نگاهی نوین به تاریخ آذربایجان - 14
خاستگاه ترکان ایران
رضا اصلانی
جملهي محققان بر اين باورند كه خاستگاه اصلي تركان كه امروزه در چهارگوشهي جهان از شرق آسيا تا قلب اروپا و از سيبري تا كنارههاي رود هند پراكندهاند دامنههاي كوههاي آلتايي و اطراف رودخانهي ينيسئي و اورخون بوده است. تركان آذربايجان را نيز شاخهاي از تركان «آس» ميدانند كه نام قارهي آسيا نيز برگرفته از نام اين قبيله است. منطقهي وسيعي از قارهي پهناور آسيا محل سكني و حكمراني تركان بود كه در جريان تاريخ و اين منطقه گاه گسترش يافته و زماني تنگتر گشته است. تركان از اين منطقه تا قلب اروپا را در هم نورديده و طي اعصار متمادي بيشترين امتزاجها را با ديگر ملتها داشته و همراه خود زبان تركي را در مناطق مختلف پخش كردهاند.
از دیگر سو، محققانی هم هستند که خاستگاه نخستین ترکان را آذربایجان دانستهاند که البته از هزارههای پیشتر از آسیای میانه آمدهاند و قریب 10 هزار سال پیشتر در این سرزمین زیستهاند. كهنترين نوشتهي تركي مربوط به 2500 سال پيش، در ائسيك گول 50 كيلومتري آلماآتا از مقبرهي يك وليعهد ترك در سال 1975 به دست آمد. قبل از اين تاريخ كتيبههاي اورخون در سال 1891 مربوط به قرن ششم الي نهم ميلادي از زير خاك بيرون آورده شده بود. يافتههاي باستانشناسان در قرن 18 و 19 راه را براي بررسي جدي در تاريخ تمدن تركان گشود و صدها دانشمند از كشورهاي مختلف در اين راه گام نهادند كه از جملهي اين پژوهشگران ميتوان از استانيلاژولين، ا. شاوان، لوئي مائوت، ج. مرادسيك، ويلهلم بارتولد، ج. هاميليون، ر. ژيرد، ج. كلوزون، ويليام سامسولين، وايدن گرن، رادلف، البرت فن لوكوك، و تامسون، ا. تورن، ل. لازين و ديگران نام برد.[1]
تاريخ قديم همهي ملتها مشحون از افسانهها و اساطير است و همواره هالهاي از افسانه و حكايت واقعيتهاي تاريخي را در سايه قرار دادهاند. تاريخ تركان نيز با افسانهها آميخته است. تاريخ يعقوبي تقسيم جهان را بين سه فرزند نوح چنين توضيح ميدهد[2] كه وسط زمين و حرم، يمن، حضرت موت تا عمان و بحرين را به «سام» داد. مغرب و ساحلها را به «حام» داد و ميان خاور و باختر را به «يافث» داد. در زمان فالغ، فرزندان نوح در بابل جمع شدند، زبان همهي آنها سرياني بود كه زبان حضرت آدم نيز بود. چون در بابل مجتمع شدند به يكديگر گفتند بايد كاخي بنا كنيم كه پايين آن زمين و بالاي آن آسمان باشد و چون ساختن آن را آغاز كردند گفتند آنرا دژي بسازيم كه ما را از طوفان نگهداري كند. پس خدا دژ آنها را ويران ساخت و 72 زبان در ميان آنها پديد آورد و از همانجا 72 فرقه شدند كه 19 زبان در فرزندان سام،16 زبان در اولاد حام و 37 زبان در ميان فرزندان يافث پديد آمد و چون اين پراكندگي را ديدند نزد فالغ آمدند و گفتند زمين را در ميان ما بخش نما، فالغ زمين را بر آنها قسمت نمود، چين و هند و سند و ترك و خزر و تبت و بلغار و ديلم و توابع زمين خراسان نصيب فرزندان يافث بن نوح كه پادشاه آنها جمشاد بود و زمين باختر و ماوراي فرات تا نقطهي باختري قسمت اولاد حام و حجاز و يمن و ياقي زمين سهم فرزندان سام گرديد. اين زمان هزاره سوم پيش از ميلاد كامل آمد و بعثت پيامبران از اين زمان آغاز ميشود.
همين افسانه در جامعالتواريخ، اثر فضلالله رشيدالدين بدينگونه آمده است:[3]«در تواريخ مسلمانان مذكور است و در طورات بنياسرائيل مسطور كه نوح پيغمبر عليهالسلام زمين را از جنوب تا شمال سه قسم كرد: اول را به حام از فرزندان خود داد كه پدر سودان بود و ميانه را به سام كه پدر اعراب و فرس بود و سوم را به يافث كه پدر اتراك بود و او را به جانب مشرق فرستاده تركان نيز همين سخن ميگويند».
اين داستان در بيشتر كتابهاي تاريخي با اندكي اختلاف آمده است. در شاهنامهي فردوسي داستان فرق اندکي با اين افسانه دارد بدينگونه كه در اين اثر، نخستين انسان بر روي كرهي زمين كيومرث است و پس از او، هوشنگ و طهمورث، جمشيد و فريدون سلطنت ميكنند. در زمان فريدون روي زمين سه ملت و سه امپراتوري بزرگ ( تورانيان، ايرانيان، روميان ) پديد ميآيند. فريدون داراي سه فرزند به اسامي سلم، تور و ايرج است كه زمين را بين آنها تقسيم ميكند :
نهفته چون بيرون كشيد از نهان، به سه بخش كرد آفريدون جهان.
يكي روم و خاور، يكي ترك و چين؛ سوم دشتگردان ايران زمين،
نخستين به سلم اندرون بنگريد همه روم و خاور مر او را گزيد.
دگر تور را داد توران زمين ورا كرد سالار تركان چين،
پس آنگه نيابت به ايرج رسيد، مر او را پدر شهر ايران گزيد.
مهمترين و شيرينترين قسمتهاي شاهنامه را جنگهاي بين تورانيان و ايرانيان تشكيل ميدهد. در اين جنگها رهبري تركان را افراسياب در دست دارد. افراسياب فرزند پشنگ در بين تركان با نام آلپ ارتونقا معروف است و دو كتاب معروف تركي «ديوان لغات الترك» از محمود كاشغري و «قوتادقو بيليك» از يوسف خاص حاجب كه در قرن 11 ميلادي نوشته شده اند اطلاعاتي در اين باره ارائه دادهاند كه با معاصر خود- فردوسي همخواني دارند. اما فردوسي به دليل وطندوستي ايراني خود به تورانيان و بويژه افراسياب به عنوان سركردهي تورانيان و دشمن ايرانيان برخورد كرده، لذا چهرهاي نه چندان دلپذير از او ارائه داده است. مورخين، سال آغاز سلطنت افراسياب را 791 سال قبل از ميلاد، پيش از حملهي اسكندر به ايران و سال مرگ او را 624 سال پيش از ميلاد نوشتهاند. اين داستان در هالهي عظيمي از افسانه پوشيده شده است.
