن اردوان پنجم اشکانی در میدان کارزار و لگدمال کردن سرش به وسیله اردشیر بابکان و بکار بستن سوگندی که ساسانیان نیای اردشیر بابکان خورده بود تا از نسل اشکانیان یکی را هم زنده بر جای نگذارد، حتی به نظر می رسد دودمان ساسانی از یاد و خاطره ی اشکانیان نیز در هراس بودند زیرا تا جاییکه دستشان می رسید و در توانشان بود هرگونه آثار بر جای مانده مادی و معنوی دورهی اشکانی را نابود کردند"[9].
اما به یاد داریم که محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، وزیر ناصرالدین شاه قاجار، در کتاب سه جلدی "دررالتیجان فی تاریخ بنی اشکان" به این جنایتهای ساسانیان اشارهها کرده است[10]. اعتمادالسلطنه نیز منشا اشکانیان را سکائی، یا به زبان خود او "از ترکان ساکا" دانسته و غیر ایرانی مینامد! بد نیست اشاره کنیم که نابود کردن و امحا آثار باقیمانده از اشکانیان توسط ساسانیان، در منابع بدست آمده از نیسا (ترکمنستان) نیز تائید شده، حتی از منابع بدست آمده از نزدیکیهای سمنان، شوش، تیسفون و غیره نیز تائید می گردد و نشان می دهد که ساسانیان به عمد آثار باقیمانده از اشکانیان – چه آثار معماری و اشیائ هنری و مدنیت آنان – را با خیانت به بشریت از بین برده اند. حتی محقق معاصر دکتر جواد مشکور نیز اذعان میکنند: "چنین رفتاری (رفتار ساسانیان با آثار اشکانیان) کمتر در تاریخ دیده شده است[11]. در همان حال، دکتر مشکور نیز به سکائی بودن پارتها اذعان دارد و مینویسد:"پارتیها از مردم سکایی بودند و لفظ پارت به زبان سکایی به معنی -تبعید شده- است"[12]. اعتمادالسلطنه که از وابستگان دربار قاجار و خود ایرانی است و از ایرانیت دفاع کرده است در جلد نخست اثر مذکور خود، به فراوانی از نابودی آثار اشکانی بدست ساسانیان سخن رانده و همواره اشکانیان را " تورانی" دانسته است: "ما در پیش با شرح و بسطی تمام نگاشته و مدلل داشته ایم که اشکانیان تورانی بوده و مردم ایران آنها را اجنبی می شمرده و هرگز به نظر مهر و مؤالفت و همجنسی و همشهری در ایشان ندیدهاند. در اینجا می توانیم بگوئیم علت اصلی و باعث و جهت حقیقی انقراض دولت اشکانی همین خارجی بودن آنها بوده، اگرچه اشکال مختلفه چهره نموده است"[13]. این نویسنده تاکید میکند که بهتر است از اصل و نسب کیانیان طرفداری نماییم!؟ (همان، ص174). به دنبال این گفته ها سعی دارد اصل و نسب اشکانیان را از افراسیاب بداند "بزعم برخی از مورخین اعقاب طوایف تورانی که به افراسیاب میرسد مدتی این حدود را متصرف بودند و آنها را "مارد" یا "مرد" می گفتند" (همان منبع، ص11). اعتمادالسلطنه اشک اول را از اهالی داغستان – آنطرف دربند می داند (همان، ص45) و اضافه میکند:"چون اشک اول مردی دانا بود میدانست که با وجود عدم نژاد خاندان شاهی و ترک بودن سلطنت، تمام ایران را پارسیان باو نخواهند گذاشت و تمکین او نخواهند کرد.."(همان). او، در محکم کردن سخنان خود تاکید فراوان داشته و در صفحه به صفحه اثرش به این موضوع اشاره کرده است:"متاخرین از مورخین که تاریخ را از افسانه جدا کرده و به دلایل علمی غث و سمین آنرا باز نموده بدرستی رسیده و فهمیدهاند که سلاطین اشکانی بر خلاف عقیده قدمای ما اصلا ایرانی نبوده بلکه از طایفه تورانی معروف به پارت، که تلفظ صحیح آن "پارث" بثای مثلث است می باشند".
