جغرافياي آذربايجان

لازم است نيم نگاهي به جغرافياي آذربايجان نيز بيندازيم. آنچه امروز آذربايجان ناميده مي‌شود علاوه بر جمهوري آذربايجان قفقاز در شمال رود ارس، شامل آذربايجان ايران نيز مي‌گردد كه از ساحل ارس تا زنجان و همدان و از شرق تا گيلان و از غرب تا مرز تركيه را شامل مي‌گردد. شهرهاي مهم آذربايجان عبارتند از: شكي، قره­ باغ، دربند، باكو، گنجه، بردع، بيلقان و در ايران: تبريز، اردبيل، اروميه، سلماس، خوي، مراغه، مرند، مهاباد و سقز، ميانداب، زنجان و ابهر، قزوين و همدان كه البته اين گستره‌ي جغرافيايي امروزين در طول تاريخ متغير بوده و گاه تا درياچه‌ي وان در تركيه را شامل مي‌شده است. همانگونه كه مي‌دانيم دولتهاي تحت نام آذربايجان گاهي در محدوده‌ي جغرافيايي بسيار كوچكي حكومت كرده و گاه امپراتوري‌هاي بزرگي را شامل مي‌شده ­اند از آن جمله مي‌توان به سلجوقيان، صفويان و قاجار اشاره كرد كه با آنكه از آذربايجان برخاسته ­اند اما از هند تا مصر را متصرف شده و امپراتوري بزرگي را بوجود آورده‌اند. آنچه شايان توجه است اينكه در طول تاريخ، آذربايجان حكومت خود را نيز در داخل امپراتوري بزرگ ايران حفظ كرده است؛ بالفرض سلسله‌هاي كوچك آذربايجاني از جمله ايلده ­گزها، شروانشاهان با آنكه خود تابع سلجوقيان بوده‌اند اما حكومت آذربايجاني را داشته­ اند و يا قره ­قويونلوها و آغ­ قويونلوها از محدوده‌ي آذربايجان به بيرون نفوذ كمي نداشته­اند و حكومت هاي آذربايجاني به حساب مي‌آيند. يا ايلخانيان آذربايجان نيز تا حدي مستقل عمل كرده­اند. از مجموع گفته‌هاي فوق مي‌توان نتيجه گرفت كه در طول تاريخ، آذربايجان همچون همه جاي ايران داراي حكومت ملوك­ الطوايفي بوده و با توجه به زبان و فرهنگ خاص خود از ديگر ممالك محروسه‌ي ايران متمايز بوده است.

از نظر جمعيتي مي‌بايست آذربايجان را از مناطق پر جمعيت به شمار آورد. جمهوري آذربايجان امروزه بالغ بر 8 ميليون جمعيت دارد و آذربايجان ايران نيز داراي جمعيتي در همين حدود است اما آذربايجانيان در تمام ايران پراكنده ­اند بطوريكه به جرأت مي‌توان گفت تعداد آذربايجاني هاي ساكن تهران از كل جمعيت تبريز افزونترند. با اين حساب آذربايجانيان در ايران از اكثريت نسبي نسبت به ديگر اقوام ايراني برخوردارند و زبان تركي نيز زبان عمومي مردم در ايران به حساب مي‌آيد زيرا ترك­زبانان آذري در 27 استان از 31 استان كشورمان حضور فعال دارند.[1]

جغرافياي آذربايجان از نظر زمين­شناسي داراي مشخصه‌هاي خاصي است. سلسله جبال پونتيك و توروس در غرب، كوههاي زاگرس و البرز در جنوب و سلسله جبال قفقاز در شمال آذربايجان قرار دارند كه مجموعاً ساختمانهاي پيچيده و درهمي را پديد آورده ­اند و بيشتر نتيجه‌ي شكستگي‌ها و بريدگي‌هاي سطح زمين بوده است. آتشفشانهاي چندي نيز مشاهده مي‌شود از آن جمله قلل آرارات به ارتفاع 5156 متر از سطح دريا، سبلان به ارتفاع 4811 متر و سهند با 3710 متر كه امروزه قسمت كوهستاني آنها از گدازه‌هاي آتشفشاني پوشيده شده است.[2]

در اين ناحيه، رسوبات دوران سوم به شدت چين خوردگي پيدا كرده و حدود شمال غربي گودالهاي مربوط به دوره‌ي الگيوميوسن Oligo _ miocene به اردبيل مي‌رسد.