درتاريخ چيني، تركان رابه نام هيونگنو (hungno)ميشناسند و روميان و هنديان بدانها هون ميگفتند. 12 قرن پيش از ميلاد چينيان با دشمني نيرومند روبرو شدند كه هيونگنو ميناميدند و در حدود هزار سال پيش از ميلاد اين دولت به اوج قدرت رسيد و چينيان به مدت 10 قرن در برابر آنان مقاومت كردند. شيوهي زندگي هيونگنوها طوري بود كه خود را نه تنها براي هجوم و جنگ، بلكه براي سازماندهي و حكومت نيز بارآورند.[4] زندگي در دامنهي كوههاي آلتايي و مناطق استپي آسيا نميتوانست بدون طرحريزي و انضباط براي مردم و حيوانات اهلي مردم عملي باشد. از اين رو جاي تعجب نيست كه وقتي چينيان به رهبري هوانگتي در سال 221 ق.م چين را از نظر سياسي وحدت يافت و ديوارهاي مرزي به يك خط دفاع مدام درآمد هيونگنو با ايجاد يك امپراتوري مشابه در سوي ديگر ديوار چين دست به مبارزه زد. تاريخ هزار سال پيش از ميلاد تركان را خاندان افراسياب و سپس سكاها پر ميسازند. سكاها قبيلهاي ترك بودند كه آسيا را زير پا نهادند و تا آسياي صغير پيش رفتند. از سكاها داستانهاي زيبايي در كتابها مسطور است. ديوان لغات الترك، داستان « شو » حاكم قدرتمند سكاها را كه مربوط به قرن چهارم پيش از ميلاد ميباشد ثبت كرده است كه در برابر حملهي اسكندر مقدوني مقاومت كرده و او را متوقف ميسازند. آثار هنري به دست آمده از اين دورانها نيز جالب توجه است. بزرگترين واقعهي تاريخ قديم استپها، پيدايش هنر ساختن مجسمههاي كوچك حيوانات و ترسيم شكل جانوران روي سنگ و مفرغ است. ساخت دهانه و لجام اسب ازمفرغ و طلا نيز در قوبان- ايالتي در شمال قفقاز، در سالهاي 1600 1500 ق.م معمول بوده است. رنه گروسه اختراع تنپوش اسب را به تركان مناطق شرق و نقش و نگارهاي روي آنرا به سكاها نسبت ميدهد.[5] همو صنعت و هنر ساخت مجسمههاي سنگي از اسب و آهو و گوزن را در ناحيهي «كرانويارسك» واقع در ساحل يئنيسئي از تركان ميداند. وي آمدن سكاها را در قرن هفتم ق.م به قفقاز و آسياي صغير را تأييد كرده و آثار باقيمانده از آنان را گيره، دهنهي اسب، قفلي، كمربند، سينه بند اسب، حلقهي شمشير بند، قطعاتي براي زينت ارابه، البسه، فرش و قالي ميشمارد. وي ميگويد چون تركان، محل ثابتي نداشتند كه بتوانند آنرا با اثاثهي پر تجمل بيارايند ناگزير مجسمهها و حكاكي روي سنگها را انتخاب ميكنند.
پادشاه چائو در سال 325 ق.م شمال چين را از تسلط هيونگنو درآورد و در سال 300 ق.م در برابر حملات هيونگنو ارابههاي سنگين خود را به سواران سريعالحركت تبديل كرد. اين انقلاب نظامي باعث شد چينيان تغيير لباس داده و همانند هيونگنوها لباس گشاد و راحت بپوشند. سوماتهسين مورخ چين مينويسد : هيونگنو در قرن سوم ق.م به صورت يك ملت قوي و متحد درآمد و رئيسي داشتند به نام « چان يو » كه اسم كامل او «چنگ لي كوتوشان يو» يا «تنگري كوتوچان يو» به معني «اعليحضرت پسر آسمان» بود.[6]
هيونگنوها در قرن سوم ق.م امپراتوري بزرگ هون بزرگ را تشكيل دادند. رهبري آنان تئومان (Teoman)متوفي 210 ق.م شروع به كشورگشايي كرد. ابتدا يوجهها حملهور گشتند. پسر تئومان به نام « مائوتوتن » يا «ميتو» به جنگ تونگهو به شرق رفت. آنان از فاصلهي بين سقوط سلسلهي تزين در سال 206 ق.م تا ظهور سلسلهي هان در 202 ق.م استفاده كرده به ايالت شان سي حمله كردند. مؤسس سلسلهي هان- امپراتور «كائوتي»، بر هونها حمله آورد ولي با مقاومت سرسختانهي امپراتور هون مواجه شد و با مذاكره توانست از اين دام جان سالم به در برد. «مائوتون» در سال 176 ق.م به طرف غرب نيز توسعه يافت و مهاجرتشان به سوي غرب باعث شد سكاها از حوزهي سيحون و جيحون به سوي هند سرازير شوند. در سال 161 ق.م « كيون چين » بر جاي پدر نشست. در اين زمان چين ميخواست با يوچهها متحد شده عليه هون اقدام كند. لذا سفيري پيش يوچهها فرستاد اما هونها سفير « چين چانك كن » را دستگير كردند و پيش امپراتور خود كيون چين آوردند. اين سفير مدت 10 سال در دست هونها اسير بود تا اينكه فرار كرد. اما مأموريتهاي چانگ كين، چينيها را از وجود تمدنهاي مهم فرهنگي در غرب چين آشنا ساخت. در سال 158 ق.م هون حملات جديدي را عليه چين تدارك ديد تا اينكه در سال 128 ق.م هانووتي امپراتور چين ضد حملهاي را عليه هونها براه انداخت. نخست پايگاه نظامي در « شوفانگ » ساخت. ولي هونها راههاي منتهي به شوفانگ را تسخير كردند. ضد حملههاي چينيها تعطيل نشد. هدف آنها قلع و قمع يا مطيع ساختن هميشگي هونها بود ولي جنگ صد ساله (36-128 ق.م) ثمري نداشت. هرچند كه حملهي امپراتوري چين بيوقفه ادامه داشت از جمله در سال 119 قم عمليات شديدي را شروع كردند و هونها به طرف غرب عقب نشستند و پايتخت خود را به تورفان و فرغانه و اسروشنه منتقل ساختند. در حملهي سال 119 ق.م « بيچه سي » امپراتور هون غفلتاً مورد هجوم قرار گرفت و هزاران نفر از ارتش او كشته و اسير شدند. مورخين از جمله البرت هرمان علت عمدهي شكست هونها را طوفان شن و ماسه بيان ميکنند. با اين حال نبايد پنداشت كه هونها اسلحه را از دست نهادند و به جنگ خاتمه بخشيدند. چين همواره خود را در معرض سواركاران جسور و هولانگيز هونها ميديد. چالاكي سواركاران هون و اسبان پرورش يافتهي آنان خواب و قرار از چينيها گرفته بود. امپراتور بزرگ چين ووتي شكست سختي از هونها خورد. لي لينگ سردار معروف او با 5 هزار سواره به سرزمين هون حمله برد اما خود را مقابل 80 هزار هون در محاصره ديد و انواع حيل را به كار بست اما راه فرار نيافت و سرانجام همگي كشته يا اسير شدند. ووتي چنان خشمگين شد كه حتي وقتي «سوماتين» مورخ چين از او خواست تا از رشادت لي لينگ دفاع كند امپراتور او را به مبارزه محكوم كرد.
هونها در همين زمان با حملهي داريوش اول روبرو شدند اما مانند اسكيتها در مقابل حملهي او به چراگاههاشان تسامح به خرج دادند و مانند آنها قلع و قمع نشدند و حتي تحت انقياد مؤثر يا اخراج واقع نشدند بلكه راه مهاجرت خود را به داخل ايران هموار ساختند.
در سال 50 ق.م بخشهاي نزديك چين، سلطهي امپراتوري چين را پذيرفت ولي موفقيت چينيها ظاهري و موقتي بود و هون توانست با مهاجرت به سوي غرب كه خارج از دسترس ارتشهاي چيني پشت ديوار چين بود از زير سلطه فرار كند. «هوهان يه» در سال 51 امپراتور هون شد و با امپراتور چين طرح آشتي ريخت و در سال 43 ق.م با دختر امپراتور چين ازدواج كرد. « چه چه » براي احياي امپراتوري در سال 35 م تلاش دوبارهاي آغاز كرد اما دستگير شد و سر از تنش جدا گشت.
ناگفته پيداست كه هونها در قرنهاي دوم و سوم پيش از ميلاد مهمترين عامل در معادلهي چينيها به حساب ميآمدند. آنان تمام هم و غم خود را متوجه هون كرده بودند و در هر حركتي آنان را منظور نظر داشتند. هيونگ نو كه در قرن اول پيش از ميلاد مجبور به مهاجرت شده بود به صورت قبيله و ايل بزرگي به شمال هند رسيدند. آنان كه از چراگاههاي خود رانده شده بود با مردم شمال هند درآميختند و مدتي بعد حكومت «كوشان» را برپا ساختند.[7] اين دولت به تدريج به امپراتوري و سيعي مبدل گشت كه حدود آن تا بنارس در شرق، كوهها و بندرهيا در جنوب، كاشغر و يارقند و ختن در شمال و مرزهاي ايران در غرب ميرسيد. اين دولت آميزهاي از تركان و مردم محلي بود. جواهر لعل نهرو مينويسد كه از پايتحت كوشانها يك رفت و آمد دائمي به سرزمين اصلي تركان وجود داشت و دانشمندان بودايي و فرهنگ بودايي بايد از آن راه به چين و تركستان رفته باشند.[8] به همين قرار قائدتاً آسياي غربي نيز از همين طريق با افكار بودايي تماس و ارتباط حاصل كرد. نهرو اضافه ميكند: كوشانها هم همانند ساير مردمان سكايي و ترك كه به هند آمدند كمتر صورت حكمرانان خارجي را داشتند. رشتههاي ارتباطي مذهبي، آنها را با هند و مردم هند مربوط ميساخت. علاوه بر اين، آنان اصول حكومت مردمان آريايي هند را نيز پذيرفتند و خود را با آن منطبق ساختند.[9]
بد نيست در اينجا به آثار به دست آمده از تركان پيش از ميلاد نظري كوتاه بيفكنيم. باستانشناسان، صنعت و هنر هونها را با خصوصيات و حالات آشكار تعريف كردهاند و اكثر آثار مكشوفه عبارتست از قابهاي كمربند، قلابها و الواحي ديگر، قزن قفلي، گيره با دگمهاي براي زين و برگ اسب كه غالب اين اشياء از مفرغ است و در روي آنها جانوران نقش بستهاند. از اين گذشته تيرك چادرهايي است كه انتهاي آنها به شكل گوزن ساخته شده است. هنر آن هنري است كه با زيب و زيور و تفنن و فانتزي بيشتر آشكار شده است. تژ آرن باستانشناس سوئدي در سال 1933 مفرغهاي بدست آمدهي از هيونگنوها را به قرن سوم و حتي نيمهي دوم قرن چهارم ق.م مربوط دانسته است.[10] اي مرهار قبور « جيتا » در شمال درياچهي بايكان را مربوط به قرن دوم قم دانسته و از قبور « درس تويسك » واقع در شمال كياختا لوحهها و مسكوكاتي به دست آمده است كه مربوط به 118 ق.م است.