این نویسنده اشاره میکند: "مردم روی زمین سه شعبه اند: شعبه ای اولاد سام و شعبهای اولاد حام و شعبه سیم فرزندان یافثند و سام و حام و یافث پسران نوح علیه السلام بودهاند و یکی از شعب ثلاثه که فرزندان یافث باشند، "اسکیت" نامیدهاند و بعضی از اهالی فرنگ "اسکیث" را "ائسیت" تلفظ می نمایند. قوم ائسیت پس از دیری توالد و تناسل و تکثر اولاد و احفاد قبایل و سلاسل عدیده کثیره تشکیل دادند. یکی از آن قبایل طایفه "پارث" است که سلاطین معروف اشکانی از آن طایفه بوده اند"[13]. البته سخنان اعتمادالسلطنه بدینجا ختم نمیشود بلکه وی به تاریخ دیرین حضور ترکان در ایران تاکید میکند:"بیشتر از 2400 سال است که پارثها از اسکیثهای تورانی جدا شده و به ایران آمده، چه داریوش اول در سال پانصدوبیست و یک قبل از میلاد جلوس کرده و حالا دو هزار و چهارصد و یازده سال شمسی از سال جلوس او میگذرد و در آنوقت چنانکه ذکر شد مملکت و طایفه پارت در ایران وجود داشته و تا سه هزار و چهارصد سال هم تاریخ این واقعه را – یعنی آمدن پارتها را به ایران می توان پیش برد و آن به اعتبار قول مالالا است که شرح دادیم"[14]. او، به دوستی اشکانیان با یونانیان و دلیل این دوستی نیز توجه می کند و می نویسد: "یک مطلب دیگر هم پارثهارا بر آن میداشت که با یونانیه مهربانی کنند و گرم گیرند و آن این بود که خود را مثل آنها اجنبی میدانستند، از بیم آنکه ایرانیهای حقیقی بواسطه ی خارجی بودن ایشان بر آنها بشورند به استمالت یونانیها می پرداختند که اگر غائله و مخمصه رخ نماید کمک و رفیق داشته باشند و از عهده ی طاغیان برآیند"[15].
ناگفته نگذاریم که برخی از نویسندگان معاصر سعی دارند تا تورانیان و ایرانیان را برادر و حتی از یک نژاد بدانند! از آن جمله اند: محمد جواد سجادیه[16] و نادر بیات[17].
اما، ریشهی ترکی اشکانیان مورد وثوق اکثر محققان است. پارتیان نام پادشاه خود را "ارشک" یا به اختصار "اشک" می نامیدند. ارشک از دو کلمه ترکی "ار" و شک" ساخته شده است که "ار" در ابتدای نام شاهان و بزرگان و به صورت لقب به معنی همان "آلپ" "ایگید" و دلاوربوده است. تمام شاهان پارت نیز خود را "ارشک" یا "اشک" نامیده اند و نام نخستین شاهانشان اصلا همین بوده است که "اشک" در اینجا برگرفته ار+شک بوده و شک یا شق، ساک و ساق می باشد که امروز هم کاربرد دارد. نوشتهاند که صدای "س" و "ش" به همدیگر تبدیل می شوند و شاک یا شاکا همان ساکا و نام قبیلهی پارتیان است[18]. حتی مورخین عرب و فارس مانند: طبری، مسعودی، بیرونی، حمزه اصفهانی، مقدسی، مسکویه، ابن اثیر، حمداله مستوفی، میرخواند و...کلمه "اشک" را به صورتهای "اشغ"، "اشج" و جمع آن را به صورن اشکان، اشجان و اشغان دانسته اند. در ترکی نیز "ان" علامت جمع بوده و اشک باضافه ان به صورت اشکان درآمده، ولی در فارسی همین جمع دوباره جمع بسته شده و به صورت اشکانیان درآمده است.
اینک نگاهی کوتاه به گاهشماری سلسله ی اشکانی: باید بگوییم که تعداد شاهان اشکانی 29 تن بوده اند.