در منطقه‌ي درياچه‌ي اوروميه رسوبات اين دوره از مواد تبخيري قرمز رنگ تشكيل شده است. در نواحي شمال غربي اوروميه و مشرق تبريز و جنوب ميانه گنبدهاي نمكي به وجود آمده و بين ميانه و تبريزدر اطراف كوه سهند به عمق بيش از يك هزار متر سنگهاي رستي و لينيت Lignite و سنگهاي آهكي وجود دارد. دراين منطقه كه دستخوش دگرگوني هاي متامورفيك Metamorphiqueهاي فراوان واقع شده سنگهاي آتشفشاتي زيادي ديده مي‌شود و فرسايش شديد طبقات دگرگون شده را كه معرف كليه‌ي دورانهاست ظاهر ساخته است.[3]

رودهاي آذربايجان را به سه حوضه مي‌توان تقسيم كرد:

1 ) حوضه‌ي رود ارس و كور،

2 ) حوضه‌ي درياچه‌ي اروميه،

3 ) حوضه‌ي قيزيل اوزن.

در هر حوضه‌اي دهها رود فرعي و محلي وجود دارد كه برخي از آنها در كل طول سال روان بوده و برخي در تابستانها خشك مي‌شوند.

در فلات آذربايجان كوههاي عمد‌ه‌اي وجود دارند كه آرارات، سبلان و سهند از عمده‌ترين آنها هستند و مخروطهاي آتشفشاني آنها به دوره‌ي پليستوسن Pliestocene مربوط مي‌شوند و ارتفاعات ميان آنها حوضه‌هاي سه گانه‌ي آذربايجان را از يكديگر جدا مي‌سازند.[4]

درياچه‌ي اروميه در جغرافياي آذربايجان از اهميت خاصي برخوردار است و تمدنهاي اوليه‌ي آذربايجان در اطراف آن پديد آمده‌اند. اين درياچه امروزه داراي 140كيلومتر طول و 40 كيلومتر عرض مي‌باشد كه در گذشته بزرگتر از اين بوده و داراي اكوسيستم خاصي مي‌باشد كه جانوران و پرندگان خاصي در اطراف و جزيره‌هاي آن به رشد و نمو پرداخته و منبع غذايي مناسبي براي ساكنين اطراف آن بوده‌اند.

آذربايجان از ديدگاه باستان­شناسي نيز داراي اهميت بين ­المللي است چرا كه غار قازليق در آذربايجان شمالي از10000 سال پيش محل سكونت انسانها بوده است و آثار حك شده بر ديوارهاي آن امروزه پابرجاست. در آذربايجان ايران نيز آثار گرانبهايي به دست آمده است كه نشانگر تمدن چندين هزار ساله است از آن جمله تپه‌ي حسنلو كه در سال 1947 توجه باستان شناسان جهان را به خود معطوف كرد تمدن 3700 ساله‌اي را بيان مي‌كند. به دست آمدن جام زرين كه اينك در موزه‌ي ايران باستان نگهداري مي‌شود نشان از وجود تمدني والا و پيشرفته دارد. باستان شناسان بزرگ جهان از جمله رابرت دايسون R.H.Dyson از دانشگاه پنسيلوانيا در سال 1956 اين تپه را از دژهاي كشور ماننا شناسايي كرد. تپه‌ي ديگري در گؤي تپه‌ در حومه‌ي اروميه و 6 كيلومتري اين شهر در سال 1948 به سرپرستي بورتون براون Burton Brown انگليسي مورد كاوش قرار گرفت و يك صفحه‌ي مفرغي با تصوير گيل گميش به دست آمد و رابطه‌ي سومريان با آذربايجان را به وضوح عيان ساخت.[5]در كنار آن آلات و ابزار مفرغي ديگري به دست آمد كه به دوران سومريان مربوط مي‌شد.

در اين منطقه جمجمه‌ي انسانهاي نوع شمالي Nordic type ديده شد. ظروف سفالين صيقلي و قرمز رنگ يا خاكستري كه به سفالهاي هيتي در آسياي صغير مشابهت داشت به دست آمد.[6]

در ناحيه‌ي ماكو در سال 1924 مجسمه‌ي اسبي به دست آمد كه به هزاره‌ي سوم ق.م مربوط مي‌شد.[7] در طالش توسط باستان شناس معروف دومورگان گورهايي كشف شد به همراه ابزار آلات و اشياي مفرغي كه به سال 2100 ق.م مربوط مي‌شد. در اينجا علاوه بر زوبين و داس، خنجر و شمشير، مجسمه‌هاي كوچك حيوانات نيز به دست آمد.[8]