هيئت اعزامي كوسلوف در ناحيهي «نوين اولا» قبر يك شاهزادهي چيني هيونگنو را كشف نموده كه در آن مقداري مفرغ با چند قطعه منسوج پشمي اعلاء داراي همان تصاوير از جمله جنگ سگ و غزال، حملهي حيوان درندهاي به گاو ميش به دست آمد. مركز هنر هيونگنوها «اوردوس» بود كه آثار مكشوفه در اين ناحيه اكثراً به قرون پنجم الي سوم ق.م برميگردد. اما مهمترين كشفيات در سال 1970 در كنار ائسيك گول انجام گرفت و آن كشف قبر يك شاهزاده بود كه همراه با جواهرات كمنظيري دفن شده بود در اين قبر يك سيني مفرغي به دست آمد كه دو سطر نوشتهي تركي روي آن حك شده بود. اين دو سطر قديميترين نمونه از كتيبههاي تركي است و قدمت آن به قرن پنجم پيش از ميلاد ميرسد. دومين نوشتهي تركي در منابع چيني آمده است كه مربوط به سال 119 ق.م است كه موضوع آن مربوط به از دست دادن سرزمين خودشان است. اين نوشته شعري است كه به زبان تركي امروزي چنين است :
يئيچيشان داغيني ايتيرديك
قادينلاريميزين گؤزهلليييني آلديلار.
سيلان شان بايلاريني ايتيرديك
حيوانلاريميزين اوتلاغيني آلديلار.
در منابع چيني سخن از سندهاي رد و بدل شده بين امپراتوران چين و هون ميرود و اميد است اين نامهها كشف گردد. در منطقهي پازيريك نيز كه در شرق آلتاي باليقلي گول قرار دارد صنايع و هنرهاي بسياري بدست آمده است كه به قرنهاي سوم و چهارم ق.م مربوط ميشود. در اين منطقه به دليل وجود يخهاي دائمي، اجساد يخزده و اشياء طلايي فراواني در حفاري بدست ميآيد. اشياء اين كشفيات بيشتر در موزههاي پترزبورگ حفظ ميشود و مسلماً در آينده نيز وسايل بيشتري بدست خواهد آمد.
از سال 35 ميلادي با كشته شدن چهچه اثري از هيونگنوهاي غربي نمييابيم تا اينكه دوباره در قرن چهارم ميلادي مطرح ميشوند. در اين قرن امپراتوري هون پا ميگيرد و جنگ با چين شدت مييابد. در سال 304 م اردويي از هونها بر چين حمله برد، اما مهاجرت و حركت به سمت غرب شدت بيشتري يافت. هونها در سال 374 م تحت رياست « بالامير » از ولگا و دن ميگذرند و قبايل مختلف سيبري را مطيع ميسازند و در سال 376 م داخل امپراتوري روم ميشوند، در سالهاي 425-405 م سه برادر بنامهاي رواس، موندزوك و اوختار مشتركاً سلطنت را در دست دارند. در سال 434 دو پسر موندوزوك به نامهاي بلدا و آتيلا به پادشاهي ميرسند كه برادر كهتر برادر مهتر را از بين برده و خود امور امپراتوري را بدست ميگيرد. آتيلا در سال 441 به رم اعلان جنگ داد و در اروپا به كشورگشايي پرداخت.
يادآوري ميشود كه اتروسكها كه در ايتاليا در قرنهاي پنجم و ششم ميلادي به منصهي ظهور رسيد بازماندگان اتروسكها و بازماندگان هونها هستند. در سالهاي اخير محققين و زبانشناسان پس از تحقيقات جدي، زبان اتروسكها را شاخهاي از زبان تركي دانستند. سال 1986 سال اتروسكها ناميده شد و جالب توجه است كه اين زبان امروزه در ايتاليا داراي فرهنگي قابل توجه است.[11] اتروسكها در بين سالهاي 423 الي 550 م وحدت سياسي ايتاليا را بوجود آوردند. آنان در سال 525 نه تنها تمامي شبه جزيرهي ايتاليا بلكه حوزهي رود پو را نيز تحت انقياد خود درآوردند. در سال 550 رم را ايجاد كردند.[12]
آتيلا در سال 453 درگذشت. در تاريخ، مورخين از هيبت، عظمت و شكوه او بسيار نوشتهاند. مينويسند نطقهاي آتيلا پرطمطراق و آميخته با بلند پروازيهاي مخصوص است. او را يك قاضي درست و داوري بيغرض معرفي ميكنند. نسبت به خدمتگزاران خود سخيالطبع و دربارهي پيروان خود نيكوكار بوده است. در ميان تجمل افراد ديگر كه در ظروف طلايي غذا ميخوردند او در ظروف چوبي تناول ميكرد. در برابر دشمنها سادهدل و زودباور بود. سياست را بر جنگ ترجيح ميداد.
آنچه از تاريخ مستند در دست داريم نشان ميدهد كه نخستين تماس بين تركان و ايرانيان بعنوان متحد به سال 352 م برميگردد. در اين سال تركان به حمايت ايرانيان آمدند و باعث شدند ايرانيان در جنگ با روميان قلعه آمد (ديار بكررا به تسخير درآورند. سپس در جنگي كه به سال 484 م بين تركان و ايرانيان بوجود آمد تركان، فيروز پادشاه ساساني را شكست داده و كشتند. اين اردو در اين سال تمامي حوضهي سيحون و جيحون را دوباره در دست گرفت و امپراتوري ايران مجبور شد پس از جنگ، بدانان باج و خراج بپردازد. پرداخت اين باج و خراج تا زمان سلطنت خسروانوشيروان (579 531 م) ادامه يافت.
در سدهي پنجم ميلادي، تركان بزرگترين امپراتوري خود را بنا نهادند. اگر قبل از اين زمان آنان نوشتهاي نداشتهاند، از اين به بعد نوشتههاي فراوان از خود به يادگار ميگذارند. اگر چينيها آنان را هيونگنو، توكيو (Tou_kiue)، توچوئه (Tu_chueh) خواندهاند آنان اينك خود تورک را ميخوانند. معني اين واژه «نيرو» توانايي و «مقدس» بوده است وبرخي آنرا «كلاهخود» دانستهاند و علت آنرا چنين توضيح دادهاند كه چون در رشته كوههاي آلتايي، تپهاي كه قديميترين اقامتگاه آنان بوده است و شباهت بسيار به كلاهخود داشته است خود را چنين ناميدهاند.