در پایان لازم است اشارهای بر فرهنگ و تمدن اشکانیان نیز بیندازیم. هرچند که مورخین از کوچرو بودن اشکانیان سخن رانده اند و آنان را بربر نیز خواندهاند، به نوشته ولسکی: " امروزه در پرتو تحلیل بیغرضانه منابع کلاسیک و نیز اطلاعاتی که از کاوشهای ایران بدست آمده، پارتیان جایگاهی همعرض هخامنشیان داشته اند و این اطلاعات، هم عقیدهی مربوط به بربریت پارتیان و اشکانیان را باطل کردهاند و هم عقیدهی ناشی از عقیدهی نخست را که گویا در فاصله سقوط هخامنشیان و ظهور ساسانیان، خلا فرهنگی در ایران وجود داشته است"[19].
اعتمادالسلطنه از گزارش نماینده چین از دربار پارتیان، در سال 126 ق.م از وجود کشتیهای بزرگ، ارابه های زیبا، تماس آنان با ملتهای بزرگ جهان سخن رانده و نفوذ آنان را تا عمق 1000 لی – یعنی 150 کیلومتری داخل خاک ملل همسایه بیان داشته و از نوشته های آنان بر روی پوست آهوان گزارش کرده است. تصویر سیمای شاهان بر روی سکهها نیز نشان از تمدن بالای اشکانیان دارد. همو می نویسد که خط اشکانیان افقی بوده و بر عکس خط چینی بود که از بالا به پایین مینوشتند[20].
شیوه دموکراسی موجود در زمان اشکانیان، موردی است که بیشتر مورخین بدان اشاره کردهاند، از جمله اعتمادالسلطنه از تسامح و تساهل اشکانیان در بار آزادی دین سخن میراند[21]. نوشته های چندی که به زبان پارتی بجا مانده است، توسط استاد گرانقدر و بی بدیل آذربایجان – استاد دکتر زهتابی خوانده شده و بسیاری از اندیشمندان معاصر بدان توسل جسته اند. زبان این کتیبه ها از نظر واژگان، صرف و نحو و اصول گرامری مورد بررسی قرار گرفته اند که خوانندگان را بدان ارجاع می دهیم.
اگر نابودی آثار اشکانی توسط ساسانیان انجام نمی گرفت مسلما تاریخی پربار و رشک برانگیز از اشکانیان را در دست داشتیم و چه بسا اصل اوستا – کتاب دینی را نیز در دست داشتیم و شاید صدها کتیبه و کتاب نیز موجود بود؛ زیرا با اینهمه ویرانگری آثار اشکانی که به گفته ی مورخین، انجام شده است از گوشه و کنار کشورمان هر ساله دهها و صدها مجسمه، زیورآلات و آثار عتیقه و هنری مربوط به اشکانیان بدست میآید و بسیاری از مواقع نیز از کشور خارج میشود و منبعی پردرآمد برای قاچاقچیان اشیای عتیقه به شمار می آید.
ساسانیان
ساسانیان به دنبال اشکانیان بر سر کار آمدند و حکومتی مقتدر برپا نمودند و طبق شواهد تاریخی هر آنچه از اشکانیان مانده بود نابود کردند. اردشیر بابکان با تشکیل سلسله ی ساسانی تمامی ابنیه و آثار پیشین را از بین برد و از صحنهی روزگار پاک کرد. ساسانیان هم مانند هخامنشیان آثار پیشتر از خود را با خاک یکسان کردند و حتی به هستی معنوی مردم هم رحم نکردند. ساسانیان مدتی طولانی حکومت کردند، اما وضع تودههای مردم مورد توجه حکومتگران نبوده، حتی فردوسی در شاهنامه ی خود از محرومیت مردم سخنها رانده و حکایتها کرده است. انوشیروانی عادل هم از این امر مستثنا نبوده و در ستم به مردم گوی سبقت را از خانوادهی خود ربوده است. همین ظلم و ستم شاهان بوده است که وقتی اعراب به ایران حمله می کنند دیگر توده ی مردم ار شاه خودی حمایتی نمیکنند و با جان و دل به اعرابی می پیوندند که پرچم اسلام را بدست گرفتهاند و شعار برابری و برادری میدهند.