در 30 كيلومتري تبريز در نزديكي خسروشاه در محلي به نام قره­ تپه در مرداد ماه سال 1339 توسط يك گروه انگليسي به سرپرستي مستر چارلز برني Charles Burny استاد دانشگاه منچستر آثاري مربوط به 2500 سال ق.م به دست آمد.[9]

دكتر جواد مشكور در كتاب «نظري به تاريخ آذربايجان» از تمدنهاي چندي نام مي‌برد كه همگي داراي زبان التصاقي بوده و حكومتهاي پايداري در آذربايجان برقرار كرد‌ اند از آن جمله از تمدن و حكومتهاي هوريان، لولوبيان، گوتيان، ماننا، آشوريان، اورارتو و مادها نام مي‌برد و كتيبه‌هاي فراواني كه از اين حكومتها در جاي جاي آذربايجان باقي مانده است سخن مي‌راند. از آن جمله از كتيبه‌ي هو او اور HU_U_UR كه به خط هيتي هورلي Hurli آمده است و مربوط به قرن 15قبل از ميلاد است و به هوريان منسوب است نام مي‌برد.[10] از لولوبيان Lullu كه با عيلاميان قرابت زباني دارند از كتيبه‌اي در 2200 ق.م. در جنوب غربي درياچه‌ي اروميه ياد مي‌كند.[11] دكتر جواد مشكور قرابت اين كتيبه با سنگ نبشته‌اي بر صخره‌اي بر سر پل زهاب را يادآور مي‌شود.[12]

از گوتيان كه قرابتي با عيلاميان دارند در كوههاي زاموآ Zamua در آذربايجان سنگ نبشته‌هايي مانده است كه خوانا نيستند.[13]

كتيبه‌ي ديگري در بسطام از بخش قره ضياءالدين از توابع شهرستان خوي به دست آمده است كه امروز در موزه‌ي ايران باستان نگهداري مي‌شود و داراي 16 سطر مي‌باشد كتيبه‌ي ديگري نيز در رازليق 12 كيلومتري سراب به دست آمده كه هر دو اين كتيبه‌ها به قرن هشتم قم مربوط مي‌شوند.

سنگ نبشته نشتيبان Nashtiban در دره‌ي قره كوه نزديك سراب، كتيبه‌ي داش تپه در جنوب درياچه‌ي اروميه به سده‌ي 19 قم مربوط مي‌شود.[14]

در سال 1947نيز در نزديكي سقز در محل ايزيرتو Lzirtu پايتخت مانناها گنجينه‌اي به دست آمده كه آنرا به هنر سكايي نسبت دادند. مي‌دانيم مانناها حدود سالهاي 660-659 از سكاها شكست خوردند.[15]

همه‌ي اين كتيبه‌ها و آثار هنري به دست آمده امروز موجودند. زبان اين كتيبه‌ها طبق بررسي هاي انجام گرفته جزو زبانهاي التصاقي كه زبان تركي نيز جزو اين دسته از زبانهاست مي‌باشد اما هنوز در بين دانشمندان بحثهاي مفصلي وجود دارد كه نمي‌توان امروز با قاطعيت به اثبات رساند. اما آنچه مسلم است آثار به دست آمده در هزاره‌هاي سوم و دوم ق.م مسلماً پيش از آمدن آريايي‌ها به نجد ايران مي‌باشد و اين نشان مي‌دهد آذربايجان در طول هزاره‌هاي قبل از ميلاد داراي تمدن والايي بوده است.


1) متأسفانه آمار دقيقي از زبانهاي متداول ايران در دست نيست ولي آنچه به وضوح مشخص است زبان تركي بيشترين گويشوران را در ايران دارد.

[2]) دكتر محمدجواد مشكور، نظري به تاريخ آذربايجان، تهران، 1375، ص 52.

3) ايرانشهر، ج 1، ص 27 و 28. .

1) دكتر جواد مشكور، همان، ص 55.

2) دكتر جواد مشكور، همان، ص 65.

[5] ) دكتر جواد مشكور، همان، ص 65.

[6] ) دكتر جواد مشكور، همان، ص 66.

[7] ) دكتر جواد مشكور، همان، ص 67.

[8] ) دكتر جواد مشكور، همان، ص 67.

[9] ) همان، ص 68.

[10] ) دياكونف، تاريخ ماد، كريم كشاورز، ص 137 134 .

[11] ) دياكونف (م.م)، تاريخ ايران باستان، ترجمه روحي ارباب، ص62.

[12] ) دكتر جواد مشكور، تاريخ اورارتو،ص 5 3.

[13] ) دكتر جواد مشكور همان، ص 72.

[14]) دكتر جواد مشكور، همان، ص 81.

[15]) دكتر جواد مشكور، همان، ص 83.