در قرن پنجم بين دو خاقان غرب و شرق پيوسته جنگ و درگيري در جريان بود. اين دو خاقان آناكوي و پولومن بودند. بومين (bumin) در اين جنگها لياقت خود را نشان داد. در اين امپراتوري صنايعي چون معدنكاوي و آهنگري رشد كرده بود و آهنگران براي ارتش خود اسلحه ميساختند و در مقابل دشمنان از سرزمين خود دفاع ميكردند. در اين زمان جووان جووانها (yuan_yuan) سر به طغيان بر ميدارند. بومين از روي وفاداري و صميميت نسبت به امپراتور خود اين شورش را سركوب كرد و در قبال آن از دختر امپراتور خواستگاري كرد. آناكوي تقاضاي او را رد كرد و در همان حال فرمانروايان ديگري كه با نام « توبا » در تاريخ چين به نام سلسلهي وئي (wei)معروفند دست بومين را گرفتند و بدو دختر دادند. او با سلسلهي ترك «سي وي» اتحاد نمود و در سال 552 بعد از جنگهاي پياپي با جوان جوانها و ديگر قبايل شورشي عنوان امپراتوري « خاقان » را كسب كرد. پايتخت او اورخون بود. با پيوستن نيروهاي توبا با نيروهاي ترك بومين، خاقان جوان جوانها خودكشي كرد. بومين، رهبري شايسته و كاردان بود و نخستين كس از تركان است كه تاريخ مسطور از او در دست داريم. با پيروزي بومين، آوازهي تركان در سراسر آسيا پيچيد جوان جوانها از پشت كوههاي اورال خود را به اروپا رساندند و با نام آوارها در دشتهاي مجارستان سكني گزيدند. بومين سلسلهي « گؤگتورك » را بنا نهاد و با اين كار خود به تركان انسجام بخشيد. او در ميان مردم از احترامي خاص برخوردار بود و فرمانروايي مردمي به حساب ميآمد.[13]
هنر آذربايجان در دوران كهن
در پايان هزارهي سوم پيش از ميلاد، اتحاديهي قبايل مختلف شكل ميگرفت و زمينه را جهت تشكيل تمدن و حكومت ماننا آماده ميكرد. اين تمدن تا قرن نهم ق.م در اطراف درياچهي اروميه پابرجا بوده است. پايتخت حكومت ماننا «ايزورتو» بوده و با حكومتهاي آشوري و اورارتويي روابط سياسي، اقتصادي و فرهنگي داشته است. مانناها داراي فرهنگ غني و پربار بوده و هنر آنان در فرهنگ و تمدن دولتهاي همجوار و بعدي همچون مادها و اسكيفها مؤثر بوده است. حكومت ماد بر پايهي هنر ماننا در آذربايجان روي پا ايستاده است. در حكومت ماد (قرن ششم و هفتم ق.م) فرهنگ و مدنيت ماننا تداوم يافته است. تأثير اين فرهنگ را در فرهنگ و تمدن ايراني نيز ميبينيم. جنگهاي ايران و يونان ( قرن پنج ق.م) و سپس فتح ايران به دست اسكندر مقدوني، باعث نزديك شدن فرهنگي كشورهاي خاورميانه به همديگر شد و بعد از اسكندر، حكومت آتروپاتن در آذربايجان روي كار آمد. اين حكومت قسمتهاي جنوبي درياچهي اروميه را دربر ميگرفت و در همين دوره قسمتهاي بالاي درياچه از نظر هنري عقب مانده و اين عقب ماندگي در ديگر زمينهها نيز خودي مينمايد.
براي نخستين بار در تاريخ، در قرن چهارم پيش از ميلاد است كه مورخان ايراني به نوشتن تاريخ قبايل آلبان آغاز ميكنند. در آن دوره و دورههاي پيش از آن، بخشی از سرزمين آذربايجان به خاطر نام اين قبايل، آلبانيا ناميده ميشد. در اين دوره، اين سرزمين به دليل وجود قنوات فراوان و اصلاح كنارههاي رودها و راهنمايي آنها در مسير دلخواه به پر آبي معروف بوده است. اتحاديهي قبيلهاي در اين سرزمين در هزارهي اول قبل از ميلاد شكل گرفته و زمينه براي ايجاد حكومتها آماده شده بود. تاريخ هنر اين سرزمين از تاريخ تشكيل دولت نيز قديميتر است. آشنايي با اين هنر ما را به دوران باستانيتر و حتي به دوران انسانهاي ابتدايي و تشكيل نخستين جماعات رهنمون ميسازد زمين كاويهاي قرن اخير آثار فراواني را از زير خاك بيرون آورده و هنوز ناشناختهها و نايافتههاي فراواني در زير خاك مدفون است محققان هنرآذربايجان، دورهي باستاني هنر اين سرزمين را به سه مرحله ي:1)از ابتداي تاريخ تا قرن ششم قبل از ميلاد 2)از قرن ششم قبل از ميلاد تا قرن اول ميلادي 3)قرن يك تا هفت ميلادي تقسيم ميكنند.[14]
مرحلهي اول: اين دورهي طولاني از هزارهي دوازده قبل از ميلاد آغاز شده و تا قرن ششم ق.م را دربر ميگيرد در اين دوره است كه شاهد تشكيل نخستين اجتماعات بشري از خانواده تا قبايل پراكنده هستيم. در اين دوره انسانها ابتدا وسايل سنگي ساخته و سپس به ساخت وسايل سنگي فلزي روي آورده اند . سپس در دورهي مفرغ ( نيمهي دوم هزارهي سوم و هزارهي دوم ق.م ) به ساختن آلات محكمتر از فلزات نائل آمده اند. در دورهي آهن ( هزارهي اول ق.م ) اين آلات و وسايل تكامل بيشتري يافته و از مفرغ جهت سخات زينت آلات استفاده شده است. در اين دوره است كه ابزار كار تكامل يافته و وسايل دفاع فردي و شكار شكل ميگيرد و آمادگي جهت تشكيل دولت به پايان ميرسد.
در اين دورهي طولاني كه در اينجا به طور گذرا مطرح گرديد ساكنين سرزمين ما متشكل از قبائل كوچ نشيني بودهاند كه با درجات مختلفي از فرهنگ و تمدن به اين ديار آمده و رفتهاند و در هر يك از اين رفت و آمدها معمولاً قبيلهي قويتر با آلات و مصنوعات پيشرفتهتر جايگزين قبايل ضعيفتر بودهاند. اين قبائل گاهي به دفع يكديگر دست يازيده و گاهي در هم ادغام شدهاند. در اين دوره، نقاشي روي صخره به وجود آمده و انسانها هنر خود را روي صخرهها به نمايش گذاشتهاند. زينتآلات و ابزارهاي گوناگون همچون كمربند و گردن بندهاي مفرغي، زينت آلات نفيس نقرهاي و طلايي از جملهي اين هنرها ميباشد. نوشتههاي روي سنگها نشانگر تمدن بالاي اجدادمان در آن دوره است. از اين كتيبهها در گوشه و كنار آذربايجان به دست آمده است. همين كتيبهها و سنگ نوشتهها از تاريخ تمدن اجداد ما در هزارههاي چهارم تا اول ق.م خبر ميدهند.
بيشك موقعيت جغرافيايي و غناي طبيعي آذربايجان امكانات وسيعي را براي تشكيل و پيشرفت هنر معماري به وجود آورده است. وجود خاك خوب، آهك، سنگ و گچ فراوان اين منطقه در ساخت عمارتهاي بزرگ نقش مهمي ايفا كرده است.
غارها: غارها در پيشرفت تاريخ و زندگي انسانهاي اوليه و نخستين اجتماعات بشري نقش به سزايي داشتهاند. بهترين پناهگاه براي انسانهاي اوليه همان غارها بودهاند.
برخي از اين غارها طبيعي بوده و برخي ديگر ساخت دست خود آنان بوده است دو غار بزرگ كه محل سكونت انسانها بوده است در آذربايجان كشف شده است، يكي از آنها در اطراف قازاخ « اوي داغ» و ديگري در نزديكي شهر فضولي به نام «آزيق» كشف شده است غار آزيق به طول 215 متر از جمله غارهاي بزرگ دست ساخت انسانهاست اتاقهاي آن چند طبقه بوده و در هر طبقهي آن 100 الي 150 نفر جا ميگرفته است ديوارهاي اين غار بزرگ را استالاكتيكهاي طبيعي زيبايي زينت بخشيده است ناگفته نماند كه استالاكتيكهاي طبيعي درون غارها در ادوار بعدي در معماري ساختمانها و عمارتهاي آذربايجان الگو قرار گرفته و مورد استفاده قرار گرفته است.