آلبانيا
سرزمين آلبانيا در ميانهي سدهي سوم ميلادي از طرف ساسانيان مورد اشغال قرار گرفت، اما طوايف موجود در اين سرزمينها به اتحاد طوايف مختلف روي آورده و تمدني تازه پديد آوردند. شهر قبله پايتخت آلبانيا شد. با هجوم خزرها در قرن سوم تا پنجم میلادی از شمال آذربايجان حركت ديگري در اين مناطق روي داد. بردع پايتخت آنان گرديد.
طوايف هون نيز از قرن دوم ق.م به آمدن در سرزمينهاي آذربايجان روي آوردند. طوايف سابير يا سوبارها و كوشانها دسته دسته در آذربايجان مستقر شدند. موسي كالانكاتي نويسندهي اثر «تاريخ آلبان» طوايف مختلف آذربايجان را در اين مقطع تاريخي و حدود و ثغور حكومتي هر كدام را در اثر خود آورده است. قهرمان بزرگ آذربايجان در اين مقطع تاريخي (زمان ساسانيان) جوانشير است. او همچون پدرش پادشاهي مدبّر و قدرتمند بود بطوريكه براي حفظ اراضي تحت حكومت خود، بظاهر تحت فرمان ساسانيان بود اما استقلال آذربايجان را حفظ كرده بود. در زمان حملهي اعراب به ايران، جوانشير با تدبير توانست مدتها اعراب را سر بدواند و مانع از قتل و غارت و كشتار ملت خود گردد و در نهايت در جنگ نيز شهامتها و شجاعتهاي فراوان از خود بروز داد.
در همين ايام ميبايست به سلسله بزرگ و امپراتوري عالمگير گؤي تورك پرداخت كه يكي از سه امپراتوري بزرگ جهان به حساب ميآمد. در صفحات بعدي به طور مفصل بدان خواهيم پرداخت.
[1] Geschichte Irans und seiner Nachbarlender
[2] این کتابها در ایران توسط احسان یارشاطر به فارسی ترجمه شد.
[3] یوزف ولسکی، شاهنشاهی پارت، ترجمه: مرتضی ثاقب فر، تهران، انتشارات ققنوس، 1383.
[4] پروفسور اقرار علیف، ماد، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران، 1383.
- پروفسور اقرار علیف، تاریخ پارت، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تهران، انتشارات ققنوس، 1383.
[5] ب.گری، بؤیوک پارت تورک دولتی، استانبول، 2009.
[6] ] یوزف ولسکی، شاهنشاهی اشکانی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، ص67.
[7] همان، ص74.
[8] مجله بررسی های تاریخی ایران، سال اول، شماره اول، مرداد 1373، صص15-16.
[9] مجله "بررسی های تاریخی ایران، مقاله حسن شهیدی مازندرانی، شماره 1، سال 1، صص 15 و16.
[10] محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، دررالتیجان فی تاریخ بنی اشکان، 3 جلدی، تهران، 1308، ج 1، ص77.
[11] دکتر جواد مشکور، نگاهی به تاریخ آذربایجان، تهران، ص433.
[12] همان، ص103.
[13] دررالتیجان...، ص173.
[14] دررالتیجان...، ج 1، ص54
[15] همان، ص102.
[16] محمد علی سجادیه، تبار مشترک ایرانیان و تورانیان، تهران، 1368.
[17] نادر بیات، تورانیان از پگاه تاریخ تا پذیرش اسلام، تهران، 1367.
[18] پروفسور محمد تقی زهتابی، ایران تورکلرینین اسکی تاریخی، تبریز، 1376.
[19] شاهنشاهی اشکانی، همان، ص219.
[20] حسن پیرنیا، تاریخ باستان ایران، تهران،1362، ج3، ص226.
[21] عتمادالسلطنه، همان، ج3، ص149.
آذربایجان ادبیاتی، تاریخی و اینجه صنعتی