در «بؤيوك داش» قوبوستان غارهاي فراواني وجود دارد. در ميان غارهاي طبيعي اين منطقه غارهايي نيز وجود دارد كه انسانها با دست خود روري صخرهها كندهاند گمان ميرود كه اين غارها محل سكونت انسانها بوده و شايد نخستين قبائل بزرگ آذربايجان در اين منطقه سكونت داشته اند. غارهاي فراوان و در عين حال كوچك اين منطقه براي سكونت قبائل بزرگ متشكل از خانوادهها مناسب بوده است اين غارها از خصوصيات برجستهي دوران سنگي است كه اينك در اطراف رود گن گنجه، قوبادلي، زنگيلان، قوناق كند، زواند، مرزه و ديگر جاها وجود دارد. غارهايي از اين دست در اطراف تبريز و سلماس و ماكو وجود دارد كه هنوز مورد تحقيقات دقيق زمين شناسان و باستان شناسان قرار نگرفته است. ناگفته نماند كه زمين شناس بزرگ آذربايجان محمدعلي حسين اف مشغول تحقيق و بررسي اين غارهاست.[15]
محصولات مگاليتيك: در زبان يوناني مگا به معني بزرگ و ليتوس به معني سنگ است به همين خاطر ساختههاي دست انسان كه از سنگهاي بزرگ بوده باشد مصنوعات مگاليتيك گفته ميشود انواع مختلفي از اين ساختهها وجود دارد از ميان آنها ميتوان به منهيرها، كرو ملخ ها، صندوقهاي سنگي، گالريها و... اشاره كرد. در آذربايجان آثاري از اين مصنوعات به يادگار مانده است. بيشتر اين يادگارها بازمانده از سنتها و مراسم دفن مردگان ميباشد گاهي وزن اين يادمانها به 40 الي 100 تن ميرسد و با در نظر گرفتن بزرگي اين سنگها ميتوان به تعداد افرادي كه در ساخت آنها و حمل و نقل آن شركت كرده اند، پي برد و به اهميت آن واقف شد. لذا ميتوان گفت اين ساختهها دستاوردي از اجتماعات متمدنتر بوده و بيشتر رنگ مذهبي دارند و مربوط به اواخر دوران سنگي و دوران مفرغ ميباشد.
منهيرها Menhir: به سنگي گفته ميشود كه به صورت عمودي در زمين دفن شده باشد. اين كلمهي فرانسوي شامل MEN به معني سنگ و HIR به مفهوم دراز و در كل به معني سنگ دراز ميباشد و در آذربايجان به نام «چوبان داشي» يعني «سنگ چوپان» معروف است. بلندي اين سنگها يك متر و بيشتر است بلندترين اين منهيرها در فرانسه پيدا شده است كه به بلندي 21 متر و به وزن 300 تن بوده است. اين منهيرها در گورستانها يافت ميشوند باستان شناسان مشخص كردهاند كه اين سنگها بعد از دوران مفرغ اهميت خود را از دست دادهاند. اين منهيرها حكايت از بينش مذهبي مردم دارد انسانها بر اين اعتقاد بودهاند كه با قرار دادن اين سنگها بر بالاي سر افراد مرده، او را جاودانه ميساختهاند و معمولاً بر روي قبر بزرگان قبيله چنين سنگهايي ميساختهاند و روي آن علاماتي يا نوشتههايي را حك ميكردهاند. گاهي اين سنگها به شكل مجسمه بوده و حتي به قدري روي آن كار ميكردهاند كه شكل آن نشانگر مرد يا زن بودن فرد مدفون را نشان ميداد. اين سنگها شكل مذهبي داشته و از همين روست كه برخي از اين سنگها بعد از هزاران سال هنوز مقدس و محترم شمرده ميشوند. در نقاط مختلف آذربايجان برخي از اين سنگها تحت عنوان «اوجاق» هنوز هم مقدس و به صورت زيارتگاه موجودند. در مذهب آنان، انسانها با توسل به اين سنگها و با استمداد از انسانهايي كه در زير اين سنگها مدفون شدهاند براي باران و ديگر نعمات طبيعي دعا ميكردهاند. از جملهي اين سنگها كه تقدس يافته و به صورت زيارتگاه درآمدهاند ميتوان از سنگ مقدس خوجالي در قاراباغ، زيارت داغي در داش كسن، قارا مراد و... نام برد. در مناطق مختلف ارمنستان نيز به چنين سنگهايي برميخوريم. مجموعهاي از اين سنگها در ارمنستان موجود است كه به نام « قوشون داشي» معروف است و مسلم شده است كه توسط مردم ترك در اين منطقه ساخته شده است. برخي باستان شناسان معتقدند كه اين منهيرها در آذربايجان در پايان دورهي آهن(هزارهي اول ق.م) ساخته شدهاند و معتقدند كه اجداد اوغوز مردم آذربايجان ساختهاند. اين منهيرها روي قبر سرداران بزرگ ترك نصب شده است و منظور از نصب اين مجسمهها جاودانه كردن سرداراني بوده است كه در آن دفن شدهاند.
بر پايهي شناخت اين مجسمهها ميتوان به زندگي تركان آذربايجان و اعتقادات مذهبي آنان دست يافت. باستان شناسان اين منهيرها را منطبق بر فرهنگ شناخته شدهي تركان دانستهاند.
مجسمههاي يافت شده به شكل ماهي، گاو و قوچ نشانگر معيشت مردم آذربايجان بوده است. مجسمههاي ماهي در اطراف رود ارس، درياچهي خزر و اروميه و مجسمههاي قوچ در مناطق كوهستاني و مجسمههاي گاو در دشتها و جلگهها به دست آمده است. ناگفته نماند در كنار اين اوجاقها امروزه نيز مردم آذربايجان نذر و قرباني ميكنند و اين رسم همچنان پابرجاست.
دولمن ها: قبرهايي هستند كه در كنار سنگهاي شاقولي دفن شده به وجود آمده اند قبرهايي كه روي آنها را با سنگهاي بزرگ پوشانده اند تول به معني ماسه و من به معني سنگ، از زبان فرانسوي گرفته شده است اين يادگارها نشانگر معماري دوران مفرغ و آهن ميباشد و در اين ساختمانها گاهي از سنگهايي به وزن 10 تن استفاده شده است در قسمت جلويي اين عمارتها پنجرهاي به شكل دايره و بيضي وجود دارد و نشانگر بينش ديني مردمان سازندهي آنها ميباشد. آنان معتقد بودهاند كه روح فرد مدفون از اين پنجرهها خارج ميشده و سپس بر ميگشته است و در عين حال از همين پنجره براي مرده خوراكي به داخل مينهاده اند. نمونهي بارز اين معماري در روستاي گؤروكدي كندي، توسط (ژاك دومورگان) باستان شناس فرانسوي معرفي شده است كه داراي دو طبقه بوده است.
از اين دولمنها در روستاي خوجالي نيز يافته شده است و در اين يادمانها ميتوان به اعتقاداتي چون جاودانگي روح پي برد. اوجاق «دده گونش» در شاماخي و خانههاي سنگي فراواني كه در اطراف آن ساخته شده است، حائز اهميت فراواني است. مردمي كه براي زيارت اين اجاق مقدس ميآمده اند و گاهي بيماراني كه براي يافتن شفا بدين زيارتگاه روي ميآوردهاند در اطراف آن اقامتگاهي براي سكونت ميساختهاند و اين خانههاي سنگي بازماندهاي از آن اعتقادات است. در عين حال تصادفي نيست كه اين اوجاق به نام پير دده گونش معروف شده است. اين نام مفهوم والايي در آذربايجان داشته است. مفهوم دده در آذربايجان مفهومي مقدس و قديمي است. گاهي اين نام را به دوران مفرغ نسبت ميدهند ولي بدون ترديد نامي است كه پيش از اسلام رواج داشته است. از جمله دده قورقود از جمله اوليايي به شمار ميآيد كه سيماي نبي داشته است. گونش نيز به معني خورشيد ميتواند مفهومي قديمي داشته باشد و بر ميگردد به زماني كه خورشيد در حد پرستش انسانها مقدس و محترم بوده است.
در قوبوستان، سنگي بزرگ در وسط و سنگهايي در اطراف آن پيدا شده است كه به نام « بؤيوك داش» معروف است. «آغ داش» واقع در روستاي شولان نيز از همين قماش است. تحقيقات انجام گرفته در اين زمينه نيز بسيار اندك است. روستاي كندوان در نزديكي تبريز با صدها خانهي سنگي بر روي صخرهها از جمله آثاري است كه هنوز باستان شناسان نظر قطعي خود را ابراز نكرده اند. بيشك حل بسياري از معضلات زيستي آذربايجان در گرو تحقيقات گسترده و علمي زمينشناسي و باستانشناسي است و اميد ميرود در اين برهه از زمان به حل آن همت بگماريم.
بناهاي سيكلوپيك: اين نوع بناها از جمله يادگارهاي مگاليتيك بسيار رايج درآذربايجان است. اين آثار پيوندي تاريخي با اساطير يوناني دارد. گويند اين بناها را انسانهاي عظيمالجثه و يك چشم ( تپه گؤز در داستانهاي دده قورقود) به نام سيكلوپيك ساختهاند و به همين خاطر در تاريخ هنر جهان به نام بناهاي سيكلوپيك شهرت يافتهاند.
اين بناها از سنگهاي بسيار بزرگ ساخته شدهاند. گاهي اندارهي اين سنگها به دو متر ميرسد. از اين بناها در كشورهاي مختلف جهان يافت ميشود و قفقاز مركز چنين آثاري است. بناهاي سيكلوپيك تاريخي هزاران ساله دارد، قديميترين آنها مربوط به دوران مفرغ ( هزارهي سوم و دوم قم) ميباشد آثار بازمانده از دولت اورارتو مانند توشپا، توپراق قالا، ته تيشبائي ني و به قرنهاي دهم و نهم قبل از ميلاد مربوط ميشود.
حدود 120 بنا از اين آثار در آذربايجان به دست آمده است كه بيشتر آنها از سنگهاي دايرهاي و بزرگ ساخته شدهاند اين آثار در نخجوان، گده بيك، دستفورد، شامخور، تووز و. به دست آمده اند. مردم آذربايجان بدانها قالاچا، قالاجيق، هؤروك و هؤروك داشي ميگويند نخستين بار زمين شناس بزرگ م. جعفرزاده اين بناها را مورد بررسي و تدقيق علمي قرار داد. سنگهاي به كار رفته در اين بناها گاه به صورت نتراشيده و گاه به صورت صيقل يافته بودهاند. دانشمندان بناهاي سيكلوپيك آذربايجان را به 2 گروه تقسيم كردهاند:
1) بناهايي كه از نظر حجم بسيار بزرگ بوده و در زمان آرامش از آن به عنوان محل سكونت و در زمان جنگ به عنوان قلعهي دفاعي استفاده ميكردهاند.
2) بناهاي كوچك كه در دوران جنگ به عنوان قلعهي دفاعي مورد استفاده قرار ميگرفت و بناهاي موجود در مناطق كوهستاني كه صرفاً به عنوان محل اقامت موقتي انسانها و حيوانات استفاده ميشده است.
قبرهاي صندوقي: برخي از اين قبرها كه به صورت صندوق و از سنگهاي بزرگ ساخته شده اند. در لنكران، قره باغ، گده بيك و. كشف شدهاند كه تاريخي كم و بيش 3 هزار ساله دارند داخل اين سنگها با سليقههاي خاصي تراشيده شده و گاهي روي ديوار ها، كنده كاريهايي انجام گرفته و سنگي ديگر به عنوان سقف بر روي آن گذاشتهاند. گمان ميرود اين قبرها مقارن با بناهاي سيكلوپيك ساخته شده اند. انسانهاي جوامع ابتدايي از اين صندوقها در اجراي مراسم مذهبي، هنگام دفاع از حملهي دشمن و گاه به عنوان محل اسكان استفاده ميكرده است و سپس هنگام مرگ رهبران و بزرگان خود، آنان را در همين صندوقها دفن ميكردهاند.
كورقانها: كورقان واژهاي تركي است و با كلمات گوْر، قرْغو، قوْروق رابطهاي واژگاني دارد. كورقانها عبارتند از قبههايي كه بر روي قبر مردگان به صورت هرم يا مخروط ساخته شدهاند. اين كورقانها كه در گوشه و كنار آذربايجان كشف شدهاند مربوط به دورههاي مختلف تاريخي هستند و شكل اينها بهها نيز متفاوت از همند ارتفاع اين كورقانها از يك تا 15 متر و قطرشان از 2 تا 20 متر ميباشد.
كاوشگر بزرگ يايهومل در منطقهي « خانلار»، ضمن تدقيق در كورقانها به اين مسأله رسيده است كه كورقانها بصورت پراكنده نبوده بلكه يكي از آنها چون خورشيد درمركز قرار گرفته و كورقانهاي ديگر دور تا دور آن گرد آمدهاند. او اين نظم را كه چون منظومهي شمسي بوده «سيستم شفق» ناميد و ديگر محققين نشان دادهاند كه اين قانونمندي در كورقانهاي آسياي ميانه نيز عيناً وجود دارد. در مناطق مختلف آن را گاه« قره دام» گفتهاند و به معني « منزل آخرت» دانستهاند. محققان ابراز داشتهاند كه اين كورقانها از فلسفهي اعتقادي مردم به جاودانگي روح سرچشمه گرفته است و نشان از ايمان مردم به ابدي بودن روح دارد.
بناهاي مربوط به اسكان مردم: از اين ساختمانهاي قديمي چه به صورت حفاري شده در دل سنگ و چه به صورت طبيعي بسيار فراوان كشف شده است. برخي از اين بناها كه در اطراف رودخانهي گن گنجه به دست آمدهاند نشان ميدهد ديوارهاي دورتا دور و ديوارهاي وسط ساختمان از سنگهاي رودخانهاي ساخته شدهاند و قدمت آنها به هزارههاي پيش از ميلاد مربوط ميشود. گاهي نصف اين ساختمانها در دل زمين كنده شده و نصف ديگر باسنگهاي ريز روي زمين ساخته شدهاند. اندازهي اين ساختمانها به 15 تا 20 متر ميرسد و تقسيم بندي داخلي آن نشان ميدهد كه محل سكونت خانوادههاي كثيرالاولاد بوده است.
اين بناها را به نام« قره دام» نيز ناميدهاند بنايي بزرگ در مينگه چئوير كشف شده است كه از خشت خام ساخته شده و داراي تاريخي 3500-4000 ساله است. بناي كشف شده در «اوزه رليك تپه» نشان ميدهد كه 4 هزار سال پيش اجداد ما در آذربايجان به ساخت آجر و تراشيدن سنگ جهت ساخت عمارت همت گماشتهاند طول ديوارهاي بناي اوزهرليك تپه با پهناي زياد به 20 متر ميرسد برخي از اين بناهاي خشتي و سنگي، داراي تصاوير حك شده روي ديوارها ميباشند.
در دوران حكومت ماد (قرن هفتم و ششم ق.م) بناهاي بزرگ و استحكامات نظامي عظيمي ساخته شدهاند علاوه برقصرها و كاخهاي شاهان ماد در همدان، پايتخت مادها، بناهايي كه محل اسكان مردم بوده است از آن دوران به يادگار مانده است.
در اراضي تحت سلطهي مادها ميتوان به وجود آتشكدهها كه امروزه اوجاق ناميده ميشوند اشاره كرد كه همچنان پا برجا هستند ناگفته نماند تصاوير حك شده بر روي ديوارهاي ساختمانها جاي بررسي دقيق علمي دارد، اما قبل از آن بايستي به قديميترين تصاوير و خطاطي روي صخرهها اشاره كرد.
تصاوير روي صخره يا پتروكليف: كلمهاي يوناني است كه از دو كلمهي پترو به معني سنگ و كليف به معني كندن آمده است از اين تصاوير به وفور در آذربايجان، آسياي ميانه، سيبري و كريمه به دست آمده است از روي اين آثار ميتوان به مناطق زيست، شكل دهي تصورات ديني و تفكرات بديعي انسانهاي هزارههاي پيش از ميلاد پي برد آثاري از اين دست كه در آذربايجان به دست آمده است ميتوان به بؤيوك داش، كيچيك داش، جينگيرداش، شونقارداغ، شيخ قايا و داش قيشلاق اشاره كرد كه در صخرههاي قوبوستان 50 كيلومتري جنوب باكو، قصبهي شووه لان، آبشرون، ييلاقات و اردوباد و كوههاي كلبجر، حكاكي شده اند.
محققان در تدقيقات خود روي مضامين اين تصاوير تفكرات متفاوتي ابراز داشتهاند بيشك براي درك صحيح مضامين آن بايستي به طلبات و خواستههاي انسانهاي آن دوره مراجعه كرد از اين رو دانشمندان نظرات مختلفي بيان كردهاند، برخي اين تصاوير را برخاسته از آيين و مراسم ديني دانستهاند، برخي ديگر آنها را وسيلهاي جادويي شمردهاند و عدهاي نيز آنها را با نيازهاي روزمرهي آن دوره تبيين كردهاند مسلماً انگيزهي اصلي خلق اين آثار نياز انسانها بوده است اكثر اين تصاوير در مضمون شكار، زورآزمايي، كمين كردن، رقص و. ميباشد برخي ميگويند رسم تصاويري از حيوانات بر اين پايه استوار است كه مردم با كشيدن شكل حيوانات شكاري، در واقع آنان را جادو كرده و شكار آنان را سهلتر ساختهاند دستهاي ديگر معتقدند اين تصاوير بعد از انجام عمليات پيروزمندانهي شكار وتفهيم به ديگران حكاكي شده اند و دستهي سوم بر اين اعتقادند كه اكثر اين تصاوير در مناطقي كشيده شدهاند كه كمينگاه شكارچيان بوده و شكار را از آن بالا زير نظر داشتهاند و در واقع با كشيدن اين تصاوير به طرحريزي نحوهي شكار ميپرداختهاند و در حقيقت تمرين و آموزش سادهي شكار را روي صخره حك كردهاند در برخي تصاوير، رقص دور آتش حكاكي شده است و گويي زماني آن را كشيدهاند كه شكارچيان پيروزمندانه از شكار برگشتهاند.
تاريخ اين تصاوير به دوران سنگ و مفرغ ميرسد در هر صورت، اين تصاوير وظيفهي دوگانهي هنر را در زندگي انسانها بيان ميکنند در سالهاي اخير، پروفسور ب. گريژمك با تدقيق در اين تصاوير( درمناطق مختلف آذربايجان ) به كشفيات تازهاي دست يافته است وي با تدقيق در خطوط اين تصاوير نظرات جالبي را بيان كرده است كه با آنچه از اجداد خويش در هزارههاي پيش از ميلاد ميدانستيم، تطبيق ميكند و يك بار ديگر يافتههاي ايشان، بينش اجتماعي ديني و طرز معيشت اجداد ما را روشن ميسازد بيشك بررسي دقيق اين تصاوير ميتواند روند توسعهي هنر آذربايجان را تا امروز نيز رديابي كند.[16]
در سرزمين آذربايجان ظروف مختلفي به دست آمده است كه به دورههاي تاريخي مختلفي تعلق دارد و اين ظروف را ميتوان به دو دسته تقسيم كرد: نوع نخست، ظروف سفاليني است كه از خاك رس ساخته شده و بيشتر با لعاب سياه زينت يافتهاند و بصورت دستي ساخته شدهاند و نوع دوم ظروفي است يا سفالي كه به وسيله دستگاه شكل داده شدهاند و يا از فلزات ساخته شدهاند.
ظروف سفالي به دست آمده از آذربايجان انكشاف و پيشرفت تاريخي داشته است وميتوان اين تاريخ را به چهار مرحله تقسيم كرد: در مرحله نخست، ظروف ساخته شده اكثراً از نظر حجم بزرگ بوده و به شكل نا منظم و داراي لعاب تك رنگ بوده است و حتي بدون لعاب بوده است.
در مرحلهي دوم، ظروف ساخته شده از نظر حجمي كوچكتر شده و به شكل دايره در آمده و تصاويري از پرندگان، حيوانات و انسان به رنگهاي مختلف ترسيم شده است. تصاوير روي اين ظروف شامل حيواناتي چون اسب، گوسفند و پرندگان مختلف بويژه طاووس است اما اين تصاوير اكثراً خشن و حالت هندسي دارند و رنگ آنها اكثراً تند و متضاد ميباشد.
ظروف مرحلهي سوم كه در جلفا و گول تپه به دست آمدهاند به شكل كاسه و بشقاب همراه با لبههاي بلند ميباشد. تصاوير روي آنها شكل هندسي دارند و داراي حاشيه نيز ميباشند. اين حواشي نيز به صورت هندسي است.
مرحلهي چهارم اين رشد و پيشرفت مصادف با دوره آهن ميباشد، در اين دوره ظروف از ظرافت و پيچيدگي بيشتري برخوردارند و شامل كاسه، قوري، پيهدان و ظروفي پيچيده و لبهدار است و معمولاً داخل ظروف به يك رنگ و بيرون آن به رنگ ديگري است. شايد بتوان گفت كه خطوط رسم شده در حواشي ظروف، آغاز مرحله نگارش را نويد ميدهد و نياز به بررسيهاي دقيقتري دارد. ضمناً از اين مرحله، استفاده از ابزار مكانيكي جهت شكل دادن ظروف متداول شده است و تصاوير نيز با ابزاري نوك تيز حكاكي شدهاند. لعاب مشكي نيز از ظرافت خاصي برخوردار شده است. در اين زمان هنر نقاشي، حكاكي، خط و... به منصه ظهور رسيده و يادگارهاي گرانبهايي بجا نهادهاند. نا گفته نماند كه ظروف به دست آمده از هر منطقهاي از ذوق و هنر اساتيد و مردم آن سامان خبر ميدهند. وفور اين ظروف در مناطق مختلف آذربايجان نشان از همهگير بودن اين صنعت هنر دارد و دليلي بر برخورداري مردم اين سامان از درجه عاليتر تمدن ميباشد. در هر صورت، با آنكه زمين كاوان و انديشمندان نظرات مختلفي در اين باره ابراز داشتهاند نظر ما نيز زماني صحيح خواهد بود كه خوانندگان عزيز نمونههاي چندي از اين آثار را مشاهده كرده باشند.
با آغاز دورهي مفرغ، فلزات چندي از جمله مس، سرب، روي، قلع و... در آذربايجان كشف شده و نويد دورهاي جديد از خلاقيت هنري و پيشرفت بديعي را ميدهد و مرحلهاي مهم و اساسي در تاريخ سرزمين ما به شمار ميآيد. اجداد ما در اين دوره به ذوب فلزات نائل آمده و با تركيب آنها توانستند فلزاتي زيبا و در عين حال محكم به دست آورند و از آنها در ساخت ابزار كار و شكار و لوازم مورد نياز معيشت آن روزگار استفاده كنند. اجداد ما از اين فلزات به ويژه از آلياژ آنها ابزار كار، سلاح جنگي، ظروف و زينتآلات ميساختند.
فراموش نكنيم كه اين فلزات در اعتقادات اجداد ما نيز عميقاً تأثير و نفوذ داشتهاند و حتي تأثيرات آن تا امروز نيز باقي است. همه كم و بيش شنيدهايم كه پيشينيان، حتي تا چند نسل پيش از ما براي دور كردن ارواح خبيثه از جان با به صدا درآوردن زنجير مفرغي دست به كار ميشدند، سر زن زائو چاقوي مفرغي مينهادند، موقع خسوف و كسوف زينگ ميكوبيدند، روي لوازمي كه احتمال ميدادند جن نفوذ كند، به ويژه البسه سنجاق فلزي ميزدند و قديمترها مجسمههايي از حيوانات ميساختند كه اگر نگوييم پرستش ميكردند حداقل برايشان مقدس و محترم بودند. همهي اينها نشان از ارزش فلزات در دورهاي از تاريخ دارد، به ويژه هرچه از نظر تاريخي عقبتر برميگرديم ارزش و احترام آن بيشتر رخ مينمايد و به زماني ميرسيم كه انسان به قدرت آتش كه او را گرما ميبخشد فلزات سخت و محكم را ذوب ميكند و به اطراف انسان روشنايي ميبخشد، پي ميبرد و شايد به پرستش آن ايمان دارد و آن را قدرت بخش مي شناسد.
ابزارآلات فراواني كه در اين دوره از فلزات به ويژه از مفرغ ساخته شدهاند، به ويژه اشياي مقدس و مورد احترام مردم از مفرغ ميباشد. ضروري است اشاره كنيم كه مفرغ توسط تمدن سومريان كه حكومتي ترك منشأ ميباشند ساخته شده و توسط همانان در آذربايجان استحصال ميشده است. سومريان ترك نژاد با كشف اين آلياژ در تمدن اكثر ملتهاي آسيا و خاورميانه تأثير نهادند. اشياي به دست آمده در اين مناطق مربوط به سدههاي هفت و هشت قبل از ميلاد، تأثير دين زرتشت را در خود دارد و پيوندي عميق با متون اوستا دارد. مسائل ديني زرتشت هرچند هنوز به طور موشكافانه مورد بررسي قرار نگرفته است ولي بيترديد فرهنگ آذربايجان و زبان تركي آذري در آن عميقاً تأثير نهاده است.
روي اشياي به دست آمدهي مربوط به اين دوران، تصاويري از دو شير رو در رو نقش بسته است، در اين ميان اشياي به دست آمده از مناطق جنوبي درياچهي اروميه، به ويژه روستاي حسنلو با تصاويري از خورشيد قابل تأمل است. اين اشيا نشان از رشد و بالندگي هنر در اين سرزمين دارد،ز يرا در برخي از اين ظروف، هنري به كار رفته است كه در ميان هنر ملتهاي ديگر جهان بيسابقه است. از جمله تصاوير برجستهي روي ظروف از جنس طلا و تزيين اطراف و حاشيهي آن با فلزات ديگر به ندرت در ميان ملتهاي ديگر مشاهده شده است. اين تصاوير نشان ميدهند كه هنر و صنعت در ميان اجداد ما از سابقهاي طولاني و گسترش بيشتري برخوردار بوده است.
كتيبههاي كشف شدهي آذربايجان: اقوامي كه از هزارههاي پيش از ميلاد در آذربايجان امروزي سكنا گزيدند بر پايهي كشاورزي و دامداري، پرورش اسب و گوسفند روزگار گذراندهاند و با استخراج آهن و ديگر فلزات و با ساختن ظروف ظريف سفالين و اشيايي فلزي در تاريخ تمدن ملل ديگر جهان جاي پايي براي خود يافتهاند. بر اساس تحقيقات طولاني مدت محققان، زبان مردم اين سرزمين نه از شاخهي هندو اروپايي بوده و نه جزء زبانهاي سامي. عدهاي زبان مردم اين سرزمين را از خانوادهي زبانهاي قفقازي ميشمارند و عدهاي بيشتر جزء خانوادهي زبانهاي يافثي تركي. در هر صورت حكومتهايي هم كه در اين سرزمين تشكيل شده تمامي اراضي اين سرزمين را در بر نميگرفته است؛ گاهي تنها قسمت شمالي، گاهي در جنوب، زماني در غرب و گاهي فقط در مركز آذربايجان متمركز ميشده است. آثاري از سنگ نوشتههايي كه مربوط به اين حكومتها است در جاي جاي آذربايجان كشف شده است كه گاهي تاريخ آنها به پنج هزار سال پيش مربوط ميشود.
محققان، قديميترين اقوام مسكون در اين ديار را سوباريها، پروتوك، هوريها، كاسپينها، هونها، آلبانها، اوغوزها و خزرها دانستهاند آشوريها در هزارهي پيش از ميلاد از اورارتوها در آذربايجان نام ميبرند و هرودت از اسامي مناطقي سخن ميراند كه مأخوذ از زبانهاي تركي است لازم به قيد است كه از اوايل قرن 19 پاي محققان فرانسوي و انگليسي به آذربايجان باز شد و كتيبههاي چندي از اين سرزمين به موزههاي اروپا سرازير شد. با گذشت چند سال تعداد جويندگان كتيبه در اين ديار رو به فزوني نهاد. طولي نكشيد كه پاي روسها نيزباز شد و ديگر مستشرقين اروپايي بدانها پيوستند. از جملهي اين محققان ميتوان:
Saint Martin, Fr. E. Schulz, Edward Hincka, A. H. Lagard, A. H. Sayce, Raw Linson, Nikolsky, Golenischeff, W. Belck, Lehman Haupt, Franccis Lenormant, A. P. Morttmanm, Stanislas Guyard.
و دهها محقق ديگر را نام برد. اكثر اين محققان زبان آشوري را ميدانستند و به خط ميخي آشنايي داشتند. آنان ضمن اين كه به پيوستگي دولتهاي اين سرزمين با آشور نظر ميدادند زبان اينان را گاه متأثر از زبان آشوري دانستهاند و برخي متأثير از زبان سومريان دانستهاند.
دكتر جواد مشكور، استاد دانشگاه تبريز به تحقيق در پيرامون اين كتيبهها پرداخت و به نتايج اميدبخشي دست يافت. [17] وي در سال 1330 كتيبهاي در ارسباران يافت كه داراي اندازهي 115* 47سانتيمتر بود و داراي 10 سطر نوشته بود اين كتيبه در سقين دل پنج كيلومتري قصبهي ورزقان از توابع اهر قرار داشت در اطراف آن نيز قبرهايي كشف گرديد كه به «گبور قبري» معروفند و از اين قبرها ظروف سفالين و لعابي به همراه مقداري آلات مفرغي به دست آمد فراتر از كتيبه در بالاي كوه، حفرهي بزرگي نيز پيدا شد كه اثر دست انساني به شمار ميآمد و چنين به نظر ميرسد كه اين حفره تا پايين كوه ادامه دارد و در عين حال در اطراف آن ديوارهايي از قلعه مشاهده ميشود دكتر مشكور اذعان ميدارند كه مردم قريه معتقدند اين جا جايگاه اشباح و اجنه است و شب هنگام از تردد در آن حوالي بيم دارند
محققان تاريخ اين كتيبه را به 2700 سال پيش ميبرند و آن را از دوران مادها و هخامنشيان قديميتر ميدانند گآ مليكشيويلي موفق به خواندن اين متن شده و آن را ترجمه كرده است و طي مقالهي مبسوطي آن را به چاپ رسانده و اذعان ميدارد زبان اين كتيبه جزء زبانهاي آلباني مادآتروپاتن ميباشد[18]
كتيبهي ديگري در دهستان بسطام از توابع شهرستان قره ضياءالدين در بين جادهي خوي ماكو قرار دارد اين كتيبه بارها توسط افراد مختلف جا به جاشده است اين سنگ نوشته نيز به خط ميخي است و داراي 16 سطر ميباشد ابعاد سنگ 72 × 56 × 11سانتيمتر ميباشد محققان اين نوشته را به زبان اورارتويي ميدانند
كتيبهي سوم در رازليق از توابع شهرستان سراب در قطع 125 × 80 سانتيمتر و داراي 9 سطر ميباشد
كتيبهي چهارم نيز در نزديكي سراب در درهي قره كوه قرار داد اين كتيبه در ابعاد 125×85 سانتيمتر و داراي 13 سطر است كه به نام «اوجاق» معروف است و از نظر مذهبي مورد احترام اهالي ميباشد آن را مقدس شمرده و «ميخچلو» مينامند
بيترديد تحقيقي در پيرامون اين كتيبهها، غبار از روي تاريخ تمدن اين ديار برخواهد داشت و حقايقي را مطرح خواهد ساخت.
1) م.كريمي. تاريخ تمدن تركان در يك نگاه. اميد زنجان، شمارههاي 23 و 24و 25، 1373.
- م.كريمي. ادبيات تركان از پگاه تاريخ تا اسلام. هفته نامه ارك، شمارههاي 128 و 129 و 130، 1372.
2) ابي واضح يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، تهران، 1378، جلد 1، ص 10.
1) فضل الله رشيدالدين همداني، جامع التواريخ، به تصحيح دكتر بهمن كريمي، جلد 1.
1) توين بي، تاريخ تمدن، ترجمه دكتر يعقوب آژند، تهران، 1364.
2) رنه گروسه، امپراتوري صحرانوردان، ترجمه غلامحسين ميكده، تهران، چاپ سوم، 1368 ص 44.
1) توين بي، ...
1) جواهر لعل نرو، نگاهي به تارخ جهان، جلد 1، ص 171.
2) همان صص 181، 216.
3) همان صص 181، 216.
1) امپراتوري صحرانوردان، ...
1) آيدا، اتروسکلر تورک ميديلر، آنكارا، 1974. - مجله تورک ادبياتي، استانبول، 1986.
1) اتروسكهاک در طي قرون پنجم و هجري ميلادي در ايتاليا بناي تمدن گذاشتند بر اساس تازهترين تحقيقات در قرنهاي اوليه ميلادي نيز در اين منطقه بودهاند. آثار تنديسهايي از آنان به جا مانده است كه در عين حال كتيبهاي نوشته شده بر روي يكي از اين تنديسها در سالهاي اخير بازخواني شده است 8 ر.ک. هفتهنامه بهار زنجان، شماره 125.
1) ج . ج، ساندرز، تاريخ مغول، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران.
- تويي بي، تاريخ تمدن...
- رنه گروسه، امپراتور صحرا نوردان...
[14]) آ. اصلانف، ك. كريمف، ر. افنديف، ح. رضايف، آذربايجان اينجه صنهتي، باكي، 1992.
[15]) آذربايجان نشرياتي، آذربايجان تاريخي، باكي، 1996.
- آ. اصلانف، آذربايجان اينجه صنهتي، باكي، 1992.
[16]) آذربايجان اينجه صنهتي...
[17]) مشكور، محمد جواد، كتيبههاي اورارتو، تبريز، 1347.
2) همان
+ نوشته شده در جمعه شانزدهم تیر ۱۴۰۲ ساعت 23:43 توسط م. کریمی
|
آذربایجان ادبیاتی، تاریخی و اینجه صنعتی